دروغگویی و اختلالات روانی

دلم میخواد با خانم یا آقای samanis دعوا کنم !!! از یه طرف نمیخوام ظرفیت تاپیک نسرین خانم پر بشه ... اما نمیتونم بی تفاوت بگذرم !

samanis عزیز !

شما همه پست های نسرین رو خوندی که اینجوری پست میذاری؟ بدون توجه به احساساتش و تصمیمش؟ ایشون تصمیم گرفته ! یه تصمیم مهم و سخت. خیلییییییییی هم بیشتر از من و شما وظیفه مادریش رو میدونه و احساس مسئولیت میکنه...

اگه تا حالا صبر کرده و شاهد اذیت شدن بچه اش بوده و ذره ذره آب شده به امید این بوده که بچه اش بی پدر، بزرگ نشه...نه از سر بی توجهی به بچه اش و فکر کردن به خواسته ها و نیازهای خودش...
ایشون تصمیمش رو گرفته !!! بعد شما میای میگی من کار ندارم چه تصمیمی میگیرین !!!
این برخورد شما شایسته کسیه که بی توجه به آینده بچه اش هنوز اصرار به ادامه داشته باشه...نه ایشون که تصمیمش رو گرفته.
کی گفته نسرین دلش میخواد کتک بخوره و تحقیر بشه که واسه بچه اش آرزوی پدرمادر بالیاقت میکنی؟

دوست گرامی.

لطفا ملاحظه شرایط بد روحی طرف مقابل رو بکن. ممکنه با هر حرفی به هم بریزه...شاید فقط برای درددل میاد اینجا...

وای بچه ها بعد از یکسال که حتی نیومده یکبار دم در که بگه بچه رو میخوام ببینم پدری که 1 ساله نفقه نداده رفته شکایت کرده از من بخاطره بچه رفته کلانتری امروز از کلانتری زنگ زدن گفتن یا بچه رو مییارید یا حکم جلبشو داریم مادرشو میبریم
خدایا آخه این چه امتحانی
دارم میمیرم بچه مو بردن
چند بار تهدید کرده بود سر بچه که میبرمش برای همیشه یا بچه رو تا ازت نگیرم کاری نمیتونم بکنم مثل یه باج
دعاکنید بچه مو بیاره امروز عصر برگردون
خدایا من باید تاوان چیه بدم منو مامانم داریم زار میزنیم
خدایا آخه این مرد از کجا اومد آخه این چه زندگیه آخه این چه سرنوشتیه



اونایی که من براشون عزیزم فقط برام دعا کنید من بمیرم
الان که قک میکنم میبم هیچی تو دنیا با ارزش تر از پسرم نبود :54::54::54::54::54::54::54::54:
حاضرم بخاطرش هنوزم منتظر معجزه بمونم :54::54::54::54::54::54::54:
حاظرم بخاطرش تا آخر عمر ازدواج نکنم:54::54::54::54::54::54::54:
حاضرم با اینهمه اذیت باباش اگر بیاد شر شروط منو برای بازگشت قبول کنه بر گردم :54::54::54::54::54::54:که البته این کار نمیکنه :54::54::54::54::54::54:

- - - Updated - - -

وای بچه ها بعد از یکسال که حتی نیومده یکبار دم در که بگه بچه رو میخوام ببینم پدری که 1 ساله نفقه نداده رفته شکایت کرده از من بخاطره بچه رفته کلانتری امروز از کلانتری زنگ زدن گفتن یا بچه رو مییارید یا حکم جلبشو داریم مادرشو میبریم
خدایا آخه این چه امتحانی
دارم میمیرم بچه مو بردن
چند بار تهدید کرده بود سر بچه که میبرمش برای همیشه یا بچه رو تا ازت نگیرم کاری نمیتونم بکنم مثل یه باج
دعاکنید بچه مو بیاره امروز عصر برگردون
خدایا من باید تاوان چیه بدم منو مامانم داریم زار میزنیم
خدایا آخه این مرد از کجا اومد آخه این چه زندگیه آخه این چه سرنوشتیه



اونایی که من براشون عزیزم فقط برام دعا کنید من بمیرم
الان که قک میکنم میبم هیچی تو دنیا با ارزش تر از پسرم نبود :54::54::54::54::54::54::54::54:
حاضرم بخاطرش هنوزم منتظر معجزه بمونم :54::54::54::54::54::54::54:
حاظرم بخاطرش تا آخر عمر ازدواج نکنم:54::54::54::54::54::54::54:
حاضرم با اینهمه اذیت باباش اگر بیاد شر شروط منو برای بازگشت قبول کنه بر گردم :54::54::54::54::54::54:که البته این کار نمیکنه :54::54::54::54::54::54:

- - - Updated - - -

نتوسنتم مجنون بودنشو ثابت کنم آخه واقعا که مجنون نیست
کاشکی روز اول که رفتم پزکش قانونی پسرمم میبردم چرا این کار نکردم چرا چرا چرا
چرا همش بهش فرصت دادم
چرا فک میکردم اون آدم خوبیه
چرا همش ازش گذشتم که الان بتونه بچه رو بگیره بعد از 1 سال 1 ماه

- - - Updated - - -

خدایا بچه بی پناهم به تو سپردم یا فاطمه زهرا خانومم من یه دایه هستم شما مادر این بچه هستید خودتون مواظبش باشید

:54::54::54::54::54:

چرا نرفتم جای کتکاشو نشون بدم الهی برات بمیرم

- - - Updated - - -

الام وکیلم اومد گفت حتی پزشکی قانونی هم داشتی پدر میتونه فرزندشو بزنه تا جایی که کودک آزاری نشه ینی هرزو بدنش کبود نباشه
الهی بمیرم برات
البته میدونم الان بخاطره لجبازی هم که شده خیلی بهش میرسن بزار برسن بزار بفهمن اونام مسئولن اونم پدرش حالا شوهر من نباشه ولی بابای این بچس

- - - Updated - - -

باور م نمیشه که انگاری واقعا داره تمام پل ها فرو میریزه

- - - Updated - - -

باورم نمیشه انگاری داره تموم میشه

- - - Updated - - -

گل آرا
جان ممنونم ازت
واقعا متاسفم برای اونایی که فکر میکنند من اگه انقدر موندم توی اون زندگی به خاطره خودم بوده





- - - Updated - - -

7- برای چی یکسال نیومده بچشو ببنه ؟ عاطفش کجاست پس؟ چه طوری دوم اورده ؟

باید بگم که عاطفش بعد از یکسال یک ماه مشخص شد
یادش اومد پدر

چرا چاقو رو ننوشتم با اینکه توی پزشکی قانونی تایید شده بود

خدایا خودت مواظبش باش

- - - Updated - - -

یه حرف دیگه هم هست که بنده خودم خواستم مهریم 14 سکه باشه برام فرقی نمیکرد طرف مقابل کی باشه پسر پولدارم بود باز میگفتم 14 تا چون اصل بر مبنای چیز دیگه ای ساخته بودم و یه جور دیگه فکر میکردم که متاسفانه در این زمانه این فکرا حماقت محسوب میشه آدما اینجوری که ما فکر میکنیم نیستن آدم عقلشون به چششون آدما معیارشون برای ارزش پول شده
دختری که 14 سکه هست رو فک میکنن سر راهی است و هر بلایی که دوست داشتن سرش در میارن هر چند وقت یکبار توی دعوا مهریه کم به رخش میکشن مهریه که خودم گذاشتم اصلا اونا نگفتن اونا 114 تا بودن من گفتم 14 تا میخوام

ببین نسرین جان.

من از مسائل قضایی خیلی آگاهی ندارم. با یه وکیل خوب مشورت کن و برو جلو....
از همه حق و حقوق خودت با خبر باش و تاجایی که راه داره از شرایطی که به نفعته نهایت استفاده رو ببر...میدونم غصه داری ولی با گریه کاری پیش نمیره.

ممنون گل ارا عزیز
خدا رو شکر پسرم اورد
خدایا شکرت
پسرم تقریبا تا یک ساعت ساکت بود یه جورایی انگار توی شک بود صبح که میخواستن ببرنش اصلا پدرشون نشناخت دیگه پدرم گفت این بابات برو پیشش که رفت

یک نکته ای که باید بگم اینه که من اینجا که مطلب میزنم بخاطره همدردی
و الا تا حالاش که تنها بودم کسی رو برای دردل نداشتم بازم میتونم حرف نزنم وسکوت کنم اتفاقا دیگه میخوام سکوت کنم
واقعا نمیدونم به اونایی که مصخره میکنن چی بگم ولی دعا میکنم هیچ موقع جای من قرار نگیرید
جای کسی که نتنها برای زندگی خودش بلکه پسرش تصمیم باید بگیره

- - - Updated - - -

من اگر مهریه کم گرفتم چون یکی از ارزشام بوده طبق سفارشات معصومبن که متاسفانه الان ارج نهادن یه ارزش ها داره تبدیل به حماقت میشه انقدر که آدم های گرگ صفت زیاد شده اند

سلام.
من باز هم پیشنهاد میکنم که با یه وکیل خوب و مجرب در ارتباط باشی.
در ثانی:305:
تمرکزت رو از رو نوشته های بچه های همدردی بردار و به پسرت و خودت فکر کن.
هییییییییییچ کس اینجا نه شما رو مسخره کرده نه اینکه ارزش گذاریت رو زیر سؤال برده. همه نیتشون خیر بوده منتها لحن هرکسی متفاوته که سوء تفاهم ایجاد میکنه.
در ثانی الان مهم خودتی و زندگیت نه پسرت نه مجاب کردن بقیه.
فقط به خودت فکر کن.

گل آرا

• نمایش مشخصات
• مشاهده ارسال های انجمن
• مشاهده نوشته های وبلاگ

ممنونم گل آرای عزیزم که مثل همیشه حرفاتون آرامش بخشه
خودمم توی این فکرم که با یه وکیل دیگه هم صحبت کنم
میدونم عزیزکلی گفتم
خدا رو شکر امروز حالم خوب است:323:

- - - Updated - - -

اوا چرا اینجوری شد

حساسیت من نسبت به سلامت جسمی و روانی فرزندتون به خاطر اینه که تصور میکنم ، اولین اولویت زندگی شما فرزندتونه و بعد زندگی خودتون. اگر واقعا پدر اون بچه سر کودک رو به دیوار کوبیده و شما ناظر بودید (یا هر آسیب جسمی دیگه به بچه وارد کرده)تحت هیچ شرایطی نمیتونین همه تقصیر رو به گردن پدر بندازین، با استفاده از هر حربه ای باید فرزندتون رو از آسیب حفظ کنین. میتونین با بهزیستی یا مشاورین دادگاه خانواده صحبت کنین ، با نشستن و گریه زاری و انداختن مسئولیت خودمون گردن مقدسات مشکلی حل نمیشه.

سلام.
پست قبلی رو با عجله گذاشتم. تصحیحش میکنم:

در ثانی الان مهم خودتی و زندگیت و پسرت نه مجاب کردن بقیه.
الان پسرت رو آورده و خوشحالی... اما تصمیمت چیه؟
میخوای منتظر بمونی تا برای طلاق اقدام کنه یا اینکه خونه پدرت باشی و ایشون هرچندوقت یه بار بیاد بچه اش رو ببینه و بره؟ یا درخواست بدی؟
هر تصمیمی داری سلامتی خودت و پسرت در اولویته.

samanis
ممنون باید بگم پسرم دست من بود خیلی حرفا ها هست درست نیست اینجا گفته راستش همین چیزایی رو هم که گفتم ناراحتم
ممنونم که اشاره کردید
گل آرا


ممنون البته که سلامتی پسرم و خودم در اولویت

samanis


من کتک خوردن پسرم مسئولیت خودم گردن مقدسات نننداختم نمیدونم شما چجوری از یاد داشت های من برداشت کردید ولی برداشتتون اشتباه بوده

اگر نمیدونید بدونید توی ایران عزیزمون یک پدر میتونه فرزندشو بکشه و در نهایت تبرئه میشه
من اگر خود ایشون اعتراف نمیکردن به زدن هیچ مدرکی نداشتم حتی مدرک پزشکی قانونی تا ثابت کنه ایشون منو زدن هم کاملا از نظر دادگاه رد میشد
اونوقت ایشون میتونستن تا ابد منو همسر خودشون قرار بدن و هیچ کاری هم نمیتونستم بکنم

بهتره اینارو مطالعه بفرمایید

صدور رأی نهایی دادگاه کودک آزاری زهرا

- - - Updated - - -

http://madadkariejtemaei.blogfa.com/page/koodakaza

- - - Updated - - -

آخرین بار ایشون بچه دست من بود جف سرامون با هم میکوبید به دیوار من جیغ میزدم بچه جلوی دهنم گرفت که واقعا برای لحظاتی نفسم تموم شد شروع کردم دست پازدن برای مردن حتی برای لحظاتی دست پا زدنمم داشت تموم میشد و اصلا دستم ناخود اگاه باز شد بچم از دستم افتاد زمین

باور کنید حالم بد میشه یادم میاد دیگه نمیخوام از اون حادثه صحبت کنم

عزیزم.
نسرین خانم.
من چی گفتم؟ گفتم که اگه من حرفی میزنم یا هرررررررر کاربر دیگه، لازم نیست ما رو توجیه کنی و برای ما دلیل بیاری... که عمق فاجعه رو درک کنیم.
شما اگه طلاق بگیری،
اولا که لازم نیست اطرافیانت رو توجیه کنی و براشون توضیح بدی که چرا جدا شدی،
ثانیا اگر هم مجبور شدی توضیح بدی، همین که بگی شوهرم من و بچه رو چه جوری میزد، کافیه که طرف بفهمه جون خودت و پسرت رو نجات دادی. مگر اینکه طرفت خودش هم آدم نرمالی نباشه و مشکل داشته باشه.
اینقدر اعصابت رو خورد نکن و انرژی نذار واسه اینکه خودت رو برای 4 تا کاربر سایت و ادم های اطرافت اثبات کنی.
الان تو چه مرحله ای هستی؟
میخواد طلاقت بده؟ میخواد که تو دادخواست بدی؟ خونوادت چی میگن؟ وکیلت چی میگه؟ تصمیمت چیه؟
الان باید درگیر این سرال ها باشی و سعی کنی بهترین راه حل رو پیدا و اجرا کنی.

منهم با خانم یا آقای گل آرا موافقم. نیازی نیست مارو توجیه کنید ، به هر شکلی که میتونین از بچه تون مراقبت کنین. من زنی رو میشناسم که برای نجات بچه هاش از مرز قاچاقی فرار کرد و رفت کانادا پناهنده شد ، عرضم اینه که به هیچ شکلی نباید اجازه بدین کودکتون آسیب ببینه.

گل آرا



اتفاقا به منم پیشنهاد دادن که این کارو بکنم ولی نمیشه چی جوری آخه ؟؟؟؟اونم یه آدمی مثل من که مقیدم اونم تنها
آدم از چاله در نمی یاد بیفته توی چاه
من تمام سعیمو می کنم که بچه رو بگیرم
اتفقا بعضیا گفتن توی خود ایران فرار کن برو یه شهر دیگه
شاید حداقل بتونم یه کاری کنم دادگاه بفرستنش روانپزشک یه مدت تجت درمان باشه تا حداقل خیالم راحت باشه وقتی هفته یه بار میاد کلانتری بچشو ببنه

نظر حتمی من جدایی چون با یک مشاور خیلی خوب هم که صحبت کردم گفتند حتی ایشون اگر هم برن روانپزشک تو باید توقع همچین کارایی رو برای همیشه ازش داشته باشی و بتونی باهاش کنار بیای منم با کتک خوردن نمیتونم کنار بیام با چاقو نمیتونم با اقدام به قتل نمیتونم اگر ناقص بشم چی ؟ از همه مهمتر پسرم هم نمیتونه اتفقا ایشون گفتند یچه های ظلاق بهتر از بچه هایی هستند که توی همچین جوی بزرگ بشن



- - - Updated - - -

بخاطره پدر مادر یه خورده دیگه صبر میکنم اگر تمومش نکرد تمومش میکنم

- - - Updated - - -

میگم تا وقتی میخواید انتخاب کنید چشماتون باز کنید
یه بارم بعد از زایمانم تقریبا افسردگی پس از زایمان گرفته بودم ایشون که طبق معمول منو آدم حساب نمیکرد سر یه بحث مثل همین خونه عمه خاله من شروع کردم به ایشون توهین کردن نگو ایشون هم سریع دوربین روشن کردن به فیلم گرفتن از من البته بعد از خاموش کردن دوربین با چند تا لگد توی کلیه حسابی از خجالت من در اومدن . این فیلمم نشون داده بود به وکیلش اورده بودن دادگاه
حس الانم اینه که من یکی از خوشبخترین آدم های روی کره زمینم خدا رو شکر میکنم که اون زندگی داره تموم میشه ولی ناراحتم بخاطره اینکه 4 سال از بهترین لحظات جوونیم برام این اتفاق افتاد و توی اوج جوانی باید مطلقه بشوم

- - - Updated - - -

مادر بودن به من این امکان میده که اندازه یه کوه انرزی داشته باشم

ابته باید بگم توهین های من از یکسری حرف خارج نمیشه که ما بین حرفام به ایشون گریه میکردم و میگفتم مثل اینکه ازت بدم میاد و...

- - - Updated - - -

باید بگم من همه چیه این مرد میتونستم تحمل کنم و باهاش کنار بیام ولی دست بزن نمیتونم اونم در این حد
اونم دست بزنی که بچه رو هم امان نده ینی انقدر در یک آن عصبانی بشه

الانشو نمیدونم ولی تا اون موقع که من پیشش بودم و چند ماه بعدش که من خبر دارم ازش به من خیانت نکرد که اگر میکرد همون روزای اول خودم میرفتم اقدام میکردم برای جدایی همین الان هم بفهمم خیانت کرده سریع میرم جدا میشم چون دیگه واقعا ارزش حتی موندن توی عقد ایشون هم نداره مطمانم خانوادمم باهام کاملا موافقن

بعدشم ایوشن خودشونم رفتن برای متارکه و خیلی چیزها برای طلاق اقدام کردن
من چند هفته است که رای حکم دیه رو گرفتم برای همین الان دوباره باید برم دادخواست بدم این دفعه با این سند

- - - Updated - - -

نمدیونم شاید من زیادی خوش باورم فکر میکنم به من خیانت نکرده

- - - Updated - - -

منم کم کم باید از این سایت خدا حافظی کنم کلا برای همیشه

سلام نسرین.
میشه به این سؤالم فکر کنی و جواب بدی؟
اینکه تو این شرایط شوهرت به تو خیانت بکنه یا نکنه، چه نفعی به حال تو داره؟ چه احساسی به تو دست میده و چرا؟

گل آرا

سلام عزیز
اینجوری میتونم به خانوادم ثابت کنم که باید خودم برم طلاق بگیرم و اقدام کنم و فکر میکنم اون موقع برای اقدام کردن من برای جدایی کاملا راضی هستن

البته این متنو به دلایلی نوشتم

- - - Updated - - -

البته دیدین آدم وقتی بعد از سالها هم که جدا شده باشه با یه دلیل قاطع و درست (اکثریت این جوری هستن مرد و زن هم ندارد ) وقتی بشنوه ازدواج کرده یه حسی یه آدم دست میده انگار برای هزارمین بار از طرفشون بدشون میاد و خدا رو شکر میکنن که این رابطه تموم شد انگار تمام بدن کهیر میزنه برای بعضیا احساس تنفرشون دوباره تکرار میشه