m25teh سلام
احوال شما !!!
چه زود دارید ناامید میشوید ؟!!! از این قرارها نداشتیم . مرد باید سنگ زیر آسیاب باشد . هستید ؟! چرا کم طاقتی می کنید ؟!!!
یک اشکال بزرگ دارید و آن هم اینکه دارید فراموش می کنید د ر اختلاف بوجود آمده شما هم سهمی داشته اید اینکه اینجا مظلوم بشوید تا نوازش بگیرید اشکال ندارد ولی اگر واقعا در درون خودتان هیچ سهمی برای خودتان و قبول اشتباهاتت نخواهید در نظر بگیرید یعنی پیش رفت که نکرده اید .پس رفت هم کرده اید .
کار خوبی کرده اید که با ریش سفیدی سعی دارید مشگل را حل کنید ولی ای کاش از دیدن مادر خانم خوشحال تر می شدید و با ایشان جدی صحبت می کردید و دل مادر زن مهربان را می بردید!!!
اگر از قبل با دائی جان هماهنگ بودید و منزلشان تشریف بردید حضور مادر زن و خواهر زنتان بی علت نبوده .آیا بدون هماهنگی و سرزده تشریف برده بودید ؟!!
یا دائی جان خواهرش را خبر کرده بود که بیاید و با شما دو کلام حرف بزند که متوجه نشدید و فرصت خوب را از دست داده اید ؟!
قرار بود روی خودتان کار کنید تا تغییر ایجاد کنید شما به خانم و خانواده ایشان کار نداشته باشید . برای تغییرات درونی ،رفتاری ،کسب آگاهی خود چه کرده اید ؟!!!!