من تو تاپیک قبلی شما نظر دادم.تو این تاپیک هم یه چیزایی به ذهنم رسید که بگم:
اول اینکه سعی کنید حتما یه جلسه سه نفری(با حضور شما و همسرتون و پدر همسرتون)تشکیل بدید و خواسته ها و حرفاتون رو متقابلا به هم بزنید.البته تو تاپیک قبلی هم اینو گفتم ولی ظاهرا شما جلسه ای تشکیل دادید که پدر و مادر شما هم در اون حضور داشتند البته شاید من اشتباه میکنم و دقیق خاطرم نیست.
حالا چرا میگم فقط شما و همسرتون و پدرهمسرتون تو این جلسه باشند و مثلا چرا مادر همسرتون یا پدر و مادر شما در اون جلسه حضور نداشته باشند:
چون مثلا اگه مادر خانمتون هم باشند به دلیل حس مادرانه ای که دارن به احتمال زیاد طرفداری دخترشون رو خواهند کرد و حتی ممکنه با یک سری حرفای احساسی، جو جلسه رو به هم بزنند،و اینکه چرا مثلا پدر و مادر و خواهر شما حضور نداشته باشند:به این دلیل که بعدا شاید از حرفایی که تو این جلسه زده میشه به عنوان سرکوفت استفاده بشه(منظورم تو بحثای خواهرشوهری و مادرشوهری با عروس هست که مسلما تو هر خونواده ای پیش میاد ولی میشه تا حدی ازش پیشگیری کرد)،و اینکه شاید وقتی معایب و رفتارهای ناپخته همسر شما خیلی تو جمع خونواده شما مطرح بشه همسرتون احساس حقارت بکنه و این رو به شکل معکوس با غرور و لجبازی نشون بده چون حس میکنه پیش خونواده شما جایگاه خوبی رو که داشته از دست داده.مثلا من وقتی خودم رو جای همسر شما میذارم و میگم اگه مثلا از روز عصبانیت و ناپختگی، قضیه لباس زیر و رابطه زناشوییم رو به خونواده همسرم گفته باشم فکر کنم از خجالت آب بشم برم زیرزمین و دیگه روم نشه برم خونه پدرشوهرم.
پس تو این جلساتی که با هم دارین سعی کنید حریم های خصوصی رعایت بشه.شما به احتمال خیلی زیاد با هم عروسی خواهید کرد پس نذارید روتون به هم باز بشه.حتی دو تا دشمن هم بهتره که هر فحش و ناسزایی رو به هم نگن چه بسا بعدا با هم رابطه دوستانه ای پیدا کنند و اون موقع با این حس خجالت و شرم نخواهند تونست تو روی همدیگه نگاه کنند.
در مورد قضیه بیهوش شدن همسرتون هم حتما این مساله رو پیگیری کنید.شاید اصلا دلیل طلاق قبلی ایشون بعد از یک هفته از عقد به خاطر این مساله و بیماری خاصی بوده باشه.(البته بازم میگم شاید. و شاید اصلا مساله خیلی مهمی نباشه و به قول خودتون یه میگرن یا حمله عصبی باشه.)
البته یه سری از افراد، شخصیت هیستریک (نمایشی)دارند مثلا با تظاهر به غش کردن و کارهایی شبیه این حین دعوا،سعی در تموم کردن بحث دارند و خواهان جلب توجه بقیه به سمت خودشون هستند.
پس حتما قضیه بیماری ایشون رو پیگیری کنید چون اگه زیر یک سقف هم برید هر بار بحثی پیش بیاد شاید ایشون با همین غش کردن باعث بشن شما به اجبار بحث رو تموم کنید و مشکلاتتون، حل نشده باقی بمونند.
یه نکته هم اینکه کاش قبل از ازدواج از همسر قبلی ایشون در مورد علت طلاق سوال میکردید.میدونم که تو این جور تحقیقات،معمولا طرفین حق رو به خودشون میدن و طرف مقابل رو مقصر نشون میدن ولی باز هم یه سرنخ هایی دستتون میومد.الآن هم اگه میتونید به شکلی که خونواده همسرتون با خبر نشن برید یه تحقیقی از همسر قبلی ایشون بفرمایید.البته حتما همه جوانب رو بسنجید و اگه دیدید ممکنه واستون دردسر درست بشه این مورد رو صرف نظر بکنید.
در مورد دخالت خواهر خانمتون هم باید حتما قبل از رفتن زیر یه سقف این مساله رو حل کنید چون واقعا مشکل ساز خواهد شد.البته هیچ وقت مستقیم به همسرتون نگید که خواهرت داره تو زندگی ما دخالت میکنه چون باعث واکنش منفی از طرف همسر و خواهر همسرتون خواهد شد.
همه میگن امان از دست خواهر شوهر.ولی امان از دست خواهر زن
http://www.hamdardi.net/images/smilies/311.gifخوش به حال همسر آینده من که خواهر زن نداره.محض شوخی گفتم تا فضا عوض شه.به خواهر زن های عزیز برنخوره.
http://www.hamdardi.net/images/smilies/72.gif
یادمه گفتید که چندبار از همسرتون پرسیدید که آیا منو دوست داری یا از خونوادش پرسیدین که آیا مجبورش کردید با من ازدواج بکنه؟من توصیه خواهرانه بهتون میکنم که دیگه همچین حرفی رو به همسرتون و خونوادش نزنید چون یجورایی انگار غرور مردونه شما پیش همسرتون خدشه دار میشه و به عنوان یه مرد ضعیف جلوه میکنید(البته ببخشید جسارت من رو)و هم اینکه ممکنه تلقین منفی به همسرتون بکنید و ته دلش بگه آره راست میگه ها من دوسش ندارم.
یه سوالی هم داشتم البته اگه تمایل نداشتید میتونید جواب ندید.میخواستم بدونم رابطه زناشویی شما چجوری هست؟آیا شما راضی هستید و اینکه همسرتون واسه خوشحال کردن شما تو این رابطه تلاش میکنند؟چون به نظر من یکی از نشونه هایی که میشه با اون فهمید طرف مقابل،همسرش رو دوست داره یا نه این هست که سعی میکنه تو این رابطه، لذت و شادی رو به طرف مقابلش هدیه بده.
تو ازدواج هایی که یکی از زوجین خیلی از اون یکی جوونتره یا خوشگلتره،از این مساله به عنوان یه امتیاز برای خودش استفاده میکنه و طرف مقابل هم مجبور به کوتاه اومدن از حق خودش میشه،یعنی اهرمی برای فشار اوردن به طرف مقابل.که همسر شما هم جوون هستن هم زیبا.شما باید حواستون باشه که تو این زمینه،آتو دستش ندید مثلا هی بهش نگید آره من ازت بزرگترم من مقصرم من باید ببخشم و...چون ناخوداگاه تو ذهنش شکل میگیره که آره من هنوز بچم و میتونم مدام جایزالخطا باشم.هم شما هم خونوادتون مدام هم بهش نگید تو خیلی خوشگلی و...
البته خانم ها خیلی علاقه دارند که همسرشون از زیباییشون تعریف بکنه ولی با توجه به شرایط خاص شما، سعی کنید تعریفاتون محدود و به جا باشه و زیاده روی نکنید. در عوض سعی کنید از زیبایی های اخلاقی ایشون تعریف کنید.یا با تعریف زیرپوستی و خیلی ظریف از محاسن اخلاقی خانمهای دیگه،ایشون رو کمی به راه بیارید.البته حتما خیلی زیرپوستی باشه تا بدتر باعث تحریک حس حسادت ایشون نسبت به خانمهای دیگه نشید.مثلا میتونید بگید از فلان رفتار مادرت که با پدرت داشت خیلی خوشم اومد چقدر خوبه که همسر آدم این جوری باشه و مثالهایی از این قبیل.
من رو به خاطر پرحرفیم ببخشید
http://www.hamdardi.net/images/smilies/72.gif
موفق باشید