-
حاجلو همه ویزگی ها رو همه دارن
تو نوشته بودی ممتاز بودی توی دانشگاه. این اتناست دیگه. میل به اول بودن. مدرک و تحصیلات بالا اینا هم اتنا هستن
به نظر من از هر کدومشون ادم نگاه کنه ببینه چه ویزگی هاشو دوست داره همونا رو اگه یه بیسی ازش داشت تو وجودش تقویت کنه.
مثلا همین اتنا خیلی هم بی رحمه و بی عاطفه. اما ویزگی های دیگه اش خیلی خوبه. عقلانیه. خونسرده. بهترین راه ها رو پیدا می کنه.
پرسفونم خوندم همه ی زنا دارنش. چون تنها زنیه که واقعا به مرد نیاز داره. بقیه اشون به مرد نیاز ندارن. یکی مادره یکی فقط اسم شوهرو می خواد یکی دیگه همکار می خواد اون یکی هم معاشقه می کنه میره و فقط می مونه پرسفون که به مرد نیاز داره. همه ی زن ها هم دارنش. اما همین پرسفونم یه ویزگی هایی داره که خوشایند نیست.
-
میدونی چرا میخوام آتنا بشم؟ چون اصولا وقتی با کسی خوبم بهم ضربه میزنه و احساس مورد سو استفاده شدن بهم دست میده. بعد همینه که باعث سر خوردگیم میشه.
یه بار انگار ازم پرسیدین یادم نمیاد کدوم تایپیکم بود ولی همچین چیزی بود که چه جوری یاد گرفتم که تو مدت کوتاه با پسرا حرف بزنم من نمیدونم چی گفتم چون خیلی کم حرفامو دوباره
میخونم
ولی من یه جوری ام انگار مثلا تو جمع 50 نفره اگه قرار باشه کسی رد بشه و بخواد از کسی سوال بپرسه اونی که انتخاب میکنه منم. دخترا و پسرای هم سن و سالم رو میگم.
این مورد رو به خاطر توضیح احساسم در مورد ایجاد رابطه گفتم وگرنه همچین چیزی نیست. منظورم این بود که تو ایجاد رابطه راحتم و دیگران هم راحتن و راحت هر چی دوست دارن به من
میگن. ولی من هر چی دوست دارمو به خودم اجازه نمیدم بگم و بابتش ناراحتم و فک میکنم آتنا اینش خوبه که به دیگران اجازه شوخی نمیده.
ولی این که میخوام مثل آتنا باشم هم به خاطر موقعیت تحصیلی میگم همین که بیرحم بودنش و این که فقط به فکر خودشه منو جذب کرده در واقع جدی بودنش رو میخوام ولی متاسفانه
نمیتونم.
دوست دارم کلا جدی باشم چون عاشق آدمای جدی ام. کسی که میخواد جدی باشه باید بهش بیاد. من بهم نمیاد. میدونی چی میگم. به ظاهرم نمیاد. دختر خیلی ظریفی ام و چشمامم
خیلی مظلومه. بنابراین باید ظاهرو بیخیال شم .
ببینید شخصیت آدم رو دوستاش نشون میدن. من دوستام دوست دارن به من کمک کنن و هی بهم روحیه بدن. دوستای صمیمی مو میگما وگرنه دوستای سم پاشم دارم. یا بین استادام که
بعضی هاشون واقعا دوستام محسوب میشن حتی با سن بالا با من این جورین در حالی که با دیگران اصلا این جوری نیستن. یه جورایی رحم تو کارشون نیست.
ولی احساس میکنم وقتی به من میرسن مهربون میشن و خوب یه حرفایی میزنن و یه نظرایی میدن که دخالت محسوب میشه شاید از نظر خودشون لطف باشه ولی از نظر من دخالت بی
جا و بی خوده و منو ناراحت میکنه.
قیافه ی من خیلی شبیه آدمای راستگو و ساده اس. خودمم ساده ام و راستگو ولی دوست ندارم ساده باشم.
اما همه باهام این جوری نیستن. مثلا بعضی اصلا به ظاهرم توجه نمیکنن و خیلی جدی و خشک رفتار میکنن و بهم اصلا یه جورایی رو نمیدن. من عاششششق این جور آدمام.
مخصوصا تو آقایون. اون قدر دوست دارم همه باهام این جوری باشن ولی متاسفانه نیستن.
من میخوام یه جوری باشم که با من اینجوری برخورد کنن.
من الان حالم خوبه هاااا اتفاقی خاصی هم نیفتاده بگم ناراحتم یا عصبانی ام خیلی معمولی با هیچ یه جورایی پیش حس خاصی.
فقط آرزومو میگم. چون احساس میکنم سنم زیاده و باید متناسب با سنم از این به بعد با من برخورد بشه. بچه نمیخوام باشم. ببخشید یکم پیچ در پیچ شد.
-
منم نمیخوام پرسفون باشم خیلی طفلیه! تازه هادس هم تنها مردی هست که باهاش میسازه ! تو کارتون هرکول دیدمش خیلی ترسناکه :311: خیلی هم عجیب و پیچیده است من تقریبا از مردای پوزیدون خوشم میاد هر چند اخلاقای بد زیاد دارند برا مردا همشون یجوری بدن رو اعصابن :311: بدبختی من بیشتر پرسفون هستم خنگ و دست و پا چلفتی امروز یه اشتباه کردم که اصلا باورم نشد نمیدونم باید خونسرد باشم گریه کنم خودزنی کنم به خودم فحش بدم چیکار کنم تا دیگه حواسم پرت نشه کاری رو اشتباه انجام ندم . :161:
- - - Updated - - -
انقدر اعصابم خورد بود بازم گند زدم .
نمیخوام منفی فکر کنم نمیخوام.خودم رو تحقیر کنم.
اما باور کنید کارام رفتارم همه چیم اشتباه و داغونه من باید بمیرم خدا برا چی منو نمیکشه ؟؟؟؟؟؟؟؟:54:
- - - Updated - - -
میخوام وجود نداشته باشم دیگه میخوام از بین برم یهو.
همه راحت شند خودم راحت شم .
خودمو اسیر چیا کردم تو این دنیا .
نمیتونم تنها باشم.
نمیتونم دیگرانو راضی و خوشحال کنم موندم که چی بشه??
- - - Updated - - -
مرسی از همه دوستایی که وقتشون رو گذاشتند برامن نوشتند .
من خوب بشو نیستم.
الانم منتظر نشستم بابام بیاد برااون اشتباهی که کردم بزنه تو سرم بعدشم قراره برم از تهران به نت دسترسی ندارم یه مدتی .
مینوش حاجلو مرسی که هستید باهام مرسی که درکم میکنید این همه برام مینویسید.
اما من درست نمیشم :54:
هی قول میدم نا شکر نشم به خودم توهین نکنم باز شروع میکنم خسته شدم میخوام فقط بمیرم.
تابستونم اونجوری که میخواستم نشد حتی با اینکه از تهران رفتم به یه روستا که آرزوم بود برم .
ولی الان ازونجا هم متنفرم یه اتفاق هایی افتاد من اعصابم خورد شد .. :54:
اصلا حالم خوب نیست میخوام تنها باشم هیچکس پیشم نباشه یه دل سیر گریه کنم بمیرم .
-
پرسفون که همه ی زن ها هستن و تنها زنیه که واقعا مرد رو می خواد و بهش نیاز داره
تازه اصلا هم بد نیست. اولش یه دختر خام نازنازی بوده اما هادس کسی بوده که باعث شده پخته شه و راهنمای بقیه شه
پرسفونی که درکش میره بالا و پخته میشه یه زن کامله و زنیه که می دونه چطور باید زندگی کرد
هادس کسیه که حمایتش می کنه توی موقعی که داره درک کردنشو می بره بالا
من اون چیزی که میگی رو ندیدم. ولی هادس همونی میشه که من خودم وقتی حالم خیلی بده دارمش خودمو زیاد دیدم :)
ضمن اینکه یه مقدارم پرسفون بعضی رفتاراش شبیه افرودیت هم هست
من اینارو بهت گفتم بخونی که راحت بنویسی ویزگی هایی که می خوای و ضعیفن کدومان و کدوم ها رو نمیخوای و داری. بیا اینا رو بنویس. بعدش راه پیدا کنیم که بهترشون کنیم
خودم دارم همین کارو می کنم
وگرنه گوربابای پرسفون و این چیزا :)
از هر چیزی اونی که به دردت می خوره رو بردار
راستی انقدرم خودتو اذیت نکن.
وقتی که اگاهیت به خودت بالا بره رفتاراتم یه مقدار متفاوت میشه ووقتی متفاوت بشه همون باباتم که عادتش شده بیاد نق بزنه بهت ایراد بگیره یه دفعه ای می بینه تو یه مقدار تغییراتی کردی اونم رفتاراش متفاوت میشه و تغییر میکنه.
پس غصه این و اونو نخور. ببین چی می خوای بنویس چی نمی خوای بنویس واسه هرکدومشون هم راه حل پیدا کن
ضمنا چیزی که هستی خوبه. در راستای سرشتت و ماهیت خودت این تغییرات رو می دی. همینکه هستی رو بهتر می کنی و پخته تر همین
:72: