-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
راستی سپیده...
یه تجربه بدی که من از دوره ی کنکورم دارم رو بهت میگم ،شاید بدردت خورد.
من که زمان کنکور در اوج این احساس های تیره و ابر آلوده بودم،بجای برقراریه رابطه ی نزدیکتر با دوستام،که تعداد خیلی محدودی هم بودن ( که الان تازه متوجه میشم که وجود دوست حتی نچندان صمیمیش چقدر میتونه تاثیر گذار و انگیزه بخش باشه) به تصور وقت گیر بودن برقراری رابطه با اونها ، میشه گفت که رابطه ام رو باهاشون تقریبا قطع کردم و بدون اینکه خودمم متوجه بشم موجبات شدیدتر شدن وضعیت روحیم رو ایجاد کردم که نتیجه اش هم روی وضعت درسیم تاثیر گذاشت ،
من گشت و گذار 1-2 ساعته ی با اونارو حذف کردم ولی در عوض آن خودم رو بیشتر غرق در افکار نا موزون و ناکوکم کردم.
اینا رو گفتم تا برام یه یادآوریم بشه که کار ما تو ی این دنیا مثل کار اون بندبازیه که برای حرکت باید تعادلش رو در هر دو طرف حفظ کنه تا بتونه به حرکتش ادامه بده .
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلام
من چن تا دوست صمیمی دارم دوست معمولی که تا دلتون بخواد هر جا که برم امکان نداره تنها بمونم و خیلی سریع با چن نفر دوست میشم همین کتابخونه که میرم بیشترشون دیگه با من دوست شدن ولی میدونید من زیاد عادت ندارم با دوستام درد و دل کنم برای همین باهاشون حرفامو نمی زنم بهشون نمیگم چه مشکلی دارم یا اگه بگم به هر کدوم یکی رو میگم که یکیشون از همه مشکلاتم خبر نداشته باشه الان هم با همشون رابطه دارم ولی نمی دونم چرا توی همچین زمانی که نیازم بهشون بیشتره رابطم باهاشون کمتر میشه حالا به هر دلیلی مثلا الان یکی از دوستای صمیمیم به خاطر اینکه بهش نمی گم چه مشکلی دارم به شدت از دستم ناراحته و راجع به من فکرای نا مربوط کرده حالا فکر کنید باید تو این وضع و اوضاع خودم از اونم دلجویی کنم که از دستم ناراحت نباشه اینم جزئ کارایی که واقعا برام سخته دلجویی کردن از دیگران همش اوضاع داره بد تر میشه
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلام سپيده جون!
چقدر خوبه كه شما ها موضوعاتتون را تو يه تاپيكي ميگذاريد كه هم آدم با اونا آشنا ميشه هم كمتر احساس تنهائي ميكنه يعني احساس ميكنه همدردي داره!بالاخره يه جائي هست كه يكي مشكلش را مطرح كرده كه ممكنه چون مني هم اين مشكلو تا حدودي داشته باشه واز جوابائي كه اعضا ميدن ميتونه يه كمي آرام بگيره!
داري براي كنكور ميخوني /اميدوارم بتوني و موفق باشي من كه اينقدر ضعيف شدم كه هيچ احساسي به پيشرفت ندارم .راستش تو خونه و دور و بريام كسائي هستن كه اگر با يه كوه انرژي مثبت هم به سمتشون بري خوردت ميكنن.كه براي كوچكترين خوشيات هم بايد باهاشون بحث كني تازه آخرش متهم ميشي كه اين تو هستي كه مشكل داري و دردت چيه؟
هيچكي انگار متوجه نميشه نيازهاي يك دختر يا يك آدم توي اين سن وسال بالاتر از نيازهاي اوليه به خوراك و پوشاك و مسكنه!آرامش اولين و اساسي ترين نيازيه كه هرآ دمي توي اين سن داره كه اونم به لطف عقده هاي قديمي و مشكلاتي كه دارن اگه خدابده ودوستاي خوبي كه داريم هم بهمون بدن شماها زودي ازمون ميگيريدش!
پريروزا يه مطلبي ميشنيد كه خيلي به وضعيتي كه دارم نزديك بود:
يكي ميديد كه حضرت عيسي(ع) تو يه مسيري ميدوين باكلي خواهش ازشون مي خوان كه بايستند و دليل دويدنشون رو بگن .اين بزرگوار ميگن كه از دست ناداني مردم فرار مي كنم/اون شخص تعجب ميكنن و ميگن :شما كه اينهمه معجزات داريد و شفا ميدين ومرده زنده ميكنيد نميتونيد براي ناداني مردم كاري بكنيد.
اون بزرگوار هم ميگن ناداني مردم دردي كه پايان نداره (وما اسير همين ناداني هستيم.از درك نشدنها و)
(قصد توهين ندارم ولي اين واقعيتي كه باعث ميشه حتي خانواده اي هم براي اينكه توش آرام بگيريم نداشته باشيم و به دنبال جائي براي آرامش بگيرديم.)معذرت ميخواهم انگار درددلاي خودم با مال تو قاطي شد.گلم اميدوارم موفق باشي به خدا توگل كن!
حتما موفق ميشي!وما اسير همين ناداني هستيم.از درك نشدنها و...
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
عزیزم خیلی ممنون که بالاخره حرفی رو که نمیتونستم بزنم رو زدی منم دقیقا همین مشکل رو دارم خونواده من ادمای فهمیده ای هستن تقریبا هم امروزی فکر میکنن ولی ...نمیدونم چطور بگم دقیقا حرف نیلوفر خانوم درسته اگر با یه کوه انرژی بری تو خونواده من در حال خودکشی بر میگردی
الهی بگردم کاملا نیلوفر خانوم درکت میکنم ازت ممنونم امیدوارم موفق بشی
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپیده ،منم تا حالا به هیچ کدوم از دوستام در مورد این مشکلم صحبت نکردم،البته گذشته از درونگرا بودنم هر وقت که در مورد مشکلاتی از این دست به طور جانبی هم بخواهی مطرح کنی با یه واکنش ها و نصیحت های
کلیشه گونه ای مواجه میشی که تازه خود اینم یه زخم تازه تری میشه،البته تا حدودی هم میشه به انها حق داد چون این مسئله تا موقعی که آدم در درونش(خاک به دهانم) قرار نگیره تحت هیج شرایطی قابل پذیرش
نیست،مثلا خود من گاهی اوقات که حالم نرمال و نسبتا خوبه،از اون احوال چند روز پیشم که حتی امکان سرک کشیدن دوبارش خیلی بالا هم هست،متعجبم.
در حالی که در صورت عدم کنترل افکارم ،خیلی سریع اون مزاحم مهمونم میشه و...
در مورد رابطه با دوستان میخواستم بگم که یادم از کشته ی خویش آمد...
دوست من ،همین که با دوستات رابطه داری این امکان برات وجود داره که بتونی خودت رو با اونها مشغول و
سرگرم (البته از نوع جهت مندش)کنی،که این فرصت خوبی که به اسمشو نبر بی توجهی بکنی ،آخه میگن توی این مسائل موثرترین سلاح کم توجهی به اون مسئله است(در واقع تغذیه اش رو قطع میکنیم) و پیدا کردن یه
جایگزین مناسب و قابل باور برای اونه.
آرزو مند آرزوهایت
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
اخه میدونید همیشه من همدم دوستام بودم تو هر شرایطی همیشه اونا بودن که می اومدن پیشه من حالا من هر حالی هم که داشتو به اونا سعی کردم دلداری بدم البته نه با یه سری نصیحت که شما گفتید واقعا با هاشون همدردی میکردم این رو میگم چون خودشون اینو میگن همشون هم اگر بفهمن که مشکل دارم بدون هیچ منتی حاضرن کمکم کنن ولی نمیدونم چرا هر وقت که بهشون میگم یه سری نصیحت میکنن و... منو سرزنش میکنن چرا غصه میخورم ای کاش که دوستام هم مثل خودم اگر راهی به ذهنشون نمی رسید فقط هم دردی میکردن ولی متاسفانه این طور نیست تازه یه مشکلی هم که وجود داره اینه که اونا وقتی مشکل دارن میان سراغ من بعدش سپیده رو یادشون میره
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
اینکه همدرد بقیه هستی یه حسن بزرگه،قدر خودتو بدون
عشق و محبت با تقسیم شدنشون زیاد میشن،تو این زمینه تا میتونیم باید دست و دل باز باشیم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپیده
اینطور که متوجه شدم مسئله اصلی شما رابطه ات با خانواده هست(که البته این مسئله ی میشه گفت فراگیره ،البته با شرایط متفاوت)
بهتر نیست با خودشون صحبت کنی و شرایط خاصت رو براشون بگی و توضیح بدی که چه سال سرنوشت سازی رو داری طی میکونی.
