فرشته یا فاحشه !

خانمی عزیز
دوستمونsoul اشاره به جایی داشتندودرتکمیل صبحتهای ایشون اضافه کنم که مادرتون درزندگی خوشی به اونصورتی نداشتند وطعم آرامش ولذت را آنطور که باید بچشند نشچشیدند ازآنجا که شما راوی این مطالب بودید ودیدی را که منتقل کردید این بوده که مادرتون خانم صبور ورنج دیده ایی هستند ما به ایشون حق می دهیم این ناراحتی ها را بازگو کنند ویا عصبانیت ویا...هرجه دیگر را ازخود بروز بدهند .حال اگر مادرشما واقعا شیفته مرد دیگری شده وازآنجا که کاسه صبوری وظرفیتی هر آدمی اندازه ایی داره کار را تمام کند حال که او نسبت به محبتهای پدر به علت کینه وتنفر جواب رد میدهد پس چه لزومی دارد مخفی کاری دربیارد حیف نیست بعدازاین همه سال به عنوان یک مادر ویک زن زحمتکش ورنجدیده انگ بی عابرویی به پیشانیش بخورد بامادرت صبحت کن که اگر واقعا علاقه ایی هست وهمدیگر را میخواهند ازپدرت جدا شود وبا اون مرد ازدواج کند ....کاری که پدرت کرده بد بوده اما کار مادرت بدتر ....همه زحمات چندین ساله اش با این عملش زیر سوال میره وهمه حقانیت را پدر بیدا می کند ومادرت ....!!!مادرت الان داغ است ونمیداند چه می کند شما اگر مادرت گفتی مذهبی هست حداقل از راه دین وشرع متوجه اش کنید که این عمل چقدر ناپسند است واگر آن مرد بهش علاقه دارد وحاضراست با اوازدواج کند از پدرت جدا شوداگر همه حرفها هم درحد حرف باشد پس چرا مادرت باید خودش رادر چاه بیاندازد
قطع رابطه کند.بالاخره یا خرما یا خدا...نمیشه نون یکی را بخوری واون کیف وعیش برای یک مرد عیاش باشه که داره با زن شوهر دار وزندگی مرد دیگر بازی می کند باشد:160:

ممنون از نظر دوستان

ای کاش می شد بزرگ های تالار هم راهکارهاشون رو می دادند .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

برای اطلاع شما مدیر محترم یه بار دیگه مطالبمو به صورت خلاصه می یارم .

مادر من از زمان ازدواجشون تا حالا مورد بی مهری و ظلم پدرم بودند ،با وجود دعوا ها و کتک کاری هایی که همیشه تو خونه ما وجود داشت اما مادرم با صبوری و مهربانی تمام به وظایف مادری و همسری خود می پرداخت تا اینکه بعد از 25 سال زندگیه مشترک با آقای متاهلی آشنا می شن که تمام نیاز ایشون به محبت و نیازهای جنسی که تو تمام این سال ها بی پاسخ مونده ،پاسخ می دن ،مادرم برای ارتباط بیشتر با اون آقا یه بار درخواست طلاق می ده اما پدرم حاضر به طلاق نمی شه ،و حالا هم حدود 3 سال هست که مادرم با اون آقا در ارتباطه و بیشتر وقتشون با اون می گذرونه .
من از این موضوع خیلی ناراحت هستم و می خوام به پاس همه محبت هایی که مادرم در طول این سال ها به من و برادرم داشته ،اگه بتونم کاری براش انجام بدم .
منو از راهنمایی هاتون بی نصییب نگذارید .
با سپاس فراوان

سلام
نظر من رو اصلا به عنوان یه خبره لحاظ نکنید اما به هر حال به خاطر دیدگاههای خاصم گفتم شاید کمکتون باشه .
اولا ضمن اینکه خیلی از راهکارهایی که برخی دوستان همدرد دادند مثل مشاوره و توجه بیشتر پدرتون به مادر و از این دست راهنماییها می تونه ان شاالله راهگشا باشه اما مطمئنا بعید مشکل به این سادگیها حل بشه ضمن اینکه بعیده طلاق هم راهکار مناسبی باشه چون هم خانواده شما متلاشی میشه و هم مادرتون از اون کار دست برنمی داره و شاید اون مرد هم رهاش کرد و آینده ای تاریک حتی برای شما و برادرتون هم رقم بخوره پس تو این قضیه رازداری مهمه و طلاق آخرین گزینه بد خواهد بود .
اما راهکار من :
شما دایره مانورتون رو محدود به خود و خانوادتون ندونید و برعکس بیشتر مانور رو بزارید روی خانواده اون مرد و حتی محل کارش . برای اینکه از این کار زشت دست برداره اول سعی کنید آدرس اون خونه دوم ، خونه همسر اول و محل کارش رو بدست بیارید و شاید اگه مستند باشه بهتره ضمن اینکه خیلی از این اطلاعات رو میتونید با دوستی که با مادرتون دارید با زیرکی ازش بگیرید .وقتی به اندازه کافی دستتون پر شد به یکباره و حتی با کمک برادرتون سد راه اون مرد بشید و تهدیدش کنید که آبروش ممکنه بره چون گفتید که آدم به ظاهر متشرعیه !
نکته اینه که باید به اندازه کافی هوشمند عمل کنید که ارتباط به یکباره قطع بشه و مرد مجالی برای برون رفت تدریجی پیدا نکنه .
نمیدونم خدا همه ما رو از شر شیطان حفظ کنه
مواظب خودتون و برادرتون هم باشید .
امید وارم راهکارم خیلی آرتیستی نباشه
اما خب پی بردن به نقطه ضعف اون مرد و خط قرمزهای او هم مهمه که باز میتونید از مادرتون برای شناختش کمک بگیرید ، شما از اون زاویه تهدیدش کنید
ببخشید بیشتر نمیتونم حرفی داشته باشم
بازم حرفام رو بسنجید و پخته عمل کنید
همین راهکار رو هم مشاوره کنید
موفق باشید

دوست عزیزم
پدرتون تا حالا به مادرتون شک نکرده؟ شده با مادرت حرف بزنی و ازش بپرسی این رابطه آخرش چیه؟
چرا دست روی نقطه ضعفهای مادرت نمیزنی و بهش بگی که آینده دو تا بچه هاش با کارهای اون چی میشه؟

سلام دوست عزيز
فكر ميكنم مادر شما احتياج به محبت و عشق داشته چيزهايي كه هميشه از آنها محروم بوده است شما به عنوان همدرد او مسئوليت سنگيني داريد بايد در كنار مادرتان باشيد اجازه ندهيد پدرتان سالها زجري را كه به مادرتان داده است با بي آبرويي مادرتان به نفع خود تمام كند از طرفي هم گفته بوديد پدرتان از گذشته خود متنبه شده است ولي ديگر دير است مادرتان عشق و دوست داشتن را در جايي ديگر پيدا كرده است او چنان شيفته شده است كه تمام اعتقادات خود را زير پا مي‌گذارد
بعضي از دوستان مادر شما را لايق مادر بودن ندانسته‌اند اما مادري آنچنان فداكار و با گذشت چطور مي‌تواند لايق چنين صفتي باشد هر كسي در زندگي خود خطا هايي دارد بايد دليل آن را يافت اين را مطمئن باشيد مادرتان زماني كه از تب و تاب اين عشق بيفتد دوباره به طرف شما و خانواده بازخواهد گشت و در اين ميان مسئوليت شما سنگين است حفظ آبروي مادري مهربان و باگذشت و كمك و ياري كردن به وي .
مادرتان به نوعي بايد اين مطلب را متوجه شود كه آن مردي كه در حال حاضر شيفته او شده است مرد روياهاي او و منجي او نيست شايد اين امر نياز به جدايي مادرتان از پدرتان باشد تا او در نبود شما و جدا شدن از خانه و زندگي خود و تنها به آن مرد متكي شدن درك كند ،آن زمان شما بايد زندگي گذشته او را حفظ كنيد تا بتواند دوباره به زندگي برگردد
شما برادر و پدرتان را براي او حفظ كنيد .
به هيچ وجه اجازه ندهيد كسي از اين موضوع خبر دار شود اگر ديديد اوضاع بدتر شده است سعي كنيد موقعيت طلاق و جدايي پدر و مادرتان را بوجود آوريد تا هم مادرتان بيشتر به گناه نيفتدهم آبرو و منش او در خانواده حفظ شود تا راحتر به زندگي برگرد.
مادرتان را دوست داشته باشيد در كنار او باشيد زيبايي هاي زندگي او را يادآوري كنيد و تا دوباره ارزش داشته‌هاي خود را بداند

سلام
به نظرم پیشنهاد آرمانخواه به این تاپیك كافی هست،
من هم موارد ذیل را اضافه می كنم.
- اگر چنانچه گفته اید مادرتون خودش با آداب مذهبی آشناست و در راه مسجد و دعای كمیل با این آقا آشنا شده است.
- همچنین ایشون از نظر روانی به فاز آخر زده است چنانكه گفته اید ترسی از بر ملاشدن آن ندارد.
- و چنانچه گفته اید از مسئولیت های همسری و مادری شانه خالی كرده است....

- ازآنجا كه گفتید تغییرات پدرتون كه مثبت ارزیابی كرده اید و توجه های شما نیز منجر به جذبش به خانواده و جدا شدن از آن آقا نمی شود .
پس نتیجه ای كه میشه گرفت:
ایشون زندانی احساسات لجام گسیخته خودشون شده اند. لذا هر گونه توصیه، راهنمایی، دلیل ،‌ و نصیحتهای مذهبی و .... احتمالا جهت تغییرشان ناموثر است.

از طرفی با توضیحاتی كه از آن آقا گفته اید، فریبكاری ایشون هم محرز هست، و حتی طلاق هم نمی تواند مادرت را به خوشبختی برساند.

بی تفاوتی شما، نیز منجر به آشكار شدن كم و بیش این رابطه و تبعات غیر قابل جبران می شود.

پس یك تغییر دیدگاه نیاز دارید و یك تغییر روش:
تغییر دیدگاه: علیرغم همه سعی و تلاشهایی كه شما می توانید برای مادرتان بكنید، ولی عامل اصلی تغییر خودشون هستند. لذا اگر تصمیم گرفته باشند به هر قیمتی خودشون را نابود كنند، كسی نمی تواند ایشان را منصرف كند.
تغییر روش: اینكه به جای مادرت،(كه فاز احساسیش شدیدتر از اینكه تغییر كنه) به قول آرمانخواه انرژیت را روی آن آقا سرمایه گذاری كنی. ایشون چون شیاد هست ، تا جایی كه لذتش بیشتر از نجش باشد،‌باقی می ماند. اگر بنا باشد شغل، و خانواده و ... زندگیش تباه شود، عقب خواهد كشید. در این صورت چند خاصیت خواهد داشت:
1 - چون مسئله را همه نفهمیده اند، مادرت می تواند دوباره بازسازی را بدون آبروریزی صورت دهد.
2 - با تغییرات مثبت پدرت ، شانس جذب مجدد مادرت وجود دارد.
3 - وقتی آن آقا مفتضح شود، و او متوجه دروغها و ریاهای این چنینی بشود، شانس عود این مسئله تقریبا منتفی هست.

نكته: رازداری در این امر بسیار مهم هست. لیكن به خاطر اینكه شما فردی بسیار ظریف و شكننده هستید، بهتر هست با یك روانشناس بالینی در این رابطه جلسات مرتب داشته باشید.

---------------------------
این تاپیك بسته می شود.
ما در قوانین تالار هم گفته ایم، لطفا مسائل خصوصی خود را كه در صورت لو رفتن آنها موجب خسارت به زندگیتون میشود را در تالار مطرح نكنید. اینگونه مسائل نیاز به مشاوره های خصوصی و حضوری دارند.