...یه کسایی...یه جورایی... یه جورای ناجوری! دلتومیشکونن! غرورتو له میکنن! احساساتتو لگدمال میکنن! اماحتی...اونقدمرام ندارن... که فقط بگن : متأسفم!! اینجوروقتاست که شک میکنی! به هرچی آدمیت تعریف شده یانشده!شک نکن عزیزم... سادگی زیادهمیشه ضربه میزنه
نمایش نسخه قابل چاپ
...یه کسایی...یه جورایی... یه جورای ناجوری! دلتومیشکونن! غرورتو له میکنن! احساساتتو لگدمال میکنن! اماحتی...اونقدمرام ندارن... که فقط بگن : متأسفم!! اینجوروقتاست که شک میکنی! به هرچی آدمیت تعریف شده یانشده!شک نکن عزیزم... سادگی زیادهمیشه ضربه میزنه
خدايا تويى تكيه گاه من در هر گرفتارى و تويى اميد من در هر سختى و تو براى من در
هر پيش آمدى تكيه گاه و ذخيره ام هستى چه بسيار گرفتارى كه ناتوان شود از آن دل و كم شود در آن
چاره و يارى ندهد در آن خويش و بيگانه و شماتت كند بدان دشمن و خسته ام كند در آن
كارها و من آن را به درگاه تو آوردم و شكوه اش به تو كردم و به جز تو از ديگران روگرداندم و تو بگشودى
و برطرف كردى و كفايت كردى پس تويى سرپرست هر نعمت و صاحب هر حاجت و سرحد نهايى
هر شوق پس تو راست ستايش بسيار و تو راست منّت فزون
سلام خانم امیدوار 92
چه خبر ؟ چه اتفاقی افتاد ؟
سلام به همگی
دیروز وکیلم زنگ زد تاریخ دادگاه مشخص شده برای شهریور ... نمی دونم چرا از دیروز غم عالم ریخته به دلم ...
کاش زمان به عقب بر می گشت
حالا چرا این قدر دیر دادگاه وقت داده نمی دونم ولی خیلی بهم ریختم دلم گریه می خواد دیشب تا صبح نخوابیدم صبح هم برای نماز دیر بیدار شدم اصلا حوصله خودم رو هم ندارم... همش با خودم می گم فریب خوردم زندگیم تباه شد ولی من همه کاری کردم که زندگیم درست بشه التماس کردم تحقیر شدم ذلیل شدم ...
درود بانو امیدوار
شما نه تحقیر شدید نه ذلیل خواهشا دیگه هیچوقت این حرف را تکرار نکنید.شما بریا نگهداشتن زندگی جنگیدی که ارزش این همه تلاش کردن را نداشت.ولی بازم تلاشتو کردی و حتی یه لحظه هم پا پس نکشیدی همه ماها شاهد بودیم چقدر درد کشیدی ولی تحمل کردی و دم نزدی :72::104:
ایشالله هرچی به صلاحته همان اتفاق بیوفته به حق آقا امام جواد(ع) :323:
در جواب بانو زندگی موفق بقول خانومم: میگه ازدواج دوم خیلی بهتره توی زنا یه همچین ضرب المثلی هستش :311:
خدا رو شکر کن که زودتر شناختی این آدم رو و بچه هم نداری
ایشالا یه زندگی خوب برای خودت میسازی
سعی کن اصلا بهش فکر نکنی
خیلی ها هستند که ازدواج دومشون خیلی بهتر هست و این دفعه با دقت بیشتری انتخاب کن
راستش فکر می کنم دیگه زندگی برام تموم شده هست... با این شرایط کی حاضره با من ازدواج کنه . اصلا از ازدواج دوم که بگذریم واقعا این درد فراموش ناشدنی
شماها درست می گین شاید کمی زمان لازمه تا من هم به حرف شما برسم وقتی آروم تر بشم شاید خوندن این جملات کمک باشه و برام واقعی به نظر بیاد ولی الان رو راست بگم حس می کنم شعاره...