اگه امکانش هست بیشتر راجع به خانوادت صحبت کن.
شا د باشی
منتظرم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
می دونید مشکل من اینجاست که خانواده ام ادم های فهمیده ای هستن و مطمئن باشید که میدونن چه سال سرنوشت سازی دارم و مطمئن تر باشید که می دونن چه حال بدی دارم ولی همش به من میگن که تو می خوای خودتو اینجوری نشون بدی یا تو خودت نمی خوای که درس بخونی بهونه میاری همه مشکل من هم همینه فکر میکنید برای چی نمی تونم برم پیش مشاوره
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپیده جان
اگه اینطور که میگی از خانواده ای فهمیده برخورداری فکر میکنم کارت خیلی راحتتر باشه،
اون مسائلی که فکر میکنی تو رابطه ی فعلیت باهاشون مشکل داری و باعث شده که کارت به اینجا برسه رو باهاشون در میون بذار.
مطمئن باش برخوردشون به تیره گیه اون تصویری که تو ذهنت (که اسمشو نبر دخیل هست)ساختی نیست،بهتر خودت رو بیشتر به رسمیت بشناسی،برای خودت ارزش قائل باش،
چه کسی رو مهمتر از خودت تو زندگیت سراغ داری؟
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
فکر میکنید نگفتم فکر میکنید نمیدونن چه مشکلاتی دارم اونا خوب میدونن میدونن با دعوا کردناشون چقدر زجر میکشم این راهش نیست میترسم اخرش مجبور شم پنهانی برم مشاوره اصلا نمیدونم باید چی کار کنم تازه مگه مشکل من فقط با خونوادهام هست کلی مشکلات دیگه هم دارم دنیا ذست به دست هم دادن تا منو از پا در بیارن
خدایا کمکم کن می دونی که خیلی دوست دارم پس کمکم کن
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلام
خبری ازت نیست،
راستش ،در مورد مسئله ات نمی دونم چی بگم که بدردت بخوره و رنگ و بوی نصیحت هایی سطحی رو نداشته باشه،
چیزی که به نظرم میرسه اینه که در مواقعی پر تنش و اظطراب آور که تاثیر منفی روی احساسات می ذاره خودت رو از اون محل دور کنی یا کانون توجهت رو به مسئله ی دیگه ای جلب کنی (مثلا یه دوش بگیره و هزارو یک کاری که بتونه مسیر ذهنتو عوض کنه) .
به نظر من با این کار یه پیش گیریه بزرگ برای ایجاد احساسات منفی ات ایجاد میکنی ،در ضمن شایدم این رفتار تو تاثیری ،هر چند موقت و کم به این دو پازل جدا از هم بذاره،
تو هم سعی کن این مسئله رو قبول کنی که پدر و مادرت انسان های دوست داشتنیی هستند که ممکن برای هم ساخته نشده باشن،
سعی کن این مسئله رو بپذیری اون وقت شاید اختلافاتشون برات تاثیر کمتری داشته باشه،
در ضمن یه مقدار بیشتر از خودت بگو ،حرفایی که نمی تونی به کسی بزنی رو مطرح کن این قدر منفعل ظاهر نشو...
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
راستشو بخواید دیگه خودمو نمیشناسم که بخوام از خودم بگم همه تصوراتی که از خودم داشتم تو این چن وقت عوض شده جدیدا از چند نفر خواستم که بهم بگن من چه جور ادمی هستم شاید باورتون نشه هر کدوم بهم یه چیز گفتن یکی گفت ادم مهربون دلسوزی هستم یکی گفت ادم خود خواهی هستم ،یکی گفت فوق العاده محکمم یکی گفت ادم ضعیف و بی اراده ای هستم به نظر شما چطور میشه اخلاقایی که متضاد هم هستن توی یک فرد پیدا بشه اون وقت اون ادم ادم سالمی باشه حسابی گیج شدم جدیدا هر وقت که میام تو خودم اخلاقام رو مشخص کنم نتونستم دیگه خودمو نمیشناسم همه چیز باعث شده از خودم بدم بیاد تنهاحسی که باعث میشه که بتونم خودمو تحمل کنم این حسه که می تونم به دیگران کمک کنم ولی همون دیگرون بعد از اینکه نیازشئن بر طرف شد و دیگه کارشون راه افتاد بهم میگن تو هیچ کاری برای ما نکردی من خودم به خودم کمک کردم و حتی در موقعی که من نیاز به کمک دارم ...به نظر شما من چی کار کنم در این جور مواقع به خودم می گم من برای خدا می خواستم بهش کمک کنم ولی نمی تونم با این حرف خودمو راضی کنم چون نمی تونم به دیگران این اجازه رو بدم که کارای منو ندیده بگیرند می گم اگر حتی نتونستم بهشون کمک کنم قصد کمک رو که داشتم این حقم نیست که اینجوری جوابمو بدن خیلی وقتا بهم ثابت شده که اعتماد به نفس خوبی دارم ولی این حرفایی که الان زدم نشون دهنده ضعیف بودن اعتماد به نفسه می بینید همش تناقض پشت تناقض
الان از اون وضعیت در اومدم نمی دونم شایدم در نیومدم ظاهرا حالم خوبه ولی وقتی که به درونم مراجعه می کنم می بینم هنوز هم همه اون مشکلات تو من باقی مونده هنوزم تمرکز ندارم ای کاش می تونستم مثل خیلی ها در مواقع مشکلات خودمو توی درس غرق کنم ولی نمی تونم خیلی دوست داشتم بچه درس خونی بودم چون مطمئنم که از هوش چیزی کم ندارم اینو توی زنگای ریاضی میفهمیدم
با پدرو مادرم هم تا یه حدودی فعلا کنار اومدم ولی میدونم که دوامی نداره
می دونید از همه وقتا بیشتر کی دلم میگیره وقتی که احساس میکنم خدا دوسم نداره چون بنده گناه کاری هستم اگر فقط به این امید داشتم که خدا دوسم داره دیگه از هیچ چیز ناراحت نبودم ولی خود خدا گفته رضایت پدر و مادر رضایت خداست وقتی پدر ومادرم ازم راضی نیستن پس خدا هم ازم راضی نیست همین موضوع داغونم میگنه
شما دعا کنید که خدا منو ببخشه باور کنید که جز این هیچی دیگه از خدا نمی خوام فقط بخشش
اقای مهاجر بازم ممنونم که هنوز به حرفای خسته کننده من گوش میدید همین کارتون برای من خیلی ارزش داره الهی هر چی از خدا میخواید بهتون بده البته اگر به صلاحتون بود
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
دوست من این چه تصوریه که از خدا ی بخشنده ی مهربون داری،
اون نهایت بخشندگی و رحمته ،مگه اون نور مطلق از جنس ماست که احساس نفرت و خشم از کسی داشته باشه،
هیج شده به تماشای خورشید بشینی؟
مگه خورشید موقعی تابیدن میشینه بازرسی میکنه و فلتر گذاری میکنه ؟
اون با بخشندگیه تمام به همه شروع به تابیدن میکنی،چون خاصیتش و فلسفه ی وجودیش تابیدنه.
حالا این مسئله رو با خدای بزرگ قیاس کن،
او نور مطلق و بخشنده ی تمام و کماله ،
زاویه ی دیدت رو نسبت بهش عوض کن ،
صواب و گناه یه ترازو ست برای بهتر زیستن و آگاه شدن ما اگرم شنیدی گاهی اوقات شرط و شروطی گذاشته از بابت وجود صفت عدالتشه که بازم اون مهربونیش بهش اجازه نمی ده شرایط مساوی برای مخلوقات عمیقتر یا سطحی ترش ایجاد کنه .
بهتره به چشمات یه شستشویی بدی!
تو به او به چشمه یه معشوق دوست داشتنیه بی قید و شرط مطلق نگاه کن که از نزدیکترین چیزها به ما نزدیکتره ،مطمئن باش،سر و کله ی بهترین راه ها و مسیر ها در زندگیت پیدا میشه.
او بدون هیچ قید و شرطی ما رو دوست داره ،آخه این اولین پیش فرض خدا بودنشه.اصلا این بزرگتری ادرسشه...
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
دوست من ،
من میتونم درک کنم که پشت این حرفای به گفته ی خودت تکراری چه حال و احساسی هست،
البته من با گوش دادن حرفات دارم یه جورایی به خودم و گذشته ام کمک میکنم و اصلا دوست ندارم تورو توی این حال و هوا موندگار ببینم .
در ضمن او تناقضی که گفتی یه بخشش خاصیت انسانیمونه که تقریبا تو اکثر ادما هویداست،
یه بخش مهمش مربوط به سن فعلیته ،اما بخش بیشترش مربوط به وضعت روحیته که همه چیز رو تحت تاثیر قرار میده ،
تو برای بهبودش قدم بردار تا از کم رنگ شدن این مزاحم ها شگفت زده بشی.
در پناه او معشوق بی قید و شرط دوست داشتنی
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
من که خدا رو در بست قبول دارم و این رو هم با تمام وجود قبول دارم که بخشنده است و فوق العاده رحیم به خاطر همین صفاتشه که عاشقانه دوسش دارم برای همین هم هست که اینقدر نگرانم من به حرف خدا گوش نکردم و دل پدر مادرمو شکستم گر چه اونا به روم نمیارن ولی من واقعا فرزند خوبی نبودم راجع به شخصیتم هم شاید حق با شما باشه ولی من برای اینکه بتونم به خودم کمک کنم باید خودمو بشناسم که با این اوضاع امکان نداره نمی دونم شما دعا کنید من که رو سیام شاید دعای شما رو قبول کنه
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلام به همه بچه های همدردی
امیدوارم همتون خوب باشید
تو این چن روز که نبودم اینجا چقدر قشنگ شده
همتون رو دعا کردم اخه رفته بودم پابوس امام رضا
ولی برعکس اینکه باید حالم خوب باشه خیلی هم خرابه
ازتون یه سوال داشتم اینکه یه دفعه خالم خراب شه به شدت عصبی شم و گرفته هم از علائم و عوارض اسمشو نبره چون امروز بدون هیچ اتفاق مهمی یه دفعه حالم گرفته شد نمیدونم چی کار کنم دیگه کم کم دارم سر دردم میگیرم اصلا حوصله ندارم تو این دو ماه هم که نتونستم یه بار درست درس بخونم راستشو بخواید وقتی اومدم دیدم هیچ کس تو این چن روز برام پیغام نذاشته خیلی حالم گرفته شد
وای احساس میکنم مغزم داره میترکه یه سوال دیگه شما وقتی بی حوصله میشید چی کار میکنید چون من الان نمی دونم باید چی کار کنم مدام نگران اینم که با مادرم بحثم بشه معمولا در این جور مواقع این طوری می شه
ای خدا کمکم کن حتی نمی دونم چی بگم واقعا دیگه دارم دیوونه میشم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلام
به نظرم وقتی مشکلات روحی رو نمیتونیم خودمون حل کنیم و احساس میکنیم حل مشکلات روحیمون خارج از توان ما هست
بهترین راه مراجعه به روانپزشک هست / هر چقدر دیر بری حل مشکلت سخت تر میشه !
اگه سردرد زیاد میکشی / احساس پوچی میکنی / بی هدف شدی / از زندگیت لذت نمیبری / به مرگ یا بقول دوستان به خودکشی فکر میکنی و . . . / هر چقدر زودتر بری دکتر برات خوبه !
اینم یه آزمون تست افسردگی
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=1956
این پست هم شاید بتونه به دردت بخوره
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1719&pid=41895#pid41895
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلام دوست عزیز
اولا تا حالا به فکر خود کی نیفتادم راجع به تستی هم که دادی من قبل از اشنا شدن با این سایت اون تست رو دادم نمره 48 بود افسردگی شدید
فکر میکنی از کجا من گفتم که تازه فهمیدم افسردگی دارم البته بگم فقط به اون تست اکتفا نکردم تا این نتیجه رو بگیرم
راجع به روانشناس هم هنوزم نمی تونم برم پیش روانشناس موقعیتم لحظه به لحظه بدتر میشه و امکان رفتن پیش مشاوره کم تر واقعا دیگه نمی دونم باید چی کار کنم ای کاش یه مشاوره به صورت اینترنتی پیدا میکردم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپيده عزيز
من شماره مشاور تلفني بدم شما مي توني تماس بگيري؟
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
خیلی ممنونم از لطفتون ولی من دنبال مشاوره اینترنتی هستم قبلا مشاوره تلفنی کردم دقیقا با همین مرکز ولی به هیچ وجه به دردم نخورد
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپيده خانوم من خودم از مركز مشاوره تبيان مشاوره گرفتم. يك كد رهگيري به شما مي دن كه با اون مي تونيد جواب سوالتونو بگيريد. براي من مفيد بوده. البته مسئله من افسردگي بوده.
www.tebyan.net
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
گفتم من به این سایت رفتم ولی نتونستم این مشاوره ای رو که می گید پیدا کنم
اگر بشه روانشناسی باشه اگر از همین سایت باشه که بهتر بتونم بهشون پیغام بدم و پیغام بگیرم یا باهاشون مستقیم از طریق چت صحبت کنم خیلی ممنون میشم اگر میگم از همین سایت برای اینه که مشکلاتم رو اینجا گفتم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلا م
دوست من احترام به خواسته های پدر و مادر مهمه.
اما مهتر از او سلامت جسم روحه خدمونه ، تا موقعی که سلامت همه جانبه نداشته باشیم نمی تونم به تکالیف و
وظایفمون عمل کنیم،
هر پدر وما در برای فرزندانش آرزوهای د%D
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سلا م
دوست من احترام به خواسته های پدر و مادر مهمه.
اما مهتر از او سلامت جسم روحه خدمونه ، تا موقعی که سلامت همه جانبه نداشته باشیم نمی تونم به تکالیف و
وظایفمون عمل کنیم،
هر پدر وما در برای فرزندانش آرزوهای داره(که البته گاهی اوقات به تخیلات می انجامه)،اما شما باید هم خودت و
هم به پدر مادرت مسائل مهمتر با اولویت بالاتر رو بقبولونین،متوجهشون کنید که با کاراشون دارن به شما صدمه وارد
میکنن.
یا اینکه خودتون راه حل های جدیدتری رو جایگذینه عکس العمل های قبلی تون که منتهی به رسیدنتون به اینجا شده
کنین.
:72:
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
چشم بازم سعیمو میکنم امیدوارم اثر داشته باشه اگر راهی پیدا نکردم که مشکلاتم رو از بین ببرم به راه حلی که جدیدا پیدا کردم که خودمو اروم کنم عمل میکنم ومثل همیشه باز هم به مبارزه بامشکلاتم(یعنی تحملشون )میرم چون مشکل از من نیست نمیتونم از بین ببرمش ولی از نمیذارم از پا درم بیاره
از همتون ممنونم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
بازم دوستان منو یادشون رفت تنهام نذارید به خدا به اندازه کافی تنها هستم اینجوری دلم میگیره
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپیده جان دخترخوب
شاید به نظرت خنده دار باشه ولی مطمئن باش جواب میده
به نظر من یک ورزش مهیج رو شروع کن که و از همان ابتدا با خودت شرط کن که این ورزش رو فقط به خاطر به دست آوردن نشاط و سلامتی و انجام بدی و از خودت انتظار کسب مقام و مدال نداشته باش حتی اگر هیچ رشته ورزشی رو دوست نداری یا نمی خوای زیاد وقت بزاری برو توی یک سالن ورزشی یا یک میدون ورزشی فقط بدو یا یک ورزش هوازی انجام بده مطمئن باش جواب میده
دوست خوبم اینو میدونستی که توی این سنی که هستی می تونه شادترین و با ارزشترین لحظه های عمرت باشه به شرطی که از خودت زیاده ازحد تواناییهات انتظار نداشته باشی و برای بزرگ شدن خیلی عجله نکنی تو تلاشت رو بکن و بقیه رو به دست امن خدا بسپار و همیشه این جمله تاکیدیه قشنگ رو با خودت زمزمه که که
خدایا ای پناه بی پناهان ای خدای بی کسان سکان زندگیم را به دست های امن تو می سپارم مرابه هر جا که می خواهی هدایت کن
با این شیوه حل مسائل و مشکلاتت رو به گردن خدا بینداز و به او اعتمادکن
موفق و شاد باشی دوستم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
زهرا جان ممنون از راهنماییت
گفته بودم من خودم قبلا تکواندو کار میکردم ولی چند وقتی ولش کردم دوباره می خوام شروع کنم ورزش کردن احتمالا یه رشته دیگه رو امتحان کنم نمی دونم تاثیری داره یا نه ولی فکر میکنم از این وضع بهتر باشه
نمی دونم ب وضعی که مادرم داره می تونم حال درست خودمو دوباره بدست بیارم یا نه فقط ازتون میخوام برام دعا کنید خیلی اوضاعم خراب شده اگر راهنمایی نمی کنید حداقل دعا کنید
ممنون
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپیده جان مطمئن باش جواب میده من خودم مربی ورزشی هستم ولی بعضی وقتها میرم سر کلاس مربی آمادگی جسمانی یا فقط توی میدون میدوم خیلی انرژی مثبت می گیرم
بیا از امروز حل همه مشکلاتت رو به خدا بسپار قطعا جواب می گیری هر روز صبح که از خواب بیدار میشی این جمله تاکیدی رو تکرار کن
((خدایا!ای پناه بی پناهان!ای خدای بی کسان!سکان زندگی خود را به دست های امن تو می سپارم. مرا به هر جا که می خواهی هدایت کن))
و به خدا ایمان داشته باش چون برای بنده هاش بهترینها رو میخواد
از جمله تاکیدی های کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین هم می تونی استفاده کنی
نمی دونم دستگیرت شده یا نه ولی هنوز یک نهال نو پا هستی چه بهتر که از الان متوجه این موضوع بشی
دیدی خیلی وقتا آدما چه دعاهایی می کنن خدای اینو به من بده خدای منو به فلانی برسون خدای ماشین خونه مدرک و یا غیره میخوام یا خدایای دیدی فلانی چطور نارحتم کرد تو هم تقاصش رو بده و از این قبیل دعا ها حالا به نتیجش فکر کن آیا همه به خواسته هاشون میرسن؟نه آخرش همونی میشه که خدا میخواد فقط ما رسیدن به مقصدو نتیجه رو که سرنوشتمون رغم خورده با این قبیل دعاها به تعویق میندازیم (البته این تجربه شخصیه منه)
دخترگل اینو بدون که زندگی در عین قشنگیش یه کمی سخت هم هست و این نیست که همیشه همه چیز مطابق میل ما باشه نشیب و فراز زیاد داره پس چرا به خودمون سخت بگیریم سعی کن توی هر شرایطی که هستی انرژیتو از دست ندی و خودت رو از راههای مثبت شارژکنی که من فکر می کنم بهترین راه همان ورزش و عبادت و نظافت باشه من خودم خیلی سختی کشیدم و یک دختر نازک نارنجی و ضعیف بار نیومدم و حالاهم که ازدواج کردم مشکلات خاصی دارم ولی با توکل برخدا هیچ وقت خودم رو نباختم پس مطمئن باش که طعم سختی و بی مهری و نداری و خیلی مشکلات رو چشیدم و این حرفا رو میزنم
خدای توی قران گفته که من از بنده هام تعجب می کنم که به در دنیا به دنبال آرامش و آسایش هستند در صورتی که من آسایش و آرامش را در دنیا قرار ندادم
و باز همی خدا میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
دختر خوب به خدا توکل کن که کلید هر مسئله ای در دست اوست
موفق و شاد باشی دوستم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
ما با برنامه ریزی مثبت و دقیق برای ضمیر نا خوداگاه خود می توانیم تا حدودی در تقدیر و سرنوشت خود دخیل باشیم.خیلی ساده با تکرار الفاض مثبت و مستمر.
خیرو خوشی بیکران من از چهار جهت به سویم می آید
اینک نظم الهی در ذهن و تن و امورم برقرار می شود
من به روشنی می بینم و به چابکی رفتار می کنم و به طرزی معجزه آسا به بزرگترین خواسته هایم می رسم
خدای من خدای وفور نعمت است هم اکنون هر ناز و نعمت را که آرزومند یا نیازمند آنم نیز بیش از آن می ستانم
درهایی دور از انتظار گشوده میشود و چاره هایی ناگهان نمایان
خدایا راههای رسیدن به موفقیتهای چشمگر را برای من بگشا
شکر می گویم خدای را که تمام خواسته های در پرتو لطف الهی و به گونه ای عالی عینیت می یابد
دوستم سلامت و شاد باشی
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
زهرا جان از لطفت ممنونم
اینجا خیلی وقته فراموش شدم
دیگه خودمم دارم خودمو فراموش میکنم
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپیده جان همیشه به خودت بناز و بدان که هیچ کس نمی تونه تو باشه خودت رو دسته کم نگیر نشین کسی بهت انگیزه بده خودت مشوق خودت باش به خدا پناه ببر و از عبادت لذت ببر و خلوتی بین خودت و خدای خودت بوجود بیار و بدون که خدا هیچ کس رو به اندازه تو دوست نداره و هیچ کس به اندازه خدا با دقت به حرفات گوش نمی کنه و سعی کن مصلحت خدارو بفهمی و دیدت نسبت به زندگی بزرگمنش بشه و سعی کن که یک مهارت کسب کنی و خودت رو سرگرم انجام کارهای خوب بکن و از قشنگی صبح و عبادت سحرگاه لذت ببر ببین که چقدر خاص میشی
دوستم موفق باشی
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sepide1990
من یه دختر 18 ساله هستم که دیگه از هیچ چیزه زندگیم لذت نمیبرم از خودم بدم میاد. به نظرم زندگی با مرگ شیرین میشه حتما اینجا کسایی هستن که همین حس منو داشتن ازشون میخوام که با گذاشتن تجربه هاشون منو یاری کنن و به من کمک کنن که بتونم دوباره خودمو پیدا کنممیخوام بیشتر از این فرصت های زندگی مو از دست ندم که میدونم بعدا افسوس فرصت هامو خواهم خورد از همین الان ازتون ممنونم
سلام
درسته، زندگی با مرگ شیرین میشه. زندگی، یه راه سخت و پر از تیغ و تلخی و زهرماره. اما هنر ما اینه که این راه رو با شیرینی طی کنیم تا آخرش به آرامش پس از مرگ برسیم.درحقیقت زمانی شیرین میشه که قبلش کارامونو کرده باشیم. میدونی، ما به دنیا میائیم برای یه چیز. اونم این که حق خودمون رو بشناسیم. اینو که شناختی دیگه کاری توی این دنیا نداری.
مطمئن شو که حق خودت رو ( درست ) شناخته ای.
پیروز باشید
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
دوستان ازتون ممنونم
ولی فکر میکنم کار از اینجا ها گذشته به قول یکی از دوستان خنثی شدم دیگه مطمئنم شیرین نمیشه
حتی اگر عسل باشه
شایدم زمان درستش کرد خدا رو چه دیدید بازم ممنون
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
من بارها درگیر این بحث بودم ولی هربار چون میخواستم زندگی کنم قضییه را حل کردم یه روش میرفتم جاهای شلوغ مثل بازار یا میدان انقلاب قاطی مردم شور زندگی را با تمام وجود احساس میکردم و به افکارم میخندیدم که مردم چکار میکنند ومن چه کار! من چون آدم نسبتا" مذهبی هستم در این مواقع سعی میکردم دائم وضو باشم احساس میکردم به اقیانوس بیکرانی وصلم وخیلی با ارزشم و...حالا در مورد مشکل شما چون اطلاعات کم است نمیدانم ولی میدانم آدم واقعا" اشرف مخلوغات است
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید
سپیده به یادتم بی تو ولی با تو
خدا رو چه دیدی شاید یه روزی هم . . .
البته چشمم آب نمیخوره / چیکار کنم دست خودم نیست / خوشم نمیاد امید بیهوده بدم
به قول یکی از دوستام
مثل یه خوابه
خواب ترسناک
ما هم مجبور به تجربه این خواب شدیم
به قول یه دوست دیگه
زندگی خواب و رویا نیست
واقعیت داره
تمام اسباب بازی های منو شکست
من نظری راجبش ندارم و دارم بدون . . .
در کل وقتش یکم زیاده
یه 24 ثانیه یا 24 دقیقه یا 24 ساعت هم کافی بود تا جد و آباد آدمو میاورد جلو چشمش و دوباره میبردش بهشت / چیکار میشه کرد دست من و تو نیست
خوشش میاد / شنیدم میگه همینه که هست / میخوای بخوا و نمیخوای بازم مجبوری بخوای / البته برا من که مطمئنا کورم مردم آزاری محسوب میشه / بقیه دوستان از این وضع لذت میبرن و وکیل مدافع اونن
چیزی هم بهش بگی زود بهش بر میخوره میبرتت جهنم و چای داغ وسط تابستون و . . .
-
RE: خواهش میکنم با تجربه هاتون به من کمک کنید