-
بیچاره حق داره
تو دو تا دعوای خاله زنکی رفتی مهر رو اجرا گذاشتی اگه جای اون بودم د تا پا که داشتم دو تا هم قرض می گرفتم در می رفتم
اینو گفتم تا به عمق اشتباهت پی ببری
آقای بهزاد بهت گفت اگر پرونده رو مختومه نکنی اتفاق های بدتر می افته ... خب داری می بینی ... متاسفانه بدترش هم جلو روت هست که وقتی جدا شی یه آدم با سه تا بچه به خودش جرات میده بیاد خواستگاریت اون وقته که از زندگیت سیر می شی و میگی کاش همون زندگیمو با چنگ و دندون حفظ کرده بودم
برو هر چه سریعتر پرونده ر مختومه کن با وکیل بازی و دادگاه بازی کاری نداشته باش
اینو بدون تو هیچ دادگاهی خوشبختی پخش نمی کنن فقط دل خودت باید برای زندگیت بسوزه
-
اينجاست كه ادم به اون حديث ميرسه كه ميگه مهريه هاي بالا شوم و بي بركت هستن.
متاسفانه با بالا رفتن تعداد سكه هاي مهريه داره همزمان تعداد طلاق هم زياد ميشه و اين به دليل بي ظرفيت بودن جوانها و بي تجربگي خانواده هاست!!
اخه كجا براي خاموش كردن اتيش روش بنزين ميريزن؟!! يك دعواي خالهزنكي با يك حركت اشتباه خانواده دختر داره به طلاق مبدل ميشه.
-----------------------------------------------------
من پسر خالم 40 سالشه و يكبار هم طلاق گرفته ديروز خالم بهم ميگفت يه دختر شاغل دوروبرت هست كه براش رديف كني؟(يك دختر اونم شاغل)
گفتم هستن حدوداي 32 يا 33... سريع خالم گفت تورو خدا فقط زيره 30 معرفي كن ما براي مشكلات حاملگي ميترسيم! (دختر...شاغل رسمي.... زيره30 سال)
البته پسر خالم شرايطش خوبه ولي خانومه الي شما الان 28 سالتونه. كشمكش طلاق هم كار يكروز دو روز نيست... قصد توافق هم كه نداريد.. اگر طلاق اتفاق بيافته حداقل يكي دو سال ديگست...
اونوقت شرايط خواستگاراتون همونطور ميشه كه زندگيه موفق داره ميگه.
به فكر زندگيت باش. به اين راحتي خرابش كردي.
حالا مادرشوهر 4 تا هم حرف ميزد بهتر بود يا اين وضعيت و طلاق؟!
در قديم مادر شوهر 100 حرف به عروس ميزد الان دخترها طاقت 4 حرف رو هم ندارن؟ مادر شوهره، اگه بد هم باشه مادره شوهرته. اگه فردا فرزندت بدي بكنه در حقت ولش ميكني؟ نه سعي ميكني باهاش بسازي.
مادرشوهر هم جزو اعضاي نزديك زندگيته اگه بد باشه بايد باهاش ساخت و به خيلي حرفها و حركاتش با عينك خوشبيني نگاه كرد.
انتقال مشكلات به پدر و مادر مخصوصا پدر مادري بي تجربه مثل پدر و مادر شما نتايجي بهتر به دنبال نخواهد داشت. ايشالا كه در صورت بازگشت اشتباهات گذشته رو تكرار نكنيد.
-
خوب خوشبختانه خانم هایی از جنس خودت هم دارن توصیه های بسیار خوبی می کنن . نمیدونم شما قراره حرف چی کسی رو گوش کنی! ولی اگر با همین وضعی که پست قبلی رو نوشتی و خشمگین بودی بری جلو ، از الان خودت رو مطلقه حساب کن و پاراگراف زیر رو خوب بخون :
«زنان مطلقه ما جزو كساني شدند كه خيلي كم داوطلبي براي ازدواج دائم دارند اما همواره حتي همكاران آنان نيز داوطلب داشتن رابطه جنسي با آنها هستند. به طوري كه قريب به اتفاق زنان مطلقه از ترس برملا شدن اين موضوع و اينكه همكاران بدانند آنها مطلقه هستند و بالقوه ميتوانند نيازهاي جنسي همكاران خود را پاسخ دهند، اين مسئله را پنهان ميكنند. چون در صورت برملا شدن، آنقدر اذيتشان ميكنند تا آنها به دعوت همكاران براي داشتن رابطه جنسي پاسخ مثبت دهند. چراكه تا همكاران آن زن ميفهمند كه او مطلقه است، شروع ميكنند به محبت كردن به وي. امروز به محض اينكه زني مطلقه شد، از رييس و كارمند و... همه چشم طمع به او داشته و توقع دارند، زن مطلقه نياز جنسيشان را پاسخ دهد. خُب، زن اگر مشكل خانوادگي يا مالي هم داشته باشد، زمينه كشيده شدن به مفاسد اخلاقي زياد ميشود. البته زنان مطلقه معمولا در ابتدا به شدت در مقابل اين فشارها مقاومت ميكنند و آسيب هم ميبينند. اما وقتي ميبينند اين يك داستان غيرقابل حل است و ازدواجي هم صورت نميگيرد، كمكم به اين روابط تن ميدهند و معشوقه مردان متاهل ميشوند كه يا همكارشان است و يا همسايه و يا كسي كه در آژانس مسكن برايشان خانه گرفته و... بعد هم اسير دل بستنها و دل كندنهاي متعدد ميشوند.»
این جهان کوه است و فعل ما ندا ******* بازگردد این نداها را صدا
ولی نگران نباش!!! هنوز فرصت هست!
هرکه اول بنگرد پایان کار ************* اندر آخر او نگردد شرمسار
-
سلام
بانو الی فقط خودت تنها قادر درست کردن این وضعیت هستی . از خانوادت و از قانون و دادگاه فاصله بگیر از هرکی شمارو به طلاق و بدی گفتن از شوهرت ترقیب میکنه فاصله بگیر .
سریع با یه فامیل از خانواده همسرت که به شما هم به همسرت علاقه داره و کمی همسرت براش احترام قائل تماس بگیر خودت تنها برو دنبال همسرت و ازشون بخواه کمکت کنن . در مقابل تمام بی احترامی ها و حرف های تشنج آفرین کوتاه بیا بگو شما راست میگی و کار به آرامش بسون اصلا هرچی مادر شوهرت گفت همونه . جهنم برا برگشت هرچی اونا گفتن
کلا از بدی گفتن دوری کن . ذره ای بد بگی کیلومتری از همسرت فاصله گرفتی .
آقا بهزاد پست تون قشنگ بود . نمیدونم این چه مرضیه بین دخترای ما افتاده به خاطر بهونه های بی ارزش پاشونو میذارن دادگاه و چون غرورشون نمیزاره برگردن میرن دنبال لذت های موقت . پشیمون میشن ولی همسری نیست که بهش برگردن و دیر شده خیلی دیر .
خدایا دختران و پسرا ما رو به راه راست هدایت کن گذشت تو دلشون قرار بده صبرشونو زیاد کن . آرامش براشون فراهم کن
هم تالاریهای عزیزم تو زندگی خودتونو بازیچه حرف خانواده ها قرار ندین فقط به همسرتون فکر کنید و مشکلات باهم به آرامی حل کنید .
بعضی از این بزرگتر های ماهم بجایی که کمک کنن بیشتر بازندگی پسرشون و دخترشون بازی میکنن . و در صدی از بار گناه طلاق سر پیری به دوش میکشن .
چی بگم . خدا از باعث بانیش نگذره .
-
سلام الی جان به کجا رسیدی؟ی توضیح مختصر بده
-
سلام
مدتی بخاطر شرایط بد روحیم نمیومدم اینجا چون هیچ کاری ازم ساخته نبود.
همون موقع با وکیلم صحبت کردمو گفت الان اگه بخوای مختومه کنی به ضررته چون قاضی اینطور استنباط میکنه که مهرتو نمیخوای.
البته من به این حرفش شک داشتم و 2 نفر بهم گفتن با خانوادت دست به یکی کرده
چند روز گذشت بعد تماس وکیلش که برام احضاریه اومد. شوهرم دادخواست تقسیط مهر داده بود
2 روز پیش دادگاهمون بود. تو این مدت هرچی بهش اس میدادم اصلا جواب نمیداد یکی از دوستامم بهش زنگید که گفت من نمیخوام شکایتشو پس بگیره من بخاطر مامانش نمیخوامش خودش دختر خوبیه. ایشالا خوشبخت شه.
2روز پیش توی دادگاه من با چشم معجزه خدارو دیدم
شوهرم 4تا شاهد آورده بود که بگه ماهی 900 حقوقشه و البته منم با وکیلم رفتم و میخواستم خیلی حرفا بزنم
وکیلم قبل دادگاه به قاضی گفت اینا یه اختلاف خیلی کوچیک داره به جدایی میکشونتشون روی آشتیشون کار کنید
شوهرم اومد تو راهرو پاهاشو میکوبید رو زمین راه میرفت که بهم بگه عصبیمو دارم باهات لجبازی میکنم.
مجبور شد درخواست تجدید نظرشو پس بگیره چون دادخواستاش باهم تناقض داشت
رفتیم تو اتاق بدون اینکه حتی بهم سلام کنیم. حتی دوستاش که منو میشناختن اصلا انگار نمیدیدنم.
قاضی ازم پرسید مشکلتون چیه؟ گفتم ایشون4سال منو میخواست اومد عقد کردیم الان 5ماهه پیش به من گفت دیگه نمیخوامت برو از قانون اقدام کن و گذاشت رفت
گفت چرا اینو گفت؟ گفتم یکی بخاطر قیمت تیوی و یکی هم بخاطر اینکه چرا به مامانش زنگ نزدم. گفت یعنی چی؟ گفتم مامانش زنگ زد با من دعوا کرد که چرا 1هفته به من زنگ نمیزنی
شوهرم گفت دروغ میگه. گفتم دست میزارم رو قرآن که راست میگم.
قاضی گفت خوب تو بگو زنت چه مشکلی داره؟ 2خط از زنت بگو ببینم. شوهرم هیچی نداشت بگه فقط سکوت
بعدش قاضی بهش گفت خیلی نامردی تو خیلی نامردی اومدی چرخاتو زدی حالا میخوای طلاقش بدی بری سراغ یکی دیگه آره؟ فکر کردی دنیا داره مکافاته از زنت میکشی از اون نکشی از بچه از نوت. حالا الان یه حکم بهت میدم سر از اوین دراری
شوهرم یهو گفت من تازه فهمیدم اینو مامانش باعث شدن باباش 4سال بره. هی چرت میگفت. یا اینکه زن من با نمازو روزه و هیئت من مشکل داره
قاضی بهش گفت باباشم مثل تو غلط کرد. بعدش گفت این زنی که من دارم اینجا میبینم انقدر نجیبه کسی نیست که زندگی نکن باشه. تو که اینهمه خدا پیغمبر سرت میشه کجای قرآن گفتن با زنت اینطوری کنی کدوم امامو پیغمبری روششون اینطوری بوده
بعد میگفت من 1600تا اس ازش دارم به خانوادم توهین کرده قاضی گفت این غلط کرده توهین کرده توام غلط میکنی بخاطر توهینش میخوای طلاقش بدی.
شوهرم دیگه لال شده بود. قاضی دوباره بهش گفت خیلی تو نامردی خودت 2روز دیگه میری زن میگیری فکر کردی تکلیف این زنت چی میشه؟ 7سال خاطراتتو چکار کنه؟ آیندش جی میشه؟
بعد گفت من بهتون 2ماه وقت میدم برید صلح کنید که وکیلم گفت ما موافقیم.
دوباره کلی با شوهرم دعوا کرد. تو با این ریش سفیدت خجالت نمیکشی 10سال دیگه میخوای زندگی کنی 40سالته اونوقت بجای اینکه اینو خوشبختش کنی میگی نمیتونه خوشبختم کنه؟ یهو شوهرم گفت من 36 سالمه بعد با انگشترش کوبید رو میز تو اصلا حرف نزن
بعد هی به شوهرم میگفت تو حرف از دهنت دراومد من فهمیدم چکاره ای
شوهرم گفت اینطوری که نمیشه من هیچکسو ندارم ازم دفاع کنه قاضی گفت مگه وکیلش اصلا حرف زد؟ گفت حرف که یادش داده گفت یهنی فکر کردی من نشستم بیاد اینجا دورم بزنه؟
بعدش گفت خوشت میاد کسی سر دخترت این بلارو بیاره گفت نه خوشم نمیاد
دوباره بهش گفت چکار کنم 2ماه بهت وقت بدم یا حکمو بدم پدتو درارم؟گفت هر جور صلاح میدونید.
بعدش دیگه قاضی کلی نصیحتمون کرد که احترام بزرگتر واجبه اما باید مستقل زندگی کنید. به شوهرم گفت شیطون داره قلقلکت میده. از کجا میدونی خیر تو این ازدواج نیست؟خدا هیچ برگیو تا نخواد از شاخه نمیندازه و....
خلاصه دادگاه بعدی افتاد آخر دی
حالا انگار وکیلم میخواد بزنگه به اونی که گفته بود وکیلشم که ما باهم صحبت کنیم.
نمیدونم شوهرم بیاد یا نه و اوضاعمون چی بشه. اما امیدوارم مشکلمون حل بشه چون من حتی تو دادگاه ثابت کردم که من زندگیمو میخوام نه مهر و طلاق