-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
ببین عزیزم
به نظر میرسه که زندگی رو خیلی خیلی سخت میگیری و کاملا درکت می کنم چون واقعا سخت وقتی ببینی طرفی که بهش اعتماد داشتی و عاشقش بودی این کار و باهات می کنه و تا حالا بهش فکر کردی که جون عزیز خودت رو به خاطر یک آدم دیونه که ثبات شخصیتی نداره از دست بدی .فکر می کنی اگه خودت بکشی اون پشیمون میشه ؟نخیر به عشق و حالش با اون خانم اادامه میده و تو میری اون دنیا و باید جوابگوی خودکشی که گناه کبیره هست و بدی پس کار منطقی نیست.
شما سریع تلاق بگیر و فکر کن هیچ اتفاقی نیافتاده در این میان از یک روانشناس خبره کمک بگیر تا کمکت کنه و شروع کن به درس خوندن و ارشدت رو بگیر. پیشرفت کن. خودت رو به پای این روانی نسوزون.همونطور که اون به فکر خودش تو هم به فکر خودت باش. اگر دختر عاقلی باشی این کار و میکنی ولی اگر احساساتی و ساده باشی زندگیت پای این دیوونه حرام میکنی. دیگه تصمیم با خودت
تو لیاقتت بیشتر از اینهاست
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود
دوست منم شوهرش همین کار باهاش کرد مردی که ادعا میکرد عاشقش. دوستم راحت تلاق گرفت و الان در نهایت پیشرفت و برای ادامه تحصیل داره میره استرالیا.تو هم میتونی. قوی باش و ایمانت به خدا قوی کن خودکشی نشانه ضعف ایمان پس قویش کن و ادامه بده .من مطمئنم موفق میشی.
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سحر عزیزم
چه خبر؟چکار کردی؟
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سنگ صبورای گلم
نمیدونم حالم خوبه یا بد احساس میکنم از درون خالی شدم توی هوا معلقم هیچ حسی ندارم، فعلا که هیچ کار نکردم منتظرم بیاد و بره واسه طلاق اقدام بکنه. انگیزه واسه هیچ کاری ندارم. خانواده ام پیشنهاد ادامه تحصیل خارج از کشور رو هم بهم دادن ولی انقدر این با این شکست انرژی از دست دادم که هیچ آرزویی ندارم هیچ اتفاقی دیگه واسم مهم نیست. هیچی .. هیچی..
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام دوست خوبم
این وضعیت روحی بعد از این اتفاقات کاملا طبیعیه.اما مهم اینه که سعی کنی مداوم نشه و زودتر خودتو بکشی بیرون.هرچی بیشتر ادامه پیدا کنه رهایی ازش سخت تر میشه.
خودتو نباز گلم
دنیا که به آخر نرسیده.خوبه خودت دیدی طرف مقابلت نشون داد لیاقت تو رو نداشت.پس اگه وقتی طلاق گرفتی هر وقت یادش بیفتی نه تنها ناراحت نمیشی بلکه از اینکه زودتر شناختیش خوشحال هم خواهی بود.هیچوقت غم از دست دادنشو نخواهی خورد چون ارزششو نداره
الان هم سعی کن خدا رو شاکر باشی که قبل از اینکه قضیه جدی بشه شوهرتو شناختی.وگرنه فردا پس فردا اگه بعد از چندین سال میفهمیدی برات سخت تر میشد.تازه اگه بچه دار میشدین که دیگه بدتر
این انتخاب تو انتخاب میون بد و بدتره.
خدا رو چه دیدی؟شاید زندگیت بهتر هم شد.اونقدر خانمایی رو میشناسم که زندگی بعد از طلاقشون بهتر شده.البته نه اینکه تشویق به طلاق با کوچکترین مشکلی بکنم.منظورم اینه که طلاق گاهی(مثل مشکل شما) تنها راه چاره ست.
در ضمن میشه جزئی تر بگی الان در چه شرایطی هستی؟
مگه شوهرت کجاست که میگی منتظری بیاد اقدام کنه واسه طلاق؟
احتمال داره که بخواد موش بدوونه ها.نذار طولش بده.
راستی حالا که شما تو دوره عقد کاری که نباید میشده برات اتفاق افتاده.شنیدم میتونی تمام مهریه رو طلب کنی.اما اگه اینطور نمیشد نصف مهریه بهت میرسید.
خانمی حواستو خیلی جمع کن.برات دعا میکنم:72::72::72:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام اصلا خوب نیستم. یعنی در ظاهر از قبل بهترم اما از درون داغونم دیگه حتی گریه نمیتونم بکنم ، احساس بدی دارم زندگی هیچ معنی واسم نداره فقط میخوام شوهرم رو رها کنم. آره کل مهریه بهم میرسه ولی حتی یه سکه هم ازش نمیگیرم. ضرری که به زندگی من زد با سکه جبران نمیشه. داغی که روی دلم گذاشت درمون نداره من هنوز دوسش دارم ولی فقط رهاش میکنم شاید من لیاقت اونو نداشتم. شاید از من بالاتر پیدا کرده شاید از من بهتره شاید من بد بودم شاید حقم اینه. واسه بعد از طلاق هم هیچ برنامه ای ندارم. هیچ کس نمیتونه منو درک کنه من هرچی عشق و انرژی داشتم به پای اون ریختم دیگه هیچی ازم نمونده، بخدا هیچی ازم نمونده. دیگه نمیتونم اصلا نمیخوام. فقط الانم میخوام که اون خوشبخت باشه. تنها آرزوم همینه. میشینم یه گوشه میرم توی فکر به خودم میام میبینم ساعتهاست توی فکرم. شب میخوابم 5 عصر بیدار میشم. اطرافیان با دلسوزیاشون حالم رو بهم میزنن. بدم میاد دل کسی به حالم بسوزه. من شهامت پذیرفتن اشتباهم رو دارم ولی توان تاوانش رو ندارم.
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سحر جان خیلی سخت است ولی به خودت بگو این هم بگذرد.
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
[/b][b]شايد من لياقت اونو نداشتم
تعجب ميكنم چطور براي يك آدم بي بند و بار شايد مي آوريد
به نظرم در تصميم گيري ها هميشه اگر آدم فكر كنه اين اتفاق واسه خودش نيست وداره برا ديگري نظر ميده اونوقت تصميم درست و دور از احساسي خواهد گرفت
به نظرم تمام شايدتاتوناز احساستونه نهمنطق
موفق باشيد:72:
و فقط مي خوام اون خوشبخت باشه
به نظرم اين دعا هم درست نيست بايد از خدا بخواين هر چي حقشه براش محقق شه
خيلي ها لياقت خوشبختي را ندااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااارن
سحر جان براي اينكه راحتتر با اين موضوع كنار بياي برو و كسايي كه شرايط تو رو داشتن رو ببين اونوقت مي بيني اين نيز بگذرد
دل هاي پاك هرگز خطا نمي كنند سادگي مي كنند و امروز سادگي پاك ترين خطاي دنياست
موفق باشي:72:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سحر خانوم گل
داستان زندگيتو خوندم ومتاثر شدم عزيزم .مطمئن باش که اون لياقت تو را نداشته . سعي کن اعتماد بنفست را بدست بياري. اون اشتباه کرده و مطمئن باش يه روزي يه جايي تاوانشو پس ميده. ميدونم سخته اما سعي کن با دوستات و يا خانواده ات بري بيرون مسافرت تا يکم اعصابت راحت بشه و بعدش که ز مسافرت برگشتي تقاضاي طلاق بده .اما از حقت نگذر و درخواست مهريه کن، بذار يکم شوهرتم سختي بکشه . :305:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سحر خوبم در اینکه هیچکس نمیتونه مثل خودت تو رو درک نکنه شکی نیست
اما ما دوست تو هستیم.دلسوزی هم نمیکنیم.فقط تو رو دوست داریم و بنابر این نمیخوایم تصمیم اشتباه بگیری.
