جملاتی مثل: ببین چقدر دوستت دارم!
یا کلام صمیمانه : من در کنار تو هستم!
اینهاست که به زندگی ارزش جنگیدن می دهد!
جین سیمسون
نمایش نسخه قابل چاپ
جملاتی مثل: ببین چقدر دوستت دارم!
یا کلام صمیمانه : من در کنار تو هستم!
اینهاست که به زندگی ارزش جنگیدن می دهد!
جین سیمسون
زندگي به من ياد داده كه هيچ وقت نا اميد نشم و مثل مورچه اي باشم كه دانه اش هزار بار مي افته و اونم نا اميد نميشه و هزار بار ميره و برمیداره.
به نظر من ما آدما زندگي رو بايد: از طبيعت ياد بگيريم.محبت رو از آهو بايد بياموزيم و اميد رو از مورچه و... .
:72::72::72:
آموخته ام ...... بهترين كلاس درس دنيا كلاسي است كه زير پاي پير ترين فرد دنياست .
آ موخته ام ...... وقتي كه عاشق هستيد عشق شما در ظاهر نيز نمايان مي شود.
آموخته ام ...... تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد : تومرا . شاد كردي .
آموخته ام ...... داشتن كودكي كه در آغوش شما به خواب رفته زيباترين حسي است كه در دنيا وجود دارد .
آموخته ام ...... كه هرگز نبايد به هديه اي از طرف كودكي ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... كه هميشه براي كسي كه به هيچ عنوان قادر به كمك كردنش نيستم دعا كنم .
آموخته ام ...... كه مهم نيست كه زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد ، همه ما احتياج به دوستي داريم كه لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم .
آموخته ام ...... كه تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگي را تماشايي مي كند
آموخته ام ...... كه چشم پوشي از حقايق آنها را تغيير نمي دهد .
آموخته ام ...... كه اين عشق است كه زخمها را شفا مي دهد نه زمان .
آموخته ام ...... كه وقتي با كسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي از سوي ما را دارد .
آموخته ام ...... كه هيچ كس در نظر ما كامل نيست تا زماني كه عاشق بشويم.
آموخته ام ...... كه زندگي دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... كه فرصتها هيچگاه از بين نمي روند ، بلكه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد كرد.
آموخته ام ...... كه لبخند ارزانترين راهي است كه مي شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام ...... كه نمي توانم احساسم را انتخاب كنم اما مي توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب كنم.
آموخته ام ...... كه همه مي خواهند روي قله كوه زندگي كنند ، اما تمام شادي ها و پيشرفتها وقتي رخ مي دهد كه در حال بالا رفتن از كوه هستيد .
آموخته ام ...... بهترين موقعيت براي نصيحت در دو زمان است : وقتي كه از شما خواسته مي شود ، و زماني كه درس زندگي دادن فرا مي رسد .
آموخته ام ...... كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد فقط دستي است براي گرفتن دست اوست و قلبي است براي فهميدن وي .
نیلوفر عزیز ممنون .استفاده کردیم.
با اجازه از نيلوفر عزيز منم مطلبي به اين تاپيك اضافه ميكنم:
زني كه تنها پسرش را از دست داده بود:shy:
زني كه تنها پسرش را از دست داده بود اندوهگين وافسرده نزد پدر روحاني رفت و گفت شما چه دعائي پيشنهاد ميكنيد تا من افسرده و غمگين نباشم وغمم را فراموش كنم؟:203:
مرد روحاني به جاي اينكه هر دليلي براي او بياورد ،گفت برو و براي من دانه اي خردل از خانه اي بياور كه صاحبش هرگز اندوهگين نبوده است. ما از آن استفاده مي كنيم تا اندوه را از تو برانيم.
زن به جستجوي دانه خردل جادوئي رفت . ابتدا به خانه اي مجلل و اعياني رسيد و در خانه رازد وگفت:من در جستجوي خانه اي هستم كه صاحب آن هرگز غم و اندوه را نمي شناسد،آيا غم و اندوه در اين خانه جائي دارد؟
آنها گفتند: اشتباه آمده اي و تمام اتفاقات تاسف باري را كه برايشان رخ داده بود را تعريف كردند.
زن كه خود نيز غمگين بود آنها را تسلا دادو دوباره به جستجوي خانه اي رفت كه هرگز غم و اندوه نمي شناسد/اما به هر خانه اي كه مي رسيد،داستانهاي غم انگيزي مي شنيد.
او با تمام اندوهي كه داشت به خير خواهي و دستگيري پردات و آنقدر در گير كمك به ديگران شد كه اندوه خود را فراموش كرد وبدين ترتيب رازخردل جادوئي را در يافت.:72:
با تشکر از دوست عزیزم.:72:
مطلب فوق العاده زیبایی بود.
شادی این است که ...................
1-زندگی را به عنوان یک سفر هیجان انگیز تجربه کنم.
2-کارهایی را که میخواهم،شجاعانه انجام دهم حتی اگر بترسم.
3-بدانم که هرآنچه که مرا شاد می کند در درون خود دارم.
4-به جنبه های مثبتی فکر کنم که آنچه را که میخواهم یا نیاز دارم به سوی من جذب میکنند.
5-خودم ودیگران را بخاطر هر برداشت نادرستی که داشتم ببخشم.
6- بپذیرم که خوب هستم حتی زمانی که دست گلی به آب میدهم.
7-بدانم که خود من مسئول افکار ،احساسات و رفتارم هستم.
8- درک کنم آنچه مردم میگویند یا انجام میدهند بازتاب خود آنها و نه من است.
9-به معرفت درون وندای فطرتم گوش فرا دهم.
10-ذهنم را برانگیزم و از جسمم مراقبت کنم.
11-در زندگی بین تفریح و کار تعادل ایجاد کنم.
12-بدانم که هر لحظه با ارزش تمام آن چیزی است که اهمیت دارد.
13- به علایق و استعدادهایم اهمیت داده ،آنها را دوست بدارم ودنبال کنم.
14- از گذشته درس بگیرم،برای آینده هدفی را تعیین کرده وبر زمان حال تمرکز کنم.
15-اجازه دهم تمام عواطف خود را حس کرده وبا روشهای سالم آنها را ابراز کنم.
16-برای بوییدن گلها وقت بذارم.
17-حقایق زندگی خودرا با روش مناسب با دیگران در میان بگذارم.
18- بر ترسهایم غلبه کرده و تمام مشکلاتم را با راه حل از میان بر دارم.
19-تغییرات را بپذیرم و با آنها حرکت کنم.
20-بدانم موفقیت واقعی من به آن اندازه است ک به خودم و دیگران توجه دارم.
21-برای هر آنچه دارم و آن کس که هستم شاکر باشم.
22-بپذیرم که خوب هستم و لیاقت سلامت،شادی وموفق بودن را دارم.
23-بدون قیدو شرط ببخشم و بگیرم.
(م.موفقیت)
:72:این جملات تقدیم به دوستان عزیزم.:72:[/b]
عده ای فرسنگ ها به دنبال شادی می دوند و عده ای دیگر آن را در زیر پای خود حس میکنند. "ویکتا "
مراقب رویاهایی که در سر میپرورانید باشید زیرا همین رویا هستند که به واقعیت میپیوندند. "امرسون"
شجاعت واقعی زمانی است که شخصی بتواند از اعماق مشکلات به زندگی لبخند بزند. "هریس"
زندگی و راههای آن همیشه پر از نشانه است. "پائولو کوئیلو"
در نبرد بین انسانهای سخت و روزهای سخت - این انسانهای سخت هستند که می مانند نه روزهای سخت . شکسپیر
سیزده نکته زیبا برای زندگی
1-دوستت دارم نه بخاطر شخصیت تو،بلکه برای شخصیت که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم.
2- هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد:54: و کسی که چنین ارزشی داردباعث اشک ریختن تو نمیشود.
3-اگر کسی تو را آنطور که تو میخواهی دوست ندارد به این معنا نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
4-دوست واقعی تو کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.:43:
5-بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی ولی بدانی هرگز به او نخواهی رسید.:47:
6-هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی،چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو باشد.:D
7-تو ممکن است در تمام دنیا یک نفر باشی ولی برای بعضی افراد همه دنیا هستی.:72:
8-هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند مگذران.:305:
9-شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری از افراد نامناسب را بشناسی وسپس شخص مناسب را.بدین ترتیب وقتی یافتی بهتر میتوانی شکر گذار باشی. :203:
10-به چیزی که گذشت غم مخور،به چیزی که بعد از آن خواهد آمد لبخند بزن.:D
11-همیشه افرادی هستند که تو را میازارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن،فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.:305:
12-خود را به فرد بهتری تبدیل کن ومطمئن باش که خود را میشناسی،قبل از اینکه شخص دیگری را بشناسی و توقع داشته باشی که او تو را بشناسد.:305:
13- زیاد از حد خود را تحت فشار مگذار،بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که توقع نداری.
نقل است که مالک دینارگفت: زمانی بیمار شـدم و بیماری بر من سخت شد چنـانـکه دل از خود برگرفتم آخر چون اندکی بهتر شـدم به چیزی محتاج شدم به هزار حیلـه به بازار آمدم چون کسی را نداشتم. امیرشهر در رسید چاکران بانگ بر من زدند که دورتر برو و من توان نداشتم و آهستـــه رفتم یکی درآمد و تازیانه بر کتف من زد گفتم قطع ا... یدک (خدا دستت را قطع کند) روز دیگر مرد را دیدم دست بریده و بر چهار سو افکنده.
نقل است وقتی بیمار شد آرزوی گوشت در دل او افتاد ده روز صبر کرد چون طاقتش تمام شد به دکان قصابی رفت و دو سه پاچه گوسفند بخرید و در آستین نهاد و برفت. قصاب شاگردی داشت در عقب او بفرستاد و گفت بنگر تا چه می کند. زمانی بود شاگرد گریان باز آمد گفت: از اینجا برفت جایی که خالی بود آن پاچه از آستین بیرون کرد و دو سه بار ببوئید. پس گفت ای نفس بیش از اینت نرسد پس آن نان و پاچه به درویش داد.
بدو گفتند: چگونه ای؟ گفت: نان خدای می خورم و فرمان شیطان می برم.
زنی مالک را گفت: ای ریاکار. جواب داد که بیست سال است که هیچ کس مرا به نام خودم نخواند الا تو که نیک دانستی که من کیستم.
و گفت: دوستی اهل این زمانه را چون خوردنی بازار یافتم به بوی خوش و به طعم ناخوش.
و گفت: در تورات خوانده ام که حق تعالی می گوید ای صدیقان تنعم کنید در دنیا به ذکر من،که ذکر من در دنیا نعمتی عظیم است و در آخرت جزایی جزیل.
«تذکره الاولیاء عطار نیشابوری»
گوته:
«عاقل ترین فرد کسی است که زمان را غنیمت می شمارد»
پس صبور باشید، پیش از رسیدن میوه آن را نكنيد.
وقتی زمانش فرا رسید، بشتابید.
اگر یاد بگیری که ترس هایت را بشناسی، دست ترس را می گیری و مثل یک دوست باهاش حرکت می کنی و نمی گذاری که متوقفت بكند ، ترس علامتی است که به ما می گوید با آنچه که مواجه هستی قابل تغییر است قدرت واقعی ما در چیزهای آشنا و راحت نیست، قدرت از جایی می آيد که ما مقاومت برای تغییر کردن داریم هنگامی که خیلی می ترسیم این خودش یک آیین ورود است یک تغییر سطح انرژی است.
جبران خلیل جبران:
بهترین بخشی را در هر فرد جست وجو کن و این را به او بگو.
همه ما به چنین محرکی نیازمندیم، هر بار که از کار من ستایش می شود، فروتن تر می گردم چون احساس نادیده گرفته شدن یا ناخوشایند بودن نمی کنم. نگریستن به عظمت همسایه ات را بیاموز و عظمت خودت را نیز بنگر.
دیوان شمس تبریزی:
درست از همان دمی که پای به جهان هستی نهادید،
پیش پاهاتان نردبانی نهاده شد که بتوانید بگریزید.
هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران
پیامبر اکرم
«هیچ فقری بالاتر از جهل نیست و هیچ مالی با ارزشتر از عقل نیست.» (کافی، ج1، ص25، ح 25)
حضرت محمد «ص» در جای دیگر فرمودند: «هر کس دوستی خدا را بر دوستی خود مقدم بدارد، خداوند او را از روزی مردم بینیاز گرداند
درجای دیگر میفرماید: «محبوبترین مردم در نزد خداوند متعال کسی است که به حال مردم سودمندتر باشد.»
تجديد بناى كعبه
رسولى محلاتى
بنابر نقل مشهور سى و پنجسال از عمر شريف رسول خداگذشته بود كه در اثر سيل و يا آتشسوزى كه موجب ويرانىخانه كعبه شد داستان تجديد بناى كعبه در مكه معظمه پيش آمد،ورسول خدا نيز در آن شركت جسته و در هنگامى كه مىرفت تاميان طوائف مختلف قريش در مورد نصب حجر الاسود آتشاختلاف شعلهور شده و دستبه كشتار يكديگر بزنند خداىتعالى بوسيله آنبزرگوار جلوى اين اختلاف و خونريزى را گرفت،بشرحى كه ذيلا خواهيد خواند.
و البته در مقابل اين قول مشهور در پارهاى از روايات عمرآنحضرت را در آن موقع بيست و چهار سال و قبل از ازدواج باخديجه (1) و در برخى كمتر از آن ذكر كرده،و به اين تعبير ذكركردهاند«...لما بلغ رسول الله(ص)الحلم...» (2) كه از اين تعبير استفاده مىشود كه داستان مربوط به پانزده سالگى عمر رسولخدا بوده است.
طبق روايات مشهور و بلكه بگفته مرحوم علامه طباطبائىروايات متواتر و مقطوع:نخستين كسى كه بناى كعبه بدست اوانجام شد ابراهيم خليل عليه السلام بود (3) ،اگر چه در برخى ازروايات،بناى اوليه آنرا به آدم ابو البشر عليه السلام نسبت دادهاندو در برخى نيز آنرا به شيث نسبت دادهاند ولى خلاف مشهوراست پس از آن همچنان بر پا بود تا اينكه قومى از قبيله جرهمآنرا تجديد بنا كردند و چون دوباره رو بويرانى نهاد عمالقه آنراتجديد بنا كرده و بالاخره قصى بن كلاب جد اعلاى رسول خدا(ص)آنرا خراب كرده و بصورت اساسى و محكم آنرا تجديد بناكرد،و چنانچه برخى نوشتهاند سقف آنرا نيز با چوبهائى از تنهدرختخرما و الوارهاى محكم ديگر پوشاند.
جانب ديگرى از ناحيه كعبه نيز خانهاى براى كارهاى خودو مركزى براى مشورت و تصميمگيرى در كارهاىمهم بنا كرد كه به«دار الندوه»-خانه شورى-معروف شد.
ولى بر طبق نقل ابن هشام در سيره و روايت ابن اسحاق تازمانى كه قريش در زمان رسول خدا بفكر تجديد بناى آن افتادندخانه كعبه سقف نداشت،و ارتفاع آن نيز چيزى بيش از قامتيك انسان بود،و عبارت سيره اينگونه است:
«فلما بلغ رسول الله(ص)خمسا و ثلاثين سنه اجتمعت قريشلبنيان الكعبه،و كانوا يهمون بذلك ليسقفوها و يهابون هدمها،وانما كانت رضما فوق القامه فارادوا رفعها و تسقيفها...» (4) بناى مزبور هم چنان تا زمان رسول خدا(ص)بر پا بود، وچنانچه گفته شد در سال سى و پنجم عمر آن بزرگوار بود كهداستان تجديد بناى كعبه پيش آمد.
و علت اينكار را نيز مختلف نقل كردهاند و مشهور آن استكه بدنبال بارانى سيل آسا و حركتسيلى بنيان كن از كوههاىمكه و ويرانى قسمتى از خانههاى مكه سيل مزبور بدرون خانهكعبه نفوذ كرد و موجب ويرانى قسمتهائى از آن گرديد،و پساز فروكش كردن سيل قريش بفكر تجديد بناى آن افتاده و اقدامبه اينكار كردند.
و در پارهاى از تواريخ آمده كه سبب اينكار آن شد كه زنىدر كنار خانه كعبه بمنظور بخور دادن آن،آتشى روشن كرد كهجرقهاى از آن آتش به جامه كعبه افتاد و آتش گرفت و در نتيجهمقدارى از ديوار آن نيز سوخت و قريش در صدد تجديد آن برآمد... (5) و برخى از تحليل گران احتمال دادهاند كه اين روايتساخته بنى اميه است و انگيزه جعل نيز،موجه جلوه دادن وكاستن عظمت آن جنايت هولناكى است كه بدستور يزيد بنمعاويه در منجنيق بستن خانه كعبه و سوزاندن آن در جنگ باعبد الله بن زبير اتفاق افتاد،و بدنبال آن يزيد از اين جهان رختبربست و مدتها آثار اين ويرانى و سوختگى در خانه كعبه بود،وعبد الله بن زبير براى تحريك مردم عليه بنى اميه آنرا بهمان حالگذارده بود،تا وقتى كه در صدد تجديد بناى آن برآمد و آنراخراب كرده و از نو ساخت،و تصرفاتى نيز در آن كرد بشرحى كه درذيل خواهد آمد.
و بهر صورت اصل داستان بگونهاى كه ما در شرح زندگانىرسول خدا(ص)نوشتهايم اينگونه بود:
از اتفاقاتى كه در اين دوره از زندگى رسولخداصلى الله عليه و اله يعنى پس از ازدواج با خديجه تا بعثتپيش آمد داستان تجديد بناى كعبه و حكميت رسولخداصلى الله عليه و آله است كه مورخين با اختلاف اندكى آنرانقل كردهاند،و اجمال داستان اين بود كه پس از آنكه سى و پنجسال از عمر شريف رسولخداصلى الله عليه و آله گذشته بود-يعنى ده سال پس از ازدواج باخديجه-سيلى بنيان كن از كوههاى مكه سرازير شد ووارد مسجد گرديد و قسمتى از ديوار كعبه را شكافت وويران كرد،و-چنانچه ابن اسحاق گفته است-كعبه تا آن روزسقف نداشت و ديوارهاى اطراف آن نيز كوتاه بود و ارتفاعآن كمى بيشتر از قامتيك انسان بود و همين موضوعسبب شد تا در آن روزگار سرقتى در خانه كعبه واقع شود،و اموال و جواهرات كعبه را كه در چاهى درون كعبه بودبدزدند،و با اينكه پس از چندى سارق را پيدا كردند واموال را از او گرفتند و دستش را بجرم دزدى بريدند،اماهمين سرقت،قريش را بفكر انداخت تا سقفى براى خانهكعبه بزنند،ولى اين تصميم به بعد موكول شد.
ويرانى قسمتى از خانه كعبه سبب شد تا قريش بهمرمت آن اقدام كنند و ضمنا بفكر قبلى خود نيز جامه عملبپوشانند و براى انجام اين منظور ناچار بودند ديوارهاىاطراف را خراب كنند و از نو تجديد بنا كنند.
مشكلى كه سر راهشان بود يكى نبودن چوب وتختهاى كه بتوانند با آن سقفى بر روى خانه كعبه بزنند،وديگر وحشت از اينكه اگر بخواهند ديوارها را خراب كنندمورد غضب خداى تعالى قرار گيرند و اتفاقى بيفتد كهنتوانند اينكار را بپايان برسانند.
مشكل اول با يك اتفاق غير منتظره كه پيشبينى نكردهبودند حل شد و چوب و تخته آن تهيه گرديد،و آن اتفاقاين بود كه يكى از كشتيهاى تجار رومى كه از مصرميآمد در نزديكى جده بواسطه طوفان دريا-و يا در اثرتصادف با يكى از سنگهاى كف دريا-شكست و صاحبكشتى-كه بگفته برخى نامش«ياقوم»بود-از مرمت واصلاح كشتى مايوس شد و از بردن آن صرفنظر كرد،قريش نيز كه از ماجرا خبردار شدند بنزد او رفته و تختههاىآنرا براى سقف كعبه خريدارى كردند و بشهر مكه آوردند.
در شهر مكه نيز نجارى قبطى بود كه او نيز مقدارى ازمصالح كار را آماده كرد و بدين ترتيب مشكل كار از ينجهتبرطرف گرديد.
و مشكل دوم وحشتى بود كه آنها از اقدام به خرابى وويرانى،و زدن كلنگ بديوار خانه و تجديد بناى آنداشتند،و مىترسيدند مورد خشم خداى كعبه قرار گيرند وبه بلائى آسمانى يا زمينى دچار شوند و بهمين جهتمقدمات كار كه فراهم شد و چهار سمتخانه را براىخرابى و تجديد بنا ميان خود قسمت كردند،جرئت اقدامبخرابى نداشتند تا اينكه وليد بن مغيرة بخود جرئت داد وكلنگ را دست گرفته و پيش رفت و گفت:خدايا توميدانى كه ما از دين تو خارج نشده و منظورى جز انجامكار خير نداريم،اين سخن را گفت و كلنگ خود را فرود آورد و قسمتى از ديوار را خراب كرد.
مردم ديگر كه تماشا ميكردند و جرات جلو رفتننداشتند با هم گفتند:ما امشب را هم صبر مىكنيم اگربلائى براى وليد نازل نشد،معلوم ميشود كه خداوند بكار ماراضى است و اگر ديديم وليد به بلائى گرفتار شد دستبخانه نخواهيم زد و آن قسمتى را هم كه وليد خراب كردهتعمير مىكنيم.
فردا كه ديدند وليد صحيح و سالم از خانه بيرون آمد ودنباله كار گذشته خود را گرفت ديگران نيز پيش رفتهروى تقسيم بندى كه كرده بودند (6) اقدام بخرابى ديوارهاىكعبه نمودند.
قريش ديوارهاى اطراف كعبه را تا اساس خانه كهبدستحضرت ابراهيم عليه السلام پايهگذارى شده بودكندند،در آنجا بسنگ سبز رنگى برخوردند كه همچوناستخوانهاى مهره كمر درهم فرو رفته و محكم شده بود وچون خواستند آنجا را بكنند لرزهاى شهر مكه را گرفت كه ناچار شدند از كندن آن قسمت صرفنظر كنند و همانسنگ را پايه قرار داده و شروع به تجديد بنا كردند.
و در پارهاى از تواريخ است كه رسولخدا صلى الله عليهو آله نيز در اين عمليات بدانها كمك ميكرد تا وقتى كهديوارهاى اطراف كعبه بوسيله سنگهاى كبودى كه ازكوههاى مجاور ميآوردند بمقدار قامتيك انسان رسيد وخواستند حجر الاسود را بجاى اوليه خود نصب كنند دراينجا بود كه ميان سران قبائل اختلاف پديد آمد و هرقبيلهاى ميخواستند افتخار نصب آن سنگ مقدس نصيبآنان گردد.
دستهبندى قبائل شروع شد و هر تيره از تيرههاىقريش جداگانه مسلح شده و مهياى جنگ گرديد..،فرزندان عبد الدار طشتى را از خون پر كرده و دستهاى خودرا در آن فرو بردند و با يكديگر هم پيمان شده گفتند:تاجان در بدن داريم نخواهيم گذارد غير از ما،كس ديگرىاين سنگ را بجاى خود نصب كند،بنى عدى هم با ايشانهم پيمان شدند،و همين اختلاف سبب شد كه كارساختن خانه تعطيل شود.
سه چهار روز بهمين منوال گذشت و بزرگان وسالخوردگان قريش در صدد چاره جوئى برآمده دنبال راهحلى مىگشتند تا موضوع را خردمندانه حل كنند كه كاربجنگ و زد و خورد منجر نشود.
روز چهارم يا پنجم بود كه پس از شور و گفتگو همگىپذيرفتند كه هر چه ابو امية بن مغيرة كه سالمندترين افرادقريش بود راى دهد بدان عمل كنند و او نيز راى داد:
نخستين كسى كه از در مسجد-كه بطرف صفا بازميشد-(و برخى هم گفتهاند مقصود باب بنى شيبة بوده)
وارد شد در اين كار حكميت كند و هر چه او گفتهمگى بپذيرند.
قريش اين راى را پذيرفتند و چشمها به درب مسجددوخته شد.
ناگاه محمد صلى الله عليه و آله را ديدند كه از در مسجدوارد شد،همگى فرياد زدند:اين امين است كه ميآيد،اين محمد است!و ما همگى بحكم او راضى هستيم،وچون حضرت نزديك آمد و جريان را به او گفتند فرمود:
پارچهاى بياوريد،پارچه را آوردند و رسولخداصلى الله عليه و آله آن پارچه را پهن كرد و حجر الاسود راميان پارچه گذارد آنگاه فرمود:هر يك از شما گوشه آنرابگيريد و بلند كنيد،رؤساى قبائل پيش آمدند و هر كدامگوشه پارچه را گرفتند-و بدين ترتيب همگى در بلندكردن آن سنگ شركت جستند-و چون سنگ را محاذىجايگاه اصلى آن آوردند خود آنحضرت پيش رفته وحجر الاسود را از ميان پارچه برداشت و در جايگاه آنگذارد،سپس ديوار كعبه را تا هيجده ذراع بالا بردند. و بدين ترتيب كار ساختمان كعبه بپايان رسيد و نزاعىكه ممكن بود به زد و خورد و كشت و كشتار وعداوتهاى عميق قبيلهاى منجر شود با تدبير آنحضرتمرتفع گرديد
دکتر لئو بوسکاليا ميگويد
:
به نظر من بزرگ ترين خطر در زندگي
، ترس از خطر کردن است
. آدمي که خطر نمي کند
، هيچ کاري نمي کند
،هيچ چيز ندارد ،
هيچ چيز نيست و هيچ چيز هم نمي شود.
فرار از رنج و اندوه
، يعني فرار از شادي و خوشبختي .
تا رنج نبريم ، ياد نميگيرم .
تا خطر نکنيم،
چيزي تغيير نمیکند
.
رشد کردن ، عاشق شدن ، خوب بودن و همه قشنگي هاي دنيا
، از دل رنج است که زاده ميشوند
و زندگي بدون رنج و شادي که لازمه يکديگرند ،
يعني چيزي بدتر از
مرگ ، چون مرگ رفيق خيلي خوبي است و دايم به آدم ميگويد بجنب ،
فرصت از دست رفت .
انسان تنها وقتي آزاد است که بتواند خطر کند و
رنج و ناکامي و شکست را به عنوان بزرگ ترين
معلم هاي زندگي بپذيرد ...
چارلی چاپلین به دخترش گفت:
تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی ٬ بدن عریانت را نشانش نده . هیچگاه چشمانت را برای کسی که معنای نگاهت را نمی فهمد ٬ گریان مکن . قلبت را خالی نگه دار٬ اگرهم یک روزی خواستی کسی را در قلبت جا دهی ٬ سعی کن که فقط یک نفر باشد٬ به او بگو که تورا بیشتراز خودم و کمتراز خدا دوست دارم.
رازهای شادی و آرامش در زندگی
در دنیای پراضطراب امروز آرامش وراحتی خیال نعمتی است که بسیاری آرزوی آن را دارند اما برای رسیدن به آن تنها آرزو کافی نیست بلکه باید قدم پیش نهاد و کاری کرد. آنچه در پی می آید برخی تکنیکهای روانی شناختی است که ضمن کمک به رفع تشویش ونگرانی آرامش و نشاط و شادی را در زندگی ما رونق می بخشد.
راز اول : با خدا ارتباط برقرار کنید
حداقل نیاز انسان به روح خدایی مانند احتیاج نوزاد به مادر است به همان میزان که جسم برای ادامه حیات به هوا وغذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت الهی وروح ربانی محتاج است.
آرامش جان، زمینی حاصلخیز است که دانه های”خواست ونیاز”درآن به خوبی می روید.نیازهای به حق را دریاد خداوند که آرامش جان وقلب است بکارید تا به خوبی تحقق یابند. خداوند همراه کسی است که او همراه خداوند باشد با توجه به خداوند وخواندن نامهای اوهمراهی وپشتبانی خدا را به سوی خودجلب کنید پس به خداوند توجه کنید تا الهی شوید! به خدا توکل کنید.هرچه ارتباط شما با خدا این نیروی عظیم وخرد لایتناهی بیشتروبیشترشود آرامش ونشاط بیشتری را در خود تجربه می کنید و هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر شود ترس واضطراب بیشتری بر شما چیره می شود. خداوند فرموده است”اگر مرا یاری کنید شما را یاری می کنم وقدمهایتان را استوار میگردانم”یار خدا بودن یعنی براساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و درواقع یار خدا بودن همان یاری کردن به خود است.
رازدوم:ازآنچه هستید راضی باشید
بدن وسیله زندگی است نه جوهرآن.آن قدرکه ما انسانها با ظاهر جسمی خود مشخص می شویم یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود.تجربیات ما باید مثل درخت به ما شکل بدهد ولی این کار را نمی کند.فقط جوهره وجودمان است که با شرایط محیط از بین نمی رود، شکسته نمی شود ویا درمعرض دید وبررسی دیگران قرار نمی گیرد.وجود داشتن پر معنا وپر مفهوم است.من وجود دارم، من هستم، من این جا هستم، من در حال شدن هست، تنها من هستم که زندگی را می سازم و..هر کدام از ما انسانها در این دنیا ما موریتی خاص داریم.باکمک به دیگران ومهرورزی به آنان باعث تکامل روحمان می شویم.رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است وزندگی ما به منزله یک سفراست و هدف نیست.منظور از بیداری فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است مانند بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و…خلاصه در یک کلام”بیداری الهی”.
راز سوم:مثبت فکر کنید
یاد بگیرید که احساس هایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید.به دقت افکارتان را زیرنظربگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم می اورد خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید.ذهن مثبت اوضاع مثبت را به خود جلب می کند.به خاطر داشته باشید که عالم به نیات ما پاسخ می دهد.
افکار وعقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع میشود وبه جهان بیرون راه می یابد ومحیط سعی می کند آنچه را می خواهیم به ما هدیه کند.راز توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود ودیگران همیشه بهترینها را بخواهیم.چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیت بد و منفی داشته باشیم آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان می شود.چه زیباست که بهترین نیات وآرزوها وافکار را برای خود ودیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش وشادی برسیم.
ادامه رازهای شادی و آرامش در زندگی
راز چهارم:بر آرامش درونی تمرکز کنید:305:
در دل توفان هم آرامش نهفته است.مهم نیست که درهرزمانی از روز چه اتفاقی بیفتد.هر چه مسایل به نظر مشکل وپر دردسر بیایند و هر چه قدر که بخواهیم کارهای زیادی را در آن واحد انجام دهیم باید فقط به خلوتگاه درون خویش برگردیم و آرامش درونی پیدا کنیم.برای دسترسی به خلوتگاه درونی چشمهایتان را ببندید و روشنایی آرام و ملایمی را درون خود تصور کنید.این فضا جایی است که ضربان قلب شما به فرمان شما آرام می تپد.به آن جا بروید واز دوردست استاد معنویتان از راه میرسد در گوشتان زمزمه می کند:”هر جا می توانید خوبی کنید در هر چه می توانید به هر شکل که می توانید هروقت که می توانید به همه اشخاصی که می توانید و تا زمانی که میتوانید”نور سفیدی فضای دلتان را آرام می کند.سپس بر این آرامش حاصل شده تمرکز کنید.
راز پنجم:قضاوت خود را به تاخیر بیندازید
در این جهان هیچ حادثه ای بر حسب تصادف ودر همه وقایعی که روی میدهند لطف و رحمت الهی نهفته است.تمام حوادث برای ما پیامهایی دارند که سبب تکامل روحمان میشوند.مثلاً شما می توانید پیام آن حادثه به ظاهر بد را بعد از گذشت مدت زمانی بفهمید و یا حتی ممکن است تا زمانی که زنده هستید، متوجه نشوید زیرا بسیاری از این وقایع فراسوی درک ما و جزء اسرار الهی هستند و تلاش برای فهم حکمت خداوند با هوش محدودمان مانند سنجش اقیانوس با پیمانه است.همچنین در ذهن الهی، از دست دادنی ای وجود ندارد واگر شما به ظاهر چیزی را از دست میدهید معادل آن شئ و یا حتی بالاتر از آن را به دست خواهید آورد و تمام این اشیاء وسیله ای برای تکامل و زیبایی شما هستند.بیایید کاملاً بپذیریم که در هر موقعیت نامطلوب، نیکی پنهانی برای همه وجود دارد.”ساقی هر چه ریزد لطف اوست”
راز ششم:صفتهای مثبت خود را افزایش دهید
از غیبت، تهمت و صفتهای نسنجیده درباره افراد یا حوادث، حسادت، كینه، دروغ، جر وبحث كردن با دیگران و خلاصه رنجاندن دیگران به شدت پرهیز كنید.زیرا كسی كه با انجام دادن این گونه اعمال تراكمی از نیروهای منفی عذاب می كشد، خودتان هستید. زمانی كه به دیگران خوبی و كمك می كنید تجمعی از نیروهای مثبت به دور خودتان فراهم می اورید و این نیروهای مثبت باعث آرامش و شادی شما می شوند.هنگامی كه وضو می گیرید الكتریسیته های ساكن را به سطح بدن خود می اورید.آب نیز زسانا است وشما امواج الفا {امواج آرامش بخش} تولید می كنید.با كشیدن مسح سراین امواج را به كورتكس مغزانتقال می دهید و باعث می شوید كه ناحیه شلوغ ذهن آرام گیرد.با مسح پا انتقال امواج آلفا را در اندامهای پایینی سرعت می بخشید.بیشترین منطقه ای كه در كره زمین امواج آلفا دارد كعبه است.زمانی كه شما نماز می خوانید و جهت خانه خدا قرار می گیرید وهفت قسمت بدن شما با زمین تماس پیدا می كند، امواجی را دریافت می كنید كه باعث آرامش شما می شوند.برای افزایش نیروهای مثبت خود می توانید در یك وان حمام پر از آب ونمك به مدت بیست دقیقه قرار بگیرید.در بطری های رنگی آب خوراكی بریزید و به مدت دو ساعت در معرض نور شدید آفتاب قرار دهید سپس آنها را در یخچال بگذارید و در موقع لزوم بنوشید.بدون كفش وجوراب روی چمن راه بروید زیرا طبیت منبع انرژی نیروهای مثبت است.
ادامه رازهای شادی و آرامش در زندگی
راز هفتم:به دستورات اخلاقی احترام بگذارید
از كنجكاوی كردن در زندگی دیگران دوری كنید.از خواندن نامه های شخصی ودفتر خاطرات محرمانه دیگران و گوش دادن به مكالمات خصوصی آنها اجتناب كنید.بدون در زدن واجازه گرفتن وارد هر مكانی نشوید.سعی در اثبات درستی نظرات و عقاید خود به دیگران نداشته باشید.تلاش نكنید كه به زور افكار و عقاید دیگران را تغییر دهید، زیرا در صورت رعایت نكردن این دستورات آرامش خود را بر هم می زنید.به پدر ومادر خود نیكی كنید.با آنان با صدای بلند صحبت نكنید.
“بتی.جی ایدی”می گوید:”از زمانی كه شما به درگاه خداوند دعا می كنید این دعاها به صورت شعاع های نورانی به طرف آسمان بالا می روند و فرشته ها برای اجابت به زمین می آیند ولی در میان این شعاعهای نورانی یكی از همه فوق العاده قطورتر و نورانی تر است و فرشتگان به محض مشاهده آن سریع به آن رسیدگی می كنند.این پرتو قدرتمند و خیره كننده مربوط به دعای پدر ومادر در حق شماست.دعای مادر خالصانه ترین دعاهاست.چه زیباست به والدین خود از صمیم قلب احترام بگذارید ونیازهای آنان را تامین كنید زیرا كه مهر و نیكی به آنان سبب آرامش و نشاط درشما می شود.
راز هشتم:حس ها را از یكدیگرجدا كنید
اغلب ما به این مسئله توجه چندانی نداشته ایم كه حواس پنجگانه خود را از یكدیگر تفكیك و آنها را به صورت مجزا از یكدیگر حس كنیم.ذهنتان را برای بالا بردن آگاهی حسی، پرورش دهید.امروز بر بینایی تمركز كنید، فردا بر مزه، روزبعد بر بویایی و…مثلاً زمانی كه در حال دوش گرفتن در حمام هستید قطرات آب را روی بدن خود احساس كنید واز اینكه باعث تمیزی وآرامش شما می شود، لذت ببرید.موقعی كه در حال غذا خوردن هستید فقط به طمع و مزه غذا تمركز كنید.وقتی در حال ریختن چای در استكان هستید به صدای ریزش آن گوش دهید.به این ترتیب، شروع به جدا كردن تجربیات حسی تان از یكدیگر كنید و از هر كدام لذت ببرید.
راز نهم:دید جدیدی پیدا كنید
پرهای دم طاووس رنگارنگ هستند وهنگامی كه از زاویه ای خاص به آنها نگاه می كنید درخشش وزیبایی بی نظیری دارند.خیلی از مسائل در زندگی هنگامی ارزش خود را نشان می دهند كه از زاویه درست دیده شوند.ولی نگرشهای متشابه وكلیشه ای، دیدن این زیبایی ها را مشكل می سازد.اگر به هر مسئله ای از زاویه ای درست نگاه كنید در آن چیزهای با شكوه وزیبایی خواهید دید.سعی كنید همه چیز وهمه كس را با چشمهای تازه ای ببینید كه از طریق عادت تیره وتار نشده اند.با این روش شما می توانید ثروتهای نامحدودی را كشف كنید.به خاطر داشته باشید كه اگر از زاویه ای درست به تمام چیزها واشخاص نگاه كنید هرشخص یا هرشیء از طرف خالقتان برای شما ارمغان و پیام زیبایی به همراه خواهد داشت.
راز دهم:وسایل اضافی را از محیط زندگیتان خارج كنید
اشیاءدرون خانه تان را لمس كنید واز خودتان بپرسید آیا به این وسایل احتیاج دارم؟كتابها را از درون قفسه بیرون بیاورید وببینید آیا دوباره قصد خواندن این كتابها را دارید.هرشیء یادگاری را بررسی كنید واز خودتان بپرسید:”آیا هنوزلحظه ای را كه این شیء به یادم می آورد برایم مهم وبا ارزش هستند؟”لباسهایتان را باز كنید وتوجه كنید كه آیا به تمام این لباسها احتیاج دارید واز آخرین باری كه آنها را پوشیده اید چه قدر زمان می گذرد و آیا دوباره تصمیم به پوشیدن آنها دارید؟بعد از این بررسی كاملی كه به عمل می اورید تمام وسایل ولباسهای اضافی تان را به دیگران ببخشید و یا آنها را حراج كنید.زیرا كه هر شیء انرژی خودش را دارد واگربه كار نرود درخانه به آب راكد تبدیل می شود.همچنین جای مناسبی برای جوندگان و پشه ها می گردند.پس مراقب باشید وبگذارید انرژی آزادانه جریان یابد وآب جاری گردد.اگر كهنه ای را نگه دارید تازه ها جایی برای تجلی خویش نمی یابند.پس برای چرخش انرژی و پیشرفت درزندگی تان وسایلی را كه احتیاج ندارید ازمحیط خارج سازید.
منبع:http://medicalmenu.blogfa.com/
:72:یک دقیقه برای خودتان باشید
هر روز صبح یک دقیقه وقت برای خودتان کنار بگذارید ، بنشینید و فکر کنید. یک دقیقه وقت بگذارید و کار کوچکی برای ارج نهادن به خود انجام دهید.:227:
یک دقیقه وقت بگذارید و بر آن شوید که امروز را از افسوس های گذشته و دلواپسی های آینده پاک کنید.:305:
یک دقیقه وقت بگذارید و فکر کنید یک مورد نگران کننده تا چه اندازه ارزش غصه خوردن و تنش عصبی دارد.:305:
یک دقیقه وقت بگذارید و نگذارید که چیزهای کوچک شادمانی شما ر ا بر هم بزند.:227:
یک دقیقه وقت بگذارید و اثرات حرف های غیر منصفانه را از بین ببرید.:72:
یک دقیقه وقت بگذارید تا از افکار منفی خلاص شوید.
یک دقیقه وقت بگذارید و تجربه ای لذت بخش را به خاطر بیاورید.
یک دقیقه وقت بگذارید تا به تمدد اعصاب بپردازید.
یک دقیقه وقت بگذارید و تصمیم بگیرید که از هیچ کس انتظار تشکر نداشته باشید.
یک دقیقه وقت بگذارید و بر آن شوید که اجازه ندهید کسی در شما احساس حقارت به وجود بیاورد.:305:
و بالاخره آخرین دقیقه روز خود را به این اختصاص دهید که تصمیم بگیرید به هیچ وجه در مورد آنچه دیگران ممکن است درباره شما بگویند یا فکر کنند نگران نباشید.:227:
شش گام برای تسلط بر عواطف و احساسات
۱) احساس واقعی خود را مشخص کنید:
مثلا به دنبال احساس عصبانیت بپرسید: «آیا واقعا عصبانی ام یا آزرده؟» به نیروی کلمات دگرگون کننده در کاهش احساس خود توجه داشته باشید. اگر نوع احساس دقیق تر مشخص شود، از شدت احساسات منفی شما کاسته می گردد.
۲) سپاسگزار عواطف خود باشید، آنها مددکار شما هستند:
هرگز روابط و احساسات خود را غلط ندانید، اگر غلط بدانید روابطی را که با خود یا دیگران دارید، تیره می کنید.
سعی کنید به همه عواطف خود احترام بگذارید. آنها علا ئمی هستند که شما را دعوت به عمل و ایجاد تغییر در طرز رفتار و تفکر می دانند.
۳) نسبت به پیام های عاطفی حساس کنجکاو باشید:
از خود بپرسید:
الف) واقعا دلم می خواهد چه احساسی داشته باشم؟
ب) احساسی که داشته ام، مستلزم داشتن چه اعتقاداتی است؟
ج) برای حل مشکل و سامان دادن به کار، چه تصمیمی دارم؟
د) از وضعیتی که پیش آمده است چه درسی می توانم بگیرم؟
۴) به خود اعتماد کنید:
اطمینان داشته باشید که می توانید بلا فاصله بر احساسات خود مسلط شوید. به یاد آورید که در گذشته نیز دچار همین نوع عواطف شده اید و با موفقیت آنها را از سر گذرانده اید.
۵) مطمئن باشید که نه تنها در حال حاضر، بلکه در آینده نیز در این راه موفق خواهید بود:
صحنه های گذشته را قوی تر در ذهن مجسم سازید و چندین بار این کار را تکرار کنید، و روی کاغذ چند راه دیگر را نیز بنویسید، تا وقتی که دچار یکی از این «نشانه های عمل» شدید بتوانید نحوه تصور و ادراک خود را تغییر دهید.
۶) به شوق درآیید و دست به عمل بزنید: بهترین زمان برای کنترل احساس، لحظه شروع آن است.
منبع:http://medicalmenu.blogfa.com/
موانع موفقیت
هرفردي موفقيتهاي خويش را براساس يك مقياس نسبي مورد سنجش قرار مي دهد. مـوفـقـيـتـهاي كـوچـك بـرخي اشخاص درنظر برخي ديگر ممكن است بزرگ جلوه نمايد؛اين كاملا بستگي بنوع تربيت، تحصيلات و شرايط مـوجوددر زندگي شما دارد. تا زمانيكه به اهداف خود دست يافته و براي بهترين بودن سختكوشي مي كـنـيـد، فـردي موفق محسوب ميشويد. اين اصل مطلب است.با اين حال افرادي نيز وجود دارند كه نمي توانـند به سطـح رضايت بخشي ازموفقيت دست يابند.ضعفهاي شخصيتي و يـا خـصوصـيات از پـيـش تعيين شده زندگي آنها، مـوانـع اصـلي راه چنين انسانهايي بشمار مي رود. اگر در زندگي خـود شـرايـط دشـواري را تـجربه كرده ايد، نگاهي به اين صفات و موقعيت ها بيندازيد تا ببينيد در حال آماده نمودن خود براي شكستهاي بيشتر ميباشيد يا خير.
پشت گوش اندازي
ممكن است يكي از اصليترين اهريمنان عامل نابودي شما در تحصيل و زندگي شغلي، طفره رفتن و به تعويق انداختن امور بوده باشد. افرادي كه علامت مزمن اين "بـيـمـاري" در آنها ديده ميشود، مايلند با اين جملات توجيه كننده كه " تمام كردنش كاري نخواهد داشت" و يا "نگران نباش، وقت براي انجام دادنش بسيار است"، كارها و وضايفشان را براي هميشه از سر خود باز كرده و به تعويق بيندازند.
اگر كاري در حد و اندازه قابليتهايتان به شما روي آورد ولي به دليل عذر و بهانه هاي ذكر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آورديد، قطعا" پشت گوش اندازي مشكل اصـلي بـوده و بايد مرتفع گردد. احساس ميكنيد كه زمان در اختيار شما اسـت، اما هنگامي كـه وقـت موعود نزديك مي شود، براي اتمام كار بسرعت هجوم مي آوريد و نتيجه آن خواهد شد كه آن طور كه در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهيد ماند.
فرد پشت گوش انداز معمولا انساني تنبل و سست مي باشد. او براي همه چيز عذر و بهانه داشته و با اينكه توانايي و ابزار انجـام امـور را در اختـيـار دارد، از اتـمام آنـها طـفره مي رود. كار كردن با چنين اشخاصي غير قابل تحمل است و نه تنها كاستي و سستي آنها باعث اختلال در كارها ميگردد، بلكه كارمندان فعال ديگر نيز مـمكـن اسـت به چنـين خصيصه اي دچار شده و رويه آنها را در پيش بگيرند.
ترس از موفقيت
مانع اصلي ديگر واهمه داشتن از موفقيت است. با اينكه چنين افرادي دقيقا" مي دانند كه براي موفق شدن به چه چيزي نياز دارنـد، امـا بدليل داشتن ترس از موفقيت قادر به رسيدن به اهداف والاي خود نيستند. در نـظـر ايـشـان راه پـيـش رو، مـخـوف و رعـب آور ميباشد. نگراني از آينده و همه مسائلي كه در نهايت گريبانگير او خواهد شد، منجر به فقدان بصيرت و بازماندن آنها مي گردد؛ مـخـاطرات ذاتـي روند تجارت، رام نشدني بنظر خواهد رسيد.
فرصت هاي ترقي در محل كار ممكن است پيش بيايند، اما فردي كه از موفقيت وحشت داشته باشد قادر به گرفتن ترفيع نخواهد بود. او بهانه مي آورد كه مسؤليـتـهـاي شـغـل جديد زياد و خارج از توانايي هايش است. اينگونه اشخاص ميلي به بالارفتن از پله هاي ترقي ندارند.
وقتي آينده نا معلوم باشد، اين وحشت شدت بيشتري پيدا ميكند. بايد پذيرفت افــرادي كه داراي چنين ترسي نميباشند روزهايي پيش رو دارند كه در آنها آينده ترسناك جــلوه مينـمايد، بنابراين ميتوان متوجه شد اشخاصي كه فاقد مكانيزمي مناسب براي برخورد و رويارويي با چنين موقعيتي مي باشند، چگونه احساسي خواهند داشت.
تشخيص و حل اين مشكل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازي است. بـا كمي هم محوري و اندكي صبر و شكيبايي فردي كه از پذيرش مسؤليتهايي كــه موفقيـتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، ميتواند شرايط را به نفع خود تغيير دهد.
موانع موفقیت
وسواس
افراد موفق داراي خصوصيتي مشترك هستند و آن قابـليـت تمركز بر انديشه هاي بـزرگ ميباشد. براي بسياري اتخاذ چنين ديدگاهي مشكل است چرا كه خود را كاملا" محدود و متعهد به انجام كارهاي جزئي و كوچك ميـنمايند. تلاش زياد براي انجام كارهاي جزئي زيان آور است چرا كه زاويه ديد را محدود خواهد كرد. اگر براي اتمام هر كار كوچكي مصر باقي بمانيد، هرگز قادر نخواهيد بود به اهداف والاي خود دست پيدا نماييد.
اگر يك كارفرما كاري را به يكي از كارمندان سخت كوش خود محول كرده و آن كارمند ديد وسيع نداشته باشد، بطور يقين كارمند مربوطه در مورد هر موضوع بي اهميت آن پروژه دچار تنش و فشار رواني شده و در به نتيجه رساندن كار دچار كندي خواهد گـرديد. ايـن حالت در اصطلاح احساس وسواس فكري-علمي ناميده و بـاعـث كـاهـش قـابل ملاحظه خلاقيت و كارايي مي شود.
اينگونه افراد،سخت كوشي و تلاش زياد را لازمه زندگيشان دانسته اما عزم و اراده خود را براي كاربرها و مصارف مفيد بكار نميبندند. تنظيم دقيق مهارتهاي مديريـت زمـانـي در برطرف كردن اين مشكل كمك فراواني خواهد نمود.
نا امني
افراد ضعيف و سست بنيان بعلت داشتن احساس ناامني،در كارشان پيشرفتي حاصل نميگردد. شايد يكي از دلايل عدم موفقيت اينگونه انسانها در بي ميلي آنها براي نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نيست؛ فقدان اطميـنان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها ميگردد. براي مثال عدم برخورداري از تجربه در بخشي بخصوص، مي تواند موجب پديد آمدن احساس عدم اعتماد به نفس در فرد شود.
مثال بيان شـده در قـسمت قبل در اين مورد نيز قابل بيان است با اين فرق كه كارمند از هـمـان ابـتـدا اصلا" از انـجـام كـار مـحولـه امـتـنـاع ورزيـده و با بهانه آوردنهاي گوناگون به كار فرماي خود اينگونه القا ميكند كه نمي تواند از عهده چنين مسؤليتهايي برآيد.
در اينـجا نـيـز مـسئله هزينه فرصت از دست رفته مطرح است. برخي افراد مايل نيستند براي پيـشرفت و تـرقي دادن مـوقـيـعت شـغلـيـشان در زمان مـحدود خـود بـه داد و ستد بپردازند اما اينگونه گزينه ها و پيشنهادات كاري بخشي از زندگي مـحسـوب ميـگـردنـد. بنابراين ببينيد كه چه چيزي براي شما بيشتر اهميت دارد و با اطمينان خاطر تصميمـي مناسب بگيريد.
موانع موفقیت
اطرافيان
ممكن است شما همه شرايط لازم براي منعكس نمـودن فردي موفق از خود را دارا باشيد، اما آيا دوستانتان شـمارا در اين راه همراهي ميكنند؟ ممكن اسـت آنـها ديـدگـاه مـتـفـاوت و مـتـضـادي از مـوفـقيت نسبت بشـما داشـتـه باشند. ( و يا اصلا" ديـدگاهي نداشته باشند )دوسـتـان به علت تاثيرات منفي راه رسيدن بـه موفـقيـت را برايتان سخت و دشوار ميكنند.برخي از اطرافيان حتي ممكن است متوجه پـتـانـسيـل واستعدادهاي نهاني شما نشده و باعث زمين خوردگي و ترديد در قابليتها و تواناييها گردند. حتي براي نامزد و يا همسرتان ممكن است اين تصور بوجود آيد كه توانمنديهاي شما هنـوز بـراي خودتان ثابت نشده و اين ميتواند به بدبيني آنها نسـبت بـه آيـنـده تان منجر گردد. اين موضوع ممكن است باعث نا اميدي و تضعيف روحيه شود، اما بياد داشته باشيد كه نبايد ديگران را مقصر بدانيد؛ شما فقط يك قرباني بيگناه نيستيد.با وجود ابراز بي اعتنايي آنها هنگام بيان ايده هاي كاري جديدتان،بخاطر داشـته باشيد كه اين شما هستيد كه چنين همراهاني را در آن لحـظـه و لـحـظـات آتي براي خود برگزيده ايد.
اگر اين گونه روابط دوستي برايتان اهميت دارد، كاري كه بايد انجام دهيد همسو نمودن دوستانتان با سيستم و خط مشي خود است.چنانچه توانـستـيد متقاعدشان كـنيد كه انساني شايسته اعتماد و اطمينان ميباشيد، آنها را دوستان واقـعـي خـود دانسته و در غير اينصورت براي هميشه از زندگي خود بيرونشان كنيد.
فقدان منابع
هيچ چيزي ناهنجار تر از اين مـوضـوع نـيست كه انسان با وجود داشتن همه قابليـتهاي لازم جـهت رسـيدن بـه مـوفقيت، فقط بخاطر عوامل خارج از كنترل خود، از پيشرفـت باز ماند. فقدان منابع مالي و يا كمبود زمان بدليل نگهداري از خانواده و يا مسؤليتهاي ديگر ميتواند يك قاتل واقعي باشد. رشد كـردن زيـر خـط فقر و يا تامين نمودن نزديكاني كه به شما نيازمند هستند، آينده را بسيار متفاوت از آن چـيـزي كـه در تصـورتـان بوده ترسيم خواهد نمود.
بسياري از مواقع بـدنـيـا آمدن يك بچه و يا بيماري ناگهاني افراد خانواده باعث لغو شدن برنامه ها و بازماندن انسان از عملي كردن اهـدافـش خـواهـد شد. اين هم يكي ديگر از حقايق تلخ زندگي است كه هميشه امور بر وقف مراد آدمي نمي باشد.
البته بايد دانست كه موفقيت نه فقط بر اساس مقياسهاي متفاوت، بـلـكه در مـكانهـا و شرايط گوناگون نيز مورد سنجش قرار ميگيرد. موفقيت مالي ممكن است هدف اصلـــي شما باشد، اما پدري خوب و كارمندي سخت كوش بودن براي تامين كردن يك خانـــواده نوپا نيز به همان اندازه پر معني و ارزنده است. بايد پذيرفت كه زندگي و هدفهـاي مــورد نظر انسان ممكن است دستخوش تغييرات قرار بگيرند كه در اين شرايط، تـوانـايي شما در تطبـيق خود با اين تغييرات يك مقياس بزرگ موفقيت بشمار ميرود.
نياز به ديدگاهي درون نگر
يك معلم مدرسه، راهبه، افسر ارتش و سرايدار ميتوانند بطرق مختلفي مـوفق باشنـد. با اينكه موفقيت در كار ممكن است جذابتر از همه بنظر برسد، اگر در زمان مـورد انتـظار به آن دست نيافتيد، بيم ناك نگرديد. يـك قـدم بـه عـقـب بـازگـشـته و عـلـت را بـررسـي نماييد.
خواه دوستانتان مقصر باشند و خواه اعتماد بنفستان، دقت كنيد كه قدمهاي صحيـحـي جهت بهينه نمودن فرصتها براي بدست آوردن موقعيتي موفقتر و راضي كننده تر برداريد.
خصوصيات افراد با اعتماد به نفس بالا
* برخوردار از مركز كنترل دروني: غم و شادي آنان وابسته به عوامل خارجي نيست.
* از لحاظ جسماني، احساسي، ذهني و معنوي از خود مراقبت ميكنند.
* ميانه روي را در افكار، احساسات و رفتارهاي خويش حفظ ميكنند.
* قادر به پذيرش و پند گيري از اشتباهات خود ميباشند. قادر به بيان جمله "من اشتباه كردم" ميباشند.
* توانايي بخشش اشتباهات خود و ديگران را دارند.
* مسئوليت اداره زندگي خود را بعهده ميگيرند.
* تفاوتهاي فردي ميان افراد را ارج مينهند.
* به نقطه نظرات ديگران گوش ميدهند.
* همواره مسئوليت ادراكات، احساسات و واكنشهاي خود را بعهده گرفته و هيچگاه آنها را فرافكني نميكنند.
* از نقاط ضعف و قوت خود آگاهي دارند.
* همواره در حال پيشرفت و ترقي بوده و از ريسكهاي مثبت در زندگي بيم ندارند.
* داراي اعتماد بنفس و خود باوري بوده و به خود ارج ميدهند.
* اعتماد بنفس آنان بدور از خودبيني و غرور ميباشد.
* از آنكه مورد انتقاد قرار گيرند نمي هراسند.
* هنگامي كه از آنان پرسشي ميگردد حالت تدافعي بخود نميگيرند.
* در برابر موانع و مشكلات به آساني تسليم نميگردند.
* نيازي به تحقير و تمسخر ديگران ندارند.
* از آنكه در كاري شكست بخورند ويا در حضور ديگران نادان بنظر برسند ابايي ندارند.
* هيچگاه خود را مورد انتقاد و سرزنش مخرب و شديد قرار نميدهد.
* توانايي خنديدن به خود و زياد جدي نگرفتن خود را دارند.
* به خويشتن و توانايي خودشان ايمان و اعتماد دارند.
* به تصميم گيري هايشان اعتماد دارند.
* باور دارند كه فردي با ارزش، با قابليت، دوست داشتني، پذيرفتني و مهم ميباشند.
* نيازي به كمالگرايي ندارند.
* هيچگاه خودشان را با ديگران مقايسه نميكنند.
* از آنكه ديگران چگونه نسبت به آنان مي انديشند واهمه و نگراني ندارند.
* نيازي به اثبات و توجيه افكار و عقايد خود به ديگران ندارند.
چگونه اعتماد بنفس خود را افزايش دهيد
* آگاه باشيد كه ارزش شما به عنوان يك انسان بستگي به داشتن وزن ايده آل، زيركترين و باهوشترين بودن، مشهوربودن، محبوب ترين بودن، سريع ترين بودن، بالاترين نمره و يا رتبه را داشتن، شوخ طبع ترين بودن، خوش لباس ترين بودن، بهترين خانه و ماشين را داشتن و بهترين دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودتان بستگي دارد.
* توانايي ها، استعدادها و موفقيتهاي خود را جشن بگيريد.:73:
* خود را به خاطر اشتباهاتي كه مرتكب گشته ايد عفو كنيد.
* بروي نقاط ضعف خود تمركز نكنيد. هر انساني نقاط ضعف خاص خود را دارد.
* با حقوق فردي خود آشنا شده و از آنها پيروي كنيد.
* از تحقير و سرزنش خود دوري كرده و مثبت انديشي را فرا گيريد.
* خود را بر اساس يك سري استانداردهاي منطقي و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهيد.
* ياد بگيريد كه شما يك انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصميم گيريهاي زندگيتان ميباشيد.
* بياموزيد كه با پشتكار و سماجت قادر خواهيد بود به موفقيت دست يابيد.
* بياموزيد كه شما نيازي به تلاش بي وقفه براي كامل گشتن نداريد.
* خودتان تعيين كننده مفهوم موفقيت باشيد.
:72::72::72:
:305:* بياموزيد كه با پشتكار و سماجت قادر خواهيد بود به موفقيت دست يابيد.*
تو این روزا این جمله رو برای خودم باید تکرار کنم،بخاطر اینکه نزدیک امتحانه:227:
[attachment=532]تقدیم به همه دوستای گلم:43:
سلام دوستان عزیز:shy:
خیلی متن های جالبی دارین...:104:واقعا" که لذت میبرم...:227:دم همتون گرممممممممم....مرسییییییییی ی عزیزان...:72::shy::72::shy::72: