سلام آرام جان
دیروز که شروع تاپیکت را دیدم خیلی ناراحت شدم.و هیچی نمی تونستم بگم.
امروز خواستم بیام سایت گفتم میشه بیام ببینم آرام دل؛ آرام شده یا نه؟
دیدم انگار وضعیتت بهتره. البته همه پست ها را نخوندم. ولی دست دوستان درد نکنه چقدر همراهیت کردند! واقعا دوست خوب نعمته.
ببین آرام جان یک بحرانی تو زندگیت اتفاق افتاده این بحران یک دفعه حل نمیشه.
مرحله اول صبر بوده که تو انجام دادی و باید بذاری التهابات بخوابه...
مرحله دوم بعد از این که التهابات خوابید باید به آهستگی به هم نزدیک بشید...
چرا؟ چون هنوز تو این مرحله متمایل به مرحله قبل هستین و یه ذره بی صبری سریع به مرحله دعوا و التهاب می رسید و دیگه جمع کردنش خیلی سخته...
پس توصیه می کنم کاملا با مشاوره های مدیر همدردی جلو برو.
حتی منم اگر اینجا نظری می نویسم؛اگر خواستی انجامش بدی اول با مدیر مشورت کن. چون من تجربه ندارم که. نظر شخصیم را می گم. ممکنه اشتباه باشه.
حالا نظر شخصی من:
ببین آرام جان هردوتون اشتباه کردین. هردوتون باید قسمت اشتباه خودتون را بپذیرید ولی نه اینکه زود هم از اشتباه طرف مقابل بگذری. بذار اونم بفهمه اشتباه کرده...
من اصلا نمی گم مقابله به مثل کن. اصلا... ولی جملاتی به کار ببر و یا سکوت های معناداری کن که نشون بده تو هم ازت حقی ضایع شده.
یکم هم ناز کن.اینجا منظورم اینه که سریع درونت را نشون نده و یه کاری کنی اونو به فکر بندازی.
مثلا همسرت اس ام اس زده که زندگی بی شوهر بهت خوش می گذره؟
بگو: منظورت کدوم شوهره؟ گزینه 1. شوهری که همش سرش تو تب لته و به تبلتش بیشتر از من اهمیت می ده.
گزینه 2. شوهری که یه مدتی خیلی مهربون و دوست داشتنی شده بود.
کدومش؟
این باعث میشه فکر کنه که خودش هم تقصیراتی داشته. حالا دو حالت داره. یا جواب نمی ده. یا جواب بده باید یه گزینه را بگه...
گفتی:وقتی همسرم رفت sms زد نمیتونستی بیای پایین وسیله رو از دست علی بگیری!!!نه تنها زن بیرحمی هستی بلکه مهر مادری هم ذره ای در تو وجود نداره
بگو: باشه من ذره ای مهر مادری ندارم! یه بار نیومدم دنبال علی بهم می گی ذره ای مهر مادری ندارم.:(( اون وقت بعضی ها که همش سرشون تو تبلته و به بچه و مادرش بی اهمیت هستند و با بچشون بازی نمی کنند؛چی؟
گفتی:زنگ زد با داد و بیداد و دعوا که بیچارت میکنم تو بهم خسارت میزنی چنان حسابتو برسم که ندونی از کجا خوردی قطع کرد منم نه حرفی زدم نه sms
بگو: من لب تابتو شکوندم. چون لبتاب و تبلت تو را ازم گرفته بود و عامل جداییمون...
ولی تو قلب منو شکوندی.... که تو را خیلی دوست داشت!و می تونست باعث نزدیکیمون بشه.
کدوممون خسارت بیشتر زده؟
خلاصه :
یه جور مظلوم نمایی و ناز کردن و...
یه جور نشون دادن دلخوری های عمیقت از شوهرت...
ولی در عین حال هیچ تندی هم نمی کنی.ولی حرفت هم می زنی و اونو به فکر می اندازی......
اگر هم جوابی بلد نبودی جوابش را نده.(این ها فقط مثال بود و نظر شخصی من.)
به نظر من بذار اول اون به سمتت بیاد و ازت به خاطر کتک زدنش معذرت بخواد.یکم اونجا صبر کن و بذار قشنگ حرفش را بزنه. تو هم سریع قبول نکن.مثلا گریت اومد،گریه کن! ولی بعد قبول کن. بعد تو از قسمت اشتباهت معذرت بخواه. بگو منم زیاده روی کردم منو ببخش ولی دلایلش اینا بودن... و این ها به من خیلی فشار آورده.
بعد حرفات را باآرامش بگو.
برای اینکه به این مرحله عذرخواهی برسی عجله نداشته باش. همان طور که گفتم باصبر این مراحل را بگذرون یعنی حتی اگر خیلی هم طول بکشه تا بیاد سمتت به نظر شخص من این بهتره تا اینکه تو بری سمتش و مشکلاتت حل نشه و دوباره همین اتفاقات بیفته!
دوستان هم خیلی توصیه های خوب کردند.راستش من هیچی سردرنیاوردم. راجع به خونه و...
موفق باشی آرام عزیزم :72: