-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام خانومی!
میشه بپرسم که از سرگرمی های دیگه همسرتون چقدر اطلاع دارین؟ مثلن سرگرمی هایی که قبلن داشته و اونها رو ترک کرده. ببخشید اما به نظرم بجای گیر دادن و سوال پیچ کردنش سعی کنید با ابراز محبت های ناگهانی غافلگیرش کنید. گاهی کاری رو که در ارتباط با بچتون میشه به عهده ی اون بگذارین تا یادش بیاد که در قبال شما و بچش مسئولیت داره.
بهش بگین که دوست دارین وقتتون رو با اون و بچتون بگذرونین. بهش بگین که خیلی دوستش دارین . بهش بگین که میتونه برای خودش خلوتی داشته باشه اما زمانی رو هم باید برای خانوادش بذاره.
عزیزم نگران نباش بالاخره به بهترین نحو حل میشه. گلم از خدا و ائمه هم کمک بخواه آقا امام زمان از حالت باخبره و تنهات نمیذاره از ایشون هم بخواه کمکت کنه. نگران هیچی نباش . تلاش کن و توکل در جهت درست. مقاله های زیادی در رابطه با این مسایل وجود داره در براه ی زندگی مشترک هم همینطور. سعی کن اطلاعات بیشتری از علایق و سلایق همسرت پیدا کنی همینطور در باره ی حفظ زندگی مشترکت.
خوشبخت باشی.:305:
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
چی چی یو به رشد عقلی نرسیده حالا چون مرده این کارارو که انجام میده می گین به رشد عقلی نرسیده با دخترای دیگه حرف می زنه چت می کنه بی احترامی می کنه در صورتی که به یکی دیگه تعهد داده اون وقت می گین بذاره رشد کنه مگه چه قد باید بشه که بگین رشد کرده
حالا اگه این کارا رو خود صبا جان می کرد مردش می گفت اشکال نداره می ذارم بزرگ شی حالا بچه ایی این کارا رو کن اشکال نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
واقعا که حرصم می گیره از این جور ادما
صبا دختر عزیزم تو اصلا نباید به این اقا رو بدی برو پیش مامانت وقتی فهمید همه چیزم چت و دوست دختر نمی شه وقتی فهمیدی ادم شده اومد التماست کنه اون وقت برگرد
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانا
چی چی یو به رشد عقلی نرسیده حالا چون مرده این کارارو که انجام میده می گین به رشد عقلی نرسیده با دخترای دیگه حرف می زنه چت می کنه بی احترامی می کنه در صورتی که به یکی دیگه تعهد داده اون وقت می گین بذاره رشد کنه مگه چه قد باید بشه که بگین رشد کرده
حالا اگه این کارا رو خود صبا جان می کرد مردش می گفت اشکال نداره می ذارم بزرگ شی حالا بچه ایی این کارا رو کن اشکال نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
واقعا که حرصم می گیره از این جور ادما
صبا دختر عزیزم تو اصلا نباید به این اقا رو بدی برو پیش مامانت وقتی فهمید همه چیزم چت و دوست دختر نمی شه وقتی فهمیدی ادم شده اومد التماست کنه اون وقت برگرد
آروم دانا جان
من خودم کلی کلافه ام با خوندن متن شما کلافه تر شدم چه برسه به صبا نازنین!
یکم آرومتر دوست خوبم
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط panjare
سلام خانومی!
میشه بپرسم که از سرگرمی های دیگه همسرتون چقدر اطلاع دارین؟ مثلن سرگرمی هایی که قبلن داشته و اونها رو ترک کرده. ببخشید اما به نظرم بجای گیر دادن و سوال پیچ کردنش سعی کنید با ابراز محبت های ناگهانی غافلگیرش کنید. گاهی کاری رو که در ارتباط با بچتون میشه به عهده ی اون بگذارین تا یادش بیاد که در قبال شما و بچش مسئولیت داره.
بهش بگین که دوست دارین وقتتون رو با اون و بچتون بگذرونین. بهش بگین که خیلی دوستش دارین . بهش بگین که میتونه برای خودش خلوتی داشته باشه اما زمانی رو هم باید برای خانوادش بذاره.
عزیزم نگران نباش بالاخره به بهترین نحو حل میشه. گلم از خدا و ائمه هم کمک بخواه آقا امام زمان از حالت باخبره و تنهات نمیذاره از ایشون هم بخواه کمکت کنه. نگران هیچی نباش . تلاش کن و توکل در جهت درست. مقاله های زیادی در رابطه با این مسایل وجود داره در براه ی زندگی مشترک هم همینطور. سعی کن اطلاعات بیشتری از علایق و سلایق همسرت پیدا کنی همینطور در باره ی حفظ زندگی مشترکت.
خوشبخت باشی.:305:
سلام ممنون از همفکری و کمکتون سرگرمیهای دیگه ایشون قلیون بوده که با دوستاش جمع میشدن یکجا که بیشتر خونه ی خودشون بوده و بقول خودش روزی 3 .4 بار بوده اونهم اگه خونواده نبودن تا صبح ادامه داشته یا رفتن به پارک یا میرفتن بیرون از شهر ...فعلا اینا یادم بود .خدا از زبونتون بشنوه من اگه از ائمه کمک نگیرم که دیگه فاتحم اومده بود ...
الان چند ماهییه که فقط منو واسه نیازش بقل کرده و تا کارش تموم میشه اون میره پی کار خودش دیروز بهش گفتم میدونی خیلی وقته بهم نگفتی دوستت دارم یا خیلی وقت منو از روی علاقه نه نیاز بغل نکردی فقط نگام کرد و لبخندی زد همین !!!!!!!!!!!!!
خیلی وقته که .....
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانا
چی چی یو به رشد عقلی نرسیده حالا چون مرده این کارارو که انجام میده می گین به رشد عقلی نرسیده با دخترای دیگه حرف می زنه چت می کنه بی احترامی می کنه در صورتی که به یکی دیگه تعهد داده اون وقت می گین بذاره رشد کنه مگه چه قد باید بشه که بگین رشد کرده
حالا اگه این کارا رو خود صبا جان می کرد مردش می گفت اشکال نداره می ذارم بزرگ شی حالا بچه ایی این کارا رو کن اشکال نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
واقعا که حرصم می گیره از این جور ادما
صبا دختر عزیزم تو اصلا نباید به این اقا رو بدی برو پیش مامانت وقتی فهمید همه چیزم چت و دوست دختر نمی شه وقتی فهمیدی ادم شده اومد التماست کنه اون وقت برگرد
سلام منم با حرفت موافقم نمیدونم چرا همیشه این حق واسه مرداست (دور از جون همه ی بچه های تالار) اگه بمیره زود میرن زن میگیرن اگه مریض بشه حوصله ندارن یا اگه از ریخت بیفته دلشونو میزنیم یا خسته میشن وهزارو یکی اگه های دیگه!!!!!!!!
حالا اگه همی اینها برعکس شده بیاهو ببین چی میشه... من نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
در ضمن من قبلا هم گفته بودم مامانم به اندازه ی کافی مشکل داره و کشیده نمیخوام منم اضافه بشم با وجود اینکه با یک نگاه خبر از حالو روزم دارن ولی به این واضحی مطلع نیستن.. داداشم هم یه جورایی مشکل داره که فعلا همه درگیر اونن
بازم ممنون از همه و وهم عزیز:43::43::43:
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام
امروز نسبت بروزهای دیگه خیلی خوشحالم :227:
دیروز وقتی شوهرم بعد 2 روز کار برگشت خونه سعی کردم باهاش درست برخورد کنم و باتوجه به حرفهای شما سعی کردم کمتر به دستو پاش بپیچم نه پی ام هاشو خوندم نه اس ام اس و نه غر زدم قتی اومد نشست پشت کامپیوتر منم با دخترم رفتیم جلو تلویزیون خودش بعد از یه مدت پاشود اومد کنارمون منو دخترشو ناز کرد بعد از ظهر هم رفت بیرون و برعکس همیشه گفت میره هیئت حتی وقتی از حسینیه برگشتم بهش زنگ زدم که بازم برعکس همیشه بهم گفت که کجاست و میر فلان جا و بعدم زود بر میگرده خونه ..از تعجب داشتم شاخ در میاوردم نمیدونم اینا خوابه یا تو حقیقت:question::162:
در هر صورت از راهنمائیاتون واقعا ممنون شما باعث شدین اینجوری بشه نمیدونم بازم ادامه داره یا (روز از نو روزی از نو)واسم دعا کنین:203:
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
اميدوارم به حق اين ماه عزيز مشكلت حل بشه و تا آخر محرم بيايي و بنويسي تمام مشكلاتت حل شده.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خوشحالم این مطلب رو خووندم... این رفتار ایشون رو به فال نیک بگیر و در همین شرایط که رفتارش حتی فرش کنید به تصادف و موقتی تغییر کرده، سعی کنید اونطو.ر که میخواید باهاش رفتار کنید... یعنی اونطور که قبلا به دلیل رفتار بد ایشون فرصت نمیشد، باشید..
براتون دعا میکنم هرچه زودتر مشکلتون حل شه و شیرینیشو اینجا بخوریم...:227:
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
:228:
سلام ممنون طراوت عزیز امیدوارم تو هم مشکلت زود حل بشه
ممنون اقای مهرداد در مورد شیرینی هم بچشم فعلا اوضاع بر وفق مراد نمیدونم ادامه داشته باشه یا نه ولی در هر صورت میخوام سعی کنم درست رفتار کنم و از صحبتهای شماها استفاده کنم :303: تا حالا برعکس همیشه توضیح میده کجا میره اکثرا هم میگی کی میاد کمتر میره کافی نت از زنگها و اس ام اس ها هم خبری نیست نمیدونم یا من کنجکاوی نکردم یعنی میشه همه چیز تموم شده یا من سرمو کردم زیر برف از چیزی خبر ندارم نمیدونم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟:33: این چند روز که رفته بودیم پیش مامانش اینا دیروز اومدیم البته شوهرم 2 روز زودتر برگشته بود بخاطر شیفت کاریش جمعه صبح با دوستاش رفته بودن گردش بعد که من اومدم عکساشونم بهم نشون دادمن باهاش بحث نکردم گفتم خوش گذشت خودش گفت که بچه ها خیلی اصرار کردن من رفتم نمیدونم چجوریاست:162: شاید خواب میبینم شوهر منو حرف راست در هر صورت فکر میکنم گفته های شما باعث شد من طرز صحیح زندگی رو بفهمم بازم ممنون :72::46::46:
واسم دعا کنید همه چی تموم نشه:203:
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خدا رو شکر صبا جان
همینطور به رفتارت ادامه بده
موفق باشی
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
یه پیشنهاد میکنم بهتون... چند روز که گذشت، بدون اینکه ایشون رو به قبل برگردونید، بعد از یک روز کامل که کنار ایشون بودید، نشون بدید چقدر خوشحالید از اینکه این مدت کنارش هستید و از شرایط جدید دارید لذت میبرید(البته احساس دیگه رو هم میتونید بگید :46: :82: ).. بعد این تاپیک رو به بهش نشون بدید... مطمئنم براش جالب خواهد بود و تاثیر گذار... البته قبلاش حتما صحبت های خودتون که اینجا مطرح کردید رو بخونید و بعد اگه فکر میکنید ایشون با ادبیات راحت شما در تعریف رفتار های ایشون مشکلی ندارن، اینکار رو انجام بدید... فکر میکنم بعد از خوندن این مطالب و صحبت ها، و دیدن جواب های دوستان و سپس، رفتار خوب و مهربان شما با خودشون ، مطمئنا به شما افتخار کنند....
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
elina عزیز ممنون
اقای مهرداد ممنون از پیشنهادتون سعی میکنم امتحان کنم خبر شو بهتون میدم ولی ایا این راه درستی باشه که من pmهامو بهش نشون بدم در رابطه با مشکلم خبری نیست اون داره کارشو انجام میده امروز مثل داشت شماره های موبالشو چک میکرد و بعضی هاشو پاک ولی بیشتریاشو جا گذاشت بهش میگم اینا کین میگه دوست دوخترام که باهاشون میچتم گتم مگه مشکلی داری چرا اینجوری میکنی میگه مگه من چیکار خلافی میکنم که بهت بر میخوره من که کاری ندارم باهاشون بنظرم این قصه حالا حالا ها سر دراز دارد چرا واقعا مردا تا این حد باید بیوجدان باشن واقعا یه مرد از زندگی و همسرش چی میخواد یا چی میتونه راضیش کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام
خانم صبا، بنده نظر شخصی خودم رو عرض کردم، یعنی مثلا اگه من در چنین شرایطی، پی ام های همسرم رو میخوندم که برا من و روبطم چقدر داشته تلاشه میکرده، لذت میبردم و فکر میکنم براش میذاشتم... در مورد شما، واسه همین، عرض کردم صحبت هاتون رو بخونید و اگه فکر میکنید ایشون مشکلی ندارند با این مسئله، اینکار رو انجام بدید... راجع به اون مسئله هم، سعی کنید کم کم اثر گذار شید... یه دختر به طور معمول وقتی با شخص مورد علاقش واسه زندگی آشنا میشه ، چندین! سالی از آرایش و غیره و این قبیل مسائل شخصیش میگذره... شوهر این شخص اگه با رفتار همسرش مخالف باشه یا مثلا حدودیش رو زیاده روی بدونه، بهترین کار تاثیر گذاری ثبل از بروز درخواسش از همسر برای رعایت کردن در آرایش خودش هست... چون اون دختر چندین سال با لوازم آرایشش و آرایش کردن و بیرون رفتن خوو گرفته، نمیشه یهو ازش گرفت...
منظورمو فکر کنم رسووندم..
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان
ببخشید ولی من با نظر مهردا مخالفم . اصلا" صلاح نیست pm هاتو بهش نشون بدی. بذار گذشته رو فراموش کنه و اون فکر کنه که تو هم فراموش کردی. این کار رو اصلا" نکن عزیزم.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
الینا جان
سلام منم تو همین فکرم دو بشک بودم که چیکار کنم .دیروز صبح وقتی اومد خونه برخوردش خیلی خوب بود با بچه کلی بازی کرد با من شوخی کرد و ساعت 11.30 اماده شد بره بیرون خواستم مزهی دهنشو بفهمم گفتم صبر کن منم بیام باهات گفت نه امتحان دارم زود بر میگردم بانک کار دارم منم بهش گفتم توی این 1 روزی که خونه ای چقدر سهم من میشی گفت من که تا حالا پیشت بودم حالا هم یه سر میرم بیرون 1 بر میگردم که وقتی رفت و برگشت بانک نرفته هیچ همش کافینت بوده بعدظهرم گفت درس داره ولی ساعت 6.30 به بهونهی اینکه داره میره واسه خونه چیز بخره اماده شد من 2 روزه لیست بهش دادم که قرار بوده بره از مغازه ی دوستش بخره .من بهش گفتم صبر کن منم میام اول هزارو یکی بهبنه اورده که با بچه سخته یا کجا میخوای بیای من زود برمیگردم یا بهم گفت واقعا که یعنی اینقدر بهم شک داری که میخوای همرام بشی و رفت ولی دوباره برگشت که زود اماده شو بریم تو مغازه چند بار یکی بهش زنگ زد اونم به بهانه ی اینکه انتن نمیده رفت بیرون حرف زد اومد بهش گفتم کی بود گفت دوستم کارت شارژ میخواست گفته واسش بخرم رفتیم جلو مغازه دوستش یه یه ربی رفت تو مغازه بیرون که میومد داشت با یکی حرف میزد بهش گفتم کی بود گفت داشتم بهش شماره ی شارژ و میگفتم
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
عزیز دلم حتی نپرس کی بود. اینطوری خیلی بهتره. سعی کن بیشتر جاهایی که میخواد بره باهاش بری به بهونه اینکه بچه تو خونه حوصلش سر میره و بهونه میگیره.
بچه ات حرف هم میزنه؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
[/size]:33: حسابی ریختم بهم دیگه سردر نمیارم یعنی من بیش از حد شکاکم یا اون مشکل داره:162:
بنظر شما مشکل از منه چند وقت پیش یکی همش بهم زنگ میزد یه بار که خونه بود گوشی رو بهش دادم تا جوابشو بده اون که گذشت د.باره یکی دیگه زنگ میزد این ماله اون زمانی بود که باهاش قهر بودم که صداش زدم ببین این کیه گوشیرو که ورداشت طرف قطع کرده بود بعد یه ساعت خواهرم 2 بار تک زنگ زد یه خورده که گذشت پاشود اومد گوشیمو چک کرد گفت کو اس ام اسه که واست اومد منم گفتم تک زنگ بود نه اس ام اس !دیروز بهم میگه چرا بهم شک میکنی من اگه مشکلی داشتم که گوشیمو جلو دستت نمیزاشتم منم قضیه ی اون روزو بهش گفتم اونم جواب داد من فکر کردم اون پسره اس ام اس داده [size=large]من که بهت شک ندارم:97:منو میگی داشتم منفجر میشودم که اینقدر خونسرد خودشو نشون میداد[size=medium]:161: ازش پرسیدم تو چرا یکی که زنگ میزنه گوشیرو به من نمیدی............بهش گفتم پس حالا که تک زنگ و اس ام اس مشکلی نداره منم همین کارو میکنم اول گفت تو بیجا میکنی هر کا میخوای بکن... گوشم ازین حرفا پر شده :158:نمیدونم چیکار کنم کاشکی یه ذره بیخیال میشدم نمیدونم اخرو عاقبتم چی میشه مگه مردا ته تهش چیکار میکنن واسمون که باید اینقدر زجر بکشیم بخدا مندم نو کار این زندگی یا بیخیال بشم یا :223: بهم بگین مشکل منم یعنی خیلی شکاکم یا اون؟؟؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
الینا جان دختر من تو 8 ته یه چیزای شکسته بسته میگه ولی نه در حد کلمه
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام..
خانم الینا اگه ایشون، اونطور که عرض کردم شوهرشون رو بشناسن، بسته به شخصیت ایشون، ممکنه خیلی هم خوشحال بشن... بنده چند مرتبه عرض کردم که صحبت هاتون رو بخونید و با توجه به شخصیت شوهرتون عمل کنید... بنده که لذت میبرم از تلاش شریک زندگیم در صورتی که اینطور بخواد برای زندگیمون تلاش کنه...
الان بیرونم.. برگشتم مطلبتون رو میخونم...
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام آقا مهرداد
این آقا هنوز مشکلش حل نشده. شاید چند ماهی بعد از کنار گذاشتن کامل کارهاشون این کار مشکلی نداشته باشه ولی الآن فقط کار رو خرابتر میکنه چون این آقا شاکی میشه که چرا مشکلش رو اینجا مطرح کرده و در ثانی نقطه ضعف این خانم دستش میاد پس این کار کار بیهوده ایه.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان چرا از نظرات آقاي مهرداد استفاده نمي كني . چرا اينهمه زندگي رو بر خودت زهر كرده اي ؟ چرا اين همه عجز داري؟ چرا نمي خواي قبول كني كه همسرت داره سوء استفاده مي كنه ؟ چرا ما زن ها اينهمه به اسم عشق و زندگي از همه چيز مي گذريم اونقدر كه نه حقمون معلومه و نه حقوقمون رو حتي خودمون مي شناسيم ؟
صبا اين راهي كه تو پيش گرفتي سر به ؟؟؟؟ داره . عزيزم عاقلانه برخورد كن خيلي از آقايون تفريحات دوره اي و دوستانه دارن اما دوست دختر داشتن و مثلا مدرنيته زندگي كردن و بي بند و باري يكي از نابهنجارهاي زندگيه كه بايد با ريشه يابي اصلاح بشه .
در ضمن اون مشاوري كه تلفني است يك هزارم مشاوري كه حاذقه و شما پول خرج ويزيتش مي كني بهت سرويس نميده
براي اين مسئله وقت - هزينه و عقلي باز بذار.
