رامتین عزیز وظایف زنان رو دیدی چطور تعبیر کردند؟ پس بیا بیرون گلم از رویا. واقعیت چیز دیگریست !همدلی-هم صحبتی! احتمالا ناز و بوسه. فقط اینا مهمه . چون برای خانوما اینا مهمه! برای آقایون چی مهمه؟ رابطه جنسی؟ مگه دنبال ماشین جنسی اومدن؟
نمایش نسخه قابل چاپ
رامتین عزیز وظایف زنان رو دیدی چطور تعبیر کردند؟ پس بیا بیرون گلم از رویا. واقعیت چیز دیگریست !همدلی-هم صحبتی! احتمالا ناز و بوسه. فقط اینا مهمه . چون برای خانوما اینا مهمه! برای آقایون چی مهمه؟ رابطه جنسی؟ مگه دنبال ماشین جنسی اومدن؟
نمی دونم چرا تو بحثای اخیر همش بعده سورنا جواب میدم انگار همش دارم تاییدش می کنم واس همین باید یکم کمتر جواب بدم خیلی خوشایند من نیست اینطور جواب دادن!نقل قول:
نوشته اصلی توسط kimiakhaton
خانومه کیمیا می دونی این حرفت مثل چی بود؟ مثل اینکه یه مرد بی کار بی سرمایه کلا از نظر اقتصادی 0و بدون تخصص بیاد خواستگاری بگه همش که پول نمی شه عشق محبت همدلی و... در زندگی ارزش بالاتری دارن شما زیر بار این حرف میرید؟ یکم دیدتون رو باز کنید بد نیست!
موفق و شاد باشید.
یاعلی:72:
اول اینکه سورنا من خوشبینانه به این مسئله نگاه کردم که زن به عنوان شریک زندگی همیشه همدم شوهرش بمونه وگرنه اگر بخواهیم به دید kimia نگاه کنیم هیچ دلیل نداره یک زن تا آخر عمرش پیش شوهرش بمونه و از اون پرستاری کنه میتونه مثل یک ماشین جنسی که روزی خراب میشه و به درد نمیخوره اون رو عوض کنه
اگه راستش رو بخاین بعضی از مشکلاتی که من سراغ دارم از همکارم اینه که در خیلی از مفاهیم بدیهی زندگی با هم مشکل پیدا کردند
همانطور که میدانیم زن به صورت فطری علاقه مند است که به شوهر خود تکیه کند و به مرد خود به عنوان یک فرد مقتدر و محکم در مسائل زندگی نگاه کند،مردی که از پس مشکلات زندگی بر میاید و در هر شرایطی پاسخگوی نیازهای خانواده است،مسئله ای که در زندگی همکار من دچار خدشه شده چون زن خودش رو بزرگتر از مرد میبینه و ناخودآگاه تصمیم گیری در امر زندگی از دید خانم بهتر انجام میشه چون دارای تجربه بیشتری نسبت به مرده
ممکنه این امر درست نباشه ولی در فکر زنی که چندین سال از شوهر خود بزرگتره این مسئله شکل میگیره که عاقلانه تر به مسائل نگاه میکنه پس اونه که باید تصمصم گیری کنه نه مرد خانواده که این امر باعث مشکلاتی میشه که من الان دارم در نزدیک خود میبینم
دوم اینکه به نظر من برای خود زن هم خوب نیست چون زودتر از مرد شکسته میشه ممکنه دیگه جذابیت اول رو برای شوهرش نداشته باشه که حتی اگر این امر هم اتفاق نیفته در طرز فکر زن نسبت به خودش تغییری ایجاد نمیشه یعنی همواره نگرانه که نکنه دیگر اون جذابیت اولیه رو بواسطه سن زیادترش نسبت به شوهر نداشته باشه مسئله ای که چه بخوایم چه نخوایم برای زن مهمه
سوم هم از نظر جامعه که این مسئله غیر عادی است و به دید خوبی به اون نگاه نمیشه و باعث حرف و حدیثهایی میشه که ممکنه در آینده برای هر دو طرف ایجاد مشکل کنه
و خوشبختانه باید به romina وkimia بگم که انقدر مثال زنده در کنارم دارم که بتونم به آنها استناد کنم
در آخر باید بگم که این مثالها واقعی است نه خیالی،پس سعی کنیم خودمون رو گول نزنیم،بعد از گذشت زمان و عادی شدن خیلی چیزها است که مشکلات سر بیرون میارن
خیلی از ازدواجها که بدون هیچ مشکل و حرف و حدیثی شروع میشن به جای خوبی نمیرسن چه برسه به ازدواجهایی از این قبیل که مشکلات در ابتدا با زندگی شروع میشوند و زن و شوهر بایستی نصفی از انرژی خود را صرف از بین بردن این مسائل کنند
اگر بخوایم به صورت مسئله فیزیک هم نگاه کنیم شما باید در این ازدواج از منفی به سمت صفر و از صفر به سمت مثبت حرکت کنید که توان زیادی از شما رو تلف میکنه
من هم نمونه ي خوشبختي هاشو ديدم ، توي آشناهاي من هستن كساني رو كه زن بزرگتر از مرد بوده !
شما دارين ميگين مشكل ! خوب آدم نميتونه بگه كه مشكل اصلا وجود نداره ! خوب هر ازدواجي يه مشكلاتي واسه خودش داره !
به نظرم اين به طرفين بستگي داره كه ببينن ارزشش رو داره يا نه ؟!! اگه آدم خودش بخواد بعضي مشكلات ميتونه وسط نياد ! خيلي از مشكلات ناشي از دخالت هاي پدر و مادر و ... هستش كه اگه به اونها اجازه ي دخالت داده نشه ، يا به حرفهاشون توجه نشه ،يا اگه ازدواج از روي عقل صورت گرفته باشه ، ديگه اصلا جايي واسه پشيموني باقي نميمونه كه با حرفهاي ديگران تحريك بشه !
مثلا اون مثالي كه شما زدين در مورد همه ي زنها صدق نميكنه ! بعضي از زنها اصلا روحيه ي مديريت ندارن ، يا كاملا وابسته ان ! در اين صورت اصلا فكر نميكنم كه مثال شما در موردشون صدق بكنه !
اونيم كه شما ميگين درسته ولي در مورد فاصله هاي سني زياد ! مثلا اگه زن بيشتر از 5-4 سال از شوهر بزرگتر باشه ، خودش هم كاملا درك ميكنه و احساس مادر بودن يا خواهر بزرگ بودن بهش دست ميده نه همسر بودن . ولي اگه اين فاصله كم باشه ( نهايت تا 3 سال ) فكر نميكنم مشكل خاصي پيش بياد !
چرا همه چيز رو با سن ميسنجين ؟ به نظرم اين بستگي به رشد عقلي و عاطفي افراد و درك و شعورشون داره ، نه سن شناسنامه اي !
ببينين ، شما الان حالتي رو تصور كنين كه دختر يك سال از پسر بزرگتره ( حالت الف ) و حالتي كه دختر يك سال از پسر كوچيكتره ( حالت ب ) خوب فاصله ي حالت الف و ب دو ساله و من فكر نميكنم كه يك دختر مثلا 36 ساله با يه دختر 34 ساله خيلي فرقشون باشه و خيلي شكسته تر شده باشه ! يعني كلا منظورم اينه كه اگه اختلاف سني كم باشه ، مشكل خاصي در نظر من پيش نمياد ! ولي در فاصله هاي سني زياد خيلي هم مشكل پيش مياد ! خيلي !
حالا اگه دختر از پسر بيشتر از 6-7 سال كوچيكتر باشه خوب اين ديگه قابل مقايسه نيست ! ولي خوب اگه بخواي كوچيكتر بزرگتري رو مثال زد با يك سال هم ميشه ! كمااينكه بيشتر ازدواجهايي كه الانه صورت ميگيره ، دختر و پسر اغلب همسن هستن يا فاصله ي سني كمي دارن ( مخصوصا توي ازدواجهاي دانشجويي )
به نظر من كه نميشه يه قانون كلي داد ، خيلي ها ازدواج ميكنن با بدترين شرايط و خوشبخت ميشن ، خيلي ها هم ازدواج ميكنن با بهترين شرايط و بدبخت ميشن ! اين طرفين رابطه هستن كه تعيين كننده ي خوشبختي و بدبختي خودشون هستن !
آدم بايد فرد مناسب خودش رو پيدا كنه ! در غير اين صورت معلومه ديگه !
همسر من 1 سال از خودم بزرگتره.خیلی راحت زندگی میکنیم .و منطق هم رو می فهمیم
اینکه من صحبت از ماشین جنسی کردم در پاسخ اقایونی بود که میگفتن اگه زن بزرگتر باشه ...زودتر از کار میافته و خلاصه دیگه به درد نمی خوره که البته این مسئله اصلا برای دنیای امروز درست نیست زنای امروزی خیلی به سلامتیشون اهمیت میدن و زن 45 ساله ی امروز رو با همون زن در 20 سال پیش نمیشه مقایسه کرد ....پس این مسئله منتافیه میمونه مسائل دیگه که بسیاری از دوستان بهش اشاره کردن ...در ضمن اگه خانم خیلی از اقا کوچکتر باشه نظرتون چیه ...؟؟؟ مثلا من خودم 13 سال از همسرم کوچکترم ..و وقتی ازدواج کردم با اینکه سنم خیلی کم بود 17.....اصلا مهریه نخواستم و گفتم من ارزشم خیلی بیشتر از ایناست که بخوان روم قیمت بذارن ..اینم جهت اطلاع اقایونی که فکر میکنن همه ی خانما دنبال مادیات هستند .. البته با خواب و رویا هم نمیشه زندگی کرد .. و مسلما حداقل چیزا رو برای شروع یه زندگی..... زوجین لازم دارن .......اما به نظرم اگه اینطوری زندگی کار میکنه ..اونطوری شم کار میکنه ...