نمی دونم شاید زمان لازمه . فقط زمان خیلی دیر می گذره تا شهریور خیلی مونده خدایا منو تنها نگذار...
بانو امیدوار عزیز
شاید از مشکلات زندگی ( چه خانوادگی، چه اخلاقی و یا زناشویی ...) دوستان همدردی خونده باشی یا در زندگی فامیل و دوستان، حتما دیدی . . .
من هم از همان کسایی هستم که مرد اول زندگیم، نامرد بود ولی خدایی بود که به لطفش امیدوار بودم و همان خدا، کمکم کرد تا همه چیز را کنار گذاشتم و زندگی را دوباره شروع کردم
1. میگی زمان زیادی تا دادگاه مانده، زمان نمیگذره یا ...
باید زمان هایی که داری را به بهترین نحو ممکن ، فقط و فقط واسه رشد خودت استفاده کنی (نه به جون خودت غر بزن، نه گدشته را زیر و رو کن و نه اینکه غصه ازدواج به ثمر نرسیده یا مطلقه شدن آینده را)
2. چرا زندگی من این طوری شد و چرا ... و چرا ...
یه اشتباه بود و باید تمام بشه، زود یا دیر، بزرگ و یا کوچک، نمیشه الان حرفی زد شاید گذشت زمان، به تو نشان بده که یه تجربه واسه موفقیت در زندگی آینده ات باشه و یا ...
همیشه مثبت فکر کن و از لحظه هات ، بهترین تفسیر را واسه خودت بردار3. من می تونم این روزهای سخت و تاریک زندگی ام را فراموش کنم یا نه ؟؟؟ ...
آره عزیزم، خیلی ساده تر از اونی که فکرش را میکنی، آخه کسی که ارزشش را نداشت از زندگیت بیرون کردی و به تمام خوبیها احازه ورود میدی، دلیلی واسه ناراحتی وجود نداره
بین خودمان باشه ولی از لحظه ای که در تصمیم درستت مطمئن شدی و خودت راه را شروع کردی، احساس یه تولد دوباره میکنی و یه عالمه هدف قشنگ و تلاش واسه دست یافتن به زیباییها
و خیلی حرف های دیگر که بعدا برات می نویسم
از من می شنوی، زندگی خودت (امیدوار92) ، پیشرفت خودت را بچسب و غصه نخور
زندگی را زندگی کن، همین
خانم رها 92 خیلی ممنون از جواب قشنگت و خیلی ممنون از همه دوستای گل باز هم بیایید برام بنویسید با خوندن این نوشته ها حس نمی کنم که فقط منم که تو این موقعیت سخت قرار گرفتم و کسانی دیگر هم بودند که تونستند زندگی موفق بعد از این داشته باشند و دیگه سختی این روزها به چشمشون نیاد. یه شب تلفنی برای دوست دوران دبیرستانم صحبت می کردم وقتی حالمو پرسید بی اختیار زدم زیر گریه گفتم دست خودم نیست وقتی کسی ازم می پرسه خوبی بدم می آد آخه همه می دونن من روزگار خوشی ندارم دوستم می گه حالا ببین یه روزی یه جایی این تلخی ها برات جبران می شه همه اش منو امیدوار می کنه که خدا تو رو فراموش نمی کنه ...
شنیدن متلک های دوست و آشنا آنقدر عذابم می دهد امروز یکی از دوستانم با زبان تلخ گفت من یکی از شرطهای مهمم برای ازدواج دخترم اینه که قبل از ازدواجش زن صیغه نکرده باشه بعد هم با حالت لبخند مسخره توی جمع به من نگاه کردم همه به من نگاه کردن اونقدر عذاب کشیدم که فقط خدا می دونه اما فقط یه چیز از خدا خواستم هیچ وقت بلایی که سر من اومد سرش نیاد چون خیلی سخته تحملش واقعا سخته ...
بانو امیدوار 92
واگذارش کن به خدا.ازش چیزی به دل نگیر یعنی واقعا بنظر من اینجور آدما ارزش اینو ندارن بخوای به حرفایی که میزنن توجه کنی:81: از اینجور افراد بی فرهنگ و بی شخصیت توی جامعه الان ما شوربختانه کم نیستند نمی توانید آنها را تغییر بدید ولی خودتان را میتوانید که محکمتر و صبورتر کنید بزار یه جمله برات بنویسم هرووقت با اینجور آدم ها برخورد کردی آرومت میکنه.
«مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می شوی و مهم تر آنکه خوک از این کار لذت می برد.»
جورج برنارد شاو (George Bernard Shaw)
شاید در نظر اول بی احترامی باشه و جمله خوبی بنظر نرسه ولی خیلی جاها واقعیت داره این موضوع :72:
یادمه سال اول که مشکل برام پیش اومد روز هیجدهم ماه رمضون با پیک براش قرآن فرستادم دیشب یادم افتاد من به جز خدا پناهی نداشتم که بخوام بهش متوسل بشم با این کارم فقط خواستم اینو بهش بفهمونم نمی دونم ....
پریشب که داشت عید فطر می شد تو اتوبوس داشتم برمی گشتم خونه همه حرف عید رو می زدند نمی دونم چرا خیلی دلم گرفت و بدون اینکه بتونم خودم رو کنترل کنم اشکام بی صدا می اومد یادم اومد که چقدر تو این دنیا بی کس و گرفتارم یادم اومد این سومین عید فطری که دلشکسته خدا رو صدا می زنم و تنها خودش می دونه که چقدر سوختم ... همونطوری اشکام سر می خورد پایین که یه آقایی به راننده گفت یه آهنگ شاد بگذار همه اشکشون دراومد راننده هم حرفش رو گوش کرد اولش از خودم خجالت کشیدم بعد تو دلم به خودم خندیدم چون من اصلا متوجه اطرافم نبودم به آهنگ غمگین راننده کار نداشتم. ولی بعدش از خدا خواستم یه کمی دلش برای من بسوزه من بی آبرو شدم شخصیتم داغون شد . راستی یه خبر برای کار رفتم یه شهر دیگه حالا درد و رنج غربت و زخم زندگیم رو باید با هم تحمل کنم ... چاره ای نیست زندگی خرج داره دادگاه خرج داره ...
برام دعا کنین
خدایا چگونه تو را بخوانم و حال آنکه من منم،و چگونه امیدم را از تو قطع کنم و حال آنکه تو تویى،خدایا!آنگاه که از تو نخواهم که به من عطا کنى پس کیست که از او درخواست عطا کنم؟ خدایا!آنگاه که تو را نخوانم تا مرا اجابت کنى،پس کیست که او را بخوانم تا اجابتم کند؟،خدایا!آنگاه که به سوى تو زارى نکنم تا به من مهرآورى،پس کیست که به جانب او زارى کنم تا به من مهر آورد،خدایا!چنانکه دریا را براى موسى)درود خدا بر او(شکافتى و نجاتش دادى،از تو درخواست مىکنم بر محمّد و خاندانش درود فرستى و از آنچه در آن گرفتارم مرا رهایى بخشى،و بر من گشایش دهى گشایشى فورى نه دیر،به فضل و مهربانىات،اى مهربانترین مهربانان.
امیدوار جان سلام.از خوندن لحظات سختی که تجربه کردی به شدت متاسف شدم.اما کلمه "بی آبرو " که بکار بردی خیلی متاثرم کرد. :81:آخه چرا باید همچین فکری در مورد خودت بکنی؟
خدا نکنه بی آبرو بشی.شما توسط یک نامرد مورد ظلم قرار گرفتی.و بهترین انتقامی که میتونی ازش بگیری اینه که نشکنی و خودت رو بهتر از قبل سرپا نگه داری.مطمئن باش خدای مهربون دعای دل شکسته رو جواب میده و این سختیها تجربه ای میشه برای روشن کردن راه آیندت.من به عدالت خدا ایمان دارم .
موفق باشی عزیزم.
اميدوار عزيز همسر منم داره بهم خيانت ميكنه يكي هم نه چند تا هم داره برا خودش بعد بمن ميگه پول ندارم ما هنوز نامزديم وقتي تاپيكاتو تا حدودي خوندم خيلي ناراحت شدم بيشتر از قبل ترسيدم فعلاً دارم صبوري ميكنم الان ٤ روز تعطيليه ولي نيومده و داره به دختر بازياش ميپردازه و من دارم از تنهايي دق ميكنم اگه تاپيكاموببيني ميفهمي كه اوضاعم خيلي خيلي بده برات از صميم قلب ارزوي خوشبختي ميكنم اميدوارم اين شكست اغاز پيروزيات باشه من عضو انجمن ازاد شدم خيلي خوب بود
- - - Updated - - -
سلام به همه دوستان خوبم
بالاخره تاریخ دادگاه رسید ولی همسرم در کمال نامردی یه لایحه داده و کل موضوع اختلاف و تکذیب کرده منو آدم شکاک و مریضی خونده و اینکه اجازه دادم خانواده ام زندگیم رو به هم بزنن .
و تازه یه دروغ بزرگتر اینکه گفته من همسرم رو خیلی دوست دارم و حاضر نیستم طلاقش بدم و متاسفم که ایشون پای منو به دادگاه به خاطر یه سوء تفاهم بازکرده!!!!!!!!!!
باور کنید اولش کلی بلند خندیدم ولی الان چند روزه فقط دارم گریه می کنم و هر لحظه تحقیرهاش یاد می آد بیشتر نفرت پیدا می کنم من تو رو اصلا نمی خوام از صدات بدم می آد یا مادرش می گفت تو وصله ما نیستی یا لحظه ای که با اون خانم کنار هم تو کلانتری نشسته بودن ..
راستی یه آدم چقدر می تونه دروغگو باشه یعنی فکر نمی کنه صورت جلسه پلیس وجود دارد دو نفر افسر پلیس شهادت دادند که حرف من درسته همسایه های محله خانم و راننده آژانس هم شهادت دادن که چند ساله اینها رو می شناسن. بعضی وقتها فکر می کنم بنده خدا خودش هم نمی خواد فکر کنه که چه بلایی سر خودش و زندگیش آورده نمی خواد باور کنه یا شایدم خیلی مریضه و دروغگو...
نمی دونم فعلا که افتاده راه دادگاه تاریخ بعدی شش ماه دیگه اعلام شد آخه این قانون ما چرا اینجوریه وقتی همه چیز مشخصه...
خدایا این ظلم بنده تو دل منو بدجوری سوزونده می دونم که این سختی و مشقت رو تو برای من نساختی پس تنهام نگذار می بینی این روزها حالم چقدر زار شده ... خدایا نگذار بیشتر از تو این دنیا تحقیر بشم
سلام عزيزم تايپيكتو كه خوندم خيلي ناراحت شدم به نظرم تو فوق العاده ادم قوي هستي و روح خيلي بزرگي داري كه بعد از اين همه سختي هنوزم ذره اي از عشقت به خدا كم نشده و هنوزم داري ميجنگي براي يه زندگي بهتر
شما بعد از دادگاه از شوهرت نپرسيدي هدفش از اينكار چي بوده؟ مگر اين خواست خودش نبوده؟ باهاش صحبت نكردي كه ببيني انگيزش از اين كار چي بوده؟ شايد بتوني متقاعدش كني توافقي جدا بشين
برات دعا مي كنم عزيزم و اميدوارم زودتر به ارامش برسي
خدا را شکر که بهتری.
نوشته هات مثل روزهای اول حکایت از آشفتگی و پریشانی شما نداره و خیلی آروم تر به نظر می رسی.
اون نوشته ها خیلی دردناک بود و حتی خوندنش رنج آور بود. پست امروزتون اگر چه غمگین اما با آرامش بود. انشاله که باز هم بهتر بشید.
امیدوارم هر چی که خیر و صلاحتون هست پیش بیاد :72: