RE: از فرهنگ ایرانی حالم به هم می خوره
مرسی دوستان ممنونم از نظراتتون. راستش فرشته جون راست میگه من اصلا با والدینم راحت نیستم و بدبختیش اینه که حرف کسی هم قبول ندارن و فکر می کنن هر کی هر چی میگه اشتباه میکنه و دروغ می گه و یک ایراد دیگه که دارن نمی تونن یک تصمیم قاطع بگیرن و هر ساعت عوضش می کنن.در مورد پیشنهاد نامزدم من فکر کردم و به این تفاهم رسیدیم کاری که خانواده های دیگه انجامش می دن و والدین من بی اعتنا هستند عقد می کنم برای مدتی خودم جهیزیه آماده می کنم خونه هم رهن می کنیم زندگیم که آماده شد می رم سر زندگیم. من به والدینم گفتم ولی چنان عکس العملی نشون دادن که با خودم شرط کردم در مورد هیچی بهشون حرف نزنم.من خیلی از جوانها رو دیدم که یه مدتی عقد هستن بعد می رن سر زندگیشون ولی والدین من اینو هم قبول نکردن.والدین من فوق العاده مهربان و دلسوزن و مخصوصا بابا ولی در مورد ازدواج نظرات عجیب غریبی دارن وبا هر خواستگاری که داشتم به یه نحوی مخالفت کردن و الان 30 ساله هستم و بابا میگه تا 40 سالگی ازدواج نکن. به نظر شما منطقی؟
RE: از فرهنگ ایرانی حالم به هم می خوره
با سلام
نظر تمام افراد رو خوندم گفتم منم حرف دلم روبزنم،آدم تو زندگي يك اصل رو بايد مدنظر داشته باشه واونم اينه كه زود در مورد ديگران قضاوت نكنه يا بعبارتي از ديدگاه ديگران به مسائل نگاه كنه اگر پدر ومادري مخالفت ميكنند اونا بد خواه بچه شون نيستند،اونا قصد ضربه زدن ندارند،يادمان باشه پدر ومادر دوستاني هستند كه خدابراي ماانتخاب كرده،اماآدمهايي كه دور و بر ما هستند كساني هستند كه خودمون اونهارو انتخاب كرديم،بهتر نيست صادقانه با اونها صحبت كنيم،مطمئن باشيم اونها ما رو درك ميكنند و براي اعتراض خدشون دليل محكمي دارند.
با تشكر =برادر كوچك شما