-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کاترین
اما در مورد وضع فرهنگی خانواده اش چطور؟تحصیلات پدر و مادر و بقیه شان؟
علاقه او به شما در چه اندازه ای هست؟
ایا به خاطر موقعیت خانوادتان امد جلو؟یا به شما علاقه پیدا کرده بود؟
شما الان با هم زندگی میکنین یا جدا؟
من 5 تا برادر دارم که خودشون و همسراشون لیسانس یا فوق لیسانس دارن و خواهرم و شوهرش هم لیسانس دارن و همه از لحاظ مالی هیچ مشکلی ندارم و بالای تهران ساکن هستند و شغل دولتی با اسم و رسمی دارن پدرم نظامیه و توی دوست و آشنا اسم رسم خوبی داره از معتمدین محل هستن و همه خانواده من رو به حسن و خوبی توی محل میشناسن مادرم خونه داره پدرمم الان بازنشسته است مادرم ششم ابتدایی قدیم رو داره و پدرم بعد از انقلاب دیپلم گرفتن از لحاظ مالی وضعیت بسیار خوبی داریم و جزء مرفهین جامعه هستیم پدرم 67 و مادرم 61 سالشونه
و خانواده نامزدم 3 تا برادر داره که بزرگه فوق لیسانس داره و همسرش لیسانس داره و هردو شاغل در بخش دولتی هستن البته یه مقدار از لحاظ مالی مشکل دارن ولی اونقدر حاد نیست و یکی از برادراش دانشجو لیسانسه و یکی دیگشون لیسانس داره و سربازه خواهرشون هم در مقطع دبیرستان تحصیل می کنن مادرشون بیسواده پدرشون سیکل دارن و توی شهردای مشغول بکارن و از لحاظ مالی در حد متوسطن و از لحاظ خانوادگی همچین اسم و رسمی ندارن و بیشتر عموش که برادر کوچکتر پدرش باشن سرشناسن پدرشون 51 مادرشون 50 سالشونه
در مورد علاقه اش نمی دونم چقدر بهم علاقمنده یه بار میگه میمیرم واست یه بار دیگه میگه حالم ازت بهم میخوره آینده منو خراب کردی اگه بخوام از روی رفتارش بگم اصلا دوستم نداره فقط زنشم همین و بس
یکی از اون دلایلی که من ایشون رو انتخاب کردم همین بود ایشون هیچ شناختی از من و خانواده ام نداشتن توی یه مهمانی از دختری خوشش میاد وقتی در موردش سئوال میکنه میگن ازدواج کرده ولی دختری رو میشناسن که همین خصوصیات رفتاری رو داره و بجای شماره اون دختر اشتباهی شماره من رو بهشون میدن در همون زمان هم یکی از دوستام باهام تماس گرفت که شمارت رو دادم به یکی از پسرهای فامیلمون و وقتی نامزدم با من تماس گرفت من ایشون رو با پسر فامیل دوستم و ایشون منو با دختر آشنا فامیلشون اشتباه گرفت بعد از اولین جلسه صحبتمون هر دو فهمیدیم که اشتباه شده ولی خیلی نظرها و دیدگاههامون بهم نزدیک بود یواش یواش یه رابطه عاطفی شکل گرفت ایشون تا چهار ماه بعد که بهم پیشنهاد ازدواج دادن هیچ اطلاعی از موقعیت خانوادم نمی دونستن و در جلسه معارفه خانواده ها از موقعیت خانوادم مطلع شدن و رابطه اش اولش خیلی خوب بود حتی ایشون خیلی توی انتخابات مجلس به برادرم که کاندید شده بودن کمک کرد و بیشتر کارها رو ایشون انجام دادن ولی دقیقا از شب قبل عقدمون برخوردهاش یواش یواش تغییر کرد و الان به جایی رسیده که فکر می کنم نمیشناسمش
الن ما نامزدیم من خونه پدرمم و ایشون هفته ای 5 شب میاد خونمون چون محل کار و تحصیلش توی تهرانه و خانواده اش ساکن شهرستان و دو شب باقی مونده خونه خودشونه
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bloom
سلامم خانومی
از مسافرت برگشتی همسرت رو ندیدی؟؟؟
اصلا با هم حرف زدین یا نه؟
دیشب اومد خونمون البته شبهای قبل هم چون کلید داشته میومده خونمون ولی تازه دیشب همدیگر رو دیدیم اولش کلی قربون صدقم رفت که دیگه نمیذارم تنهایی بری مسافرت دوتایی باهم میریم مسافرت خیلی دلم برات تنگ شده بود دوست دارم و..... ولی وقتی به لذتش رسید گرفت خوابید دو ساعت بعد بیدار شد گفت گشنمه براش غذا اوردم و باز شد همون آدم سابق گفت چرا با شلوار رفتی توی آشپزخونه مگه برادرت خونه نیست این چه وضع پوششه برجستگی باسنت معلومه موقع خواب هم وقتی خواستم توی بغلش بخوابم گفت موهات اذیتم میکنه توی جای خودت بخواب
خیلی بده باز هم همون فکر قدیمی من براش یه فاحشه خیابونیم همین و بس
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
عزیزم نباید اینجوری فکر کنی؟ اکثر مردا همینطورین
بهتره یه جوری رفتار کنی که دست رسی بهت چندان هم راحت نباشه یه کم غرور داشته باش نه زیاد
و کمی باهاش سنگین برخورد کن عزیزم
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
ببین وهم عزیز
اگه قرار باشه چیزی تو زندگیت درست بشه اول باید از خودت شروع کنی اگه قرار باشه هی یه جمله رو تکرار کنی دیدتو عوض نکنی هیچ چیز درست نمی شه
یکم بهتر به زندگیت نگاه کن شاید بخاطر دلخوری از همسرت خودتم سعی نمی کنی که از روابطت لذت ببری عزیزم درسته که رفتار شوهرت خوب نیست ولی دلیل نمی شه
به خودت بی احترامی کنی ارزش برای خودت قائل شو خواسته هاتو تو رابطه ی جنسی بهش بگو هون شوهرته اصلا اشکالی نداره که انتظاراتت رو برای لذت بردن بیشتر بهش بگی
منتظر نباش خودش بفهمه بعضی آدما رو باید بهشون بگی خودشون یکم کندن برای چی تو دلت نگه می داری خیلی راحت بهش بگو من امشب لذت نبردم یا بهش بگو چیکار دوست داری برات بکنه
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
عزیزم همان طور که نوشتی وضع فرهنگی خانواده ایشون خیلی پایینه نسبت به شما و از اونجا که همش سرگرم درس خواندن بوده چیزی در این موارد یاد نگرفته و میمونه اونچه که از رفتار پدر ومادرش اموخته که میشه همین رفتاری که با تو داره
و چون در خانوادش خیلی مهمه پس دچار غرور شده و هرگز نمخواهد قبول کند که او هم اشتباه میکند
حالا دوست من ایشون هیچوقت شده به خاطر یه کار اشتباه ازت معذرت خواسته یعنی تو جمع دونفرتان به اشتاهش اعتراف کرده یا اصلا نمیپذیره که اشباه میکنه
چه وقتایی قربون صدقت میره و چه وقتایی میگه ازت بدم میاد دقیقا به خاطر بیار شاید به یه سری رفتارات حساس شده
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
اگه یه روزی یکی از برادرام با تو برخوردی داشته باشن چه به عمد چه به سهو قبل از تو من با اونها برخورد خواهم کرد و برای همیشه فراموششون می کنم (خيلي خيلي اشتباه كردي اين حرف رو زدي خودت بعده ها ميفهمي چرا)شما ميتونيد به مادرتون بگيد كه دوست نداري وقتي همسر شما هست برادرهاي شما مشروب بخورن اينو مادرتون به برادرهاتون منتقل ميكنه.اگه واقعا مشكل اينها باشه قابل حل شدنه.اما جالب اينه كه ميگه روسري نميپوشي نپوش اما جلوي برادرزادت.....در ضمن توي دوران عقد اين مشكلات هميشه هست.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elina
عزیزم نباید اینجوری فکر کنی؟ اکثر مردا همینطورین
بهتره یه جوری رفتار کنی که دست رسی بهت چندان هم راحت نباشه یه کم غرور داشته باش نه زیاد
و کمی باهاش سنگین برخورد کن عزیزم
از امشب می خوام همین کار رو بکنم فقط نمی دونم چی جوری اگه بشه بهم راهنمایی بدید ممنون میشم از طریق پیغام خصوصی
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bloom
منتظر نباش خودش بفهمه بعضی آدما رو باید بهشون بگی خودشون یکم کندن برای چی تو دلت نگه می داری خیلی راحت بهش بگو من امشب لذت نبردم یا بهش بگو چیکار دوست داری برات بکنه
اینکار رو کردم و در مقابلش بهم گفت: جدا؟!!! من اینارو می دونم امشب حسشو ندارم خیلی خسته ام بذار یکم بخوابم حالم که بهتر شد اونوقت
راه حل پیشنهادی الینا بهتره فقط نمی دونم چیکار باید بکنم
من بیشتر مشکلاتم از برخوردهای غیر جنسی نامزدمه اون مشکلاتم خیلی سخت تره
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کاترین
چه وقتایی قربون صدقت میره و چه وقتایی میگه ازت بدم میاد دقیقا به خاطر بیار شاید به یه سری رفتارات حساس شده
فقط وقتایی که بهم نیاز جنسی داره قربون صدقم میره پیش زن داداشش و خانواده زن دادششم هوامو داره آدمی نیست که بخواد پیش دیگرون بی احترامی کنه یا بد اخلاقی ولی در غیاب دیگرون خیلی اذیتم میکنه و بیشتر مواقع وقتی میشینم باهاش صحبت کنم درد دل کنم چشاش رو می بنده و هر چی دلش می خواد نثارم میکنه
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط taravat
اگه یه روزی یکی از برادرام با تو برخوردی داشته باشن چه به عمد چه به سهو قبل از تو من با اونها برخورد خواهم کرد و برای همیشه فراموششون می کنم (خيلي خيلي اشتباه كردي اين حرف رو زدي خودت بعده ها ميفهمي چرا)شما ميتونيد به مادرتون بگيد كه دوست نداري وقتي همسر شما هست برادرهاي شما مشروب بخورن اينو مادرتون به برادرهاتون منتقل ميكنه.اگه واقعا مشكل اينها باشه قابل حل شدنه.اما جالب اينه كه ميگه روسري نميپوشي نپوش اما جلوي برادرزادت.....در ضمن توي دوران عقد اين مشكلات هميشه هست.
بله همه میگن توی دوران عقد از این مشکلات زیاده ولی به من بگید چه جوری این مشکلات رو تحمل کنم من نمی تونم چنین مشکلاتی رو تحمل کنم وقتی اعصابم بهم میریزه شیرازه زندگی از دستم در میره من هفته دیگه امتحانات میان ترمم شروع میشه ولی هنوز هیچی درس نخوندم این ترم 18 واحد برداشتم و اگه اینجوری پیش بره مجبورم مرخصی تحصیلی بگیرم
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شادزی
سلام خانمی
معلومه ازت که تا حالا تو زندگیت سختی نکشیدی و هر مشکلی و اون قدر بزرگش می کنی که خودت توش غرق میشی. همه آدمهای روی این کره خاکی دارن با یک مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنن که اگر یک گوشه از اون ببینی تنت به لرزه میوفته. در ضمن خدا داره امتحانت میکنه ببینه در شرایط سختی هم یادش هستی مطمئن باش که خدا هیچ وقت تنهات نمی زاره و از رگ گردن بهت نزدیکتره. فقط محکم باش و با درایت مشکلاتت رو حل کن و ناشکری نکن که وضعیتت بدتر خواهد شد. یه کم تند رفتی. صبور باش عزیزم صبور
من هم به دلیل مرفه بودن خونواده شما همچین عقیده ای دارم. در مورد این اختلاف افکار هم به همین صورت. این اختلاف سطح فرهنگی همیشه کار دست همه می ده. تحصیل کرده بودن پسر مهمه ولی خونواده اون هم بسیار مهم.
اشاره کردن اون به هر حرکت شما و غیر متعادل بودن رفتارش که یکبار از شما می خواد آرایش کرده و شیک بپوشید و روز بعد می گه چرا اینطوری پوشیدی نشونه گیر کردن اون تو یک دوراهیه( دوراهی بین تغییر هویت نسبت به اون چیزی که بزرگ شده و موندن در سنت خونوادگی خودش)
من هم با نظر دلناز موافقم. شما خودتون باشید. در رفتار و پوشش. مسلما اونطوری لباس نمی پوشید خودتون که جلب نظر کنید.
سعی کنید در روابطتون متوقع تر باشید.(روابط جنسی) و این رو حق خودتون بدونید.فقط اگر می دونید حساسیتهای همیشگی داره اونا رو برطرف کنید در خودتون. (اگر از نامناسب بودن پوشش شما در پیش برادرتون صحبت می کنه پوششتون رو تغییر بدید ولی به واضح اشاره کنید که یادت نره که خودت اینو گفتی و...) مستقل تر از همسرتون فکر کار و زندگی کنید.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
من هم با نظر دلناز موافقم. شما خودتون باشید. در رفتار و پوشش. مسلما اونطوری لباس نمی پوشید خودتون که جلب نظر کنید.
سعی کنید در روابطتون متوقع تر باشید.(روابط جنسی) و این رو حق خودتون بدونید.فقط اگر می دونید حساسیتهای همیشگی داره اونا رو برطرف کنید در خودتون. (اگر از نامناسب بودن پوشش شما در پیش برادرتون صحبت می کنه پوششتون رو تغییر بدید ولی به واضح اشاره کنید که یادت نره که خودت اینو گفتی و...) مستقل تر از همسرتون فکر کار و زندگی کنید.
نمی تونم ناراحتی نامزدم رو ببینم من توی خونه ای بزرگ شدم که مشکل مالی بوده ولی مشکل عاطفی و درگیریهای خانوادگی نبوده
من نه تنها با نامزدم که الان با برادرهام و خواهرم هم دچار مشکل شدم و نمی دونم چه جوری به خودم مسلط باشم
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
اسمتون رو نمی دونم. خانوم گرامی ناراحتی نامزد شما کاملا بی ارتباط با شماست. ایشون یک سری مشکلات رو در خودشون دارند که باید حل کنند. شما باید همسر و زن ایشون باشی یعنی کسی که برای اون آرامش رو به ارمغان بیاره. کسی که به همسرش برسونه محیط خونه آروم ترین و زیباترین جای دنیاست. چیزی که متاسفانه مردها قبول ندارند(من هم یک مردم) چون مخالفشو دیدند. شما تااین حد کافیه به نیازهاش توجه کنید. ایشون حتما باید مشاور بره. این حجم غرور ایشون رو به شکست می رسونه. در ضمن باز هم می گم به هر حال رفاه جنبه های گوناگون داره که شکر خدا شما ازش بهره مند بودید. همسر شما از این بهره مند نبوده. پس در این مرحله که به دشواری به اون رسیده غروری رو پیدا کرده که شما باید کمک کنید تصحیح شه ونه کم! تصحیح شدن یعنی بهش برسونید که غرورش مایه افتخار شماست و... ولی از طرفی غرورش نه برای شما که برای دیگران. باید مشکلات ایشون حل شه. مشاور خودتون رفتید؟
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نامزدم که به مشاور مراجعه نمیکنه ونمی خوام دوباره با مطرح کردن مراجعه به مشاور مشکلات قدیمیم رو تازه کنم و خودمم شرایط مراجعه حضوری به مشاور رو ندارم اگه بتونید سایت یا یه مشاوره تلفنی معرفی کنید ممنون میشم
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elina
عزیزم نباید اینجوری فکر کنی؟ اکثر مردا همینطورین
بهتره یه جوری رفتار کنی که دست رسی بهت چندان هم راحت نباشه یه کم غرور داشته باش نه زیاد
و کمی باهاش سنگین برخورد کن عزیزم
سلام اليناي عزيز من اصلا حرفت رو قبول ندارم يعني چي همه مردها همينطورن ؟ چه ربطي داره ؟ ديدگاه اون آقا يك ديدگاه مردوده و معذرت مي خوام بيمارگونه حالا چرا به همه مردا تعميمش مي ديد؟
چه زن و شوهري اينطورين ؟ مگر اينكه مشكل رواني خاصي در بين باشه اون آقا كام مي گيره بعد به زنش مي گه چون موهات اذيتم مي كنه برو يه جاي ديگه بخواب؟؟؟
مردها نسبت به رابطه جنسي خيلي عاطفي تر از زنها برخورد مي كنن اميدوارم كمي واقع بين باشيد . اونها اگر همسرشون جاي خوابش رو به هر دليلي عوض كنه سريعاً واكنش نشون مي دن . هيچ مردي (زماني كه زني رو دوست داشته باشه ولو اينكه اون زن معشوقه اش باشه ) تا همسرش ارضا نشده باشه از كنارش بلند نمي شه مگر اينكه همسر اون مرد حرفي نزنه و مرد خيال كنه مسير عشقبازي رو درست داره پيش مي ره و اگر همسر به مردش بگه من مشكل دارم يا من ارضا نميشم مرد بدون اينكه ناراحت بشه سعي مي كنه اين كمبود رو جبران كنه درصورتي كه اگر مردي به همسرش چنين حرفي بزنه ممكنه زن دلخور بشه پس توجه بفرماييد اين آقاي محترم حتي با اينكه وهم عزيز بهشون مي گه من در رابطه جنسي احساس راحتي نمي كنم باز رعايت نمي كنه
من نميفهمم چرا ما زن ها خودمون در نقش دهقانفداكار گم كرده ايم آره عزيزم وهم عزيز مردهايي هم وجود دارند كه لذت جنسي براشون يه عادته اما نه با همسرشون بلكه با يه زن خيابوني . پس مراقب زندگي ات و ... باش بهتر شفافتر و بدون احساس مادري كردن براي مردي كه با خودش هم بلا تكليفه تصميم بگير
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
دلناز جان اول که من نگفتم همه مردها بلکه کلمه اکثر مردها رو به کار بردم بعد هم منظورم به این بود که بعضی وقتها الکی به یه چیزی گیر میدن
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
به نظ من حتي اقليت مردها هم اينطور نيستن كه نسبت به سكس چنين مزدورانه رفتار كنن يه مثال
توي دعواهايي كه خيلي تند و آتشين باشه زن مرد رو به خيانت هرزگي و هر چه فكر كني متهم مي كنه اما تا حالا شده يه مرد توي دعوا زنش رو هرزه خطاب كنه يا بهش تهمت بزنه . اين يه مثال واضح از خانواده هايي بود كه دعوا خوراكشونه اين چنين غيرتمندن پس مردي كه توي بهترين و نزديكترين رابطه با همسرش چنينه واي به ديگر مسائل
دست خودم نيست من به اين سرنوشت اصلا خوشبين نيستم ترجيح مي دم فعلا سكوت كنم چون دارم بار منفي مي فرستم منو ببخشيد.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
الینا خانوم اکثر مردها عذر می خوام غلط کردن اینطورین!!! من تصور می کنم اگر مردی یه همچین کارهایی رو می کنه همین که زنده مونده تو جو جوامع ایرانی شانس آورده!!!
این بنده خدا شانس نیاورده از رفتار همسرش
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
وهم عزیزم خوبی؟
اوضاع احوال خوبه؟
مارو بی خبر نزار خانومی
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
اصلا خوب نیستم
روز یکشنبه پیش یه روز تمام بهش خدمت کردم هرجور لذتی چه شکم چه زیر شکم چه فکری چه مالی حتی تا ماساژ هیچ چیزی براش کم نذاشتم آخر شب یه نیم ساعت قبل خواب وقتی که داشتم براشون لطیفه تعریف می کردم که بخنده با ناراحتی بهم گفت من امروز نرسیدم درسامو بخونم دیگه روز قبل امتحان نمیام خونتون امروز نذاشتی درس بخونم وقتی هم که دید ناراحت شدم اصلا به روی خودش نیاور و به رفتارش ادامه داد االان دو روز با اینکه کنار هم هستیم باهام قهره اصلا هم تلاشی برای آشتی کردن نمی کنه
راستی دیشب یه مقدار نازم کرد ولی چون موقع خواب بود فهمیدم به خاطر س ک س هست به روز خودم نیاوردم و خودم رو زدم به خواب
دیشب تا تموم شدن نود بیدار بود و بعد از همون یه بار دیگه سعی به آشتی کردن نکرد
دیگه مثل سابق از حرفاش ناراحت نمیشم واقعیتش دیگه برام ارزش قبل رو نداره فکر می کنم نسبت بهش سرد شدم و علاقه ام کمتر شده و دیگه وابستگی سابق رو ندارم
بهم بگید چیکار کنم؟
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
عزيزم كمتر بهش توجه كن. طوري نشون نده كه وابسته بهش هستي.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
سلام وهم عزيز. از خانواده ات پيش اون بدگويي نكن. كه طرفداري هم بكن. خانواده ات را در جريان بذار. يه روزي مي شه كه خيلي ديره و تو افسوس مي خوري كه چرا نگفتي؟ پدر و مادر فقط و فقط خوبي بچه هاشون رو مي خوان و بس. با پدرت خيلي منطقي باب صحبت رو باز كن و ازش يه راه حلي بخواه نه طلاق. شوهرت هم از اين روابط تو با خانواده ات داره نهايت استفاده رو مي بره. بذار بفهمه كه پشتت خيلي محكمه، البته غرور اون رو هم له نكن. نه افراط نه تفريط. شما هنوز هيچي نشده كليد خونتون رو هم به اين آقا داديد. از قديم گفتند به داماد رو بدي پر رو مي شه. فعلاً تنها نظري كه به ذهنم اومد همين بود. اميدوارم شاهد موفقيتت در زندگي ات باشي عزيزم.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
سلام خانومی
خواهره خوبم برای اینکه یه مقدار آروم بشی من اول از همه می خوام که دیدت رو نسبت به روابطت با همسرت عوض کنی این حسی که تو نسبت به شوهرت پیدا کردی اصلا خوب نیست اینکه اون تو رو فقط برای ارضا شخصیش می خواد
درسته که شوهرت با اشتباهات پی در پی این حس رو تو ذهنت پرورونده ولی خواهش می کنم خودت دیگه بهش پرو بال نده اگه واقعا حس و حال برقراری رابطه با همسرت رو نداری خوب رو راست بهش بگو قرار نیست نقش پتروس فداکار رو بازی کنی که عزیزم
مطمئن باش اگه تو تو روابطت لذت ببری اون هم حس بهتری پیدا می کنه اینو بهش بگو
در مورد رفتارهای همسرت هم کاملا به زمان نیاز داری تا درست اش کنی و تو این زمان باید بهترین راه رو انتخاب کنی به هر صورتی که شده باید دید شوهرتو نسبت به خانوادت مثبت کنی و باید بگم این وسط بیشترین زحمت رو باید خودت بکشی
باید طوری رفتار کنی که شوهرت حس کنه از سمت خانوادت داره تایید می شه به حرفاش بها می دن نظرش واسه همه مهمه من شخصیت شوهرتو نمی دونم ولی بالاخره هر کسی یه رگ خوابی داره رگ خواب شوهرتو پیدا کن
سعی کن حرفاتو بیرون خونه بزنی باهم بیشتر تفریح برین بزار یکم همه چیز از روزمرگی بیرون بیاد یه مدت از حرف و حدیث اطرافیان دور شو بزار مسائل کمرنگ بشن مثلا اگه می بینی خانوادش بهانه ی لباس و سرو وضع و می گیرن بهانه دستشون نده
یا رفت و آمت رو به حداقل برسون اگه چیزی می خری یا می پوی به همسرت بگو این همون رنگیه که تو دوست داری یا من این کارو به خاطر تو کردم یا سلیقت تو فلان چیز حرف نداره
بزار احساس کنه تو زندگی بجز رابطه ی جنسی نقش دیگری هم داره
می دونم سخته ولی سعی کن با دید مثبت به مسائل نگاه کنی
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
حتما به کارهایی که گفتید عمل می کنم
ممنون
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
چرا ما همه فكر مي كنيم اگر روزي يه اشتباهي كرديم بايد تا آخر عمر تاوانش رو بپردازيم چرا خيال مي كنيم مردها رو مي شه تغيير داد و زندگي منتظر ما مونده تا بيايم وديگرون رو باب ميلمون تغيير بديم
چرا بايد هي فداكاري كنيم كه بگن زن خوبيه محكمه قاطع است
چرا خيال مي كنيم بايد جاي يه دنيا به همسرمون محبت كنيم و هميشه راضي نگه اش داريم چون زندگيمه
چرا خيال مي كنيم بايد نيمه مكملمون رو بيابيم
چرا مكمل؟ مگر نه اينكه توي يه رابطه دو انسان بايد كامل باشن وبس وقتي همسر اين آقا مي دونه همسر محترمشون به نوعي بيماره چرا بايد سكوت كنه چرا بايد فنا بشه چرا بايد پاسوز بشه چرا نبايد به آيند شيرين نگاه كنه
وهم عزيز نمي گم تو حيفي نمي شناسمت و نمي گم برو طلاق بگير چون توي زندگي ات نيستم اما به عنوان يه فردي كه داره از دور نظراتت رو نسبت به زندگي هنوز نو پايت نگاه مي كنه بهت پيشنهاد مي دم اولا با خانواده ات صحبت كن حتي تا حد امكان نگرش ايشون رو در مورد مسائل جنسي براشون بگو
و سپس به يه مشاوره برو و دست آخر نه با دلسوزي و احساس بلكه با تدبير و عقل براي زندگي يا جدايي ات تصميم بگير و اگر خدايي ناكرده تصميم به جدايي گرفتي اون زماني باشه كه همه راههاي منطقي رو رفته باشي و نتيجه نگرفته اي اما عزيزم هرگز تا همه چيز برات مسجل نشده زندگي مشترك رو شروع نكن و به زندگي خيلي جدي تر نگاه كن
شكسپير ميگه وقتي كسي رو دوست داري رهايش كن اگر اومد به طرفت بدون اون هم تورو دوست داره اگر نه بدون كه از اون ابتدا هم تورو نمي خواسته.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
من تا اونجاییکه بشه تحملش می کنم و نمی خوام به طلاق فکر کنم ولی اگه روزی به این نتیجه برسم که دیگه ازش متنفرم و هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی با ایشون رو نداشته باشم ازش جدا میشم
قرار بود ما سه سال نامزد باشیم اگه ایشون توی این مدت وضعیتش برای ازدواج بهتر بشه بریم سر خونه زندگی خودمون ولی با شرایطی که پیش اومده من تا مشکلاتم رو با ایشون حل نکنم عروسی نخواهم کرد
اگه اینجا دارم حرفام رو میزنم می خوام مشکلم حل بشه دلم می خواد مثل خیلیای دیگه یه زندگی خوب و قشنگ داشته باشم انتظار زیادیه؟
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط وهم
من تا اونجاییکه بشه تحملش می کنم و نمی خوام به طلاق فکر کنم ولی اگه روزی به این نتیجه برسم که دیگه ازش متنفرم و هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی با ایشون رو نداشته باشم ازش جدا میشم
قرار بود ما سه سال نامزد باشیم اگه ایشون توی این مدت وضعیتش برای ازدواج بهتر بشه بریم سر خونه زندگی خودمون ولی با شرایطی که پیش اومده من تا مشکلاتم رو با ایشون حل نکنم عروسی نخواهم کرد
اگه اینجا دارم حرفام رو میزنم می خوام مشکلم حل بشه دلم می خواد مثل خیلیای دیگه یه زندگی خوب و قشنگ داشته باشم انتظار زیادیه؟
عزیزم بهترین کار همینه تا واقعا از ایشون مطمئن نشدی زیر سقف با ایشون نرو:72:
مطمئن باش همه اینجا میخوان بهت کمک کنن:72:
سعی کن تو این مدت عاقلانه و هوشمندانه اونو بسنجی
بچه ها هم اینجا حتما بهت کمک میکنن:43:
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
معلوم میشه خیلی دوستش داری که داری برا ی خوب شدنش تلاش میکنی من مطمئنم موفق میشی و دوباره همون دختر خوشبخت ی میشی ک بودی
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
واقعا اینجوری فکر میکنید؟ یعنی میشه یه بار دیگه برگردم به اون روزهام و ناراحتی و غصه نداشته باشم؟
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
من با نامزدم آشتی کردم دیشب دقیقا همون کاری رو که او با من در این مدت می کرد رو من باهاش کردم ازش تقاضای س ک س کردم بعد ازش خواستم که اول من ارضا بشم و بعد از ارضا شدن به بهانه سردرد یه مقدار درازکشیدم و بعدشم خودمو زدم بخواب با اینکه اولش یه مقدار عذاب وجدان داشتم ولی فردا صبحش با یه آرامش خاصی از خواب بیدار شدم البته خودش منو از خواب بیدار کرد باورم نمیشد من بوس کرد نازم کرد اونجوری بیدارم کرد باورتون میشه؟
آیا کاری رو که کردم بازم ادامه بدم و تکرارش کنم یا نه؟
فکر می کنید توی بقیه موارد این کار رو بکنم درسته؟ جواب میده؟
راستی قراره عید غدیر خم برای چند روز بریم خونه پدریش یه مقدار نیاز به راهنمایی دارم تا بهانه ای دست خانواده اش ندم
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
کسی نمی خواد نظری بده؟؟؟؟
خواهش می کنم کمکم کنید فردا شب نامزدم میاد خونه ما قبل از اومدنش باید بدونم چیکار باید بکنم خواهش میکنم
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
عزیزم، چرا انقدر خودت رو اذیت می کنی، قرار نیست طور خاصی برخورد کنی، فقط سعی کن روی رفتارت و حرفهایی که بینتون رد وبدل میشه کنترل داشته باشی، سعی کن محکم و سرزنده باشی، شاید باور نکنی اما سرزنده بودن خیلی میتونه بهت کمک کنه، اینکه همسرت فکر کنه با شخصی روبه رو شده که ارزش زیادی برای خودش قائله خیلی میتونه به رابطه تون کمک کنه...
فقط خونسرد باش، اگه بخوای اینطوری قبل از هر دیداری دلهره داشته باشی خوب نیست عزیزم، همسرت رو وادار کن که توی شاد بودنت سهیم بشه، شاید فکر کنی که این جواب نمیده یا مقطعی هست، اما باور کن جواب باور نکردنی ازش میگیری، پر از انرژی باش و از انرژیت به همسرت هم ببخش..
:72:
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
تبریک می گم که آشتی کردی عزیزم
قرار نیست کار خاصی بکنی سعی کن آروم باشی بدون استرس و شاد
موفق باشی
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
اصلا نگران نباش
وقتي كه اومد خونسرد باش و مراقب باش كه به خاطر هيچ چيزي از كوره در نروي
سعي كن خوشحال باشي و خوش برخورد
به هيچ عنوان وارد گفتگوي مسائل ريز نشو
اجازه بده او راحت باشد اما او را به سمت خوشحالي هدايت كن
بگذار اين ملاقات با خوبي و خوشي انجام شود
اصلا نگران نباش. اعتماد به نفست را حفظ كن
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
سلام
به نظرم مشكلات شما عمیق تر از اینه كه با توصیه های كلی از طرف اعضاء سایت یا بنده بتوانید آنها را حل كنید،اما این به معنی لاینحل بودن آن نیست، بلكه صرفا عمیق بودن آنست.
باید حتی اگر شوهرتون رضایت نمی دهد، شما شرایط مشاوره حضوری را برای خودتون فراهم كنید و تمام این مسائل را با دقت مطرح كنید و نسبت به حل آن اقدام كنید.
اینكه اینجا هر كس نقطه نظرات خودش را بگوید و راهنمایی كند ،می تواند نقش تسكین دهنده برای شما باشد. لیكن هرگز به معنی حل و درمان نیست. چون به نظر می رسد شكاف معیارهای ازدواج شما عمقی هست و باید نسبت به نزدیك شدن دیدگاههاتون اقدام شود و این كاری هست زمان بر و البته با تمرین و زیر نظر متخصص.
برای امشب هم فقط خودت باش، و سعی كنی حالت آتش بس را داشته باشی. نه حمله ای،نه تسلیمی نه افراط در پیروی
سعی كنی بدون اینكه حالت قهر داشته باشی، كمتر با او وارد تعامل شوی.
لیكن در اولین فرصت جهت واكاوی این ازدواج اقدام فرمائید.
مشكلاتت با سایر اعضاء خانواده نشان دهنده مشكل آنها نیست. نشان دهنده این است كه تحت فشار این ازدواج ظرفیت های شما كاهش یافته است.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
سلام وهم عزيز. چرا اينقدر ترس و دلهره داري؟ خداي نكرده عزراييل كه نمي خواد بياد همسرته عزيزم. خودت باش هموني كه قبلاً بودي و شوهرت با اون خصوصيات تو رو پذيرفت نه اوني كه الان هستي. منم با نظر مدير عمدردي موافقم. چندين بار نظر ايشون رو بخون. و به كار ببند. پيش مشاور رفتي؟
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
راحت باشید و خونسرد. همسر شما نیاز به این داره که یاد بگیره عشق ورزیدن رو! نه با بی تفاوتی کامل شما ونه با حملات شما و نه با عشق ورزی شما. با اینکه احساس کنه به شما نیازمنده. از افراط گری دست بردارید و خیلی راحت ونه عاشقانه باهاش برخورد کنید.
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
-
RE: زندگی برای من چرا شده یه وهم؟!!!!!
ممنون از جوابهایی که بهم دادید
آقای سنگتراشان من نمی خوام نقطه آخر زندگی با نامزدم رو خودم بذارم و با یقین این رو هم می گم اگه من به شماور مراجعه کنم یا از او بخوام که با هم بریم پیش مشاور دقیقا همین کار رو کردم به همین خاطر اومدم اینجا شاید بتونم مشکلم رو تا حدی در اینجا حل کنم
من خودم رو محکوم به این زندگی می دونم مطمئنن همه به من خواهید گفت نه اینطور نیست ولی برای من دقیقا همینه!
به من کمک کنید تا از این بیشتر مشکلاتم رو لاینحل تر نکنم
من خودم رو به دست زمان و روزگار سپردم تحمل می کنم تا روزی که به اونجایی برسم که بین نفس کشیدنم و نامزدم مجبور بشم یکی رو انتخاب کنم
و حالاکه قراره در کنار چنین مردی باشم نمی خوام کاری بکنم که بعد ها خودم رو سرزنش بکنم که چرا فلان کار رو انجام دادم و یا چرا فلان کار رو انجام ندادم که اگر انجام می دادم زندگیم به اینجا نمی کشید
الان از انتخابم ناراحت نیستم چون من به حرفها و گفته های او قبل از عقدم اعتماد کردم کاری که باید می کردم و از او برنامه و اهداف زندگیش رو جویا شدم و با توجه به صحبتها و راهنمایی های اطرافیانم و نامزدم تصمیم به ازدواج گرفتم من الان از خودم ناراحت نیستم از نامزدم ناراحتم که چرا به من دروغ گفت اون چیزی که نبود رو به من نشون داد بعد ها هم خودم رو سرزنش نخواهم کرد بلکه او را نفرین خواهم کرد که چرا با زندگی من چنین کرد
اگر الان هم توی این سایت هستم برای اینکه نمی خوام یعد ها خودم رو سرزنش کنم و پیش خودم شرمنده باشم
متوجه صحبتهای من میشید؟
پس کمکم کنید که پیش خودم شرمنده نشم و زندگیم به اون سمتی که خودم دلم میخواد و صحیح می پندارم هدایت بشه
ممنون