من تاپيكت رو از اول خوندم يه زماني شما به همسر تون مسيج دادي كه تكليفت رو روشن كنه اما دو خط بعد گفتي همه چيز خوبه آيا اگر خودت مي خواستي به كسي راهنمايي بدي و چنين چيزي رو مي خوندي چيزي جز عدم سياست دستگيرت نمي شد.
داري مي گي همسرت فقط براي نيازش با تو سكس داره ، چرا نيازهاي ديگه اش رو بايد جاي ديگه اي بر آورده كنه ؟ البته اين سوال به اين معني نيست كه تو ايراد د اري ، همسر شما دچار جابجايي احساس شده اين رو با يد بايد و بايد درمان كنيد .
معذرت مي خوام وقتي مردي وقيحانه اسم زن ديگه اي رو جلوي همسرش مي ياره دو دليل بشتر نداره يا هرزه است يا بيمار . صباي عزيزم اين رو تا عمق وجودت درك كن و زندگي ات رو درياب
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
منم با نظر N.DELNAZ موافقم.
صبا جان آخرش كه چي؟ بهتره تكليف خودت رو روشن كني.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دلناز جان
به نظر من فعلا" که شرایط بهتره حرفی از تکلیف نزنه بهتره. من به صبا پیشنهاد کردم که اجازه نده تنها بره بیرون ولی اینکه حرفهایی رو که در این سایت زده بهش نشون بده کار عاقلانه ای نیست. حالا که شوهر صبا بیشتر به خانوادش اهمیت میده بهتره صبا هم باهاش با سیلست برخورد کنه و کمتر اجازه بده وقتشو به تنهایی بگذرونه. این اقا به اینترنت معتاد شده و قطعا" وقت لازم داره تا این اعتیاد رو کنار بذاره. من هم معتقدم که این آقا کارهای ناپسندی انجام میده و قطعا" مشکلی هست که اینچنین روابطی داره ولی هرگونه بی سیاستی ممکنه نتیجه عکس بده.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
اليناي خوبم
شوهر صبا بهتر نشده و توي چند روز بعد از شكر گذاري و خوشحالي صبا باز كارهاشو از نو پيش گرفته . من حرفي از روشن شدن تكليف ايشون نزدم فقط استناد كردم به گفته هاي خودشون در هر حال منظور من از روشن شدن وضعيتشون قهر و دعوا نيست و مراجعه به رانشناسان خبره است شايد نكته اي در نظر آن اساتيد بياد كه ما ها با اين همه تجربه زندگي ازش غافل باشيم . با توجه به علاقه اي كه اين دو به هم دارن قطعاً مشكلشون حل مي شه و با گذر زمان بهبود پيدا مي كنه . مطمئناً همسر صبا هرزه نيست اما كودكه وقتي من پسر هفت ساله ام رو با دختر شش ساله دوستم مي بينم سادگي هاي پسرم در مقابل خانمي اون دختر بچه مشهوده .
پسر 23 ساله مونده تا مرد زندگي بشه و تجربه اندوزي كنه . بر اين نميشه خرده گرفت اما به هر حال راههايي هم هست كه زندگي كنترل شده تر باشه. اونچه مسلمه صبا پخته تر از همسرشون هستن اما هنوز براي مواجه با مشكلات جوانن اميدوارم كه مشكلشون حل بشه
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نه اصلا اين تاپيك رو نشون نده دليل وجود نداره . ممكنه از اين حرف ها بر عليه صبا استفاده كنه كه تو خودت هم اهل چتي حالا بيا و ثابت كن بابا اين ارتباط براي صلاح زندگيه.من با الينا در اين مورد موافقم .اما اگر بخواد زياد گير بده براي بيرون رفتن فشار قفس رو زياد مي كنه آدم زنداني مدام در فكر فراره اين رو قبول نداريد .
صبا نبايد اين حس رو در شوهرش بوجود بياره كه مراقبشه بايد زماني رو كه توي خونه است ولو نيم ساعت رو به بهترين وجه بگذرونه من بودم حتي نمي پرسيدم كجا مي ري يا با كي حرف مي زني . همين عدم خرده گيري و بي تفاوتي اون رو از حس وطرح كردن خود خارج مي كنه
وقتي صبا نرفت كنارش و چت كردن رو مشاهده كنه اون سراغ زن و بچه اش اومد اما برعكس قضيه اگر رخ مي داد حرفي غير از اين پيش مي اومد
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
آره . ببخشید برداشت من اشتباه بود.
وجود یه روانشناس خیلی میتونه بهشون کمک کنه.
امیدوارم شوهرش با رفتن پیش مشاور مخالفت نکنه.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
اصولا مردها مشاوران رو پول هدر ده مي دونن (البته برخي از مردها از جمله همسر بنده) روي اين مسئله كه حتما شوهرش بره تأكيد نكنه فعلا بهتره . در وهله اول خودشون برن شايد راهكارهايي دادن و مسئله ختم به خير شد.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دلناز جان یه مشکلی که وجود داره اینه که اکثر مشاوران معتقدن که طرف مقابل هم در این جلسات باشد و با او صحبت کنند.
فعلا" بهتره خود صبا بره تا ببینه چی پیش میاد.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بازم سلام وممنون از دلناز .الینا وتراوت
من منظورم از زندگیم اینکه تا حالا نتونستم رو حرفم در مقابلش وایسم من در اصل خیلی دل نازکم و اون میتونه منو خام کنه حرفهای همهتون درسته ولی میدونین چیه من اصلا طرز درست برخورد رو بلد نیستم کم کم دارم میفهمم شوهرم بیش از حد مورد محبت قرار گرفته اینجور که حس کردم اون نیازش مثل کسیه که تشنه باشه و طرف مقابل یه لیوان دستش باشه که هر دفعه یه ذره شو بهش بده شوهرم وقتی ازش دور میشم و کمتر بهش توجه میکنم بیشتر گرایش پیدا میکنه و من همیشه در اوج کار برگشتم یا دلم سوخته:47: میدونین چیه من یه جورایی میدونم راه حل مشکلم چیه ولی بلد نیستم چه جوری عملی کنم
دلناز:
(اصولا مردها مشاوران رو پول هدر ده مي دونن (البته برخي از مردها از جمله همسر بنده) روي اين مسئله كه حتما شوهرش بره تأكيد نكنه فعلا بهتره )بدبختانه شوهر منم همینطوره حاضره بگه مشکل از خودش ولی مشاور نره:160:
من واقعا موندم:33: این چند روز سعی کردم بیشتر باهاش باشم و به بهانه ی اینکه حوصله ام سر میره باهاش بیرون برم شاید باورتون نشه ولی مثل کسی که خودش از این جریان خبر داشته باشه داره همکاری میکنه بنظرم دیگه مثل قبل چت نمی کنه برعکس همیشه که سیر نمیشود حالا شاید یه یک روبی بشینه وبعد دوباره پاشه از جاش ولی این زمانیه که من کمتر پاپیش بشم :300:ولی با این فکرام چجوری کلنجار برم چجوری بشینم یه کناری خودمو سرگرم کنم تا اون مشکلش حل بشه یا چجوری ازش دور بشم در حالیکه فکرم پیش اونه بعضی وقتا به خودم میگم بره به جهنم بزار هر کار دلش میخواد بکنه مگه ته تهش چی میخواد بشه یا به خودم میگم این بار اخر که تسلیمش میشم بر نمیگردم به طرفش تا خودش بخواد برگردم ولی این هنر رو هم ندارم تورو خدا بگین من چجوری خودمو کمتر بهش وابسته کنم:162: چجوری توجهمو بهش کم کنم مشکل من این بوده که همیشه جلوش حاضر بودم و همین باعث میشه مشکلم حادتر میشه :203:
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
اولین کاری که خودم امتحان کردم : کمتر بگو دوستش دارم یا نمی تونم ازش دل بکنم و به جای این دو جمله بگو من می تونم ازش دل بکنم اصلا مگه من اون رو دوست دارم یا وابسته به او هستم که بخوام این کمتر کنم یا از بین ببرم(تلقین)
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان
به خودت بگو این تنها راه نجات زندگیته. مگه نه اینکه برای زندگیت هر کاری حاضری بکنی. ان همون کار مهمه. پس مرتب با خودت اینو تکرار کن که چون زندگیتو و همسرتو دوست داری باید این کار رو بکنی. باور کن اینقدرها هم سخت نیست.
من مطمئنم تو موفق میشی عزیزم.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
الینای عزیز بازم ممنون:43:
5 شنبه مامانش اینا با ابجیشش دعوتشون کردم خونمون واسه ناهار .ابجیش چون خونه شونو دارن میسازن وکارگر داشتن زودتر از مامانش اینا پاشود که بره موقعه ی که میخواست بره گفت این همون ادکلانه که سعید(شوهرم) گفته بود دوستش واسش اورده چند روزی باشه اینجا(خونه ی مامانش)میام میبرمش اون موقعه شوهرم خواب بود و حرفها رو نشنید بعدش که همه رفتن داشت اماده میشد بره بیرون بهش گفتم دلیلت واسه اینکه به من دروغ گفتی چی بود گفت در مورد چی بهت دروغ گفتم منم بهش گفتم اون ادکلانه رو کی واست خریده مگه نگفتی ....این قیمتش بوده من از همونجا پرسیدم قیمتشو یه چیز دیگه گفته اونم همون قیمتو تائید کرد وگفت منم هنینو گفتم بعد قضییه ی خواهرشو گفتم اونم با لهن مسخره بهم خندید و گفت بیکاریا مثلا ازت میترسم که دروغ بگم منم گفتم زنگ میزنم به خواهرت ببینیم تو همچین حرفی زدی یا نه گفته خوب بزن گفتم حرفشو قبول داری با مکث گفت اصلا تو چیکار داری که کی خریده به تو چه من حرف هیچکی رو قبول ندارم منم از پیشش اومدم کنار بعد خودش زمزمه میکرد ..کی واست خریده:58:میخندید دوباره میگفت کی واسم خریده :58::58:منم رفتم بالا پیش مامانم اینا اونم که بعدش رفته بود بیرون اخر شبم اومدم پایین دیدم پشت کامپیوتره بهش هیچی نگفتم که خودش برگشت گفت علیک سلام منم گفتم سلام ورفتم خوابیدم فردا صبح مامانش بهمون زنگ زدن وگفتن ناهار بیاین اینجا به داداشش گفت بیا دنبالمون من بهش گفتم 3 نفره رو موتور نمیتونم تو برو خودم میام اقا بهش برخورد گفت بچه رو اماده کن تو خودت میدونی منم امادش کردم موقعه یکه میرف بابام بچه رو ازش گرفته بود(البته از هیچی خبر نداشتن)و باهاش بازی میکردن تا مثل همیشه من بیام باهم بریم من اماده شدم رفتم بیرون که دیدم برادر شوهرم ماشین اورده سرتونو به درد نیارم رفتیم اونجا موقعه ی ظرف شستن خواهر شوهرم بهم گفت چی شده باهم دعوا کردین منم کل ماجرارو بهش گفتم ساعت 5و6 بود که شوهرم پاشو که یه سر بره خونه وبعدم بره سره شیفت کاریش (باید عصر می رفت سر کار)منم باهاش رفتم .......شب ساعت9:30 بود من بالا بودم که بهم زنگ زد گفت تو حرفی به بابام زدی من گفتم نه قسمم داد منم گفتم نه قطع کرد امروز صبح یه نیم ساعت پیش مامانش زنگ زدن از حرف زدنشون معلوم بود میخواستن ببینن خبری نشده پرسیدن سعید کجاست گفتم شیفته فردا میاد بعد احوال پرسی کردن....من ازشون پرسیدم بابا حرفی زدن به سعید گفتن مگه چی شده منم گفتم که زنگ زده به من(دیروز مثل اینکه فهمیده بودن ما باهم مشکل داریم بعد از رفتن ما از خواهر شوهرم پرسیدن و اونم گفته باباشم جوش اومدن زنگ زدن بهشو حسابی باهاش دعوا کردن )باباش گوشی رو گرفتن وگفتن من دیروز زنگ زدم بهش گفتم چته چرا زنو بچه تو اذیت میکنی مگه این همون نبوده که واسش با ما دعوا میکردی ومیگفتی خدا یکی.... یک در میون یا 2 روز یه بار میای خونه اونم پامیشی میری بیرون یا کافینت مگه زنو بچه واسه خونه استخدام کردی اگه بخوای ادامه بدی تردت میکنم اصلا فکر نمی کنم پسری دارم .............. باباش گفتن تو روش وایسا من پشتتم واسه چی هرس می خوری مگه کیه جلوش وایسا بگو یا من یا دوستات بگو این بچه ات باشه واسه خودت منم میرم پی زنگیم مگه پدر مادرت تو رو از سر راه اوردن که اینقدر تحمول میکنی سفت ومحکم حرفتو بزن بگو تکلیفمو روشن کن من با درو دیوار ازدواج نکردم اگه میخواد بره کافینت یا هر جا باهاش برو بگو خسته شدم ..............من پشتتم فقط جلوش وایسا اینا رو که گفتن یه جورایی پشتم قرص شد وحالا اصل مطلب: به نظرتئن چیکار کنم کمکککککککککک خواهش میکنم بگین چیکار کنم فردا شوهرم میاد کمکم کنید:203::203::203::203::47:
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان
حالا که پدرشوهرت پشتته بهتره محکم جلوش وایسی بذار بهش فشار بیاد و بفهمه که تو خسته شدی از این کارهاش. البته من جریان ادکلن رو متوجه نشدم .
این درست نیست که تو رو فقط واسه خواب بخواد و بقیخه روز سرش جای دیگه گرم باشه. البته مواظب باش خیلی تند نری.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نمی دونم خانواده شوهرت چه جور آدمایین ولی مطمئنی که می خوان پشتت وایسن؟ رفیق نیمه راه نیستن؟ دنبال بهانه ای برای خراب کردن زندگیت نیستن؟ واقعا دوست دار شما و زندگیتون هستنو می خوان زندگیتون پا بگیره؟
ببخشید اگه ناراحتتون کردم واقعیتش من یه جورایی در مورد خانواده شوهر دید مقرضانه ای پیدا کردم
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دوست عزیز از زندگیت چه خبر؟مشکلت حل شد؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام به همه سال نو مبارک
امیدوارم مثل سال نو زندگیتونم نو وهمراه با شادی بشه:46::43:
مشکلم اون روز وقتی اومد دوباره باهاش در میون گذاشتم و گفتم که خسته شدم دیگه نمیتونم تکلیفم رو روشن کنه اماده شد بره بیرون همراش شدم هرچی گفت جوابشو ندادم گفت برگرد خونه راه افتادم دنبالش اون روز دعوای حسابی کردیم تو راه باهاش قهر کردم برگشتم خونه برعکس همیشه زود برگشت عذر خواهی هم کرد مثلا مشکلو حل کرد بهش گفتم باید یا منو یا کاراشو بذاره کنار اونم تقریبا قبول کرد بعد اون ماجرا ما نقل مکان کردیم اومدیم خونه اجاره ی اینجا کمتر میره بیرون بعد از ظهرا بیشتر یا خونه هست یا منو با خودش میبره ولی با این وجود بازم یه وقتایی اذیت میکنه بازم همون چت بازی یا تک زنگهایی که بهش میشه سیگار کشیدنش دروغ گفتنش... با وجود اینکه میگه منظوری نداره و فقط واسه سر گرمیه ولی من نمیتونم این مسئله رو درک کنم هنوز بهش مشکوکم واقعا نمیدونم مشکل از منه یا اون این شکاک بودن نمیذاره زندگیمو بکنم نمیدونم تا کی این مسئله میخواد ادامه پیدا بکنه پیش مشاور هم که رفتم میگه ببین اون کاری میکنه یا تو شکاکی بعد مسئله رو حل کن اخه من از کجا باید بفهمم یه جورایی بزرگ شده با این مسائل من چجوری باید درستش کنم اصلا نمیتونم در مقابلش عکس العمل انجام بدم بعد هر مشکل یا دعوایی یه جوری قضییه رو می پیچونه و منو رام میکنه که من باز میمونم ومشکلم چی کار کنم:203:
-
به: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبای عزیز
از نوشته هایت فهمیدم که همسرت هنوز در دوران مجردی سیر میکند البته تقصیری هم ندارد 23 سال سنش است وخودشو با هم سنان ودوستانش مقایسه میکند .
صبا جان ببخشید تحصیلات شوهرت چیه؟
حتما به یک مرکز مشاوره برو اگر همسرت قبول کرد با هم برید.
در ضمن عزیز م اگر توهم بخواهی چت کنی مخالفت میکنه؟
تو
شاید مقابل به مثل کنی به اشتباهش پی ببره.
مواظب خودت باش
امیدوارم مشکلت هر چه زودتر حل شود
-
به: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
به نظر من هم خیلی جای نگرانی نیست چون خیلی از رفتارهای ایشون نشان از بی تجربگی و خامی دارد درست مثل همسر خودم که توی سن 23 سالگی با من نامزد کرد و توی تموم دوران نامزدی با خامی رفتار کرد. به نظر من این تنها شما هستید که می تونید با سیاست و درایت خانومی ایشون رو به سمت زن و زندگی شون بکشونید. حتما از همسرتون شناخت پیدا کنید که چه چیزهایی باعث دلگرمی ایشون هست و اون رفتارها و محبت ها رو در مقابلشون انجام بدید. از این موضوع هم باخبر بشید که دوست صمیمی ایشون کی هست و چرا، چه خصوصیتی این دوست ایشون داره که باعث میشه همسرتون وقتش رو با اون بگذروه، اون وقت شما می تونید با این شناخت اون رفتار رو در خودتون تقویت کنید و همسرتون رو بهتر به طرف خودتون بکشونید.
سعی کنید با برنامه ریزی های پنهانی، جوری که همسرتون متوجه نباشند که شما این کارها رو آگاهانه انجام میدید، برنامه ریزی کنید برای پیک نیک های دو نفره، مهمونی های غیرمنتظره، حتی گاهی بیرون رفتن های ساده مثل پارک و سینما با خانواده ی ایشون، یا خانواده ی خودتون. به هر حال سعی کنید فقط با محبت در ظاهر کار و با سیاست و درایت و آگاهی در باطن همسرتون رو به محیط خونه دلگرم تر نگه دارید.
امیدوارم که موفق باشید
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام صبا جان
راستش من خیلی کم پیش میاد که وارد سایتی بشم و توش عضو بشم
ولی در مورد مشکل تو یه دفعه یه راهی به ذهنم رسید...راهی که به نظرم ارزش اینو داشت که بخواه عضو شم....
چرا تو هم مثل خودش راحت زندگیتو نمی کنی...
به نظرم بهترین راه اینه که ID شو پیدا کنی و مثل یه غریبه باهاش ارتباط برقرار کنی و حتی یه خط ایرانسل بخری و وقتایی که سر کاره باهاش اس ام اس بازی کنی و وقتی کافی نته از خونه باهاش بچتی...
اینجوری حتی به علایقشم نزدیک میشی و بیشتر میتونی ابعاد روح شوهرتو کشف کنی...
البته اینکارو رو خیلی هوشمندانه باید انجام بدی... یه جوری که اصلا پی نبره تویی
باید دوباره بتونی عاشقش کنی....اونوقت در آخر وقتی بفهمه تو بودی مطمئنا براش خیلی لذت بخش خواهد بود و فقط به خودت می چسبه...
ضمن اینکه تازه تو هم به جای فقط حرص خوردن از زندگیت و از اس ام اس بازی و چت با همسرت لذت می بری:43:
تازه اینطوری مقابله به مثل هم کردی:P
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام نازی گل این تایپیکم واسه پارساله الان تقریبا خیلی بهتر از قبل شده وممنون از فکرتون من این راه رو امتحان کردم و فهمید حتی باهاش چتم کردم بعد یه مدت از اونم باخبر شده اخه ما از یه کامپیوتر استفاده میکنیم و همین باعث شده لو برم .الان یه تایپیک دیگه رو باز کردم ولی در کل ممنون از همفکریتون :43: