از قصد داره اذيت ميكنه.

سلاااااااام بر طراوت گل
ببین آبجی من احساس می کنم علاوه بر این ها که میگی شما هم داری یه جورایی اذیتش می کنی یا بقولش با پنبه سر می بری! بخدا نه اینکه از شایان دفاع کنم اما می خوام بگم ممکنه یک سری کارهای کوچیک موجب عکس العمل شدید بشه! مثلا:
شوهر طرف میره دنبالش بعد طرف به هزارو یک بهونه شوهرو الاف می کنه و در این مدت بهش بی توجهی کم محبتی و... می کنه! معمولا مردها مستقیم و فوری بروز نمی دون و جمع میشه و اینطور بروز می کنه پیشنهاد می کنم اول دنبال اشکالات در رفتارت بگرد والا هیچ مرد سالمی در قبال همسر دلخواهش اینطور وحشی گری نمی کنه!
موفق و شاد باشید.
یاعلی:72:

آقاي سورنا ،گفتن اون حرفا به اين دليل بود: من تا 4 بعدازظهرمنتظر ميمونم ناهار نميخورم تا باشوهرم ناهار بخوريم بعدشم بهش اجازه ميدم استراحت بكنه، بهش تا حد ممكن محبت هم ميكنم، وقتي كه فرصت پيش اومد دوست دارم ايشون از احوالات من بپرسه از خوشحالي ها و ناراحتي ها... ولي ايشون تازماني كه من شاد باشم با من خوش اخلاقه و اگر يه موقع بخوام ناراحتيمو ابراز كنم تا كمكم كنه نميخواد به حرفام گوش كنه وآرومم كنه. درواقع هرچي ميگم سكوت ميكنه و ابراز ميكنه كه به حرفات گوش نميكنم. در اون لحظه هستش كه من احساس ميكنم بي دليل داره منو،حرفامو،شخصيتمو بي ارزش ميكنه و از كوره در ميرم و رفتاراي غيرمنطقي دارم ومسئله طوري ختم ميشه كه من مقصر شناخته ميشم. ميدونم وقتي از كوره در ميرم حرفام و رفتارام غيرمنطقي ميشه، ولي دليل عصباتيتم كه منطقيه؟ دوستان شما ميگيد من چيكار كنم. طراوت عزيزم احساس ميكنم شما هم مشكلت درك نشدن توسط همسرته. يه جورايي جواب محبتتو با بي احترامي ميگيري. تو خودتو اصلاح ميكني ولي وقتي طرف مقابلت اينو نميفهمه و قدر نميدونه خيلي سخته.

به دنبال محبت،1- شما چجوری ناراحتیتون رو بروز می دین؟
2- خودتون وقتی همسرتون دلگیره چجوری همسرتون رو آروم می کنید، چجوری محبت می کنید به ایشون. ممنون می شم بدونم.

وقتي عصباني ميشم از زندگي ابراز نارضايتي ميكنم، ميگم مجبوري باهات زندگي ميكنم، كارها ورفتاراي بد خونوادشو به رويش ميارم، بهش ميگم بلد نيستي بايد بازنت چه جوري برخورد كني. ولي در آخر به جاي محكوم كردن محكوم ميشم.
در اكثر موارد با صحبت كردن و دلداري دادن و اينكه مسئله اي كه ناراحتشون كرده رو كوچيك كردن و... آرومش ميكنم. فقط در يك مورد بعد از گذشت دوسال زندگي مشترك نتونستم قانعش كنم. ايشون روي بعضي موضوعاتي كه قابل چشم پوشي هست ناراحت ميشه و در اون موقع انتظار داره من جلوي ايشون به شخصي كه باعث ناراحتيش شده گلايه كنم و ابراز ناراحتي كه خيلي از جاها موضوع اينقدر بي ارزشه كه اگه من ابرازش كنم شخصيت شوهرم زيرسوال ميره و ارزشش پايين ميادو بقول خودش ميگه اين تنها نيازي كه در طول زندگي براي من برآورده نكردي و پشتمو خالي كردي.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط به دنبال محبت

وقتي عصباني ميشم از زندگي ابراز نارضايتي ميكنم، ميگم مجبوري باهات زندگي ميكنم، كارها ورفتاراي بد خونوادشو به رويش ميارم، بهش ميگم بلد نيستي بايد بازنت چه جوري برخورد كني. ولي در آخر به جاي محكوم كردن محكوم ميشم.
در اكثر موارد با صحبت كردن و دلداري دادن و اينكه مسئله اي كه ناراحتشون كرده رو كوچيك كردن و... آرومش ميكنم. فقط در يك مورد بعد از گذشت دوسال زندگي مشترك نتونستم قانعش كنم. ايشون روي بعضي موضوعاتي كه قابل چشم پوشي هست ناراحت ميشه و در اون موقع انتظار داره من جلوي ايشون به شخصي كه باعث ناراحتيش شده گلايه كنم و ابراز ناراحتي كه خيلي از جاها موضوع اينقدر بي ارزشه كه اگه من ابرازش كنم شخصيت شوهرم زيرسوال ميره و ارزشش پايين ميادو بقول خودش ميگه اين تنها نيازي كه در طول زندگي براي من برآورده نكردي و پشتمو خالي كردي.

---

سلام محبت عزیز ولی خانوم خوب وقتی شما عصبانی هستین نباید(ببخشید) هر چی که دلتون میخواد به زبون بیارید که! کنترل خشم موقع عصبانیت ارزش داره صحبت کردن منطقی و درست وقتی عصبانی هستی به نظر من ارزشمند چون سخته و در ضمن وقتی خوشحالی که دیگه خشمی نیست بخوای منترلش کنی! خوب شما عصبانی هستی این شکلی با شوهرت صحبت میکنی چون زورشو نداری کتکش بزنی این حرفا رو میزنی یا معذرت میخوام محبت جان هر چی از دهنتون در میاد بهشون میگید! پس به شوهرتون حق بدید دیگه چون زورشو داره اون وقتی عصبانی میشه هر کاری دوست داره بکنه و شما رو بزنه دیگه!!!! به جای سرکوفت زدن دستشو بلند کیگنه در حد توانایشون عمل میکنن کاری که شما میکنید ولی در حد توانایی خودتون!

متاسفانه بدترین حرفی که میشه به یک مرد گفت اینه من به خاطر بچه ها باهات زندگی میکنم یا به اجبار ! دلشو میشکونید
بعدش توقع دارید به حرفاتون گوش هم بده؟!!! محکوم مشیشید خوب محکوم هستید به نظر من شما میتونید ناراحتیتونو به شکل خیلی قشنگ تر بیان کنید اینجوری شوهرتون هم به حرفاتون بهتر گوش میدن...
شما خودتون اگه شوهرتون وقتی عصبانی بشه مثل شما بهتون بگه اجباری باهاتون زندگی میکنه یا رفتارهای بد خانوادتونو بکوبه توی سرتون باز هم به حرفاش گوش میدید؟؟
رفتار بد خونواده همسرتون به همسرتو ربطی نداره که ازش یک سنگ بسازید بکوبید تو سرشون!

من خودم به شخصه وقتی از چیزی ناراحت باشم دوست ندارم شنونده درد و دلم تاکید کنه که اصلا موضوع مهمی نیست! و خیلی کوچیکه یا اون مسئله ای که من بابتش نارحتمو به گفته شما کوچیک نشونش بدن(هر چند نیت شما خوبه) دوست دارم اون لحظه با من همدردی بشه نه پند بدن و تند و تند قلمبه سلمبه بگن ... چون وقتی زمان میگذره و خودم آروم میشم کاملا میفهمم که چه موضوع آبکی بود و من بابتش خودمو ناراحت کردم اما وقتی ناراحتم و عصبانی شدم وقتی بهم بگن خیلی کوچیکه احساس میکنم درکم نمیکنن شاید شوهر شما هم از این موضوع ناراحت میشن(به نظرم بیشتر دقت کنید که به جای آروم کردنشون نا خود آگاه باعث رنجششون نشین)
موفق باشی.

سلام طراوت عزیز امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
اما بهتر نیست شما موضوع دعواتونو بگید چون همیشه(شاید اکثرا)خودمونو بی تقصیر میدونیم طی دعوا ها یا بگو مگو هایی که پیش میاد اما وقتی ماجرا و صحبتهایی که رد و بدل شده رو بیان میکنیم برای فرد بی طرف اون موقع بعضی وقتا میفهمیم مقصر اصلی خودمون بودیم...

طراوت خانوم شما به گفته خودتون 4 سال با شایان دوست بودید و 1/5 هم دوران عقدو داشتید این زمان کمی برای شناخت نیست مسلما که مردی دست بزن داره یا نداره؟
ایشون همون شایانی هستن که میگفتین براشون آب میوه میگرفین و وقتی از شما میپرسیدن خودت خوردی میگفتی تا خر خره خوردم منظورم از این یاد اوری این بود چی شده؟معلومه ایشون هم خوب بودن که شما دوست داشتین بهشون محبت کنید .. مجبور که نبودید پس چی شد
حالا اون شایان دست بزن داره؟!!و حالا میگین" از چشمم افتاده "طراوت جان شما هم کاری کردید که خیلی زودتر از چشم شایان افتادید که الان دارین متوجه میشید
به نظر من شما هم مقصر هستید ...

سلام به همه ی دوستان . سال نو بر همتون مبارک. estar جون از راهنماییتون ممنونم،لطف کردین. آره درست میگید من باید روی خودم کار کنم و به اعصابم مسلط بشم. شاید اینجوری بتونم نتیجه بگیرم. ولی کار خیلی سختیه. طراوت جون شما چیکار کردید؟ به کجا رسیدید؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sorena_arman

دنبال چی می گردید خدا می دونه! یا حق

---

جقدر راحت ميكيد : يا حق! در حاليكه خودتون هيجي از حق خواهى نميدونيد! نميدونم جرا انقدر اصرار دارين كه نضراتتون رو به ديكران تزريق كنيد!
من ميام اينجا كه كمى دردو دل كنم شما هم قبل ازاينكه جزئيات زندكى خصوصى من رو بدونيد بهتره كمى اينجورى اضهار نظر نكنيد تا اسباب مضحكهء سايت نشيد!!!
من نيازى ندارم كه بيام اينجا و بكم: من خيلي خيلي زن خوبى هستم و كتك ميخورم و صبورى ميكنم ! ن عزيز من, بعد از جندين سال زندكى من هم در اثر همنشينى با اين مرد عوضى , از رفتارهاى اون تأثير كرفتم ولى رفتار هاى كنونى من به تدريج زمان بوجود امده...
لازم نبود شما كوشزد كنيد كه شوهر من يك موجود روانيست اكه كمى دقت كنيد ميبينيد كه من خودم همه جيز رو شرح دادم
الان هم با شوهرم صحبت كرديم و اعتراف كرد كه روانيه و نميتونه عادت كتك زدن رو ترك كنه! كفت بايد زندكى كنى و كتك بخورى جون اين اخلاق منه و كار تو منو ميخواى بايد همهْ اخلاقهامو قبول كنى!
حالا شما كه ضد زن هستيد و مثال ميزنيد كه اكه داداشت فلان بود جى ميشد؟ من ميبرسم كه اكه خواهرت حتا براى يكبالر كتك شديد ميخورد و دامادتون ميكفت: كارى كه كرده يا حرفى كه زده مستحق كتك خوردن بوده؟! شما بهش ميكفتين: افرين شوهر خواهر عزيزم! دستت درد نكنه كه سياه و كبودش كردي! اكه باز هم كار غير اخلاقى كرد تو هم بزنش؟!!!!!!!!!!!
از نظر من نامردى يعنى اين...
باز هم ميكم به هر دليلي هيج مردى( تأ كيد ميكنم هيج مردى) حق دست درازى روى زن رو نداره اونم تو قرن 21! شما هم بهتره طرز فكرتون رو كمى كسترش بدين
اكر واقعا" بعضي حرفا انقدر ادم رز اذيت ميكنه , راههاى بهترى هم هست جز وحشيكرى.
با ارزوى موفقيت براى همه در سال نو.

منم برای آقای سورنا آرزوی موفقیتن می کنم توی سال جدید!

خانوم به دنبال محبت، من یک سوال کوچیک ازتون دارم. شما به همسرتون می گین بلد نیست با زنش چطور برخورد کنه و بعد زمانی که اون نیاز داره مشکلش رو واقعا مشکل بدونید از کوچک شماردن مشکل اون صحبت می کنید.
آیا شما انتظار دارید زمانی که از مشکل خود صحبت می کنید کسی شما را درک نکند و به شما بگوید " این مشکل خاصی نیست!!" این واقعا آرامش دادن است؟ آیا دوست دارید اینگونه به شما آرامش بدهند؟
خانوم سوفیا،من پاسخ توهینهای شما را سکوت می دانم. هر چند به هر حال ادبیات خاص شما در یک طرفه بیان نمودن مشکلتان و نوع پاسخ شما" که مضحکه سایت نشوید" در جای خود شایان توجه می باشد.
با این وجود همدردی کردن به درد شما نمی خورد. شما را چند روزی آرام می کند و دوباره مشکل شما با این مرد روانی آغاز می شود. به دنبال راه حلها باشید. راه حلها از سه دسته کلی خارج نیستند
1- صحبت کردن و کاهش مشکلات روانی ایشان
2- پیدا کردن ریشه های عصبانیت ایشان که اندکی از آن را بایستی در خود جستجو کنید و ایشان را به کتک زدن می کشاند.
3-طلاق
به هر حال من عمل کتک زدن رو وحشیانه می دانم. اصولا معتقدم که زنی که درست شدنی نیست با کتک درست نمی شود و بلکه شان هر دو به یک حیوان کاهش می یابد.
طلاق برای زنی که تصورات مضحک و پوچش از زندگی باعث شده است مرد به صلیب کشیده شود مناسبترین راه حل است. این بدیهی ترین راه حل در قرن 21 است و متاسفانه مذموم شمارده می شود. به هر حال ما از یک طرف در فرهنگ مضحک خود شناوریم و از طرف دیگر خود را قرن 21 ی می دانیم.
مدتها قبل این مرد باید فکر این مشکل را می کرد. زمانی که عقده های جنسی و روحی و روانی و کمبود محبت او فوران کرده بود و نیاز به جنس مخالف باعث شد زیر بار هر چیزی برود ابتدا پیش یک روانشناس یا روانکاو مجرب می رفت . بیماریهای روحی وجنسی خود را علاج می کرد و سپس پای به زندگی مشترک می گذاشت. خدا را شکر پسران امروزی اندکی عاقلتر شده اند و متوجه شده اند تا زمانی که مغز آنها کارآیی برنامه ریزی برای زندگی مشترک را ندارد وارد آن نشوند.

سلام دوستهاي خوبم
از 28 تا 8 فروردين مسافرت بوديم.اخلاق شايان خيلي عوض شده((بهترشده)) منم مثل گذشته نيستم ديگه كاري به كارش ندارم.به خاطر كبودي بدنم نتونستم عروسي پسر داييم برم و همين باعث شد كه شايان بيشتر از هميشه شرمنده بشه.
زندگي واقعا ارزش نداره كه بخوام بيشتر از اين خودم رو داغون كنم!!!طراوت 6 ماهه ديگه 24 ساله ميشه اما از نظر ظاهري به يه آدمه 27 ساله شبيه...

طراوت جان
شایان بابت کارش عذرخواهی کرد؟ خودت با او چه برخوردی داشتی؟

طراوت جان سلام حالت چطوره سال نو مبارکعزیزم امیدوارم امسال برات سال خوبی باشه و مشکلات سال قبلت تکرار نشه

طراوت گلم سلام
خانومی از این که عید روزهای آرومی داشتی خیلی خوشحالم بهتره دیگه نزاری تنش تو زندگیت بیاد
مراقب خودت باش
موفق و پیروز باشی

سلام
امیدوارم روز به روز زندگیتون بهتر بشه
احساس می کنم کمی آرمانی هستی که این هم به نوع زندگیتون در خانواده بر میگرده .
آرمانی بودن خوبه اما نباید به وسواس تبدیل بشه .
در رابطه با شوهرت وسواس پیدا کردی که اینهم ناخودآگاه باعث میشه رفتارهای محدودیت آفرین از تو سر بزنه و کار رو خراب کنه چون هر انسانی از رفتارهایی که تنگنا ایجاد کنه منزجر میشه.
خوب معلومه که شما همدیگر رو دوست دارین و علاقه زیاد شما به شوهرتون باعث حساسیت و محدودیت آفرینی شده که باید از احساسات به عقل پناه ببری .
حتی در مواردی که مطمئن هستیم طرف خطا کرده و اون انکار میکنه اطمینان کردن اثر بخشه یه اصل تربیتیه که حتی گاه آدم بهتره خودشو به تجاهل بزنه ، یعنی همون اغماض . شما در رابطه با همسرت و اون دختره صد در صد مطمئن نیستی که روابط داشتن و کنکاش کردی و به نوعی اصرار داشتی که رابطه بوده ، و این اصلاً درست و منطقی نیست ، ما حق نداریم قضاوت قطعی کنیم .
عزیزم چرا به احساسهای منفی که خیلی وقتها عاملش شیطانه( برای خراب کردن) اینقدر بها میدی و فکر می کنی وقتی حس منفی داری حتماً چیزی هست و دنبال می کنی .
همه این حساسیتها و وسواسها فقط روح وروانت را به هم میریزه و زندگیتونو خراب می کنه و اینجوری به شوهرت هم موج منفی منتقل می کنی و اون را از خودت و زندگی دور می کنی .
میدونی خانومی وقتی آدم کسی را به خاطر خود اون کس دوست داشته باشه هر وقت فکر بد یا چیز بدی هم در موردش حس کنه یا بشنوه ، نمی خواد باور کنه (نه اینکه اصرار کنه که حقیقت داره) و حتی وقتی بفهمه که اشتباه میکرده در موردش از اینکه اشتباه کرده خوشحال میشه و خدا رو شکر میکنه که اشتباه میکرده و اون مورد منفی رو نداشته ، اما اگه به ظن و گمانش دامن بزنه و انکار طرفش رو نپذیره و تازه تجسس هم بکنه تا ثابت کنه، نشونه اینه که این دوست داشتن خودخواهانست و این اثر خوبی رو معشوق نداره یعنی وقتی عاشق معشوقو از رو ی خودخواهی دوست داشته باشه مطمئنن هم امواج روحیش هم رفتاراش آزار دهنده میشه و انو دور می کنه اما بر عکسش و قتی علاقه اش آزادمنش و عشق حقیقی باشه و طرفش رو به خاطر خوداون دوست داشته باشه قطعاً هم امواج و هم رفتارش معشوق رو جذب میکنه و لذت می بخشه
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=6228&pid=67466#pid67466

دقت کن که دوست داشتنت به نظر میرسه خود خواهانه هست که اینجوری میشه
امیدوارم همیشه شاد باشی و از زندگی راضی

سلام دوستهاي خوبم.
منو ببخشيد از اينكه خيلي دير به پستهاي شما جواب ميدم! از 12 فروردين تا امروز بيمار بودم يه دندون كشيدن تا امروز منو انداخته بود!لثم 12 تا بخيه خورده و خيلي درد دارم اونم به خاطر پزشك احمقي كه بيشتر از بيمار حواسش به دستيارش بود ولاس زدن وزدن حرفهاي مزخرف...واقعا آخر زمون شده...

خدارو شكر با شايان مشكلي ندارم،انگار جادو شدم نسبت بهش خيلي بيتفاوت شدم نه اينكه برام مهم نباشه ،نه!!!ديگه دير و زود اومدنهاش برام مهم نيست.خداوكيلي خودش هم خيلي داره رعايت حالم رو ميكنه و تو اين مدتي كه مريض بودم از هميشه 2-3 ساعت زودتر مياومد خونه و مراقبم بود.بعضي وقتها كمتر توجه كردن به مرد و حساس نبودن زن نتيجه بهتري ميده.

طراوت جون با این حساب قدر این روزها رو بدان و حسابی در حفظشون کوشا باش
موفق باشی عزیزم

سلام
شايان از ديشب با من حرف نميزنه و خيلي ناراحتم.
ديروز كه از محل كارش برگشت خيلي بي حوصله بود من هم كلي باهاش شوخي كردم اما تاثيري نداشت به همين خاطرم ساكت شدم وقتي كه ديد ناراحت شدم اون شروع به حرف زدن كرد و تا اخر شب هم مثل هميشه بوديم.آخر شب ازش پرسيدم كه چرا ظهر ناراحت بود؟گفت همينطوري خسته بودم،منم بهش گفتم رفتي پاساژ مفيد اينطوري شدي با كسي حرفت شده؟چيزي گم كردي؟يه دفعه آقا عصباني شد كه تو داري طعنه ميزني:163: پرسيدم منظور ،گفت منظور اين كه كه باز ميخوايي بحث آرميتا رو بكشي وسط:47: اين در صورتيه كه بعد از عيد به طور كلي اخلاقم رو عوض كردم و هيچ وقت دعوامون نشده و حرفي از اون دختره نزدم!!!بعد هم رفت توي پذيرايي خوابيد.از صبح هم زنگ نزده،امروز هم كه قهره و دنبالم نمياد فقط اميدوارم به موقع بياد خونه و باعث نشه عصبي بشم و دعوامون بشه.يه سوال اگه دير اومد باهاش چطوري رفتار كنم؟

ضمنا معذرت ميخوام اگه نتونستم درست بنويسم چون سركارم و مجبورم يواشكي بيام تالار.

هيچكي منو دوست نداره:54:

چرا از قبل طراحي و با طراحي قبلي داريد فكر مي كنيد كه اگر شايان دير بيايد بايد عصبي شويد ؟!!!!!

عزيزم بگذار خلوتي داشته باشد بگذار كودك درون عصباني اش قهر كند و نتيجه قهرش به جدل كشيده نشود و با روي باز اين كودك عصباني و آزرده را در آغوش بكش ونوازش كن .

ani
عزيزم ممنون از پاسخت،الان كه من عاقل و سر به راه شدم شايان داره مثل گذشته من رفتار ميكنه.دليلش هم برام عجيبه

چرا عجيبه ؟!!!!!

شما اشتباهي داشته ايد و ايشان در آن دوره بسيار اذيت شده و امروز او به همان شيوه رفتار مي كند تا ميزان آسيب ديدگي خودشان را به شما نشان دهند . به نوعي مقابله به مثل . البته كار درستي نيست ولي به هر ترتيب عملا دارند اين كار را مي كنند . شما بايد صبور باشيد و به ايشان محبت كنيد و دائما از رفتارهاي گذشته خود و اينكه ايشان اذيت شده عذر خواهي كنيد و از ايشان بخواهيد همان شايان قبل شود و.....

طراوت عزیز تاپیکت رو خوندم
ممنون که راهنماییم کردی
امیدوارم مشکلاتت هر چی زودتر تموم بشه

ani عزيز اگه در گذشته شايان اذيت شده به خاطر خطا و خيانتي بوده كه انجام داده پس حق نداره الان با من اينطوري رفتار كنه.
بعضي وقتها محبت كردن بيش از حد باعث ميشه طرف مقابل خودش رو گم كنه.ديروز كه ازسر كار برگشت 2 بار سلام كردم كه جوابي نشنيدم.بعد هم من بي محلي كردم و شايان اومد طرفم ،مثل اينكه اينطوري بهتر جواب ميده.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط taravat

هيچكي منو دوست نداره:54:

---

سلام
آبجی خدا می دونه از بس غصتو خوردم دیگه روحیه نظر دادنم برام نمونده!:228:
موفق و شاد باید.
یاعلی:72:

عزيزم هيچ خطا وخيانتي بي علت ، بي علت هم نيست . مسئله مسئله علت و معلولي است . وقتي به دنبال دليل هستيم و مسئله اي را تحليل مي كنيم بايد بسيار بيشتر از مقطع زماني خاص بر روي آن متمركز شويم و خارج از فضاي احساسي به مسائل نگاه كنيم .

سلام taravate

عزیز

کمی به تفاوتهای زن و مرد در موقعیتهای مختلف توجه کن تا این اطلاعات کمکت کنه

که بتونی در شرایط مختلف بهترین رفتار را با شوهرت داشته باشی ، برای این کار کتابهایی

که در این خصوص است را مطالعه کن مثل : کتاب معروف مردان مریخی ، زنان ونوسی ،

و کلید طلایی ارتباطات از کریس کول

، ترجمه رضا آل یاسین و کتاب روانشناسی روابط انسانی از رابرت بولتون

مثلاً بدان که مردان وقتی از چیزی ناراحت هستند مایلند مدتی که ممکن است به چند

دقیقه یا چند ساعت وقت نیاز داشته باشد ، را تنها باشند ، حرفی نزنند، تا آرام شوند و

بعد از آرامش هم وقتی خانم سئول می کند که چه اتفاقی افتاده نباید حالت سئول

کردنش و کلمات و جملاتی که به کار میبرد معنای اینکه باید بگوید که چی شده را داشته

باشد ،چون نتیجه عکس می دهد ، لازمه کلمات به گونه ای باشد که این پیام را داشته

باشد :
" اگر مایلی میتونیم راجع به اونچه امروز ظهر ترا بخاطرش ناراحت دیدم صحبت کنیم "

و در مقابل این واکنش که همسر مایل نیست چیزی بگوید برداشت منفی نکنید ،

بلکه بدانید موضوع هر چه هست هنوز با آن درگیر است و برایش حل نشده و وقت بیان آن

نرسیده و فعلاً همسر شما توانسته خود را آرام کند .

خانمی ، بیشتر درگیری های شما ریشه در ندانم کاری، بخصوص از ناحیه شما دارد ، دقت

کن که می گویم "ندانم کاری"

پس دانسته رو، وگر نه به قول حافظ : " صرفه ز آدم ببرد شیطان رجیم "

آرزو می کنم روزهای نشاط و شادکامی را که حاصل از پختگیهای شما و همسرتان است

را در زندگیتان ببینم

ان شاءالله

ani وفرشته مهربان عزيز ممنون كه منو راهنمايي ميكنيد.
مرتضي جان حرص نخور پير ميشي به جاي غصه خوردن كمكم كن.:43:

بازم دعوامون شد، من روي رفتار خودم خيلي كار كردم و تا حدود زيادي خطاهاي رفتاري ام رو تغيير دادم اما شايان نميخواد بعضي رفتارهاش رو ترك كنه.
امروز داشتم باهاش صحبت ميكردم كه داشت از خنده ريسه ميرفت ازش پرسيدم كي پيشته گفت سروان... و بعدهم اون آقاي 40 ساله شروع كرد به پرسيدن كه با كي حرف ميزني؟چي ميگي؟....
منم بهش گفتم شايان اميدوارم اين يكي هم مثل رحمان سكان زندگيت رو از دستت نگيره و اون شروع كرد به خنديدن با دوستاش.....
واقعا نميدونم چرا اجازه ميده دوستاش تا اين حد تو حريم شخصيش وارد بشن،مگه در روز به جزمن با كي حرف ميزنه كه دوستاش مرتب ميپرسن كه با چه كسي حرف ميزنه؟
ساعت 3 مياد شركت سراغم اميدوارم بدتر عصبانيم نكنه!جالب اينه كه وقتي داد ميزنه و من ساكت ميشم بدتر عصباني ميشه و هي ميگه چرا بي محل ميكني؟

سلام
حساسیت نشون نده خانومی
آخه چرا فکر می کنی که شایان ریگی به کفششه ؟؟ چرا همش با شک زندگی می کنی طراوت عزیزم
خانومی یکم اعتماد کن این ترسه همیشگی رو از خودت دور کن
:72:

سلام به طراوت عزيز و دوست داشتني و بقيه دوستاي قديمي
من بعد از 3 ماه وقفه اي که بدليل مراسم عروسيم و ... داشتم ، حضورم رو رسما در تالار اعلام ميکنم :D
طراوت !!!!!!!!!!!!!!!!:97:
نمي فهمم دختر خوب !!! تو هنوز با خودت و شايان داري کلنجار ميري ؟؟؟!!! مي دوني چند وقته ؟؟؟؟ وقتي امروز وارد اين تاپيک شدم ، اصلا انتظار ديدن پستت رو نداشتم !!! واسه همين گفتم بيام و يه دل سير دعوات کنم . من با شناختي که ازت تو اين مدت پيدا کردم و قبلا هم بهت گفته بودم ، حساسيت بيش از اندازته که ديگه کنترلش از دستت در رفته !!!
من الان دقيقآ 2 ماه از زندگي مشترکم رو دارم تجربه ميکنم !!!
يادته چه قدر حساس بودم ، از روزي که زندگيمو زير يه سقف شروع کردم ، همه چيز شکر خدا يه رنگ و بوي ديگه اي گرفت . روز به روز حساسيتم کم شد و کم شد !!! ديگه حرص خيلي چيزارو که تو هنوز مي خوري رو نمي خورم ، يه پيرهن گشاد کردم تنم و رگ بي خياليم رو فعال کردم . راضي ام هستم ، اما تو از روزي که من ميدونم دائم داري با همسرت کل کل مي کني ، چقدر ديگه ؟ تا کي مي خواي ادامه بدي طراوت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگي ما آدما داري هزاران هزار بعد متفاوته !!! که بد نيست برايه رفع تکرار هم که شده بعدهاي ديگه اش هم حساب شده امتحان کرد حالا ازت خواهش مي کنم زتدگيت رو از يه
بعد ديگه اش ببين طراوت ؛ از سمتي که پرتوهاي عشق به صورتت مي تابن و تو رو به دنيايه زيبايها ميبرن ، اونجا که همش مهر و محبته ، اونجا که مهربونيه و صداقته ، اونجا که پر از نجابت و مهربونيه ، نه نق زدن و جنگ و خونريزيه ، زندگيت رو دوست داشته باش ، بيشتر بهش بها بده ، 377 پاسخ در کل اين مدت واسه مشکل تو برات کافي نبود ؟؟؟؟، خودت حل کن مشکلت رو عزيزم ، دوستان خوبمون هم از جمله bloom و ani و بقيه دوستان هم که من ميبينم از سر لطفشون پاسخهايه خوبي بهت ميدن ، اما تا کي طراوت ؟؟؟
خواهر خوبم از اونجايي که دوستت دارم ، دوست ندارم اينجور ناراحت زندگيت باشي ، مگه نه اينه که تو برايه رسيدن به آرامش در کنار همسرت به اون بله رو دادي !!! پس برايه رسيدن به اون آرامش مطلق تويه زندگيت تلاش کن ، هنوز دير نشده
اينقدر چند مدت بود که تو سايت نبودم ، دق کردم ، همه اش هم سر تو خالي کردم
ببخش منو عزيزم
:72:

سلام ماندگار خوبم
بهت تبريك ميگم:72: و از خدا براي شما و همسرت بهترين ها رو آرزو ميكنم.
ماندگار خوبم تو تاپيك قبلي كه زده بودم قبول دارم 80% من مقصر بودم اما بعد از عيد كاملا تغيير اخلاق دادم و به طور كلي عوض شدم الان شايان حساس شده! ضمنا ناراحتي من فقط از اين بود كه چرا جلوي دوستاش با من بد صحبت ميكنه ، چرا اجازه ميده مرتبا همكاراش ازش سوال كند كه با چه كسي در حال صحبته.؟!
4 شنبه هم كه اومد سراغم خودش فهميده بود كه مقصره و مرتب شوخي ميكرد و ميخنديد.
منم يه كوچولو بي محل كردم و بعد هم همه چي تموم شد.
ضمنا ماندگار خوبم نميدونم در جريان كم خوني و شايان هستي يا نه؟به خدا به حدي فشار روحي رو تحمل ميكنم كه:47: تصور يه بچه ماژور هر چند 50% آدم رو داغون ميكنه و نميذاره راحت زندگي كنم.

طراوت جان
مگه تو هم مشکل کم خونی داری؟ اگه هر دو مینور باشید احتمال 25% بچه ماژور دارید. ولی اگه فقط شایان مینور باشه باز هم 25% بچه مینور خواهید داشت عزیزم که مینور به تنهایی اصلا" خطرناک نیست:72:

مگه به جز من كس ديگه اي هم از دوستان اين مشكل رو داره؟
من مينورم اونم از شاخه بتا،شايان هم مينوره و متاسفانه بتا:47:
اگه دو تا كم خوني از نوع مينور و از شاخه بتا و آلفا باشند 25% امكان بچه ي ماژور وجود داره اما با شرايط ما.........
الينا جان من با تماني اين شرايط سخت با شايان ازدواج كردم و اين در صورتي كه به جزء خودمون دو نفر هيچ كس از اين مشكل خبر داه حالا خدا رو خوش مياد اينهمه همه جنگ اعصاب داشته باشيم.آقا الان عاشقه و ميگه كه محضري مينويسه كه بچه نميخواد اگه 8 سال ديگه زد به سرش و هوس بچه كرد و اون موقع ساز جدايي زد.
خدايا به خودت پناه ميبرم از دست اين افكار مخرب.

در جريانش هستم منتها الينا درست ميگه اگه هر دو مينور باشيد مشکلي نخواهيد داشت . دوست منم دقيقآ مشکل شما رو داشت . زير نظر يک پزشک فوق العاده خوب در يزد بود که با وجود نگراني هاي بسيار يه پسر 3.5 کيلويي هم بدنيا آورد که سالمه سالمم هست .
ميدوني عزيزم زندگي شما دو تا يه بچه کم داره که با اميد به خدا و صبر و درايت خودتون صاحبش خواهيد شد . :72:
دليل اين رفتارهاتون هم بي ربط به مشکل کم خوني تون نيست .
درسته تهران دکترايه خوبي داره اما من بهت اطمينان ميدم در يزد دکتراي فوق تخصص بسيار خوبي برايه زنان و زايمان هستش که اگه بخواي شماره چند تا رو برات بفرستم .

ماندگار خوبم ترو خدا راست ميگي بچشون سالمه؟ميشه شماره اون دكتر رو برام بگيري؟اونها هم جفتشون تالاسمي مينور از نوع بتا داشتند؟

طراوت جان
یه دفعه من از یه دکتر شنیدم که با شرایط شما میتونند بذارند حامله شن و بعد همون ماه اول آزمایش میدن اگه بچه ماژور باشه سقطش میکنند و اگه سالم باشه که خدا رو شکر.
پس نگران نباش عزیزم:72:

تا جايي که ميدونم هر دو مينور بودن ، در مورد نوع تالاسمي شون که بتا بود يا آلفا بايد سوال کنم ، بعد بهت بگم ، شماره دکتر رو هم برات ميگيرم
نگران نباش عزيزم :72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط taravat

ماندگار خوبم ترو خدا راست ميگي بچشون سالمه؟ميشه شماره اون دكتر رو برام بگيري؟اونها هم جفتشون تالاسمي مينور از نوع بتا داشتند؟

---

سلاااااااااااااااام بر آبجيه ...!
اولا كلا بي معرفتي!!! دوما هم باز بي معرفتي!!!
سوما اينكه يه مشكل شما طزيقه ي آشناييتونه كه خودت بهتر مي دوني و بنده يادآوري كردم!
مشكل ديگه احساسيه كه نسبت زيباييه شوهرت داري!!!
و اينكه شوهرت بنظر آدم دم دمي مزاجي مياد درسته؟ اين آخريش خون به دلت كرده نه؟
و البته خيلي زود تحت تاثير ديگران قرار مي گيره و افكارش رو تغيير ميده!
بنطرم اگه درست برداشت كردم غير مستقيم از آدمايي با اين خصوصيات بگو تا اون هم يه كم به كارهاش فكر كنه شايد تغيير شون بده! يه سري مسائل ديگه هم هست كه البته كار دارم بايد برم شايد بعدا گفتم!
درباره ي بچه هم يه دكتره مي گفت هيچ نگران نباشيد فقط تا قبل از 10 هفتگي با دكتر مشاورتون در ارتباط باشيد طي اين مدت با دادن آزمايشاتي مشخص ميشه بچه مشكل داره يا نه كه داشته باشه تو همون 5-6 هفته ي اول خيلي راحت و قانوني بچه رو سقط مي كنن تا ايشالا بعديش بي مشكل باشه!
موفق وشاد باشيد.
ياعلي:72:

سلام مرتضي جان خوبي ؟؟
به خدا بي معرفت نيستم هر وقت ميام نيستي،در مورد شايان هم كه همه چي رو ميدوني و نياز به توضيح نيست.
ترس من از بچه همون سقط و زماني كه خانواده ها بفهمند اون زمان كه اگه من هم نخوام مجبور به جدايي ميشم.اما شايان رو دوست دارم خيلي زياد:16: