سلام . من بیشتر مواقع توی سایت فقط می خونم . مطالعه می کنم . چیزایی رو ک خودم بلد نبودم و دقیقا از همون نواحی هم ضربه خوردم با دقت می خونم. میرم صفحات خیلی قبل تر . می بینم مشکل من در برابر خیلی از مشکلات کوچولو بوده و من فقط حساسیت نشون دادم . فقط بلد نبودم . فقط بی تجربگی کردم . خداییش من آدم خیلی خیلی خیلی زود رنجیم یعنی کسی نمی توست بهم بگه تو . سریع بغض میکردم . میریختم توی خودم یعد ی مدت می شد ی کوه از کینه . نمی خوام نصیحتت کنم . الان هم فکر نکن مشکلم حل شده . ن . هنوز من و همسرم از هم دوریم ولی باور کن از وقتی با این سایت آشنا شدم فقط سرج می کنم و یاد می گیرم . سیاست ها رو یاد می گیرم .
من نزدیک ب 1.5 با همسرمم ( از نشون تا الان ک عقدم ) ولی باور کن چیزایی ک توی این دوماه آشناییم با همدردی یاد گرفتم توی این 1.5 سال یاد نگرفتم . الان من ازین ذوری دارم نهایت استفاده رو می برم و دارم با خودم کار می کنم . وای خدا من بزرگ شدم . ی خانم شدم ن ی دختر سوسول و لوس ک تحمل هیچ حرفیو نداره . محکم شدم.
درباره تو احساس می کنم ازونجا ک نمی خوای کم بیاری تو هم لج می کنی ( دقیقا مثه منی ) ولی من ی جاهایی کوتاه میومدم .باور کن من و همسرم ک میرفتیم خرید همسرم دقیقا دست میذاشت روی رنگای شاد . من خودم عاشق رنگای شادم ولی همسرم بیشتر از من مایلن من مانتوهای رنگ قرمز و زرد و نمی دونم دیگه کلا اجق وجق بپوشم . یا همسرم خیلی دوس داره من لباسای متنوع بپوشم . آرایشای متنوع داشته باشم .
ی جاهایی من واقعا ی چیزی رو نمی پسندم . پوشیدم و بهم میاد ولی من باش راحت نیستم با این حال وقتی می گفت خیلی خوشگل شدی می خریدمش . و واقعا هم خوشگل میشدم . می خوام بگم من اگه واسه همسرم نپوشم پس واسه کی بپوشم اگه واسه همسرم آرایش نکنم پس واسه کی آرایش کنم . البته ی جاهایی هم گیر میداد از ی چیزایی خوشش میومد ک من نمیخواستمش و اون بد خلق میشد . ولی خداییش امتحان کردم هر بار ک ب حرفش گوش میکردم میشد بهترین شوهر دنیا . خب این وسط من مجبور میشدم ی چیزایی رو هم خارج از نظرم تحمل کنم .
حالا خداییش چی میشد اون لباس قرمز رو می خریدی ؟؟؟؟؟؟ آسمون ک ب زمین نمیومد . میومد ؟ وقتی میبینی ی چیزی خوشحالش میکنه نزن توی حالش . بذار برات ذوق کنه . شاید واقعا تو رو با دخترای فامیلش مقایسه می کنه . الان مهم ترین چیز حفظ شوهرته اونم با در نظر گرفتن اینکه آرامش رو هم ب دست بیاری .
خیلی راحت میتونستی بخریش و فقط بین فامیلای خودش می پوشیدیش . شاید واقعا فوق العاده میشدی . باور کن من ی جفت کفش دارم ک فقط با همسرم می پوشمشون و الا وقتی خودمم امکان نداره استفاده کنم. خوشگلن. هر کی دیده پسندیده ولی من نظرم خیلی + نیست ولی شوهرم در حد تیم ملی ذوقمو میکنه وقتی براش می پوشم . این قطب مثبت قضیه ست
توی ی سایتی داشتم سرچ می کردم . خانوما داشتن تبادل نظر میکردن درباره مشکلاتشون . یکی شون گفت همسرم دست بزن داشت اونم چ جورشم . می گفت سره کوچکترین مسائل ک بخوام نظرمو اثبات کنم ( ک حق مسلم هر کسیه بخواد نظرشو آزانه اعلام کنه ) منو ب باد کتک می گرفت . ن رفت مشاوره و ن همسرشو تغییر داد. اول اومد از خودش شروع کردم . گفت ب مدت ی ماه هر کاری کردم ک فقط کتک نخورم . گفت شوهرم هر کاری ک دلش می خواست انجام میداد.ولخرجی می کرد . ب موقع نمیومد خونه . غر میزد و ....
می دیدم اشتباه میکنه ولی حرف نمیزدم میذاشتم خودش اشتباه کنه و ضربه بخوره. ی جاهایی کوچیک شد ولی من حتی سرزنششم نکردم . گفت موفق شدم ب مدت ی ماه از همسرم کتک نخورم . یک ماه واسه من یعنی ی رکورد . چون من روزانه سهم کتک داشتم . ولی یک ماهی میشد ک کتک نخوردم . در عوض اونم کم کم یاد گرفت دیگه اون کارای اشتباهو انجام نده چون مثلا اگه انجام بده مسخره میشه ، تحقیر میشه . دیگه عادت کتک زدن منم فراموش کرد تا جایی ک اصلا دیگه کتکم نزد چون منم یاد گرفتم هر جایی پایه ی بحثش نشم
حالا شما ب نظرش اهمیت بده . شاید نظرش از دید بقیه مسخره باشه ولی وقتی بقیه بدونن مثلا پالتوی قرمز سلیقه شما نبوده و فقط ب خواست همسرت بوده و واقعا بهت نمیاد و بهت ایراد بگیرن یاد می گیره هر جایی نخواد اوقاتتو تلخ کنه و چیزیو بپوشی ک اون میخواد.
بذار ی مثال دیگه برات بزنم
من و همسرم رفتیم خرید . ی جفت گوشواره بدل برام پسندید . اگه بمن بود ک اصلا کوچک ترین نگاهی بهش نمینداختم . میدونست خوشم نیومده ولی اصرار کرد ک یعنی نمیخوای ب سلیقه من انتهاب کنب ؟ من خریدمشون . رفتیم توی ی مهمانی فامیلی . گوشواره هارو با لباسام ست کردم . یک ازون خانومای نخاله فامیل ( معذرت میخوام )شروع کرد ب شوخی و جدی مسخره کردن گوشواره . شوهرم داغ شده بود و منتظر عکس العمل من بود . منم ک اعصابم خراب شده بود فقط خودمو کنترل کردم و گفتم سلیقه همسرمه و من دوسشون دارم . بگذریم بقیه شب چطور بود . ولی همسرم بعدا ازم معذرت خواهی کرد و قول داد دیگه ب زور چیزی رو بمن تحمیل نکنه . من ناراحت شدم ک سلیقه همسرم مسخره شده ولی لازم بود همسرم متوجه بشه همیشه سلیقش نمی تونه خوب باشه
ببخش ک طولانی شد . نمی دونم چقدر مثالام خوب بودن