-
بله، کاملا موافق هستم با شما. به خاطر همین بود که تو قسمت مزایای جدایی نوشتم که میتونم رو خودم کار کنم، آرامش قبلیم رو به دست بیارم و دوباره خود قبلیم بشم، چون کاملا حس میکنم که چقدر ضربه خوردم. اما همه اینها مستلزم اینه که دیگه با اون نباشم. درسته؟ من دیگه کشش ندارم ۲ نفر رو درست کنم. میدونین منظورم چیه؟
- - - Updated - - -
از شما هم عذر میخوام اگه یک مقدار با جبهه گیری صحبت کردم، چون اول به من گفتید که برای جدا شدن ما به کسی کمک نمیکنیم مگر اینکه قضیه کاملا روشن بشه، و من هنوز تو این ذهنیت هستم که شما میخواید من رو تشویق به موندن کنید.
- - - Updated - - -
تست خانواده همراه رو که فرمودید، مطالعه کردم و البته مطالب مفید زیادی هم داره که باید وقت بذارم بیشتر روش، اما جهت اطلاع شما، تستی رو که انجام دادم، تقریبا تمام جوابام منفی بود و نه مثبت !! البته میدونم فقط به این نمیشه بسنده کرد، اما برای اول کار خواستم روشن بشه اصلا تو چه مرحلهای هستم
-
راستش سیاست تالار در اینه که ما هیچ کدوم برای مراجعه کننده تصمیم نمی گیریم بلکه عواقب خوب و بد هر تصمیم رو بهش گوشزد می کنیم (حال این تصمیم در مورد ازدواج باشه یا موندن در یک رابطه یا ترک اون فرقی نمی کنه). اون هم به خاطر اینه که هیچ کس جز مراجعه کننده مورد ضرر یا نفع در هر تصمیمی نیست و اونه که به تمام ابعاد زندگیش (حتی اون ابعادی که اینجا نمی تونه بنویسه) آگاهه.
در مورد تست هم من با توجه به پستهاتون به نظرم رسید در مورد خیلیهاش جوابتون مثبت خواهد بود. توی پست بعدیم سعی می کنم اون نکات در پستهاتون که منجر به این تفکر شد رو پر رنگ می کنم (البته سر فرصت). ممنون که جواب سوالات رو دقیق دادید.
-
ممنون از توجه و تمام زحماتتون. درک میکنم این سیاست رو که اینجا برای هیچکس تصمیم گیری نمیشه، اما کلا ظاهراً همه تمایل دارن برای حفظ زندگی زناشویی و بهبود روابط به آدم کمک فکری بسیار زیادی بدن، اما کسی که میخواد جدائی رو انتخاب کنه حق نداره توقع داشته باشه بهش راهکار بدن که چطور این کار رو انجام بده یا اینکه چه کار کنه که کمترین آسیب به هر دو طرف وارد بشه.
الان هم تمام صحبتها رو محور اعتیاد اون داره میچرخه و همه حالات و شرایطش داره تعمیم داده میشه به اون موضوع، امیدوارم به مبحث اصلی برگردیم چون نمیخوام پستم به این دلیل که از موضوع اصلی سوالام منحرف شدیم بسته بشه، چون اصلا به هیچ وجه دلیل جدا شدنم اینا نیست.
-
Deljoo Deltang aziz
مطالبی رو که معرفی کردین با دقت مطالعه کردم و بسیار مفید و کمک کننده بود. خیلی ممنون از لطفتون
- - - Updated - - -
ممنون میشم اگه سایرین هم نظری دارند ابراز کنن، ممنون
-
سلام، نمیدونم چرا برام کامنت نمیذارین، حتما یه دلیلی داره، دیگه مهم نیست. خودم رو راضی کردم، بهش میگم، البته باید اول ببینم چطوری اصلا باید مطرح کنم باهاش، بعدش هم میرم، بالاتر از سیاهی هم که رنگی نیست ظاهراً. ممنون از دوستانی که همفکری کردن با من.
-
سروین جان
من یکی از کسانی هستم که تاپیک شما را می خونم و منتظر نتیجه ام.
متاسفانه شرایطتون طوری نیست که بشه راهنمایی کرد.
فکر می کنم مشاوره حضوری لازم باشه.
چون شما همسرتون را خیلی زیاد دوست دارید.
مشکلی هم با خیانت یا اعتیاد ایشون ندارید.
مشکل شما با شخصیتش هست که به قول خودش "همینه" قابل عوض کردن نیست مگر این که خودش بخواد و تلاش کنه.
اتفاقا من هم منتظر بودم یکی از کارشناسها به تاپیک شما بیان، ببینم نظرشون چیه
که متاسفانه کسی نیامد.
-
ممنون شیدای عزیزم،
بله متوجه هستم شرایط پیچیدست، اما همینکه یک نفر مثل شما لطف میکنه و این رو به زبون میآره یک کم دلگرم کننده است، اما وقتی هیچ جوابی نمیشنوم بیشتر گیج میشم. به هر حال ممنون از تو.
-
خوب اگر نی خواهی دیگه روی مساله اعتیاد همسرت صحبت کنیم منم دیگر روی اون مانور نمی دم. فقط می خواستم بگم این تعارض هایی که داری احتمال زیاد در اثر زندگی در کنار یک معتاد هست و اگر بتونی اختلالی که در سیستم تصمیم گیریت بوجود اومده رو اول حل کنی و بعد در مورد جدایی یا ادامه فکر کنی در صورت جدایی یا ادامه بعدا دچار پشیمانی و پریشانی نخواهی بود. این نقل قول از مدیر رو در مورد یک مراجعه کننده که در مورد جدایی و ادامه سر گردان بود مثل دلایل شما برات می ذارم. به لینک های داخلش هم نگاهی بیانداز درمورد حل تعارض ها:
نظر مدیر کل همدردی:
چنین رهنمودهایی به مراجع، مورد تایید همدردی نیست.
علت اینست که تصمیم گیری مراجع بر اساس توانایی هایش انجام می شود و نه صرفا آگاهی هایش.
و درک این توان صرفا با خود مراجع هست.
همانطور که ازدواج آگاهی، بلوغ و توانایی می خواهد ، جدایی هم نیاز به آگاهی و مهارت و توان دارد.
اینکه وضعیت خودمان را با حرفهای مراجع قیاس کنیم و دقیقا همان نسخه را بپیچیم گاهی لطمات و ضررهای جبران ناپذیری را بر مراجعان می زند. (تاپیک آفت های مشاوره پست شماره 12 ، انتقال متقابل)
مراجع دارای تعارض اجتناب گرایش هست. می دانید این تعارض به هنگام جدایی قسمت گرایشش تقویت می شود. و ممکن است مراجع را از هم بپاشد.(چگونه بر تعارض هایمان فائق آئیم)
شما عبارت ذیل را از سخنان مراجع خوانده اید؟!
http://www.hamdardi.net/images/style...quote_icon.png نوشته اصلی توسط violet02 http://www.hamdardi.net/images/style...wpost-left.png
ولی وقتی این موضوعاتو فراموش میکنم و بهشون فکر نمیکنم، میدوام میرم خودمو توی بغلش جا میکنم. گاهی اوقات وقتی شبا خوابه میرم یواشکی توی خواب بوسش میکنم. اکثر اوقات هم از خواب میپره و میترسه وقتی میبینه موهای من ریخته روی صورتش :) دوسش دارم... خیلی... نمیتونم به هیچ کس به جز اون یا بعد از اون فکر کنم. نمیتونم فکر کنم که نباشه. عکسای بچگیشو واسه خودم توی یه فایل مخفی سیو کردم و گاهی وقتا میرم برای صدمین بار نگاهشون میکنم.
عروسکی رو که توی اولین روزای آشناییمون واسم آورده بود زدم و شکستم با دستای خودم هزار تیکه ش کردم، نیم ساعت بعد با گریه دونه دونه تیکه هاشو جمع کردم و هنوزم که هنوزه اون تیکه هارو دارمو نگهشون داشتم و تا آخر عمرمم نگهشون خواهم داشت.
نمیتونم اجازه بدم هیچکس پشت سرش بد بگه. حتی اون زمان که دنبال طلاق بودم دلم نمبخواست هیچ کس حتی به شغلش توهین کنه. دلم نمیخواست حتی هیچکس از وسواسش حرف بزنه. با خودم فکر میکنم اگه من جدا شم حاضر نیستم جلوی غریبه ها حتی یه جمله ازش بد بگم یا حتی اجازه بدم پدر و مادرم واسه دیگران توضیح بدن که چرا ما ازهم جدا شدیم.
....
بزرگترین مشکلی که واسه طلاق دارم اینه که نمیتونم هیچ کس دیگه ای رو جایگزین اون کنم و شک ندارم که هر کس دیگه ای که جای اون باشه من هرگز نمیتونم از یاد و خاطر همسرم بیام بیرون و شخص دیگه ای رو به جای اون به زندگیم راه بدم. میدونم که مدام با همسرم مقایسه ش خواهم کرد و مدام دوست خواهم داشت که از حال همسرم خبر داشته باشم. طلاق رو از لحاظ منطقی به خودم واجب میدونم و از لحاظ احساسی غیر ممکن. دوست دارم پدر بچه م فقط شوهرم باشه حتی دلم میخواد قیافه بچه م شبیه پدرش بشه ولی دلم نمیخواد به خاطر بیماری پدرش آسیب ببینه و مثل بچه های عادی زندگی نکنه.
- - - Updated
- - - Updated - - -
در مورد اینکه چرا برات پست از طرف کارشناسها نیست فکر می کنم یک علتش اینه که عنوان تاپیکت گویای مشکلت نیست و کسی تا داخلش نیاد نمی تونه حدس بزنه در مورد طلاق است.
-
sarvinعزیز.
من دقیقا دقیقا همین مشکلو دارم.تازه شوهر من هیچوقتم نتونسته بهم ثابت کنه دوسم داره.اما باز من واسش میمیرم.از یه طرف علاقه شدید.از طرف دیگه له شدن زیر فشار زندگی ای که واسم ساخت.
توروخدا اگه به یه نتیجه ای رسیدی به منم خ بده.
تاپیک من: احساس میکنم وسط این همه مشکل گم شدم!!!!
-
Deljoo deltang aziz
ممنون از اینکه وقت میذارین با دقت و حوصله راهنمأیم میکنین،
کاملا موافق هستم با شما، باید دقیق رو خودم و تمام جنبه هایی که بهش اشاره فرمودین کار کنم. الان اصلا زمان این نیست که بخوام تصمیم یا اقدام غلطی رو مرتکب بشم. با اینکه خیلی خسته شدم تمام این سالها، اما با شناختی که از تواناییهای خودم دارم میدونم که اگه راه درست رو پیدا کنم تا آخرش میرم. الان اما اصلا نمیدونم چطور باید باهاش مطرح کنم این قضیه رو؛ یعنی حتی اگه خودم رو بتونم راضی کنم که جدا شم، تازه چالش اصلی شروع میشه. مطالبی رو که فرمودین با دقت مطالعه میکنم، شرح حالی رو هم که خوندم، واقعا شامل حال من میشد.
در مورد عنوان تاپیک باهاتون موافقم، اما خوب اون لحظه که تاپیک رو زدم واقع احتیاج داشتم یک نفر من رو سر عقل بیاره.
خیلی ممنون بابت همه چیز و امیدوارم باز هم همراهیم کنین تو این هفت خان رستم که باید ازش رّد شم.
Elham azizam
عزیزم درکت میکنم، اصلا آسون نیست، دارم میبینم که چطور آدم رو پیر میکنه. امیدوارم شرایط بینتون بهتر بشه و هر دو در کنار هم به عشق و آرامش برسید، به حال مطمئن باش هر کمکی از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم
-
به پیشنهاد دوستان یک تاپیک جدید با عنوان مناسب ایجاد کردم، لطفا باقی داستان رو از لینک زیر پیگیری کنید. منتظر نظراتتون هستم. ممنون:
http://www.hamdardi.net/thread-30809.html#post301257