اشتباه بزرگ

من روشنفکرتر از این هستم که به مهریه فکر کنم و حتی یکبار که بحثش رو پیش کشیدم گفتم که علاوه بر گذشتن از مهریه تمام خرجهایی که شده اعم از طلاها و غیره را بعلاوه خسارت مراسم ها رو هم برمیگردونم . اما همسرم با تمام مردهایی که قبلا دیدم و شنیدم فرق داره و بسیار احساساتی هست و واقعا دلبسته و وابسته هست . ایشون با اینکه 33 سال سن دارند ولی تا به حال با یک دختر حرف هم نزدند و بدلیل اینکه 10 سال تنها زندگی کرده اند، یک ساعت نبود من در خانه باعث آشفتگی و غم ایشون میشه . اگه شبی خونه نباشم تا صبح خوابش نمیبره. بدلیل این خصوصیات هست که من امروز دارم با شما حرف میزنم چون اگر یک آدم بی احساس بود که تا به حال جدا شده بودم. اما تا به حال در حق کسی بدی نکرده ام. من قبل از ازدواج فکر میکردم خیلی راحته مثل قطع رابطه با یک دوست پسر، اما موضوع نابودی یک انسان هست. من اگر چنین کاری کنم همسرم قادر به ادامه زندگی نخواهد و این ضربه براش خیلی بزرگ خواهد بود.

خانم افسون تو اين زندگي فقط شما مهم نيستيد. همسرتون هم تو اين زندگي سهمي داره. شما بايد واقعيت رو همون اول به مردي كه مي خواستيد بوسيله اون آزادي رو به دست بياوريد مي گفتيد. حالا كه نگفتيد. اگر ايشون رو اينقدر وابسته به شما هستند و اينقدر پاك و نجيب هستند رو بي رحمانه ول كنيد و بريد حتماً خدا هم جوابش رو به شما خواهد داد. شما الان آزاد نيستيد؟ تا چه حدي خواهان آزادي هستيد؟

خانوم حرف دل . سلام
شما چرا از این زاویه نگاه نمی کنید که اصولا این دو نفر با این زاویه دید به درد همدیگه نمی خورند اینکه خدا جوابشون رو می ده شکی توش نیست. چون شروع رابطه با دروغ بوده. ایشون می تونستند بگن هدفشون چیه ولی ... بگذریم. ادامه این ارتباط اتفاقا بیشتر به ضرر اون مرده.
خانوم افسون باریک الله که شما با احساس هستید. من تصور می کنم که بزرگترین لطف رو در حق خودتون و اون می کنید که رابطه رو تموم شده بدونید. مسلما ادامه یک رابطه با دلسوزی کار درستی نیست. من تصور می کنم شما بهترین کار رو می کنید اگر ایشون رو به حال خودش واگذار کنید. ادامه ارتباط یعنی ادامه دروغ. سعی در جبران هم نداشته باشید. نبودن شما بهترین لطفه در حق همچین مردی!!

من با آقای سورنا موافقم . ولی مطمئن باشید پشیمون می شوید. افکارتان خیلی زود براتون پوچ می شه وقتی بهش برسید. چرا به یک مشاور حضوری مراجعه نمی کنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من به خاطر اين گفتم چون فكر مي كنم اون مرد از نيت خانم با خبر نيستند و پيش خودشان فكر مي كنند كه بهترين زن دنيا نصيبشان شده. اگرم خواستي تركش كني حتماً دلايلتو بهش بگو. تا ايشون فكر نكنند كه همه زن ها در نامردي مثل هم هستند.

خدايا كرمت رو شكر. واقعاً دلم مي خواد از اين زمونه فرياد بزنم.

افسون جان اصلا هدفت از مطرح کردن توی این تالار چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟ همه ما حرف هامون رو زدیم. خب چه نتیجه ای گرفتی ؟؟؟
من فکر می کنم اومدی اینجا تا بیشتر روی عذاب وجدانت و اشتباهت سرپوش بذاری.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط harfedel

من به خاطر اين گفتم چون فكر مي كنم اون مرد از نيت خانم با خبر نيستند و پيش خودشان فكر مي كنند كه بهترين زن دنيا نصيبشان شده. اگرم خواستي تركش كني حتماً دلايلتو بهش بگو. تا ايشون فكر نكنند كه همه زن ها در نامردي مثل هم هستند.

---

منم موافقم. دختری که من باهاشون بودم دقیقا به دلیل عاطفی بودن من من رو ترک کردند. دقیقا به همین دلیل!! این فوق العاده منو به تمام دخترها بدبین کرد ه. پس اگر براتون زندگی آیندش ( و آینده خودتون حتی!!!) مهمه بگید کل ماجرا رو

واقعا متاسفم برای خودم شما فکر نمیکنیدیکم مغرور و خودخواه هستی یکم که چه عرض کنم عزیزم یعنی چی که روت نمیشه اونو به دیگران نشون بدی
تیپش ایراد داره خوب بسازش ببین چی بهش میاد ازش بخواه اونطور بگرد فکر نمیکنی اونم انسان شخصیت داره غرور داره اگر بفهم تا حالا بازیچه بود چی میشه اگر یه مرد باشما اینکارو میکرد الان چی میگفتی اخ (خدا ازش نگذره هوس بازه من دلشو زدم میخواد بر سراغ یکی دیگه )بعنی چی فکر میکنی از این طلاق بگیری بهتر از این گیرت میاد نه فداتشم شاید از نظر قیافه و تیپ بهتر پیداکنی و اخلاق بهت قول میدم خدا چنان جوابی بهت میده کی روزی صدبار قربون صدقه شوهرسابقت بری مگر اینکه نخوای زندگی ثابت داشته باشی . واقعا که برخی خانومها سابقه برخی خانومهای دیگرم خراب میکنند

چرا به این فکر می کنید که بهتر از این نصیب این خانوم می شه یا نه!! من می گم بهتر از این خانوم نصیب اون آقا می شه!!!! بهش کمک کنید که طلاق بگیره.

با توضیحاتی که دادند من فکر نمیکنم ایشون یعنی خانوم افسون انسان بد طینتی باشند.
یا مغرور باشند.
بلکه ایشون داره چوب اون اشتباه اول رو میخوره، یعنی چی؟
یعنی اینکه چون از اول قصدی اشتباه داشتند، لذا حالا که این بنده خدا انسان خوبی از آب در آمده اند ، ایشون برای رها کردن شان و کسب ازادی دچار عذاب وجدان شده اند.(که اصل این حرکت در مورد هر کسی محکوم و مذموم است)
من فکر میکنم برای اینکه اوضاع کمی بهتر بشه، مقداری از دارایی تون(نه همه اش رو) بیارید در متن زندگی تا کمی آروم تر بشین.
و در ضمن فکر میکنم مرور زمان کمی شما رو پخته تر کنه و دید بهتری از حقیقت زندگی به شما بده.
برای شما آرزوی موفقیت میکنم.

بابا ملاکهاشون یکی نیست. کاملا متفاوته. کاملا متفاوت!! نه افسون خانوم باید رنج بکشن و نه همسرشون. نمی تونن که کل ملاکهاشون رو عوض کنند.

سورنا جان
من فکر میکنم ایشون علیرغم 28 سال سن یک مقدار کم تجربه هستند در زمینه زندگی.
یک مقدارتجربه بیشتر و دید بازتر از حقیقت زندگی کمک بزرگی میکنه بهشون.
ملاک ها میتونه تغییر کنه به مرور.
راهش پاشوندن زندگی نیست به نظرم.

شنيده بودم كه درخت هرچه پربارتر ميشه افتاده تر ميشه..... اما....
افسون عزيز سلام.....
راستش .... از خوندن موضوعتون خيلي ناراحت شدم.... نميخوام در مقابل شما جبهه بگيرم اما ميخوام به عنوان يه همجنس خودتون بگم تا اين حد ظاهر بين بودن ممكن نيست خوشبختي واستون به ارمغان بياره.... مطمئن باش تا طرز تفكرت اينطوريه نه در شوهر فعليت و نه در آينده هيچوقت خوشبختي به سراغت نخواهد اومد...
همونطور كه صد در صد موقع خواستگاري عاشق يه جنبه ظاهري ايشون بودي نه خود طرف....
عزيزم.... اين كه شما بسيار فعاليد خيلي خوبه .... اينكه پولتون داره از پارو بالا ميره خوبه ... اما ببين واسه رسيدن به اينجا از چند انسان بعنوان پله استفاده كردي؟؟؟ يا اگه نگردي و همه چيز بسته به همت خودت بوده چرا بدنيال فنا كردنش هستي؟؟

واقعا پول و خوشگلي و هيكل ملاك يك انسان فهميده است؟؟؟؟
به نظر من ملاك زيبايي. پول و تحصيلات و خوش هيكلي نيست.... سيرت زيباست.... باادب بودن و متين بودنه....
گفتار عاقلانه است..... زيبايي درون انسانه نه بيرونش.....
شوهر شما اگه بد بود پولي براي شما خرج نميكرد..... شوهر شما اگه بي عرضه بود 500 هزار تومان درآمد نداشت....
ميتونست يه آدم بددهن و زورگوي خوش تيپ باشه تا پاهاشو بندازه رو هم تو خونه و شما هم واسش ميليوني خرج كني....
آه ......
اميدوارم زياد تند نرفته باشم... اما افسون زيبا واقعا حيفه كه خدا به انسان زيبايي ظاهري بده و انسان باطنش رو پر كنه از غرور كاذب .... اينا همش رفتنيه ... به دمي بنده ....
فقط بدون در فكر تو اينطوريه كه تو از همه سري..... بهتر نيست اين قضاوت رو بسپاري به كسانيكه رفتار تو رو ميبينن؟؟
سعي كن كمي واقع بين باشي ....

سلام
مقصر اصلی که مشخص شده و کلی هم سرزنش شده البته من به ایشون حق هم میدم بلاخره این حرفا رو من هم بودم خیلی سخت بود جایی دیگه بزنم ولی خالی شدن اینجا خیلی بهتره و عواقبی در پی نداره بلکه نگهداشتن این ناراحتی ها در سینه هست که عواقب داره و پدر آدمو در میاره
بنظر من مقصر شوهر شما هم هست ! بلاخره در هر کاری میانه روی خوبه و شوهر شما هم باید در ابراز محبت و علاقه همچنین خرج کردن و... میانه روی کنه ! چون محبت زیاد هم گاهی زدگی میاره خوب اگه همه دنیا از مروارید بود که دیگه مروارید ارزشی نداشت

افسون جان چه كردي نتيجه اين همه وقت گذاشتن توي تالار و فهميدن نظرات ديگران چه شد ؟
اصلا روي نظرات دوستان فكر مي كني ؟

خوب دختر جون قبول کن فکرت اشتباهه . تو از اول هم نباید ازدواج میکردی . حالا هم که ازدواج کردی می خوای بخاطر خواسته خودت یه بنده خدای دیگه رو الاخون والاخون کنی خدارو خوش میاد؟

افسون عزیز ...من یه سوال دارم ازتون ....باور بفرمایید از وقتی که مشکل شما رو تو تالار خوندم مخم داره سوت میکشه ...سوالم اینه ...چرا میخواستید از خانواده تون یعنی پدر ومادرتون جدا بشید ...مگه اونا چه کار کرده بودن ؟البته اصلا قصد توبیخ شما رو ندارم ...اما هرچقدر هم پدر ومادر آدم مشکل داشته باشند آدم نباید اینطور درموردشون حرف بزنه ....اونا باعشق تو رو بزرگ کردن و اصلی ترین عامل های موفقیت تو بودن ...اگه اونا نبودن شاید تو الان دراین سطح پیشرفت نکرده بودی ...تازه پدر ومادرت مشکل امروز تو رو که داری از اون تحت عنوان اشتباه بزرگ یاد میکنی می دونستن چون طبق گفته ی خودت مخالف ازدواجت با این مرد بودن ...یعنی روحیات بچه ی خودشون رو میدونستن ...اگه یه روزی بچه ی خودت برای رها شدن از دست تو این« اشتباه بزرگ» رو مرتکب بشه چه احساسی بهت دست میده ....به نظر من برو پیش یه مشاور ...چون باید دیدگاهت رو نه تنها در مورد شوهرت که در مورد پدر ومادرت هم تغییر بدی ........البته با ملاک هایی که درجامعه ی امروز ما برای بزرگی وجود داره ـ که اکثریت قریب به اتفاق مردم ارزشها رو درپول ومقام وزیبایی خلاصه کردن ـ تاحدودی وضعیت شما قابل درکه .....ولی خوب این به این معنا نیست که شما حق دارید به خاطر حرف مردم ارزش های انسانی واقعی رو نادیده بگیرید ......ازقدیم گفتن در دروازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نمیشه بست .....به نظر من اگه شما طلاق بگیرید از نظر روحی دچار تنش میشید ...چون خودتون هم میدونید که همسرتون عمیقا انسان شریفیه .....راستی گفته بودید ازدواج کردید به خاطر اینکه بعد چند ماه طلاق بگیرید واز مادر وپدرتون جدا بشید ؟!؟!؟!این یعنی چی ...یعنی استفاده ابزاری از یه آدم مظلوم وپاک برای تحقق اهداف خود !؟!!آره؟!؟! البته همانطوری که دوستان اشاره کردن برای ترحم ودلسوزی پیش شوهرت نمون ...یا برو ویا بمون وطرز فکرت رو تغییر بده ....انشاءالله خدا مشکلتون رو برطرف میکنه

افسون عزیز راستش پستهاتو که خوندم سرم سوت کشید.نمیدونم چی بگم.یکی مثل من که داره با چنگ و دندون زندگیشو حفظ میکنه یکی هم مثل شما......نمیدونم چی بگم.تازه توی زندگی ما من هم از هر نظر به همسرم سرتر هستم.ولی هیچوقت اینا مدنظرم نبوده.هیچوقت.امیدوارم خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه.

واقعا تعجب كردم از اين كه هيچ كس شما رو درك نكرد اينجا ... بين 2 تا همسر بايد عشق باشه حس باشه
وقتى چنين حسى ندارى به شوهرت از اين زندگى نميتونى لذت ببرى
اين طورى نه خودت ارضا ميشى تو اين رابطه نه شوهرت
با دلسووزى كه نبايد با كسى موند
حدس ميزنم از نظر جنسى همسرتون جذبه اي براتون نداره ممكنه همسرتون فوق العاده انسان خوبى باشه حتى دوست خوبى براتون باشه اما به عنوان همسر نتونيد بپذيريدش و نتونيد از بودن با اون چه روحى چه جنسى لذت ببريد به اين مساله ميگن بييوشيمى جنسى كه باربارا دى آنجليس تو كتاب ''ايا تو آن گمشده ام هستى '' توضيح داده حتما بخونيد تو همه كتاب فروشى هاى معتبر هست

البته انگيزه تو ن از اين ازدواج اشتباه بوده و با اين كار به همسرتون ظلم كردين
ولى آلان كاريش نميشه كرد اگه بخواين باهاش زندگى كنيد اين فقط تحمل ميشه چنين زندگى احساس خوشبختى به شما نميده
همسرتون هم مسلما با دلسوزى احساس خوشبختى نميكنه
اين توجيه هم كه ميگن ببينيد همه دارن با چنگ و دندون زندگيشونو حفظ ميكنن قبول ندارم زندگى كه فقط بخواى ''حفظش كنى'' كه يكى به اسم همسر باهات باشه چقدر ميتونه ارضا كننده باشه
اللان تو جامع ما شايد خيلى از زوج ها از زندگيشون راضى نيستن و فقط تحمل ميكنن باز وقتى بچه ايى وسط باشه ميگى به خاطر بچه اس ... چرا بايد يه عمر از زندگى لذت نبرد?


كاش اينقدر به طلاق به ديد بدى نگاه نميكردن

من یاد گرفتم که توی زندگی کسی رو سرزنش نکنم اگه بتونم کمک کنم اگه نمی تونم تحقیر نکنم
این خیلی خوبه که نظرتون در مورد شوهرتون و زندگی تغییر کرده و از همه مهمتر شوهرت رو دوست داری

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط afsoon520

یکی از درگیریهای ذهنی من وضعیت مالی ماست . من درآمدم کاملا برای خودم هست و همسرم علاوه بر خرج زندگی برای من نیز خرج میکند. به همین دلیل وضعیت مالی جالبی نداریم و چون فکر میکردم زندگیم موقته هیچ مایه ای از خودم نگذاشتم . من با تزریق درآمد خودم میتونم زندگی رو تکون اساسی بدم. اما چون مردد هستم نمیتونم پولم رو وارد زندگیم کنم. پولامو پس انداز میکردم برای روزهای بعد از طلاق. اما اگه بخوام به زندگیم ادامه بدم نمیدونم چطور به همسرم بگم من به طور مثال 50 میلیون پس انداز دارم اما به تو نگفتم و حالا میخوام با این پول کاری بکنم.

---

شما می تونید از پدرتون بخواهید که این لطف رو در حق شما بکنن و هر مبلغی که شما مایلید به همسرتون و به زندگیتون وارد کنید ایشون به همسرتون به عنوان هدیه دور از چشم دیگرون بهشون بدن اینجوری هم پدرتون برای شوهرتون عزیزتر میشه هم شما تونستید به زندگیتون کمک کنید
می خواید با شوهرتون زندگی کنید دیگه!!! بهش کمک کنید خودشو بکشه بالا سعی کن یه کار پر درآمد تری براش پیدا کنی الان قبول شدن توی دانشگاه آزاد توی مقطع فوق اطلاعات زیادی نمی خواد راحت میشه قبول شد(سهمیه ها 5 برابر شده)
بهش کمک کن همونی بشه که می خوای منم همین کار رو کردم میدونی حداقل این کار چیه؟ مثل الان محکوم به خیانت و غرور بیجا و خودخواهی نمیشی

واقعا از دوستان محترم که وقت گذاشتند ونظر دادند ممنونم. از دوستی که پرسیده بودند چرا قصد جدایی از پدر و مادرم رو داشتم اینو بگم که فکر به رفتن از پیش خانواده بعد از مرگ پدرم برام پیش اومد. خانه پدرمن 3 طبقه بود و برای اینکه من سرم شلوغ بود و برنامه خواب و بیداری و کارهام اغلب با خانواده ام نمیخوند من برای خودم یک واحد جداگانه داشتم . هر وقت میخواستم ورزش میکردم، هر وقت میخواستم میخوابیدم و چون به هر دو مقوله ورزش و خواب علاقه وافری دارم ، بعد از ازدواج برادرم من واحد مربوط به خودم را خالی کردم و فقط یک اتاق به من تعلق گرفت. خانه ما بسیار پر رفت و آمد است و اینها معمولا خواهرها و بچه ها وشوهرهایشان هستند. برادرها و عروس ها رو هم اضافه کنید. برنامه خواب و ورزش و مطالعه و سایر دلخوشیهام به هم خورد به همین دلیل برای آرامش روح و روانم آهنگ جدایی را ساز کردم که با ناراحتی و نگرانی مادرم روبرو شدم. برای کسی که 5 سال در یک واحد 100 متری به تنهایی زندگی میکند و عاشق سکوت وتنهایی آن است بسر بردن در یک اتاق با سر و صدا غیر ممکن بود.
دوست دیگری در مورد جاذبه جنسی همسرم پرسیده بودند ، باید اینو بگم که همسر من از کودکی ورزشکار بوده اند و دارای فیزیک متناسب و مردانه خوبی می باشند و از نظر جنسی بسیار خوب هستند و من از روابط جنسی بین خودمان راضی هستند و از این نظر به ایشان گرایش دارم . اما از آنجایی که این موضوع جسمی است ، هروقت میخواهم از این نظر خودم را توجیه کنم ، فکر میکنم که احمقانه است که انسان یک فرایند حیوانی را وارد حیطه تصمیم گیریش کند. ولی در پاسخ به گفته شما من از این جنبه زندگیم بسیار راضی هستم.

فرآیند حیوانی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
افسون جان حتما حضورا به مشاور مراجعه کنید. دوست خوبم شما هنوز خیلی از آگاهی ها رو در مورد زندگی زناشویی ندارید. به نظر من یک مشاور حاذق می تونه کمک به سزایی بهتون بکنه :72:

دوست عزيز اگه توي اين چند ماه به طلاق فكر كردي و به نتيجه رسيدي پس چرا معطلي؟
يه جا نوشتي شوهرت تيپ سنگين ميزنه نكنه انتظار داري يه مرد 30 ساله بره شلوار بگ بپوشه با تي شرت نارنجي،بعد هم ريشش رو مدل لوكاس بزنه و حاجي حاجي مكه؟
اگه دوسش نداري و با اون بودن مايه خجالتت ميشه تورو خدا يه كاري كن بيشتر ر اين بهت وابسته نشه ! و راحت جدا شو اما اگه مشكلت لباس و ظاهرشه...........
چرا لباسهايي رو كه دوست داري مرد زندگيت بپوشه بهش هديه نميدي؟تازه از روز اول نميدونستي از شما پاين تره.؟.افسون عزيز به يه مشاوره مراجعه كن و خودت رو از اين برزخي كه ساختي نجات بده.حرف آخرم بزنم و برم .


نكنه دوست داشتي مثل من باشي و به خاطر اين كه همسرت بهت سره همش از سمت فاميلش حرف بشنوي و آخر هم طرفت بره دختر بازي؟گلم يه كم بيشتر تو تالار بگردي خيلي چيزها دستگيرت ميشه.

دوست عزیز واقعا متاثر شدم ، نه به خاطر مشکلت بلکه به خاطر دیدگاهت عزیزم من هم فوق لیسانس الکترونیک دارم وهمسرم از نظر تحصیلات و در آمد از من پایین تر است البته منم مشکلات خاص خودم رو دارم ولی هیچوقت این مورد برام مهم نبوده شما ظلم بزرگی به همسرتون میکنید که به اون دروغ میگید و با احساساتش بازی میکنید و رک بگم مشکل شما این که قبل از ازدواج با کسان دیگری دوست بودی و همسرت را با دوست پسرت مقایسه میکنی ، من توصیه میکنم کمی دست از خودخواهی بردار ،فکر میکنم منتظری که توی این انجمن کسی باهات همدردی کنه و حق رو به تو دوست عزیز بده تا توجیهی برای طرز فکر غیر منطقیت داشته باشی ، سعی کن اگر نمیتونی مثل یک خانم منطقی و با دید منصفانه به این موضوع نگاه کنی بیشتر از این همسرت را گول نزن از او جدا شو وبه آزادیت برس ولی مطمئن باش آنجاست که قدر عشق واقعی را می فهمی و متوجه میشی اینی که تو منتظرش بودی خوشبختی نیست ، زیبایی و هیکل قشنگت که با افتخار به عنوان برتری به شوهرت از اون نامبردی ماندگار نیست به مرور از بین میره پول و پستت هم ماندنی نیست ولی این انسانیت و عشق و محبت که میماند و از بین نمی ره ، ده سال دیگه خودت را تصور کن ، فکر کن اگه خدای نکرده مشکلی برات پیش بیاد که دیگه نتونی اینقدر فعال باشی و یک حادثه زیباییتو ازت بگیره انجا هیچ دوست پسری برات نمیمونه چون دیگه جذاب نیستی آنجا فقط یک یار با وفاست که میتونه تمام لحظه هات رو پر کنه و کنارت باشه .اگر هنوز هم به همون اندازه سطح توقعت از همسرت زیاده حتما ازش جدا شو و اجازه بده او خوشبخت بشه .
موفق باشی عزیزم

ما دو مرغیم از دو اقلیم جدا آشنا در عالم بیگانگی
مرغ طوفان بودم و صیاد بست پای من بر پای مرغ خانگی

آدمی را آدمیت لازم است
بی کلاهی عار نیست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط afsoon520

ما دو مرغیم از دو اقلیم جدا آشنا در عالم بیگانگی
مرغ طوفان بودم و صیاد بست پای من بر پای مرغ خانگی

---

خانوم افسون من تصور می کنم شما شایسته زندگی بهتری باشید. چرا خودتون رو درگیر رابطه ی کردید که براتون حائز منفعت نیست؟ همسر شما هم اگر از درون شما خبردار بشه راضی به ادامه این ارتباط نیست. همه جا که نمی شه از احساس پیروی کرد. شما محاسنی رو دارید که شاید مخفی باشه برای خود من حتی ! وقتی دقت کردم که اخلاق خاله زنک بازی در شما نیست احساسم نسبت به رفتار شما عوض شد و مطمئن شدم شما هم صاحب حق هستید که مسیر خودتون رو عوض کنید.
فقط از لحاظ مالی به همسرتون فشار وارد نکنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط afsoon520

ما دو مرغیم از دو اقلیم جدا آشنا در عالم بیگانگی
مرغ طوفان بودم و صیاد بست پای من بر پای مرغ خانگی

---

اين شعر چقدر گوياست!

به نظر من جدا شو و همون طور كه خودتم گفتى ضرر مالى همسرتم بده
اين طورى عادلانه تره:72:

سلام افسون
حواست باشه شايد ناخواسته بهترين انتخابت رو كرده باشي ...
كمند مهر چنان پاره كن كه گر شوي روزي ... ز كرده پشيمان بهم تواني بست

عید قربان مبارک
افسون خانم قربانی ندادی ؟!!!
برای مستقل بودن خودت گوشت قربونی گیر آوردی حالا هم دیگه بده بو میده بندازش دور!!!
اونم حقش زیردست شما اذیت بشه کسیکه نگاه نمی کنه طرفش کیه وچشم بسته ازدواج می کنه حالا باید بخوره!!!
عزیزم چرا دوستان وگذاشتی سرکار یا قربانی بده یا زندگیت وبساز. با دارایتو خوشگلیتو مدرکت نمی تونی تصمیم بگیری هفت تا صفحه شد دیگه تصمیم کبری تو بگیردیگر( خدا تو هفت روز زمین وآسمان خلق کرد.....افسون خانم با خوندن این هفت تا صفحه چیکار کرد؟)

سلام نمیدونم !! جالبه!! ولی به نظر من مدتی از همسرت دور شو بعد همه چی رو بهشون بگو...
هم ایشون حق اینو دارن که با کسی که دوستشون داشته باشه زندگی کنند هم شما....
درسته شما اشتباه بزرگی مرتکب شدین اما من هم مثل شما دیونه تنهایی هستم شما رو به خوبی درک میکنم اما چه خوبه برای رسیدن به هدفمون کسی رو فدای خودمون نکنیم!
و.............. غره نشیم!صادق باشیم... و چه بهتر که پایبند باشیم....
به یک مشاور حضوری هم حتما مراجعه کنید.

از نکته سنجی و باریک بینی و کنجکاوی دوست عزیز ممنونم. من با این سایت از یک هفته پیش آشنا شده ام. من در روزهای کاری از ساعت 8 صبح تا 5 بعدازظهر در دانشگاه حضور دارم . البته در تمام مدت تدریس ندارم و فقط 16 ساعت در هفته تدریس دارم. ولی به دلیل اینکه مسئول پروژه ای در دانشگاه هستم ، حضورم در تمام روزهای کاری الزامی است. اتصالم به اینترنت دائمی است و تقریبا هر چند ساعت یکبار سایت را چک میکنم. از راهنمایی همه ممنونم. به هر حال من چون این موضوع را جایی مطرح نکرده بودم ، واکنش دوستان برایم مفید بوده است.

خانوم افسون شرایط شما بهتر شد . تصمیمتون چیه فعلا!؟

افسون عزيزم من خيلي كوچكتر ار اونم كه راهنماييت كنم ولي در ادامه صحبت هاي دوستان بهت ميگم هميشه خداوند بهترين چيز رو براي انسان ها انتخاب ميكنه فكر نكن بهتر از همسرت گيرت مياد به اين فكر كن كه تو با همسرت كامل خواهي شد و همسرت هم با تو از انتخاب پروردگارت لذت ببر ...

دلناز جون منم باشما موافقم خوش بحال افسون جان که با این وقت آآآآآآازآآآآآآآآآد شون ماهی 2 میلیون تومن حقوق میگیرن. کاش منم عضو هیئت علمی دانشگاه شریف بودم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خانوم دینا
عذر می خوام. اما خوب این واقعیته . اساتید دانشگاه 16-24 ساعت موظفی دارند. البته برای ایشون که من فکر می کنم مربی باشند(به خاطر مدرکشون) و نه استادیار-دانشیار -استاد) ممکنه یک مقدار بیشتر باشه. تصور می کنم درآمدشون هم حداقل 1-1.5میلیون به ازای همین ساعات محدود تدریس باشه. البته من دانشگاه آزاد تدریس می کنم و درآمد من کمتره. ولی محض اطلاع عرض کردم.

خدايي N.DELNAZ يه حرفي زده كه تا آخر كار حساب دست همه اومد.
((((((((((((( اميدوارم كلهم اجمعين سركار نباشيم)))))))))))

اوه مرسی .

چرا سر کار!! این قضیه به سر برادر من اومد!! همسرشون کارشناسی ارشد داشتند و برادر من مدرک لیسانس و کار آزاد داشتند. همسر ایشون بلافاصله بعد از استخدام تو دانشگاه پیام نور درخواست مهریه کرد و همزمان شرط صرف نظر از مهریه رو طلاق گذاشت!! که البته دومیش اجرا شد.قضیه کاملا واقعیه تصور می کنم. افسون خانوم برای اینکه هم ایشون وابسته تر نشه و هم شما درگیر موضوعی به اسم حس دلسوزی در حق کسی که به نظر من شانش بسیار بیشتر از مدرک شماست!! نشید با بخشیدن مهریتون طلاق بگیرید.