دختر خوب تو الان احساساتی هستی طبیعیه.شوهرتو دوست داری.اما بدون ارزش عشق تو رو نداره.
ببین الان تنت گرمه نمیدونی.نباید از مهریه ت بگذری.اون حق توئه.درسته که هیچوقت این آسیب رو جبران نمیکنه .مهریه رو برای جبران شکست عاطفی نذاشتن که گلم.
مهریه واسه اینه که برای براورده کردننیازهای مادیت بعد از طلاق ازش استفاده کنی.تو میتونی اونو سرمایه کنی و ماهانه از طریق اون خرجی خودتو دربیاری.نمیدونم خونه بخری.خیلی کارا میتونی باهاش بکنی.سادگی نکن دختر.
اگه نگیری بعد از مدتی پشیمون میشی.الان داری به این ماجرا فقط احساسی نگاه میکنی
دوباره با تصمیم گرفتن از رو احساسات زندگیتو بدتر نکن.
چرا میگی تو لیاقتشو نداشتی؟
اونه که لیاقت تو رو نداشت و خیلی زود هم اینو ثابت کرد.خیلی داری خودتو دست کم میگیری ها
اگه شوهر من خدایی نکرده همچین کاری میکرد اصلا یه لحظه هم نمیذاشتم تو قلبم بمونه.
عزیز دلم اینبار سعی کن تو تصمیمی که میگیری به حرف اطرافیان بیشتر از دفعه قبل بها بدی.مخصوصا پدر و مادر و خانواده ت.فکر نکنم با این وضع روحی که داری بتونی درست تصمیم گیری کنی.
از مهربونی اونا هم ناراحت نشو.اونا دوستت دارن.
خانمی با اینکه سخته ولی سعی خودتو بکن.بیشتر در مقابل این شرایط مقاومت کن گلم.
نگفتی شوهرت کجاست
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سحر عزیز
من دوستی داشتم که یه آقایی 3 سال تمام همه را واسطه ازدئاجش با این دوست من کرد مادر دختر رضایت نمی داد و می گفت دلم راضی به این وصلت نیست خلاصه بعد از 3 سال عقد کردند ولی به مدت کوتاهی از عقد رفتار این آقا حی سردتر و سردتر شد. و بعد یک سال گفت می خواد طلاق بده . اون موقع ها دوستم خیلی افسرده و نارحت بود خیلی. همه اش از ما می پرسید من چه ایرادی دارم؟ یا می گفت هیچ کس حاضر نمی شه با من زندگی کنه. و هر چی ما سعی می کریم کمی روحیه اش را شاد کنیم فایده نداشت. 2 سال بعد از طلاق اش با آقی ازدواج کرد. مرد بسیار خوب و محترمی است خیلی دوسش داره.
یادم یه بار من به دوستم گفتم خدا فلانی لعنت کنه خیلی ادیتت شدی خیلی عذاب کشیدی می دونی چه جوابی داد؟
دوستم گفت نه خدا به اون هم یک زندگی خوب بده من الان با این همسرم خیلی خوشحال و راضی هستم . گفت همان اوایل عقدمان فهمیدم که آدم من نیست ولی با خودم می گفتم ما دیگه عقد کردیم و اگر اون منو مجبور به طلاق نمی کرد مسلما الان این زندگی شرین با همسرم را نداشتم.
گاهی پیروزی در لیاس شکست ظاهر می شه و ما باطن واقعی اش را نمی بینیم و فکر می کنیم شکست هست. عزیزم جدا شدن تو از این مرد برای تو پیروزی هست اگه خودت بخواهی و این طوری به قضیه نگاه کنی. تو خیلی جونی و مطئن باش با این تجربه می تونی یه آینده قشنگ برای خودت بسازی آینده ای سرشار از یک عشق حقیقی و زیبا.
عشق اگر حقیقی باشد با خودش آرامش به همراه داره. خودت قضاوت تو کی تو این زندگی آرامش داشتی؟
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
کاش ما هم بدون آشنایی قبلی ازدواج کرده بودیم، کاش فامیل نبودیم. شوهرم محل کارش یه شهر دیگست.علت اینکه جدایی ما داره به تاخیر میافته اینه که عید جاریم فوت شد بنده خدا جوون بود. با جاریم هم به غیر از اینکه جاریم بود فامیل هم هستیم. بزرگترها خیلی اصرار کردن صبر کنم تا پا در میونی کنند ولی تا چهلم اونو نگیرن خب نمیشد. منم بخاطر احترام اونا کوتاه اومدم.
میدونین من از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم و من موندم شوهرم چطوری با این وضع مالیش هوس زن طلاق دادن میزنه به کلش من مهریه ازش نمیخوام چون همینطوری به خانواده ی من کلی مقروضه. البته همه میگن ازش بگیر تا تنبیه بشه و دیگه با هیچکس اینکار را رو نکنه ولی منطق من با انتقام و مجازات کلا مشکل داره.
خیلی به من بد کرد. درسته حق داره واسه زندگیش تصمیم بگیره ولی من موندم آخه کسی که به ادامه ی یه زندگی امید نداره چرا باید تا این حد پیش بره؟؟؟؟ چرا انقدر با آبروی من بازی کرد؟ من این مسئله رو پیش هیچکس نگفتم(روابط ج...) ولی بخدا خود اون بود که به من دلگرمی داد و منو متقاعد کرد تن به اینکار بدم منم بخاطر زندگیم بخاطر برآورده کردن نیاز اون بهش اعتماد کردم ولی اون قصدش خیانت بود. من مطمئنم هیچ مردی با همسرش دوره عقد اینکارو نمیکنه اگر هم بکنه قصدش زندگیه و از روی علاقه ست ولی شوهر من فقط بخاطر هوسش اینکارو کرد و من گاهی احساس میکنم بهم خیانت شده. این مسئله رو من میتونم نادیده بگیرم چون من بعد از اون هرگز ازدواج نخواهم کرد. کلا دیگه احساس بدی نسبت به جامعه دارم. واسه آینده خودم نگرانم. مطمئنم من به هیچ کس دیگه نمیتونم اعتماد و محبت بکنم و همین مسئله منو اذیت میکنه. اصلا ادم کینه ای نیستم جتی از شوهرم هم کینه ای به دل ندارم من ازش میگذرم شاید خدا هم از بدی هایی که نمیدونم کی کردم بگذره و کمکم بکنه. ولی میدونم دیگه هیچ اتفاقی خوشحالم نمیکنه. میخوام برم دنبال پذیرش ارشد توی مالزی چون مدارک تافل و آیتلس رو دارم فکر نکنم پذیرشم زیاد طول بکشه ولی میدونم به انگیزه ی تحصیل نمیخوام برم فقط میخوام برم که نباشم احساس میکنم اضافی هستم. دیگه دلم نمیخواد پدر مادرم با دیدن من عذاب بکشن، طاقت ندارم ناراحتیشون رو ببینم البته ناراحتی اونا بخاطر دیدن ناراحتیه منه میگن خیلی به خودت فشار میاری. :320:
ببخشید اشتباه تایپی زیاد دارم حالم خوب نیست. من بانمره خوبه آیلتس میتونم برم ....
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سحر جان
مهریه رو بابت مجازات و تنبیه نذاشتن
این حقته
نمیتونی 100% بگی ازدواج نخواهی کرد.درسته بدبین شدی اما نمیتونی جلوی بعضی چیزا رو بگیری.بسیاری هستن که ازدواج دومشون خیلی خیلی بهتر از ازدواج اولشون بوده.شاید اصلا قابل مقایسه نبوده.
گاهی خداوند افرادی رو جلو راه ما قرار میده تا بعد از شناخت اونا قدر افراد دیگری رو که بما خوبی میکنه رو بهتر بدونیم.شاید قسمت تو هم بوده اول با فرد نامناسبی اشنا بشی ...
در مورد هیچ چیز بطور مطلق حرف نزن و قضاوت نکن.هیچ چیز 100%نیست.همه چیز نسبیه عزیزم.
حرف قبلیمو تکرار میکنم تو الان احساساتی شدی و اکثر تصمیمات و گفته هات از رو احساساته.پس نظر دیگران و مخصوصا خانواده ت رو نادیده نگیر.
شاید رفتن به مالزی و دور بودن از محیط قبلی بتونه کمکت کنه تا حالت بهتر بشه.شاید هم باعث بشه با دور شدن از خانواده ت در این مقطع حساس بیشتر روت فشار بیاد.نمیدونم.
بهم خبر بده.
ناراحت نباش خانم گل:72::104:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام دوستان
سه ماه گذشت و من همچنان بلاتکلیف هستم شوهرم یکماه پیش با خانوادش برای حل مشکلات به منزل ما اومدن اونکه هیچ حرفی نداشت فقط گفت از دست من عصبانی بخاطر قرص خوردن و ...... با لحن جق بجانب طوری حرف میزد که انگار توی بهترین شرایط همچین کاری کردم منم پیش خانواده ها همه ی رفتارا و حرفاش رو گفتم و اونم حسابی توی جمع گریه کرد پدرم بهش فرصت داد تا دو سه ماهی بره خودشو پیدا کنه و اگه دید میتونه مرد زندگی باشه برگرده وگرنه یا درخواست طلاق بده و یا ما اینکار رو میکنیم.
از وقتی رفته اصلا تماس نگرفت بار اول که من زنگ زدم داشت بال در میاورد و دیگه اون آدم سابق نبود و طوری حرف میزد که انگار مشکلات مالی بهش فشار آورده بوده بار دوم گفت هرچی فکر میکنم رفتار اونروز توی خونتون یادم نمیره چرا انقدر راحت پیش همه همه چیز رو گفتی؟ بار سوم گفت تو خیلی خوبی تو اصلا مشکلی نداری من توان زندگی متاهلی رو ندارم روزای سختی در راه هستو........منم فقط به عنوان آخرین سوال ازش پرسیدم اقدام میکنی یا خودم پا پیش بذارم گفت نمبدونم و اصلا خوشش نیامد و دیگه ادامه نداد و قطع کرد. و از اون روزه دیگه جواب تلفنام رو نمیده
دیگه از اون روزه هیچ خیری ازش ندارم روزا و شبای بدی رو دارم. خانوادم نظرشون اینه که هرچی زودتر خودمو نجات بدم اونا از همه چیز بی خبرن و مادرم ازم پرسیده تا چه حد پیش رفتین ولی من به بهش به دروغ گفتم اتفاقی نیافتاده میگن حتما خواست خدا بوده قبل از عروسیتون این اتفاق بیافته منم از همین میترسم که مبادا فردا بفهمن من دیگه باکره نیستم و از تصمیمی که گرفتن پشیمون بشن. خانوادم ازش زیاد دلگیر نیستن چون فکر میکنن اگه واقعا قلبا به من علاقه نداره باز ادم خوبی بوده که نذاشته کار به جاهای بدتر بکشه و همون خوب که الان نظر واقعیش رو گفته ولی اگه بفهمن خیانت رو در حق من تمام کرده و از هیچ نظری بهم رحم نکرده نمیدونم چه اتفاقی میافته چون دیگه اسمش رو علاقه نداشتن نمیذارن و ..........
حقیقت اینه الان که من جدا بشم فردا همه به چشم یه دختر عقد کرده که جدا شده به من نگاه میکنن و مطمئنم هنوز خواستگارای زیادی خواهم داشت ولی من فردا روزی به یه خواستگار که به من به چشم یه دختر عقد کرده نگاه میکنه چطوری بگم من یه زن مطلقه هستم؟ اگه طرف مقابلم قبول نکنه من رازم رو باهاش در میون گذاشتم و حسابی باید عذاب بکشم. اصلا شاید پیش خودشون فکر کنن شوهرم هم سر مسئله نداشتن بکارت طلاقم داده و من الان دارم میندازم گردن شوهرم. اگه ما عروسی کرده بودیم همه میگفتن یه دختری بود و عروسی کرد و جدا شد و شرایطم با الان فرقی نداشت وبا وجود مشکلات خاص خودش بهتر هم بود چون نیازی به توضیح در این زمینه نداشت
من مطمئنم احتمال اینکه شوهرم اقدام بکنه بخاطر وضع مالیه افتضاحش خیلی پایینه و خودم هم بخاطر مسئله ای که عنوان کردم و بی اطلاعی خانوادم از این مسئله نه راه پیش دارم نه راه پس. و مطمئنم شوهرم هم از رو شدن این مسئله نگران هستش. درمونده شدم. دلم میخواد یه فرصتی فراهم بشه تا بیاد و منو ببره تا خداقل فشار این مسئله رو نداشته باشم و بعدا با آرامش بیشتری تصمیم بگیرم ولی نمیدونم چطوری باهاش صحبت کنم و متقاعدش کنم.
سه ماه پیش هم وقتی شوهرم با بیرحمی تمام هرچی دلش خواست بیدلیل بهم گفت من باز هم برای اینکه بی حیثیت نشم پیش خانواده ی خودش گفتم ولی وقتی دیدم پیش اونا حرفای خیلی بدتری زد دیگه هیچ تصویری از فردا توی ذهنم نبود که قرص خوردم. من واقعا بهم ظلم شده
هر چی فکر میکنم هیچکس حداقل توی این تالار مشکلات من رو نداشته و هیچکس هم منو راهنمایی منطقی نکرده شاید همه مثل شوهرم فکر میکنن حتما مثل اون پیش خودتون میگین خود کرده را تدبیر نیست ولی بخدا اصلا اینطور نیست من در حد اگاهی خودم تلاش کردم تازه اگه حتی به قول شوهرم من باعث شدم که اون باهام ازدواج کنه ( که واقعا اینطور نیست و خودشم قبول داره ولی به نفعش نیست که بپذیره ) میتونست از همون ابتدا همین حرفا رو بزنه و بذاره بره تا من خودم به نتیجه برسم اون واقعا به من علاقه نداشته و قبل از اینکه اتفاقی بیافته تکلیفم رو مشخص کنه نه اینکه شش ماه اول نقش یه عاشق رو بازی بکنه و بعد از اینکه هر کاری دلش خواست بکنه و حالا به این نتیجه برسه. همه شما یه طوری حرف میزنین که انگار از عرف جامعه بی اطلاع هستین منم بی اطلاع نبودم و به راحتی تن به این مسئله ندادم و این شوهرم بود که با هزار دلیل که مهمترینش این بود که چون ما دوره ی عقد طولانی خواهیم داشت نمیتونه نیازش رو سرکوب بکنه راضی شدم. من تا قبل از ازدواجم سالم زندگی کردم به امید اینکه شوهرم برای سلامتم ارزش قائل میشه. از خودم و این زندگی بیزارم. چطوری تونست اینکارا رو باهام بکنه من بهش اعتماد کردم.
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سحر عزیز
آرام باش
می دونم خیلی اذیت شدی ، رنج زیادی متحمل شدی ، بهت بی مهری شده . خوب درکت می کنم .
رابطه جنسیت با شوهرت نه خلاف شرع بوده ، نه قانون ، اگر چه ممکنه عرف نپسنده که دوران عقد چنین باشه ، اما همین عرف هم وقتی دو نفر عقد قانونی و شرعی باشن سخت نمیگیره .
خودت رو اصلاً به خاطر این سرزنش نکن ، اینم بدون که شما با برآورده کردن خواسته و نیاز همسرت ، راه هر گونه بهانه و تبرئه رو برای او بستی ، یعنی اون نمیتونه ادعا کنه که چون نیاز داشته و همسرش هم پاسخ نمیداده رو به خیانت آورده ، اگر نیازش رو برآورده نمی کردی مطمئنن الآن دیوار حاشاش بلند بود . ضمن این که هم قانوناً هم شرعاً زنش بودی و تمکین واجبت بوده ، اینجوری پیش خدا هم سربلندی که حق شرعی رو دریغ نکردی ، بنا بر این گناه اون خیلی سنگینه که با این که زنش کوتاهی نکرده با دیگران رابطه جنسی داشته ، نه شرعی و نه قانونی هیچ توجیحی نداره .
موضوع را هم با خانواده ات خیلی آرام مطرح کن و بگو که خواسته اش بوده و شرعاً برای این که به گناه نیافته پذیرفتی و بگو که اصرار داشته و تو دلیل قانونی و شرعی برای ردش نداشتی و ضمناً با این وجوده که خیانتش جای بخشش نداره که شما براش کم نگذاشتی .
مهم اینه که شما با خانواده ات چطور مطرح کنی ، از موضع ضعف و اشکال مطرح نکن اگر چه آزدره ای و قابل درکه .
مطمئناً اونا درک خواهند کرد و کمکت می کنند .
هیچ وقت هم از روی ناچاری زندگی با همسرت رو انتخاب یا ترک نکن . بلکه با دلیایل محکم و منطقی و دوراندیشانه تصمیم بگیر که فرصت بدی و یک بار دیگه بپذیریش یا تمومش کنی و ازش جدا بشی . اونچه آرومت می کنه ، تصمیم گیری عاقلانه ، محکم و با ثباته .
این همه خودت رو اذیت نکن ، آینده ات رو هم خودت می سازی با اعتماد به نفس و توانائیهات . کسی هم که نخواد درک کنه شما زن شوهر دار بودی اگر چه هنوز زیر یک سقف نرفته بودید و رابطه جنسی شما را نپذیره و درک نکنه ، مطمئناً در موارد دیگه زندگی هم قدرت درک مناسبی در رابطه با شما نخواهد داشت ، و مطمئن باش هستند آدمهایی که به خوبی درک کنند ، مهم اینه که ناامیدانه به آینده نگاه نکنی ، چه بسا کسی نصیبت بشه که شرایطش مثل شما باشه .....
ببین عزیزم ، وقتی آدم زندگی را از یک زوایه بسته و یک جهت محدود نگاه کنه ، دنیا پیش چشمش تیره و تار میشه اینجور مواقع ، از زوایای دیگه هم نگاه کن و احتمالات مختلف را در نظر بگیر اونموقع می بینی دنیا خیلی وسیع تر از اینیه که ما فکر می کنیم .
تاپیک زیر رو حتماً بخون
کلیک کن>>> بهترین شکل تصمیم گیری
به اینجا هم سر بزن شاد می شی باغ همدردی
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
دوست عزیزم...کسی شمارو محکوم نمیکنه...متاسفم که این اتفاق افتاده اما از یه جهت هم خوشحالم که از این وضعیت پا در هوا بودن خلاص میشی...
عزیزکم خواه نا خواه برای گرفتن حق و حقوقت باید بری پزشک قانونی و ...
نگران این مسائل نباش...به قول فرشته شما کار خلاف قانون که نکردی...
این شازده باید از زمانی که با شما رابطه جنسی داشته نفقه پرداخت کنه...یه سوال فنی...شما گواهی بکارت قبل از ازدواج داشتین؟؟؟
اگه برات سخت نیست صبر کن خودش برای طلاق اقدام کنه...با توجه به زوال بکارت شما تمام مهریه به شما تعلق میگیره...بهتره کمی ادبش کنید تا دیگه از این کارها نکنه!!
بازی با احساسات دختر پاکی مثل تو باید تاوانی هم براش داشته باشه!!!
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
( کاملا از نگاه من )
مهریه که وسیله ی ادب کردن مرد نیست . کدام مردی از پرداخت مهریه ادب شده ؟!!!
مرد اگر بخواهد نقش غیر سازنده و یا مخرب یا .... داشته باشد که نه به راحتی مهریه می دهد و اگر هم به زور قانون آن را قسط بندی کرد و پرداخت کرد باز این نقش را هر زمان که اراده کند با افراد دیگر خواهد داشت .
پس بحث بر سر ادب شدن نیست . در این مملکت خیلی چیزها جرو قانون است این هم یکی مثل بقیه .
اینطور برخورد کردن با مسئله مهریه یک جورایی توهین به شخصیت زن است حتی اگر جزو قوانین مملکتی و حقوقی باشد .
اکثریت زنان دنبال عشق و روابط عاشقانه و صادقانه با همسرانشان هستند وقتی اصل موضوع را از طرف همسر نداشتی یعنی مهر مرد را نداشتی و وقتی مهر او را نداشتی مهریه اش به چه درد می خورد ؟!!!
هیچ زنی از عدم دریافت مهریه از گرسنگی نمرده و هیچ زنی هم با دریافت مهریه پولدار نشده اصل که نبود فرعش هم نباشد .
سحر عزیزم
نترس کار خلاف شرع انجام نداده ای . همسر قانونی این آقا بوده ای . بدون خجالت مسئله را با خانواده مطرح کن و حتی خانواده ی همسرت را در جریان قرار بده و صبور باش . زمان نقش موثری در شکل گیری تصمیمات تو می تواند داشته باشد . اما یادت باشد که زمان کشی نکنی که فرصتها از دست می روند .
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
آنی جان منظور من این نبود...سو برداشت شد گلم...الان وقت و حوصله توضیح دادن ندارم عذر میخوام
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
ani عزیزم ممنون که حرف دلم رو زدی گرفتن یا نگرفتن مهریه هیچ فرقی به حال من نداره این مسئله به قانون مربوط میشه.
من امروز دوباره باهاش صحبت کردم ازم خواهش کرد یه فرصتی بهش بدم تا خوب فکر کنه گفت قول میدم طوری تصمیم بگیرم که یا رومی رومی بشم یا زنگی.
منم با توجه به شرایطم ترجیح میدم فعلا صبوری کنم. کاش انقدر زندگیم رو خراب نکرده بود تا راحت تر میتونستم تصمیم بگیرم. آنی جان منظورت از اینکه فرصت کشی نکنم رو متوجه نشدم؟ چون من قصد فرصت کشی ندارم و قدرت تصمیم گیری هم ندارم.
بله گواهی سلامت رو فردای روز عقد رفتم گرفتم جالب اینجاست خیلی ناراحت شد که من اینکار رو کردم و میگفت تو دیگه ماله منی و من از چشام بیشتر قبولت دارم بخاطر من میخوای بگیری منم میگم نمیخوام ولی خدا رو شکر گرفتم.
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سحر عزیز
میدونم که در شرایط سختی هستی . اما عزیزم محکم باش و بدون که تو این شرایط با تصمیم درست فقط خودت می تونی به خودت کمک کنی .
با توجه به این که گواهی سلامت داشتی کسی نمیتونه این ادعا رو بکنه که شما قبل از همسرتون رابطه ای داشتید .
امیدوارم که این آقا تغییر رفتار بدن و همه چی ختم به خیر بشه اما اگر چیزی تغییر نکرد مبادا که تصمیم بگیری به خاطر حرف مردم عروسی کنی بعد جدا شی .
اگر تغییر نکرد حتما این موضوع رو به خانواده بگو و بدون همونطور که دوستان گفتند کار خلاف شرع نکردی . انقدر هم به بدی ها فکر نکن عزیزم از کجا معلوم که بعد از این مرحله از زندگی آینده ای روشن در انتظارت نباشه و خدا جواب سختی هایی رو که کشیدی بهت بده . پس توکلت به خدا باشه عزیزم .
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
به زمانی که همسرت از تو گرفته توجه کن و دقیقا زمان تعیین کن مثلا یکماه - دو ماه هر زمانی که خودت به نسبت اطلاعات و بر حسب شرایط ( کاملا با نظر خانواده ها) مناسب می دانید .
اما به هیچ عنوان این زمان را تمدید نکن . این کار یعنی وقت کشی و کشاندن بازی به وقت اضافی .
در حالی که هر بازی بر مبنای شرایط و اولویت ها یک وقت اضافه تعریف شده دارد . تو نمی توانی دو ماه - دو ماه این وقت اضافه را تمدید کنی و بعد از یکی دو سال ببینی که عمرت به پای وقت اضافه بی نتیجه هدر رفته و فرصتهای خوب تو در لایه های درونی وقت اضافه برگ سوخته شده است .
سعی کن در میان شکستها و زمین خوردنهای زندگی برنده ی ایستاده بازی باشی .
برو با یک مشاور صحبت کن و از مشاور کمک بگیر تا این بحران را پشت سر بگذاری و بتوانی بر ترس هایت غلبه کنی و به نقطه ی تصمیم گیری نهایی و قاطعانه برسی و اقدامی شایسته انجام دهی . ترس هایت مانع از تصمیم گیری توست .
در حال حاضر به شوهرت زمانی را که خواسته بده .
اما اجازه نده این زمان ها و زمان گیری ها تکرار شود که تکرار این بازی فرصت های زندگی کردن را از تو می گیرد . این کار وقت کشی است و زمانی که تو وقت کشی بدون نتیجه داشته باشی فرصت های زندگی ات هم در میان این تایم های اضافه از دست می رود .
در فوتبال یکبار مجموع وقتهای هدر رفته را محاسبه می کنند و نتیجه بعد از تایم اضافه بالاخره معلوم می شود حال چون بحث زندگی و دو نفر در میان است طبیعتا این وقت و زمان طولانی تر خواهد بود و ...
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام به همه
با توجه به صحبت هاي مفيد دوستان اجازه ميخوام مطلبي رو اينجا بنويسم
قبل از اون براي sahar_1987 عزيز آرزوي موفقيت ميكنم . من توي دوران عقد مشكلي با نامزدم پيدا كرده بودم
كه نزديك به مشكل شماس ، 2 ماه بعد از عقد بعلت فوت پدرش عروسي موند واسه 6 ماه بعد ،همون موقع ابراز كرد كه هيچ هحساسي به من نداره . و از اينكه ازدواج كرده پشيمونه ميگفت با من مشكلي نداره ،
من پيش مشاور رفتم و اون به من گفت با توجه به مرگ پدر و بعد هم دوست صميميش دچار بحران شده و بهش محبت كنم و اظهار پشيمونيش از ازدواج رو به حساب افسردگي گذاشت . من خيلي روزهاي سختي رو دوره عقدم داشتم ، نهايتا" هم كه معلوم شده بود ( بعد از عروسي )با خانمي كه از قديم ميخواستتش صحبت داشت اين كه رابطه داشت يا نه با خداست .
من مشكل الانم رو توي تاپيك با عنوان ميخوام از شوهرم جدا شم يا نه؟ نوشتم
شايد فكر كنيد اغراق ميكنم اما نميدونين واسه يه زن كه زيباس و امتياز هاي زيادي داره سر كردن با مردي كه ميگه هيچ احساسي به تو ندارم يعني چه؟نميدونين وقتي حتي حاضر نشد بعد عروسي بريم مسافرت ،و حاضر نميشد حتي سعي كنه كوچكترين توجهي به من بكنه يعني چه ؟ سحر جان اينها رو با اشك مينويسم، وقتي كتري ابجوش تو اشپزخونه برگشت روي دستم حتي پا نشد بياد ببينه چه اتفاقي برام افتاده. يعني چه؟ و من انگار كه تنها زندگي ميكنم همه احساساتم رو با خودم هضم ميكنم . خيلي باهاش حرف زدم از احساسم گفتم . از اينكه اگه ميخواد خستم كنه نيازي به اينكار نيست از زندگيش ميرم ...بارها ميشه به خودم لعنت ميكنم چرا اون موقع كه گفت دوستت ندارم تصميم گرفتم ادامه بدم.خيلي سريع تر از اون كه آمادگيشو داشته باشم باردار شدم و حالا ،
من موندم و يه دختر نازنين كه ميبينم پدرشو دوست داره و گريه م ميگيره كه چه كنم ؟
عزيزم قصدم هم درد دل بود هم با خوندن مطلبت دلم باز شكست . نميخوام ته دلت رو خالي كنم مخصوصا" كه دوست گرامي " راهگشا" خيلي خوب راهنماييت كردند. موفق باشي عزيزم
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
از لطف و محبت و نظرات ارزشمند همتون ممنونم ولی چیزی که برام سواله اینه که چرا مدیر محترم همدردی حتی یکبار هم با من همدردی نکردن؟
یعنی زندگی من انقدر پیش پا افتادست؟ حتما خود من انقدر پیش پا افتاده بودمو هستم که به این روز افتادم.
تنها حسی که دارم تاسفه. عمیقا واسه خودم متاسفم وجودم پر شده از زخم هایی که مثله خوره روح و جسم من رو در انزوا و تنهایی می خورند و می تراشند و می خراشند و فقط امیدوارم خدا انتقام سوزش دردناک زخم هایی رو که به من وارد کرد از شوهرم و زندگیش نگیره چون درد و رنجی که من می کشم اونقدر وحشتناک و آزار دهنده ست که هیچکس طاقت تحمل اون رو نداره . خدا کنه که خدا ازش بگذره...
دارم مثله آدم برفی از حرارت آتشی که به وجود دردمندم انداخت آب میشم. هزاران هزار بار دل و قلب و روح من رو خرد و له کرد میخواین بخندین لبخند بزنین یا قهقه بزنین و باور نکنین ولی ناراحتم از اینکه هنوز بی اونکه دلیلش رو بدونم دوستش دارم ...
تنها عامل زنده بودن که امید به فرداست در من کشته شده و هیچ تصویری از فردا در ذهن من نیست. به قلبم چی بگم؟جواب احساسمو چی بدم؟ جواب روح آزردمو که روز و شبو خواب بیداریمو ازم گرفته چی بدم؟ حسرت همه چیز رو به دلم گذاشت.
«در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا میخورد و میتراشد. اين دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که اين دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پيش آمدهای نادر و عجيب بشمارند و اگر کسی بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاری و عقايد خودشان سعی میکنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آميز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برايش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بهوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تأثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید».
الان چند ماهی هست که شغل خیلی خیلی خیلی خوبی دارم واقعا موقعیت اجتماعی عالی و درآمد خوبی دارم ولی حتی این مسئله هم ذره ای امید برام ایجاد نکرده و الان چند روزه احساس میکنم اصلا توانایی کارکردن هم ندارم تخصص و شغل بدون هیچ امید و شادی و عشق به چه دردم میخوره؟
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
این روزا خیلی میام به تالار و سرگذشت بقیه رو میخونم خیلی تو فکرم از خودم بدم میاد قبلا میدونستم خیلی کم تجربه هستم ولی الان بیشتر به این ضعف خودم پی بردم ولی آخه قبل از ازدواجم خواب این روزا و این اتفاقاتی رو که برام پیش اومده رو هم نمیدیدم آدمای پخته چطوری پخته شدن؟ اصلا وقتی خیلی مطالب رو میخونم به شدت دچار استرس میشم. یعنی اگه مشکل کسی فقط سادگی و بی تجربگی باشه باید اینطوری مجازات بشه؟ اگه موقعی که ازدواج کردم یه دختر دست صدم با تجربه و بلد بودم بهتر بود؟از دست خودم کلافه هستم احساس میکنم مقصر اصلی این زندگی خودم هستم من زن بی سیاستی هستم از خودم بدم میاد ولی آخه منی که قبل از ازدواجم پاک بودم و بعدش فهمیدم شوهرم چطور آدمی بوده خب سخت بود واسم ولی با این حال فقط به خودش گفتم. چرا چرا چرا چرا ؟ اخه این چه سرنوشتی بود بخدا اگه سر سوزن شوهرم محبت منو درک میکرد حاضر بودم جونمو فداش کنم. بخدا من هرچی توان داشتم فقط بهش محبت کردم. من تحمل این روزا رو ندارم. من با هزار امید و آرزو ازدواج کردم. چکار باید میکردم که نکردم حتی وقتی عقد کردیم یه عقد ساده ی محضری گرفتن شوهرم گفت بعدا عروسی مفصل میگیرم. هیچ وقت ازش هیچی نخواستم. حسرت کمترین مراسم رو هم به دلم گذاشت حسرت همه چیز رو به دلم گذاشت تازه اخر سر گفت من خودم میدونم هیچ کاری برات نمیکنم اما نمیخوام که خرجت کنم گفت ازت سیرم در صورتی که واسه دوست دخترم حاضرم جونم رو هم بدم به تنها ازش سیر نمیشم تازه روز یه روز بدترم میشم. همه رفتاراش به کنار فقط وقاحت و بی شرمیش توی صحبت کردنش همیشه آتیشم میزد. دارم دیوونه میشم کنید دعا کنید زودتر بمیرم تا شاهد این روزا نباشم تا تکرار این بیرحمی هاش ذره ای از عشقش رو توی دلم کم نکنه. تا شاهد این نباشم که توی فامیل پیچیده که m (شوهرم) گفته زنش رو نمیخواد.
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
چه اهمیتی داره که فامیل چی می گند؟ تو همه فامیلها هستند کسایی که حرف مفت می زنند. مشاوره رفتی؟
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
اصلا مشکل من حرف فامیل نیست البته اینم در کنار سایر مسائل آزارم میده ولی مشکل اصلی من شکست زندگیمه. گاهی به خودم حق میدم من هیچکس بعد از ازدواج راهنماییم نمیکرد در صورتی که همه ی جوونا به تجربه و هدایت بزرگترا احتیاج دارم. مخصوصا از مادرم خیلی شاکی هستم اون هیچی یادم نداد. الانم با دلسوزی های بیش از حدش داره دیوونم میکنه حالم بهم میخوره وقتی انقدر واسم دل میسوزونن انگار با یه بچه دارن برخورد میکنن دیگه اصلا تو خونه تنهام نمیذارن نمیذارن رانندگی کنم و حتی سرکار پدرم میرسونم و عصر هم میاد دنبالم. این کاراشون نگرانم میکنه دلم میخواد از دست همه فرار کنم. دارم خفه میشم. کاش بجای این دلسوزیای مسخره به موقع راهنماییم میکردن.کاش توی تصمیم گیریم واسه ازدواج اگاهم میکردن کاش.... دلم واسه یه لحظه استقلال لک زده.
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
خب فکر کنم اونا می ترسند تو رو تنها بذارند مبادا باز فکر خودکشی برنه به کله خوشگلت گلم :*
اونا نگرانت هستند. قوی باش و به اونها هم نشون بده که قوی هستی. ببین من خیلی از کسایی که تو ازدواج اولشون شکست خوردند رو دیدم که دوباره بلند شدند و دوباره ازدواج کردند دست کم 3-4 تا رو دور و بر خودم دیدم. در ضمن اصلن وقت و انرژیتو صرف فکر کردن به چرتهایی که او گفته نکن. طلاق بگیر. بکارت برای جامعه ما مهمه خیلی جاهای دنیا مهم نیست. تو که سواد و تحصیلات خوبی داری. اول به خانوادت نشون بده که دوباره بلند شدی و محکم تر و با تجربه تر شدی بعد زندگیتو از نو بساز. تنها باشی تا آخر عمرت بهتره تا با آدمی که این حرفا رو میزنه حتا یک کلمه دیگه حرف بزنی و بش فکر کنی. ببین سحر فردا رو کسی ندیده.... تو زندگی تو بکن و بگذار زمان مشکلت رو در خودش حل کنه با هر چیزی که اروم میشی خودتو سرگرم کن. فیلم کتاب دوستات درس ورزش رقص زندگی کن... :310:
باید به خودت احترام بذاری و به خودت برسی تا دنیا هم به تو احترام بذاره... پذیرفتن شرایط سخته به خصوص چون دوستش داشتی اما می تونی تصور کنی که اون مرده... همین امشب توی ذهنت یه حایی دفنش کن. براش عذاداری کن. گریه کن. توی ذهنت بسپارش به خاک سرد و برگرد به زندگی. هر وقت دوباره یادت افتاد یا کسی راجع به اون خائن باهات حرف زد بگو اون برام مرده. محکم بگو اینو تا دیگه نتونند ازارت بدنند... هر وقت یادت افتاد که دوستش داشتی و براش همه کار کردی اون جایی رو که تصور کردی دفنش کردی رو به یاد بیار ... به یاد بیار که اون مرد و تو براش گریه کردی و تموم شده و حالا باید برگردی به زندگیت.... خودتو نباز...
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام عزيزم با حرفاي دوستمون موافقم
چرا يه جهش نميكني تا به آينده يي كه لايقشي برسي .ميتوني قوي باشي . زن بايد خيلي قوي تر از مرد زندگي كنه . ميدوني كه طبيعت هم نسل ماده رو قوي تر پرورش داده . عزيزم حيات با ماده س ..... تو همه كتابهاي علمي اين اثبات شده.... يه نگاه به فيلم هاي جديد بندازي ميبيني كه چه جوري قدرت يك زن رو به نمايش ميگذارن ... درسته كه يه نمايشه اما با يقين بهت ميگم تو عشق كار تحصيل ورزش و همه و همه چيز اوني برنده س كه قوي تر عمل ميكنه اوني كه از نقطه ضعف برخورد ميكنه بازنده س چرا در برابر عشقت ضعف نشون ميدي .
اوني كه ضعيفه اونه كه دل بسته به دوستش و همسرش رو داره از دست ميده ... ببين اينا رو واسه دلخوش كنك تو نميگم
گلم ناراحت نشي ... اما تو نوشته هات به نظر اومده .. با اينكه خيلي اميتياز هاي خوبي داري اما اعتماد به نفس نداري ... رو شخصيتت كار كن . خودت رو قوي كن گل من از يه سوراخ كه ۲ بار نبايد گزيده شد .
اگه ناراحت نميشي ميخوام راجح به يه چيزي واست صحبت كنم ..........
چرا خودت رو با اين چيزها آزار ميدي بيا يكم با هم الفاظ رو بررسي كنيم طلاق خيانت پاك بودن دست چندم بودن .... ببين گلم طلاق چيز بدي نيست اين طور ميگن اما اگه بد بود تو قران ازش به بدي ياد ميشد
حالا به شوهرت كاري ندارم اما خيلي ها هر دو خوبن اما نميتونن با هم باشن . طلاق رو واسه همين قران اورده
كه هيچكسي صاحب كس ديگه يي نيست يه قرارداد دو طرفه س كه قابل فسخه ...
متاسفانه يه چيزهايي اونجوري كه بايد بيان نشده .
ببين مسير زندگي مثل يه خط ميمونه اگه تو مسيرت يه خط زاويه دار باشه هر چقدر بري جلو كجيش بيشتر معلوم ميشه . الان شوهرت رو يه خط زاويه دار حركت ميكنه ..چرا راست نيست خوب عزيزم خوب ميدونيم كه از يه نقطه نميشه دو خط موازي كشيد اون از كنار مسير با تو بودن ... يه خط كج ايجاد كرده تو الان تو دايره قسمت يه تكيه گاهي براش .. ازش جدا شو تا يه خط كج تنها باقي بمونه ... ببين ميترسي بره .... بزار بره
من زني رو ميشناسم تو محل كار خودم 33 سالشه ۱ دختر 12 ساله داره شوهرشو هر كاري كردن تو اين 12 سال درست نشد اخرش از شوهرش جدا شد اون رفت با زن مورد علاقش ازدواج كرد ‘ همه به اين طفلك سر كوفت ميزدن ....!
الان چند ماهه كه يه پسر مجرد با تحصيلات و كارمند 28 سالشه همه كاري كرد كه راضيش كنه تا به خواستگاريش جواب مثبت بده . خلاصه ۳ ماهه ازدواج كردن و همه دارن حسرت شو ميخورن پسره واقعا" ميخوادش
.... كي ميدونه فردا چي ميشه . دستاتو باز كن گلم . نسيم رو در آغوش بگير آزاد باش و آزاده زندگي كن و به هيچ چيز دنيا دل نبند اگه كسي ميخواد بره بزار بره ...( حتي اگه داره با خيانت ميره )
تو راهت رو از راه بدي جدا كن . باور كن هميشه اوني كه ضرر ميكنه ، اونيه كه بد كرده ، و هر وقت يكي با بدي به تو رفت ، يكي با خوبي و عشق بزرگتر سراغت مياد . ايمان داشته باش كه ما همه در زندگي بازيگران يك رمان بزرگيم كه سرنوشت ما در دست قادر مطلقي رقم ميخوره ، كه همه چيز ها رو ميبينه و ميدونه چه بگي چه نگيم ....
:43: و از من به عنوان خواهر به تو نصيحت ادمها رو به واسطه رفتارشون و ذاتشون دوست داشته باش عشق بي واسطه ..........
موفق ميشي
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سحر جان
عزیز دلم بهت حق میدم اینقدر ناراحت باشی
سحر هیچ جای ماجرای تو خنده دار نیست و کسی بهت نمیخنده
حتی اونجایی که گفتی با این حال دوستش داری
بهر حال همسرت بوده و علاوه بر علاقه تو بهش وابستگی پیدا کردی اما نمیدونم میشه اسم حس الانتو دوست داشتن گذاشت یا نه
از بابت جواب ندادن آقای مدیر هم دو احتمال وجود داره
1.اینکه تاپیک شما رو ندیدن.چون هر بار که ایشون میان بدلیل کثرت فقط میتونن تعداد محدودی از تاپیکها رو مطالعه کنن
2.اینکه تاپیکتونو مطالعه کردن اما دیدن که دوستان همدردی جوابهای مناسبی براتون ارائه کردن و بهمین دلیل ایشون تکرار نکردن همون راه حل ها رو
ولی امیدوارم اگه مایه آرامشتون میشه ایشون بهتون جواب بدن
موفق باشین:72:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
:46:سحر عزیز سلام خیلی ناراحتم بابت مشکلت نمیدونم چی بگم فقط خیلی بهم ریختم:302:
کل تایپیکتو خوندم وفقط ناراحتم .سحر عزیز بچه ها خیلی خوب راهنماییت کردن ولی با وجود حرفایی که میزنی معلومه دوسش داری چرا چرا باوجود کارایی که کرده بازم واسش ارزو خوبی میکنیو اینکه خدا ببخشدش بنظرت این حق اونه .چرا فکر میکنی هیچکی بهت حق نمیده .چرا نمیخوای قبول کنی که یه وقتایی خدا میخواد ازمایشمون کنه چرا بنظرت طلاق میتونه تو این شرایط بد باشه از نظر من تو کار اشتباهی نکردی و بعدم با وجود طلاق و حکمت معلومه که علت جداییت بی بندباری شوهرت بوده نه خطای تو.چرا امیدتو از دست میدی تو که هنوز وارد زندگی نشدی یا بچه نداری چرا نمیخوای باور کنی که این مرد ارزش محبت تو رو نداره کسیکه تا این حد جسورو بیخیاله.حداقل به یه مشاور سربزن تا اون بهت بگه چیکار کنی چرا داری کش میدی اگه میخوای ادامه بدی به مشاور بگو تا اگه راهی هست زودتر اقدام کنی و اگه نه تمومش بکن:160: اینکارا فقط باعث میشه روز به روز بدترو افسرده تر بشی .ببخشید ولی من فقط خواستم همدردی کنم:43: و بگم که خیلی ناراحت شدم و ارزو میکنم که هر راهی رو که انتخاب میکنی بهترین باشه و از ته دل بخندی:46::46:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سحر خانم من چند تا از پست های شما رو خوندم و کلیت ماجرا رو متوجه شدم
خیلی ناراحتم از اینکه سادگی خیلی از ما دخترا باعث سواستفاده بعضی از آقایون شده
اگر آسون بگیری از خیلی از همین آقایون سفت میخوری!
بی تعارف به یه نتیجه ای رسیدم که اینجا میگم،البته آقایون نخونن:
فهمیدم که چه در دوران نامزدی ،چه عقد،چه بعد از عروسی ،نباید نیازهای مرد رو کامل برآورده کرد(از هر لحاظ) البته با سیاست نه با جدل.به خاطر اینکه مردها دوست دارن دنبال زنی باشن که براشون دست نیافتنی تر باشن و اگر خانم ها رو موم در دستشون ببینند دیگه ارزشی زیادی براش قایل نمیشن و میرن دنبال کسی که بیشتر براشون ناز کنه و بله رو دیرتر بگه و حتی توقعات بالاتری داشته باشه
بیشتر دخترهایی هم که در دوران نامزدی و عقد از مردی ضربه خوردن اونایی هستند که آسون گرفتن و زودتر وابسته شدن
از این حرفها گذشته،من به شخصه از روی نوشته های شما پی به روح بزرگتون بردم،احساس میکنم که شما از پس این مشکل راحتتر از بقیه بر میاید و زودتر به نتیجه میرسی
موفق باشی
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سحر جان. خسته نباشی. تایپیکت رو خوندم و واقعاً ناراحت شدم. آخه خدایا بعضی از این مردها چرا این قدر نامردند؟ سحر جان از نظر من یه لحظه هم نباید به شروع زندگی فکر کنی. این آقا امتحانش رو خوب پس داده. کسی که هنوز عقد است و پاش به زندگی و روزمرگی زندگی و سختیهایش باز نشده این حرف رو می زنه پس فردا که داخل زندگی شد سر هیچ و پوچی زندگی را به هم خواهد زد. از نظر من هم گرفتن مهریه دوای هیچ دردی نیست ولی یه کم ترسوندنش واجب هست. باید بداند که ارزش زن اینقدر پایین نیست که مثل یه دستمال بندازدش کنار. یه کمی بالا و پایینش ببر. بذار معنی زندگی و سختیهایش رو بچشه. چرا به پدر و مادرت درباره رابطه ات نمی گی؟ مگه خلاف شرع کردی؟ اگر اون یه زمانی بفهمه که از این موضوع می ترسی ازت باج می خواد و خیلی کارها رو به نفع خودش تمام می کنه. اعتماد به نفست رو بالا ببر. تو دختر تحصیلکرده و با شعوری هستی. خودت می تونی برای زندگیت تصمیم بگیری. محکم بایست و مبارزه کن. خودت کاری می کنی که بقیه برایت بیش از اندازه دل بسوزانند. به همان دختری که 2 سال پیش بودی برگرد و از زندگی لذت ببر. این دنیا اینقدر ارزش نداره که بخواهی خودت رو فنا کنی و اون دنیا هم جوابگوی این کارت باشی. به خدا توکل کن با تمام وجودت.
برایت دعا و آرزوی موفقیت می کنم.:323:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام دوستان
بعد از یشتر از 5 ماه زجر و جدایی به لطف خدا بحران تموم شد.:323:
این مدت هم من هم شوهرم خیلی عذاب کشیدیم مخصوصا من بهای زیادی دادم ولی ارزشش رو داشت الان احساس میکنم خیلی پخته شدم. بعد از بروز مشکلات جدی یه دفعه به خودم اومدم احساس کردم منم خیلی مقصرم خیلی بی فکر بودم و رفتارای منم خیلی به خوشبختیمون صدمه زده. شوهرم رو که یه مدت رها کردم توی اون مدت روی خودم کار کردم ضعفای خودم رو بر طرف کردم. از حدود دو ماه قبل با توکل به خدا و صبوری زیاد سعی کردم به شوهرم نفوذ کنم سعی کردم بفهمم توی فکر و احساسش چی میگذره همه لحظه های خوب و بدی که با هم قبلا داشتیم رو توی تنهاییام تجزیه تحلیل کردم چیزایی کشف کردم که قبلا چشام ندیده بود و متوجه لغزش های خودم هم شدم و چون به ایرادای خودم پی بردم دیگه وقتی شوهرم با دلخوری باهام حرف میزد از کوره در نمیرفتم و خیلی آروم و منطقی سعی کردم از دلش در بیارم کم کم اونم نرم شد و وقتی دیدم آروم شده و تقریبا همدیگر رو بخشیدیم با خانوادش صحبت کردم (قبل از این اونا همیشه از من طرفداریی میکردن و این رفتار اونا شوهرم رو عصبی میکرد) از خانوادش خواستم باهاش صحبت کنن اونا گفتن از صحبت کردن با یه ادم بی منطق خسته شدن گفتم حتی اگه غلط میگه بذارید حرفاشو بزنه لا به لای اون حرفی غلط حرف دلش و مشکلاتش رو هم بگه و تخلیه بشه (شوهرم خیلی درون گراست) اونا هم این کار رو کردن و دو روز قبل جلسه ی خانوادگی تشکیل شد و در حضور همه هر دومون اعتراف کردیم که توی این یکسال سعی نگرده بودیم همدیگر رو بشناسیم و به هم علاقه داریم. و باز با هم صحبت کردیم و سر همه چیز خدا رو شکر به تفاهم رسیدیم. توی این دو روز شوهرم از گذشته ش خیلی بهتر شده بود طوری باهام رفتار میکرد که به خودم ثابت شد که دیگه بزرگ شدم و داره روم برای زندگی عاقلانه و البته عاشقانه حساب میکنه. خدا رو شکر . :43:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
بهتون تبریک می گم که تونستید با تلاش خودتون مشکلاتتونو بر طرف کنید و خوشحالم که اینقدر با انصاف هستید که سهم خودتونم در این مشکلات دیدین و بهش اذعان دارید.
فکر می کنم الان دیگه خیلی بیشتر قدر همسر و زندگیتون رو می دونید و با این تجربه ای که به دست آوردید برای پیشرفتش تلاش بیشتری می کنید.
انشاالله که همیشه در کنار هم با آرامش و خوشبختی (بیشتر) زندگی می کنید.:72:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سحر جان. خیلی خوشحالم که زندگیت رو به راه شده و سر و سامان گرفته. انشاالله که همیشه شاد باشی و شاد زندگی کنی. در این شبهای عزیز هم برای خودت دعا کن و هم برای ما که گناهکار درگاه خدا هستم. منم حتماً برای تو و دیگر دوستان تالار دعا خواهم کرد. البته اگر قابل باشم. :323:
-
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
sahar_1987 گرامی
این تاپیک به دلیل طولانی شدن قفل می شود
پستهای جدید شما و دیگر دوستان در یک تاپیک مستقل قرار داده شد که لینکش در زیر خواهد آمد. لطفاً ادامه دریافت راهنمایی را در آن تاپیک پی گیری نمایید .
لینک تاپیک جدید :
http://www.hamdardi.net/thread-16100.html
موفق باشید .
.