نه ببخشید نه ولی با امین یه جایی بیرون از خونه قرار بزار حرف بزن
آخه تو سکوتو قهر که نمیشه عزیزه دلم حرفایی که تو دلته یه جوری که دلخور نشه و حرمت هاتون از بین نره بهش بزن
بزار بفهمه چرا اینطوری بهم ریختی براش عمق مشکلات رو بشکاف
نمایش نسخه قابل چاپ
نه ببخشید نه ولی با امین یه جایی بیرون از خونه قرار بزار حرف بزن
آخه تو سکوتو قهر که نمیشه عزیزه دلم حرفایی که تو دلته یه جوری که دلخور نشه و حرمت هاتون از بین نره بهش بزن
بزار بفهمه چرا اینطوری بهم ریختی براش عمق مشکلات رو بشکاف
چند بار حرف بزنم بلوم. چند بار؟؟؟؟؟ توی این 10 روز هم گفتم. نمی فهمه که نمی فهمه. عمق مساله؟؟؟ بلوم به هز زبانی گفتم. به هر زبانی. واقعا گفتم . به این نتیجه رسیدم یا نمی فهمه یا خودشو می زنه به نفهمی.
یا خیلی هم مغروره!!!!!!!! یا خیالش راحته که زنش احمقه.
نمی دونم پیش خودش چی فکر می کنه ولی این دفعه باید کاملا همه چی حل شه. این جنجال آخر باید با حضور خانواده ها حل بشه.
بچه بازی کافیه. واقعا کافیه .
آره منم با صحبت کردن در تنهایی (خودتون دو تا) موافقم نازنین تو هر جوری هست باید امین رو برا خودت نگه داری . اینجوری فقط اطرافیان(از جمله مادرشو) خوشحال می کنی. البته تو هم نباید وسایلشو میفرستادی بره این کارت وضعو بدتر کرد
خانومی مثلا وقتی بهش می گی فشار مالی خستم کرده و بریدم تو هم باید یکم کمک کنی تا قسطا سبک بشه این زندگی مال جفتمونه چی می گه
کاش بجای اینهمه حرص خوردن کاری می کردی که امین بطرف تو بیاد نه اینکه جذب اونه بشه حالا با هر ترفندی بود بالاخره اون هنوز شوهرته اینقدر راحت نذار بقیه خوشحالت بشند.
نازنين جان خيلي تند رفته اي . تو كه اينهمه صبر كردي يه مدت ديگه هم صبر كن تا سربازي امين تموم بشه و حداقل يه كاري پيدا كنه . نگذار تو روابطتون لج ولجبازي حاكم بشه . خواهش مي كنم يه كم آروم باش .عزيزم اين برخوردها كه داري ممكنه براي كسي مثل امين جواب نده و كارها رو خراب تر بكنه .
واقعا فکر می کنید عکس العملش در مقابل این برخورد ها چی بود. هیچی . سکوت. نه تنها دو زاریش نمی افته بلکه یک چیزی هم طلبکار شده آق.
اون به من می گه تو قدر منو ندونستی چون آسون به دستم آوردی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خنده داره نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به جای خنده گریه داره.
چقدر متاسفم. چقدر خودمو سرزنش می کنم. الان 11 روزه امین نه با من تلفنی حرف زده نه خونمون اومده. تمام وسایلشم رو هم که پس دادم . خانوادش کورند؟ نمی بینن؟؟؟
اصلا انگار نه انگار.
انگار من واسه خودم بود هر چی گفتم. انگار نمی شنوه.
دیشب ساعت 1 اس ام اس داده با چند تا بوس آشتی می کنی ؟؟؟!!
آخه دیوار خریت تا چه حد؟؟؟ انگار من هرچی گفتم و دارم می گم این چند وقته یاسین به گوش خر بوده!!!
نمی دونم. واقعا گیجم. از این همه بی مسئولیتی. بی فکری. کوچه علی چپ؟؟؟!!!
عرس مفت و هلو برو بیا تو گلو بهتر از این نمی شه. اون بیچاره ها حق دارن مقصر خودم بودم و خودم.
نازنی جان
میدونی اونا میخوان هیچی نگن تا تو کوتاه بیای. همون کاری که الآن همسرم و خانوادش دارن با من میکنند فکر میکنند یه مدت هیچی نگند تو کوتاه میای. کاش زمان بگذره
15 روز گذشت. انگار نه انگار.
دیروز همسرم می گه ارزش نداری که پاشنه درتون رو دربیارم بیام دنبالت !!!!!!!!!!!!! نمی خوامتو و ...
دیووونه شده. تا 11 شب فحش و بدوبیراه می گه ، 2 شب به بعد عاشق می شه!!!!!!!!! واقعا اس ام اس هاشو اگه بگم گیج گیج می شین. دیشب می گه : من مردم برو و ... هزار تا دری وری. 12:30 اس ام اس می ده : کی اشکاتو پاک می کنه شب ها که غصه داری و ...
وقتی اس ام اس عاشقانه می ده توقع داره من لبخند بزنم و بگم : عزیزم. مرسی!!! شایدم توقع داره بعد اون همه حرف که مادرش ( من یک قضیه ای رو برای شماها تعریف نکردم) زده و این حرف های زیبای 15 روزش بروم ازش معذرت خواهی کنم !!!!!!!!!!!!!!
خدا می دونه توی این 15 روز چه چیزها که بار من نکرده دوستان و من سکوت کردم. چه حرف هایی. چه طور می تونه دوباره تو چشم های من نگاه کنه ؟؟!!
زده به سرش . گناهی نداره. از کی یاد می گرفته ؟؟؟ مادر عاقل و فهیمش؟؟؟!!!
خانوادش که می دونن ولی نه زنگی نه حرفی. هیچی هیچی. مامانم می گه : خودشون می دونن دستاشون گلیه و مقصرن. با چه رویی بیان تو خانه ما؟؟؟ بیان چی بگن ؟؟؟ امین گناهی نداره. بچه است. الانم بین دوتا گزینه مادر و زنش گیر کرده.
می دونم الان تو بد شرایطیه. داره دیوونه می شه. ولی آخرش چی؟؟؟ بالاخره باید یاد بگیره از زندگیش چه طور دفاع کنه. تا کی من؟؟؟ از دیشب دیگه جواب اس ام اس ندادم و نمی دم. آخرش چی ؟؟؟ بالاخره به کجا می رسه ؟؟؟ خود دانند...
سلام
نمی دونم چی بگم
شاید اگه بین خودت و امین حل بشه و خانواده ها در گیر نشن بهتر باشه
نازنینم یه زمانی زندگی اونجور که باید پیش بره نمی ره و همه چیز عوض می شه حتی اتفاق هایی می افته که اصلا انتظارش رو نداری
نمی دونم چرا هرچی بیشتر محبت می کنی طرفت بیشتر فراری می شه
من از دشب تصمیم به سکوت کامل گرفتم. قبلا تک و توک جواب می دادم ولی الان دیگه میخوام سکوت کنم. موبالیم رو هم دیگه خاموش نمی کنم.
به قول مامانم : شعله زیادغذا رو می سوزونه و شعله کم غذا رو جا می اندازه. می گه امین الان شعله اش زیاده. مهم نیست چون بعدا پشیمون می شه. تو شعلتو کم کن و سکوت تا اونم آروم بشه بتونه فکر کنه. می گه وقتی تو جواب اس ام اس میدی، اون می گه تو می گی بدتر می شه...
می خوام از امروز سکوت کنم شاید کمی به خودش بیاد و رو حرفایی که می زنه بیشتر فکر کنه...
آفرین خانمی باهات موافقم اما یه وقتایی که میبینی فرصت مناسبه و حالش خوبه و مسیجای خوب خوب میده (به نظر من) هنوز دوستت داره اما تحت تاثیر اونها نمیتونه اینو بهت بگه. تو هم سر به سرش نذار نازنین جون قرا نیست امین رو از دست بدی در هر صورت اون شوهرته. چه خوب میشد خودتون دوتایی باهم مشکلتونو حل می کردید. چرا گذاشتی و میذاری مامانش بیاد وسط؟ اگه دوستش داری باهاش خیلی بد رفتاری نکن وقتی اومد طرفت مشکلاتتو مطرح کن و ازش بخواه کسی خبر دار نشه چرا میذاری اونا براتون تعیین کنند؟
نازنین جون اینو بدون اگه اطرافیان از مشکلاتتون خبر دار نشند شماها هم بهتر می تونید زندگیتونو بکنید.
از حرفات معلومه اون هنوز دوستت داره نمیذارند بهت بگه.
عزیزم همه مشکلات رو می دونه. شاید 500 تا اس ام اسم بهم دادیم.همه چی رو گفتم بهتش. گفتم من با تو مشکل ندارم مشکل مامانته ولی نمی فهمه. به هر زبانی می گم انگار نمی فهمه که نمی فهمه .
بدترین راه برای برقراری ارتباط اس ام اس...این چه راهیه؟...شما باید در باره مشکلاتتون با هم صحبت کنید نه اس ام اس!
ببخشید ولی هم شما هم همسرتون خیلی احساسی برخورد میکنید!!!!
از طرز برخورد همسرتون که کاملا مشخصه وقتی عصبانی اس ام اس میده هر چی دلش میخواد میگه 1 ساعت بعد دل تنگ میشه اس ام اس عاشقانه میده!این خیلی بده.... به نظر من خانواده بهانه ای شده که مشکلات به گردن اون ها بیافته بین خود شما دو نفر مشکلاتی اساسی تر وجود داره که با یک برخورد شاید نا به جای خانواده رابطه شما به این شکل میشه ...
به جای اینکه اس ام اس بازی کنید تماس بگیرید به نظر من بهترین راه رو در رو صحبت کردنه شما و امین....حرفاتونو راحت بهم بگید...با اس ام اس!!!!! که نکمیشه!چون نه لحن صحبت مشخصه نه طرف مقابل میتونه منظور شما رو بفهمه...اما رو در رو تمام حالت ها معلومه حتی یکی از طرفین اگر حرفو نفهمه حداقل بر داشت بد هم نمیکنه حتی اگر متوجه نشه خیلی سریع میپرسه....
این دیگه چه ارتباطیه اس ام اسی!!!!
چرا اینقدر تاکید میکنید به همسرتون که با مادرش مشکل دارید؟ چه توقعی از همسرت داری؟چرا باید یکی رو انتخاب کنه؟یا زنش یا مادرش!!!!!!چرا باید یکی رو انتخاب کنه؟اگر شما همچین توقعی دارید ببخشید ولی باید تغییری در نگرشتون ایجاد کنید...اگر هم همسرت نمیتونه رابطه درست هم با شما هم با مادرش داشته باشه پس ایشون باید تغییر درست و حسابس به وجود بیاره...اشتباه شما اینه پای همسرتو بین خودتو مادرش وسط کشیدی...
خب وقتی زنگ نمی رنه منم یکی دوبار زدم جواب نمی ده چی بگم؟؟؟
منم سکوت کردم تا بالاخره مجبور بشه تماس بگیره یا بیاد.
نازنين جان نبايد تا اين اندازه پاي خانواده رو به زندگي اتون بكشيد اينكه شما به دليل مشكلاتي كه با بابا داشتيد تصميم به ازدواج گرفتيد اصلا درست نيست شما عاشق شديد و بس . يعني اگر كس ديگه اي به جاي امين مي اومد خواستگاري قبول مي كردي ؟
نازنين جان مادرش اينو و گفت و اون كار رو كرد يعني چي ؟ يعني اينقدر ارزش داره كه هم ارزش خودتو پيش همسرت پايين بياري و هم زندگي ات رو به هم بريزي
ببين نازنين جان اينقدر از خانواده اش متوقع نباش بيشمارن افرادي كه حتي براي تولد بچه اشون هم يه جمله تبريك نمي گن بيشمارن حتي يادشون مي ره يه زماني كودكي رو به دنيا آوردن و در مقابلش مسئولن البته شايد كار درست رو اونها مي كنن نمي دونم !
اما اونچه مهمه دونكته است 1- شما داري خونه مي خري و اين قبل از هر چيز براي خودته پس خودت بايد تحمل سختي كشيدن در به دست آوردن اين آرزو و موفقيتت رو داشته باشي. و 2- خانواده همسرت دليلي نداره براي خواست تو و امين قروني پرداخت كنن اين موضوع با دوست داشتن متفاوته .
من فكر مي كنم امين متوجه (هزار بار معذرت ) بچه گانه بودن دعواي تو شده . نازنين جان يادته يه زماني به خيلي ها تاپيكت رو معرفي مي كردي و از موفقيت خودت در برقراري ارتباط با خانواده همسرت صحبت مي كردي و در ذهن خود مشكلات رو قابل حل مي ديدي؟
يادته چقدر توي تاپيك چكامه نگران چكامه بودي و مي گفتي چكامه جان گوش بده نظر بچه ها رو حتي دعواش مي كردي ؟
امروز من هم بهت مي گم نازنينم خواهر كوچولوي خسته ، يه كم به ذهنت آرامش بده به خدا هيچ انساني جز پدر و مادر اون ارزش اشك ريختن رو نداره و نبايد بهشون توجه كرد . تو مشكل منو با خانواده همسرم مي دوني من هنوز هم مشكل دارم با اونها ،اما محض گذران وقت هم در مورد بي معرفتي هاشون يه جمله هم با همسرم صحبت نمي كنم .
تو امين رو دوست داري اما قبل از اون خودت رو دوست بدار . و در آخر خودت رو بازي نده با خودت لااقل رو راست باش اگر خيال مي كني اون مرد زندگي و روياهات نيست تركش كن بي معطلي و بدون كه اگر اين كار رو نكني تمام عمر پشيموني . اما اگر ته دلت هيچ مردي رو نمي توني جايگزينش كني با همه كشمكش هاي زندگي ، دور مادر و خانواده اش رو خط بكش و زندگي كن و هم با فراز و هم با نشيب دوستش بدار و بدون توقع.و در اين صورت بايد دست برداري از گلايه و شكايت چون اين دوست داشتن براي اون نيست براي به كمال رسيدن روح تشنه دوست داشتن است.
موفق و مويد در پناه حق
دقیقا. بعد از آشتی ( اگه به آشتی برسه که من یا این وضعیت بعید می دونم. هم خودم هم خانوادم خیلی ناراحتیم) می دونم خودم چه جوری با مادرش برخورد کنم !!!
نازنین ببین خودت میتونی پای اطرافیان رو بیرون از زندگیت بذاری یا نه؟ اگه آره که انشاله زندگی موفقی خواهی داشت. اما اگه نه ......
تو خودت نمیخواهی یا نمیتونی؟ تو مگه با مامانش ازدواج کردی؟ شوهرتو بچسب و نذار حتی از کوچکترین دعواتونم کسی خبردار بشه جلوی اونم حرف زیادی از مامانش نزن
به خدا قسم من از اونا ذره ای توقع ندارم. اونا از من توقع دارند. اونا به کار من کار دارندو 1000 تا حرف مفت می زنند.نقل قول:
نوشته اصلی توسط N.DELNAZ
واقعا با توجه به این طرز برخوردها پشیمونم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط N.DELNAZ
همسرم خیلی بچه است. اصلا فرض که من مقصر. او.ن نباید می یومد خانه ما ببینه چه خبره ؟؟؟ چرا ؟؟؟
با مادرم صحبت کردم. اون می گه هر طور خودت می دونی.
دوستان واقعا مرد رویاهام نبود. خواستم بقبولونم که هست ولی نیست...
یله. متاسفانه یاد گرفتم و حتما اینکار رو خواهم کرد.نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویونا
عزیزم من شرایطتو کاملا درک می کنم اما فکر نمیکنم بدتر از من باشی که همه جوره تهمت بهت بزنن تازه طلبکارم باشنو ندونن که پسرشون اعتیادم داشته وبگن توپسر مارو دیونه کردی و هزار دری وری به خانوادم گفتن بهنظر من تواین دوره زنها جاشونو از نظر مسئولیت با اقایون عوض کردن اما به نظر من زیاد هم جبهه نگیر و بزار گذر زمان همه چیرو حل کنه من اگه بخوام از برخوردای مادرشوهرم بگم یه طومار اما من مطمئنم که خودش بعدها میفهمه که با من چیکارکرده وقتی تو کار اونو بد میدونی نباید عین همون کارو تو انجام بدی چون خودتم مثل اون میشی بزار به حساب بی فرهنگیشون پس یه مقدار ارامش داشته باش البته نمی دونم چرا اینجور ادما تازه یه چیزیم طلبکار میشن اما من گذاشتم خدا جواب کاراشونو بده نمیدونم چرا هرکی تو خالیتره ادعاش بیشتره امیدورام منطقی برخورد کنی
"دوستان واقعا مرد رویاهام نبود. خواستم بقبولونم که هست ولی نیست..."
دوست خوبم اگر دنبال این هستی که مرد رویاهاتو پیدا کنی هیچوقت به نتیجه نمیرسی مطمئن باش
هرچه دلم خواست نه آن می شود
هر چه خدا خواست همان میشود
نازنین جان
مدتی است سکوت کرده ام اما مداوما پیگیر تاپیکت هستم .
پدرم همیشه حرف خوبی می زند ، نازنین پدرم می گوید : سعی کن تو باعث عبرت دیگران نباشی بلکه دیگران باعث عبرت تو باشند .
اما تو
دلت می خواهد که باعث عبرت دیگران باشی !
ای بابا. خب من چه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی همسرم نه تماسی می گیره نه کاری می کنه من چه کنم؟؟؟
دیروز صبح باز هم اس ام اس داد من زنگ زدم بهش گفتم خسته نشدی از این همه اس ام اس. گفتم دیگه اس ام اس نده چون من باز نکرده پاک می کنمشون. اگه حرف داری حرف بزن. تمام اس ام اس هایی هم که تواین مدت به من دادی من از ذهنم پاک می کنم ولی اس ام اس های منو تو ذهنت نگه دار چون اونا حرف های منه. چیزی نگفت و خداحافظی کردیم.
خب الان 17 رزه و او هیچ تلاشی نکرده. من چه کنم ؟؟؟؟
و هر روزی که می گذره من از این همه بی عرضگی و بی مسئولیتی او بیشتر سردتر و سردتر می شوم.
نازنین جان شاید خودمون مقصریم.
چرا وقتی مادر همسرمون به رابطه ما حسادت کنه ما عرصه رو واسشون خالی کنیم. چرا کاری کنیم که اونا برنده این میدان باشند. از شوهرت بخواه که با صحبت مشکلتونو حل کنید. مادر همسرت که واسش مهم نیست این رابطه به کجا کشیده بشه. ولی برای خودت مهمه. نیست؟
بله. ما نباید میدان رو خالی می کردیم ولی چشمه هم باید خودش آب داشته باشه. کاسه کاسه که نمی شه توش آب ریخت.
درسته عزیزم. ولی بالاخره اونا به رفتار خانوادشون عادت دارند. اونها توی همین خانواده بزرگ شدند . مدتها طول میکشه تا بفهمند مقصر کیه. ما خودمون باید خیلی چیزها رو بهشون یاد بدیم. حساسیت ما هم زیاد شده نازنین . این مسئله رو باید قبول کنیم.
منم با الینا موافقم نازنین جان چرا میذاری اونا خوشحال بشند و تو روز به ورز ناراحت تر و عصبانی تر
به نظر من امین تو رو دوست داره که هنوزم برات مسیج میده. دوست داشتی مثل شوهر اسنا بود که اصلا ازش خبری نیست و سراغ زنشو نمیگیره؟ بهت بازم میگم وقتی مسیج خوب داد بچسب و باهاش طوری رفتار کن که بیاد طرفت و بعد از اون نذار کسی آتیشتونو داغتر کنه چرا باید اونها از دعواهاتون باخبر بشند؟ چرا؟ چرا؟
منم با الینا موافقم با امین حضوری حرف بزن نه با اس ام اس و تلفن و مبایل یا هم حضوری صحبت کنین خیلی فرق می کنه حضوری
نازنین جان موقع حرف زدن هم یادت باشه به هیچ عنوان لحنت تحقیرانه نباشه مردا از تحقیر شدن بدشون می آد
یه جوری که به غرورش بر نخوره باهاش صحبت کن بازم می گم حضوری
حرفا و اس ام اس ها یی که توی این مدت بهت داده تو ذهنت مرور نکن فکر نکن بی اهمیتی فکر نکن که امین دوست نداره این فکرا بیشتر از پا درت می آره بخدا فکر آدمو داغون می کنه
اگه عصبانی میشه یه چیزی میگه فکر نکن که اون حرف پایه و اساس داره نه تو دعوا که نون و حلوا خیرات نمی کنن گلم
بله ولی امین باید این امتحانشو خوب پس بده.
برای آغازش هیچ تلاشی نکرد ولی الان برای نگه داشتنش چی ؟؟؟ من زن قانونیشم و اگه او بخواد هیچ کس هیچ کاری نمی تونه بکنه. الان که راحت تره شرایط!!!
نه نمی تونم دوباره من بخوام و من کوتاه بیام و من همه چیز رو بسازم. دیگه نه. باید این مرد امتحانشو پس بده. الان این مسئله بود فردا چی ؟؟؟ برای مسائل بزرگتر چی ؟؟؟
یا نباید شروع می کردم یا حال که شروع شده باید تا تهش بروم. او هیچ تلاشی نکرده. باید به من ثابت کنه لیاقت گذشت ها و فداکاری های که کردم و در آینده شاید باز هم خواهم کرد داره. باید تلاششو بکنه.باید ثابت کنه مرده و می تونه از پس مشکلاتش خودش به تنهایی ( نه با همفکری مادر و خواهرش !!! ) بر بیاد.
من از ابتدا ساده و احمقانه نگریستم ولی دیگه نمی تونم خودمو گول بزنم. واقعا نمی تونم.
نازنین جان خیلی تو فکرتم ولی اینقدر موضوع حساس شده که هیچی نمیتونم بگم فقط واست دعا میکنم هر چی خیرو صلاحته واست پیش بیاد.
عزیزم مراقب خودت باش.
نازنین همسر تو مهارت ارتباط برقرار کردن ندارد و نهایت کاری که می تواند بکند این است که برای برقراری ارتباط به تو اس ام اس بزند و تو هم بی مهارت تر از او به جای استفاده از این فرصت به امین می گویی : اس ام اس هایت را پاک کردم ؟!
دختر جان تو و امین هیچکدام مقصر نیستید بلکه نابلد هستید . همین . شاید تنها گناه و تقصیر شما همین نابلدی در ایجاد و حفظ رابطه باشد .
به جای پاک کردن اس ام اس و اعلام این کار به امین بگو دلم می خواهد تنها تو را ببینم ، دلم برایت تنگ شده ، خاطرات خوش گذشته را با امین مرور کن ، به ننه بابای هم کار نداشته باشید . شما دو نفر یک بزرگ تر عاقل و یک رابط درست و حسابی ندارید ؟!
نازنین عزیز
شما اسیر افراط و تفریط هستی
پل های پشت سرت رو خراب نکن اما این شرایط فرصت خوبیه برای پیدا کردن راه اعتدال...موق باشی
واقعا نازنین جان ادم توی این شرایطمیمونه بهت چی بگه....دقیقا حس میکنی روی مرزی؟نه مرز خوشبختی و بدبختی بلکه مرز بودن با امین یا نبود امین......هیچی تا الان نگفتم چون میترسم گفته هام اثر و برداشت عکس داشته باشه همین چند وقت پیش در یکی از تاپیک ها ولی دلم راضی نشد هی سکوت کنم.......
به نظر شخصی من امین بیش از اندازه به قدرت تو تکیه کرده و از بعضی جهات خیال خودش رو راحت میدونه هنوز هم فرصت این به وجود نیومده که از نظر قدرت مالی و کاری بعد از ازدواج با تو و بعد از این پشتیبانی تو چه خواهد کرد....این که اوی س.م.س بزنه برای اشتی و با یه بوس و کرشمه پای تلفن به نظر من شایسته زن و شوهر ها نیست عروسک بازی که نمیکنید با هم دچار مشکل شدید هنوز هم سو خونه زندگی نرفتید پس اگر هم بنا به ادامه زندگی هست باید محکم و جدی حل بشه بارها شاهد بودیم به هر نحوی سعی به صحبت باهاش داشتی پس تو درست بیان نمیکنی یا اون درست نمیشنوه یا شاید هم دوست نداره بشنوه چون به نفعشه که نشنوه......تعیین کننده حقیقت این حرف ها برای من یا امثال من نیست چون تو با اون طرف بودی و خواهی بود اگر با خود امین نباشی با عواقبی که اون توی زندگیت گذاشته خواهی بود تا اخر عمرت حتی طلاق هم اونو از زندگیت پاک نمیکنه فقط وجودش رو میبره.این هم که الان خودت رو هی با شرایط وفق بدی بعد از این همه زحمت هایی که کشیدی به نظر من اشتباهه خیلی محکم هم بزنی باز هم اشتباهه چون اون هم یه مرده و حسه درونی او قدرت رو میطلبه.....من جای تو بودم نسبت به بی مسولیتی که در همسرم دیدم کوتاه نمیومدم.....
من ادم راحت طلبی هستم ولی اگردر شرایط تو بودم خیلی متفاوت عمل میکردم میزدم محکم زیر همه چیز قدرت مالی که داشتم استقلال هم که داشتم خونه هم که دارم میگیرم بعد میشستم سر جام....اخر سر نمیگفتم مقصر فلانی یا فلانی میگفتم خودم خواستم خودمم مسول هر احساسیم که داشته باشم میتونی حس خوشبختی یا بدبختی داشته باشی یا حس قدرت یا حس تنهایی یا حس ارامش انتخاب کننده هر کدوم این ها تویی......
ما دو کارگر داریم که میان ساختمان برای کار هر دو توی یه محدوده زندگی میکنن و وضع مشابهی دارن یکی چنان خدا رو شکر میگه برای داشته هاش و لذت میبره حتی از کارش که کارگریه(بی احترامی به این صنف نمیکنم بلکه منظورم زحمت زیادیه که میکشن)موقع کار اواز میخونه یه بار خالم گفت این از هر ادمی خوشبخت تره باهاش یه بار حرف زدمنازنین واقعا خوشبخت بود برام تعریف کرد که مدیر دفتر بوده کار درست و حسابی و مال و منال و زن و بچه خیلی خوبی داشته سر یه قمار بازی همش رو از دست میده و بچه هاش دیگه ادم هم حسابش نمیکنن ولی در عوض میگفت قدرت این رو داشتم که اومدم صفر زحمت میکشم شب نون میخورم این لذت داره میگفت نفس عمیق میکشم شکر که قدرتشودارم منظورم از این همه حرف اینه که باور های ماست که درست و غلط رو مشخص میکنه هیچ کسنمیتونه بگه فلانی راه درست میره یا غلط چون باور هامون متفاوته الان وقتشه نازنین ببینی چی میخوای؟الان کوتاه نیا بری توی زندگی بدتر میشه......الان بهتر از 3 سال دیگس.......یادته یه بار بهم گفتی ادمی رو میخواستی ولی بخاطر قبول و عام نبودن جامعه کنار کشیدی؟این دفعه فقط بهخودت فکر کنو انتخاب کن....میدونی اگرجدا بشی شاید تا سال ها موقعیت ازدواج نداشته باشی و تنها باشی ایا میخوایبرای خواسته هات این هزینه رو بکنی؟؟؟؟؟بزرگترین فروشنده نفت در تگزاس وقتی ازش درمورد موفقیت میپرسن میگه باور ها و ارزش هات رو تعیین کن برای نگهبانی از اون ها توی طول مسیر زندگیت هزینه ها رو براورد کن و بپرداز...........
نازنین عزیزم
زندگی میدان مبارزست اگه به این اصل معتقد باشی هیچوقت میدونو خالی نمیکنی.خانمی تجربه این سالهای زندگیم به من نشون داد که اگه چیزی رو از مردی می خوای اصلا و ابدا با لج و لج بازی نتیجه که نمی گیری هیچ روز به روز از هدفت دور تر می شی مخصوصا اگه اون مورد در ارتباط با خانوادشون باشه و مخصوصا اگه تو سالهای اول زندگی باشی.
عزیزم صبور باش و اگه می خوای زندگیتو حفظ کنی بازم می گم اگه می خوای !!این راهش نیست همیشه حمله های رودر رو و مسلحانه و با ضربه احتمال فیلورش خیلی خیلی زیاده در صورتیکه ضربه های آرام آرام و توی دراز مدت و پنهانی خیلی کارسازه پس این علم اشکار دشمنی با خانواده امینو فعلا بذار کنار.بدون اینکه کاری به فامیلش داشته باشی اونو جذب خودت کن و بهت قول می دم بعد از چند سال برنده نهایی خودتی.یه که سیاست زنونه داشته باش و در مورد مسایل مالیتم بازم تکرار می کنم این آرتیست بازیتو بذار کنار اصلا با پولات طلا بخر چه می دونم سهام بخر ولی خونه و ماشین و خرج زندگی با اونه عزیزم شوهرتو تنبل بار نیار.
خلاصه می گم : همسرم اومد دنبالم ناهار رفتیم بیرون - حرفامون رو زدیم بعد رفتیم خرید بعد هم اومد خانه ما تا 2:30 شب مامان اینا داشتن باهاش می زدم. خودشم ناراحته و می گه من تا مستقل نشوم اون طور که باید و شاید نمی تونم حرف بزنم.
خلاصه مطلب : من دیگه با اونا هیچ ارتباطی نخواهم داشت.
مادرش عمل کرده 8 روز پیش. خب من خبر نداشتم که بیمارستان هم نرفتم. 5 روز دیگه هم تولدشه زنگ نخواهم زد.
دوستان من خیلی حرف ها و کارهایی رو که کرده بود براتون نگفتم. خانوادم مامان اینا بهشون برخورده بود. مادرم به امین گفت : ما که با هیچی نازنین رو به تو دادیم مردم کلی حرف زدن که چرا مگه عیب و علت داشته؟؟؟ مامانتم که همه جار می ره هی حرف می زنه دیگه کاملا مهر تاییدی که حتما دختره عیبی داشته !!!!
مامانم به همسرم رک گفت : ما برای پدرت که بیمارستان بود اون همه اومدیم و رفتیم و کار کردیم ( دوستان توی پست قبلی ام کاملا شرح دادم ) آخرش چه طور تشکر کردن و جوابمونو دادن که حالا توقع دارن برای مادرت بکنیم!!!!! ما هر کاری کردیم قدمی برداشتیم برای خانوادتون فقط نتیجه عکسشو دیدیم ! ( همسرم هم قبول داره خدارو شکر. وقتی مامانم گفت حق رو به ما داد ولی همش می گه حساب منو با اونا یکی نکنید. من چه کنم ؟!)
پدرم گفت : عید اوله عروسشون ( گرچه عید ما زیاد داشتیم و انگار نه انگار!) اگه اومدن دیدنش ما هم می یام بازدید خانه جدید و عیدتون مبارکی وگرنه بگو کلا دور ما رو خط بکشن. پدرم گفت : اگه عروسشونو نمی خوان مهم نیست خود دانند!!!
دوستان خانواده من هی می خوان جوش بدن. اونوقت اونا...
مامانم هم توی اتاق بهم گفت : امین پسر خوب و سالمیه و زندگیشو دوست داره. خودشم از اونا ناراحته. ول کن . حسابشو هم ، من و پدرت و هم تو از خانوادش جدا کن. می گه اگه روابط دوباره برقرار شد دیگه دخالتش نده. هر مشکلی با مادرش پیدا کردی خودت حرف بزن و جواب بده. امینو قاطی نکن.
خلاصه که من توی دل خودم به همسرم تا سالگرد عقدمون فرصت دادم عشق و تعهداتی که پریشب تو خونمون داد رو بهم ثابت کنه. امیدوارم نتیجه همونی بشه که باید باشه نه اونی که توی ذهنه منه...
ممنونم که تنهام نذاشتین و ممنونم که راهنماییم کردین. چشم چشم چشم به تمام حرفاتون گوش می دهم.
خیلی خوشحال شدم نازنین جون
ایشالله همیشه لبت خندون و دلت شاد باشه
خدارا شکر انگار هر چی داریم به عید نزدیکتر میشیم عیدی ها بیشتر میشند.
خیلی خوشحال شدم . خوشبخت باشی
اول چکامه دوم نازنین ببینیم سومی کیه که خوش خبر میاد روی خط
آفرین به این کولاک . دختر تو خیلی توانایی . انشالله خوشبخت باشی . این دفعه به جای اینکه گوش های قشنگ ات را بکشم از طرف من لپهای خوشگل ات را بکش و یک بوس بر پیشانی و گونه هایت بنشان .آفرین به امین نازنین که برای حفظ زندگی اش و نگهداری تو راه کوتاه آمدن و پیاده شدن از خر شیطان را پیش گرفته .