دوستان ادامه این بحث فایده ای نداره بهتره ایشون رو تنها بزارید خودشون مسئول کاراشون هستند و واقعیت رو قبول نمیکنن و طلبکارم هستن ..
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان ادامه این بحث فایده ای نداره بهتره ایشون رو تنها بزارید خودشون مسئول کاراشون هستند و واقعیت رو قبول نمیکنن و طلبکارم هستن ..
دوستان احساسات خودتون رو کنترل کنین
صد در صد همتون درست میگین اما در حال حاضر این حرفا نه طرز فکر ایشونو عوض میکنه و نه مشکلشونو حل میکنه!
همه اشتباه میکنیم و مطمئنا تاوان اشتباهامونو میدیم.
برای اینکه تاپیکتون به انحراف کشیده نشه تصمیمی که قصد دارین بگیرینو بدون حاشیه و توجیه و قاطعانه بگین تا براساس اون دوستان کمکتون کنن. کسی اینجا شما رو نمیشناسه و اینکه ما راجع به شما چی فکر میکنیم واقعا اهمیتی نداره! پس توجیه کردنو بذارین کنار و تصمیمتونو بگین
من طلبکار نیستم من خسته ام.من نیاز به آرامش دارم...من مذهبی و مقیدم.منظورم از زن خیانتکار این بود که اینقدر من در این وضع خسته شدم که اون وضعیت را ترجیح میدادم.....من نیاز به تحسین دارم .چون پاک و پرعطوفتم....اگر خدا بخواد هفدهم اسفند دادخواست طلاق رو میزارم رو میز قاضی
اقای نیکمرام بذارید داستان خودم رو براتون بگم.
یکی از مشکلات زندگی من همونطور که گفتم مشابه مشکل شماست.
من خیلی فکر کردم در اخر تصمیم گرفتم که زندگی رو ادامه بدم
مشکل من با زیبا بودن یا زشت بودن خانومم نیست.در واقع اون خیلی هم زیباست.
مشکل من اینکه نباید از اول ازدواج میکردم چون مسیر زندگی من نباید از جاده ازدواج رد میشد که شد.(جوان بودم و احساسی و به شدت تنها)
متاسفانه خیلی زمان گذشت تا این موضوع رو درک کنم.تازه متوجه شدم.توی خونه خودم اسیرم!
ارمان های من همه در گرو دل کندن از همه است .(هدف من توی زندگی اینه که برم کل دنیا رو بگردم و خودم رو بشناسم. فلسفه خودم رو تکمیل کنم و بفهمم برنامه من تو این دنیا چیه)
...
(چون هیچ چیز جز فلسفه و خودشناسی ارزش وقت گذاشتن و فکر کردن تو این دنیا رو نداره.)بماند...
اما...
همونطور که گفتم مثال منو شما مثال همون مینه..
شما به دلایل احساسی نمیتونید از همسرتون جدا شید ولی من به دلایل غیر شخصی نمیتونم جدا بشم.در واقع اقدام به جدا شدن گرفتم ولی به دلیل عواملی که نمیتونم بگم منصرف شدم.در واقع جدا شدن من به مثال منفجر شدن همون مینه.ولی شما رو نمیدونم انگار هنوز تمام در ها بر روی شما بسته نشده بر خلاف من.
من تصمیم گرفتم تا وقتی که در توانم هست پام رو از روی مین بر ندارم.که شاید یه روزی همسرم خودش جدا شه. یا حتی یه درصد ارمان هام عوض شه یا یکی از عالم غیب بیاد و نجاتم بده.
ولی خودمم میدونم که دارم خودمو گول میزنم و هیچ کدوم از سه شایدی که گفتم وجود نداره و وجود پیدا نمیکنه.ولی جرائت ندارم پام رو بردارم!تنها راه باقی مونده واسه من اینه که مین خنثی بشه:مردن همسرم به مانند خنثی شدن مینه!
کاش مشکل من هم به مانند شما بود حداقل اون موقع چند تا گزینه برای عمل کردن داشتم!
آقای سعید از عمق دلم براتون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم خدا کمکتون کنه و عمر بابرکتی سراغتون بیاد....از درکتون بسیاربسیار ممنونم...اما واقعیتش یمی از دلایل اصلی من برای جدایی اینه که متاسفانع پدرم به هیچ وجه راضی نمیشه برم سراغ کار آزاد و التماس میکنه من درس بخونم.....خب دوستان بی انصاف من درس خواندن تمرکز و شوق میخواد.من سه ساله با این تردید ها نتونستم یک صحفه درس بخونم.نمیتوانمهیچ حسی به این زن پیدا کنم....چقدر تحمل!؟مگه آدم کشتم؟
شیدا، عزیزم، تعداد پست های آقای نیکمرام تا این لحظه 27 تاست، با این حال ما یه شناخت نسبی از شخصیت و دیدگاه های ایشون پیدا کردیم، درسته؟
چرا؟ چون این فرد خودش رو پشت چیزی پنهان نمیکنه. صادقه، واضح و روشنه.
ایشون به فرض که احساس واقعیشون نسبت به ظاهر اون خانوم رو ازشون مخفی کرده باشن، بقیه ابعاد شخصیتش رو که مخفی نکرده. سایر ابعاد نگرشیش رو که مخفی نکرده.
بله البته ایشون در شرایط روحی بدی بوده، و تصورش هم بر این بوده معیارهای عقلی و اخلاقی کافی هستند، و مسئله زیبایی هم بعدا حل میشه. در هرحال یه تصمیم اشتباه گرفته، اما اون خانوم هم "تصمیم" گرفته. با توجه به شفافیت شخصیت آقای نیکمرام، من فکر میکنم اگه یکم هم روی شناخت بدور از احساسات خواستگارش تمرکز میکرد، چندان سخت نبود که ته ماجرا رو ببینه.
منظورم صرفا مسئله ظاهر نیست، بعنوان مثال، آقای نیکمرام در طی این مدت حتی به کار و درسش هم نتونسته برسه و چه بسا این شرایط خیلی بیشتر از ظاهر همسرش تحت فشار قرارش داده (اما ایشون با اسنادسازی اشتباه، ظاهر همسرشون رو مسبب اصلی تنگنایی که درش هستند می بینند)، این یه تیپ شخصیتی احساس مدار هست، به نظرت این چیزیه که بشه مخفیش کرد؟
به این نکته هم توجه کنیم که خانومی که داریم ازش حرف میزنیم، فوق لیسانس حقوق هست. پس قاعدتا باید از قدرت تشخیص خوبی برخوردار باشه.
از نظر من ایشون از قوه تشخیصش استفاده لازم رو نبرده، و با تکیه بر احساس مثبتی که بیشتر براساس تصورهای ذهنی خودش بوده، انتخاب کرده. با درنظر گرفتن تحصیلاتش تازه من خیلی هم بهش لطف کردم گفتم 40 درصد... حالا چون تو پشتشی شاید بتونم یکم تخفیف بدم، اما خداییش 5 تا دیگه هیچ راهی نداره. بله میشه گفت در این انتخاب سهم عقلش 5 درصد و سهم احساسش 95 درصد بوده.
=====
آقای نیکمرام عذرمیخوام که تو تاپیک شما با بقیه بچه ها صحبت کردم (اونبار آقای توجیه، و اینبار هم شیدا)، واقعیتش اینه که من نمیتونم بهتون توصیه کنم جدا بشید. اگه همسرتون هنوز هم امیدی به زندگی با شما داره، من به اون امید احترام میگذارم. تو این انجمن با خانوم هایی آشنا شدم که برای زندگی و عشقشون از جون مایه گذاشتند، نمیخوام در حالیکه قلب زنی برای همسرس میتپه، و برای بازگشتش اشک میریزه و دعا میکنه که خدا نور عشق رو به قلبش بتابونه، من اینجا برای شما تایپ کنم که جدا بشید...
با این حال با این جمله ی شما موافق نیستم:
ایشون در زندگی با شما شاید بیشتر هم داره تحقیر میشه، مگر اینکه تصمیم بگیرید نگاهتون رو بهش تغییر بدید.:72:
خانم میشل ممنونم از جامع نگری شما....راستش دیگه زندگی با دل چرکینی ممکن نمیشه...این زن هر چه ذوق در من بود خشکاند....بنظرم بهترین راه یک پایان تلخه نه یک زندگی سخت.....در اسلام عسر و حرج خوب نیست....در یک کتاب روانشماسی یه جمله طلایی خوندم:اگر زن و شوهری عشق بینشان نباشه یا از بین بره بهتره رابطه را تمام کنتد.ولی برخی دایم دست و پا میزنند و در باتلاق غرق میشون....قسم میخورم یکی از دلایل اصلی که جامعه ما افسرده و رفتار کارمندان ادارات چندش آوره همین زندگی های مشترک ناموفقی هست که هر روز ذوق و شوق را در مردم میکشد ولی مردم ما از ترس آبروشون به آن پایان نمیدهند.ولی در جوامع غربی طلاقیک امر پذیرفته شده و برای رهایی از بن بست و ناامیدی است که به نظر من یک دلیل شادتر بودن جوامع غربی در همین نکته است
من فکر می کنم خانومت (که از نظر خودت هم زشت محسوب میشه) بخاطر استاندار بودن پدرت و وضع خوب مالیت باهات ازدواج کرده.
اگر پدرت استاندار نبود و وضع مالی تون هم خوب نبود ، به احتمال زیاد حتی این خانم هم (که از نظر خودت زشت هستش) بهت جواب رد می داد.
خب بخش زیادیش هم تقصیر خانومت هستش!! مثل سایر دختر خانم ها که فقط ظاهر و قیافه طرف رو ملاک قرار می دهند، ایشون هم وضع مالی و موقعیت پدرت رو فقط در نظر گرفته. ایشون اگر سایر معیار های مهم دیگه رو هم بررسی می کرد و با عقاید شما بیشتر اشنا می شد شاید بهت " نه " می گفت.
مثلا اگر قبل از اردواج می فهمید شما زن زیبا و خیانت کار را ترجیح می دهی بهت جواب رد می داد.
امیرمحمود نظریاتت زیادی از مرحله پرته. اگر یه زن بود که مرا صرفا بخاطر خودم بخواد همین دختره نه وضع مالی یا استانداری پدرم...اشتباه کاملا فاحشی کردی...شخصیت این خانم خیلی والاست
- - - Updated - - -
اتفاقا استانداری پدر من موجب دو دلی ایشون و خانواده شون شد.خیلی از این بابت افتخار نمی کردند
- - - Updated - - -
ولی بهرحال من نتونستم باهاش ارتبا احساسی بگیرم همین
- - - Updated - - -
ثانیا این خانم از نظر من زشت نیست بلکه به دلم نمیشینه
کلا ار فکر زن و جنس مونث و زیبایی و.... بیا بیرون،اخه مرد حسابی اینم شد حرف که میزنی من از زن خیانتکار و زیبا بیشتر از زن خودم خوشم میاد،وای به حال اون زن،چطور تا الان مونده پیشت؟؟؟با عرض معذرت شما مشکل روحی رانی داری،زن خوشگل میخای یه روز برو خیابون پرههههههههه،فقط کافیه یکم سر کیسرو شل کنی همه میان طرفت،برات متاسفم،تو اثیر شهوتت شدی تا دیر نشده برگرد
دوستان:72:
آقای نیکمرام به ما اعتماد کرده و سفره دلش رو پیش ما باز کرده. اگه این اعتماد رو از بین ببریم، دیگه هیچ کمکی از دستمون ساخته نیستا...
هر انسانی اگه حالش بهتر باشه، تصمیم های بهتری میگیره. پس ما اگه به فکر همسرشون هم هستیم، باید کاری کنیم که حال ایشون بهتر بشه، نه بدتر.
از این گذشته، حالا ایشون چهره خودش رو دوست داره، این چیز بدیه؟ خوبه که. چرا فکر میکنید دچار غرور کاذبه؟ خب خدا مخلوقات زیبای بسیاری داره، یکیش آقای نیکمرام هست. اگه ما نخوایم ویژگی های مثبت ایشون رو ببینیم و احترام بگذاریم، چطور میتونیم بهشون کمک کنیم تصمیم درستی بگیرن؟
البته میدونم این حس انسان دوستی هست که اعصابتون رو به هم ریخته، اما یکی از همین انسان ها الان به ما پناه آورده، بیایم بهش پناه بدیم به جای اینکه بخاطر اشتباهاتی که درش میبینیم، سرزنشش کنیم.
من خودم به شخصه اعتراف میکنم که تو زندگیم ظلم های بسیاری کردم، اما ازتون خواهش میکنم منو بخاطر ظلم هایی که کردم، زیاد متهم نکنید، چون این محبت و احترام شماست که باعث میشه من از این به بعد تلاش کنم انسان بهتری باشم، نه سرزنش هاتون.:72:
من رفتم بیرون یه هوایی خوردم حالم بهتر شدhttp://us.i1.yimg.com/us.yimg.com/i/...ticons6/10.gif
تمام مدت قدم زدن هم به موضوع آقای نیکمرام فکر می کردم http://us.i1.yimg.com/us.yimg.com/i/...ticons6/26.gif
فکر می کنم تاپیک داره منحرف می شه. اصلا مسیرش مشخص نیست. همه فقط داریم ایشون را بازخواست می کنیم و می گیم اشتباه کرده.
آقای نیکمرام ببخشید که با پستهام فشار بیشتری به شما، که کاملا مشخصه خسته و درگیر هستید وارد کردم.
امیدوارم تصمیم خوبی بگیرید و زندگیتون به مسیر درستش برگرده.
http://zibasazweb.persiangig.com/weblog/ax/5.gif
میشل جان، ممنون از توضیحت.
من هنوزم سهم اون خانم را کم می دونم.
البته اگر من بودم با مردی که منطقش مثل آقای نیکمرام باشه (علیرغم دل پاکش و ... ) ازدواج نمی کردم.
اما چون نمی خوام تاپیک ایشون بیشتر از این محل بحث و جدال با ایشون بشه و بتونه از تاپیکش استفاده درست کنه و براش مفید باشه،
ترجیح می دم مدتی سکوت کنم، شاید تاپیکشون به مسیر درست برگرده.
میشل جان اواتار جدید مبارک. همون نی نی هست از یک زاویه دیگه خوابوندیش؟ این نی نی های شما چرا اینقدر خوشگلند؟http://us.i1.yimg.com/us.yimg.com/i/...ticons6/11.gif
گفته بودی تولدت دی ماه است (اگر اشتباه نکنم)
ما کی باید تبریک بگیم؟
ستاد تولد همدردی دیگه کار نمی کنه؟ تعطیل شده؟
http://zibasazweb.persiangig.com/weblog/ax/5.gif
آقای سعید، بد نیست یک تاپیک بزنید و مشکلتون را مطرح کنید.
دنبال فلسفه زندگی رفتن یا سفر به دور دنیا یا ... منافاتی با همراه داشتن نداره.
همسرتون می تونه همراه خوبی باشه. چرا منتظرید طلاق بگیره بعد شما زندگی کنید.
خیلی ممنون.منم هم برای شما ارزوی موفقیت دارم!
اقای نیکمرام بگذارید رک با شما صحبت کنم!من فکر میکنم شما تصمیم خودتون رو برای پایان دادن به زندگی مشترک با خانومتون گرفتید.و تنها عاملی که باعث شده شما توی این سایت عضو شید اینکه میخواید یکی بهتون بگه اره کار درستی میکنی.تو حق داری.زندگی خودته.در واقع دارید به خودتون تلقین میکنید تا از عذاب وجدانی که شما رو اذیت میکنه دور شید.
اگر واقعا در این مورد به یقین رسیده اید هیچ کس نمیتواند شما رو از انجام کاری که میخواید بکنید باز داره.این بهانه هایی هم که مطرح میکنید مانند حدیث و ایه و درس و اینا همش برای برای جلوه دادنه اینکه حق با شماست.من نمیدونم حق با شماست یا نه.ولی میدونم تصمیم شما گرفته شده.حالا از شما میخوام بیشتر از این خودتون رو سردرگم نکنید چون تصمیم شما قبل از اینکه به انجمن بیاید گرفته شده.و در اخر به شما میگم همین الان صفحه انجمن رو ببندید و کاری که باید بکنید رو انجام بدید.چون توی این انجمن کسی نمیتونه به شما کمک کنه غیر از خودتون.موفق باشید.
شیدا عزیز خیلی ممنون از توجه شما اما من تصمیم خودم رو در این مورد خیلی وقته گرفتم و فقط این موضوع رو چون فکر کردم به اقای نیکمرام کمک میکنه مطرح کردم.موفق باشید
اما یه چیزی ته دلم میگه اون خواب قربانی بالاخره تعبیر میشه حق دل پاکی من همینه
- - - Updated - - -
اما یه چیزی ته دلم میگه اون خواب قربانی بالاخره تعبیر میشه حق دل پاکی من همینه
- - - Updated - - -
اما یه چیزی ته دلم میگه اون خواب قربانی بالاخره تعبیر میشه حق دل پاکی من همینه.....
- - - Updated - - -
اماویه چیزی ته دلم میگه خواب من عاقبت تعبیر میشه...حق دل پاکی من همینه....هر چه هم شما عذاب وجدان به خورد من بدهید عزیزان....عاقبت با سرگشته ی پاک نهادی چون من است
- - - Updated - - -
:323:
خیلی ها مرتب من رو میکوبند اما من حتی قبول ندارم اشتباه کرده ام ..=-oهمه این ها را آزمایشی و بلایی میدونم که خداوند لایق بنده کوچکش دیده است....:72:
- - - Updated - - -
امیرمحمود عزیز من یک زن خیلی زشت برات سراغ دارم بیا بگیرش .حداقل برامون ثابت بشه خال نمی بندی...خانم النا هم که کلا تخته گاز میرن و ما رو میکوبند. اما در این بین یکی فرشته اردیبهشت و یکی میشل و گاهی وقتها شیدا انتقادات منطقی داشتند...خانم مجردم چه عرض کنیم...سعید جان هم همدرد ماست...از همه گان تشکر میکنم از دلسا از یکی دیگه که الان اسمش خاطرم نیست و میگفت آقا از فکر زن و جنس مونث بیا بیرون.....آخرش تا هفده اسفند معلوم میشه
- - - Updated - - -
من برعکس خیلی از دوستان که صرفا منطقی و تجربی می اندیشند به نقش معجزه خیلی اعتقاد دارم....
- - - Updated - - -
شنیده بودم هر کس با چیزی آزمایش میشه که براش از همه چی مهمتره ....ما هم این یه قلم از نعمات الهی اهمیت فوق العاده ای داشت دیگه......اگر اسلام چهار زن داشتن رو تایید کرده بخاطر همینه که مرد بتونه راضی باقی بمونه...اگر مرد راضی باشه دیگه خبر از تتبلی و بی حوصلگی نیست....هر چه هست از اسلام ناقص ماست.چه اشکالی داره صیغه کردن و یا زن دوم گرفتن؟ اسلام هیچ حکمش بی علت نیست...
من قصدم این بود کمی به خودتون بیاین که گفتم 1 2 3 4 5 و..
شما انتخابش کردین و در بعضی پستها یجوری میگید منو به خاک سیاه نشونده انگار اجباری نشوندنشتون پای سفره عقد
یه جور میگید این زن مگه چکار کرد برام؟ انگار ندیدین دارین کیو انتخاب میکنید
من میگم اگر هم میخواید طلاق بگیرید(که خوب بالاخره یه واقعیته و بعضی وقتها چاره دیگری نیست و صلاح مملکت خویش نیکمرام داند)... پس حداقل با احترام و با حفظ شخصیتش اینکارو بکنید ...
عیب نهانی که ازشون ندیدین بعد از ازدواج، که حالا بخواید سر دادن مهریه چونه هم بزنید.. ندارید بگید ندارم اما نگید من همه زندگیمو نمیدم این خانوم برداره ببره!! اولا حقشه مهریه اش.. دوما دارید بی انصافانه حرف میزنید
خلاصه من میگم چه میخواید ادامه بدید چه جدا بشید در هر صورت لطفا آدم بی انصافی نباشید
حالا یه چیزی میخوام بگم میترسم به خرافاتی بودن متهم بشم....اگر خبری شد خبرتون میکنم
- - - Updated - - -
حالا یه چیزی میخوام بگم میترسم به خرافاتی بودن متهم بشم....اگر خبری شد خبرتون میکنم
من این تاپیک رو خوندم ببخشید رک نظرم رو می گم
به نظر من شما اصلا ویژگی های یه مرد ایده آل که آرزوی خیلی از دخترهاست رو ندارین
شما بی نهایت آدم مغروری هستید اینقدر که هنوز از جواب منفی در زمان دانشجویی تون می سوزید. فکر نمی کنم اون دخترا الان اصلا اسم شما رو هم به یاد داشته باشن. به نظر من فکر کردن به اون دختر ها وجواب منفیشون خیلی اسفناکه (بابا ول کنید دیگه اون قضیه رو) طبیعه یه مرد ممکنه از صد دختر جواب منفی بشنوه دلیل بر بد بودن اون مرد که نمیشه دلیلش اختلاف سلیقه و خیلی چیزهای دیگس
این ویژگی ها (من خوش قیافه و تحصیلکردع و پولدار و خانواده دارم. ) باید در رفتار ادم تحصیل کرده و نرمال نمود پیدا کنه و گرنه
قیافه که به یه تب بنده (اگه براتون اتفاقی بیفته ایندفه لابد خدا رو مقصر می دونید)
تحصیل کرده هم (که الان کل مملکت پر از آدم تحصیل کرده است. که هر سال آزمون قضاوت می دن و قبول نمی شن) پس نمونه عالم بدون عمل هستید
و
خانواده (گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل)
هیچ زن یا مردی دوست نداره هر روز تو ذهن طرف مقابلش اسکن بشه بالاغیرتا به زنت حقیقت رو بگو که اشکال از تصمیم گیری اشتباه شما بوده و اون اصلا مقصر نیست.تا اون بیشتر تو خودش نشکسته مطمتنا اون می تونه بعد از یه مدت به یاری خدا با وضعیتش کنار بیاد.
به نظر من سعی کنید شخصیت خودتون رو رشد بدین
قهرچند حرفهتون تند بود اما ارغوان خانم برخی از حرفهاتون را واقعا خوشم اومد.من نباید به خاطرات مرده خود فکر میکردم
- - - Updated - - -
قهرچند حرفهتون تند بود اما ارغوان خانم برخی از حرفهاتون را واقعا خوشم اومد.من نباید به خاطرات مرده خود فکر میکردم
من فکر می کنم این آقا همتون رو سر کار گذاشته و الان داره هر هر و کرکر به جوابا می خنده و بعد هم الکی اسلام و زن زیبا و ... رو قاطی هم می کنه و به خورد تاپیک های اینجا میده .
هدفش هم یا تفریحه یا خراب کردن وجهه بعضی چیزها و برخی افراد ....
ببخشید اینم نظر من بود دیگه ...
احساسم اینو گفت که مسائل دیگه ای در پشت پرده در جریانن :18:
براتون متاسفم ویس....برو دیدت رو درست کن....کی رو میخوام خراب کنم؟
- - - Updated - - -
حرفهام عین حقیقت بود شما برو به حال خودت گریه کن.....مثلا چه اتفاقی افتاد که شما به چنین ایده ی فیثاغورثی رسیدی بچه جان؟ نخیر اینطور نیست اینجا بحث جدی است.ما مثل شما اهل دروغ نیستیم
- - - Updated - - -
حرفهام عین حقیقت بود شما برو به حال خودت گریه کن.....مثلا چه اتفاقی افتاد که شما به چنین ایده ی فیثاغورثی رسیدی بچه جان؟ نخیر اینطور نیست اینجا بحث جدی است.ما مثل شما اهل دروغ نیستیم
- - - Updated - - -
حرفهام عین حقیقت بود شما برو به حال خودت گریه کن.....مثلا چه اتفاقی افتاد که شما به چنین ایده ی فیثاغورثی رسیدی بچه جان؟ نخیر اینطور نیست اینجا بحث جدی است.ما مثل شما اهل دروغ نیستیم
- - - Updated - - -
حرفهام عین حقیقت بود شما برو به حال خودت گریه کن.....مثلا چه اتفاقی افتاد که شما به چنین ایده ی فیثاغورثی رسیدی بچه جان؟ نخیر اینطور نیست اینجا بحث جدی است.ما مثل شما اهل دروغ نیستیم
- - - Updated - - -
حرفهام عین حقیقت بود شما برو به حال خودت گریه کن.....مثلا چه اتفاقی افتاد که شما به چنین ایده ی فیثاغورثی رسیدی بچه جان؟ نخیر اینطور نیست اینجا بحث جدی است.ما مثل شما اهل دروغ نیستیم
- - - Updated - - -
حرفهام عین حقیقت بود شما برو به حال خودت گریه کن.....مثلا چه اتفاقی افتاد که شما به چنین ایده ی فیثاغورثی رسیدی بچه جان؟ نخیر اینطور نیست اینجا بحث جدی است.ما مثل شما اهل دروغ نیستیم
من از دیشب دارم این تاپیک رو دنبال میکنم منم نظر خودمو میدم ببخشید بهرحال
انسانها آزاد آفریده شدن ما هیچوقت جز جایگاه خودمان در نقش و جایگاه کسی دیگه زندگی نکردیم پس بهتره باید و نباید برای هم تعیین نکنیم
یکی سیرت طرفش از صورتش واسش مهمتره و یکی برعکس،نه اون محکومه نه این یکی حاکم
آقای نیکمرام هم که ظاهرا تصمیم خودشون رو گرفتن و وقتی بعد از 3سال نخواستن در باور خودشون بقبولانند که این خانم محسناتی هم داره پس دیگه حرف بی فایده است چون ایشون تصمیم خودشون رو گرفتن
فقط یک موضوع هست و اون اینکه ای کاش،ای کاش قبلا به خواسته واقعی تون فکر میکردین و الکی این خانوم رو وارد بازی نمی کردین
بقول خودتون بعد از جدایی تازه راه پیشرفت واستون باز میشه اما توی این جامعه زندگی کردن واسه یک خانوم مطلقه واقعا سخته
دیگه اینبار که انگار کار از کار گذشته و تورو بخدا دفعه بعد چشمتونو درست وا کنین تا خدای نکرده یکی دیگه رو بدبخت نکنین
- - - Updated - - -
داشتن زندگی آرمانی حق طبیعی همه ماست و واسه هرکسی این ارمان جوری معنی میشه حالا هم که واسه دوستمون بودن در کنار یک همسر زیبا می تونه آرمان باشه پس بهتره دوستان خوبم دست از تحقیر و سرکوب ایشون برداریم
انتقاد بهشون وارده اما توهین یا تحقیر نه
سلام آقای نیکمرام.داستان زندگیتان را خواندم.تجربه تلخی داشته اید.امیدوارم آخر این تجربه عاقبت بخیر شوید.ببخشید من چند سوال از شما دارم.راستش برای من جواب هایش مهم هستند.1)دو دختر قبلی اگر به چه صورت به شما جواب رد می دادند؛غرور شما کمتر شکسته می شد؟ لطفا مثال بیاورید.2)یک دختر خانم از کجا می تواند متوجه شود که به دل خواستگارش نشسته؟ مثلا خانم شما از کجا می توانست متوجه این موضوع بشود؟3) گفتید که شما قدتان کوتاه است.آیا جثه ریزیا لاغری هم دارید؟ اگر همسر آینده شما هم قد شما باشد و یا کمی درشت تر از شما باشد برایتان مثبت هست یا منفی؟ممنون می شم که جواب های این سوالات را کامل بدهید.براتون دعا می کنم که حاجتتان را بگیرید.
اول اینکه زیاد ناراحت نشید از اینکه بهتون می توپن
چون اینجا اکثریت پاسخ دهندگان خانم هستن اینجور تاپیک ها سریع و تند پیش میره(با همسرتون همدردی میکنن تا باشما)
راستش منم نیومدم اینجا که تحسینتون کنم چون سهم شما از نظر من بیشتر از ۶۰ درصد هست
ولی خوشحال شدم که حداقل اینقدر مرد هستید که وقتی یکی تهمتی به همسرتون زد ازش دفاع کردید
من نفهمیدم شما چند سالتونه ؟
خیلی واضحه که هیچ مردی غیرتش اجازه نمیده که زنش بهش خیانت کنه و مرد بخاطر خوشگلیش ادامه بده و وقتی شما این حرف رو میزنید یعنی فشار زیادی روتون هست
اینکه تو این چند روز تاپیک های قدیمی مرتبط با مشکل خودتون رو پیدا کردید و توش نظر گذاشتید هم نشانه فشار مظاعف روی شما هست
به دل نشستن مهمه ولی این برای قبل ازدواجه و باید بررسیش میکردید
بعد ازدواج میگن تلاش کن تا مشکلت رو حل کنی
شما کاری برای این قضیه کردی ؟ اگه میشه کارایی که کردی تا حس خوشایند بهت دست بده بگو
حس خوشایند نسبت به همسر با نذر و معجزه به نظر من بدست نمیاد بلکه با تلاشه
ایا همسرتون بعد اینکه فهمیدند برای شما جذابیت جنسی ندارند تغییری در رفتار یا ارایشون صورت گرفت ؟
منم بهتون پیشنهاد میکنم به یه مشاور جنسی مراجعه کنید که تلاشی برای این قضیه کرده باشید
اتفاقا آقای ناآشنا تو این تاپیک آقایون هم خیلی عصبانی شده بودندها!!! j
مثل اینکه شما دقت نکردین.حتی بعضی خانم ها مثل خانم میشل خیلی لحنشون آرام تر بود.
من تو چند تا از پست های دیگه شما و بعضی آقایون این ذهن خوانی را دیده ام.صحیح نیست که مطلبی را به صورت مطلق نسبت بدهیم .مثلا بگیم چون خانم ها عاطفی ترند پس لزوما در تمام تاپیک ها احساساتی عمل می کنند و نظرشون منطقی نیست.(البته کلی می گم ها.منظورم شخص شما نیست)
در صورتی که به عینه من توی تاپیک های این تالار از نظرات مفید خیلی خانم ها استفاده کردم.به خصوص خانم شیدای عزیز.
آقای مصباح الهدی من متاسفانه زیادی عاطفی ام...خب طبیعتا فکر میکنم و به همه دخترها توصیه میکنم برای اینکه طرف خواستگارشون ضربه نخوره بهتره یکبار باهاش رودر رو حرف بزنن و خیلی راحت بگن ما به شما علاقه ای نداریم...اینگونه صداقت بسیار پسندیده است....جثه خوش فرمی دارم.قد کوتاه هستم ولی چهارشانه ام نه ریزه. .خانم من هیچ راهی نداشت که بفهمه بهش راغب نیستم.خیلی عاطفی بودن من باعث شد نتوانم بهش بگم....
نا آشنای دردآشنا,بله ما پیش مشاور های مختلف و پیش اورولوژیست رفتیم و خیلی همیشه شب و روز بهشون ابراز احساسات میکردم اما بهر ترتیب موفق نشدیم
- - - Updated - - -
آقای مصباح الهدی من متاسفانه زیادی عاطفی ام...خب طبیعتا فکر میکنم و به همه دخترها توصیه میکنم برای اینکه طرف خواستگارشون ضربه نخوره بهتره یکبار باهاش رودر رو حرف بزنن و خیلی راحت بگن ما به شما علاقه ای نداریم...اینگونه صداقت بسیار پسندیده است....جثه خوش فرمی دارم.قد کوتاه هستم ولی چهارشانه ام نه ریزه. .خانم من هیچ راهی نداشت که بفهمه بهش راغب نیستم.خیلی عاطفی بودن من باعث شد نتوانم بهش بگم....
نا آشنای دردآشنا,بله ما پیش مشاور های مختلف و پیش اورولوژیست رفتیم و خیلی همیشه شب و روز بهشون ابراز احساسات میکردم اما بهر ترتیب موفق نشدیم
- - - Updated - - -
بهرحال شما در ذهنتون از ما هیولا ساختید....ای خدا....من که آزارم به مورچه ای نمی رسید!!!!ضمنا غرور من از جنس عاطفی است.وگرنه هرگز به مال و منال و جایگاه و.... ننازیدم...... اما من امیدم را به لطف پنهان خداوند سبحان از دست نداده ام....گرچه صائب ميروم سامان نوميدي كنم..زلفش به دستم ميدهد سررشته ي آمال ها!!!:310:خ
به نام خدا
سلام
تاپیک شما رو که خوندم و از طریق نوشته هاتون کمی با خصوصیات شما آشنا شدم ، اولین چیزی که دلم براش سوخت همین نام کاربری شما بود! به نظر میاد دو کلمه پرمفهوم "نیک" و "مرام" مظلوم ترین قربانی این تاپیک هستند! لطفا جهت جلوگیری از مخدوش شدن بعضی مفاهیم پاک انسانی ، از مدیریت سایت درخواست کنید که نام کاربریتون رو عوض کنند!
و اما در مورد مسئله شما :
دیروز کمی وقت گذاشتم و از تمام پستهای شما چه در این تاپیک و چه در تاپیکهای دیگران نت برداری کردم ، با مروری به نوشته های شما ، باید عرض کنم که جمع تضادها و خطاهای شناختی و رفتاری ، بارزترین خصوصیتی هست که نوشته های شما رو در بر گرفته!
کثرت خطاهای فکری و رفتاری شما به قدری هست که فضای مجازی ظرفیت بررسی و حل اونها رو به طور کامل نداره ، پس پیشنهاد میکنم که حتما و حتما به صورت انفرادی طی جلسات متمادی با مراجعه به یک روانشناس متبحر و معتقد ، پیگیر رفع اساسی این مشکلات باشید که نه تنها تاکنون بلکه در ادامه زندگی فردی و اجتماعیتان عامل اصلی آسیبهایی به خودتان و دیگران بوده و خواهد بود.
در زیر به صورت فهرست وار به بعضی نکات در میان نوشته هایتان اشاره گذرا خواهم داشت. لطفا با دقت و بی توجه به هیاهوهای موجود در ذهنتان بارها و بارها آنها را مطالعه نمایید تا شاید گره های کارتان را از میان نوشته های خودتان بدست آورید.
در اغلب جملات شما مفهوم مطرح شده در ابتدا یا میانه جمله ، توسط کلمات انتهایی در تضاد بسیار قرار میگیرد ، کمی شبیه به نوسان میان دو قطب متضاد سخن میگویید و ظاهرا رفتار نموده اید. و یا با مفاهیم غیر واقعی نتیجه گیری مینمایید.
مثلا :
* ذکر مذهبی بودن --- و در مقابل نگاه نافذ به زنان داشتن و هوس دست زدن به آنها!!
* ذکر عاطفی بودن --- و نبود کوچکترین عاطفه انسانی نسبت به دختر انتخابی خود!
* ظاهرا اهل نماز شب بودید --- ولی نماز صبح تان را به زور میخوانید!!
* در جایی گفتید که : همسرم را به خاطر ایمانش انتخاب کردم --- ولی ملاکهای غیر ایمانی را به دیگران در تاپیکشان برای انتخاب همسر توصیه مینماید!
* عدم داشتن کوچکترین تصور صحیحی از زندگی با همسر خیانتکار اما پری چهره و زیبا!!!!
* در جایی موقعیت پدر و سطح خانوادگی به وضوح با فخر بیان میشود --- و در جایی دیگر با صفت سادگی پدر را به پایین می آورید
* ادعای برتر بودن در بسیاری از ابعاد دارید --- دریغ از توانایی به دوش کشی وظیفه حداقلی کارکردن و تامین مخارج همسر!!
پسر خوب!!! آدم مذهبی هیچ وقت خیره به زیبایی زنان دیگر نمیشه چه برسه به طراحی ذهنی تماس با اونها!
اینهمه از فضل پدر گفتید و از اندام زیبایتان! ... آیا تا به حال با خود خلوت کرده ای که فضل خود را نیز بشماری!!! و به کارگیری!؟؟ زنان با اندام زیبای مردان به آرامش نمیرسند ، بلکه جنم مرد بودن هست که آرامش بخش زنان میباشد! هر چند بعید میدانم منظور این حرف رو درک نمایید ، چراکه نسخه شما برای بهبود زندگیتان درک طرف مقابل نیست بلکه مردن طرف مقابل هست! (این را از نوشته خودتان اقتباس کردم!)
در تاپک یکی از اعضا چنین نوشته اید :
"دوست عزیز من هم سه سال و نیم پیش دختری را تو دانشگاه دیدم و اول بیشتر از سر کنجکاوی باهاشون ارتباط گرفتم بعد فهمیدم بی نهایت عاشقمه...بخاطر اینکه ضربه نخوره باهاش ادامه دادم ....... خانواده فوق العاده بدبختی هم داشتند ولی ما از خانواده های منتفذ هستیم. .........در کل زندگی تلخی بود و به شدت به افسردگی و خودارضایی و ...دچار شدم .الان که قیدشو زدم خیلی سرحالتر و هدف دار تر شده ام و تنها بابت این خودم را سرزنش مکنم چرا زودتر به داد خودم نرسیدم."
و اما اصل مشکل برای شما در همین نوشتارتان در بالا کاملا آشکار هست ..
برادر گرامی! کسی که بیشترین آسیب رو رسانده و دیده خود خود شما هستید!!!
اون دختر سابق و همسر فعلی شما ضربه خورده ولی شما که دچار خودارضایی در حالت تاهل شدید به نظر میاد ضربه فنی شدید! و بدتر آنکه خودتون رو سرزنش میکنید که چرا زودتر به این راه نپرداختید!!!! بدبختی واقعی همین خوب دیدن اشتباه خود است نه پایین بودن سطح تشخص خانواده همسرتان (البته با عینک شما نه یک آدم منصف و نرمال!)
ضمنا کاملا پیداست که شما با قرآن و مفاهیم آن در زندگی کمی تا قسمتی زیاد! نا آشنا هستید ، لذا توصیه میکنم که وقتی یک آیه قرآن را حتی ترجه درست آنرا نمیدانید در نوشته هایتان به دیگران بکار نبرید.
در جایی نوشته اید : "در قران به صراحت امده که اگر ادامه زندگی مشکل .شد از هم جدا شید که خدا از فضل خود هر دو را بی نیاز میکند."
پسر استاندار متنفذ کشور اسلامیمان ایران!! ... اگر فقط یکبار ترجمه این آیه مورد اشارت رو میخوندی حتما متوجه میشدی که اون آیه که خدا از بی نیاز سازی بنده اش از فضل خویش گفته ، در مورد ازدواج هست نه طلاق!!!!
بسیاری از خطاهای شناختی شما دقیقا مانند همین ترجمه وارونه فوق الذکر میباشد که برایتان به صورت فرض درست مینماید ، لذا از فرضهای غلط ، نتایج و احکام غلط نیز صادر مینمایید. این مثالی بود برای درک کلمه "خطای شناختی"!
و اما کلام آخر :
1- پیگیری رفع بیماری مهلک خودارضایی که در آینده نیز برایتان مشکلات بسیار دیگری نیز ایجاد خواهد کرد.
2- خلوت با خود و نوشتن خصوصیا خوب همسرتان و خصوصیات بد خودتان. در ابتدا بسیار سخت خواهد بود اما اگر میخواهی که در زندگی با همسر و یا همسران آینده سرافکنده نشوی تلاش کن ببین میتونی حتی یک برگ کاغذ از خودت بنویسی!
3- رجوع به انسان هایی خودساخته ، برای رفع مرض مهلک غرور!!!!
4- دوری جستن از هر گونه توجیحات مذهبی خودساخته!!
5- روان درمانی اضطراب و افسردگی با مراجعه ابتدایی به روانشناس بالینی
6- انجام ورزشهای سخت و انسان ساز مانند کوهنوردی (ایلام طبیعت بلوطی بسیار بکری داره ، قدرش رو بدون و استفاده کن)
7- تلاش بی وقفه برای استقلال از امتیازات پدر و تکیه به داشته های مادی و معنوی خود.
و ....
در پایان باید به خصوصیت خوبت هم اشاره کنم و اون تحمل خوبت در برابر انتقادهای تند و آرام تاپیکت! هست. اینو آخر گفتم که شیطان درونت از طریق ابزار غرور چشمات رو به واقعیت پستها نبنده!
.
.
.
.
در پناه حق.
حرفهاتون برخي از آنها در گلوی خودم گیر کرده بود.....انتقاداتتون زیبا و سازنده و تازه بود.....البته به برخی حرفهاتون نقد دارم...اما امیدوارم بشود راهی یافت....بهرحال ممنونم که اینقدر برای من وقت گذاشتید
- - - Updated - - -
آرام عزیز!.. بخواهم واقع بینانه بگویم بسیار درست گفتی .مخصوصا از رد حرفم در مورد آیه قران که خوب خاطرم نبود انتقاد زیبا و بجایی کردی ...من غرور و خودبزرگ بینی آنطور که شما فکر کنید ندارم.زیاد هم به جایگاه اجتماعی پدرم بها نمیدهم من فقط آن را ذکر کردم.و در پاسخ به آنهایی که مرا ناتوان از جلب توجه میدانستند و با عینک جامعه ی خودمان به این مسایل اشاره کردم....وگرنه من ارتباط صمیمانه تری با خانواده همسرم داشتم.اینکه گفتم خانواده فوق العاده بدبخت...خوب حقیقتی بارز با عینک دیدگان جامعه ی ما بود! از باب حقیقت گویی گفتم....اما مشکل واقعی من مسایل احساسی و ارتباط بود .صداقتم در ادعایم از این جا مشخص میشود که من بی پرده از مکنونات ناخوشایند قلبی خویش پرده برداشتم....همه هم مرا به باد انتقاد گرفتند....ولی واقعا شما جان کلام را گفتید....من در ریشه کنی برخی عادات نادرستم باید تلاش کنم....
- - - Updated - - -
مهربونی....تو هم یه دو جمله بنویس برای ما....
آقای آرام با تشکر از صحبت های زیباتون
من واقعا استفاده کردم
چون طرف مقابل من هم بسیار شبیه آقای نیکمرام هستن، مخصوصا تشابه نظریات و طرز فکرشون، چشمم به واقعیت ها باز شد
مطمئنن تصمیم درست تری میگیرم!
از آقای نیک مرام هم عذرخواهی میکنم که فضای تاپیکشون رو اشغال کردم ولی تشکر از جناب آرام لازم بود...
سلام
بنظر من همه ما مجموعه ای هستیم از تضاد ها و دلیل نمیشه که انسان کاملی باشیم. هر کس داخل ذهن خودش اینجور فکرایی میکنه که حالا اقای نیکمرام جرات نوشتنشون رو داره. لازم نیست همش صحیح باشه ،ولی اینجوری فکر میکنه دیگه.
فقط چیزی که مهمه اینه که بنظر اغلب این جمع ایشون با انصاف برخورد نمیکنه.:81:
اما خوب ایشون هم زندگیش بهش فشار اورده که اومده و ما مشورت میخواد .
آقای نیک مرام خود شما قبلا غرورتون شکسته شده و میدونید چقد سخته.
از طرفی با طلاق شرایط برای شما هم سخت تر میشه. الان شاید بخاطر فشار ج هست که فکر میکنید همسرتونو نمیبینید دارید پیشرفت میکنید.
اما بعد طلاق دید مردم هست. وضع مالیتون بدتر میشه. کمتر برای مردم قابل اعتماد هستید. کسی که شما رو دوست داره از دست میدید. طلاق رو خدا (تا حد ممکن) دوست نداره. و بعد طلاق شاید اونقدر موقعیت های ایده الی سراغ شما نیاد و تبعاتی داره.
به نظر من بشینید با همسرتون محبت امیز و طوریکه ناراحت نشه (چون ایشون هم کمالات زیادی دارن. فوق لیسانس یه رشته خوب هستند.متدین و مهربان و خانواده دارای نفوذ شما ایشونو پذیرفتن...) بهش مشکلتونو بگین که از لحاظ جنسی تحت فشار هستین و بهشون کششی ندارید.
ایشون حالا نمیتونه پوستشو رنگشو عوض کنه. ولی خوب میتونه فرم هیکلشو با روش ها طبی چاقی لاغری جراحی های اندام ها و صورت و ... و پوشیدن لباس های مورد پسند شما یا ارایشی که شما دوست دارین در بیاره یا کدوم بازیگرو یا.... رو نگاه کنه تا یاد بگیره.چون اینجور چیزا اکتسابی هم هست.
ایشونم احتمالا نخان همسر شونو از دست بدن. من میدونم خانمها روی این چیزا چقد حساسن. دوستای من فقط با یک بار حرف دوست پسر شون چندکیلو چاق یا لاغر میشن. اینجا که پای زندگیشونم مطرحه .ولی خیلی حاد هم بهش نگید که بشکنه. شما که مذهبی هستید میدونید شکستن دل مومن چقد گناه داره.اونم کسی که 3سال محرم شخصیترین مسایل شما بوده.
نهایتا اگر بعد از یه مدت نتونست با شما اداپته شه یا شما هنوز همین طرز فکرو داشتین میتونید به جدا شدن هم فکر کنید.
البته شما هم منفعل نشینید تا اون خودشو عوض کنه. از خدا بخواید کمکتون کنه و برین سمتش. سعی کنید همین رنگ پوستو دوست داشته باشید.همین چهره رو عاشق بشید. چهره ای که شما رو ساخت پس از له شدن شخصیت و غرورتون. و .... . سعی کنید به خانم های زیبا و تصاویر و فیلم های محرک نگاه نکنید.چون شما ملتهبید و این اتیشیه روی التهاب شما.همینطوری پیش برید
و نهایتا اگر پای جدایی پیش اومد همه حق و حقوقشونو بهشون بدین.ایشون جسم روح آبرو اعتبار عشق همه چیشو به پای شما گذاشته.تقصیر ایشون نیست که به دل شما نمیشینه. شما خودتون اون اول باید دقت میکردین که نکردین و حالا پیش اومده. پس لطفا با انصاف باشید
انشالله خدا هم کمکتون کنه.:72:
ظرفیت تاپیک ها در تالار 50 پست می باشد و مراجع می بایست تاپیک را مدیریت کند تا در 50 پست تا حدودی به نتیجه گیری برسد ، لذا جناب نیکمرام درخواست می گردد ، در یک پست جمع بندی خود را اعلام نمایید تا سپس تاپیک قفل شود و در صورت نیاز به گشودن تاپیک جدید ، مدیریت نموده تا تعداد پست ها از حد مجاز عبور نکند
نکته : به غیر از پست جناب نیک مرام پست های بعد از این پست حذف خواهد شد :305:
چقدر یاسی خانم عالی و برازنده و دلچسب و بدون کینه و پرمغز نوشتید.در عین انتقادی بودن کامل بدون خرد کردن شخصیت یک نفر مشکل دار نوشتید....بهتون تبریک میگم.اگر کل این تایپیک فقط حرف شما بود برایم کفایت میکرد....من همانطور که فرمودید کارهایی شروع کرده ام .همانطور که در تایپیکم نوشتم کمک خدا را هم حس کردم..حال اگر موفق شدیم و زندگی ما ردیف شد که صد البته آرزومه شما اگر قابل دانستید از ما شیرینی دریافت میکنید.....با تشکر
- - - Updated - - -
با سلام و تشکر از همه دوستانی که دلسوزانه تلاش کردند بنیان یک کاشانه را با نصایح و انتقادات صربح خویش از فروپاشی مصون بدارند.....ااما دوستان در درک رنج و عذاب روحی عاطفی و جنسی شدیدی که من طی سه سال گذشته با آن مواجه بودم عاجز بودند....البته زندگی ما هنوز رسما پایان نیافته و تلاش هایم را جهت اصلاح فردی خودم طبق نظرات ارایه شده توسط کاربران محترم را ادامه میدهم...به نصایح دوستمان آرام و یاسی قطعا عمل میکتم و به قول یاسی سمت خدا میروم .همانطور که قبلا صادقانه عرض کردم بشارتی هم دریافت نموده ام.
اما
در هر صورت تا هفده اسفند ماه نتیجه مشخص می شود....اگر آن روز دادخواست طلاق دادم دیگر این کاشانه فرو میریزد....اگر هم این کاشانه فرو بریزد نظریات شما دوستان بسیار مرا کمک کرد که بتوانم وجدان کلی جامعه را بسنجم و ظرفیت پذیرش طلاق در جامعه را درک کنم.نتیجه این بود که اگر همسرم را طلاق دادم در جمع دوستان و فامیل مسایل و اشتهای درونی ام را برملا نکنم و سعی کنم مساله را جور دیگری وانمود کنم که پرستیژ اجتماعی ام در جامعه آشنایان حفظ شود وخصوصا روحیات دخترخانم ها را فهمیدم که چگونه آنها را در خصوص طلاقم توجیه کنم که من را انسان بی وجدان و ظالم نبینند.وبتوانم در جلب نظر مثبت دختر بعدي موفق باشم..
فعلا شروع کرده ام درس و ورزش را به امید اینکه همه چیز اصلاح شود
,,,,گرچه صاىب ميروم سامان نوميدي كنم ..زلفش به دستم ميدهد سررشته ي آمال ها
:104: