نمایش نسخه قابل چاپ
سلام.
من توي اين تاپيك به دوتا از پيش نهاد هاي دوستان را قبول كردم و دارم با انگيزه انجامش ميدم.
1- دوچرخه سواري(بعداز مدتها دوچرخه ام رو سوار شدم:311:)
2- ويترين مغازم تغيير دادم(البته 3 تومن هزينه داشت!!!!!!!)
اما نتيجه:
روحيه ام خوب شده و دارم به آدم شاد و بشاش سابق تبديل ميشم
تغيير ويترين مغازه منجر شد كه يك دوست قديمي را بعد از مدت ها ببينم خيلي خوشحال شدم از ديدنش.
به دوست بعدي پيشنهاد ميدم بي مناسبت به مادرش گل هديه بده.:72::72::72:
سلام...
گل دادن به مادر رو من بر میدارم و به نفر بعد پیشنهاد میدم موقع رانندگی به سه تا ماشینی که چراغ راهنماشون روشنه راه بدن و فقط یکبار به این فکر کنن واقعا راه ندادن به دیگران اسمش زرنگی نیست و کسی به خاطرش به ما جایزه ای نمیده:72:
سلام دوستان خوبم :72:
امیدوارم حالتون خوب باشه .
پیشنهاد خانوم نیکیا خوبه ولی من رانندگی نمیکنم ،،، بلدم ولی نرفتم گواهی بگیرم ...اعصاب رانندگی ندارم.
بعدا میام و یه پیشنهاد های دیگر را بر میدارم.
می خواستم تو تاپیک درد دل امشب من با خدا بنویسم حرف دلم رو ولی گفتم بیام اینجا بگم تا شاید کمکی کنم به کسی که شاید مثل من بوده.
سال ها بود که آرامشی عمیق داشتم و خیالی آسوده ،،، به معنای واقعی از زندگی لذت میبردم ولی عبادت خدا نبود ،،، راز و نیاز با خدا نبود ،، انجام واجبات پروردگار نبود ،،، نه اینکه نخوام تنبلی میکردم.
الآن اون خیال آسوده و آرامش اینقدر کمرنگ شد و من برای رهایی از این وضع و رسیدن به خواسته ی قلبی به خدا روی آوردم و عبادت میکنم .
اون روزا که راحت بودم ،، ساده ترین کار شکر پروردگار بود که نمیکردم ( بوسیله نماز) اما الآن خدا نمیگم تنبیه بلکه نظر لطفی به من کرد تا بهش نزدیکتر بشم .
خیلی شرمنده خدا هستم.
فکر نکنید قدرت خدا تنها در اینه که به حاجت قلبیتون برسید ،،، همینکه نفس میکشید همینکه آسایش دارید و میتونید قدم از قدم بردارید،،، اینکه پدر و مادر خوب و خانواده خوبی دارید یعنی خدا خیلی بهتون عنایت داره و لطفش شامل حالتون هست...
شاکرش باشید.
پیشنهادم به نفر بعد اینه :
به خودت بیا اگر در ایامی هستی که از همه نظر احساس راحتی و آسایش میکنی ،،، خیالت از همه چیز راحته و همه چیز برات عالیه
یاد خدا و شاکرش باش ،،، این آرامشت رو فقط مدیون بزرگی و مهربونی اونی.
نذار زمانی بشه که برای اینکه بخواد به راه راست بیای مورد امتحانای سخت قرار بگیری و خلاصه اون آرامش کمرنگ بشه.
امیدوارم خداوند در همه حال یار و پشتیبانت باشه :72:
خدا خیلی نسبت بهم بخشش و صبر داشته ، 7جان پیشنهاد شاکر بودن و تامل در عنایت خداوند با من . خیلی خوب نوشتی عزیزم :228:
پیشنهادم برای نفر بعد: اگر رانندگی بلدید و اگر پدربزرگ یا مادربزرگی دارید که همش توی خونه است و تفریحش کم هست، برید دنبالش حسابی قربون صدقه اش برید و ببریدش یه جای قشنگ ( پارک سرکوچه هامونم گاهی خوبه ) باهم دیگه یه خوراکی بخورید و آب و هواش عوض بشه برگردید.
اگر رانندگی بلد نیستید یه جای نزدیک رو با آژانس برید و برگردید ، اگرم مادربزرگ یا پدربزرگ پادرد ندارن چه بهتر پیاده میرید یا با تاکسی.:43:
گزارش:
سلام
من به پیشنهاد هفت که برنامه خودمم بود دقیقا همون زمانی که معین کرده بودم عمل کردم ورفتم یه رشته عالی تو باشگاه ثبت نام کردم و به طور منظم ادامه میدم .آفرین به خودم:18::43:نقل قول:
هفت عزیز من کلا با کلاس رفتن مشکل دارم :302:اصلا کسی مثل من هست ؟ آخه این چه پیشنهادیه ؟
خودم خیلی وقته دوست دارم بتونم بنوازم ولی نصفه گذاشته ام فعلا.
ولی سعی خودمو میکنم برم باشگاه البته الان مسافرتم بعد از برگشتن حتما میرم ورزش کنم
حالا که فکر میکنم درمورد خودم جفا کردم من فقط با کلاس دانشگاه مشکل دارم وگرنه برای بقیه موارد مشتاقم و به طور منظم میتونم انجام بدم .
پیشنهاد میکنم همیشه ورزش کنیم :72:
برنامه بعدی هم استخر و یه اموزش دیگه است که فعلا برنامه نذاشتم .
پیشنهاد عالی گیسو کمندعزیز که برای من عملی نیست فعلا رو میزه .
سلام عزیزمنقل قول:
نوشته اصلی توسط گیسو کمند
برات آرزوی عاقبت بخیری دارم دوست خوبم :72::72::72::72::72:
- - - Updated - - -
سلام :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت
آفرین فرشته اردیبهشت عزیزم :104:
واقعا خوشحال شدم عزیز دلم که به برنامت عمل کردی و تونستی موفق باشی،،، امیدوارم همیشه تو زندگیت لحظات خوب و شیرین رو تجربه کنی دوست خوبم :43:
نیکیا جان پیشنهاد شما رو من انجام می دم.
گیسو کمند من هیچ مادر بزرگ یا پدر بزرگی برام نمونده... http://www.pic4ever.com/images/fol.gif
اما یه مادر بزرگ ناتنی دارم. یعنی پدر بزرگم بعد از مادر بزرگم ازدواج کرد.
بعد از اینکه پدر بزرگم به رحمت خدا رفت، خانمش یه مقدار سر ارثیه گرفتاری درست کرد. مامان اینها می خواستن یا تو خونه خودشون بمونه، یا خودشون براش خونه ای که نزدیک اقوامش باشه بگیرن. اما اون قبول نکرد و ترجیح می داد ارثیشو بده به اقوامش و با اونها زندگی کنه. صبر هم نمی کرد خونه فروش بره و اینها هم با دلخوری سهمشو جور کردن.
توی اون ماجراها من بهتر دیدم که باهاش تماسی نداشته باشم، چون حرف بیار و حرف ببر می شد!
بعدش هم دیگه کلا از ذهنم پاک شد. الان که پستتو خوندم، اولش گفتم حیف که من پدر بزرگ مادر بزرگ ندارم، بعدش کم کم یاد این مادر بزرگم افتادم.
حالا متاسفانه شهر دیگه ای هم هست و من امکانش رو ندارم پیشنهادت رو عملی کنم. اما می تونم بهش تلفن بزنم. خوشحال می شه.
البته حتما هرکسی که پستت رو می خونه، یادش میفته که پیشنهادت رو انجام بده. خوبی این تاپیک اینه که یادآوری می کنه، حتی اگه پست بعدی اشغال شده باشه، بازم فرقی نداره.
و اما پیشنهاد من به دوست بعدی،
شب رو زیر آسمون بخواب. حالا هر شبی که امکانش بود. توی حیاط یا بهارخواب یا پشت بوم.
آسمان شب به ما نشون می ده که واقعا کجا داریم زندگی می کنیم.
سلام.....
من امشب حوالی یزد هستم.....
آسمان کویر واقعا دیدنی ای کاش امکانش بود و چندتا عکس میفرسادم.....
شب پرستاره و خیال پردازی زیر ستاره ها بامن.
جای تک تک دوستان خالیه...
به نفر بعدی پیشنهاد مردم جمعه صبح بره دعا ندبه یا از تلویزیون گوش بده......
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sia518
سلام وقتتون بخیر ؛
من پیشنهاد شما رو میپذیرم و ان شاءالله اگر سعادت داشته باشم فردا صبح دعای ندبه را میخوانم.
سلام
انگار پیشنهادی واسه من نمونده :47: ... خانم 7 این رسمش نیست:81:
به خودم پیشنهاد میدم که از تعطیلی فردا استفاده کنم و برم خرید.چند روز دیگه مراسم عروسی یکی از دوستامه.
به نفر بعد پیشنهاد میدم که با همسرش یا اگه همسر نداره با یکی از اعضای خانوادش،یه شب برن پارک و پینگ پونگ بازی کنن.حتی اگه تا به امروز دست به راکت پینگ پونگ نگرفتین ، به امتحانش می ارزه.قول میدم .
ممنون:72:
سلام:72:
چرا اين تاپيك به اين باحالي داره خاك ميخوره؟:97:
پيشنهاد پينگ پنگ با من البته من زياد اهل پينگ پنگ و پارك و .... نيستم آخرين باري كه پارك رفتم واقعا يادم نمياد كي بودس:54:!!!!! نخنديد لطفا به من اما فاصله خونمون تا پارك و رودخونه خيلي كمه اما خداييش حسش نيست برم پارك.....اما امشب ميرم چاره اي نيست.به بهانه پينگ پنگ هم ميرم دوچرخه سواري.:311:
من به نفر بعدي پيشنهادميدم :
جمعه با خانوادش بره بيرون تفريح. ي زنگ تفريح حسابي.
سلام.بیرون رفتن با خانواده !! یه روز جمعه.ما که همش سرکار و دانشگاهیم و درس حتی جمعه ها.اما میتونیم برای پنجشنبه این هفته یه دورهمی خانوادگی در خارج از منزل بذاریم.فکر خوبیه.
پیشنهاد من برای نفر بعدی :
وقتی غذا میل میکنید ، ته مونده غذا و استخون و نون و آب خورشت و ....رو قاطی زباله ها نکنید و در پلاستیکی یا ظرفی جدا بذارید کنار زباله ها که شکم چند تا حیوون هم سیر بشه.بخصوص الان که کوچه ها پر از بچه گربه های یکی دو ماهست که پیدا کردن غذا براشون ممکنه سخت باشه.
ممنون
سلام دوستان عزیزم :43:
خیلی وقته این تاپیک تعطیل شده ...بهتره دوباره راه اندازی کنیم :72:
مریم خانوم من پیشنهاد شما رو قبول میکنم و اکثر اوقات همین کارو انجام میدم.
من نفر بعد رو به این کار دعوت میکنم و اگر مرتب انجام بده حتما نتایج نیکوی آن را خواهد دید :
دوست عزیز همه ی درد دل ها و خواسته هات رو به قلم تحریر در بیار و برای خدا که قادر مطلق هست بنویس ... مطمئن باش حس و حالت خیلی عوض میشه و اگر ادامه بدی نفعش را خواهی دید.
سلام عزایزان:72:
تابحال خداوند رو با چه نام هایی خوندین؟
الهی.. پروردگارا.. خدایا.. یا الله.. یا رب...؟
خداوند رو با این اسامی ناب و پر معنی هم صدا زدین؟
الرحمن الرحیم الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز
الجبار المتکبر الخالق البارئ المصور الغفار القهار الوهاب الرزاق
الفتاح العلیم القابض الباسط الخافض الرافع المعز المذل السمیع
البصیر الحکم العدل اللطیف الخبیر الحلیم العظیم الغفور الشکور
العلی الکبیر الحفیظ المقیت الحسیب الجلیل الکریم الرقیب المجیب
الواسع الحکیم الودود المجید الباعث الشهید الحق الوکیل القوی المتین
الولی الحمید المحصی المبدئ المعید المحیی الممیت الحی القیوم الواجد
الماجد الواحد الاحد الصمد القادر المقتدر المقدم المؤخر الأول الأخر الظاهر الباطن
الوالی المتعالی البر التواب المنتقم العفو الرؤوف مالک الملک ذوالجلال و الاکرام المقسط
الجامع الغنی المغنی المانع الضار النافع النور الهادی البدیع الباقی الوارث الرشید الصبور الحبیب
التماس دعا:72::72::72:
سلام :72:
ممنون خانم سحر 66
حتما این کاری که فرمودید انجام میدم،،، ( همین الان دارم انجام میدم )
صدا و آوای این اسامی،،، خودش آرامش ِِِ ِِِ
مرسی.
برای نفر بعد می خوام ،،،، این مناجات زیبای امام سجاد (ع) را گوش بده :
https://www.aparat.com/v/36mxN/%D9%8...AF%DB%8C%D9%87
التماس دعا :72:
آقای باغبان چه مناجات زیبایی و چقدر به فکر فرو رفتم با خوندن تک تک اون جملات،که واقعا برام پیش آمده ازخدا عذر میخوام بابت همه ش!
من هم نفر بعد رو دعوت میکنم به اینکه اگر پدر ومادرشون درقید حیات هستن به تنهایی مثل دورانی که با والدین زندگی میکردن برن خونشون و جویای احوالشون بشن.
من الان با والدینم زندگی میکنم وقبلا که خونه خودم بودم زیاد به این مسائل دقت نمیکردم ولی الان برق شادی رو تو چشمای مادرم میبینم وقتی یکی از خوهر برادرهام به تنهایی میان فقط به نیت دیدن پدر ومادرم.
سلام. چه تاپيك جالبي. ممنون از اغاز كننده تاپيك.
و ممنون مستانه جان از پيشنهاد خوبتون. تا جايي كه بتوانم انجام مي دهم. چشم.
دوست دارم از نفر بعد خواهش كنم به صداي وجدانش گوش كنه، و سعي كنه به صداهايي كه تا به حال ناديده گرفته بيشتر توجه كنه.:72:
امام جعفر صادق (ع) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد!
در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» پناه نمی برد.
در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» پناه نمی برد.
در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ» پناه نمی‌برد.
در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله» پناه نمی‌برد
:72:
سلام
خانم سحر 66 کاری رو که گفتید ، کردم و چقدر لازم بود بخصوص سه تای اول از اوجب واجبات بود برای من. یادداشتشون کردم و گذاشتم توی کیف پولم که هر وقت لازم شد ازش استفاده کنم.
از نفر بعد میخوام با خوشحالی یکی از پنجره های خونشونو تمیز کنه طوریکه برق بیافته
سلام ممنون پنجره نورگیر خونمون برق می ندازم
نفر بعدی میخوام محبت را سرلوحه کارش قرار بده و با نظم و برنامه ریزی قبلی رو به جلو حرکت کنه.حداقل یک ساعت
سلام tonal عزیز :72:
ممنونم از پیشنهادی که کردین ... خیلی دلم میخواد زندگییم نظم و برنامه ی خوبی به خوش میگیره و سعی میکنم در این امر کوشا باشم به امید خدا :203:
من به نفر بعد پیشنهاد میکنم که در برنامه ی روزانه ای که داره تلاوت قرآن را هم قرار بده :72:
سلام دوستان عزیزم :43:
امیدوارم حال همتون خوب خوب باشه .
ممنونم هفت جان از پیشنهاد خیلی خوبت :welcoming:
نفر بعد را دعوت میکنم به این کار:
وقتی بچه بودیم زمانیکه برامون لوازم تحریر میخریدن چقدر ذوق میکردیم و مرتب نگاهش میکردیم ... من که اینطوری بودم و البته هنوزم دوست دارم .
تو این شرایط خیلی از کودکان هستند که خانواده هاشون توان مالی برای خرید لوازم مدرسه ندارند. و این بچه ها هم مثل کودکی ما هستند و با دیدن اینکه لوازم تحریر داشته باشن خوشحال میشن.
و فکر کنید دل یه بچه را شاد کردن چقدر کار ارزشمندی هست و مطمئن باشین خدا هم یه جای دستمون را میگیره .
خواهشم این هست که نفر بعد و هر کسی که داره این پست را میخونه در حد توانش ..حتی چیز های کوچک مثل دفتر و مداد و .... تهیه کنه و برای جشن نیکوکاری هدیه کنه.
سلام هفت عزیز،
ممنون که اینقدر خیّر هستی و این تاپیک برات ارزشمنده. :72:
چشم من اینکارو انجام می دم، و از هرکس پستت رو می خونه خواهش می کنم انجام بده.
پیشنهاد من به نفر بعدی اینه که دوستاش رو جمع کنه و با هم برن بیرون. خصوصا اگه مدت طولانی ای از آخرین باری که با هم بودن، می گذره.
سلام.
میشل عزیز"
چه پیشنهاد جالبی. اخرین باری که دوستانم رو دیدم ابان ماه سال گذشته بود. من معمولا سالی یکبار اونهارو میبینم.... ما حتما به توصیه ات عمل میکنم و همین هفته قرار میذارم .
بلاخره یکیشو پیدا میکنم ببینم :311: یه دنیا ممنونتم عزیزم.
نفر بعدی عزیز سلام"
من ازت میخوام بعد خوندن کامنت من هرموقع وقت ازاد پیدا کردی بری یه جای خلوت خودت باشی و خدای خودت چشاتو ببندی و دعا کنی:
برا اونی که با کلی بغض درداشو میاد و اینجا مینویسه....
برا اونی که کسی رو نداره کمکش کنه....
برا اونی که همسرش بهش خیانت میکنه....
برا اونی که اعتیاد داره....
برا اونی که همین الان تو اتاق عمل هست...
برا اونی که رو تخت بیمارستان مونده و کلی درد داره....
برا اون غریبه ای که جلو بچه اش شرمنده اس....
برا اون کسی که بچه ای نداره.....
برا اون کسی که عزیزش ازش دوره....
برا اونی که رها شده....
برا اونی که راهشو کج کرده.....
برا اونی که حس میکنه درمونی نداره....
دعا کن برای من برای خودت برای عزیزانت .... برا تک تک عزیزای همدردی"
نفر بعدی عزیز لطفا دعا کن انسانیت نمیره و ما هرروز بیشتر از دیروز انسان باشیم... دعا کن هرکسی تا جایی که میتونه در حق بقیه مهربونی کنه و خدا همونجا دستش رو بگیره
لطفا برای هممون خدارو ارزو کن.... در تک تک لحظات زندگیمون...
من برات خدارو ارزو میکنم....
اجرت با خوده خوده خــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــدا....
:72::72:
سلام سمیرا خانوم عزیز :72:
خیلی برام جالب بود ، دقیقا اومده بودم از نفر بعد چنین درخواستی کنم که شما هم کردید ولی از من کمی متفاوته.
چشم ،، من همیشه خیر و خوبی بندگان خدا را میخوام و دوستشون دارم .
من به نفر بعد پیشنهاد میکنم که لطفا یک کاغذ و قلم بردار ( البته هنگامیکه کمی دلت رغبت داشته باشه خیلی خوب میشه )
بشین و ببین در چه شرایطی هستی ؟
در چه خانواده ای بدنیا اومدی ؟
با چه عقاید و باور هایی رشد کردی؟
از نظر مالی خانواده ات یا خودت در چه وضعی قرار دارین ؟
چرا پدر و مادرت رو دوست داری ؟
از نظر اجتماعی خانواده ات در چه سطحی قرار دارن ؟
آیا خودت و خانواده ات سالم هستین ؟( هم جسمی و هم روحی )
اگر همه ی جزئیات و نکات زندگیت رو مورد برسی قرار بدی ، چه مثبت و چه منفی ، متوجه میشی که چقدر خوشبختی و آرامش داری ..
اونوقت خدارا برای این همه نعمت که بهت داده هزاران بار شکر کن.
من همین دیشب بود ... چون قرار بود برنامه زندگیم را تغییر بدم تا با کیفیت زندگی کنم ...دوست داشتم به یک خودشناسی برسم و شروع کردم به نوشتن و خدا شاهده چقدر بعد از نوشتن این موارد احساس خوبی داشتم ...امیدوارم چه شما و چه هر کسی که این تاپیک را میخونه این کار را حداقل برای یکبار هم که شده انجام بده :72:
سلام
ممنون خانم 7
کاری که فرمودید خیلی خوبه ،،،
آدم با نوشتن و تمرکز روی داشته ها ! ، بهتر می تونه شکرگزار باشه ، اون موقع با روحیه تر و خوشبخت تره
متشکرم
به نفر بعد 6 کار را پیشنهاد می کنم ( البته همش برا یه کاره ) که یه هفته این کارها را بکنه ،،فقط یه هفته :)
1) آرام غذا بخوره
2)به خورده کم تر غذا بخوره ( قبل از اینکه سیر بشه از غذا دست بکشه )
3) به گذشته و آینده کم تر سفر کنه و قدر زمان حال را بدونه
4) از کسی کینه ای نداشته باشه و همه را ببخشه
5) همیشه دائم الوضو باشه
6)عبادت کنه و شادی واقعی اش را در این کارها بدونه ( خدا ) نه آرزوهای زندگیش
این تمرین کمک می کنه شادی واقعی را در بُعد معنوی پیدا کنیم ،،نه در بُعد مادی
بُعد معنوی وابسته به چیزی نیست ( پول - ازدواج ، ماشین - خونه و ....) ،،،فقط یه دل و روح سبک می خواد
موفق باشی.
سلام خوبید
ممنون من 4 رو نمیتونم انجام بدم و سعی میکنم یا حقمو بگیرم یا واگزارشون کنم به اخرت:47:
بعدشم فکر میکنم خدا من رو آفریده که نه به خدا خیانت کنم و نه به هیچکسی از بنده هاش
حالا یه شوخی جدی هم بکنم برای نفر بعد
1تو رو خدا قرصاتونو بخورید :18:
2قرصاتو پشت رو نخور :18:
آقا فقط یه جوری نشه هیچکی اینجا توصیه ای برای کسی نداشته باشه
با تشکر
شازده کوچولو گفت:
غمگین تر از اینکه نباشه و دلتنگش بشی چیه؟
روباه گفت :
باشه و بازم دلتنگش بشی...
................
................
نفر بعدی سبب دلتنگی نباش...
اما من غمگینم
و دلتنگ
دلتنگ یه محبت خالص
یه شاخه گل
عشق زیاد که جاش خیلی خالیه
نفر بعد
امروز به کسی که دوستت داره بی منت عشق بده
- - - Updated - - -
اما من غمگینم<br>و دلتنگ<br>دلتنگ یه محبت خالص <br>یه شاخه گل <br>عشق زیاد که جاش خیلی خالیه<br>نفر بعد <br>امروز به کسی که دوستت داره بی منت عشق بده
- - - Updated - - -
اما من غمگینم<br>و دلتنگ<br>دلتنگ یه محبت خالص <br>یه شاخه گل <br>عشق زیاد که جاش خیلی خالیه<br>نفر بعد <br>امروز به کسی که دوستت داره بی منت عشق بده
متشکرم خانم حیاط خلوت :72:
چیزیکه من رو بهش دعوت کردید در اکثر روزهای من اتفاق میفته، از جمله امروز. :72:
از نفر بعدی دعوت می کنم به سه نفر بگه:
"تو از اونی که فکر میکنی خیلی بهتری"
البته بعد از فراهم آوردن موقعیت مناسب.
و لطفا نگو انجام می دم. انجام بده، بعد پست بعدی رو بذار :72:
- - - Updated - - -
متشکرم خانم حیاط خلوت :72:
چیزیکه من رو بهش دعوت کردید در اکثر روزهای من اتفاق میفته، از جمله امروز. :72:
از نفر بعدی دعوت می کنم به سه نفر بگه:
"تو از اونی که فکر میکنی خیلی بهتری"
البته بعد از فراهم آوردن موقعیت مناسب.
و لطفا نگو انجام می دم. انجام بده، بعد پست بعدی رو بذار :72:
سلام این کار رو مدتی هست بر اساس یه برنامه در کتاب باز که دکتر شکوری با اقتباس از کتاب "بده و بستان" صحبت میکرد عملی اش میکنم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط میشل
بر اساس اون فرآیند، بخشنده بودن در کلام و رفتار خیلی از ما ها جاری نیست، مثلا شخصی یه کاری برای ما انجام داده یا یه کار خیلی خوبی به ما پیشنهاد میده که واقعا راهگشا است، ولی چون مثلا کمی غرور داریم، دلمون نمیاد کارش رو تحسین کنیم و تو بهترین حالت به یه تشکر خشک خالی ( که همین هم خیلی وقت خودم نمی گم) بسنده می کنیم.
برای نفر بعدی می خوام که تو زندگی اش تمرین کنه بخشنده باشه، البته اول کتاب معرفی شده رو بخونه یا برنامه کتاب باز رو اون قسمتش رو ببینه، بعد، چون بخشندگی بعضی جاها خطرناکه،
سلام
میشل عزیزم ، اول بگم که اسم شما رو توی حال و احوال جا گذاشتم همون حس خوب بودن رو به شما هم دارم و دوستت دارم :43:
ممنونم از پیشنهاد شما آقای ام واز:72:
و پیشنهاد من : نفر بعد یک تسبیح صلوات بفرسته و به امام زمان (عج) هدیه کنه و از ایشون بخوان که برای عاقبت بخیری و آرامش اعضای این تاپیک دعا کنند :72:
سلام دوستان خوب:72:
طنین جان چقدر خوبه تاپیک های قدیمی رو بالا می آورید. اصلا یادم نبود این تاپیک هم بود !
اگر این تاپیک ها ادامه داشته باشند خیلی خوبه .
طنین جان ، کار خوبی که پیشنهاد دادین را انجام میدهم.
من نفر بعد را به این کار خیر دعوت میکنم :
دوست عزیز دو تا پیشنهاد دارم برات .
۱، یک نیازمند رو غذا بدین یا در حد توانتون کمک مالی کنید .
۲، یک حیوان رو غذا بدین . لطفا به گربه ها و سگ ها نان یا بیسکوئیت ندین ، بر اساس بودجه تون خوراک مناسب آنهارا تهیه کنید .
ممنون خانم 7
من با گربه و سگ اصلا میانه خوبی ندارم ولی همیشه سعی کردم احترامشون را نگه دارم :)
یعنی اونا هیچ وقت وارد حریم من نمیشن و من هم وارد حریم اونا :)
یه گربه ای هست اطراف منزل ما که چندین ساله همسایه ها را فلکه کرده - یعنی خودش را میزنه به مردن و از این بنده خداها سوسیس -شیر - گوشت بره و ... ..میگیره :))
تلاشم را می کنم .
نفر بعد یک هفته نذاره فکر منفی وارد ذهنش و قلبش بشه .
اگه تلاش کنیم یه فکر منفی وارد ذهنمون نشه، خودمون واردش کردیم. موافقید پیشنهادتون رو اینطور تغییر بدم که: اگه یه فکر منفی به فضای ذهنم وارد شد، براساسش هیچ اقدامی نکنم؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط باغبان
نفر بعد یکی از دوستاتو دعوت کن به یه رستوران یا کافی شاپ یا هرجائیکه قبلا با هم رفتید و ازش خاطره دارید. :82:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میشل
نه خانم میشل - نپیچونید - تمرین من یه تمرین دیگه ست :311:
یه موقع مثلا فکر منفی در مورد یه شخصی می کنیم - اولش میشه اون تمرینی که شما گفتید - یعنی فکر بیاد و جدیش نگیر - یا اگه فکر اومد جدیش نگیر و اقدام نکن
این خیلی خوبه در مرحله اول و خیلی کمکمون میکنه .
وقتی مرحله اول را با موفقیت سپری کردیم - در مرحله دوم یه لول بالاتر میریم :) یعنی وقتی ذهن و نفس آموزش دید به مرور زمان ، اون شخص نگاهش جور دیگه میشه در این مسائل که اصلا افکار منفی وارد نمیشن .
مثل یه آنتی ویروس - ملکوت وجودی خنثی اش می کنه و فرد نمی تونه اصلا این جوری فکر کنه و بذاره بیاد و در قلبش بشینه .
بله ، تلاش نباید برای فکر نکردن منفی باشه چون به قول شما اگه اینجوری تلاش بشه یعنی خودمون واردش کردیم .
یعنی عادت بشه در ذهن فقط توش خدا باشه ( هم پالایش جسمی لازمه مثل رعایت تغذیه - هم فکری - هم قلبی )
یه موقع فکر گناه می یاد و شخص یه مهارت بالایی داره - یعنی جدیش نمی گیره و به قول وین دایر میگه بعدی . ( مرحله 1 خیلی خوبه و کمک کننده ست )
ولی یه مرحله هست که فرد ، اصلا فکر گناه نمی کنه . ( مرحله 2 و بالاتر )
صمدی آملی یه مطلبی دارن به عنوان معرفت نفس که 120 جلسه هست تقریبا .
فکر کنم هر فردی برسه ، شیرین باشه .
من دیدم افرادی که رسیده باشن اینجوری .
اولش فکر می کردم اینهایی که اینجور شدن ریاضت کشیدن - بعد که باهاشون صحبت کردم فهمیدم تو اینها از همون اول نگاه عشق بوده نه نگاه ریاضت .
اون چی لیلی ای بوده که اینها این جور شدن و تونستن به این مهارت برسن خدا می دونه.
واقعیتش من خودم در این مسئله هنوز شاگردم - چیزهایی که نوشتم سخن افرادی بود که تونسته بودن .
...................................
از موقعی که کرونا اومده متاسفانه رستوران نرفتم - یادش بخیر
الان وضعیت کرونا بهتر شده - حتما.
ببینم می تونم یکی از دوستان مدرسه ام که خیلی با هم صمیمیی بودیم و هستیم بیرم رستوران یه چای شیرین بهش بدم :)
نفر بعد یه دفترچه کوچولو برداره و نعمت هایی که داره را توش بنویسه .
آقای باغبان چقدر فلسفه بافی کردید، راضی به زحمت نبودم :smile:
حرفتون کاملا درسته. ما به جائی می رسیم که برخی افکار منفی اساسا برامون پیش نمیان. یه بخشیش بخاطر فرهنگ و جامعه ایه که توش بودیم، که آدماش چه ساختار ذهنی ای داشتن (مثلا وقتی یه پدر و مادری مثبت هستند، فرزندشون به احتمال زیاد افکار کینه توزانه ی خیلی کمکی داره، یا اصلا نداره)، یه بخشیش هم بخاطر تلاشی هست که برای اصلاح ساختار فکری خودمون داریم. که به تدریج کلِ ساختار ذهن و شخصیت رو عوض می کنه و چیزی از ما ساخته می شه که کلا اون رذیله اخلاقی یا اون مشکلِ ذهنی رو نداره (همین چیزی که شما مراحلش رو توضیح دادید). اما،
وقتی ما به یه نفر می گیم یک هفته نذار هیچ فکر منفی ای وارد ذهنت بشه، فرض بر اینه که فضای (مرحله یک) که توضیح دادید مورد نظر هست. جائیکه اون فرد یک افکار منفی و نادرستی داره که خودش می دونه نادرسته (بنابراین بهشون برچسب "منفی" می زنه) اما نمی تونه ازشون اجتناب کنه.
اینجا نباید بگیم (نذار اون افکار وارد ذهنت بشن) باید طبق همین موردی که برای (مرحله یکِ خود سازی) توضیح دادید، بگیم: ...
حالا هرچیزی می تونیم بگیم، ولی محوریتش باید (ذهن آگاهی) باشه، نه اجتناب...
و اما پیشنهاد شما:
من اون دفترجه رو قبلا داشتم، اسمشو گذاشته بودم دفترچه خرسندی. و واقعا در اون دوره خیلی بهم کمک کرد. چند وقت پیش پیداش کردم و ازش قدردانی کردم. :43:
الانا یه جورائی به بازبینی مثبت نگرانه به آنچه هستم و آنچه دارم و آنچه می تونم باهاشون انجام بدم (قبل از خواب) عادت کردم. اما دیگه نمی نویسم. خوبه که بازم بنویسم، اثرِ نوشتن بیشتر از مرور ذهنیه.
پس پیشنهادتون رو (بدون اصلاحات :18: ) می پذیرم. مرسی. :72:
برای نفر بعد:
یه چیزی مثل کیسه بکس (یا هرچی مشابهش داری) پیدا کن و حسابی کتکش بزن! در مورد اثراتش چیزی نمی گم، خودت تجربه ش می کنی. :18:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میشل
خانم میشل منظور دعوت کار من ، مرحله 2 هست :)
البته شما حق دارید - من خوب توضیح ندادم و قضیه را خوب باز نکردم .
دعوت به کار من این بود :
نفر بعد یک هفته نذاره فکر منفی وارد ذهنش و قلبش بشه .
این که نذاره ، منظور اینکه ذهن و نفس را جوری تربیت کنه که افکار منفی یا افکار گناه وارد نشن در این مدت - چطوری :
باید مراحلی را طی کنه .
مرحله 1 ( فکر منفی اومد جدیش نگیره - اقدام نکنه و بهش بگه بعدی-شما هم اشاره داشتید ) ( این خودش یه مرحله از پرورش ملکوتی فرد هست ) ( فکر گناه را را مدیریت می کنه - خنثی میکنه )
بعد وقتی مرحله 1 تمام شد ، مرحله 2 ( لول بالاتر از پرورش ملکوت وجودی مرحله 1 - که در پست قبلی اشاره داشتم که اصلا فرد فکر گناه نمی کنه )
برای انجام تمرین :
تو ذهنش فقط خدا باشه .
تغذیه را رعایت کنه
مراقبت از قلب و فکر
و.....
یا هر روشی که فرد مایل هست .
موارد بالا مثال بود می تونه هر فرد مراحل و روش های خودش را داشته باشه .
وقتی در جهت مثبت تلاش بشه و این مراقبت ها انجام بشه ،،، بعد یه مدت شخص به اون هدف میرسه و در وجودش تداعی میشه .
همین 7 روزی که گفتم شاید یه سال برای فرد کار ببره و شاید یه عمر .
امکان داره فرد از اول نتونه مرحله 2 را انجام بده
پس اول باید بره یه مرحله و یه تمرین عقب تر .
بعد یه مدت و این پرورش ،به اون نتیجه میرسه بدونه اینکه کنترلی داشته باشه .
یعنی روح ملکوتی فرد اینقدر رشد میکنه که به این مهارت می رسه .
مثلا یه فردی به ما بدی می کنه - فردی که در مرحله 1 باشه بدی عمل اون فرد را در ذهنش خنثی می کنه و نمی ذاره ادامه دار باشه .
ولی وقتی فردی به مرحله 2 می رسه ، بدی اون فرد را نمی بینه و تفسیرش چیز دیگه ست
منظور دعوت کار من این بود که فرد خودش را جوری پرورش بده برسه به مرحله 2.
احتمالا فردی که به مرحله 2 برسه شیخ و یا علامه ای بشه :)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میشل