RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
با صحبتاتون در پست 42 کاملا مخالفم......همونطور که خودتونم بهتر میدونین....دیگران چه گناهی کردن!؟؟...گویا حق آشنایی با شما رو ندارن!!!.........
نقل قول:
میدونم این امر تنها در مورد من صادق نیست ولی خلق و خوی حساس من و خانواده ام باعث میشه به تدریج از بین برم .
اما این مورد:
نقل قول:
یک ویژگی اخلاقی که متاسفانه من دارم اینه که مشاورین روانشناس معتقدند اضطراب من درون ریزه . چون در ظاهر اراموم و حتی خانواده ام از غوغای درونم خبر ندارند . مطمئن هستم که در برخورد با خواستگارانم نیز خیلی طبیعی و عادی بودم . البته این اصلا خوب نیست چون باعث میشه نتونم از استرسم با کسی حرف بزنم و تودار بودنم باعث میشه عوارض استرسم تاثیر مستقیم روی سلامت بدنم داشته باشه تا رفتارم. به عنوان مثال از امروز صبح علاوه بر ناراحتی گوارشی ، گلوم ورم کرده و معاینات پزشکی ( در موارد مشابه در گذشته) دلیل همه این ناراحتی ها فشارهای عصبی ذکر کرده .
(ببینین چیزی که من خودم تجربه کردم اینه که به نظر من) شما فکر میکنین که کسی این حالت هاتون رو نمیفهمه!.....یعنی من که اینجوریم....اگه کسی دور و برم اضطراب داشته باشه یا..... یا مدام انرژی منفی بده...واسم خیلی زود آشکار میشه.....حتی غریبه ها!....این نظر شخصی من هست و برای من همیشه جواب میده....:cool:....ببینین وقتی شما از کسی خوشتون نمیاد...پالس منفی سمتش میفرستین...اگه اون فرد کمی باهوش باشه...این رو درک میکنه و......پس راه حل این که شما باید خودتون رو اصلاح کنین و به آرامش برسین و...بعدا......(راستی چقدرم زود ناامید میشین!....شما چطور میتونین توی زندگی حامی و مدافع همسرتون باشین!؟........)
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام دوست گرامی،
به نظر بنده شما هنوز دقیق و کامل معیارها و ملاکهای تان را نشناخته اید؛یعنی شناخت کافی از خود ندارید.و بیدن خاطر دچار این چنین مسائلی و تردید شده اید
در این شرایط توصیه میکنم به جای ؛گلایه کردن و شکایت کردن از این وضعیت ؛
به فکر بازسازی خود باشید ,و فعلا" فکر از دواج را از سر بیرون کنید؛یا سعی کنید با استفاده از مطالب و راهنمایی های دوستان به خود بیاید؛
دوست گرامی درست است که مقوله ازدواج امری است مهم ؛اما شما بیش از حد سخت میگیرید؛و آرامش را از خود میرانید ,در حالی که درآرامش بهتر میتوان تصمیم گرفت؛
در مورد خواستگار هم :شما ابتدا باید اجازه بدهید که خواستگاری رسما" صورت گیرد؛در نگاه اولیه اگر مناسب هم بودید مدتی را برای شناخت صرف کنید و اگر خلاف این بود خواستگار بعدی.فردی که به خواستگاری شما می آید مانند یک کتاب است؛که در نگاه اولیه شما فقط جلد کتاب را میبینید نه مطالب آن را.:305:
سعی کنید اندکی مهارت و آگاهی خود را بالا ببرید
لینکهای زیر هم در رابطه با ازدواج است و هم بالا بردن مهارتها؛از مطالب آن استفاده کنید حتما"
http://www.hamdardi.net/thread-5787.html
http://www.hamdardi.net/thread-7148.html
http://www.hamdardi.net/thread-5669.html
http://www.hamdardi.net/thread-5666.html
http://www.hamdardi.net/thread-7111.html
http://www.hamdardi.net/thread-7193.html
http://www.hamdardi.net/thread-6810.html
http://www.hamdardi.net/thread-6814.html
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
النا ی دوست داشتنی:72:
داری در مورد خودت اشتباه می کنی و دیگران رو هم به اشتباه میندازی.
توموقعیت فوق العاده خوبی داری که خیلی ها حسرت داشتنش رو دارن تو این هیچ شکی نیست.
فقط خودت قدر خودت رو نمیدونی منفی بافی می کنی هر اتفاقی رو بد تعبیر می کنی
نکات مثبتت رو نمیبینی اصلا به زندگی خوب نگاه نمی کنی
از اینکه هر چیزی رو به بد شانسی خودت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نسبت بدی لذت می بری
همه ی خوبی ها رو انکار می کنی فقط به بدی ها فکر می کنی و مثلا پستی که تو تاپیک آرمان 26 فرستادی رو دقت کردی:"نمی دونم چرا از وقتی که من اومدم همه دارن میرن..." آخه دختر خوب رفتن(متاسفانه) دوستان چه ربطی به تو داره آخه و...
می بینی همه اش به خاطر خودت و طرز فکرته.منفی گرا هستی .خودت تمایل داری که کوچیک بشی تحقیر بشی به خاطر همینه که به هر دلیلی می خوای ثابت کنی تحقیر شدی و.....
تا خودت نخوای درست نمیشه تا به خودت و شخصیتت احترام نذاری دیگران هم به تو احترام نمیذارن.
*"النا ی عزیزم همه حرفات و همه احساساتت رو می فهمم ولی به سادگی از کنار همه ی اون اتفاق ها میشه گذشت اینطوری دیگران هم به همون سادگی از کنار اونا می گذرن."*
موفق باشی دوست عزیز .:72:
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
[align=justify]سلام poune جان
کاملا با نظر شما موافقم . ولی متاسفانه اینقدر به ابعاد منفی و شکست هایم فکر کردم که نمی تونم هیچ نقطه مثبتی رو در خودم پیدا کنم . هجوم فکرهای منفی باعث میشه سردردهای طولانی داشته باشم . خیلی دوست دارم طرز فکرم رو عوض کنم و در حقیقت برای رسیدن به همین هدف به این سایت و مشاوره ها پناه اوردم . باور کنید من اینطوری نبودم ( اگر اینطوری بودم همین حداقل ها رو هم اکنون نداشتم . دلم برای النای پرانگیزه چندی پیش به شدت تنگ شده و برای دوریش گاهی ساعتها گریه میکنم ).
راهنمایی های شما خوبان خیلی کمکم میکنه . از اقا کیوان هم به خاطر معرفی لینک ها ممنونم:72:[/align]
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام دوستان خوبم
امروز صبح یه اس ام اس از همکارم دریافت کردم که نظر خانواده محترم خواستگار جدید در موردم منفی می باشد . بلد نیستم تاپیک رو قفل کنم . شرایط روحیم خیلی داغونه . دیگه چیزی نمی نویسم .
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام من اينبار كه يه تاپيك جديد ايجادكردي هرچند وقت يكبار سري مي زدم ببينم ايندفعه چيكار مي كني.دلم مي خاست ايندفعه ديگه مثل دفعات قبل پيش نري منظورم اينه كه دوست داشتم ماجراي يه پيشنهاد براي خواستگاري رو اينهمه براي خودت وديگران بزرگ ومهم جلوه ندي اينهمه وقت واعصاب خودت رو به اين مسئله اختصاص ندي تا وقتيكه موضوع وارد مراحل جدي تر بشه.دخترخوب چرا اينقدر از اولش ذهنتو از افكار منفي پرمي كني وجلو ميري تا اينكه اون اتفاق به نظرخودت بد ،ميفته؟؟؟ تو رو خدا يه كم فكر كن،ببين با خودت داري چيكار ميكني.....تو ذهنت يه تعميم از زندگي اي كه براي خودت ساختي بده .بذار من برات بگم:سروكله يه خواستگار پيدا ميشه،ذهنتو،روحت رو،همه افكارتو متمركز مي كني روي اون آدم،انگار وظيفه داري تشخيص بدي موجوداتي كه خدا خلق كرده تا چه اندازه قابل اعتماد،خوب و انسانند.بعدش به اين نتيجه مي رسي كه نه،بدردت نمي خورند اما باز با اين وجود همه ذهنتوپرمي كني از اون آدم و...تا اينكه....همه چي تموم ميشه وباز سرخورده ميشي و اين ماجرا رو كه هزارويك دليل وشايدم حكمت داره،اضافه ميكني به مجموعه بدشانسيهات و ...نكن اينكارو باخودت.جوابشون منفي بود به جهنم،خوب جواب توهم مثبت نبود ....كاش خواهرم بودي دم دستم بودي ....اينهمه نكته مثبت خوب وقشنگ توي خودت وخانوادت داري چرا اينقدر اونهارو بي ارزش ميكني؟چرا؟؟؟؟؟؟ديگه نمي دونم چي بگم.فقط ازت ميخام قدر خودت وخانوادت رو بيشتر بدوني.
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
سلام.
دوست عزیز ,بنظر من این پش آمد برای شما یک فرصت است؛تا بتوانید خود را بالا بکشید؛سعی کنید خوش بین باشید,البته خوشبینی را در کنار واقعبینی به خدمت بگیرید,
چند کتاب به شما معرفی میکنم ,از این فرصت برای مطالعه کتابها و لینکهای پست قبل استفاده کنید.
برای دانلود روی نام کتابها کلیک کنید
فهرست خطاهای شناختی
چه کسی پنیر مرا جابجا کرد
فرصتی برای ارزیابی و بازنگری
لینک زیر مربویط به بازیابی اعتماد به نفس میباشد
http://www.hamdardi.net/thread-6004.html
RE: راهنماییم کنید-خواستگارجدید
النای عزیز اگر "واقعاً " به دنبال راه حل هستی من کتاب های آنتونی رابینز رو بهت پیشنهاد می کنم به خصوص 5 جلد نیروی بی کران. 2 جلدش رو هم که بخونی کلی موثره، روی من خیلی تاثیر گذار بوده ، یه انسان موفقه ، کسیه که از مشکلات راه حل می سازه ، و کاملاً مثبت و با انرژیه.هر وقت کتاباش رو می خونم انقدر انرژی می گیرم که حس می کنم هیچ چیز جلودارم نیست.
یادت باشه این حرفیه که من به همه می زنم و همیشه هم خودم انجامش می دم ، منتظر کسی نباش تا خوشی رو بهت هدیه کنه این خودت هستی که می تونی خودت رو شاد کنی و زندگیت رو بسازی.
دو جمله از رابینز همیشه الگوی زندگیه منه ،یه نگاهی به امضای من بنداز.
"چیزی به نام شكست وجود ندارد، آن چه هست نوعی نتیجه است"
اگر این جمله رو باور داشته باشی می دونی این رفتار خواستگارها رو چطور تعبیر می کنی؟
در درجه ی اول احساس شکست نمی کنی چون "نتیجه" وجود داره و نه شکست ،خوب ... حالا شما به چه نتیجه ای رسیدی؟ "به نتیجه ی مطلوب نرسیدی" فرق بین این دو جمله رو نگاه کن:"به نتیجه ی مطلوب نرسیدم" با "باز هم تحقیر شدم" جمله ی دوم فاجعه آمیزه و یک حس بسیار بد رو القاء می کنه ولی اگر جمله ی اول رو به خودت بگی چقدر موضوع برات بزرگ می شه؟ آیا نمی تونی راحت تر این قضیه رو قبول کنی و از کنارش بگذری؟
اما بعد از اینکه متوجه شدی به نتیجه ی مطلوب نرسیدی یه سوال برت پیش میاد، حتماً علتی بوده که مانع شده تا من به نتیج ی مطلوب نرسم؟! النای عزیز... این علت کسی جز خودت نیست، استرس و روح نا آرام تو و افکار مطلاتمت به تو اجازه ی جلب کسی رو نمی ده. تا وقتی این افکار و برداشت های بد و استرس در تو هست این واقعه اونقدر تکرار می شه تا بالاخره این درسی رو که باید از زندگی یاد بگیری و سعی کنی خودت رو اصلاح کنی.