-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
حمید خان
هدیه رو خودتو ببرید همراه خانواده ، و در کمال ادب و احترام با او رفتار کن ، اما وارد بحث با او نشو ، خودت رو آرام نشون بده ( دقت کن چیزی که می دونی دوست داره رو براش بگیری ) و آخر سر هم که می خواهید از منزلشون خارج بشید ، بهش بگو چقدر دلتنگش می شی اما آرامشش برات مهمه و فعلاً صبر می کنی تا هر وقت خودش آرام شد با هم صحبت کنید . و بگو اگه کاری مشکلی داشتی حتماً تماس بگیر ، ناراحت میشم کاری داشته باشی و بهم نگی .
اینها رو در کمال محبت بی هیچ انتظار پاسخ محبت آمیزی بیان کنید .
موفق باشید .
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوسته خوبم ببخشید من 3 روز نبودم آخه دارم از محل کار با شما ارتباط برقرار میکنم
به خدا تو این 3 روز خیلی بهم ریخته بودم همش اضطراب دارم غذا نمیتونم بخورم یه خدا شبها تو خواب خوابشو میبینم منم اخه آدمم دوست دارم زنمو ببینم ولی نمیزاره خیلی دلم براش تنگ شده من تو این مات مبهوت موندم آخه چرا یه عشق یهو فروکش میکنه یهو محبت یکی از دل یکی دیگه از بین میره دوسته خوبم به خدا غذام شده گریه ولی اون اصلا درکم نمیکنه بهم میگه ازت متنفرم آخه من چقدر تحمل دارم ولی انقدر دوستش دارم دست به هیچ اقدامی نمیزنم هیچ کاری نمیکنم شاید یه چیزی بهت بگم بهم بخندی 3 نفر از فامیلا که دهنشون قرصه میدونن میگن دعا کردنش آخه تو فامیل خیلی به ما حسودی میکردن از عشقمون از حرف زدنمون بهمون حسودی میکردم میخواستم نظر شما رو بدونم :72:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
سلام
برادر گرامی بالاخره چیکار کردید ؟ هدیه رو میگم ، بردید یا فرستادید ؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
بهش زنگ زدم گفتم برات میفرستم یا بییام خونتون بهم گفت نه بیا نه بفرست ندادم بهش موندم به خدا
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
من که هر چی به نظرم رسیده تا حالا گفتم .
شما هم اگه بی خیال بشید و مثل خانمتون رفتار کنید که اوضاع بدتر میشه اگر هم مدام بخواید ببینیدش و اون اجازه نده که باز به نظر من برای یک مرد زیاد خوب نیست چون شاید خانم شما داره امتحانتون میکنه !
فکر میکنم دیگه وقتشه که حتما" به یه مرکز مشاوره خانواده مراجعه کنید و موضوع رو باهاشون مطرح کنید و مو به مو همه چیرو به مشاور بگید .کسی که کارش مشاوره ست بهتر میتونه شما رو راهنمایی کنه .
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
خب وقتي شما بهش زنگ زدي و پرسيدي كه بيارم دم خونه يا بفرستم برات معلومه كه چنين جوابي ميده.....گفتيم با هماهنگي مادر خانمت هديه رو ببر خونه خانمت نه با هماهنگي خودش!!!
راجع به دعا گرفتن براي بهم خوردن رابطه شما هم نميدونم چي بگم!!با اينكه از نظر علمي با اين جور نفرين ها و دعا گرفتن ها براي بهم خوردن زندگي ملت!! مشكل دارم(يعني باور نميكنم كه با يه دعا نوشتن بشه يه زندگي رو بهم زد)اما خب شواهدي در اطرافم ديدم كه با اينكه جنبه ي خرافي ش بيشتر از حقيقي ش بوده باورش كردم!!
حالا شما اگه خيلي اعتقاد به دعا گرفتن و اين تريپ كارها داري ميتوني از مادرت كمك بگيري و.....
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
محبت 4 ساله یه شبه از بین نمیره ولی با یه اشتباه می شه یه شبه دل کسی را شکوند.
شما اشتباه کردین و درست نیست الان اشتباهاتتون را پای جادو و حسادت دیگران بزارید.
فکر می کنم خانومتون ناراحتی هاشون را بروز نمی دن و توی دلشون جمع می کنند و حالا یه دفعه با یه تلنگر همه ای دلخوریها فوران کرده.
شما 4 سال به محبت های ایشون بی توجهی کردین .ایشون روزی چند با ر تلفن میزدن حالتون را بپرسن , توی مناسبتها براتون هدیه می خریدن, موقع ناراحتی ها کنارتون بودن و ارومتون می کردن و سردی و بی توجهی شما را نادیده می گرفتن.ولی در عوض سر کوچکترین موضوع شما حرف از طلاق زدین .خوب معلومه که ایشون سرخوره میشن و فکر می کنن هیچ ارزشی برای کارهایی که کردن قائل نیستین.
شما به ایشون شک کردین و ایشون را متهم به خیانت کردین چیزی که خودتون هم باور ندارین. شک کردن به پاکی و نجابت یه خانوم اونهم از طرف شوهرش چیزی نیست که به این راحتی بشه ازش گذشت.
دوست عزیز اشتباه کردی ولی نکته مثبت اینه که پشیمونی و می خوای جبران کنی.
پس با صبر و محبت به دیدن خانومت برو و برای رفتنت اجازه نگیر چون غرورش باعث میشه تردت کنه.
همون طور که فرشته مهربان گفت بهش بگید هر وقت به کمکی چه مادی چه معنوی نیاز داشت میتونه روی شما حساب کنه.و با اینکه ازتون دلخوره شما شوهر هستید و وظایفتون را در قبالش انجام می دید.
بگید که حاضر هستین هر کاری برای جبران اشتباهاتون و دیدن حلقه تون توی دست خانومتون بکنید.ولی خیلی حساسیتتون را روی مسئله حلقه نشون ندین.
خانوم پر احساس شما دلشکسته است و نیاز به دلجویی داره.از لحظه های قشنگی که با هم داشتین,اوایل اشنایی, روز خواستگاری, عقد و خاطراتون حرف بزنید و عشقتون را بیادش بیارید. اگه عکسی دارید که خاطره شیرینی را یاداور میشه توی یه قاب قشنگ براش بفرستین. خاطرات کمک می کنه زودتر ناراحتی هاش را فراموش کنه.
کلید مشکل شما صبر و پشتکاره.
موفق باشید.
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
سلام
برادر گرامی ما همه گفتیم که هدیه رو برای همسرت ببری و با سیاست دلخوری رو از دلش در بیاری شما زنگ زدی از خانومت پرسیدی که چیکار کنی؟؟؟؟/
بهتره یکم مستقل تر رفتار کنی من یکبار دیگه هم بهتون گفتم مردونه تر رفتار کنید بجای اینکه همش نگران از دست دادن همسرتون و بهم خوردن رابطه و دنبال چیزهای خرافی باشید با یک حرکت درست و منطقی یه سامونی به زندگیتون بدید
خیلی جدی برید و در مورد مشکلات و رفتارها و نحوه برخوردتون و تمام دلخوری هایی که تا الان بوده صحبت کنید
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
سلام
به نظر من ماجراي شما دو قسمت دارد.
يك قسمت عاشقانه و يك قسمت لجبازيها
در قسمت عاشقانه شما به ظريفكاريها توجهي نداشتيد و برخي مراسمها و اداب را زير پا مي گذاشتيد.
در قسمت دوم با حرفهاي نابجا حس زنانه يك دختر را تحريك كرديد. شما هنوز در زندگي من نشده ايد. نابايد با حرفهاي نادرست همديگر را برنجانيد. بايد به او مهلت بدهيد. اينكار بكنيد.
در زمان مناسب (روز تولد يا ...) با يك طرح كاملا غافل گيرانه دل او را بدست آوريد.
توجه داشته باشيد بعد از اينكار ديگر دل او را نرنجانيد.
بدانيد كه در آينده بايد همدل و يكدست تمام مشكلاتتان بين خودتان باشد.
با سپاس
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
سلام
بچه ها یکی جوابه منو بده بدون رودربایسی (آخه دوستان مگه میشه یه نفر بعد از 4 سال بگه محبتت از دلم رفته به خدا تحقیق کردم به پاک بودم شک ندارم ولی نمیدونم به خاطر یه مساله کوچیک این طوری بشه به من میگه تو برو درخواسته طلاق بکن خودش نمیخواد بره منم پاهام اصلا باز نمیشه برم بهم میگه پدر مادر هامون نفهمن بیا ما دو تا با هم بریم منم میگم نه خودشم هیچ اقدامی نمیکه به خدا هیچ ایرادی ندارم نه سیگاریم نه قلیون میکشم اهل هیچ دودی نیستم تعریف از خود نیاشه خوش تیپم هیچ مشکلی ندارم البته چرا داشتم اخلاقم بد بود صفحه1 بخونید میبینید ولی به خدا عوض شدم خانمم خودشم نمیدونه چی کار میکنه بهم گفتن بهش فعلا زنگ نزن تا خودش فکر کنه اگه خانومهای محترم جوابمو بدن ممنون میشم چون احساستشون شبیه همه نظره آقایون هم برام خیلی محترمه
ممنون
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر عزیز یه وقت اشتباه نکنید برید درخواست طلاق بدید :305:
همسر شما خیلی سخت داره شما رو امتحان میکنه .اگه جدی میگفت که خودش اقدام میکرد برای طلاق !
یعنی جدا"راجع به والدین هر دوتون این حرفو زده ؟
شما باید بزرگترها رو در جریان بذارید چون طلاق مسئله بی اهمیت و کوچیکی نیست که خودتون دو نفری اقدام کنید . حتما" با بزرگترها بشینید و قضیه رو بررسی کنید و بزرگترها ازش بخوان بیاد حرفش رو بزنه تا معلوم بشه مشکل اصلی کجاست ؟
من فکر نمیکنم فراموش کردن یه تاریخ تولد یا سالگرد عقد یا بیرون نرفتن باعث چنین مشکلی بشه و کار رو به جدایی بکشونه .
حواستونو خوب جمع کنید ببینید دوستی یا کسی که خانم شما رازشو بهش بگه و از این ماجرا خبر دار باشه نیست که نشسته باشه زیر پاش و از حسادت یا به هر نیت دیگه بخواد میانه شما رو بهم بزنه ؟ مثلا" کس دیگه ای رو بهش معرفی کرده باشن ؟
عذر میخوام که اینو میپرسم ، شما تا حالا رابطه جنسی هم داشتید ؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
بله رابطه جنسی داشتیم اونم زیاد به درخواسته جفتمون من به دو تا از دوستاش شک دارم که زیر پاش بشینن و حرفای بیخود بزنن حسادت که خیلی میکنن
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
میگم شاید از رابطه هایی که با شما داشته رضایت نداشته منظورم اینه که ممکنه تصورات و رویاهایی داشته که براش محقق نشده و احساس میکنه همیشه ممکنه همینطور ادامه پیدا کنه برای همین میخواد بیشتر از این ادامه نده .خودتون یه بار یادمه اشاره کردید که گفته رویاهاش رو خراب بکردید و ...
اما در هر صورت چون رابطه هم داشتید حالا دیگه اصلا" فکر نمیکنم تصمیمش برای طلاق جدی باشه چون خیلی ضرر میکنه و امکان ازدواج بعدی براش کم میشه . درسته که تو زمان حاضر خیلیها نه با همسر قانونیشون بلکه با هر غریبه و نامحرمی رابطه دارن و توجیهشون هم اینه که نیاز جنسی یا عاطفی و ... دارن و حقشون هست ! ، اما هنوز انقدر ها هم نیست که هر کسی حاضر به ازدواج با دختری بشه که قبلا" رابطه جنسی داشته چه همسرش باشه چه کس دیگه . اگه با همسرش هم باشه به هر حال یک زن بیوه و ازدواج کرده ست و جایگاهش با یک دختر مجرد خیلی فرق داره .پس چنین دختری به راحتی تن به طلاق نمیده و جایگاه خودش رو خراب نمیکنه .
کسی هم از رابطه تون خبر داره ؟ مثلا" والدین تون ؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
خیلی ببخشید رابطه ما تا بکارت نبوده ولی رابطه داشتیم به یک نحوه دیگه یه راه حل جلوم بزارید
خواهرم من میتونم یه خواهش ازتون بکنم شماره تلفنتونو بهم بدید تا من مشکلمو به صورت جدی بگم اگر امکانش هست ممنون میشم
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
:327:
برادر گرامی من و بقیه دوستان بجز اقای سنگ تراشان روانشناس نیستیم ( البته دانشجوی روانشناسی داریم ) و اینجا فقط نظرات شخصیمون رو بیان میکنیم .شما و کسان دیگه که مشکل یا سوالی رو مطرح میکنن باید از بین نظرات دوستان به یک جمع بندی کلی برسن و در نهایت خودشون تصمیم بگیرند که برای حل مشکلشون چه کاری به صلاحشون هست .
همه ما باید توی این تالاتر قوانین رو رعایت کنیم و تنها در چارچوب قوانین تالار پست بذاریم .یکی از قوانین تالار هم اینه که دادن اطلاعات شخصی و خصوصی ( شماره تلفن ، ایمیل یا ... ) در محدوده مسئولیت سایت و مدیرش نیست و خلاف مقررات هست.
