-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سلام مجدد.
برادر مهربان واقعا لحن شما در جواب ها عوض شده....تبریک می گم....
کم کم همه چیز داره درست میشه....
برادر خوبم با شرایط شما دختران زیادی هستند ....دخترانی که می تونن پا به پای شما تلاش کنن و زندگی رو بهبود ببخشند...و حقیقت را هم می گویند...
مطمئن باشید ..من در اطراف خودم از این دختران فراوان دیدم و واقعا خوشبخت هستند....
فقط اگر اون نگاه بدبینانه شما برطرف شود که تا کنون بسیار خوب پیش رفته اید.
مطمئنم به زودی همسر دلخواهتان را پیدا می کنید....
ما منتظر شیرینی هستیم
مطمئنم موفق میشید.....
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rsrs1380
سلام مجدد.
برادر مهربان واقعا لحن شما در جواب ها عوض شده....تبریک می گم....
کم کم همه چیز داره درست میشه....
برادر خوبم با شرایط شما دختران زیادی هستند ....دخترانی که می تونن پا به پای شما تلاش کنن و زندگی رو بهبود ببخشند...و حقیقت را هم می گویند...
مطمئن باشید ..من در اطراف خودم از این دختران فراوان دیدم و واقعا خوشبخت هستند....
فقط اگر اون نگاه بدبینانه شما برطرف شود که تا کنون بسیار خوب پیش رفته اید.
مطمئنم به زودی همسر دلخواهتان را پیدا می کنید....
ما منتظر شیرینی هستیم
مطمئنم موفق میشید.....
امیدوارم.
بسیار ممنونم.
زندگی ذر امضای شما سروده زیبای مارلو نفهته است" مرا دوست داشته باش اندکی ولی طولانی"
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
من برای اینکه کسی بخواهد عملکردم را در تالار نقد کند تاپیک ایجاد کرده ام. دیگر به شخصیتم چه کار دارید؟ من قسم دادم دوستان را به من پیغام خصوصی انتقاد و نصیحت ندهند . این درست است که بنده نمی توانم مجبور کنم دوستان را ولی منصفانه نیست که بنده خودم را در معرض انتقادات قرار بدهم و بعد مرتب پیغام خصوصی برایم بیاید.
پیغام خصوصی جدید بنده را به دروغگویی و غیبت و دو رویی؟!!!!!!!!!!!! متهم کرده است . بنده را کسی دانسته که به پدر و مادرش احترام نمی گذارد!! و...
"سلام دوست عزیز
چند وقتی بود به تالار نیومده بودم. تاپیک شما توجه مرا به خود جلب کرد. چون معمولا رک حرف هایم را می زنم.ترجیح دادم به صورت خصوصی بگم.
نقطه منفی شما دروغ، دورویی، و غیبت است. از نظر شخصیتی آدم تندی هستید. به پدر و مادر خود احترام لازم رو نمیگذارید."
به چند نفر بگویید تو دروغگویی ریاکاری وغیبت می کنی (نمی دانم واقعا این 3 صفت چگونه به من برمی گردد طبق کدام پست من!!) ظرفیت شنیدنش را دارند و اینها را توهین در نظر نگیرد. آن وقت از من خواسته می شود که لحن آرامتری انتخاب کنم.
بس است دیگر. اشتباهی کردیم به خدا. هر کسی یک مقدار صبر دارد. ساعتها برای کمک به برخی از دوستان در اینجا و خارج از اینجا وقت نگذاشته ام که چنین توهین آمیز با من صحبت شود... دوستانی که به من پیغام خصوصی بدهند و انتقادهای به چنین شیوه ای را به من وارد می کنند در این سایت اسم آنها را به عنوان کسانی که می خواهند به من کمک کنند ولی می خواهند کارخیرشان بی ریا باشد و در منظر دوستان دیگر نباشد تقدیر می کنم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سلام سورنا
این را هم در نظر بگیر که شاید الان عده ای دارند از اب گل الود ماهی میگیرند
شاید کسانی هستن که حضور تو در تالار و پستای تو به مذاقشون خوش نمیاد و الان که دیدن شرایط جوره میخوان که با عصبانی کردن تو کاری کنن که از تالار بری
پس خواهشن دیگه پیاماشون رو حتی باز نکن و نخون
و علنا بگو که دیگه هیج پیامی رو نمیخونی که خودشون رو خسته نکنن و همین جا هر چی میخوان بگن
و ارامش خودتون رو حفظ کنین هر چند که حق میدم که بعد از اینهمه پستی که دادین که اکثرن هم کمک به بقیه بوده این برخورد خیلی ادم رو ناراحت میکنه
اما این موضوعو در نظر داشته باشین که عده ای همیشه چه در دنیای واقعی و چه مجازی سعی متاسفانه در تخریب ادم ها دارن
موفق باشین و ارام:72:
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
آخه دروغ و دورویی و غیبت کاترین؟!! من ؟!!!
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
ای بابا
به قول نقاب عزیز:عجب داستانی شد این تاپیک.....
اصلا برادر من خودتو ناراحت نکن ....مطمئن باش اون آدم اگر به حرفش اعتماد 100% داشت و اعتقد راسخ داشت و شجاعتم داشت می ذاشتش اینجا مثل بقیه ......
اصلا برات مهم نباشه...
یادمه روزهای اولی که وارد سایت شدم برادر خوبم آرمان 26 نکته جالبی رو به من گفتن که تا الان آویزه گوشمه....نباید خودتونو با این آدمها وارد بحث کنید و بدونید اینجا مکانیه که هرکس نظرش رو می ده و ما می تونیم در مقابل نظرات بد اونا تمرین صبوری رو بکنیم.....
شما هم کاری نداشته باش....
اونا به اندازه شما شجاع نیستن...
دوست من شما از قدیمی تالار هستی ...همه رو می شناسی ...پیام های اونایی رو باز کن که می دونی پیام هاشون ارزش خوندن و تامل داره....
موفق باشی....
:72:
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
خوب دیگه گفتم میخواد که رو اعصاب شما راه بره
البته من نمیدونم که ایا ایشون قبلا تو تاپیکی با شما بحثی داشتن یا نه؟
اما چرا اینقدر خودتون رو اذیت میکنین
پیام هاشون رو نخونین و اگر هم میخونین کاملا با بی محلی و بدون دادن جواب از کنارشون رد شین
من فکر میکنم که این بهترین راه هست
ما که نمیتونیم بعضی ادما رو تغییر بدیم باید بی محلشو ن کنیم
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سلام..
بر سورنای عزیز..
به قول امضای خوب rsrs1380....مرا دوست بدار اندک اما طولانی
حال شما هم معنای این امضا را در مورد انان(نصیحت دهندگان) پیدا کنید
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
دوست گرامی، سورنای عزیز.
من هم معتقدم به انتقادهای غیرمنطقی نباید بها داد. شما و طرز فکر شما و پیشنهادات شما آنقدر در این تالار اعتبار داره که سخنان عده ای قلیل چیزی از اعتبار شما کم نخواهد کرد. پس به سخنان آنها بی اعتنا بوده و دوستان نیازمند یاری تان را در تالار تنها نگذارید.
موفق باشید.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
آقای sorena_arman من هم شما رو فردی دروغگو، دورو، و تندخو یافتم.
غیبت رو مورد مهمی نمی دونم، چون به هرحال اینجا هرکس نظرش رو در اختیار جمع گذاشته، و نقل قول مشکلی نداره. اما تصور نمی کنم این دوستتون در مورد احترام به پدر و مادر هم خیلی به بی راهه رفته باشند.
اگه نظرم عصبانیتون کرده، که هیچ! اما اگه سوالی براتون پیش اومده، جواب می دم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
آقای sorena_arman من هم شما رو فردی دروغگو، دورو، و تندخو یافتم.
غیبت رو مورد مهمی نمی دونم، چون به هرحال اینجا هرکس نظرش رو در اختیار جمع گذاشته، و نقل قول مشکلی نداره. اما تصور نمی کنم این دوستتون در مورد احترام به پدر و مادر هم خیلی به بی راهه رفته باشند.
اگه نظرم عصبانیتون کرده، که هیچ! اما اگه سوالی براتون پیش اومده، جواب می دم.
موفق باشید. نه سوالی ازتون ندارم، حتما چیزی از دروغ و دورویی رو در شخصیت من یافته اید .
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
آقای sorena_arman من هم شما رو فردی دروغگو، دورو، و تندخو یافتم.
با سلام خدمت دوست عزیز philosara
میخواستم بپرسم شما چگونه متوجه صفات دروغگویی و دورویی ایشان شدید؟؟
نسبت دادن صفتی مانند دروغگویی نیازمند شناختی بس بیشتر از آن است که در محیطی مجازی حاصل شود. دورویی هم به نظر من اصلا به ایشان نمیاد چون در تمام صحبتهاشون تقریبا میشه یکنواختی منطقی را دید. شاید بتوانید بگویید منطقتان را قبول ندارم ولی دورویی را؟؟؟
سوال من این است که معیارتون برای چنین قضاوتی چیست؟
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
بردباری و صبوری و کنترل سورنا ستودنی است .
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
موفق باشید. نه سوالی ازتون ندارم، حتما چیزی از دروغ و دورویی رو در شخصیت من یافته اید .
چشم، من هم دیگه توضیحی نمی دم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
درود
philosara شما دلایل خود را در تاپیکی با همین عنوان بیاورید.(این تاپیک رو باز کردم)
این تاپیک رو بذارید برای رفع رفتار نامناسب من نسبت به بچه های تالار ، اعم از تندخویی، درشت صحبت کردن و...
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
شرمنده شدم پسر!
همینجا می گفتم دیگه، راضی به زحمتتون نبودم! تاپیک جدید و ...
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
شرمنده شدم پسر!
همینجا می گفتم دیگه، راضی به زحمتتون نبودم! تاپیک جدید و ...
نه خواهش می کنم
بنده در حال جمع بندی رفتار خودم لااقل در این تالار هستم. اگر رفتار من تا به آن جایی نامناسب بود که قابلیت اصلاج داشته باشد این کار را انجام می دهم. وگرنه بیش از این وقت خود و دیگر دوستان را در این تالار نمی گیرم و با سپاس از همه راه خودم رو از جایی دیگر پیدا می کنم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
توجه شما به اخلاقیاتتون، علاوه بر پسندیده بودن، قابل پیش بینی هم هست. چون مراجعه کنندگان پیشین و اعضاء فعلی خانواده همدردی، هرکدوم به نوعی درپی رفع نقایص خودشون و دیگران هستند. هرچند روش ها متفاوتند!
ایجاد تاپیک جدید به حواشی دامن خواهد زد، درحالیکه من قصد داشتم توی چند سطر دینی که به شما داشتم رو ادا کنم.
به هرحال، چشم، من حتما دلیلم رو خواهم گفت.
فعلا شب خوش.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سلام
این بحث انتقاد، خیلی با خودش حرف دارد. و در این تالار عمر انتقاد، تقریبا با عمر تالار برابری می كنه.
از نخستین و جالبترین موضوعاتی كه توسط طاهره در آغاز به كار تالار همدردی ایجاد شد و به تبین آن پرداخته شد ، موضوع «شیوه انتقاد سازنده» بود، و من در آنجا به بعضی نكات مهم در مورد انتقاد اشاره كردم. كه توصیه می كنم حتما هر كسی می خواهد در این تاپیك پستی بزنه، قبلش، مطالب شیوه انتقاد سازنده را مطالعه كنه.
چون باید مسئله انتقاد، شفاف باشد.
به قول سورنا انتقاد برچسب نیست، انتقاد به شخصیت نمی پردازد،بلكه معطوف به رفتار افراد هست.
از سورنا خواهش می كنم این تاپیك را كه ایجاد كرده اند عملیاتی كنند و به صورت آموزشی مواردی را كه در مورد خودشان از طرف اعضاء مطرح می شوند،هدایت كنند.
و البته این موقعیت تمرینی برای صبر و تحمل هست.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سلام:72:
دانش و معلومات و دانسته هاتون در اکثر تایپک ها خیلی خوبه ولی شما مقداری نسبت به مسائل خانواده و مخصوصا خانم ها بد بین و شاید هم مقداری یک دنده هستید. و می خواین حرف خودتون رو به اثبات برسونید. و شاید تنها برای ما موضع می گیرید در زندگی خودتون این طوری نباشه ... (خدا داند)
به هر حال اگر خوشبینانه تر به این گونه مسائل فکر کنید به نظرم دیگه حرف ندارید....:73:
موفق باشید:72:
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
چقدر صفحات این تایپک زود جلو میره!!!
سورنای گرامی منتظرم ببینم که در مورد شما چی میخوان بگن یعنی چی میتونند بگن!!! مطمئنم یک مشت حرفهای بی پایه و اساس و مسلما این کارها از محبوبیت شما در تالار نخواهد کاست.:72::72::72:
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مثل من
چقدر صفحات این تایپک زود جلو میره!!!
سورنای گرامی منتظرم ببینم که در مورد شما چی میخوان بگن یعنی چی میتونند بگن!!! مطمئنم یک مشت حرفهای بی پایه و اساس و مسلما این کارها از محبوبیت شما در تالار نخواهد کاست.:72::72::72:
سلام بر دوستان گرامی و همچنین سلامی گرم تقدیم به "مثل من" و دوست و برادر بزرگوارم سورنا....
مثل من عزیز......سورنای گرامی قطعا این تاپیک را برای شنیدن انتقادات و پیشنهادات و ترقی خود ایجاد کرده اند....
و حتما هم روحیه و شجاعتی داشتند که این تاپیک را باز کرده و خواهان انتقاد هستند..
پس ""صبور"" بودن هم جزئی است خصوصیات ایشان است.....
و قطعا سخنان دیگر دوستان فقط به قول شما چند حرف بی اساس نیست...بلکه سخنی است همراه با نظر شخصی ..که البته می تواند سوء گیری هم داشته باشد اما این سخنان به قول شما بی اساس خود انتقادی است و نباید تنها بخاطر مخالفت ردش کنیم...
همان گونه سورنای عزیز تا حال این کار را نکرده اند و همواره با اغوش باز پذیرای انتقادات هستند.....
پس بهتر نیست بر سخن دیگران نیز احترامی گذاریم و آنان را بی پایه و اساس ندانیم قطعا می شود....همان گونه که تا حال شده است..
ببخشید سورنای عزیز اگر قدری موضوع تاپیک را به حاشیه کشندم..پوزش...
و ممنون از دوست گرامی "مثل من" عزیز..
:72:
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
پست خصوصی حریم شخصی من است و بنده این تاپیک را ایجاد نموده ام که افراد بدون ترس از اینکه جواب نامناسبی به آنها داده شود هر انتقادی به من دارند وارد کنم.
مثل من عزیز، ممنونم. امیدوارم بنده بتوانم شایسته حرفهای شما باشم.
نقاب گرامی بسیار ممنونم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
5 عدد انتقاد، خدمت برادر بزرگوارم sorena_arman ، جهت تشکر بابت تلنگری که به باورهام زدید.
امیدوارم به کارتون بیاد.
1) عدم توجه به اختلاف در جهان بینی ها.
مقدمه) فکر می کنم شما مسلمان باشید. من مسلمان نیستم. جهان بینی خودم را دارم که (به احتمال خیلی زیاد) با جهان بینی شما متفاوته.
(متاسفانه) "لازمه" یه کم در مورد جهان بینی و اعتقادات خودم توضیح بدم. هرچند براتون کسالت آوره، ولی لطفا تحمل کنید.
اساس درک من از عالم، برپایه "وجود" و "عدم" ه. این منطق "یک و صفر" من برای بیان اندیشه هامه که برگرفته از ادراکات منه. آنچه "هست" ( یعنی چیزیکه شما خدا می نامید ) را "وجود"، و آنچه "نیست" (یعنی چیزیکه شما کفر می نامید ) را "عدم" می نامم.
"راستی" را زاییده "وجود"، و "دروغ" را زاییده "عدم" می پندارم.
از آنجائیکه کمال انسان را در "وحدت" با "وجود" می بینم، هر ناهماهنگی با "ذات هستی" را برگرفته از "عدم" و به عبارتی "دروغ" می دانم.
از طرفی "گفتن" را نه فقط به زبان، و نه فقط در کردار، که در ریزترین حرکات و واکنش های اصیل روحی و قلبی می دانم.
پس دروغگو را کسی تعریف می کنم که در حرکات تاروپود روح و روانش نشانی از ناهماهنگی با "وجود" ( یاهمان خدای شما ) باشد. یعنی هر انسانی که در راه است و به کمال نرسیده، یعنی من، یعنی شما.
می دونم که افکارم رو خشک تصور می کنید، علتش اینه که سعی کردم "تعاریف اساسی" رو بگم. به هرحال قصدم فقط این بود که بگم:
1_1) philosara سالهای عمرش رو صرف تحلیل "وجود و عدم"، "راست و دروغ" کرده و اینها در جهان بینی او کاملا ملموس هستند. اینها نگاه او به عالم رو تشکیل می دن. کلمات مقدسش هستند.
اما برای sorena_arman چی؟
می شناسدشون، ولی نه به اون شکلی که برای philosara درونی هستند. sorena_arman مسلمونه و می دونه دروغ گناه کبیره ست، و می دونه که "دروغگو" فحشه، همین!
حالا این صحنه رو تجسم کنید:
sorena_arman در اتاق ( تاپیک ) رو باز می کنه. philosara اونجا نشسته. به چشمهای sorena_arman نگاه می کنه و می گه:
دروغگو!
واکنش sorena_arman :
الف) شوکه می شه. انتظار چنین چیزی رو نداره. می گه:
<< نه سوالی ندارم. حتما این برداشت شما از شخصیت من بوده>>.
ب) عصبانی می شه.
یه تاپیک جدید باز می کنه و ...
ج) احساس دلشکستگی و قهر بهش دست می ده:
من از تالار می رم!
د) از محبت خالصانه دوستهاش ( که با وجود اینکه گاها آزارشون داده، ولی در هرحالتی دوستش دارن، و براش احترام قائل هستند، و بهش اطمینان می دن که باهاش می مونن، و خلاصه به صبر تشویقش می کنند، یعنی برای مقابله با وضعیت بدی که دچارش شده، بهش راهکار ارائه می دن و ...) احساس امنیت می کنه. الان دیگه حالش خیلی بهتره. دیگه آشفته نیست!
1_2) sorena_arman توی ایران ما بعنوان یک پسر به دنیا اومده!
اگه با دوستاش درگیر بشه، پدرش می گه: قوی باش پسرم. تو از پسشون بر میای. ددد!!!! مرد که گریه نمی کنه!!!!
ایده آلهایی که توی فیلمها و قصه ها باهاشون آشنا می شه: بتمن و ... رستم و ... حسین و ...
خانم X هم توی همین کشور به دنیا اومده ( اصلا فرض کنیم این خانم X آبجی sorena_arman باشه ).
اگه با دوستاش درگیر بشه، مادرش می گه: آخی کی "دلش اومده" دختر "ناز" منو اذیت کنه؟؟ کی بود بگم "بابا" دعواش کنه؟ مامان قربون اشکات بره الهی!!!
ایده آلهایی که توی فیلم ها و قصه ها باهاشون آشنا می شه: معشوق های زیبا رو! ( به مفعول بودن معشوق دقت کنید plz )
خانم X قدرت و استقلال رو صفات پسندیده ای برای خودش می دونه، اما نه به اون شکلی که برای sorena_arman درونی شده!
آقای sorena_arman حالا این صحنه رو تجسم کنید:
خانم X در اتاق ( تاپیک ) رو باز می کنه، sorena_arman اونجا نشسته. sorena_arman برمی گرده، به چشمهای خانم X نگاه می کنه و می گه:
پرتوقع! خودخواه! ضعیف! ...
واکنش های خانم X ( مسلما در مورد خانمهای مختلف، متفاوته ):
الف) شوکه می شه: اون نمی تونه به این سرعت بپذیره که یه معشوق چقدر پر توقعه! اصلا شاید هیچوقت به همچین چیزایی فکر نکرده باشه.
ب) عصبانی می شه: سعی می کنه از جنسیتش دفاع کنه. از باورهایی که تو خونشن. ممکنه کلا یادش بره که برای چی به تالار اومده بود!
ج) دلش می شکنه: اون به بچه های تالار اعتماد کرده، مشکلش رو مطرح کرده، و حالا داره پرخاش گری می بینه!
احتمال قهر کردن و رفتنش هم زیاده. و این یعنی خیلی بد!!! پس هدف تالار چی می شه؟؟
د) آرزو می کنه که با وجود ضعف های احتمالیش، بپذیرنش و بهش احساس امنیت بدن. از حق نگذریم، این تنها بستریه که اون ممکنه درش به مشکلات شخصیتیش و باورهاش پی ببره و قادر به عوض کردنشون باشه.
2) تهمت.
آقای sorena_arman من به هیچ عنوان شما رو "دورو" نمی دونم. این یه تهمت بود ( به قول خودتون، حلال کنید).
می خواستم احساس خانمهایی رو تجربه کنید که سزاوار هیچ کدوم از صفاتی که بهشون نسبت می دید، نیستند!
3) تاکید روی نقایص و کاستیها، در عوض ارائه راهکار و کمک های حقیقی برای برطرف کردنشون.
آقای sorena_arman شما قبول دارید که گاها تندخو هستید. اگه من مدام اینو بهتون یادآوری کنم، چه برداشتی می کنید؟ باتکرار این تذکرات و تاکیدها ( برنقاط منفی شخصیت شما، که خودتون هم قبولشون دارید) چه واکنشی نسبت به من نشون خواهید داد؟ من با این کارم چه کمکی به شما کرده ام؟
فکر می کنید خانمهایی که می دونن کاستیهایی که شما می گید رو دارن، و با حجم عظیم پستهای شما که بر این نکات تاکید دارند مواجهند، چه برداشتی دارند؟ منطقی ترین واکنششون چی می تونه باشه؟ تصور می کنید با این کارتون چه کمکی به اونها می کنید؟
فکر نمی کنید تغییر این خصایصی که شما بهشون تاکید دارید، به اندازه تغییر صفات منفی شما سخته؟ ( همون جهاد اکبر خودتونو می گم )
4) پاک کردن صورت مسئله.
4_1) کسی sorena_arman رو به غیبت متهم کرده. philosara می گه این که اصلا مهم نیست. مسئله غیبت حل شد!!
4_2) آقای Y به تالار میاد تا در مورد مشکلی که با همسرش داره ( قبل یا بعد از ازدواج، در مورد مهریه، یا اینکه خانمش فکر می کنه که اون باید بیشتر بهش توجه کنه، یا ... ) راهنمایی بگیره.
sorena_arman می گه: برادر من، من اصلا با خود ازدواج هم مشکل دارم.
مسئله برای آقای Y خیلی کمرنگ تر می شه. شاید هم توی دلش بگه: زنیکه پر توقع! همینکه گرفتمت باید ازم ممنون هم باشی! (خوب البته این خیلی بستگی به شخصیت آقای Y داره. و من نمی خوام اونقدر بی انصاف باشم که بگم مقصر sorena_arman ه. فقط می گم که می تونست بهتر کمک کنه)
5) پیش داوری.
5_1) philosara میگه: sorena_arman من تصور نمی کنم شما به پدر و مادرت احترام بذاری!
sorena_arman می گه: آخه تو اصلا منو دیدی؟؟ خونواده منو دیدی؟؟ از کجا می دونی تو خونه ما چی می گذره؟؟ چی بهت بگم آخه!!!
سوال: آیا philosara می تونه با تکیه بر اینکه این روزا جوون ها دیگه به پدرومادرشون احترام نمی ذارن، این حکم رو برای sorena_arman صادر کنه؟
5_2) sorena_arman همچین برای همسر خانم Z دلسوزی می کنه که خانم Z با فک افتاده و چشمهای از حدقه دراومده، زل زده به صفحه مانیتور و نمی دونه چی بگه!!!
سوال: آیا sorena_arman می تونه با تکیه بر اینکه این روزا خانمها ( این هیولاهای هفت سر ) به صفات رذیله بسیاری مبتلا شدند، همین حکم رو در مورد خانم Z هم صادر کنه؟
توجه کنید که در بند 5_1 از عبارت "تصور می کنم" استفاده شده، در حالیکه در بند 5_2 همچین خبرایی نیست و قطعیت بیداد می کنه!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چقدر انتقاد کردن کار مخاطره آمیزیه!!
از فرداش همه انتظار دارن که خودت ...
ولی از حرف تا عمل فرسنگها فاصله ست، مخصوصا برای من!!
راستش الان خیلی دلم می خواد هرچی نوشتم رو Delete کنم و با خیال راحت برم بخوابم. ولی حیف که یه حرفی زدم و توش موندم!!!
چاره ای نیست، باید send کنم.
آرزو می کنم اینها رو به حساب توهین نذارید. و آرزو می کنم این حرفها احترامی که براتون قائلم رو کمرنگ جلوه نده.
کاش می شد پست نکنم، کاش...
به قول مامانم: عقل که نباشه جان در عذابه!!
(درضمن من دیگه خسته تر از اونم که برم لینک " شیوه انتقاد سازنده" رو مطالعه کنم. ببخشید که سازنده نیست.)
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
چقدر انتقاد کردن کار مخاطره آمیزیه!!
از فرداش همه انتظار دارن که خودت ...
ولی از حرف تا عمل فرسنگها فاصله ست، مخصوصا برای من!!
راستش الان خیلی دلم می خواد هرچی نوشتم رو Delete کنم و با خیال راحت برم بخوابم. ولی حیف که یه حرفی زدم و توش موندم!!!
چاره ای نیست، باید send کنم.
آرزو می کنم اینها رو به حساب توهین نذارید. و آرزو می کنم این حرفها احترامی که براتون قائلم رو کمرنگ جلوه نده.
کاش می شد پست نکنم، کاش...
به قول مامانم: عقل که نباشه جان در عذابه!!
(درضمن من دیگه خسته تر از اونم که برم لینک " شیوه انتقاد سازنده" رو مطالعه کنم. ببخشید که سازنده نیست.)
این قسمت رو واقعا عالی نوشتین .
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
واقعا من سورنا رو تحسین می کنم برای اینکه شجاعت اینو داشته که وایسه اینجا تا همه ازش انتقاد کنن و دید اعضای تالار رو روی خودش ببینه
من به شجاعتش تبریک می گم :104:
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مثل من
چقدر صفحات این تایپک زود جلو میره!!!
سورنای گرامی منتظرم ببینم که در مورد شما چی میخوان بگن یعنی چی میتونند بگن!!! مطمئنم یک مشت حرفهای بی پایه و اساس و مسلما این کارها از محبوبیت شما در تالار نخواهد کاست.:72::72::72:
سلام بر دوستان گرامی و همچنین سلامی گرم تقدیم به "مثل من" و دوست و برادر بزرگوارم سورنا....
مثل من عزیز......سورنای گرامی قطعا این تاپیک را برای شنیدن انتقادات و پیشنهادات و ترقی خود ایجاد کرده اند....
و حتما هم روحیه و شجاعتی داشتند که این تاپیک را باز کرده و خواهان انتقاد هستند..
پس ""صبور"" بودن هم جزئی است خصوصیات ایشان است.....
و قطعا سخنان دیگر دوستان فقط به قول شما چند حرف بی اساس نیست...بلکه سخنی است همراه با نظر شخصی ..که البته می تواند سوء گیری هم داشته باشد اما این سخنان به قول شما بی اساس خود انتقادی است و نباید تنها بخاطر مخالفت ردش کنیم...
همان گونه سورنای عزیز تا حال این کار را نکرده اند و همواره با اغوش باز پذیرای انتقادات هستند.....
پس بهتر نیست بر سخن دیگران نیز احترامی گذاریم و آنان را بی پایه و اساس ندانیم قطعا می شود....همان گونه که تا حال شده است..
ببخشید سورنای عزیز اگر قدری موضوع تاپیک را به حاشیه کشندم..پوزش...
و ممنون از دوست گرامی "مثل من" عزیز..
:72:
ممنونم از توجه و دقت شما:72:
من قصد بی احترامی و یا رد کردن حرفهای کسی رو نداشتم منظورم این بود که در مورد احترام به پدر و مادر، غیبت کردن و تحمت زدن نمیتوانیم کسی را در دنیای مجازی متهم کنیم و دلایل بیاوریم. همانطوری هم که دیدید این دوست عزیز میخواستند به چه نکاتی اشاره کنند. . . که با این که پستشان برای من نبود ازشون به خاطره نکته سنجی ممنونم. از شما هم ممنوم که به پست ها دقت میکنید و اهمیت میدهید.
سورنای عزیز هم ببخشند که من در مورد انتقاد و نظرات دیگران در تاپیکش نظر میدم و یا تشکر میکنم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
5 عدد انتقاد، خدمت برادر بزرگوارم sorena_arman ، جهت تشکر بابت تلنگری که به باورهام زدید.
امیدوارم به کارتون بیاد.
1) عدم توجه به اختلاف در جهان بینی ها.
مقدمه) فکر می کنم شما مسلمان باشید. من مسلمان نیستم. جهان بینی خودم را دارم که (به احتمال خیلی زیاد) با جهان بینی شما متفاوته.
(متاسفانه) "لازمه" یه کم در مورد جهان بینی و اعتقادات خودم توضیح بدم. هرچند براتون کسالت آوره، ولی لطفا تحمل کنید.
اساس درک من از عالم، برپایه "وجود" و "عدم" ه. این منطق "یک و صفر" من برای بیان اندیشه هامه که برگرفته از ادراکات منه. آنچه "هست" ( یعنی چیزیکه شما خدا می نامید ) را "وجود"، و آنچه "نیست" (یعنی چیزیکه شما کفر می نامید ) را "عدم" می نامم.
"راستی" را زاییده "وجود"، و "دروغ" را زاییده "عدم" می پندارم.
از آنجائیکه کمال انسان را در "وحدت" با "وجود" می بینم، هر ناهماهنگی با "ذات هستی" را برگرفته از "عدم" و به عبارتی "دروغ" می دانم.
از طرفی "گفتن" را نه فقط به زبان، و نه فقط در کردار، که در ریزترین حرکات و واکنش های اصیل روحی و قلبی می دانم.
پس دروغگو را کسی تعریف می کنم که در حرکات تاروپود روح و روانش نشانی از ناهماهنگی با "وجود" ( یاهمان خدای شما ) باشد. یعنی هر انسانی که در راه است و به کمال نرسیده، یعنی من، یعنی شما.
می دونم که افکارم رو خشک تصور می کنید، علتش اینه که سعی کردم "تعاریف اساسی" رو بگم. به هرحال قصدم فقط این بود که بگم:
1_1) philosara سالهای عمرش رو صرف تحلیل "وجود و عدم"، "راست و دروغ" کرده و اینها در جهان بینی او کاملا ملموس هستند. اینها نگاه او به عالم رو تشکیل می دن. کلمات مقدسش هستند.
اما برای sorena_arman چی؟
می شناسدشون، ولی نه به اون شکلی که برای philosara درونی هستند. sorena_arman مسلمونه و می دونه دروغ گناه کبیره ست، و می دونه که "دروغگو" فحشه، همین!
حالا این صحنه رو تجسم کنید:
sorena_arman در اتاق ( تاپیک ) رو باز می کنه. philosara اونجا نشسته. به چشمهای sorena_arman نگاه می کنه و می گه:
دروغگو!
واکنش sorena_arman :
الف) شوکه می شه. انتظار چنین چیزی رو نداره. می گه:
<< نه سوالی ندارم. حتما این برداشت شما از شخصیت من بوده>>.
ب) عصبانی می شه.
یه تاپیک جدید باز می کنه و ...
ج) احساس دلشکستگی و قهر بهش دست می ده:
من از تالار می رم!
د) از محبت خالصانه دوستهاش ( که با وجود اینکه گاها آزارشون داده، ولی در هرحالتی دوستش دارن، و براش احترام قائل هستند، و بهش اطمینان می دن که باهاش می مونن، و خلاصه به صبر تشویقش می کنند، یعنی برای مقابله با وضعیت بدی که دچارش شده، بهش راهکار ارائه می دن و ...) احساس امنیت می کنه. الان دیگه حالش خیلی بهتره. دیگه آشفته نیست!
1_2) sorena_arman توی ایران ما بعنوان یک پسر به دنیا اومده!
اگه با دوستاش درگیر بشه، پدرش می گه: قوی باش پسرم. تو از پسشون بر میای. ددد!!!! مرد که گریه نمی کنه!!!!
ایده آلهایی که توی فیلمها و قصه ها باهاشون آشنا می شه: بتمن و ... رستم و ... حسین و ...
خانم X هم توی همین کشور به دنیا اومده ( اصلا فرض کنیم این خانم X آبجی sorena_arman باشه ).
اگه با دوستاش درگیر بشه، مادرش می گه: آخی کی "دلش اومده" دختر "ناز" منو اذیت کنه؟؟ کی بود بگم "بابا" دعواش کنه؟ مامان قربون اشکات بره الهی!!!
ایده آلهایی که توی فیلم ها و قصه ها باهاشون آشنا می شه: معشوق های زیبا رو! ( به مفعول بودن معشوق دقت کنید plz )
خانم X قدرت و استقلال رو صفات پسندیده ای برای خودش می دونه، اما نه به اون شکلی که برای sorena_arman درونی شده!
آقای sorena_arman حالا این صحنه رو تجسم کنید:
خانم X در اتاق ( تاپیک ) رو باز می کنه، sorena_arman اونجا نشسته. sorena_arman برمی گرده، به چشمهای خانم X نگاه می کنه و می گه:
پرتوقع! خودخواه! ضعیف! ...
واکنش های خانم X ( مسلما در مورد خانمهای مختلف، متفاوته ):
الف) شوکه می شه: اون نمی تونه به این سرعت بپذیره که یه معشوق چقدر پر توقعه! اصلا شاید هیچوقت به همچین چیزایی فکر نکرده باشه.
ب) عصبانی می شه: سعی می کنه از جنسیتش دفاع کنه. از باورهایی که تو خونشن. ممکنه کلا یادش بره که برای چی به تالار اومده بود!
ج) دلش می شکنه: اون به بچه های تالار اعتماد کرده، مشکلش رو مطرح کرده، و حالا داره پرخاش گری می بینه!
احتمال قهر کردن و رفتنش هم زیاده. و این یعنی خیلی بد!!! پس هدف تالار چی می شه؟؟
د) آرزو می کنه که با وجود ضعف های احتمالیش، بپذیرنش و بهش احساس امنیت بدن. از حق نگذریم، این تنها بستریه که اون ممکنه درش به مشکلات شخصیتیش و باورهاش پی ببره و قادر به عوض کردنشون باشه.
2) تهمت.
آقای sorena_arman من به هیچ عنوان شما رو "دورو" نمی دونم. این یه تهمت بود ( به قول خودتون، حلال کنید).
می خواستم احساس خانمهایی رو تجربه کنید که سزاوار هیچ کدوم از صفاتی که بهشون نسبت می دید، نیستند!
3) تاکید روی نقایص و کاستیها، در عوض ارائه راهکار و کمک های حقیقی برای برطرف کردنشون.
آقای sorena_arman شما قبول دارید که گاها تندخو هستید. اگه من مدام اینو بهتون یادآوری کنم، چه برداشتی می کنید؟ باتکرار این تذکرات و تاکیدها ( برنقاط منفی شخصیت شما، که خودتون هم قبولشون دارید) چه واکنشی نسبت به من نشون خواهید داد؟ من با این کارم چه کمکی به شما کرده ام؟
فکر می کنید خانمهایی که می دونن کاستیهایی که شما می گید رو دارن، و با حجم عظیم پستهای شما که بر این نکات تاکید دارند مواجهند، چه برداشتی دارند؟ منطقی ترین واکنششون چی می تونه باشه؟ تصور می کنید با این کارتون چه کمکی به اونها می کنید؟
فکر نمی کنید تغییر این خصایصی که شما بهشون تاکید دارید، به اندازه تغییر صفات منفی شما سخته؟ ( همون جهاد اکبر خودتونو می گم )
4) پاک کردن صورت مسئله.
4_1) کسی sorena_arman رو به غیبت متهم کرده. philosara می گه این که اصلا مهم نیست. مسئله غیبت حل شد!!
4_2) آقای Y به تالار میاد تا در مورد مشکلی که با همسرش داره ( قبل یا بعد از ازدواج، در مورد مهریه، یا اینکه خانمش فکر می کنه که اون باید بیشتر بهش توجه کنه، یا ... ) راهنمایی بگیره.
sorena_arman می گه: برادر من، من اصلا با خود ازدواج هم مشکل دارم.
مسئله برای آقای Y خیلی کمرنگ تر می شه. شاید هم توی دلش بگه: زنیکه پر توقع! همینکه گرفتمت باید ازم ممنون هم باشی! (خوب البته این خیلی بستگی به شخصیت آقای Y داره. و من نمی خوام اونقدر بی انصاف باشم که بگم مقصر sorena_arman ه. فقط می گم که می تونست بهتر کمک کنه)
5) پیش داوری.
5_1) philosara میگه: sorena_arman من تصور نمی کنم شما به پدر و مادرت احترام بذاری!
sorena_arman می گه: آخه تو اصلا منو دیدی؟؟ خونواده منو دیدی؟؟ از کجا می دونی تو خونه ما چی می گذره؟؟ چی بهت بگم آخه!!!
سوال: آیا philosara می تونه با تکیه بر اینکه این روزا جوون ها دیگه به پدرومادرشون احترام نمی ذارن، این حکم رو برای sorena_arman صادر کنه؟
5_2) sorena_arman همچین برای همسر خانم Z دلسوزی می کنه که خانم Z با فک افتاده و چشمهای از حدقه دراومده، زل زده به صفحه مانیتور و نمی دونه چی بگه!!!
سوال: آیا sorena_arman می تونه با تکیه بر اینکه این روزا خانمها ( این هیولاهای هفت سر ) به صفات رذیله بسیاری مبتلا شدند، همین حکم رو در مورد خانم Z هم صادر کنه؟
توجه کنید که در بند 5_1 از عبارت "تصور می کنم" استفاده شده، در حالیکه در بند 5_2 همچین خبرایی نیست و قطعیت بیداد می کنه!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چقدر انتقاد کردن کار مخاطره آمیزیه!!
از فرداش همه انتظار دارن که خودت ...
ولی از حرف تا عمل فرسنگها فاصله ست، مخصوصا برای من!!
راستش الان خیلی دلم می خواد هرچی نوشتم رو Delete کنم و با خیال راحت برم بخوابم. ولی حیف که یه حرفی زدم و توش موندم!!!
چاره ای نیست، باید send کنم.
آرزو می کنم اینها رو به حساب توهین نذارید. و آرزو می کنم این حرفها احترامی که براتون قائلم رو کمرنگ جلوه نده.
کاش می شد پست نکنم، کاش...
به قول مامانم: عقل که نباشه جان در عذابه!!
(درضمن من دیگه خسته تر از اونم که برم لینک " شیوه انتقاد سازنده" رو مطالعه کنم. ببخشید که سازنده نیست.)
درود
بنا به اینکه انتقاد شما بنده را از جنبه های گوناگون فلسفی مورد نوازش خود قرار داده است سعی دارم گریزهایی به آن چه بیان داشتید بزنم و برخی مسائل را روشن نمایم.
1- جناب philosara نخستین گام برای اینکه چیزی را مورد نقد خویش قرار بدهید این است که با دلایلی منطقی و بدون آنکه سعی در جهت تحریک احساسات بردارید مطلب خویش را بیان دارید. اینکه شما در کجای بیانات خود به این نکته مهم بی توجهی نمودید را اندکی جلوتر عرض خواهم کرد.
2- بنده چندصد پست فرستاده ام که در برخی از آنها گریزهایی که به احادیث برای نشان دادن صحت یک موضوع زده شده است را کاملا بی دلیل و تهی از ارزش دانستم. اینکه حرف من تا چه حد صحت دارد مهم نیست. مهم این است که شما حتی جهان بینی بنده را نمی دانید و به نقد آن چه ازآن اطلاعی ندارید دست یازیده اید و نتیجه گیری نیز نموده اید.
بنده مسلمان (لااقل به شکل کلاسیکش = معتقد بر معصومیت افراد و...)نیستم خواهر بزرگ من!
3- فلسفه اگزیستانسیالیستی که شما برای بیان نگرش خود به کار برده اید تنها منوط بر این است که افراد نگرشی مشابه شما داشته باشند و تفسیر آنها از عالم بر پایه وجود یا عدم وجود است. اینکه شما راستی را نشانه وجود و کفر و دروغ را هم پایه یکدیگر در انباره عدم طبقه بندی می کنید نشانگر این است که شما حتی بستر نگرشتان(اگزیستانسیالیسم) به جهان برای تدوین جهان بینیتان متفاوت با بستری است که بنده آن را انتخاب نموده ام. حال چگونه دست به نقد می زنید باید خدمت شما عارض شوم که بایستی انگاره های ذهنی بنده را با خویش مورد مقایسه قرار دهید و پارادایمی را که بنده چهارچوب نظری دیدگاههای خود را در آن قرار داده ام بشناسید و سپس اینگونه بی محابا دست به نقدی چنین اساسی بزنید.چیزهایی را که شما نشانه دروغگو بودن بنده دانسته اید در چهارچوب نظری من حتی وجود ندارد.
4- بنده کسی را که از زندگی خویش صحبت می کند و بنا بر آن چه که از زندگیش به من اطلاعات می دهد مورد ارزیابی خویش قرار می دهم و سپس برای او نسخه می پیچم. بدیهی است این کاملا متفاوت با یک تهمت بی اساس است به نام دورویی که حتی یک شاهد نیز نمی توانید بر ان رو کنید. شما اگر یک پست از بنده آوردید که در آن بدون آوردن دلیلی منطقی پر توقع بودن رو به کسی نسبت دادم حرف شما را پذیرفته و سعی در اصلاح این رفتار خویش خواهم کرد.
شما فرمودید"_1) philosara میگه: sorena_arman من تصور نمی کنم شما به پدر و مادرت احترام بذاری!
sorena_arman می گه: آخه تو اصلا منو دیدی؟؟ خونواده منو دیدی؟؟ از کجا می دونی تو خونه ما چی می گذره؟؟ چی بهت بگم آخه!!!
سوال: آیا philosara می تونه با تکیه بر اینکه این روزا جوون ها دیگه به پدرومادرشون احترام
نمی ذارن، این حکم رو برای sorena_arman صادر کنه؟
5_2) sorena_arman همچین برای همسر خانم Z دلسوزی می کنه که خانم Z با فک افتاده و چشمهای از حدقه دراومده، زل زده به صفحه مانیتور و نمی دونه چی بگه!!!
سوال: آیا sorena_arman می تونه با تکیه بر اینکه این روزا خانمها ( این هیولاهای هفت سر ) به صفات رذیله بسیاری مبتلا شدند، همین حکم رو در مورد خانم Z هم صادر کنه؟
"
من به shad، bloom, elina, n. delnaz, ghazale و... هم پاسخ گفته ام. هیچ یک از اینها را با وجود بدبینی خاصی که قسمتی از آن ناشی از توقعات خیره کننده برخی از مراجعان تالار از همسرانشان است را متوقع ندانسته ام. به هر یک از آنها روشی را که به ذهنم برای بهبود زندگیشان می رسد را پیشنهاد کرده ام.
اما چون نگرش من به دختری که حتی درک نمی کند همسر او به خاطر او بالفرض از تمام موقعیتهای اجتماعی تحصیلی و کاری زده است و تا پاسی از شب برای برطرف نمودن نیازهای او کار می کند و بعد انتظار محبت دیدن را دارد به عنوان یک فرد متوقع است نمی توانم دروغ بگویم و از او بخواهم که لطف کند و اندکی بگذارد زندگیش جلو برود و بعد این توقعات را مطرح کند. این دختر باید سعی در اصلاح خود کند. باید بفهمد این یعنی توقع بی جا!! قبل از اینکه همسرش از پا درآیدقبل از اینکه همسر او به او چنین چیزی را بگوید. قبل از فاجعه ای به اسم طلاق.
آن دختر لطفی نمی کند اگر این توقع را نداشته باشد. وظیفه اوست که به همسرش کمک کند تا بار مشکلاتی که بر دوش همسرش است اندکی کاهش یابد و سپس انتظار داشته باشد!! از آن جا که دوستان کمتر به این قسمت از وظیفه خود عمل می کنند بنده سعی دارم که این را جبران نمایم. حال این مشکل من است که طبق این بینش من تعداد زیادی از دخترانی که به این تالار می آیند متوقع به نظر می رسند یا واقعا این دختران متوقعند را باید به نظاره نشست و با مطالعه دقیق این بینش مرا نقد کرد و نه چنین احساسی مقابله به مثل نمود و صفتهایی را به بنده مرتبط دانست که هیچ دلیلی برای هیچ یک از آنها در من نیافته اید.(دقت کنید بنده لااقل یک دلیل برای متوقع دانستن این افراد مطرح نموده ام)
هر چند لحن تندی را پیشه نموده ام که امیدوارم آن را اصلاح نمایم.
5- تند خویی را پذیرفته و سعی در اصلاح آن خواهم داشت.
6-شما فرموده اید که بنده تاکید بر نقاط ضعف افراد دارم. بنده معتقدم هر اصلاحی از خود فرد شروع می شود و بعد از طرف مقابل. اگر من متوقع باشم نمی توانم از همسرم بخواهم متوقع نباشد. اگر من دید منفعت طلبانه ای داشته باشم در زندگی نمی توانم بگویم همسرم مرا و نیازهای مرا درک نمی کند. بنده نخست باید کسی به من بگوید سورنا خان برادر من تو اول این منفعت طلب بودنتو کنار بذار نیازهای واقعیتو بفهم و بعد به همسرت کمک کن که اون نیازهای تو رو برطرف کنه. من بیام بگم " نه، نظر من اینه که تو واقعا حق داری، به نظر من همسرت باید این کار رو کنه، چه معنی داره و..." ایشان تنش را به خانواده خود انتقال می دهند.
به هر حال این نقد را نمی توانم با این توجیهات بپذیرم. چون نحوه مشاوره دهی افراد متفاوت است. برخی عملکردشان به این صورت است (من هم جزیی از این برخی هستم) که افراد رو با ریختن یک لیوان آب سرد از رویایی که برای خویش ساخته اند بیدار نموده یا لذااقل سعی در بیدار نمودن کند تا بقیه بتوانند به او مشاوره درست را انتقال دهند. این انتقال شک واقعا برای برخی نیاز است. من نمی توانم مانند دیگران شوم. همان طور که از دیگران انتظار ندارم مانند من مشاوره بدهند.
البته قسمتی از حرف شما را قبول دارم که آن شدت پاسخگویی من است که شاید نشانگر این باشد که بنده تاکید لحنم بر نقاط ضعف باشد. این از بدبینی من ناشی می شود که البته ممنونم از بیان این حرف. واقعا سعی دارم که این را اصلاح کنم. امیدوارم بتوانم.
باز هم ممنونم.
مثل من گرامی بسیار ممنونم. شما دوست باهوش من هستی. لحن تند من خیلی جاها بچه ها رو اذیت کرده. ممنون می شم نقد تو رو هم بیشتر بدونم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
بخاطر حرفهایی که زدم متاسفم، امیدوارم عذرخواهی من رو بپذیرید.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
philosara ی عزیز معذرت چرا؟ من از بابت نقدهایی که به من داشتید ازتون ممنونم. جواب دادن من هم برای رفع شبهه بود. همین
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
بله می دونم که هدف اصلی رفع شبهاته، ولی خوب آدمیزاده دیگه! گاهی عقلش به چشمشه! بی دقتی از من بود. هرچند، گفتن حرفهای نسنجیده خودم رو بیشتر از هر کس دیگه ای آزرده می کنه.
به هرحال براتون آرزوی موفقیت می کنم.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سورنا علاوه بر محاسنی که قبلا عرض کردم توان و قدرت تحلیل گری و استدلال و منطق و ادب اش بی نظیر است .
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سورنای عزیز تو علاوه بر اونایی که قبلا گفتم یه نابغه هم هستی و وقتی به کسی که طرف سورناست و با داداشی سورنا بحث میکنه خسته نباشید و خدا قوت می گم، واسه همین قدرت بی نظیر و خستگی ناپذیری سورناست، که هر کسی نمی تونه طرف بحثای اندیشمندانش باشه.
+ قدرت تجزیه تحلیل این داداشی نابغه عالیه.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
ani و estar عزیز، بسیار ممنونم. امیدوارم لیاقت بودن گوشه ای از آن چیزی که شما بزرگوارانه در من دیدید را داشته باشم. philosara ی گرامی بازم ممنونم.
من تا به این جای کار مشکل اصلی خودم رو"البته در تالار" با توجه به صحبتهای دوستان لحن نامناسب و تند و تاحدودی بدبینانه دونستم. سعی دارم رفعش کنم. البته اینکه چقدر می تونم رو به من زمان اگر داده بشه سعی تو این کار دارم. امیدوارم موفق باشم.
دوستای عزیز من واقعا من شرمنده کردین.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
دوستان عزیزم،
شما واقعا من رو متعجب کردید!!
قصد نداشتم دیگه در این تاپیک چیزی بنویسم، اما شدت حیرتم باعث شد بیانش کنم.
دوستان خوبم،
من آدم باهوشی نیستم ( خواهشا خویشتندار باشید و از این اعتراف تشکر نکنید ) اما اونطورها هم که شما فکر می کنید... :47:
دوستای بزرگوارم،
شما نه کلمه "تاسف" رو در پست 70 دیدید، و نه "رفع شبهه" رو در پست در 72 !!
نمی دونم. شاید هم من رو مسبب این بی توجهی خودتون بدونید. شاید هم حق با شما باشه. اما راستش من از شما انتظار "تفکر مستقل" رو داشتم.
برای هر جمله و هر نکته ای از پست 69 جوابی وجود داره. شاید خواهر کوچیکتون در این حد نباشه که از شما چیزی بخواد، ولی می خواد جسارت به خرج بده و خواهش کنه که به جای تشکر کردن از همدیگه و از خودتون و از من!! برای "اولین بار" پست های من رو بخونید. بعد هم پست 69 رو.
اگر هم لایق ندونستید، من دلخور نمی شم. به هرحال برای همتون احترام زیادی قائلم. :72:
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
خب برای من عجیبه که شما چرا به بحث ادامه ندادید.
من8 صفحه است که انتقاد رو به جون خریدم. به من حتی در پیغام خصوصی گفته شد" سورنا، یکی از دوستان من که چشم سوم داره می گه این سورنا یه نفر دروغگو هست و دو رو" و من برخورد بدی نشون ندادم. انتظار نداشتید که به انتقادهای شما حتی جواب هم ندم. خب من جواب دادم. شما می تونی بگی نه سورنا، این ایرادها به این صورت وارده. و تو هنوز رفع شبهه نکردی. خواهر من ، این اعتباری که من برای شما به عنوان اعتبار مثبت قائل شدم نشونه این بود به هوش شما اعتقاد دارم و به منطق شما وگرنه هرگز با شما وارد بحث منطقی نمی شدم.
خیلی خوشحال می شم شما تمام مواردی که به نظرتون ناقص میاد رو بیارید و با هم بحث کنیم. من تاپیکی با عنوان " از من انتقاد کنتید" درست کردم، نه از من تشکر کنید!!
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
sorena_armanنازنین و philosara محترم
فضولی بنده را به جهت حضور گاه وبیگاه ببخشید ،جسارتا عرض می کنم .
حتما قبول دارید که در فضای مجازی به هیچ عنوان شناختها کامل نیست و دنیا ی مجازی هم دنیای سوتفاهمات است و اساسا ما در دنیای حقیقی هم قادر به صدور حکم قطعی و حقیقی ونه حتی واقعی نیستیم چه رسد به دنیای مجازی .
دنیای مجازی فضای اشارت نیست بلکه کاملا دنیای گفتمان است .و درصد اشتباه هم می تواند دراین فضا بسیار بالاتر از دنیای واقعی باشد .
و با توجه به آنچه توضیح داده شد ، ما نمی توانیم به سایرین این اشکال را بگیریم که چرا با توجه به محدودیتهای مجازی دچار سوتفاهم می شوند چرا که خود نیز ممکن است در صد بالایی از اشتباه داشته باشیم .
دوستان عزیزم ما در این تالار سعی می کنیم که به یکدیگر با توجه به امکانات محدود مجازی کمک کنیم و تاکید می کنم ،کمک کنیم .
در این تاپیک بحث بر سر شخصیت نیست بلکه بر سر رفتار است قطعا هم تصمیم نداریم خدای ناکرده دست به تخریب شخصیت هم بزنیم ولی فعلا که خدا را شکر با درایت طرفین بحث ، از بحران گذر کرده ایم و بحث به بهترین شکل ممکن جلو رفته و انشالله جلو تر هم می رود تا به یک نتیجه درست دست یابیم .
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سلام به همگی
با اینکه جناب سورنا این تاپیک رو واسه انتقاد از خودشون باز کردن ولی با اجازه ایشون من یه پیشنهاد واسه هممون دارم
من کاری به جناب سورنا ندارم کلی میگم چون تنها جایی که واسه پیشنهادم پیدا کردم اینجا بود
بیشتر تاپیک های اینجا 50 % بحثاش حاشیه هستن وقتی یه بنده خدایی میاد میگه از من انتقاد کنید یا من فلان مشکل رو دارم فقط ازش انتقاد کنید یا فقط راه حل مشکلش رو ضمن همدردی باهاش بیان کنید
خودتون رو بگذارید جای یه تازه وارد که میاد توی این تالار یه تاپیک واسش جالبه میره سراغ اون ولی نصف پستا مربوط میشه به شاخ و شونه کشیدن واسه همدیگه یا قربون صدقه هم رفتن که اصلا هیچ ربطی به موضوع نداره من نمیگم احساساتتمون رو بیان نکنیم ولی یه جای بهتر رو واسه این کار پیدا کنیم
وقتی این دوستمون اومدن اینجا میگن از من انتقاد کنید واقعا اگر انتقادی داریم که کلی هست و مربوط به بحث خاصی نیست همینجا انجام بدیم نه در ادامه همه پست های ایشون تو تالار
امیدوارم پیشنهادم سازنده بوده باشه
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
sorena_arman عزیز،
من به تالار میام، صفحات مختلف رو باز می کنم، و سعی می کنم با همه وجودم وضعیت اون فرد رو درک کنم. میرم به موقعیت اون، به فضایی که اون شخص داره توش نفس می کشه.
(البته در اکثر مواقع با وجود اینکه می دونم خودم در اون موقعیت چیکار می کردم، راهکاری برای ارائه به اون شخص به ذهنم نمی رسه. چون عمیقا معتقدم "حقیقت" یک شهر بی راهه! یعنی هیچ کس نمی تونه از راه کس دیگه ای بره و باید خودش راه خودش رو کشف کنه).
شاید به نظر سرگرمی عجیبی بیاد، ولی من سالهاست اینکار رو می کنم ( یعنی می شم انسان های مختلف، در فضاهای مختلف ) علتش هم فقط علاقه ی من به هندسه نیست. بلکه این سبک من برای رسیدن به دیدگاهی از عالمه که کمترین تاثیر پذیری رو از شرایط خاص خودم داشته باشه.
بگذریم. نمی خوام حوصله تون رو سر ببرم. قصدم اینه که بگم، من بارها خودم رو در موقعیت و فضای کسانی قرار دادم که شما باهاشون بحث می کردید. و خیلی از احساسات بدشون رو تجربه کردم.
فکر کردم اگه شما رو ( با یک مثال . که البته شما به خودتون گرفتید و اصلا به مثال بودنش توجه نکردید ) در وضعیت اون افراد قرار بدم، به دوست هاتون یه کمکی کرده باشم.
آخه من خودم به = معتقدم و فکر کردم شاید شما هم باشید.
به هرحال من خودم به شخصه هرگز با شما مشکلی نداشتم که بخوام ازتون خرده بگیرم. و فضای ذهنی شما غالبا فضای ذهنی من هم هست.
بنابراین در اصل قصدم انتقاد کردن نبود. فقط خواستم به جای دوستهاتون بذارمتون.
( مثلا از نظر احساسی تحریکتون کردم، که ببینید برای نقد کردن دوستهاتون باید این نکته رو در نظر بگیرید که قبل از نقد، از نظر احساسی بهشون امنیت بدید. البته شما در پست 69 به این نکته اشاره کردید، ولی به منظور من پی نبرده بودید.)
خلاصه مشاهده تشکرهای دوستانی که بخاطر درک احساسشون، برای شما مثال طراحی کردم ( باز هم می گم اصلا انتقادی در کار نبود. چون من با شما مشکلی ندارم که بخوام انتقاد کنم )، باعث شد که دیگه ادامه ندم.
البته این دلیل دوم بود. دلیل اول رو همچنان برای خودم نگهمیدارم و وقت شما رو با بیانش نمی گیرم.
به هرحال من ترجیح می دم به جای اینکه از شما انتقاد!! کنم، و شبهات نداشته ام رو رفع کنم ( برداشت شما از شبهه در پست 72 اصلا اون چیزی نبود که من گفتم. من خودم دچار شبهه نیستم ) از نظراتون استفاده کنم.
اگه یه سری به تاپیک " زن ایده آل یا انسان ایده آل؟" بزنید، از کمک هاتون استفاده خواهم کرد.
-
RE: از من (سورنا ) انتقاد کنید.
سورناي عزيز من تازه واردم و زياد اشنايي ندارم اما تاپيك اختلاف سطح تحصيلي شما نشان ميدهد كه تقريبا خصوصيات اخلاقي ما يكسان است با اينكه من جنس مخالف شما هستم اما ديدگاه مثل شماست هميشه دوست داشتم با كسي ازدواج كنم كه دركم كنه دوست ام داشته باشه و دوستش داشته باشم ازدواج كنم اصلا تحصيلات و پول و اين جور چيزا برام مهم نبود خدا را شكر با چنين فردي هم ازدواج كردم با اينكه همسرم شغل درست حسابي نداره ((حتي موقع ازدواج بهم گفتم نه تنها پولي ندارم بلكه قرض هم دارم ))با اينكه خونه نداريم با اينكه يه زندگي ساده داريم ولي همه حسرت زندگي ما را ميخورند چون همديگر را درك ميكنيم و و براي هم فداكاري ميكنيم و هر دو واسه بهتر شدن زندگيمون جون ميكنيم با همه خستگي ها و نداري ها باز هردومون طعم شيرين زندگي را احساس ميكنيم و اميدوارم شما نيز به خواسته هاتون برسيد
به هر حال داداشي عزيز دوستت دارم و از اخلاق و شخصيت ات خوش ام مياد