نوشته اصلی توسط philosara
سلام شاد عزیزم
نمیدونم شما چند ماهه که تو این وضعیتید. هیچ اطلاعی از جزئیات ندارم، ولی شاید اگه جریان رو اینطور تصور کنم، خیلی هم به بیراهه نرفته باشم:
یه مشکلاتی پیش اومده که هم شادی از :72: رنجیده و هم :72: از شادی. (ببخشید من اسمشون رو نمی دونم)
شادی مثل هر زن دیگه ای دچار طغیان احساسات شده.
:72: مثل هر مرد دیگه ای ریخته تو خودش و هیچ درد دلی پیش شادی نکرده.
شادی احساس کرده که :72: چقدر سرد برخورد می کنه. بنابراین (1) شادی نتونسته وضعیت روحی :72: رو درک کنه (2) شادی دلشکسته تر شده. (3) شادی بازهم بیشتر به درد دل کردن و جلب همدلی همسرش نیازمند شده.
:72: احساس می کنه که شادی بیشتر از ظرفیتش ازش انتظار داره. از طرفی مشکلات سابق حل نشده باقی موندند (چون اصلا مطرح نشدند) بنابراین قلب :72: تنها تر شده. :72: کمتر شادی رو محرم خودش می بینه. کمتر در کنارش احساس امنیت می کنه.
و این داستان همینطور ادامه پیدا کرده تا رسیده به امروز که :72: برای فرار از شرایطی که توش گیر افتاده هیچ راهی جز تهدید کردن شادی پیدا نمی کنه.