میتونید قوانین تالار رو مطالعه کنید :305:
بنابراین بهتره هر چه زودتر برای حل مشکلتون به یک مرکز مشاوره خانواده مراجعه کنید .
http://www.hamdardi.net/thread-636.html
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوستان تو رو خدا کمکم کنید دیروز رفتم پیشه دوستش میگم خانومم چطوره میگه تو محیط ارایشگاه خیلی خوبه بهش گفتم حرفی از من میزنه میگه اصلا چیزی از تو نمیگه بچه ها کمکم کنید یه راهی جلوم بزارید من نمیخوام طلاقش بدم ولی صبرم خیلی کمه بهم میگن تنهاش بزار شاید دلش تنگ بشه نمیدونم چی کار کنم .کارمو بد انجام میدم . درسمو دارم ادامه میدم اصلا نمیخونم آخه میگم مگه میشه 4 سال کم نیست دوستای خوبم شب چله سالگرد خواستگاریمونه ولی میدونم میدونم اصلا منتظرم نیست کمکم کنید تورو خدا به نظره شما برای طلاق اقدام کنم به خدا پاهام باز نمیشه
برام دعا کنید قسمتون میدم:103:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر عزیز شما خیــــــــــلی عجول و کم حوصله اید :305:
چرا هم به خودتون و هم به خانمتون فرصت فکر کردن به اشتباهات گذشته رو نمیدید ؟؟؟
تو زندگی زناشویی صدها مشکل کوچیک و بزرگ پیش میاد که اگه قرار باشه واسه هر کدومشون شما اینجوری بهم بریزین و قدرت تفکر و تصمیم گیری رو از دست بدید که اصلا" نیمشه روی شما به عنوان مرد زندگی حساب کرد !
حوصله کنید و به طلاق فکر نکنید :81:
خانم شما یه چیزی گفته و شما مدام دارید بهش فکر میکنید که برم برای طلاق یا نه ؟ پام نمیره و از این حرفا .
اصلا" اون میخواد ببینه شما چقدر تو تصمیمات احساساتی یا منطقی عمل میکنید !؟ با این اخلاق تون بعد از ازدواج هم با کوچیکترین مشکل و اختلاف سلیقه ، همین آشه و همین کاسه ! اون میگه طلاق و شما دست و پای خودتون رو گم میکنید .
من بازهم میگم والدین هر دوتون رو در جریان بذرید و واسه سالگرد خواستگاریتون یه هدیه و یه دسته گل براش بگیرید و همراه والدینتون برید منزلشون . با رعایت ادب و احترام و کاملا" جدی با پدر و مادرش صحبت کنید و ازشون بخواید خانم تون هم بیاد و برای کارهاش توضیح بده و حرف دلش رو بزنه تت همه متوجه بشید اشکال کار کجاست ؟
بگید دخترشون اصرار بر طلاق داره .ببینید پدر و مادرش چی میگن ؟
انقد این دست و اون دست نکنید و یه اقدام جدی بکنید .
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوست خوبم موعود
من یه آدم احساساتی هستم و چوب همین کارمو دارم میخورم منم الان 5 روزه بهش زنگ نزدم چون میدونید وقتی بهش زنگ میزنم میگه اعصابم خراب میشه منم گفتم تنهاش بزارم آدمیزاده شاید فکرش دوباره کار کنه یه سوال شما یه خانم محترم هستید اگر جای اون بودید این حرکاتو انجام میدادید و اگر انجام میدادید انتضارتون چی بود
تو رو خدا منو ببخشید خیلی مزاحمتون میشم حلالم کنید
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر گرامی تا این اندازه احساساتس بودن مخّل زندگی میشه و تو تمام زمینه های زندگی تون تاثیر نامطلوب میذاره .شما یک مرد هستید باید بتونید احساسات تون رو بهتر از یک زن کنترل و مهار کنید ..باید منطقتو رو بیشتر به کار بگیرید تا احساستون . البته خانم شما هم خیلی احساساتیه برای همین اشتباه شما رو کوچیک یا بزرگ نمیتونه به راحتی ببخشه و واقع بین باشه .فکرشو بکنید زن و شوهر هر دو احساساتی زندگی چی میشه !؟
اگه خانمتون یه اشتباهی بکنه با این احساسی که شما دارید ، حتما" اینبار شما کار اونو تکرار میکنید و تلافی میکنید . اینجوری کل زندگیتون بر اساس احساس میچرخه تاعقل و منطق !
این لینک رو از آقای سنگ تراشان ببینید :
http://www.hamdardi.net/thread-9768-post-94588.html#pid94588
جواب سوالتون : من تا جایی که خودم رو میشناسم چنین کاری نمیکردم و حتما" قبل از اینکه دیگران دنبال کشف علت رفتارم باشند خودم علت ناراحتی رو میگفتم و جواب درست هم میخواستم و سعی میکردم با حرف زدن و بحث در مورد قضیه کاری کنم که دیگه نه من و نه همسرم تکرارش نکنیم .
-
RE: لطفا آقا پسران با تحربه حوابم را بدهند
سلام اقای سنگ تراشان خیلی به کمکتون نیاز دارم
من با بچه ها خیلی صحبت کردم به نتایجی رسیدم
مشکله من
سلام دوستان محترم من تازه به این سایت اومدم خیلی عالی بود .من یه مشکلی برام پیش اومده که داره حاد میشه من حدود 4سال با یک دختر دوست بودم ایشون تا زمانی که با من دوست بودن چه بعد از اون و چه قبل از اون با کسی دوست نبودن فرزند اول خانواده هستش و دختره خوبی هم بود بعد از 4 سال من تقاضای ازدواج دادم و بعد به خواستگاری رفتیم به خوبی و خوشی تموم شد من و همسرم بی نهایت همدیگرو دوست داریم طوری که فامیلهامون به ما حسودی میکردن و بهمون میگفتن الان حدود 10ماه است که با هم عقد هستیم در این 10 ماه مشکلاتی از من سر زد به عنوان مثال (نبردن همسرم به بیرون بردم ولی کم یا اگر بهم میگفت میگفتم حالشو ندارم.برای مثال زمان تولدم یا سالگرد دوستیمون برای من هدیه میگرفت ولی من یادم میرفت و شاید 3 یا 4 تا دروغ بهش گفتم .ما تو این 10 ماه با هم بحث میکردیم ولی وقتی همسرم قهر میکرد من به قول معروف نازشو میکشیدم بوسش میکردم و قضیه تموم میشد )من یه ادمی بودم که وقتی همسرم جایی میرفت بهش زنگ میزدم میگفتم کجایی با کی رفتی کی میای .همسرم شاید بگم در روز 6بار بهم زنگ میزد و منم باهاش صحبت میکردم ولی به دلیل کار شاید بعضی وقتها قطع میکرم و کم صحبت میکردم تا جایی که 5/1ماه پیش سر موضوعی با هم بحث کردیم شبش همسرم خونه ما بود موقع بردن همسرم به خونه بهم گفت یه کتاب smsبرام بگیر بعدش بهش گفتم واسه چی این کتابو میخای شب که رسوندمش اومدم خونه بهش اس ام اس دادم ولی جوابی نمیداد تا اینکه برای اینکه تهدیدش کنم که جواب smsبده بهش گفتم من دیگه باهات نمیتونم زندگی کنم باید از هم جدا بشیمو یه سری از این حرفا که همسرم به مادرش گفت مادرش با من صحبت کرد که چرا این حرفارو زدی درضمن(هر موضوعی که پیش میومد میرفت به مادرش میگفت بهش میگفتم نگو مشکله خودمونه)تا اینکه من رفتم خونشون برای عذر خواهی ولی میگفت من دیگه بهت نیاز ندارم ازت بدم میاد باید از هم جدا بشیم اصلا منو تحویل نمیگرفت تا یه شب پدر مادرش با خودش اومدن خونمون بعد همسرم گفت فرصت بهش میدم پدرش گفت زیاد بهش زنگ نزن بزار حال خودش باشه ولی من کم عقلی کرد بهش زنگ میزدم قربون صدقش میرفتم که باهام درست صحبت کنه ولی چاره ساز نبود همسره من ارایشگاه زنانه داره یه شب شرکشو دعوت کرد خونشون منم رفتم ولی اصلا بهم محل نمیداد بلند شدم اومدم خونمون بهش زنگ زدم برو (اونایی که تازه پیدا کردی بهشون حل بده)به خدا من منظوره بدی نداشتم ولی بد بهش گفتم سره همین موضوع دوباره شروع کرد خیلی خونشون رفتیم باباش کادرش باهاش صحبت میکنن که تموم کنه منم خیلی فکر کردم بهشم گفتم کاره من اشتباه بود من تازه یه چیزهایی رو فهمیدم که به زن چی جوری باید محبت کرد بهش گفتم من عوض شدم ولی حرف تو گوشش نمیرفت شوهر خالش یه شب دعئت کرد خونشون باهاش صحبت کرد منم تمام تقصیر هارو به گردن گرفتم شاید از پدر مادر خودم و همسرم حرف خوردم ولی هیچی نگفتم گفت باشه بهش مهلت میدم ولی دوباره حرفه خودشو میزنه بهم میگه ازت بدم میاد دوست ندارم ببینمت من میخام طلاق بگیرم ما نزاشتیم کسی بفهمه پدر مادرش اوم و پدر مادر من اصلا ی=به این کار راضی نیستن خودشم میگه فقط کسی نفهمه رفتم یه شب دم ارایشگا اوردمش تو ماشین باهاش صحبت کردم گفتم من اشتباه کردم بیا یه زندگی نو شروع کنیم میگه تو یه کاری کردی من نمیتونم گذشتمو نگاه کنم ما به خدا خیلی خیلی همدیگرو دوست داشتیم ولی من همین الان هم انقدر دوستش دارم که میگم نمیتونم بدون اون زندگی کنم عاشقشم باباشم میگه فکره طلاقو از سرت بیرون کن پدر مادره منم میگم ما نمیتونیم طلاق بدیم بابام دیشب رفت تنها خونشون براش دسته گل خرید باهاش صحبت کرد ولی راضی نمیشه میگه من تمام حرفامو به حمید یعنی من زدم ما چون دختر پدر مادرم ندارمن خیلی خیلی بابام مادرم حتی داداشام دوستش داشتن مادرم و قتی همسرم میومد خیلی قربون صدقش میرفت بابامم همین طور من میدونم مشکل از من بوده و قبول دارم میخام جبران کنم انگار همسرم ترسیده به خدا عید قربان براش عیدی بردیم ولی هنوز بازش نکرده انگشترشو ازدستش اورده بیرون بهش میگم این اون عشقی بود که ازش حرف میزدیم بهم میگفت بهم مهلت بده ولی من عجله میکردم الان میخام 1 ماهی کاری به کارش نداشته باشم تا با خودش خلوت منه به خدا خیلی دوستش دارم اصلا به هیچ عنوان نمیخوام از دستش بدم خونوادهامونم ناراحتن میگن این مشکلی نیست حل میشه و لی من دوست دارم ببینمش ولی اجازه نمیده بهم میگه تو نامحرمه منی فقط تو رو خدا راهنماییم کنید که چیکار کنم الانم خونه هستش فقط تو اطاقشه یا خوابه خودشم به پدر مادرش نمیگه طلاق فقط میگه من حمید دیگه دوستش ندارم محبت حمید دیگه تو دلم نیست من تعجب میکنم چرا این طوری شده به راهنمایی تون خیلی احتیاج دارم به خدا اقای سنگ تراشان خیلی دوستش دارم میدونم اشتباه از من بود ولی به خدا سرم به سنگ خورده با بچه های همدردی که صحبت میکردم میگن بهش زنگ نزن منم الان 5 روزه بهش زنگ نزدم دیروز رفتم پیشه دوستش میگم خانومم چطوره میگه خوبه میگم حرفی از من نمیزنه میگه نه خانومه من طوری بود که واسه من میمرد منم همینطور آخه مگه میشه یه کسی کسه دیگرو دوست داشته باشه بعد از 4 سال و 10ماه عقد بگه نمیخوامت محبتت از دلم رفته به خدا هر کاری از دستم بر میومد کردم گفتم تنهاش بزارم آدمیزاده شاید برگشت آقای سنگ تراشان ما رابطه جنسی هم با هم داشتیم به صورت خیلی خوب و هر دو طرف راضی 2 بار بهم گفت طلاق گفتم من طلاق نمیدم میگه بیا بریم پدر مادر هامون نفهمن گفتم نمیام الانم دیگه 5 6روزه نگفته طوری شده حلقشو از دستش در اورده منم حساسم ولی تحمل میکنم به خدا صبرمم کمه بهم گفتن تنهاش بزار شاید به خودش بیاد استاد گرامی کمکم کنید عاشقشم اگر از بنده سوالی داشتید در خدمتتون در مورد مساله خودم هستم
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوست عزیز قبلا هم به شما گفتم, خانوم شما از اون دسته ادم هاییه که ناراحتیشون را به موقع بروز نمی دن و دلخوری ها را توی دلشون میزارن.این مشکل شما هم ناشی از این مسئله است.ایشون بخاطر حرفی که زدید و حرفهایی که در گذشته زدید و یا بی توجهی هاتون که قبلا بروز ندادند از شما ناراحتند.
الان بهترین کار صبر وتحمل در کنار ابراز محبته.
مشکل شما را قبلا توی تالار کس دیگه ای داشت که خداراشکر با صبر کارش حل شد.
البته در مورد این کیس خانوم اقا را ناراحت کرده بود و اقا هم به خاطر نادیده گرفتن احساساتش نمی تونست به راحتی خانومش را ببخشه.البته وضعیت شما خیلی بهتر از این زوجه.
پیشنهاد می کنم این تاپیک را مطالعه کنید تا ببینید صبر چه جادویی می کنه.
http://www.hamdardi.net/thread-6124.html
هر وقت مشکلتون با خانومتون حل شد ازشون بخواید هر وقت از دستتون ناراحتند بهتون بگن تا رفع سوتفاهم بشه و مشکلات روی هم تلمبار نشه.
با یه برنامه ریزی مناسب از شب یلدا به عنوان فرصتی برای حل مشکلات استفاده کنید.
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوسته خوبم ترانه میشه واسم تعریف کنی قضیه اونا رو
میشه بهم بگی صبر یعنی چی چی جوری صبر داشته باشم به خدا ترانه خانم دنیامه زندگیمه خانومم عاشقشم
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر عزیز از طرف شما برای آقای سنگ تراشان پیغام گذاشتم و لینک این تاپیکتون رو براشون گذاشتم . فرصت کنن حتما" جواب میدن.
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوسته خوبم بسیار ممنونم ازتون
دوسته خوبم ترانه میشه واسم تعریف کنی قضیه اونا رو
میشه بهم بگی صبر یعنی چی چی جوری صبر داشته باشم به خدا ترانه خانم دنیامه زندگیمه خانومم عاشقشم
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
من لینک را گذاشتم تا مطالعه کنید و معنی صبر را متوجه بشید.
موضوع از شک خانوم به همسرش شروع شد و همسرش بدلیل اینکه در عوض توجه و محبت به همسرش بی توجهی و شک خانومش را دیده بود تا مرز طلاق هم پیش رفت. تا یکسال با هم مشکل داشتند البته روند بهبود روابط در این یکسال را با خوندن تاپیک متوجه می شید.
البته ان شالله مشکل شما زودتر از اینها حل میشه.
ولی باخوندن این تاپیک معنی صبر واقعی را می فهمید.معنی پشیمانی از اشتباه.
در طول این تاپیک خیلی ها به این خانوم پیشهاد کردند بیش از این صبر نکنه و طلاق بهتر از این زندگیه ولی نتیجه صبر خانوم نشون داد برای بازسازی یه زندگی خوب صبر و تحمل کمترین کاریه که میشه کرد.
تاپیک فوق العاده اموزنده ایه. من معنی واقعی صبر و تحمل را در این خانوم پیدا کردم. سختی ها و بی توجهی هایی که این خانوم توی این مدت کشیدند به مراتب از شرایط شما دشوارتر بوده.
وقت بزارید و روند این رابط را دنبال کنید.
امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه.
http://www.hamdardi.net/thread-3701.html
http://www.hamdardi.net/thread-6124.html
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوستای خوبم برام دعا کنید برای حل شدن اختلافم با همسرم دعا کنید حل بشه خیلی محتاج دعاتونم:323:
[/size][size=x-large]
دعا کنید برام تو رو خدا
دوستای خوبم
الان بهم زنگ زد بهم میگه فکراتو کردی منم گفتم من هیچ کاری نمیکنم طلاق نمیدم گفتم تو هر کاری میخوای بکنی بکن گفتش میخوام برم درخواست بدم بازم منم باهاش به خوبی حرف نزدم کم محلیش کردم اخه اون کم محلی میکرد میگید چی کار کنم میتونه بره درخواست بده؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
من فرصت نکردم همه ی تاپیک رو بخونم ، ولی یه چیزی راجع به کم محلی میگم : اگه کم محلی بکنی یعنی زندگی تو دوست نداری ، خانمتو دوست نداری و... ما خانما اینطور برداشت می کنیم... حتی اگه اون کم محلی کرد ، شما جوری رفتار کن که نشون بده برات مهمه...
یه راه ِ احساسی ِ خوب پیدا کن :shy:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوست خوبم موعود-ترانه
الان بهم زنگ زد بهم میگه فکراتو کردی منم گفتم من هیچ کاری نمیکنم طلاق نمیدم گفتم تو هر کاری میخوای بکنی بکن گفتش میخوام برم درخواست بدم بازم منم باهاش به خوبی حرف نزدم کم محلیش کردم اخه اون کم محلی میکرد میگید چی کار کنم میتونه بره درخواست بده؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
به نظر ميرسه همسرتون خيلي قبل تر از اينكه شما فوران آتشفشانشو ببينيد تصميمشو گرفته......!!!
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
برادر عزیز شما چرا والدین تون رو در جریان این امر مهم و سرنوشت ساز قرار نمیدید ؟؟؟
من چندین بار تا حالا به شما گفتم بطور جدی و در حضور والدین هر دوتون بشینید و مشکل رو بررسی کنید ببینید اصلا" حرف این خانم چیه ؟ باز هم میگم مشکل این خانتم فکر نمیکنم فقط فراموش کردن چند تاریخ باشه یا گردش نرفتن ! حتما" یه مسئله مهم هست که شما بیخبرید و خانموتن بهتون نمیگه چون میدونه شما برای حلش کاری نمیکنید !
اگه جدی جدی رفت درخواست طلاق داد چی ؟ دیگه دیر میشه پس قبلش با پدر و مادرتون بردید منزلشون و مسئله رو بررسی کنید .لازمه شما مثل روز خواستگاری یه قولهایی به همسرتون بدید که حتما" عمل کنید و ایشون هم به شما یه قولهایی بدن که حتما" عمل کنن . یعنی دوباره بشینید و آنچه که برای یک زندگی مشترک لازمه رو بررسی کنید
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوستای خوبم به خدا من دارم صبر میکنم ولی دیروز بهم زنگ زد گفتش برو تقاضا بده فقط طلاق میگفت می سلوک عوض شده به خدا دارم دیوونه میشم اخه من اصلا نمیدونم دادگاه خانواده کجاست منم بهش گفتم من پامو تو دادگاه نمیزام بهش گفتم هر کاری میخوای بکنی بکن خودشم مونده چی کار کنده منم همه چیزو دادم دست خدا به خودش توکل کردم ولی تو رو خدا بازم راهنماییم کنید به کمکتون احتیاج دارم
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
هر دوی شما هم عجولید هم لجوج و هم زودرنج !
اول شما لج کردید حالا هم خانم تون لج کرده . هردوتون هم الان دارید عجله میکنید اون بر ای طلاق و شما برای بهتر کردن اوضاع . هردوتون جوانید و ببخشید به قول معروف کله تون باد داره .متوجه نیستید دارید چیکار میکنید ؟ دارین دستی دستی زندگی تون رو که میتونه خیلی زیبا و دوست داشتنی باشه تبدیل میکنید به میدان جنگ و به جای اینکه بسوی خوشبختی برید بسوی دادگاه میبرید :305:
برادر من آخرین حرف من تکراریه :
چرا والدین تون رو در جریان این امر مهم و سرنوشت ساز قرار نمیدید ؟؟؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
چشم به پدر مادرم میگم به طوره جدی تا ببینیم خدا چی میخواد شما هم برام دعا کنید
من اگه سوالی داشتم میتونم بپرسم یا باعث رنجش شما شدم؟
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
دوست گرامی
آروم باشید ؛هیچ اتفاق بدی نمیفته اگه شما واقعا درصدد اصلاح رفتار خودتون باشید.
ابتدا به خودتون مسلط باشید .
همسر شما چون به شدت از بعد احساس توسط شما جریحه دار شده می خواد شدیدا شما رو تنبیه کنه ===>پس شما صبوری کنید.
یه روند محبت آمیز اما همراه با صبوری و احترام به خواست فعلی همسرتون(تنها بودن) در پیش بگیرید:مثلا روزی یک بار یا بیش تر بهش زنگ بزنید و خیلی کوتاه حالش رو بپرسید و بهش یاد آور بشید که خیلی دوسش دارید و به هیچ عنوان قصد جدایی ندارید.
اما یادتون باشه که اصراری برای رابطه ی بیشتر نداشته باشید و فقط خواسته تون رو مطرح کنید و بهش بگید که منتظرش میمونید.
یادتون باشه که ارامشتون رو حفظ کنید طوری که توی پست های که اینجا میذارید مشهود باشه.
موفق باشید.
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
خوبه كه تصميم گرفتين با خانواده ها طرح مشكل كنيد.....
راستي اگه اشتباه نكنم شما بودين كه حرف از دعا گرفتن و اين چيزا زدين.....
اگر به دعا اعتقاد دارين چرا اين كار رو انجام نميدين؟ببينيد براش دعا گرفتن يا نه.....:163:
-
RE: اختلاف با همسرم از شما تقاضا کمک دارن دوستان
باشه دوسته خوبم پونه نمیدونم مونثی یا مذکر
اگر جایه من بودی یا اون چی کار میکردی
از راهنماییتونم ممنون