سلام . خدا بهتون ( شما و علی آقا ) ببخشه . و خدا زیادش کنه :311: . حالاکه عکس خود پارمیدارو گذاشتی اسفند یادت نره
تل صورتی ........... گیسوی بلند ..................لبخند ملیح و دلنشین .......... ای خدا در حق پارمیدا خوبی کن و مهر مادرشو تو دل پدرش یه بار دیگه قرار بده . تا فردا روزی اشکی به دیده اش نیاد .
بانو . میدونم دوست داری فریاد بزنی .حاضری بابت تک تک اشتباهاتت هزار بار تو سینه علی بشکنی فریاد بزنی که برگرده .
میدونم تنها جاییکه آرامش داری وقتیکه علی پارمیدارو رو تو آغوش میگیره . میدونم پر از انتظار به هم رسیدنی . میدونم که زندگی جدیدتو با همسرت هزار بار نوشتی هزار عیبو توش کنار زدی . و منتظر فرصتی هستی برا عمل . عمل به اونچه که تو این ماه برای ما هزار بار نوشتی . هزار بار مرور کردی تا نقطه ای از قلم نندازی .
گفتم از دید من با توجه به حال شکسته شما اون نامه بهترین نامه بود . خاطرات و دلتنگی های پارمیدا اوج نامه بود . ولی نوشتن خاطره ای تلخ از دوست علی و غر زدن شما بدترین جای نامه بود چون علی رو به یاد دلایل جدایی خواهد انداخت و اونو به عقب خواهد برد .
زیاد نگران نباش فقط باید کمی از جاهاشو قلم گرفت و جاش از خاطرات خوب و شیرین پر کرد . کمی باید از افعال گذشته کم کرد و از آینده گفت .
( ایکاش دست تقدیر یه فرصت بهم میداد تا دوباره خودمو نزد همسرم محک بزنم حتی برا یه ماه حتی برا ده روز حتی برا یه روز )
( نمیدونی چقدر برام سخته وقتی با اون همه اشتباه با دیوار سکوت تو مواجه میشم و اینکه غرورتو حفظ میکنی تا به من بی احترامی نکنی . .
درسته که دیروز با کلنگ نافهمی غرور بیجا پل های زندگیمو خراب کردم ولی با تموم وجودم تلاشمو میکنم تا به دروازه ی نگاه تو برسم و با چادر سفید ندامت و پشیمونی قدم به قلب پاکت بزارم .
اگه امروز من شاهد گریه های شبانه دخترمون از دوری پدرش هستم تغاصیه که دارم پس میدم به خاطر غرور بیجام به خاطر اشتباهاتم به خاطر سوده دیروز
راستش مدتیه شرم دارم تو چشمات نگاه کنم حق داری منو نبخشی من لایق نگاه تو نیستم .................
بانو سوده ببخش نوشته های بالا نظر شخصی بود و قابل ویراش از طرف دوستان و ادامه مطلب به کمک هم تالاریها .
راستش چون خودم درگیر بودم و هستم . نتونستم افکارمو درست جمع کنم . اینکه امروز من در حادثه دیروز شما وهمسرتون قرار دارم . و اشتباهات و تخریب پل های زیادی از سوی همسرم صورت گرفته . و غیر قابل برگشت . ولی اگه روزی پشیمون شد
چی؟ راستش قبلا بهت گفتم برگشت علی منوط به شرایط رفت خواهد بود . چطور از هم جدا شدید . با احترام و یا با تخریب ؟ خب البته
خدارو شکر پارمیدا قلب تپنده هر دو شماست و برگشت به زندگی حتمی خواهدبود. ولی زمانش به سوال فوق بستگی داره .
نگران نشید . برمیگردم و تا بتونم کمکتون خواهم کرد . از دیگر دوستان میخوام نامه بانو سوده رو باز کنن . ویرایش کنن .
با بیان کلی گویی در مورد نامه جز اینکه بانو سوده بیشتر سرد خواهند شد . ثمر دیگه ای نخواهد داشت . پس سعی کنید هر کس با ویرایش خطی یا اضافه نمودن مطلبی کمک بهتری داشته باشه . نه برا سوده بلکه برا لبخند پارمیدا به تلخی زندگی .
:323: