به: اعتماد به نفس و ازدواج
دوست خوبم rambod123 عزیز سلام
در دنیای امروز دخترهایی که عمری گوهر وجود خودشون رو از هر ناپاکی به دور نگه داشتند محکوم به انتخاب نشدن هستند . من با منفعل بود دختران موافق نیستم و تاجایی هم که در توانم بود در محیط جامعه ، اداره ، دانشگاه فعال ظاهر شدم البته در حین حفظ حد و حدود و حجاب مناسب .
رفتار نادرست این خانواده باعث رنجش مادرم شد به طوریکه اشک ریختند و این صحنه ها برای من دردناکتر از هر چیز دیگه اییه .
شاید برای یک اقا مهم نباشه و در روحیه اش تاثیر منفی نذاره ولی برای یک دختر پس زده شدن انهم بعد ازا ینکه جواب مثبت رو دادی خیلی سخته . ولی سعی میکنم با این بی عدالتی هم کنار بیام .
برای همه جوانهای پاک ایران ارزوی سلامتی و خوشبختی دارم . البته برای شما و دوستان دیگر همراهم سعادت و خوشبختی را توام با همه ارزوهای خوب از خدای منان خواستارم
به: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام خواهر خوبم.
متاسفانه در جامعه ،خیلی از ما وقتی کم می یاریم، زود به اسلام چنگ میندازیم و اسلام رو سپر خطاهامون می کنیم.
می دونم که دلت شکسته اما چاره ای نیست.
در مورد استخاره نظر خودم رو میگم.
اول اینکه استشاره بر استخاره اولویت داره و در صورتی نیاز است که بعد از استشاره، نتونیم به نتیجه برسیم.
دوما، در مورد این مسائل، اگر واقعا خانواده ای اینقدر به استخاره معتقده ، به گفته شما، باید قبل از اقدام به خواستگاری، استخاره کنه.
مطلب سوم، در مورد کسی است که استخاره انجام میده. هر کسی که دو نفر گفتند استخارش درسته، درست نیست. شاید باور نکنید، اما من در مورد موضوعی واقعا حیاتی بعد از کلی مشورت به نتیجه نرسیدم. به دو نفر گفتم که برایم استخاره کنند. جواب استخاره یکی که روزی چندتا استخاره برای دیگران انجام میداد، خیلی خوب بود و جواب نفر دوم، خیلی بد بود.
من اون عمل رو انجام دادم، اما نتیجه همان چیزی بود که نفر دوم به من گفته بود.یعنی اون چیزی که از آیه دریافت می شد، اتفاق افتاد.
مطمئن باش اگر اون خانواده برای اینکه جواب منفی رو به طور مستقیم به شما نگند، از این ترفند استفاده کرده باشند، به قول معروف چوبش رو می خورند.
من علت جواب منفی اون خانواده رو در این می دونم که بعد از مدت نسبتا طولانی، تازه فهمیدند که پسرشون هنوز بچه است و هنوز جنبه زندگی مشترک رو نداره.
ما آدم ها، به خیلی چیزا تظاهر می کنیم. من به عنوان یک پسر، برای ازدواج ملاکهایی دارم مثلا فرض می کنیم که میگم فقط نجابت و خانواده برای من شرط است. اما وقتی در عمل میشه، آیا سطحی مادی خانوداه، زیبایی دختر و خیلی چیزهای دیگه برای ما بی ارزشه. در واقع ما قبل از خواستگاری، اول از سطح مادی و زیبایی دختر مطمئن میشیم، بعد میریم دنبال چیزهای دیگه. مطلب دیگه، همه انسانها طمع دارند. اما یک عده طمع بیشتری دارند که کاریش نمیشه کرد.
نمی دونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.
به هر حال، هرچقدر به این مساله فکر کنید، خودتون رو بیشتر اذیت می کنید. فکر می کنید با غم و غصه، به اشتباهشون پی می برن؟
بی خیال این دنیا.
از دعا کردن ناامید نشو که "دعا تقدیر رو عوض می کنه، حتی اگر محکم شده باشه".
به قول بچه ها که اشاره کردند، این مشکل فقط برای شما نیست، هزاران نفر بلکه میلیون ها نفر در حال حاضر این مشکل رو دارند. منظورم اینه که هیچکدوم مشکل ندارند اما جامعه یک طوری شده که برای این دختران خوب، بزرگترین مشکل حساب میشه.
از دوستانی که جملات قشنگی نوشتند، ممنونم.
ببخشید که این همه نوشتم.
امیدوارم در آزمون دکتری با رتبه خیلی خیلی خوب، قبول بشی.
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
دوست و برادر خوبم سلام اقا سعید
شاید باور نکنید که چقدر نوشته هاتون ارامم کرد . از اینکه وقت گذاشتید سپاسگذارم. حق با شماست انسان امروز دین و مذهب شیعه رو داره به انحراف میکشونه و هر اشتباه خودش رو با نام اعتقادات دینی سرپوش میذاره . تو این مدت خیلی فکر کردم (البته با چشمان خیس ) و به این نتیجه رسیدم که ازدواج تنها یک مرحله از مراحل زندگیه و اگر برای دختر یا پسری هم ممکن نشه نمیشه علت را در فرد جستجو کرد . چه بسا جوانان زیادی مثل من خواهان این هستن که به سنت پیامبر عمل کنند و زندگی مشترک تشکیل بدن اما عواملی مانع میشه ( در پست های قبلی اشاره کردم نه من و نه خانواده ام به این خانواده یا افرادی که قبل ها خواستگاری کردند سخت نگرفتیم . چون شرایط جامعه را می بینیم .ولی ایا من که 7 سال از عمرم را در غربت و دور از خانواده با سختی درس خوندم میتونم با پسری که حتی دیپلم نتونسته بگیره حرف و یا علایق مشترکی داشته باشیم ؟ پس حداقل انتظارها مثلا اینکه حداقل لیسانس و کار ابرومند داشته باشند برای من مطرح بود ).
برادر خوبم اقا سعید من از اینکه مقبول نبودم ناراحت نیستم . ناراحتی من این است که چرا وقتی پسری هنوز نتونسته تکلیفش رو با خودش مشخص کنه و تصمیم بگیره . نظر دختر و خانواده شو رو با قاطعیت جویا میشه ؟ ایا این تحقیر نیست ؟
در مورد قیافه صحبت فرموده بودید . قیافه افراد از جمله داشته هایی است که خودشون به هیچ عنوان دخالتی در زیبا یا زشت بودن ان ندارند . و وقتی تنها ملاک اقایان قیافه باشه کمی بی انصافیه ( به نوبه خودم از قیافه ام راضیم و خدا رو شاکر )
گذشته از اون این اقا که در مرحله اول ملاقاتمون قیافه و وضع مالی من وخانواده ام رو دیدند پس چرا در همون مرحله اول پا پس نکشیدند ؟
زندگی با مردی که به خاطر قیافه جذبت شده دوام زیادی نخواهد داشت . چون یک حادثه کوچک کافیه تا انگیزه برای تداوم زندگی از بین بره مثل اسیب دیدن چهره دختر در حادثه تصادف .
البته منکر اینکه باید هر دو فرد از نظر قیافه و ظاهر متناسب هم باشند نیستم . اما هستند اقایونی که قبل از اینکه نگاهی به چهره خود در اینه بندازند !!!! به دنبال دختر با کمالات و زیبا هستند . و با این رفتارها شخصیت دختران در جامعه تحقیر شده و تنها به خاطر ظاهر و جنسیت مورد توجه قرار میگیرن .
خیلی از دختران هستند که مهارت های زیادی در زندگی دارند ( یک نکته من مسئول ناظر بیش از 250 کارخانه استان هستم و در دانشگاه هم تدریس میکنم و برای اینکه به این مرحله برسم خیلی سختی کشیدم ) اما باید از مسائلی که از حیطه اختیار من خارج هستند رنج ببرم و پس زده شم . این انصافه ؟
دوستان خوبم خدای منانم شاهده که هر خط از نوشته های شما چقدر باعث ارام شدن دل و التیام زخمهای قلبم میشه . بنابراین منتظر راهنمایی تون هستم
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام.
اگر صحبتهام باعث دلخوری شما شده، شرمندم.من به عنوان برادر کوچک شما، اصلا قصد جسارت نداشتم. منظورم این نبود که مشکلی در قیافه شما بوده، منظورم طمع انسانهاست.
تو این جامعه هرجوری آدم پیدا میشه و به نظرم نقش آدمهای خوب، کمرنگ شده.
من دخترها رو نمی شناسم ولی پسرها رو تقریبا میشناسم. مثلا تو همین محیط دانشگاه، وقتی با دوستام هستم، وقتی با افکار و اعتقادات و رفتار اونها آشنا میشم می بینم که متاسفانه اعتقادات بعضی از اونها خیلی سست شده و به راحتی ملاکهای خودشون رو عوض می کنند.
مثلا در مورد زیبایی دختر، به قول شما، بعضی از پسرها نمی تونند قیافه خودشون رو تحمل کنند، اما دنبال بهترین و زیباترین دختران هستند که این هم به خاطر اینه که معادله ازدواج چند سالی است بهم ریخته و توقع خیلی از پسرها بالا رفته.
حدیثی است که می فرماید: تعجب می کنم از مردانی که ذره ای از خصلت امیرالمومنین علیه سلام رو ندارند و به دنبال همسری همچون فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.
اما کاری نمیشه کرد.
در مورد اون خواستگار، خدا رو شکر که نشد چون با توجه به برخوردهای ذکر شده و وضعیتش، عاقبت خوبی پیش بینی نمی شد. شاید هم یک سری کمبودهای روحی و فکری داشته که اینکار رو کرده.
اصلا خودتون رو دست کم نگیرید.
به نظر من یک مسافرت به جاهای خوش آب و هوا می تونه حال شما رو بهتر کنه.
دل شکسته به سادگی التیام پیدا نمی کنه، نیاز به صبر و اراده داره. اما یک تصمیم جدی بگیرید که قضیه این خواستگار رو فراموش کنید.
دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما درد خودت را کن، مدارا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را، اجابت میکنم آنی
طلب کن هرچه می خواهی، مهیا کردنش با من
به خدا توکل کن.
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام
فرهنگ غلط- رسوم اشتباه-دين به انحراف كشيده شده - اقتصاد مريض و همه و همه گرفتاريهايي براي اين خلق درست كردن كه راهي هم براي فرار باقي نذاشته. خوب اين آقا هم همچون ديگر مردان گرفتار در اينگونه مسائل و ترس از شايد جيبش - دينش و يا سنتش پا پس كشيد و فرار رو بر قرار ترجيح داد.وقتي آدم به جد تصميم به ازدواج ميگيره لرزه به تنش ميوفته. مثلا من كه 2 روز ديگه ميرم خاستگاري از اقتصاد مريضم ميترسم اما به پشتكار خودم نگاه ميكنم و با اطمينان قدم بر ميدارم. اين اقا مطمئنن از قدمي كه ميخواست برداره ترس داشت و اين ترس شما رو توي زندگي دچار مشكل ميكرد.
به دليل اينكه سن ازدواج توي ايران بالا رفته نگران ازدواجت نباش فكرت رو به راهي كه براش برنامه داري معطوف كن. اشك هاي مادر رو ديدن خيلي درد آوره ميفهمم لعنت به .... حيف كه نميشه گفت(مدير سايت اختطار ميفرسته برام مگرنه ميگفتم لعنت به چه كسايي)
ديدي گفتم يه كم نازو كرشمه قاطي كارات كن گوش نكردي كه (شوخي كردم)
دختر بابا اميدوارم خوشبخت بشي و يه خواستگار خوب در خونتونو بزنه. موفقيت رو از خودت دور نكن زود به حالت عاديت برگرد. موفق باشي
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
لولی وش گرامی و اقا سعید محترم
من هیچ جسارتی در یادداشتهای برادر عزیزم اقا سعید ندیدم و فقط دلداری بود. حدیثی رو که فرمودید تا حالا نشنیده بودم و خیلی ارامم کرد . میدونید من حس میکنم این اقای محترم ( با توجه به صحبت های روز اخر که صراحتا فرمودند دیگه جای هیچ حرف و سوالی برام نمونده و با بزرگها مزاحم میشیم ) کاملا تصمیم شون رو گرفته بودند ولی متاسفانه برخی ازمادران محترم که عروس رو مثل هووی خودشون فرض میکنند درست لحظه اخر با طرح مسائلی مثل استخاره و یا اینکه به دلم ننشسته باعث میشن نظر پسرشون عوض بشه .البته مردی که در زندگی در کمتر از 12 ساعت در اخذ مهمترین تصمیم زندگیش دچار تردید میشه اصلا برای زندگی به مدت یک عمر شایسته و مناسب نیست . و قطعا حکمت خدا در نشدن این امر همین مسئله بوده ، چون من (تعریف از خود نباشه ) به شدت مصمم و با پشتکار هستم و تکیه کردن در زندگی به مردی که از خودش اراده نداره و یا درگیر سنت هایی است که انطور که باید تعریف روشنی از انها نداره برام غیرقابل قبول هست .
راستی اقا سعید در مورد مسافرت پیشنهاد خیلی خوبی بود و همان روز که این خبر را شنیدم ترتیب یک مسافرت خانوادگی به مشهد الرضا رو دادیم تا اینطوری روحیه عزیزانم هم بهتر بشه . این مسئله هرحکمتی داشت باعث شد من در این سایت عضو بشم و دوستان و برادران خوبی مثل اقایان سعید ، رامبد امیرصدرا ، و عزیزانی مانند لولی وش ،ستاره و ... رو پیدا کنم . انشالله اخرین فرودین ماه از جانب همه دوستان در مشهد الرضا نائب الزیاره خواهم بود .
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
خدا رو شکر.
ممنون از اینکه به یاد بقیه هم هستی.
خوش بگذره.
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام دوست گرامی
من امروز تمام پستتون رو خوندم.دوستان خیلی خوب راهنمایی کردند و جای هیچ حرف و سخنی نمیبینم.
شما دختر خوب و خود ساخته ای هستی. با این فکرها خودت رو اذیت نکن. مطمئنم فرد مناسبی که هم شأن و هم کفو و شایسته ی شما دختر خوب باشه حتما پیداش میشه.
براتون آرزوی خوشبختی دارم.
خوشا به سعادتون که مشهد مشرف میشید. التماس دعا
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام دوستان خوبم دیاموند عزیز
امیدوارم خوب باشید. دوستان گاهی حال و حوصله ام خوب میشه و گاهی انقدر دلم میگیره که فقط گریه ارامم میکنه . مشکل من الان اینه که انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارم . در حالیکه قبلا پر از شور و نشاط بودم . ولی در حال حاضر دوست دارم توی اتاق تنها خودم رو حبس کنم . به دوستانی که التماس دعا داشتند قول میدم در صحن جمهوری ( این صحن رو خیلی دوست دارم ) به نیابت همه نماز زیارت بخونم .
منظر همدلی های دوستان خوبم هستم
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام امیدوارم حالت خوب خوب شه
به زودی همه چی درست میشه مهربون صبر و تحمل کن و تو این فرصت اعتماد به نفست رو تقویت کن. تو مثل همیشه موفق میشی گلم.
اایشالله قبول باشه، خوش به سعادتون. خیلی فرصت خوبیه حتما روحیت را تقویت خواهد کرد. استفاده کن و التماس دعا
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
النای عزیز
منم صحن جمهوری رو خیلی دوست دارم مخصوصا"وقت اذان مغرب. امیدوارم امام رضا لطفشونو از ما دریغ نکنند.
دوست خوبم دلم می خواهد چند تا نکته رو بهت بگم.
1.افرینش و خلقت این طوری که انسانها زیبایی رو دوست دارند و نمیشه این نکته رو انکار کرد .
برای زیبا بودن نیاز به داشتن اخلاق خوب هم هست. خیلی از انسانها قیافه معمولی دارن ولی انچنان خوش برخورد هستند که همه رو جذب میکنن برخوردی مودبانه و گرم حتی باعث زیبا تر دیده شدن چهره میشه.
برای داشتن برخورد خوب اول باید اعتماد به نفس داشت. وقتی انسان خودش به خودش اعتماد نداره چه طور انتظار داره دیگری بهش اعتماد کن.
2.من نمی گم برو تو کوچه و خیابون کارهای سبک انجام بده. ولی در برخورد با خواستگار کمی با نازو لطافت برخورد کن.طوری که بفهمد خودش برات مهمه نه صرفا" ازدواج کردن.
3.دوست خوبم
حتی اگر زیباترین فرد باشی واز نظر موقعیت بهترین / اگه اعتماد به نفس نداشته باشی فرد مقابل فکر میکنه تو حتما" یک ضعفی داری و÷نهان میکنی.
وقتی بامردها برخورد میکنی اعتماد به نفس داشته باش اونها هم مثل شما انسان هستند و چه بسا شاید نقطه ضعف هاشون خیلی بیشتر از شما باشه. وقتی با خواستگارات برخورد می کنی طوری برخورد نکن که فکر کنه برا ازدواج عجله داری و می خوای زود تکلیفت روشن شه. با سعه صدر برخورد کن و به انها حق بده که در مورد شریک زندگی شون کنجکاو باشن این حقیقت زندگیه و نمیشه تغییر داد.بگذار ببینه عجله نداری واین نشد یکی دیگه.
از رد شدن نترس .÷سرها خودشون 20 جا میرن خواستگاری اخرش از نفر 21 بله میشنوند این که اشکالی نداره.
به اخر کار فکر کن .فکر کن 40 سالت شده و ازدواج نکردی مگه چی میشه؟مگه انسان چند سال زندگی میکنه. زندگی موقتی انسان این قدر ارزش استرس نداره.فکر کن همه فامیل و دوستانت ازدواج میکنن وزندگی خوبی ÷یدا میکنن وتو تو80 سالگی تو مجردی میمیری مگه چیمیشه؟بهتر از زندگی متاهلی خیلی از ادمهاست.
میدونم تحمل جامعه سخته.اگه خواستگار داشتی بهش فکر کن نداشتی به زندگیت واستفاده از ثانیه های زندگیت فکر کن.
طرز فکر اطرافیان خیلی به طرز فکر تو ربط داره .اگه مادرت فکر کنه تو از زندگیت راضی هستی وارامش روحی داری اونم به ارامش میرسه. ونگرانیش کمتر میشه . ÷یش مامانت خوشحال باش و هر وقت ناراحتی قران بخون وبه خدا بگو.
من مدتی ÷یش یک خواستگار داشتم که از نظر مامانم فرد مناسبی بود و نمیخواست من موقعت مو از دست بدم .اومد وبه من گفت به این ÷سره فکر کن یا حداقل یک بار ببینش ولی من گفتم نمیتونم به خاطر نگرانی شما ازدواج کنم. اگه میترسید تو فامیل کنایه بشنوید 2و3 سال صبر کنید درسم که تموم شد میرم کار میکنم خونه میخرم و جدا زندگی
میکنم شایدم رفتم یک شهر دیگه. ولی نمی خوام تن به ازدواجی بدم که نمی خوام .
تو ایران سن ازدواج بالا رفته و بالای 35 سالگی هم فرصت هست. در ضمن متاهل بودن مگه چقدر مهمه؟که بخوای به خاطرش اعتماد به نفستو از دست بدی .
اگه تو فامیل ازت در مورد خواستگارات ÷رسیدن بگو من ن÷سندیدم نه اونها. دلیلی نداره همه از مشکلات تو با خبر بشن ؟چون گفتن مشکلات به فامیل باعث از دست دادن روحیه واعتماد به نفس می شه.
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
[align=justify]ستاره 1234 و همه دوستان خوبم سلام
اول از همه اینکه حسابی به یاد همه شما دوستان عزیزی که تنهام نمیذارید در حریم مقدس امام رضا زیارت کردم و دعا خوندم.
و از امروز به طور مرتب به سایت خوب همدردی سر خواهم زد و انشالله دوستی های پایدار و مداومی با دوستان خوب تالار همدردی داشته باشم.
ستاره خوبم ممنون از پاسخ طولانی و مفیدتون. راستش درست چند دقیقه قبل همه خاطرات تلخ موقع خواندن نماز در جلوی چشمانم مرور شد و ناخوداگاه اشکم جاری شد.
ستاره عزیز من عجله ای برای ازدواج ندارم و در ضمن بسیاری از زندگی های تجردی رو به برخی از زندگی های مشترک ( که نمونه اش در اطرفیانم هست ) ترجیح میدم. مطمئنم هر ازدواجی منجر به خوشبختی نمیشه و هر انسان مجردی ناکام و ناموفق در زندگی نیست.
ولی متاسفانه فشارهای جامعه و خانواده ام زیاد شده . در مشهد الرضا که بودم با خودم تصمیم گرفتم رسیدم زنجان شروع کنم به درس خوندن برای ازمون دکترا ولی با رسیدن به خونه شدم همون النای افسردۀ قبل از رفتن به مسافرت.
من از خیلی از نعمتها برخوردارم سعی میکنم با تمرکز به اونا به زندگیم ادامه بدم[/align]
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام :72:
زیارت قبول انشالله که بعدازاین زندگی پرامید وپیروزی داشته باشید
وهمیشه حرکت به جلو داشته باشیدهمونطور که از تغییر امضاتون پیداست:104::104::104:
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام دوست عزیز:72::72::72:
من همه پست ها رو خوندم و به نظرم اون آقا اصلا در حد شما نبودند
مسئله دیگه ای که وجود داره اینه که تعداد دخترها اصلا از تعداد پسرها در دوره ما بیشتر نیست بلکه من از یک منبع موثق خوندم که در سالهایی که ما به دنیا اومدیم نسبت پسرها به دختر ها 104 به 100 بوده و تقاضا از جانب پسرها به دلیل وجود مشکلات برای ازدواج و ...کم شده.
من افرادی رو می شناسم که تقریبا هیچ کدوم از مزایای شما رو ندارن و خیلی خودشون رو دست بالا می گیرن که البته به اون می گن اعتماد به نفس کاذب و مطمئنا در حد چنین افرادی پسرهای بیشتری هستند که بخوان با اونها ازدواج کنند. در واقع وقتی شما از خیلی از دختر خانم ها از خیلی جهات بالاترید باید فردی برای شما پیدا شود که او هم این ویژگی را داشته باشد و مطمئنا هم تعداد این افراد زیاد نیست.
بزرگی می گفت هر شب موقع خواب نعمتهای خداوند رو که به ایشان عطا شده بود می شمرد و هیچ وقت موفق به گفتن همه اونا نمی شد و همین هم اعتماد به نفس انسان رو زیاد می کنه و هم باعث بیشتر شدن عشق خداوند در دلها می شه.
به نظر من ما آدمها اگر خداوند رو نداشته باشیم چیزی نداریم که بهش اعتماد کنیم پس به او که همیشه همراه و مواظبت بوده توکل کن و مثل همیشه قدم بردار.
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
مهرسار عزیز و دوستان خوبم سلام
و الله یحب المتوکلین
یه سری جمله با خودم رو مدام تکرار میکنم و به داشته ها و نعماتی که خدا بهم عنایت کرده تمرکز بیشتری میکنم . امیدوارم زودتر از این حس و حال بیام بیرون و به زندگی و به درسم .
از همه دوستان خوبم التماس دعا دارم:72:
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
راستی یه چیزی رو یادم رفت بهت بگم عزیزم
بازم خدا رو شکر کن که این آقا مثل خواستگار من نیست که از اوایل بهمن ماه که اولین جلسه بود تا حالا فقط یک جلسه اونم شب عید قرار گذاشتن و اومدن!!!
هر دفعه هم که میخوان بزنگن حدود یک ماه طول می کشه
فکر کن انوقت چی می شد:305:
:72::72::72:
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
النای عزیزم سلام
تمام ماجرایتان را مو به مو خواندم
عزیزم شما باید خدا را شاکر باشید و دعا کنید که ماجرا همانجا ختم شد و فراتر نرفت احساس شما را کاملا درک می کنم و بهتون حق میدهم اما میخواهم ماجرایی را برایتان تعریف کنم که بفهمید خداوند چقدر شما را دوست داشته
یکی از اقوام ما پزشک هستند و همیشه حواسشان به درس و کار بود تا سن 30 سالگی
در این سن آقایی وارد زندگیشان شدند که تقریبا همسن بودند ایشان از لحاظ تحصیلات از خانم پایینتر بودند و لیسانس داشتند در این حین خانم تخصص قبول شدند بعد از کلی رفت و آمد ها و آشنایی ، پدر خانم گفتند که دختر من پزشک است الان هم میخواهد برای تخصص به شهری دیگر رود ، و شرایطش به این نحو است ، ممکن است شبها کشیک باشد و مشکلاتی از این دست ....تمام مسائل را عنوان کردند و خانواده داماد هم قبول کردند و تمامی شرایط را پزیرفتند خانواده عروس خانم هم برای اطمینان از آقا تعهد محضری گرفتند و مراسم عقد جاری شد 2 سال با هم عقد بودند و هیچ مشکلی هم نداشتند و قرار بود به محض پایان یافتن تحصیلات خانم مراسم عروسی برگزار شود که ناگهان آقا یادشان افتاد که همسرشان پزشک است و نمی تواند تحمل کند تا تحصیلات ایشان تمام شود و برای مدتی به شهر محل تحصیل که فوق العاده نزدیک هم بود برود همچنین نمی توانند از لحاظ کاری با ایشان کنار آید و .....
خلاصه خانم هم برای موقعیت شغلی و تحصیلیش خیلی زحمت کشیده بود و برای خودش کسی بود در نهایت این دو از هم طلاق گرفتند و.....
آیا انصاف است ؟ارتباط و صمیمیتی که در این دو سال به وجود آمده چه شد؟آبروی دختر آیا باز خواهد گشت؟آیا این آقا از اول نمی دانست با چه کسی ازدواج می کند؟آیا خدا از سر او و خانواده اش خواهد گذشت؟و در اینجا این آقا برای ازدواج عجله نکرده است؟
باید خدمتتان عرض کنم که دخالتهای مادر این آقا در طلاق این دو بسیار موثر بوده است
همانند موضوع شما .............
این آقا هیچ برتری نسبت به خانم نداشت و بعدها میفهمد که چه کسی را از دست داده است
حالا شما تصور کنید که این خانم چه می کشد ؟ دوستان و فامیل چه می گویند؟
آیا تصور می کنند این خانم ایرادی داشته است ؟ و ...
تحملش سخت است اما خانم با اعتماد به نفس کامل دارد تخصصش را در بهترین رشته پزشکی می گیرد و ..........
شما هم خداوند را شکر کنید که تا همان مرحله پیش رفته و فراتر نرفته اید این آقا الان اگر هم که موافقت کامل خود را اعلام می کرد و با شما ازدواج میکرد بعد از اندکی به دلیل نداشتن اراده از خود و گوش دادن به حرف این و آن زندگیت را خراب میکرد
پس روحیه ات را حفظ کن عزیزم
برایت خوشبختی را آرزو می کنم
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
[align=justify]برگ سبز عزیز ، مهرسار خوبم سلام
از اینکه می بینم عزیزانی هستند که به درد دل یک هم میهن و همنوع خود گوش داده و اونو راهنمایی میکنند اشک در چشمانم جمع میشه . همینجا لازم میدونم از افرادی که این محیط سالم رو به وجود اوردند تشکر کنم .
حق با شماست دوستان خوبم ، اخیر یک موضوعی رو هم شنیدم که باورم کاملتر شد . شنیدم همین اقا چند ماه قبل به خواستگاری دوست یکی از بستگان رفتند و حتی بله و برون هم برگزار شده و علنا نامزد همدیگر شدند ولی روز بعد بله و برون پاپس کشیدند .
امروزه بازی کردن با روحیه فرزندان خانواده ها ( چه دختر ، چه پسر ) شده اسباب تفریح یک عده افراد خودخواه .
به تقدیرو قسمت الهی راضیم
در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم
انشالله همه اعضای این تالار خوشبخت و موید باشند . ممنونم از اینکه به نوشته هام توجه نشون دادید.:72:[/align]
RE: اعتماد به نفس و ازدواج
سلام عزيزم
من 25 سالمه و شرايط شما رو دارم. ديگه به يه جايي رسيده بودم كه فكر ميكردم نكنه قيافم ايرادي داره، يا اصلا درس خوندن يا شاغل بودن اشتباهه !!!
ولي الان ميفهمم كه خدا خيلي من رو دوست داره، اون كسي كه تو رو نميپسنده ، لياقت نداره ، يعني اكثر مواقع دقيقا خودش به اين نتيجه ميرسه . يكي از خواستگاراي من كه فاميلم بود ، به كسي كه واسطه خواستگاري بود گفته بود من لياقتش رو ندارم.
مطمئن باش چيزي كه خودش كنسل ميشه به صلاحته، حتما خدا يه فرد بهتر از اون رو برات در نظر گرفته. من به اين نتيجه رسيدم. خواستگاري كه من رو نمي پسنده، يا حتي حاضر نميشه بياد منو ببينه، بعد متوجه ميشم كه كسي ديگه رو دوست داشته و خانوادش من رو پسنديدند!!( در واقع جامعه دچار عدم تعادله، خانواده ها يك دختر خوب رو در نظر ميگيرند، در حالي كه پسر كسي ديگه رو دوست داره) ، يا اينكه وقتي ميان شرايط منو از نزديك ميبينن، اين هراس به دلشون ميفته كه مطمئنا چنين دختري لقمه گنده تر از دهنه ...
به درك كه نپسنديد، ميخوام صد سال نپسنده. اگه اونا تحصيلات و موقعيت شغلي و خانوادگي ما رو داشتند، چنان خودشون رو ميگيرن، صد جا ميرن خواستگاري تا دختر روياهاشون كشف بشه...
خيلي باحاله، فرهنگ ايراني از پيشرفت زنان شوكه شده، ....
بهتر كه همون جلسه اول دوم تموم شه، نه اينكه يه مدت مغزت رو بخوري ، مهر طرف به دلت بيفته بعد... جنگ اعصاب و مواجه شدن با واقعيت كه اون تو رو دوست نداره...
ولي يه چيزي كه من بهش رسيدم اينه كه منفعل نباش ، در عين حال دل به كسي نباز كه مشكل برات درست بشه، يعني جاذبه اي كه ديگران دنبال تو بيان، البته غرور و عفت رو بايد حفظ كرد
درست تصميم بگير، هيچ كس بدون شوهر نميمونه،
اون كه به ارزش وجودي من پي ببره ، خواستار من خواهد شد،
من فعلا دارم براي اين موضوع تلاش ميكنم كه نذارم بهترين لحظات جوانيم به فكر كردن راجع به آدمهاي اين چنيني هدر بره، بايد زندگي كرد، شاد بود...
براي خودم و تو بهترين رو دعا ميكنم:203: