آموختم که باید خودم را باور داشته باشم تا دیگران مرا باور داشته باشند
نمایش نسخه قابل چاپ
آموختم که باید خودم را باور داشته باشم تا دیگران مرا باور داشته باشند
از هر زبانی که استفاده کنم ، هرگز نمی توانم بیشتر از آن چیزی که هستم بگویم.
که با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه، رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مي توان مقام خريد ولي احترام نه، مي توان کتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ، مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه.
...و یادتون رفت آقای baby که بگید: با پول میتوان عضویت تالار همدردی را خرید اما همدردی و همدلی را نه!
اموخته ام که احساسات هیچ نقشی در بحرانی ترین لحظه های زندگیم ندارند(خودم اموخته ام:311:)
اما گاهی اوقات بحرانی ترین لحظه های زندگی ناشی از تخریب یه رابطه رو می تونی با خرج کردن احساساتت به خوبی مدیریت کنی .
آموخته ام که مردهایی که فکر نمیکنند که خرج کردن احساسات فقط مال زنه! لحظات بحرانی نخواهند داشت!
ضمنا آموخته ام که بعضی آقایون فکر میکنند که خرج کردن احساسات فقط تا زمانی لازم است که خرشان از پل بگذرد!
فراموش نکنیم که لحظات بحرانی در هر زندگیی ممکن است اتفاق بیفتد ، چه با خرج کردن احساس چه بدون آن.
بله با توصیه های بی دل درصد وقوع بحرانها بمراتب کمتر میشه اما اونو به صفر نمی رسونه
آموخته ام که ...
برای خرج کردن باید سپرده ای قوی در کائنات داشته باشی . زمانی که امروز به فکر فردا نیستی و موجودی حسابت صفر است ، چه چیز را از کائنات طلب می کنی و در انتظار دریافت چه دریچه ی روشنی و بازی از طرف کائنات هستی ؟!!!
خو حالا ای که گفتی یعنی چه؟