سلام ستاره ی عزیزم ،
می خوام صادقانه اعتراف کنم : فوق العاده بود . آموزنده ، به جا و عالی ....
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام ستاره ی عزیزم ،
می خوام صادقانه اعتراف کنم : فوق العاده بود . آموزنده ، به جا و عالی ....
سلام ستاره
جا دارد به لحاظ تهیه و قرار دادن این یادداشت عالی در مورد موضوع انتقاد، قدردانی کنم. جدا که برای خود من هم آموزنده بود. از تلاش و پشتکارت و زحماتی که در این تالار می کشی تشکر می کنم. مطمئنا زحمات شما از دید سایر اعضاء تالار هم مخفی نخواهد ماند.
سلام
ممنونم . از جوابهاي قشنگتون و وقتی که میگذارید ،کمال تشکر را دارم .
من فهميدم نوع انتقاد خودم که داشتم هم غلط بوده ،حالا کار به طرف مقابلم ندارم و فعلآ ميخوام خودمو درست کنم اما چه جوري مشه همه ي اينايي که گفتيد همه را با هم در نظر داشت و به کار برد ؟ شايد توي تالار که فرصت براي فکر کردن زياد داريم بتونيم تا حدودي عملي کنيم اما بيرون از اينجا که اتفاقات فقط تو همون لحظه رخ ميده ...
خيييلي سخته!!!!
شايد اين سختي به خاطر اينکه کمتر ديديم اطرافيان اين طوري رفتار کنند و هميشه راه درست سختر از راه نادرسته ؟؟؟
اميدوارم توي اين تالار و در کنار شما بزرگان بتونم کم کم مهارتهاي درست زندگي کردن را ياد بگيرم.
بازم ممنون.
<img border="0" src="http://www.hamdardi.net/attachment.php?aid=6" width="115
" height="123" align="left">
سلام:
حالتون چه طوره؟
در ادامه:
*چگونه بگویم ؟؟؟
فقط مهم نیست که بدانیم چه بگوئیم؟ ،بلکه مهم است که چگونه بگوئیم؟.
پیش از ان که تصمیم بگیرید انتقاد رابا چه عبارتی بیان کنید ،ابتدا ازخود بپرسید: ایا انتقادم را طوری مطرح کردم که طرف مقابل ان را به بهترین وجه بپذیرد؟
تقریبا هرکس طعم تلخ رنجش یا مقاومت بیهوده را هنگامی که مورد انتقاد قرار می گیرد ،چشیده است . اما زمانی که خود ما درطرف دیگر رابطه قرار داریم ،یعنی انتقاد کننده هستیم ،انتظار داریم دیگران حرف مارا به سهولت بپذیرند وهمان طورکه مورد حسن نظر ما است ،تعبیر وتفسیر کنند.این انتظار به اضافه احساس مختصری حالت تدافعی که مبادا درنظر دیگران ادمی خرده گیر قلمداد شویم،باعث می شود از جملاتی مانند «من این را فقط به خاطر خودت می گویم»کرارا استفاده کنیم.
در طبیعت بشر نیست که وقتی عیبش را به رخش می کشند ،قدردانی کند یا ان را به راحتی بپذیرد –حتی اگر پیشنهاد مفیدی هم به همراه داشته باشد.بنابراین بهترین کاری که می توان کرد این است که طرف مقابل را نسبت به بی نظری خود مطمئن کنید .با گفتن «این را به خاطر خودت می گویم»به سختی به این هدف دست می یابید.مهمتر از هر کلمه ،زمینه ای است که انتقاد را دران عنوان می کنید.
روشن کنید که شما خودتان می دانید که انتقادتان الزاما بیان یک حقیقت محض نیست ،بلکه بازتاب ساده عقیده شما است.انتقادها فی نفسه نه درست هستند ونه نادرست . اظهار نظرهای انتقادی بیشتر جنبه داوری دارد یعنی نوعی ارزیابی است که مبنای ان ،فرضیات و باورهای شخصی است :«وقتی خانواده وبستر به دیدنمان امده بودند ،بی ادبانه رفتار کردی.»«ان مدل مو اصلا به تونمی اید.»«اگر یک ذره عرضه و لیاقت داشتی ،حالا شغل بهتری گرفته بودی.»تمام این گفته ها عقیده شخصی انتقاد کننده را منعکس می کند.ممکن است همان رفتار،مدل مووطرز رفتاراداری ،ازنظر دیگران به نحو دیگری قضاوت شود.
انتقادی که به صورت «حکم »و بیان یک حقیقت مطرح شود،بلافاصله طرف مقابل را درموضع دفاعی قرار می دهد واوراوادار می کند که درقالب یک گفتگوی منفی ،ان،نظررا رد کند:«من بی ادبی نکردم»«اتفاقا مدل موهایم خیلی هم قشنگ است .»»من برای گرفتن شغل بهتر ،حاضرنیستم چاپلوسی کنم.»
اگر انتقاد را به عنوان نگرش شخصی خود از یک وضعیت بیان کنید،دیگران اشتیاق بیشتری به شنیدن ان نشان میدهند حتی ممکن است نسبت به نحوه نگرش شما کمجکاوی به خرج دهند. درحقیقت به انتقاد شونده فرصت می دهید تا عقاید و احساسات خودرا با عقاید شما مقایسه کند.نتیجه این کار ،به احتمال قریب به یقین به جای رد وبدل کردن کلمات بیهوده،حمله ودفاع ،گفتگوئی سازنده و مفید خواهد بود.
چگونه انتقادتان را نه به صورت حکم قاطع و حقیقت مسلم ،بلکه به عنوان نگرش شخصی خود بیان می کنید؟با به کاربردن «من»درجملات خود مانند :«به عقیده من رفتار دیشب شما ناجور بود»«شاید خودمن هم پیرو مد نباشم ،اما فکر نمی کنم ان مدل مو به توبیاید .»« اینجور که من می بینم،شاید اگر سیاست بیشتری به خرج داده بودی ،ان شغل بهتر را گرفته بودی.»
دلیل دیگری که چرا گفته هایی که بر محور «من»قرار دارند و به نظر و سلیقه گوینده ارجاع می شوند تاثیربیشتری دارند،این است که این نوع بیان ، به انتقاد کننده کمک می کند تا نسبت به انتقادش مسئولتر باشد .اگر برای خودمان روشن باشد که گقته هایمان ممکن است فقط درمورد خودمان صدق کند،به احتمال زیاد درانتخاب کلماتمان بیشتر دقت می کنیم واین کمک می کند که از تعمیم دادنها واتهام بستنها پرهیز کنیم.
عامل همدلی
ایا انتقادم را طوری مطرح کردم که به طرف مقابل نشان دهم که احساساتش رادرک می کنم؟
وقتی دلتان به حال کسی می سوزد ،نسبت به احساسات اوهمدردی می کنید .چنانچه بتوانید طوری خودرا جای دیگری بگذارید که همراه با او نسبت به موضوع موردنظر دلسوزی کنید یعنی موقتا خودرابااوسهیم بدانید ازخود همدلی نشان می دهید.
مردم معمولا با بچه ها بیشتر از بزرگسالان همدلی می کنند ،وقتی نوجوانی افسرده وناراحت است که باران ،برنامه پیک نیکی راکه مدتها انتظارش بوده،به هم زده ویایک روز مناسب برای انجام مسابقه فوتبال را خراب کرده ،احساس اورا دقیقا درک می کنیم ،اماوقتی نقشه های یک ادم بزرگسال به هم می خورد فاگر چه ممکن است دلمان برایش بسوزد ،اما معمولا بااو همدلی نمی کنیم.شاید عقیده داریم که بزرگسالان باید بتوانند بدون هیچگونه کمک عاطفی بریاس وناامیدی خود غلبه کنند.همدلی کردن کار مشکلی نیست ،به شرطی که بتوانید خودراجای دیگران بگذارید .دشواری مساله هنگامی است که طرف مقابل ،نسبت به چیزی که از نظر شما«حقیقت»دارد ،به مقابله برمی خیزد.(دراین گونه موارد ،فراموش نکنید که انتقادتان الزاما حقیقت محض نیست.)
همدلی می تواند به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق احساسات ،افکار ورفتارمنتقل شود.وقتی ازکسی انتقاد می کنید ،همدلی خودرا دراین سه زمینه ملحوظ بدارید:
-اگر من جای اوبودم واین حرف را می شنیدم ،چه احساسی به من دست می داد؟
-اگر من جای اوبودم واوچنین چیزی می گفت ،من چه فکرمی کردم؟
-اگر من جای او بودم ،ایا ازاین که دراین شرایط ازمن انتقاد کند تشکر وقدردانی می کردم؟
اعتقاد و تعهد نسبت به انتقاد
قبل از انتقاد باید از خودتان بپرسید :ایا این انتقاد برخودم وارد نیست؟ایا ان را بخشی از یک روند مداوم می بینم؟
نشان دهید که نه تنها به انچه گقته اید متعهدید،بلکه به رفتاری که انتظار دارید دراثر انتقاد شما درپیش گیرد نیز ارج می نهید .باید نشان دهید که موضوع برای شما دارای اهمیت است و امادگی تشریک مساعی برای روبرو شدن باان رادارید .به عبارت روشنتر ،انتقاد سازنده ،درجستجوی راهی برای برقراری ارتباط بین انتقاد دهنده و انتقاد گیرنده ،به منظور نیل به هدف مشترکشان است.برای مثال ،یک تذکر کلی مانند«این فکر خوبی نیست»خشکترین حالت شروع یک انتقاد است.برای این که این انتقاد اثر مفیدی داشته باشد ،باید همراه با توضیح و پیشنهادی باشد که نشان دهد چرا این فکرخوبی نیست و چه اقدامی می تواند بهتر و عملی تر باشد.
مدیر جوانی تعریف می کرد که یک ماه پس از استخدام ،رئیسش با اعتراض به او گفته بود که روی کارهای بی اهمیت خیلی وقت صرف میکند.«اوفقط همین را گفت و رفت .من نمی دانستم چه کنم ،چون نمی دانستم امور بی اهمیت ازنظر او کدام است ویا ازمن انتظار دارد وقتم را روی چه کاری متمرکز کنم.بدتر ازهمه ،این که دیگر هرگز راجع به این موضوع حرفی نزد .ماهها دراین وجشت دائمی دست و پا می زدم که مبادا به علت بی لیاقتی اخراجم کند.»
چگونه نشان میدهید که به انتقادتان معتقد ومتعهد ید؟
با اظهار نظر صریح،ارائه پیشنهادات و راه حلهای چاره سازو با گفتن این مطلب که از کوششی که برای حل موضوع درجهت تبدیل به احسن به عمل می اوریداگاهید،اعتقاد و تعهد خودرا نسبت به انتقادتان نشان می دهید.این شیوه برخورد ،برای انکه مراحل انتقاد یکی پس از دیگری با موفقیت انجام شود،امری ضرویاست،زیرا نشان می دهد که نیت شما کمک کردن و حمایت کردن است.اگر به انتقادتان متعهد و معتقد نباشید ساید اصلاچنین انتقادی ترا مطرح نکنید .بدون پیگیری شما امکان کمی وجوداردکه انتقادتان سازنده و ثمر بخش باشد.
تاثیر طرز فکر و طرز تلقی
سوال:هنگامی که از کسی انتقاد می کنم ایا از احساسات خود اگاهی دارم؟احساساتم مثبت اند یا منفی؟
اگر هنگام انتقاد احساس خصومت،اضطراب یا لحن سرزنش امیزداشته باشید انتقاد شما هم به همان رنگ درخواهد امد.پوشاندن طرز فکر منفی دشوار استو طرف مقابل هم اماده است که بیشتر نسبت به طرز فکر و تلقی شما واکنش نشان دهد تا به معنی و مفهوم گفته هایتان.
اما انگیزه ای که درپس انتقاد نهفته است همیشه به اسانی قابل تشخیص نیست . مثلا مردی که شغل خود را از دست داده ممکن است زیاد ه از حد ازهمسرو فرزندانش انتقاد کند. واقعیت این است که او گناه را به گردن خانواده اش می اندازد زیرا احتیاج دارد که عزت نفس از دست رفته خود را به طریقی بازیابد وبرای این کار راهی جز انتقاد از همسر و فرزندانش نمی شناسد . در واقع او با مجروح کردن دیگران برزخم خود مرهم می گذارد !
معمولا انگیزه ها را با توجه به شرایطی که انتتقاد دران پدید امده می توان شناخت .هنگامی کهع همسرتان برای رفتن به مهمانی شام حاضر می شود یکی از چیزهایی که ممکن است به اوبگویید این است که لباسی که قصد دارد بپوشد برازنده اونیست . انگیزه شما ممکن است این باشد که اورااز ناراحت شدن درمهمانی نجات دهید یا به او کمک که شایسته تر به نظر برسد.اما اگر درست موقعی که می خواهیدبه مهمانی وارد شوید چنین انتقادی ازهمسرتان بکنید مساله فرق می کند و انگیزه شما به احتمال زیاد می تواند ناشی از کینه توزی باشد.
یک الگوی انتقادی
این الگو می تواند کمک کند تا انتتقادی که بالقوه منفی است به انتقادی مثبت تبدیل شود.
-به جای(تو هیچ وقت احساسات مرا درنظر نمی گیری )
چقدر دلم می خواهد به من نشان دهی که کارهایی را که برایت انجام می دهم درک می کنی یا گاهی برایم گل بیاوری یا کاری کنی که نشانه قدردانی و عشق باشد .(بیان صریح وروشن انتقادهمراه با انچه که مایلید طرف مقابل انجام دهد)توممکن است فکر کنی که به اندازه کافی به من علاقه نشان می دهی اما من از تو انتظار بیشتری دارم(انتقاد به صورت ابراز عقیده شخصی)این مساله برای من مهم است چون خیلی دوستت دارم و لازم است بدانم که ایا توهم به من فکر می کنی و نسبت به انچه درزندگی من اتفاق می افتد توجه داری(تشریح احساسات شخصی)اگر تو تغییر کنی مسلما من خیلی بیشتر دوستت خواهم داشت (ابراز عقیده شخصی و انگیزه برای تغییر)وشاید توهم کمتر احساس کنی که دارم سرزنشت می کنم (انگیزه)من می دانم همه این حرفهارا قبلا گفته ام و توهم دیگر از شنیدن انها خسته و شاید مایوس شده ای (همدلی)بنابراین می خواهم پیشنهادی مطرح کنم:هروقت با انجام کاری علاقه ات را به من نشان دهی یا به من بگویی که دوستم داری ازتو متشکر خواهم شد (تعهدبه تاثیر متقابل).به نظر من رعایت این موارد برای ما به عنوان زن و شوهر مهم است .(تشریح احساسات فردی).دلم می خواهد نظرت را به من بگویی تا این که مطمئن شوم که انچه را سعی کردم بگویم ،دقیقا متوجه شده ای .(جلب توافق)
-به جای (تو سر سخت تر از انی که رفتارت را تغییر دهی )
اطمینان دارم اگر ابتکار بیشتری به خرج دهی ، می توانی بعد جدیدی در شکل فعالیتهایت ایجاد کنی(ابراز عقیده شخصی،انگیزه)این کاررا می توانی بااجرای برنامه جدرد تولید شروع کنی .(تاکید)خیلی دلم می خواهد این کار را بکنی چون هم وظیفه هردومان اسانتر میشود وهم زمان بیشتری برای پیاده کردن اید هایت دراختیار تو قرار می دهد (انگیزه،اظهار خواسته های انتقادکننده)می دانم به دلایل منطقی ازروش کنونی انجام کار راضی هستم ونیزمی دانم که تغییر سیستم ظرف یک ماه کوتاه ،کار ساده ای نیست .(همدلی)اما دلم می خواهد درمورد پیشنهادات من،جدی فکر کنی .تا شاید ظرف یکی دو هفته اینده،بتوانیم به گفتگو بنشینیم و ببینیم چگونه این تغییرات را شروع کنیم که موثر باشد (تعهد به تاثیر متقابل)نظرت در مورد حرفهای من چیست؟(تصدیق انتقاد)
-به جای(دیگر سراغی ازمن نمی گیری انگار مرا از یاد برده ای)من می خواهم با تو دوست باشم و تو میدانی که این دوستی برای من چقدر مهم است .(اظهار احساسات کثبت)امامن مطمئن نیستم که این دوستی برای تو هم به اندازه من اهمیت داشته باشد ،چون مدتها است کعه نه نامه نوشته ای ونه تلفن کرده ای .(اظهار عقیده شخصی)من می دانم چقدر گرفتاری (همدلی)اما گه گاه می توانی بایک تلفن یا یاداشت کوتاه خوشحالم کنی.(پیشنهاد جبران)این کار مرا تشویق می کند که خودم را بیشتر وقف دوستی مان کنم.(انگیزه)نظر تو دراین موردچیست؟(تصدیق انتقاد)
چگونه اظها رنظری منفی به انتقاد سازنده تبدیل شود .
سوال:
1-چه رفتاری را می خواهم تغییر دهم
2-ایا این رفتار را می توان تغییر داد؟
3-از طرح این انتقادچه انتظاری دارم؟
4-ایا نسبت به کسی که ازاو انتقاد می کنم ،همدلی نشان می دهم.؟
5-ایا انتقاد در محیط و موقعیت مناسبی عنوان می شود؟
مثال
برت و لارا با هم نامزد بودند .لارا گرچه هوش و زیبایی برت راتحسین می کرد،اما از رفتار اجتماعی او دلخوش نبود .زیرا برخلاف لارا که طالب ارامش و سکون بود ،برت تپر سرو صدا بود و از این که مورد توجه همه قرار بگیرد و شمع محفل شود،لذت می برد.یک شب هنگامی که با جمعی از دوستان لارا مشغول صرف شام بودند،برت راجع به معلومات و عقاید خود با صدای بلند حرف میزد . پیئستع با داد زدن سراین و ان ،صحبت دیگران را قطع می کرد.لارا اشفته و ناراحت شده بود و از حرکات برت خجالت می کشید .هنگتم صرف دسر،ناگهان کاسه صبر ش لبریز شد رو به برت کرد و گفت:«ساکت می شوی یانه؟چقدر حرف می زنی !همه اش حرف دیگران را قطع می کنی،همیشه همین طوری !اخرمن ودوستانم هم می خواهیم باهم حرف بزنیم . نکند قصدداری برنامه امشب را خراب کنی؟»جنبه تخریبی سخنان انتقاد امیز لارا روشن است .حرفهای توهین امیز «ساکت شو»«وراج»»امشب را خراب کردی»تعمیم «همیشه»نا مناسب بودن محیط و فقدان سعی لازم برای درک مشکل برت .درصورتی که لارا می توانست با استفاده از الگوی صحیح انتتقاد چنین استدلال کند:
1-رفتار خاصی که می خواست به تغییر ان کمک کند-عادت برت درقطع صحبت دیگران بود.
2-با نشان دادن نقطه ضعفی که در شخصیت برت بود وخود او احتمالا ازان بی خبر بود می توانست به او کمک کند.غلبه بران نقطه ضعف روابطش رابا همه به طور اعم و بالا رابه طور اخص بهبود می بخشید.3-حرفهایی که لارا زد و زمانی را که برای گفتن ان انتخاب کرد به جای همدلی خصومت امیز بود.
تجزیه تحلیل بالا این توانایی را به لارا دادکه استراتژی متتفاوتی درپیش بگیرد .بار دیگر که از بلند حرف زدن برت ناراحت شد تتحمل کرد تا اینکه با اتو مبیل برت به منزل برگشتند .لاراگفت:
«تا کنوم چندین بار با هم به گردش و میهمانی رفته ایم و تو می دانی که از مصاحبت لذت میبرم .اما اگر در صحبت ها متکلم وحده نباشی خیلی بیشتر لذت می برم و خیلی هم بیشتر دوستت خواهم داشت .من دوست ندارم کسی حرفم را قطع کند.و دوستانم هم همین طورند ووقتیتو انطور با صدای بلند حرف می زنی عصبانی می شوم.خیلی ازت ممنون خواهم شد اکر بتوانی قدری اهسته تر حرف بزنی و به دیگران هم فرصت حرف زدن بدهی .من می دانم که قطع صحبت دیگران احتمالا برای تو عادت شدهعادتی که ترک ان دشوار است اما سعی می کنم به تو کمک کنمکه این عادت زشت را ترک کنی .یعنی هروقت نوسط حرف کسی بپری من با یک چشم یادت می اندازم ،باشد؟
در اخر فهرست بازبینی انتقاد سازنده:
1-رفتار مورد انتقاد را مشخص کنید.
2-انتقاد خود را تا حد امکان واضح و مشخص کنید.
3-اطمینان حاصل کنید که رفتاری را که موردانتقاد قرار می دهید،قابل تغییر است.درغیر این صورت ،از انتتقاد صرف نظر کنید.
4-از عبارت «نظر شخصی من این است»استفاده کنیدو از تحمیل نظریات خود بپرهیزید.
5-واضح وشمرده سخن بگوئید،به طوری که طرف ممقابل،انتقاد شما و دلیل مطرح کردن را بفهمد.
6-موضوع را کش ندهیدوانتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنیدزیرا شنونده بی حوصله توجهی به ان نمی کند.
7-بکوشید انگیز ههایی برای تغییر رفتار پیدا کنید و خود را متعهد بدانیدکه انتقاد شونده را درحل مشکلش کمک کنید.
8-اجازه ندهید گفته هایتان از احساسات منفی شما رنگ بگیرد.مواظب باشید صدایتان بلند و لحن کلامتان خشن و طعنه امیز نباشد.از ژستهای خشم الود ،مانند گره کردن مشت ،اخم کردن،گره به ابرو انداختن و نظائر ان بپرهیزید.حالت و رفتار شما می بایست گفته های شمارا تقویت کندنه انکه انها را منفی کند.9- با مشکلات و احیساسات طرف مقابل ،همدلی نشان دهید.
10-انتقاد را تافرارسیدن زمان ومکان مناسب نزد خود نگهدارید زیرا انتقاد شتابزده ممکن است شما را به گفتن مطالبی سوق دهد کعه واقعا منظور شما نباشدوبدین ترتیب انتقاد شما شکل مخربی پیدا می کند.
11-بکوشید با پیش بینی واکنشهای منفی شخص مورد انتتقاتد از بروز ان جلو گیری کنید . جملاتی مانند :«می دانم که به من این اجازه را می دهید که این حرف را بزنم،چون معتقدم که برای شما مفید خواهد بود.»
12- اگر انتقاد شما نتایج مثیتی به بار اورده ،نشان دهید که متوجه شده اید وان را تحسین می کنید.
« پایان»
دوستان خوبم:
من این طور برداشت کردم که دربخش دوبار چرا ؟و جنس مخالف نه، متفاوت. طاهره دوست خوبمان راه چاره رادر رفع تنش و کنتا ک ها
،درباز کردن بحث جالب و ارزنده ای درباب انتقاد سازنده دیدند .(ترفند و ایده ای جالب)
طاهره دانا، برای هدایت و راهنمایی دوستانش راه حل پیدا می کند و جالب این جاست که به جای اینکه راه حل ارائه کند و پندو اندرز نماید، خود انها را در بحث شرکت می دهد و تشویقشان می کند( ستاره ، Mashoogh Haminjast ، vatovato کجایین ؟ کمکم کنید تا یه جواب پیدا کنیم .)(راستی طاهره خانم ،خودت که تو انتقادسازنده کردن ماهری!......مگر نه دوستان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟..)
خوب دیگه اینجاست که باید قدر یه دوست خوب رو دونست.دست گلت درد نکنه.طاهره جونم دوستت دارم و خیلی خانمی .دوستان همتون رو دوست دارم و از بودن با شما غرق در شادی.(فقط باید مواظب باشم خیلی غرق نشم(بحث تعادل)).
از همتون التماس دعادارم.
سلام به ستاره که با زحمتی که کشیدند ، جوانب مختلف موضوع انتقاد را اینجا مطرح کردند. من از طرف خودم و سایر بازدید کنندگان باز هم از ایشون تشکر می کنم.
چگونه در برابر انتقاد اطرافیان رفتار کنیم؟
بسیاری از ما وقتی انتقادی می شنویم، حالتی تدافعی به خود گرفته و رنجیده یا عصبانی می شویم، بنابراین انتقاد را پدیده ای نامطلوب تلقی می کنیم، حال آن که این گونه نیست. ما برای این که بتوانیم بین انتقاد مخرب و مفید، تفاوت قائل شویم و هم چنین قادر شویم با انتقاد کنار بیاییم، باید بتوانیم خودمان را به درستی ارزیابی کنیم. به این معنی که در مورد عقاید، افکار، اعمال احساسات خود، آگاهی و صراحت داشته باشیم.
ما نیازمندیم برای سنجش خود، ملاک هایی داشته باشیم زیرا در غیر این صورت، انتقاد دیگران را به سادگی می پذیریم. برای مثال، اگر همواره به شما گفته شود که کند کار می کنید. حتی اگر بدانید سرعت کار کردن شما مناسب است، کم کم آن را باور خواهید کرد و اگر عزت نفس کافی نداشته باشید که خود را به طور دقیق ارزیابی کنید، آن گاه در مورد رفتارهای خود، شروع به معذرت خواهی نموده یا احساس گناه می کنید.
ما برای این که بتوانیم بین انتقاد مخرب و مفید، تفاوت قائل شویم و هم چنین قادر شویم با انتقاد کنار بیاییم، باید بتوانیم خودمان را به درستی ارزیابی کنیم
به دلیل اشباع شدن از پیامهای انتقادی ملاک های سنجشی که برای خود به کار می بریم، بیش تر وقت ها ما را حمایت نمی کنند. ما فقط آمادگی زیادی خواهیم داشت که باور کنیم بد هستیم. این، یکی از دلایلی ست که برخورد با خشم را برای افراد، مشکل می سازد، یعنی اگر کسی از آنان خشمگین شود، احساس خطاکاری، سرخوردگی و صدمه می کنند.
چرا مردم انتقاد می کنند؟
این که به چه دلیل طرف مقابل، فلان حرف را می زند یا فلان کار را انجام می دهد، به شما کمک می کند تا با انتقاد، کنار بیایید. ممکن است فردی از شما به خاطر مسأله ای انتقاد کند که خودش نیز درگیر آن است اما نمی خواهد آن را بپذیرد، بنابراین انتقاد، بیش تر به رفتار خود او بر می گردد تا شما.
ممکن است کسی از شما انتقاد سازنده ای کند، به این دلیل که به شما اهمیت می دهد و می خواهد شما رشد کنید و یا می خواهد با شما رابطه ای صریح و صادقانه داشته باشد. شاید هم وظیفه حرفه ای او این گونه ایجاب می کند.
البته ممکن است مردم به دلیل انتقام، از شما انتقاد کنند یا شاید بنا به دلایلی، به شما حسادت ورزند، در هر حال، شما می توانید به آرامی به انتقاد گوش دهید.
روش های کنار آمدن با انتقاد
برای مقابله با نجوای انتقاد در ذهن تان، بهتر است تا حدودی خودتان را تأیید کنید. این تأییدات باید بر آن چه که هستید، مبتنی باشد نه بر یکی از رفتارهای خاص تان. با ارزش بودن، تنها به این معنی نیست که به طرز خاصی عمل کنید، بلکه کافی است فقط خودتان باشید. این انتقادها موجب می شود که در زمینه های مختلف زندگی تان، پیشرفت بیشتری کنید چرا که نشان می دهد به آن خوبی که باید باشید، نیستید. در این جا نمونه ای از این گونه تأییدات را ارائه می کنیم:
وضعم را به همان صورت که هستم، می پسندم.
بیشترین تلاشم را می کنم. گاهی موفق می شوم وگاهی نمی شوم.
انتقاد ممکن است مفید یا غیرمفید، معتبر یا نامعتبر باشد. این بستگی به ما دارد که چه قدر بخواهیم به یک انتقاد خاص، توجه کنیم. به هر حال بسیاری از ما تمایل داریم به عقاید دیگران، بیش از عقاید خودمان ارزش دهیم، به خصوص اگر عزت نفس مان پایین باشد. باید توجه داشته باشیم که عقاید مردم، مربوط به خودشان است و ممکن است طرح عقایدشان، بیش تر در مورد خود آن افراد، به ما اطلاعات دهد تا ما. لذا ما باید یاد بگیریم عقاید دیگران را زیاد شخصی تلقی نکنیم.
اگر خود را به شیوه منفی ارزیابی نمایید، در معرض این خطر قرار دارید که انتقاد دیگران را جدی تر از حد لازم، تلقی کنید
اگر فکر می کنید انتقادی که به شما وارد شده، صحیح است، باید حرف کسی را که از شما انتقاد کرده، تأیید نمایید اما بیش از حد عذرخواهی نکنید و به اصطلاح، خودتان را دست کم نگیرید. اگر خود را به شیوه منفی ارزیابی نمایید، در معرض این خطر قرار دارید که انتقاد دیگران را جدی تر از حد لازم، تلقی کنید. البته ممکن است در شرایط خاص و در مورد برخی منتقدان، مناسب باشد که از آنان بپرسید چرا آن انتقاد را مطرح می کنند؟ بدین صورت، ممکن است چیزی در مورد خودتان یاد بگیرید. به یاد داشته باشید که وقتی از شما انتقاد می شود، یک دفعه ناراحت نشوید. با گفتن عباراتی که خودتان را تحقیر می کند، از انتقادها بیش تر استقبال نکنید چرا که باعث می شود دیگران نیز با این خود تحقیری شما، موافقت نمایند.
نحوه انتقاد
- به هنگام انتقاد کردن، به رفتار، برچسب بزنید نه به فرد. برای نمونه به جای این که بگویید: «تو واقعاً تنبلی!» بگویید: «وقتی سهمت را در کارهای خانه انجام نمی دهی، واقعاً عصبانی می شوم.»
- انتقاد را با اندکی تحسین، همراه کنید. به طور مثال بگویید: «من همیشه شما را به خاطر رعایت حق تقدم دیگران، تحسین می کنم اما انتظار دارم برای این کاری که پیش رو دارید، بیش تر وقت بگذارید.
- در صورت امکان، پیشنهادهای سازنده ای مطرح کنید تا طرف مقابل تان، بتواند رفتارش را در آن راستا تغییر دهد. برای مثال نگویید: «بیش تر ملاحظه من را بکن.» در عوض بگویید: «لطفاً هر وقت قرار است دیر بیایی، از قبل به من خبر بده.»
- به یاد داشته باشید که اگر از شخصی انتقاد می کنید، این امر، تا انتقاد از خود شما، فقط یک گام فاصله دارد زیرا از این به بعد، به خصوص در این مورد خاص، در معرض انتقاد قرار خواهید گرفت.
- به هر حال هر چه بیش تر از دیگران انتقاد کنید، تمایل بیش تری نیز به انتقاد از خودتان به وجود می آید و شانس کم تری خواهید داشت که انتقاد منفی دیگران را از خودتان به طور دقیق ارزیابی نمایید.
منبع: ماهنامه شادکامی و موفقیت، شماره 67
با مقدمه ای سئوالی را می خواهم در این تاپیک ارزنده مطرح کنم .
دوستان من به تجربه دریافته ام که پرظرفیت ترین افراد و منطقی ترینها و پذیرنده ترین افراد نسبت به انتقاد ، وقتی عیبی و نقدی را می شنوند که جنبه ای منفی را در رفتار آنها بیان می کند ، در عین پذیرش نظر نقد کننده و حتی تشکر از وی ، در دل اندوهی را پیدا می کنند و به عبارتی غمی احساس می کنند ( واژه " ناراحت می شوند " را به کار نمی برم چون عدم پذیرش نقد را تداعی می کند و ممکن است پاسخ به سئوال را به انحراف بکشاند و تأکید می کنم که از نظری که بنا بر آن نقاد نکته ای منفی در رفتار را بیانگر بوده با وجود پذیرش و حتی خشنودی از فهمیدن ایراد خود ، باز هم ته وجودشان ، غمی پیدا کرده و رنجی از آنچه شنیده اند و به آنها گفته شده احساس می کنند .
من روی این موضوع عمیقاً فکر کردم و یافته ای جالب دارم . حال مایلم دوستان را نیز به هم اندیشی دعوت کنم و بپرسم .
به نظر شما دلیل این غم و رنج در کسی که نقد را پذیرفته و حتی از نقاد هم ممنون شده و.... چیست ؟
خب هر انتقادی در دل خود بیانگر یک ضعف می باشد
من خودم اگرانتقادها بدون غرض باشد رو همواره پذیرفته ام ،وسعی در رفعشان دارم (هر چند بیشتردوست دارم قبل از اینکه دیگران عیب هام رو یاداور بشن ،خودم رفعشون کنم ،به خاطر همین احساس غم و غروری که بعضی وقت ها شایدصحیح نباشد) ولی با این حال ته دلم ناراحت میشم که چرا انقداین عیبم رو رفع نکردم که یه نفر بهم گوشزد کرد ،بیشتر وقتها به خاطر غرور و عزت نفس و بعضی وقت ها هم به خاطر وجود اون عیب
ببخشید بخاطر گرفتاری که دارم تنها پاسخ کوتاهی بدهم تا بعد....
همیشه نباید نقد را از جنبه منفی نگاه کرد.
مثالی می زنم:: همواره فیلم های پرطرفدار و جذاب بیشتر مورد نقد قرار می گیرند اما آیا این فیلم ها سازنده نبوده اند؟ اگر این چنین باشد که خب طرفداری نداشتند.
جواب کاملا روشن است>>چیزی که ما را بیشتر به سمت خود جلب می کند ما را بیشتر تحت تاثیر قرار داده و متقابلا نقد ما را برمی انگیزد.
در نظر داشته باشید انسان در مسیری که پیش رو دارد و با پیشرفت روز افزون نقدها و برچسب های بسیاری دریافت خواهد کرد چون حوزه اعمالش گسترده می شود... ولی این انتقادها دلیلی بر ضعف فرد نیست بلکه یک جرقه برای ترقی او خواهد بود.
زیرا همین نقدهای سازنده نشان دهنده این است که ما کار خور را به بهترین شکل انجام داده ایم.
حال آن کار چیست>>> آن کار>>جلب توجه افراد به خود است...........(البته اگر نقدها سازنده باشند)
البته من تنها یک بعد از نقد را مطرح کردم.
بنظر من از اونجا که همه ما دوست داریم مورد پذیرش دیگران واقع بشیم ، وقتی انتقادی می شنویم ، اما یه غمی هم در دلمون قرار می گیره.نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
البته این قانون یه تبصره هم داره و اون اینکه وقتی فرد در مسیر خودسازی قرار میگیره و خودش طالبه که ازش انتقاد بشه تا نقاط ضعفش رو بشناسه و رفعشون کنه ، حالا نه تنها دلگیر نمیشه که خوشحال هم میشه. این بستگی به تمرین و قوی شدن روح داره.
یادم نمی ره در یه مصاحبه شغلی ، یه مدیری یه دفعه وسط سوالهای فنی و تخصصی بهم گفت چرا آستینت اینقدر چرکه؟!!!! (با اینکه چرک هم نبود) ودرسته که اون می خواست عکس العمل منو ارزیابی کنه اما به شدت به من برخورد و با یه مکث نسبتا طولانی هم تونستم پاسخی بهشون بدم.
من در برهه هائی از زمان از دوستام میخوام که منو توصیف کنن و موارد مثبت ومنفی رو از دید خودشون برام بگن ، در این حالتها اصلا دلگیر نمیشم و ازشون بابت این وقتی که گذاشتن ممنون میشم.
با تشکر از دوستانی که در این فراخوان شرکت کردند و پاسخ دادند ، دوستان عزیز ، گل مریم ، نقاب و بی بی .
و با عذر تقصیر از تأخیر در پاسخ که البته بیشتر برای این بوده که فرصت شرکت را از دیگر دوستان نگرفته باشم .
و اما پاسخ بنده :
هیچ کس را پیدا نمی کنید که مایل باشد بد باشد .
بدترین آدمها ، حتی جنایتکاران نیز در رویای خود دوست دارند انسان خوبی باشند و از این جهت مورد تأیید . برای
همین است که حتی اغلب خطا کاران هم سخت می پذیرند که خطا کارند و خود را بد نمی دانند ، البته آنانی که در
غفلت به خطا دست می زنند یا به خود مطمئنند ، چنینند و آنانی که آگاه و واقفند به خطایشان ، معمولاً توجیه یا تقصیرهایی
برای خطا کاریشان ذکر می کنند و.... ( فرار از نقص خود )
چرا ؟
چون انسان فطرتاً کمال جو است و نیل به سوی رشد صعودی دارد . یعنی اگر از بعد طبیعی و مادی هم نظر کنیم از
آنجا که همه موجودات در مسیر رشد سیر تکاملی دارند ، انسان نیز چنین است ، اما انسان
بعدی دیگر دارد که موجودات دیگر ندارند و از این جهت اشرف بر همه مخلوقات است ، بلکه همه موجودات در خدمت
انسان و برای ساختن دنیایی که اقتضائاتش متناسب برای زیست انسان گردد آفریده شدند ، آن هم بعد شعور و
درک انسانی است که سرچشمه در روح الهی دمیده شده در او دارد ، از این حیث انسان در مسیر زندگی سیری
کمالی دارد یعنی در فطرتش تعبیه شده که جویای هرچه کامل تر شدن در بعد انسانی خود باشد .
لذا وقتی انسان متوجه نقصی در خود می شود مکدر می گردد و مایل به ارتقاء خود از آن نقص به رفع آن و کامل
شدن است .
همین انسان وقتی خود متوجه نقصی در خود می شود ، در عین تکدری که در وجود احساس می کند ، خوشحال از این است که نقص را
یافته و اغلب چون آن نقص خود گویای آن است که راه رفع نقص و باز شدن مسیر عروج از آن ، کجاست ، موجب
شعف می گردد .
وقتی جویا شدم که در مقابل نقدی که نقصی در وجود مخاطب را بیان می کند ، حتی مخاطب پر ظرفیت و مشعوف
از یافتن این نقص هم در عمق وجود غمی می بیند ، دیدم از این است که دوست ندارد نقصی داشته باشد. و حاصل تفکر
براین موضوع یافته هایی شد که گوشه ای از آن تقدیم گردید
و درس مهم این حال این است که :
اگر این بی میلی به داشتن نقص ، مورد توجه و اهمیت قرار گیرد ، مسیر زندگی و رفتار آدمی بر مبنای رشد
قرار خواهد گرفت .
یعنی در لحظه لحظه زندگیش در پی آن است که از نقص به کمال برسد و تا عیبی می یابد آرام نمی گیرد تا آنرا
از خود دور نسازد . اما افسوس که اغلب ما به این کشش فطری خود ( میل به کمال ) از سر غفلت پشت می کنیم
و توجه نداریم که ریشه بسیاری از ناملایمات روحی ما از نارضایتی از خود است و این نارضایتی از خود نیز ریشه در
غفلت از این میل فطری که توجه و وقوف به آن فی نفسه جهد در مسیر رشد را در پی است ، دارد .
امتحان کنید ، و یک روز خود را با توجه داشتن به این میل و مراقبت از رفتار و در پیش گرفتن رفتار شایسته بگذرانید ،
خواهید دید که در انتهای روز و شبا هنگام وقتی سر بر بالین می گذارید تا چه حد آرامش دارید .
همین تکدر خاطر از یافتن نقصها باعث می شود که گناه برای انسان آسیب روانی به دنبال داشته باشد و از همین
جا اهمیت توبه را در می یابیم که در واقع راهی است که خدا برای تخلیه روح از این تکدر خاطر های ناشی از خطاها
( که رسوب روانی را باعث می شود ) و امیدیافتن به تغییر مسیر از کجیها به سوی راستی ( که نشاط انسان را در
پی دارد ) باز کرده است
وقص علی هذا ........
باقی کلام را به شما دوستان می سپارم تا چه نظر دارید .
با تشکر از فرشته مهربان عزیز که واقعا همیشه جمع بندی خوبی ارائه می دهند و در آن حرفی نیست.. ولی من تنها با قسمتی از سخن شما مخالفم:
اینکه فرشته مهربان عزیز می گوید ما وقتی نقدی می شنویم غمی وجودمان را فرا می گیرد//
بله شایدبرخی افراد این گونه باشند اما این مورد هرگز تعمیم دانی نیست..
مثال::
همین امروز در کلاس بحث صندلی داغ شد و اینکه چه کسی مایل است مورد نقد قرار گیرد..
ابتدا افرادی رفتند و درست سخن شما در این افراد مشاهده گردید >یعنی در قبال انتقادات ابتدا یک حالت بهت زده(غمگین مانند) داشتند و سعی می کردند واکنش نشان دهند.
اما من و یکی از دوستان رفتیم و اتفاقا بنده با کمال میل از شنیدن انتقادات خوشنود گشتم بطوری که خودم هر چه بیشتر درخواست می کردم مرا مورد نقد قرار دهند.
و سپس با پیشنهاد من استاد را روی صندلی داغ نشادیم و ایشان هم واقعا با خوشرویی نقدها را پذیرفتن.
حالا چرا من این مثال را آوردم...> چون می خواهم نتیجه گیری کنم که برخورد افراد در این زمینه کاملا متفاوت است و بستگی به بینش فردی دارد که مورد انتقاد واقع می شود.
نکته دیگر هم این است که همیشه تمام نقدهایی که متوجه ما هستند درست نبوده و تنها نظر شخصی هست... چه بسا امری در نظر من بد و قابل انتقاد است اما همان امر در نظر شما صحیح و قابل دفاع.
تمام انسان ها دوست ندارند بی نقص باشند//// زیرا ما همگان به نقص های خود اگر بیشتر نباشد کمتر آگاهیم. ولی با خودفریبی ظاهرا خود را نجات داده ایم.
..........
ولی به هر حال من سخنان شما را می پذیرم و باید تفکر بیشتری کنم.
ممنون از جناب نقاب
آنچه از بنده اذعان شد ، یک غم پنهان در لایه های درونه که اغلب کسانی که پذیرنده بودند را با این حال دیدم . اما
همه جا استثناء هم داریم ، البته محور بحث ما استثناها نیست ( همچنین بحث ما روی انتقاد سازنده و به جا
است )
خود بنده از زمانی ( نوجوانی ) که خود شخصاً خود را در معرض نقد گذاشتم ( دفترهایی هر ساله برای این کار
تنظیم کرده و در اختیار دوستان قرار می دادم تا نظرشان را بگویند و... ) به خود می گفتم اگر عیبی را بهت گفتند و
دیدی در تو نیست ، با روی باز تشکر کن چون متوجه شده ای که اون مورد یه عیبه و از آن به بعد مواظبی که در تو
ایجاد نشه ، و اگر هم آن عیب در تو بود که خوشحال باش که متوجه شدی و در صدد رفع آن برآ پس در هر دو صورت
خوشحال باش . اما گاه در مورد عیوبی که به نظرم جدی بوده ته وجودم این غم از این که چرا چنین بوده و من خبر
نداشته ام پیش می آمد و همین هم به تفحص وادارم کرد و نتیجه حاصله شد دریافتهایی که ارائه شد .
باز هم ممنون