من فکر نمی کنم خانومتون دنبال جدا شدن باشه چون جدا شدن آسیب زیادی به زن می زنه. شما تلاش کن تغییرات لازم رو تو خودتون ایجاد کنید تا بعد از بازگشت خانومت کمک کنی اون هم تغییر کنه.
نمایش نسخه قابل چاپ
من فکر نمی کنم خانومتون دنبال جدا شدن باشه چون جدا شدن آسیب زیادی به زن می زنه. شما تلاش کن تغییرات لازم رو تو خودتون ایجاد کنید تا بعد از بازگشت خانومت کمک کنی اون هم تغییر کنه.
مطمئن نیستم با بازگشت خانومم ، دوباره مشکلاتنداشته باشیم. دارم همه تلاشم رو می کنم تا اشتباهاتم رو پیدا کنم. نگرانم برگرده و دوباره شروعبه بهانه گیری کنه.من الان چه کار کنم ؟
دوستان اگه می تونن بیشتر کمک کنن. به نظرتون چه کار کنم الان؟ اصرار بیش از حد به بازگشت یا اینکه خودم بازم تنهایی برم پیش مشاور و یه کم صبر کنم.
می ترسم من هم کم بیارم و دیگه به طور کامل زندگیمون از هم بپاشه. بعضی موقع ها با خودم می گه دیگه بسه و بزار هر کاری دوست داره بکنه ولی چون دوسش دارم نمی تونم.
اقا مجید اگر شما تا به حال نزد مشاور رفتید و ایشون در جریان مشکلات شما هست . از همسرتون بطور خیلی صریح و قاطع بخواهید که با شما پیش مشاور بیاد . بهشون بگید با تمام علاقه ای که بهشون دارید و برای همین برای اصلاح زندگیتون تلاش میکنید و سعی میکنید ایرادات خودتون رو رفع کنید . ولی اگر ایشون هم متقابلا تلاش نکنند ممکنه زندگیتون از هم بپاشه . اینو میتونید بطور قاطع ولی با مهربانی پشت تلفن بهشون بگید و حتی اگر جواب نمیدند با یک اسمس اعلام کنید . و برای جواب دادن هم عجله نکنید و به ایشون زمان بدید . مثلا بگید برای یک هفته بعد وقت گرفتید و تاریخ رو مشخص کنید .
سلام خانم واحد . پیش مشاور یک بار قبل از قهر کردن خانومم با هم رفتیم و قبول کرد که 7-8 جلسه با هم بریم پیش مشاور و مشاور نظر نهایی رو بده. مشاور هم گفت مشکل شما با 7-8 جلسه قابل حل است و در حدی نیست که بخواهید جدا بشید. ولی یک هفته بعدش بدون اینکه مشکلی با هم داشته باشیم خانومم قهر کرد رفت و گفت طلاق می خوام و دیگه پیش مشاور نمی یام. ولی من خودم تنهایی پیش مشاور رفتم و یک جلسه هم خانومم با اجبار اومد پیش مشاور ولی گفت من می خوام جدا بشم.
الان هم هرچی بهش می گم، می گه ما تفاهم نداریم و نمی خوام برگردم. هنوز دارم پیش مشاور می رم و مشاور بهم گفته یه کم صبر کن ولی واقعا دیگه شرایط برام سخت شده و بعضی موقع ها می ترسم خودمم هم کم بیارم. الان هم هرچند روزی یک بار اس ام اس محبت آمیز می دم بهش ولی جوابم رو نمی ده.
دوستان سلام؛ با مشاور صحبت کردم و قرار شد 2-3 روز دیگه برم پیش پدرخانومم تا هماهنگ کنه برم خانومم رو بیارم. خیلی استرس دارم و نمی دونم چی می شه. چه حسه بدیه آدم بلاتکلیف باشه. دوستان نظر بدن که اگه رفتم پیش پدرخانومم و بعدش پیش خانومم چی بگم؟ می ترسم دیگه برنگرده و بگه باز جدا بشیم. لطفا کمک کنید.
بنظر من بخاطر زندگيتون هم كه شده از خانوادتون بخاين بيشتر هواشو داشته باشن اگرچه كارشون درست نيست
كليد زن رو گوش بديد ، بيشتر بهش محبت كنيد من به عنوان يه زن دوست دارم همسرم حالمو تند تند بپرسه
نازمو بكشه ، بغلم كنه وقتي ناراحتم ، بي مناسبت گل بخره ،سوپرايز كنه ، مثلا يه سفر كوچيك يهويي يه هديه همين چيزاي كوچيك
سعي كنيد تو حاشيه نباشيد ، راحتش بذاريد بذاريد فكر بكنه ازاد باشه خيلي منت كشي هم جواب عكس ميده ، بفهمه كه محتاجشي پس ميزنه
بيشتر مطالعه داشته باشيد تو اين سايت كه دوستامون خيلي كمك كردن در اين موردا
اميدوارم شما به نتيجه برسيد ازتون ميخام برا زندگي منم دعا كنيد
دوستان لطفا کمک کنن. هرچی به خانومم اس ام اس می دم می گه دیگه بر نمی گرده و میگه بهش اصرار نکنم. به نظر شما اگه رفتم دنبالش و باز اصرار به جدایی داشت چی بهش بگم؟ من زنم و زندگیمو دوست دارم ولی اون قبول نمی کنه برگرده و من هر چی می گم قول می دم مشکلات حل بشه توجه نمی کنه؟ من اصلا راضی به جدایی نیستم چون مشاور هم گفت مشکل شما خیلی پیچیدیه نیست و قابل حله. موندم چه کار کنم.
دوستان خواهشا کمک کنید. تو وضعیت خیلی بدی قرار دارم. به خانومم اس ام اس محبت آمیز می دم همش جواب سربالا می ده و می گه تصمیمش بر جدایی و دیگه گوشم از حرفات پره. خانواده خانومم قرار بود کمک کنن برم دنبالش ولی زنگ زدم مادرش گفت فعلا نمی خواد بیایی. موندم چه کار کنم. نمی دونم یه مدت بی خیال بشم و می ترسم اوضاع بدتر بشه و خانومم به جدایی عادت بکنه. لطفا نظر بدید دوستان. کلافه ام.
خانمتون باید دلیل محکمه پسند داشته باشه برای جدایی.
به نظرتون چه دلیلی می خواد به دادگاه ارائه کنه برای جدایی؟
یه اشکال اساسی باید تو زندگیتون باشه که قانون با درخواستش موافقت کنه. اون اشکال چیه؟
شیدا خانوم سلام؛
هیچ دلیل محکمه پسندی نداره و همش می گه تو پشت و پناه من نبودی. منو به خانوادت فروختی. در صورتی که من بهش اطمینان می دم همش سوء تفاهم هستش و حتی حاظرم ماهی یک بار برم خونه پدر و مادرم برم.
می گه از رابطه جن س ی مون لذت نمی بره و من بهش می گم هر دوتامون مقصریم که با رفتارهامون روابط جن س ی رو هم سرد کردیم.
می گه من طرز فکرم عوض شده و می خوام راحت زندگی کنم.
مشاور هم بهش گفت که دلایل موجهی برای جدا شدن نداری و بهتره زندگیتو خراب نکنی ولی گوشش بدهکار نیست.
می خوام بهش بگم یا مشاور می گه جدا شیم یا 10 سال دیگه هم قهر باشی من راضی به جدایی نمی شم. به نظر شما حرف درستیه؟
دوست من, بنده فکر میکنم که یه مشکل بزرگ توی زندگی شما هست که سرمنشا این مشکل یا شمایی یا همسرت یعنی اینکه قصور یا مشکل ناشی از یه نفر از شماهاست در حالی که من این احتمال رو بیشتر معطوف به همسرتون میدونم و معتقدم چیزی رو از شما پنهان میکنه۰ یا کلا شما هم میدونی و به ما نمیگی که امکان این کمتره۰ در مورد ایشون خب همه میدونیم که بحث ناز کردن و منت کشی دیگه نیست چون ۲ ماه از رفتن ایشون میگذره۰و همونطور که اشاره کردی روی تصمیمش پافشاری میکنه و حتی مایل نیست جلسات مشاوره رو ادامه بده۰ این کار ایشون یعنی ترک مسلمه منزل و شما گزینه های قهر و ناز کردن رو بزار کنار چون اگه یه خانم حتی یه درصد امید به زندگی مشترکش داشته باشه ۲ ماه منزل رو ترک نمیکنه۰
در مورد شما مثل روز برام روشنه که انسان ساده دل و دلپاکی هستی و زودباور۰
و اما راهکاری که بفکر من میرسه: فرستادن پیامک رو به کل بزار کنار چون با توجه به اینکه جواب نمیدن یا جواب سربالا میدن فقط خودتو کوچیک میکنی۰ بچه مدرسه ای نیستید که بهم پیامک عاشقانه بفرستید۰ همه ی حرفها و احساساتتو کلا یجا جمع کن و یه ساعتی با هم قرار بزارید و حضوری صحبت کنید۰حتی تلفنی هم نه! اگر تغییری توی رفتارش دیدی که خب امیدی هست و اینکارو تکرار کن۰البته با فاصله و یکم بهش وقت بده و اگر هم که نه،دیدی که باز هم حرف خودش رو میزنه بهش صریحا بگو که بالاخره تکلیف رو روشن کنه چون ۲ ماه زمان کمی نیست برای قهر کردن۰
راه دوم اینه که کلا ۲۰ روز تا ۱ ماه اصلا نه بهش زنگ برن نه برو منزلشون۰طوری که نگرانت بشه و منتظر اینکه چرا خبری ازت نیست۰ :103: اینجاست که خیلی چیزا معلوم میشه ۰یا خودش باهات یجوری ارتباط برقرار میکنه و جویای حالت میشه که خب اینجا یه مقدار امیدوار میشه بود۰ یا اینکه انگار نه انگار۰ اونوقته که دیگه باید گفت متاسفم۰و جدایی بهترین راهه۰چون هر چقدر هم که شما عاشقش باشی و این عشق بی پاسخباشه از طرف ایشون جدایی بهترین راه برای هر دوشما خواهد بود۰
و باز هم تاکید میکنم به احتمال ۹۹ درصد ایشون چیزی رو از شما پنهون میکنن یا اینکه شما موردی داری که ایشون امیدی به حل یا برطرف شدنش ندارن و قطع امید کردن از شما۰
موفق باشی:72:
سلام دوست عزیز
فکر کنم خانوم شما فکر میکنن نمیتونن تو زندگی روی شما حساب کنن ( روی عشقتون روی محبتتون روی احترامتون و .... هر چند شما آدم خوبی باشین ولی وقتی به نقطه ای برسه که حس کنه و پیش خودش مطمئن شه شما نمیتونید اینارو واسش فراهم کنه دچار حس سرخوردگی میشه ( مطمئنم قبلا هم بارها و بارها با این حس مواجه شده ولی اونو با این شکل ( قهر و رفتن به خونه پدر) ابراز نکرده بود)
متاسفانه فکر میکنم خانوم شما تو بعضی جاها تو زندگی تون وقتی مشکلی با شما یا خانوادتون داشتن ( حتی طرز تفکرهای غلط و سوء تفاهم ها) با شما و خودشون حل نکردن و همه دلخوری ها و ناراحتی هاش روهم جمع شده و حالا تحملشون تموم شده .. فقط امیدوارم ( البته احتمالش کمه با این شکل رفتن و جواب ندادن به شما)دارن ناز میکنن و بیشتر میخوان شدن تلاش و سعی و علاقه شما رو در برگردوندنشون به خونه رو نظاره میکنن و مصمم به طلاق نباشن هیچ وقت.
خانوم ها عاشق ناز کردن و ناز کردن و ناز کردن هستن .. حتما شرایط روحیتون بده ولی سعی کنید بیشتر از پیش توی اس ام اس و تلفن و حضوری نازشو بکشین ..
خانوم دوست داره فرد اول زندگیتون باشه ... بارها بهش یاداوری کنین این موضوع رو...
بهش این اطمینان رو بدین که حتما حتما سعی میکنین که را بطه زناشویی را بهبود بدین.. و رضایتش رو جلب کنین...
واقعا یک زن هیچی از همسرش نمیخاد جز مهربانی و نازشو کشیدنو و احترام و احترام و احترام ... مخصوصا جلوی خانوادت
دوستان سلام. ببخشید چند روز نبودم اصلا حالم خوب نبود و هرکاری کردم نتونستم برم خانومم رو ببینم. زنگ زدم پدرخانومم گفت به شرطی می ذاریم دخترمون برگرده که نصف خونه و ماشینت رو به نامش بکنی چون تو خریدشون بهت کمک کرده و قناعت کرده و همراهت بوده. (اینم بگم که خونه رو 4 سال پیش خریدیم و ماشین رو هم دو ساله).
پدرخانومم گفت چون تو یک بار گفتی "با هم زندگیمون رو می سازیم یا با هم تمومش می کنیم" ، این شرط رو گذاشته.
الانم موندم چه کار کنم. به نظر شما زندگی شرطی بشه، می شه ادامه داد؟ من زنم رو دوست دارم و از طرفی نمی خوام باج بدم. مشکلی هم با زدن نصف خونه و ماشینم با خانومم ندارم. حالا از شرط های قبلیشون کوتاه اومدن این شرط رو گذاشتن.
از طرفی این شرط پدرخانومم هست که راضیش کنه برگرده ولی هرچی به خانومم sms می دم توهین می کنه و می گه دیگه بر نمی گردم. بعید می دونم این شرط رو خانومم گذاشته باشه چون اون اصلا دنبال مادیات نیست.
دوستان تو رو خدا کمک کنید. من واقعا تو این چندماه خسته و تنها شدم و زنم و زندگیمو دوست دارم و از طرف دیگه نمی دونم خانومم دنبال چیه؟ به نظر شما آیا اشتباهات من آنقدر سنگین بوده که بخوام چنین تعهداتی بکنم و اینقدر کوتاه بیام؟
شما خودتون بهتر می دونید توی زندگیتون چه خبره.
علت رفتن همسرتون و اصرارش به طلاق چیه.
معمولا خانمها به این راحتی اینقدر مصر به طلاق نیستند. اونم بعد از 5-6 سال زندگی.
شما که مرد هستید و هم طلاقتون و هم ازدواج مجددتون راحت تره، مایل نیستید جدا بشید. ایشون که خانم هست، باید یه دلیلی باشه که اینقدر مصره.
در مجموع من فکر می کنم دادن امتیاز مالی درست نیست، مخصوصا اگر امیدی به حل مشکلتون ندارید.
چون ایشون باز هم خواهد رفت.
این مشکلاتی که شما می گی با دادن نصف خونه حل می شه؟نقل قول:
همش می گه تو پشت و پناه من نبودی. منو به خانوادت فروختی. در صورتی که من بهش اطمینان می دم همش سوء تفاهم هستش و حتی حاظرم ماهی یک بار برم خونه پدر و مادرم برم.
می گه از رابطه جن س ی مون لذت نمی بره و من بهش می گم هر دوتامون مقصریم که با رفتارهامون روابط جن س ی رو هم سرد کردیم.
می گه من طرز فکرم عوض شده و می خوام راحت زندگی کنم.
کسی که با خانواده شما مشکل داره، با نصف ماشین که مشکلش با خانواده تون حل نمی شه !
یا مثلا مشکلات رابطه تون که با نصف خونه حل نمی شه.
شرطهای مالیشون را قبول نکنید.
به این فکر کنید که اگر مشکلات حل نشه و شش ماه دیگه باز بره، هم باید خونه و ماشینت را بدی و هم مهریه و نفقه و پول دادگاه و وکیل و .....
ممکنه ایشون دلیل اصلیش را برای جدایی به والدینش گفته و اونها هم می دونن مصر هست برای جدایی،
فقط بهش گفتند که بهتره کمی امتیازات مالی بگیریم و بعد جدا بشی. چون الان تو خواهان جدایی هستی و ممکنه گرفتن مهریه و کارهای دادگاه سخت بشه، اول بگو چیزی به نامت کنه و بعدش هم برو درخواست طلاق بده (مثلا بگو مهرم را می بخشم طلاق می گیرم ... )
خلاصه این که اونها هم مطمئن شدند طلاق خواستنش قطعیه و می خوان یه چیزی بگیرند و بعد هم تمامش کنند.
شاید مشکل نارضایتی از رابطه جنسی باشه خیلی از جداییا الان به این دلیل اتفاق میفتن. چرا بدنبال راه حل برای بهتر شدن رابطه تون نبودین؟ به هر حار دادن امتیاز مالی به کسی که احتمال جداییش هست کار عاقلانه ای نیست
دوستان سلام؛از طریق یکی از آشنایان فامیل که مورد اعتماد من و همسرم هست، قرار گذاشتیم و با خانومم حدود یک ساعتی صحبت کردم. اون آشنا هم می گفت زندگیتون رو به خاطر این مسائل خراب بکنید و گفت مشکل شما واقعا اونقدر جدی نیست که بخواهید جدا بشید. خانومم اصرار داشت که قصدش جدا شدنه و با اصرار اون آشنای فامیل، در نهایت قبول کرد یک فرصت کوتاه به زندگیومن بدیم ولی آخرش گفت من ازت خونه و ماشین نمی خوام ولی نمی تونم حرف پدرم و شرط هاشو رو زمین بذارم. خواهشا کمکم کنید. من پیش خودم می گم نباید باج بدم ولی از اون طرف می ترسم این آخرین شانس برای حفظ زندگیم باشه و اگر مقاومت کنم زندگیم رو از دست بدم و بعدا افسوس بخورم. پدر خانومم هم فردی نیست که کوتاه بیاد از حرفاش.به نظر شما اگر نصف ماشین و خونم رو به نامش کنم چه اتفاقی می افته؟ من که قصد طلاق دادن خانومم رو ندارم و بعدا هم نمی تونه طلاق بگیره پس پیش خودم می گم نصف خونه و ماشین رو به اسمش کنم تا دلگرمی بشه برای زندگی کردن خانومم. اون نصف خونه و ماشین هم اگه بعدا به مشکل بخوریم نه به درد خانومم می خوره نه به درد من.از دوستان خواهش می کنم کمک کنن. به خدا مودنم چه کار کنم. من خانومم رو دوست دارم و به اشتباهات خودم هم پی بردم ولی الان تو شرایط خیلی بدی هستم. اگه مطمئن بشم خانومم می خواد زندگی کنه مشکلی با این شرط ها ندارم.از مدیرا سایت هم خواهش می کنن کمک کنند.
مجید جان بنده هم با نظر شیدای عزیز موافقم و بنظرم خاسته ایشون یا به طوری که خانمتون ادعا کردن خواسته ی پدرشون توی این برهه زمانی و وضعیتی که داخلش هستید اصلا منطقی بنظر نمیرسه! درسته که ایشون برای بدست آوردن این اموال با شما همیاری کردن ولی خب چرا الان این شرط مالی رو گذاشتن برای شما?! حالا اگه زندگی خوب و بدون مشکلی کنار هم داشتید نصف خونه و ماشین که هیچی، تمومشو بنامش میزدید چون از صداقت و تمایلش به ادامه ی زندگی مشترک میتونستید اطمینان داشته باشید ولی الان۰۰۰
فکر میکنم ایشون پیش خودشون فکر میکنند که بهای این چند سال سختی کشیدن رو از شما بگیرند و بعدش هم یه شانس کوچیک بهتون بدن۰ اگه شد و زندگی مشترکتون بر وفق مراد ایشون ادامه پیدا کرد که هیچ۰ اگر نه که بتونن با خیالی راحت و بدون احساس شکست ازتون جدا بشن یا اینکه حداقل اینطوری بلا تکلیف بزارن شمارو تا آخر خودتون درخواست جدایی بدید۰ و فکر میکنم اگه این زندگی با شروط ایشون ادامه پیدا کنه مثل این میمونه که شما لبه پرتگاه هستید و همه چیز به اراده خانوم بستگی داره۰ اون وقته که باید منتظر بهونه های بیجا و گیر دادن های الکی ایشون باشید و کافیه که یه اتو ازتون بگیرن و تمام۰۰۰۰
به هر حال بنده هم انجام اینکارو صلاح نمیدونم ولی تصمیم با شماست۰ چون معتقدم زندگی که توش عشق و محبت نباشه و مال و اموال بخاد همسرتون رو به شما نزدیک کنه چه بهتر که ادامه پیدا نکنه۰
چه خوب بود که خانم این شرط مالی رو نمیزاشتن۰ نه خودشون نه خانواده ایشون۰
این مساءلی که خانوم شما از خانوادتون به دل میگیرن یا از شما کینه به دل گرفتن تو همه خانوادها بین عروس خانواده شوهر هست حتی اگه اونارو تو پر غو نگهدارشون بازم ذربینی خانوما نمیتونه کم بشه.
بنظر من اینها همش بهونست که شما پشتش نیستین
یا واقعا از رابطهای دیگتون دلخورن
یا امکانش هست پای کسی به زندگی خانومتون باز شده
که اینجور با اطمینان حرف از جدایی میزنن.
ببخشید قصد توهین ندارم ولی میشه احتمال داد من خیلی وقتا این مساءل رو دیدم.
بنظر من تو این موقعیت این شرط جز معامله ثمری براتون نداره و داره با عشقتون معامله میشه. وهیچ اخر وعاقبتی نداره.
من متوجه شدم هرچی دوستان بهتون میگن شما هیچ توجهی ندارین فقط میخوان باهر قیمتی شده خانومتون برگردن.
امیدوارم خدا کمکتون کنه راه اشتباهی را انتخاب نکنین.
با این که می دونستم
بازم نتونستم ننویسم.نقل قول:
من متوجه شدم هرچی دوستان بهتون میگن شما هیچ توجهی ندارین فقط میخوان باهر قیمتی شده خانومتون برگردن.
این همه وقت خواهش و تمنا کردی، نیامد.
حالا بهش بگو اگر دیگه نمی خوای بیایی و خواهشهای من برای فرصت دوباره به زندگیمون بی فایده بوده، برو. منم دیگه کاری بهت ندارم.
تا هر وقت دلت می خواد خونه بابات بشین.
یه دو ماه جوابش را نده و دنبالش نرو،
دادگاه هم برو مدارک ترک منزل و غیره را تنظیم کن که بعدا اگر کار به قانون رسید، مشخص بشه ایشون خودش رفته و برنگشته.
بعد هم ولش کن.
وقتی سراغش را نگرفتی، معلوم می شه هدفش چی بوده.
یه چیزی توی تاپیک شما نامشخصه.
یا واقعا خودت هم نمی دونی
یا می دونی و مایل نیستی عمومی بگی.
وای خدای من.ببخشید اینجوری میگم ولی حرص آدم رو در میاری.والا منم اگه زن بودم از یه همچین مرد ببخشیدا آویزون و بدون غرور مردونگی فرار میکردم.
شما همش داری حرف خودتو میزنی.دفعه قبل بهت گفتم که خودت میدونی یه چیزی اشتباهه ولی دوست داری تو اشتباهت باشی.به نظرم حرف زدن و توصیه کردن به شما آب در هاون کوبیدنه.شما راه درست رو بهتر از من و هر کس دیگه ای میدونین ولی انگار تو رویا هستین.
من احساس میکنم یه مشکلی هست که اینقد وابسته هستی.این عشق و دوست داشتن نیست انگار این خانم نقش مادر برای شما داره و بدون ایشون شما لنگی.میشه دلیلشو به ما هم بگی؟
من حس میکنم شما اون جذبه مردونگی رو ندارین و این خانم هم میدونن که نمیتونن به شما تکیه کنن.
بعدشم ایشون طلاق نمیگیرن ازتون و فقط خونه باباشون با یه دوست پسر.اونموقع میخوای چیکار کنی؟
بابا یه ذره فکر هم خوب چیزیه.تا دیروز به هیچ وجه با شما حرف نمیزدن.دوست من ببخشید از اینکه توهین کردم ولی اگه حتی به اندازه یه ذره کوچیک دوست داشتن شما دو طرفه باشه نیازی به اینقدر التماس نیست.
اگر هم میخواید نصف خونه و ماشینتون هم به باد بدید خودتون مختارید ولی مطمین باشید اتفاق خاصی تو زندگیتون نمیافته...
سلام اقای مجید چقدر شما شبیه شوهر من هستید یک مرد عاشق عاشق ولی کسی که بارفتار های بسیار کوچیک همسرش ازار داده اینکه بقیه اینجا موج منفی میدند گوش نکنید اینکه بقیه میگند مشکلات شما کوچیکه منظورشون اینه که راه حل هایی ساده ایی داره اگر شما بخواهید اشتباه برداشت نکنید که این مشکلات بی ارزش هستند و دلیلی برای جدایی محسوب نمیشند اقای مجید من شما رو خیلی خوب میشناسم شبیه به همسرم هستید مردی پرتلاش عاشق منم هم به همسرم میگم تو پشت پناه من نیستی چون اگر ان سخنرانی که براتون گذاشتم گوش کرده باشید نباید از خانوادتون دفاع کنید باید فقط بگید من بررسی میکنم من هم میگم تو اجازه حرف زدن به من نمیدی اخه میدونم اگر حرف بزنم بعدش بد جوابم میده یا یکجوری پشیمون میشم از حرف زدنم همیشه با خودم حرف میزنم منم میگم دلم میخواد خودم باشم چرا بهش گیر میدید که چادر بپوشه اونم ادمه حق انتخاب داره درسته ملاک شما چادر بوده اما میدنی چرا از چادر بدش میاد چون اجبار شما پشتش بوده قبلا که چادر میپوشیده انتخاب با ازادی می پوشیده مثل من من الان از چادر متنفرم اما قبلا عاشق چادر بودم اصلا یک ابهتی توی خیال خودم بهم میداد که نگو اما الان متنفرم چون هنوز از خونه در نیومدم شوهذم گیر میده چادرت بپوش قبلا ها یک جاهایی چادر نمی پوشیدم مثل زمستونها که برف بوده چون بلد نبودم درست جمعش کنم اما الان مجبورم بپوشم چند سال پیش توی برف به خاطر اینکه چادر سرم بود باید بادست جمعش میکردم چنان از پله هایی یک پل هوایی که یخ زده بود اومدم پایین که بیا ببین بعد به شوهرم میگم تقصیر توئه میگه بهونه نکن چادر بپوشی
ببین برادر من اقای عاشق مهربون اینهایی که میگند مشکل شما کوچیک نمیدونند درک نمی کنند که نوازش یک مرد چقدر میتونه روح زن سیراب کنه نمیدونند برای ادمی مثل من و زن شما چقدر محبت مهمه اقای عاشق مهربون برو توی لینک که برات میذارم ببین این زن ها از بهترین خاطرات زندگیشون چی میگند ببین اینها از یک کار کوچیک چطوری بهترین خاطرت زندگیشون میسازند اما به برعکس این موضوع هم فکر کن که از یک کار کوچیک بدترین خاطراتشن میسازند
موضوع: " خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"
3پیشنهاد پدر زنتون هم نادیده بگیرید ایشون یک مرد هستند وبه دنبال یک تعهد مالی اما همسرتون زن هستند وبه دنبال یک تعهد احساسی هستند پدر زنتون وقتی ببینند دخترشون راضی بشند دیگه حرفی نمی زنن ایشون هم مطمئنا راضی به جدایی نیستند وبه دنبال خوشبختی دختر شون هستند
دوستان سلام؛
ببخشید یه مدت نبودم. اینقدر اعصابم خرد بود و اتفاقات مختلف افتاد که اصلا دل و دماغ نوشتن نداشتم.
من با راهنمایی مشاور خانواده (گفت نترس و با قبول کردن شروط چیزی رو از دست نمی دی)، شروط مربوط به خونه و ماشین رو قبول کردم و 10 روز پیش با وساطت خانواده ها، خانومم رو برگردوندم. ولی تو این مدت همش می گه به زور برگشته و می گه طلاق می خوام. من بهش گفتم یک فرصت بهم بده بعد با هم تصمیم می گیریم. بهش گفتم من عوض شدم و منو ببین ولی قبول نمی کنه. می گه مهریشو گذاشته اجرا.
هر کاری می کنم بهونه می گیره و هر کاری کنم مقصرم. الان 3 روزه که اصلا باهام حرف نمی زنه و نمی زاره حتی بهش دست بزنم.
تو رو خدا کمکم کنید. زندگیم خیلی راحت داره از هم می پاشه. من نمی خوام کوتاه بیام و تا جایی که ممکنه می خوام تلاش کنم. بهش گفتم مهریه حق توست و من مشکلی برای دادنش ندارم.
سلام
احتمال خیلی زیاد چیزایی هست که یا بیان نکردین یا ازشون خبر ندارید
اول اینکه شاید پای کس دیگه در میون باشه اخه یه بار یکی از آشنا ها برای استخاره به مادرم زنگ میزنه و میگه خانمم بهم خیانت کرده ولی به خاطر زندگیم اونو برگردوندم( در صورتی که خود مرده هم خیانت کرده بود) خلاصه زنه هرجور شده به اسرار خانوادش و شوهرش برمیگرده ولی شوهرش هرکاری میکنه بازم زنه میگه من طلاق میخوام و توی خونه باهاش مثل یه نامحرم برخورد میکنه و نمیزاره مرده حتی بهش دست بزنه
دوم شاید برای خانمتون دعا درست،کردن و چیز خورش کردن که نصبت به شما اینطوری شده
شاید خیلی ها بگن اینا همش خرافاته ولی توی قران هم گفته یهودی ها با کمک جادو بین زن و شوهر اختلاف ایجاد میکردن
سوم شاید شما یه مشکل خیلی بزرگ داری که خانمتون نمیتونه بهتون بگه مثلا توی رابطتون اذیت میشه یا اینکه بیشتر براتون مادری میکنه تا همسری واسه همین فکر میکنه نمیتونه بهتون تکیه کنه
ولی به نظر من احتمال اولی خیلی بیشتره که پای کس دیگه در میون باشه البت من زیادی نصبت به زن ها بدبین هستم
یه دعا واستون میزارم بهش عمل کنید ان شاءالله جواب میده
ﺁﻳﺎﺕ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﺫﻳﻞ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻳﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﻴﺎﻥ ﺯﻥ ﻭ
ﺷﻮﻫﺮ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﺎ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻫﺎﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﺳﺮﺩﯼ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ .
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ، ﺩﻩ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﺮ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﺯ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺟﻞ ﺟﻼﻟﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻭ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺭﻭﺍﺑﻂ
ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻳﺪ .
ﺁﻳﺎﺕ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﺫﻳﻞ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ:
(ﻳُﺤِﺒُّﻮﻧَﻬُﻢْ ﻛَﺤُﺐِّ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﺃَﺷَﺪُّ ﺣُﺒًّﺎ ﻟِﻠَّﻪِ ) ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﺒﻘﺮﺓ ﺁﻳﻪ
(165)
(ﻗُﻞْ ﺇِﻥ ﮐُﻨﺘُﻢْ ﺗُﺤِﺒُّﻮﻥَ ﺍﻟﻠّﻪَ ﻓَﺎﺗَّﺒِﻌُﻮﻧِﯽ ﯾُﺤْﺒِﺒْﮑُﻢُ ﺍﻟﻠّﻪُ )ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻝ ﻋﻤﺮﺍﻥ ﺁﻳﻪ
( 31 )
( ﺇِﻧِّﻲ ﻭَﺟَّﻬْﺖُ ﻭَﺟْﻬِﻲَ ﻟِﻠَّﺬِﻱ ﻓَﻄَﺮَ ﺍﻟﺴَّﻤَﺎﻭَﺍﺕِ ﻭَﺍﻷَﺭْﺽَ ﺣَﻨِﻴﻔًﺎ ﻭَﻣَﺎ ﺃَﻧَﺎ ﻣِﻦَ
ﺍﻟْﻤُﺸْﺮِﻛِﻴﻦَ( ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻻﻧﻌﺎﻡ ﺁﻳﻪ ( 79)
ﻭَﺃَﻟَّﻒَ ﺑَﻴْﻦَ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢْ ﻟَﻮْ ﺃَﻧْﻔَﻘْﺖَ ﻣَﺎ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﺟَﻤِﻴﻌﺎً ﻣَﺎ ﺃَﻟَّﻔْﺖَ ﺑَﻴْﻦَ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢْ
ﻭَﻟَﻜِﻦَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺃَﻟَّﻒَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢْ ﺇِﻧَّﻪُ ﻋَﺰِﻳﺰٌ ﺣَﻜِﻴﻢٌ ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﻧﻔﺎﻝ ﺁﻳﻪ ( 63) ﴾
ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟْﻤَﻠِﻚُ ﺍﺋْﺘُﻮﻧِﻲ ﺑِﻪِ ﺃَﺳْﺘَﺨْﻠِﺼْﻪُ ﻟِﻨَﻔْﺴِﻲ ۖ ﻓَﻠَﻤَّﺎ ﻛَﻠَّﻤَﻪُ ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧَّﻚَ ﺍﻟْﻴَﻮْﻡَ
ﻟَﺪَﻳْﻨَﺎ ﻣَﻜِﻴﻦٌ ﺃَﻣِﻴﻦٌ ) ﺳﻮﺭﺓ ﻳﻮﺳﻒ ﺁﻳﻪ ( 54 )
خیلی وقتا فقط باید دست به دامن خدا شد به هرحال امتحانش ضرری نداره قبلا تاثیر این کار رو دیدم
موفق باشی
خدانگهدار
خانمتون بعضی حرفای دلشونو بهتون نمیگن. بهتره همینطوری کجدار و مریض ادامه بدی و حتما پیش مشاور خانم ببریدش تا بلکه حرفاشو به مشاور بزنه. ولی هر چی بیشتر کوتاه بیای ازتدورتر میشه و شما رو در خور و شان خودش نمیبینه. امتیاز های مادی دادن علاقه نمیاره
خیلی جالبه آقا من این حرفو هر بار به شوهرم می زنم میگه حقته! همین که اونقدر وقت گذاشتی پی گیری کنی این تاپیک رو باز کردی خیلیه شوهر من سالی یکبار حالمم نمی پرسه بعدم میگه میخوای بری برو به جهنم بهتر! امیدوارم زندگیتون درست شه اما به خانمت کاش بگی معنی بی پشت و پناهی رو از من بیاد بپرسه که شوهرم بعد چند سال یادم نمیاد شوهرم برام کاری کرده باشه!
یادم یکبار باهم. پیش مشاور رفته بودیم وقتی مشاور از من پرسید از کی حمله پنیک بهت دست میده شوهرم گفت ایشون از وقتی با من ازدواج کرد کارشو از دست داد و از اون. به. بعد دچار ناراحتی شد مشاور بهش گفت مگه اون. نان آور خونست که باید از همچین چیزی به اینجا برسه! فکر میکنم خیلی تکان دهندست اما میخوام اینو بدونید پشت و پناه برای هر کس یه جور تعریف میشه باید ببینید ایشون چی می خواد پشت و پناه برای من اینه که شوهرم اگه پام پیچ خورد تو خیابون راهشو نگیره بره پشت سرش رو هم نگاه نکنه اما شاید از نظر یک نفر اخم کردن شوهرش هم بی پشت و پناهی باشه !اما واقعا این چیزی نیست که باعثه جدایی بشه به نظر من