آقا غلام
درست یا غلطش رو نمی دونم ولی بهتره باور داشته باشیم که عمر هر کس مشخص هست و نمیشه کم و زیادش کرد. اگر خودمون رو مجبور به پذیرش این باور کنیم یه خرده راحت تر کنار میایم
از موارد دنیوی هم من تنها چیزی که یه خرده قانعم می کنه اینه که پدرم سالم و خوش بود یعنی تا آخرین لحظه زندگیش به جز اون چند روز آخر که برادرهام بالا سرش بودن حتی یک ذره وابسته به کسی نبود
نه اینکه اگه رو جا افتاده می شد یا مثلا آلزایمر می گرفت ما کنارش میذاشتیم قطعا این کارو نمی کردیم ولی قطعا برای کسی که یک عمر روی پای خودش بوده سخته که نیازمند دیگران باشه و چندین بار خودش گفته بود که دلم نمی خواد تا آخر عمرم نیازمند کسی بشم. از جمله افرادی نبود که دوست داشته باشه مریض باشه و دیگران نازشو بکشن. چون از این مدل افراد هم دیدم دور و برم
البته فقدان عزیزان کلا خیلی سخته
مرگ ناگهانی عزیزان خیلی سخته
تا کسی براش اتفاق نیفته نمی فهمه چقدر سخته
ولی آدم مجبوره استدلالهایی پیدا کنه و خودش رو قانع کنه
و بابت عذاب وجدان بابت عدم رسیدگی در زمان حیات این عزیزان (در حد و اندازه ای که باید و شاید) هم تنها کاری که میشه کرد اینه که برای شادی روحشون کارهایی انجام بدیم چه صدقه و خیرات و چه انجام اعمال خیر دیگه
واقعا نمیشه زمان رو به عقب برگردوند و اشتباهات رو جبران کرد
مجبوریم بپذیریم که انسان جایز الخطاست و خودمون رو بابت کوتاهی های احتمالی ببخشیم.
امیدوارم روحشون در آرامش باشه. این مهمترین چیزیه که آدم از خدا بعد مرگ عزیزان میخواد