نوشته اصلی توسط یاریم کن/یاریت کنم
با تشکر از کمکتون در مورد سوالات کاملا شفاف و راحت میخوام یه سری مسائل رو بهتون بگم.
در گذسته این در سن کودکی یعنی بین سالهای 10 سالگی یا 14 سالگی ایشون توسط یک فرد سود جو در همسایگیشون مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته است و نه یکبار بلکه هر چند ماه یکبار ایشون توسط این مرد شیطان صفت مورد سوئ استفاده قرار گرفته است ..ایشان در سالهای آخر از اون میخواد دیگه این رابطرو قطع کنه اما باز هم به عمل شیطانی خود ادامه می دهد تا اینکه این دختر به مادر خود می گوید ..البته این مرد دارای زن بوده اما صفت شیطان براش کافی نیست .که بکار ببرم ..بله در سالهای آخر توسط مادرشون از این کار نجات پیدا می کنند ...
بعد از آن با من آشنا میشن و در حین اینکه با من هستند با چند نفر دیگه رابطه فقط دوستی داشتند و فقط با یکی در حد بغل کردن حدودا یکسال دوست بودن ..ولی با شوهر خاله خود فقط تلفنی و با ایمیل رابطه داشتند ایشون در تهران زندگی میکنند و با خانوم خودش مشکل داشتند و بهانه ایشون فقط برای کمک به ایشون بوده و میخواستند که این طلاق صورت نگیرد اما مگرمیشود در رابطه کمک به دیگران بیان دوست داشتن و علاقه به میان اورد؟ برای کمک اومدی یا جلب توجه شوهر خاله .... به هر حال حتی خاله ایشون از این ماجرا بو میبرند و جلوی مادر ایشون رابطه این دو نفرو فاش میکند که این باعث لو رفتن و ترک ایشون از شوهرخاله میشود ایشون حدودا 20 سال از ایشون بزرگتر هستند .اما این سوال برای من باقی است که چرا ایشون بعد از ارتکاب گناه به شدت از فرد مقابلشون متنفر میشن و حالا از همه اونهایی که باهاش بودن متنفر است و شاید نوعی تظاهر است .
1- به هر حال از نظر جنسی در حد بسیار بالایی قرار دارد و گفتم حتی من که پسرم باید از این حالات دختر لذت ببرم اما با مخالفت من این صحبتها محدود شد چون با منطق از گناه و حتی ضرری که به خود و بچه آیندش میزه گفتم و تقریبا 80 % موفق بودم . اما آیا این محدودیت باعث نمیشه که ایشون در جای دیگه به دنبال راههایی برای این کارش باشه ؟
2- ایشون یه برادر دارن که حدودا 12-13 سالشه و خودش بچه بزرگ خانواده و پدر از مادرشون متاسفانه از نظر روابط جنسی در جلوی ایشون خجالت نمیکشن خود ایشون از شرم از کنار آنها دور میشود و شاید خودخوری میکند این دفعه آخر به من گفت که باباینه جلوی من همدیگرو بوسیدن و من اومدم تو اتاق خودم ..خوب این خیلی زشته ..من خیلی ناراحت شدم و آرومش کردم و گفتم تو حتما امشب با مادرت صحبت کن بگو که از عملشون ناراحتی و بگو که در سنی هیستی که نباید در جلوی تو این اعمال انجام بشه و شب ایشون این کارو کردند ..ا
اما این نکته ضروری است که ایشون بعد از بخشش بنده به تمام گناهان خود اعتراف کرده ..اگر کسی دختر باشه من مطمئنم که تا این حد تمام مسائل گذشته خراب خودشو برای کسی تعریف نمی کنه حتی من پس یه ورزنه به نفع اون میزاریم اما ببینید در هر صورت گناهان بزرگی کرده و یا قربانی یه سری گناه دیگران شده است و این خیلی سخته که شما با توجه به صداقت این خانوم و گفتن رازهایی که شاید انسانها به راحتی نتونند بگن برای من از ریزترین تا بدترین که براتون تعریف کردم ...این صداقت باعث ماندگاری وشاید کمک به ایشونه ولی تا کی من باید این کارو ادامه بدم ...
اما الان با توجه به مسائلی که گفتم ایشون صداقت رو داشتند در تمام جاهایی که هستند و یا تلفنی به ایشون زنگ میزنه و یا مورد اذیت کسی قرار میگیرن با من تماس گرفته و از من کمک میخوان و منم کمکشون میکنم ...
دلم هم برای خودم میسوزه هم برای اون ...
من دارم پیشه خودم فکر میکنم که اگه با 100 تا پسر دوست میشد بهتر از دستی این 2 تا مردی که هر دوتاشون زن داشتن ...
شاید بچگی کرده شاید گول اونها رو خورده شاید.............
چرا هایی در زندگی وجود داره که شاید اگه 1000 سالم عمر کنی بهش نمیرسی ....
خواهشن از تمام دوستا ن میخوام خودشونو 10 دقیقه جای من بزارن ..من قدرت ترکشو دارم اما دوستش دارم و میتونم ببخشمش ... اگه دیگه تکراری نباشه ...
من منتظر سوالات دیگرتون هستم تا کمکم کنید واقعا سخته ...
دروغ گوی گذشته اصلاح میشه یا ایشون کمبود محبت داره ؟ ایشون شاید مشکل جنسی دارن ... ایشون شاید مشکل روانی دارند ....من همه اینارو گذاشتم کنار اما یه تلنگر باعث برگشت این حس نسبت به ایشون میشه ...
این هم با قرار گرفتن در زیر یک سقف درستر میشه ؟ یا بدتر میشه؟