حداقل به یک داروخانه زنگ بزن و راجع به آرامبخشی که می خواهی بخوری سوال کن. هر آرامبخشی برای یک حالتی خوب است. اگر دارو مصرف می کنی از داروخانه سوال کن که تداخل نداشته باشد و بدتر شوی.
نمایش نسخه قابل چاپ
حداقل به یک داروخانه زنگ بزن و راجع به آرامبخشی که می خواهی بخوری سوال کن. هر آرامبخشی برای یک حالتی خوب است. اگر دارو مصرف می کنی از داروخانه سوال کن که تداخل نداشته باشد و بدتر شوی.
آسمانی،
یک کم آروم تر عزیزم.
با ای همه استرس و شتاب تصمیم نگیر.
اون دختر هم که الان پشت در ننشسته. یک رابطه یک ماه که این همه عجله توش نیست.
شبی که از شما جدا شده که نرفته خواستگاری.
یک کم صبر کن. آروم باش. به اون هم بگو نمی خوای سریع تصمیم بگیری.
اگر می گه همین الان بگو، جواب بده که نمی شه.
تو باید بدونی اون دختر کجای رابطه است و شرایط اون طرف چطوره.
ولی به غیر از اون
چیزی که خیلی مهمه مساله احساس و تصمیم خودت هست.
آسمانی مطمئنی؟
توی اون تاپیک در مورد جدا شدنتون خیلی مطمئن بودیها!
نکنه فقط دلتنگی از سرعادته؟
نکنه حس از دست دادنه؟
نکنه بخاطر تنهاییه؟
عجله نکن.
اگر می گه دیر شده، بگو باشه، پس من مزاحم نمی شم.
اگر اون واقعا ببینه جای برگشتی هست ازت می خواد که برگردی.
بعد می تونی بگی بذار بریم مشاور.
الان فعلا کاری نکن. فقط سعی کن یک کم آروم بشی.
بذار یکی دو روز دیگه فکر کن! باور کن تو این مواقع اگه کمی به ذهنت استراحت بدی خیلی بهتر تصمیم میگیری
سلام آسمانی عزیز :72:
من همیشه آسمانی رو به عنوان یکی از منطقی ترین و خوش فکرترین کاربرای تالار میشناسم . البته هنوز تاپیک قبلیتو نخوندم ولی میخونم و جواب میدم. آسمانی عزیز ، فقط یک نکته اینجا به ذهنم رسید اونم اینکه گفتی سرعت دوست داشتن اون فرد اون قدر بالا بود که شما نتونستی درست فکر کنی و تصمیم بگیری ! اما ظرف یکماه جایگزین پیدا کرد! به نظرم تصمیمت درست بوده ولی حال الانت دلیل دیگه ای داره. اون آدمی که با اون همه سرعت یهو با جواب رد تغییر جهت داده اونی نبوده که نشون داده. دارم باقی تاپیک هاتو میخونم . در ضمن من همیشه میدیدم که آسمانی با چه آرامش و صبری بقیه مراجعین رو راهنمایی میکنه پس یکم آروم باش و آسمانی باش.
- - - Updated - - -
آسمانی عزیز، راستش این نظر منه شاید به نظرت احمقانه بیاد یا شاید اصلاً خوشت نیاد ولی این چیزیه که از صحبت هات گرفتم
به نظرم برای ازدواج با ایشون ، شرایط الان اصلاً مناسب تصمیم گیری نیست شما الان دچار یک عجله احساسی شدی و نمی تونی تجزیه و تحلیل کنی از طرفی من نمیدونم چرا حس میکنم ایشون دوست داشتنش از اوج احساسه و شاید اگر شخص دیگه ای بتونه این اوج احساسو براش خاموش کنه بتونه راحت جایگزین شما بشه و این چیز جالبی نیست . نمی دونم چطوری بگم اما بهتره به جای اشک ریختن از ایشون فرصت بگیرید بهش بگید اگه واقعاً منو دوست داری به خانوادت بگو داری روی اون خانوم فکر میکنی و به زمان نیاز داری. و با فرصتی که حقته و اگر ایشون نخواد این فرصتو بده در دوست داشتنش میشه شک کرد و بهتره شما هم کمی بدور از احساسات فوران شده این روزا، به خودت مهلت فکر کردن بدی.
- - - Updated - - -
ایشون داره شما رو یه جورایی با استفاده از شرایط حاضر و حال فعلی تحت فشار میذاره تا جواب فوری بگیره و این همون چیزیه که شما باهاش مشکل پیدا کرده بودی ! همون سرعت و اصرار احساسی!
همون چیزی که بعد یه مدت فروکش میکنه و چی میمونه؟ مشکلات! تضاد ها و ...
سلام به همگی. دیشب اصلا شب خوبی نبود برام. اما الان بهترم و خیلی آرومتر. از همتون تشکر می کنم بابت صبری که به خرج دادین و تنهام نذاشتین. نظرات همگی عاقلانه و قابل بررسیه . خیلی فکر کردم. الان در مورد احساسم بهش تا حد خیلی زیادی اطمینان دارم. اما با این وجود قبول دارم که اختلاف نظر زیادی همیشه بین ما بود. اما یه سری لج و لجبازیها اجازه نداد که ما ببینیم که می تونیم اونارو حل کنیم یا نه . اون هم قبول کرده که اشتباهاتی داشته و من هم. با در نظر گرفتن این موضوع و تعیین تکلیف احساس من حالا باید ببینیم که اون اختلافات قابل حل هستن یا نه . که البته بازهم میگم که بیشتر اختلاف سلیقه بودن. و اماااا الان : مجددا از من خواسته که سریعتر فکر کنم و ظرف همین یکی دو روز نظرم رو بدم. برای امروز درخواست کرده همدیگرو ببینیم . نمی دونم چه جوابی باید بدم.
- - - Updated - - -
اما موضوعات تازه ای هم پیش اومده و علت این ها حضور اون دختر هست که من نمی تونم نادیده بگیرم. اولا اینکه الان عمق این رابطه یک ماهه چقدره و در چه مرحله ایه . دوم اینکه این دختر در شرایطی به زندگی اون وارد شده که هنوز ادعای دوست داشتن منو داشت - حتی در این یک ماه- به دوست داشتنش شک ندارم. اما الان به میزان این دوست داشتن شک کردم. و سوم اینکه میگه مجبور به وارد کردن اون دختر به زندگیش شده . نمی دونم چه شرایطی می تونه یک آدم رو مجبور به این کار کنه . اما برام مهمه
به نظر من اصلا دختري در كار نيست يا اگه هم باشه ازش استفاده ابزاري ميشه براي تحت فشار گذاشتن شما و يه مسئله ديگه اينه كه شما فقط ميخواستين برين مشاور از كجا معلوم مشاور براي شما تجويز ازدواج رو مي كرد؟
صبور باشين و به خدا توكل كنيد .
به نام خدا
سلام
در ابتدا بگم که چون سرم شلوغه فعلا نتونستم تاپیکهای قبلیتون رو بخونم. ولی با توجه به وضع روحیتون لازم دیدم چند مطلب رو براتون بگم ، هر چند شما در شرایط کاملا احساسی هستید و قطعا به طور کامل به مقصود اصلی پستها توجه نخواهید داشت ، اما با گذشت ساعتها و روزهای آینده تلاطم درونتون کمی آرام خواهد شد ، در این زمان لازم است که بار دیگر به نوشته های راهنماییهای تاپیکتون ، عنایت مجدد کنید و تصمیم درست رو اتخاذ نمایید.
خانم آسمانی!
این حجم استرس و نگرانی و بلاتکلیفی رو ما هم در ایام خواستگاری هامون تجربه کردیم ، پس اینو بدونید که شما تنها نیستید و ما هم بالاخره ترکشهای جنگ بین عقل و احساس رو با تمام وجودمون چشیدیم و برامون این حالات شما کــــــامــــلا آشناست! شما هم خودتون رو مثل ده بیست سال پیش ما بدونید و فکر نکنید که این آخر کاره! چونکه شکر خدا من اون سونامی ها رو رد کردم ، الان هم زندم و در خدمت شما! و چیزیم هم نشده! :18: پس شما هم میتونید سالم از این میدان جنگ درونی بیرون بیایید. مطمئن باشید!
صبر سلاح اتمی کارایی در برابر همه مشکلات هست! من امتحان کردم و بهم ثابت شده ، شما هم امتحان کنید تا آرام بشید! و به شما هم ثابت بشه!
خواستگار شما رو من نمیشناسم و فقط جملات بعدی من ، برداشتی هست که از نوشته هاتون در همین تاپیکتون ، از ایشون دارم که برای گشوده شدن چشماتون به آینده سعی میکنم تصویر سازی آیندتون رو بکنم شاید که کمکی براتون باشه.
خانم آسمانی گرامی!
پسری که طوفان احساسی برای دختری ایجاد میکنه و با سونامی راه انداختن اجازه فکر و تصمیم رو از طرفش میگیره ، ، شخصیتش از دو حال خارج نیست:
- یا تعادل عقل و احساس نداره ( ضعف در عقل معاش ) ، که این برای مرد آینده زندگیتون یعنی فاجعه!!!!!
- یا ریگی توی کفش داره که با هنرمندی و طراری میخواد که شدت و شوری امواج احساسی ، چشمتون رو کور کنه و شما نتونید واقعیت رو ببینید! که این هم یعنی تله خطرناک!!!!
من امیدوارم که خواستگار شما از دسته دوم نباشه! ولی اگر هم از دسته اول باشه ، قطعا در زندگی مشترک آیندش با هر کسی هم که باشه تا وقتی اینقدر دستگاه شرایط سنجش خراب باشه که نتونه روحیات طرفش رو بسنجه و به روحیه و شخصیت دختر مقابلش این اجازه فکر رو هم نده پس معلومه که حسابی عجول و نپخته هست و زندگی پر تلاطمی رو خواهد داشت و این برای شما یعنی زنگ خطر!!
بعنوان یک برادر به شما عرض میکنم که : اینکه همش این آقا پسر ضرب الاجل تعیین میکنه و میگه سریعتر جواب بده ، اصلا نشونه خوبی نیست!!! باید برررسی بشه!!! یا انتخابش رو کرده و جنم مدیریت یک زندگی رو داره که دیگه عجلش معنی نداره و یا اینکه ....؟؟؟؟؟؟!!!
این رفتارهای عجولانه ایشون و صبر و تردید شما ، مثل یک فیلمی میمونه که صدا و تصویرش با هم همزمانی نداشته باشند!! خوب دقت کنید که همسر انسان باید همزمانی عاطفی و احساسی معقول و منطقی داشته باشه تا فیلم زندگی مشترک آیندتون تماشایی بشه! و الا نتیجه ای به جز آزار سمعی و بصری نخواهد داشت! البته اختلاف همزمانی در فیلم هم تا حد کمی قابل اغماضه ولی زیادیش باعث شکست کامل اون فیلم خواهد شد!
هــــــــیـــــــچ نــــــگــــــران نباشید! توسل شما به صبر بهترین کاری بوده که تا الان داشتید و در این زمان هم بیشتر به این صبر نیازمندید!
این صبر شما بوده که باعث آشکار شدن لایه های روحیه عجولانه ایشان شده ، پس از این سلاح همچنان استفاده کنید. چرا که اگر در زندگی آیندتون متوجه عجول بودنش میشدید اونوقت دیگه جبرانش خیلی سخت تر بود.
آرام باشید خدا با صابران هست.
خدا کشتی آنجا که خواهد برد / اگر ناخدا جامه از تن درد
و یا به قولی دیگر :
برد کشتی آنجا که خواهد خدا / اگر جامه از تن درد ناخدا
قطع و وصل هر رابطه ای زمان خودش رو میبره و این از دست من و شما خارجه.
شما باید به تغذیه جسمی و روحی خودتون برسید ، بقیه کارها رو نماینده های خدا براتون انجام خواهند داد ، شک نکنید!
ذکر : "ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم" با توجه به معناش رو زیاد تکرار کنید که معجون آرامشه ، من امتحانش کردم عالی بوده شما هم امتحانش کنید ، آرام خواهید شد.
و کلان آخر : خانم آسمانی! همچنان نیز آسمانی باشید!
.
در پناه حق.
حتی یک هزارم درصد شک ندارم که تصمیم قبلیت کاملا منطقی و عاقلانه بوده.
.
حتی یک هزارم درصد شک ندارم که این احساسی که داری حس دردناک "از دست دادنه".
.
همونقدر که یه دختر دیگه می تونه جای شما رو برای او بگیره یه مرد دیگه هم می تونه جای او رو برای شما بگیره.
.
احساسات قدرت نگه داشتن یه رابطه رو به تنهایی ندارند. اما وقتی قراره افسوس بخوریم، گریه کنیم، غصه بخوریم، عاشق بشیم، ... تا دلت بخواد احساسات به درد می خورند.
.
می فهمم چه احساسی داری. باور کن می فهمم. به این زودی ها هم خوب نخواهد شد... آدم همیشه به گذشته که فکر می کنه میگه اگر توی دوراهی ها اون یکی راه رو رفته بودم شاید بهتر بود.
.
شاید مشاوره راه خوبی بوده که احساسات رو آروم کنه. عقلت قبلا کارش رو انجام داده. من اینطوری فکر می کنم.
.
به اون دختر فکر نکن. به خاطر خودت. به خاطر اون مرد. به خاطر اون دختر. به اون دختره فکر نکن!!!!!! فقط به این فکر کن که این مرد تونسته رابطه رو کات کنه ولی شما هنوز نتونستی.
.
من توی پست های قبلی بهت گفته بودم ... گفته بودم که یه مدتی جای خالی مردی با اون همه ابراز علاقه رو بدجوری احساس می کنی.
.
اگر این رابطه مجددا جوش بخوره و به ازدواج ختم بشه، این بار شما هستی که خواستگار او بودی. شرایط یه کمی تغییر کرده. اینو فراموش نکن.
.
مواظب خودت باش.:72:
- - - Updated - - -
با آقای آرام موافقم. اصن این آقای آرام فوق العاده است!
.
ببین آسمانی جان یه نکته خیلی مهم رو از روی حرفای آقای آرام میخام بهت بگم:
.
اون آدمی که تعادل و هماهنگی بین عقل و احساس نداره اون مرد هستش نه شما!!! او بوده که هماهنگی عقل و احساس شما رو هم که آدم فهمیده و منطقی هستی تا این اندازه بهم ریخته.
سلام
من فکر می کنم هیچ کس اینجا به اندازه ی خود شما رو این آقا شناخت خوبی نداره. ماها فقط طبق گفته های شما در موردش قضاوت میکنیم و بیشتر بعد منفی اون آقارو میبینیم ولی شما حتما نکات مثبت بیشتری هم از این آقا دیدین که خواستین دوباره باهاش این رابطه رو ادامه بدین. مطمئنا وقتی می خوایم یک نفر رو انتخاب کنیم همه ی معیارهای خوبو که نداره. ببینید این آقا به غیر از علاقه شدیدش به شما واقعا خصوصیت ارزشمند دیگه ایی داره که باعث بشه این نکات منفی که ازش میگین رو کم رنگ کنه.
به نظر من باید تا یه جایی با عقل ومنطق جلو رفت و یه جاهایی هم به احساس میدان داد اگه قرار بود همه چی همیشه با عقل بود پس این احساس این وسط چیکاره بود .:18::18::18:
این که سراغ اون خانوم هم رفته شاید خواسته با این کار خودشو درگیر یه رابطه بکنه تا تلخی جدایی از شما رو فراموش کنه . بهتره کمی به قضیه خوشبینانه نگاه کنیم.
البته دوستایی که ازدواج کردن تجربه ی بیشتر و بهتری دارن و کاملا منطقی برخورد میکنند ولی اگه همیشه خیلی هم منطقی باشیم که تا آخر عمر مجرد میمونیم.:302:
:311::311:
نمی دونم.
اینکه بدونیم از زندگیمون چی میخوایم فکر می کنم بتونه راه رو نشونمون بده.:18:
با این حال نمی دونم چرا در عمل حق با توست!! بس که زندگی های مشترک ما با عقل و منطق جور درنمیاد!!! :300:
- - - Updated - - -
بعدش طبق استدلال شما ، دوستانی که ازدواج کردند اگر کاملا منطقی بودند که ازدواج نمی کردند!! :46:
قسمت هایی از تاپیک قبلیم رو اینجا میذارم .
- - - Updated - - -
دوستان اون بازهم پیام زد که لطفا هرچه سریع تر تصمیم نهایی تو بگیر و بهم بگو. گفتم حالم خوب نیست. اما بازهم اینو تکرار کرد. گفتم نیازه سوالاتی بپرسم . چون شرایط جدیدی پیش اومده . بازهم گفت لطفا تصمیم نهاییت رو بگیر و بهم اطلاع بده .
- - -
می تونم بگم من موافقم. اما به شرط اینکه یه مشاور هم منو مطمئن کنه از اینکه اختلافات بینمون موارد خاصی نبودن و قابل حل شدن هستن. نمی دونم اگر اینو بگم چه جوابی میده . اما احساس می کنم غرورم نمیذاره این حرفو بزنم. این اقدام درست نیست . چون در آینده هر بار اگر مشکلی پیش بیاد اون به راحتی می تونه بگه من که رفته بودم سراغ کس دیگه ای . این تو بودی که نذاشتی و طاقت نیاوردی . :47:
- - - Updated - - -
به قول she این بار این منم که خواستگاری کردم!
خودت رو آدم ضعیفی که نمی تونه تصمیم بگیره نشون نده!:81:
.
شاید اون با خودش فکر میکنه حق با اوست! تو داری لفتش میدی! احساسات اون رو به بازی گرفتی! به نظرش مسخره است که در مورد آدم خوبی مث او نمی تونی تصمیم بگیری! حالا به هر حال نوبت اوست که ناز کنه!! چرا نکنه!
.
محکم باش. به خودت فکر کن. شرایط رو بسنج.
.
من وقتی میرم مغازه مانتو فروشی و به یه مانتویی علاقه نشون میدم!! و پرو میکنم ولی شک دارم اگر فقط همون یه دونه باشه از اون مدل و رنگ و سایز، بیشتر شک می کنم. چون میدونم ممکنه از دستش بدم! اگر یه خانومی بیاد و بخواد اون مانتو رو بخره احتمال اینکه من قاطع تر بشم برای خرید اون مانتو بالا میره!!:tickled_pink: ببین تو اینجوری نشده باشی.
بهم بگید الان بهش باید چی بگم. من خیلی گیجم آره she . تو درست تشخیص دادی . مثل همیشه . از یه طرف احساسم بهم میگه قبولش کن. اما از اون طرف عقلم میگه اون مسائل یادت باشه که ممکنه حل نشده باشه . یادت باشه این بار تویی که رفتی به سمت اون. اما از طرفی هم تاکید می کنه که ممکنه از دستش بدی. اون جنبه های خوب زیادی داره . الان بهم بگید بهش چی بگم ؟
خودت مهمی نه اینکه به اون دقیقن چی میگی.
اول اینو بهمون بگو که دقیقن چی میخوای؟
اینو میخوام : من دوستش دارم. فقط به شرطی که اون موارد و مشکلات رو مشاور تایید کنه که مشکلی در زندگی آیندمون نمی تونه پیش بیاره . بهش علاقه دارم و نمی تونم به همین سادگی از دستش بدم. اما نمی تونم هم به هر قیمتی داشته باشمش . اگر بدونم زندگیمون موفق نخواهد بود ، می تونم با احساسم کنار بیام.
- - - Updated - - -
الان با به دست آوردنش به شرطی موافقم و آرومم می کنه که منطق و عقل بگه مشکلی پیش نخواهد اومد. و با رفتنش هم به شرطی می تونم کنار بیام که منطق و عقلم بگه به درد هم نمی خوردیم . سعنی الان همه چیز به قانع شدن عقل و منطق بستگی داره .
خب همینو بهش بگو! همین رو!
بگو از دست دادنش برات سخته و اگر برای او هم همینطوره یه مشاوره ازدواج میتونه خیال جفتتون رو راحت کنه.
.
اگر ناز کرد بهش بگو هر جور که صلاح میدونی عمل کن! خوشبخت باشی.
- - - Updated - - -
تیکه ی اول نوشته ات رو بهش بگو.
.
لازم نیست بهش توضیح بدی که عقل و احساسم یکی نیست! بگو من دوستت دارم. و برای اینکه مطمئن بشم می تونم خوشبختت کنم و تو هم متقابلن همینطور. لازم دارم یه متخصص مسائل این یک سال ما رو بررسی کنه و خیال هر دومون راحت باشه.
.
اگر هم که دیگه به من فکر نمی کنی که هیچی. به سلامت!
.
اگر وادارت کرد که ناز بکشی و التماسش کنی مطمئن باش که شخصیت سالمی نداره!!
.
قاعدتا باید بپذیره.
آسمانی یک چیزی را باید واضح به شما بگویم. شما اگر می خواهی همسر این آقا بشوی وظایفی داری. از جمله وظایف شما
1- ایجاد آرامش در این آقا
2- تمکین از ایشان
این دو وظیفه اصلی یک خانم در برابر شوهرش است که برای انجام آنها خصوصیاتی لازم است :
برای ایجاد آرامش در مرد :
1- ارضای کامل مرد از نظر عاطفی و جنسی. یعنی اگر این آقا واقعا نیاز دارد روزی هزار بار بهش بگی دوستت دارم شما باید قبول کنی. اگر احتیاج دارد آخر رمانتیک بودن باشد شما باید خودت را در اختیارش بگذاری.
2- تعامل مناسب با خانواده مرد تا توی منگنه قرار نگیرد : معمولا مردهای ایرانی به خانواده خود وابستگی دارند و نمی توانند مستقیم خواسته های آنها را رد کنند. مردهای ایرانی از همسرشان انتظار دارند صبور باشند و به خانواده آنها به خصوص مادرشان احترام بگذارند. پس شما نمی توانی کمک های مالی این آقا به خانواده اش را قطع کنی. چون هم این آقا ناراحت می شود و هم خانواده اش در مقابل شما جبهه می گیرند و دست به یکی می کنند. فقط شاید بتوانی کمی تنظیمش کنی.
3- تحسین کردن مرد : یعنی اگر ایشان در مورد موضوع خاصی صحبت کرد سرزنش نشود و صحبت هایش بی مزه و بچه گانه تلقی نشود. چون هیچ چیز مثل این کار غرور مرد را خرد نمی کند. یادت باشد مردها از اینکه به آنها ثابت شود اشتباه کرده اند بی زار هستند. بنابراین باید بتوانی بیشتر وقت ها کارهای همسرت را خوب و درست تلقی کنی و صحبت هایش را همین طور.
ملزومات انجام وظیفه تمکین :
1- اگر این آقا انتظار دارد شما حجابت را کامل رعایت کنی و با آقایان دیگر ارتباطت را محدود کنی و در جشن هایی که آقایان صمیمی هستند مثل جشن آخر سال دانشگاه شرکت نکنی باید قبول کنی. یعنی اگر همسر این آقا بشوی قبول کرده ای که این کار را انجام دهی و انجام این کارها برای این آقا به منزله تعهد و وفاداری است نه محدودیت. اصولا زن و مرد در این مسئله خاص باید کاملا هماهنگ باشند.
2- شما می گویی این آقا ریزبین و نکته سنج است. پس احتمالا در مسائل مالی و خرج زندگی و حساب و کتاب و همین طور عمل می کند. اصولا مسئولیت مالی زندگی به عهده مرد است و شما اگر همسری این آقا را قبول کنی این مسایل را هم قبول کرده ای. من فکر نمی کنم مردی که این قدر دقت دارد روی خرج کردن پول دقت نداشته باشد. منظورم خساست نیست. بلکه بسیار با دقت و نکته سنجی خرج کردن است. نظر خودت با توجه به شناختی که از این آقا داری چیست ؟
احساست را خودت بهتر از من می دانی. اما زندگی مشترک هم احساس و هم وظیفه را با هم دارد. شما می گویی احساس را داری. آیا می توانی این وظایف را ( با توجه به خصوصیات ایشان ) در قبال این آقا نه از سر اجبار که با کمال میل و خوشحالی انجام دهی ؟ آسمانی با خودت روراست باش. این آقا هر مشکلی هم که داشته باشد با تو روراست بوده است و ریاکاری نکرده است چون به گفته خودت مثل یک بچه صاف و ساده است. الان که می گوید جواب مثبت بده منظورش همین است. می گوید (من خودم را نشان داده ام و همه چیز را گفته ام. آیا مرا دوست داری و می توانی به من تعهد دهی که وظایف زناشویی را انجام دهی ؟ ) شما حالا از دوست داشتنت مطمئنی. اما باید از توانایی تعهد دادن هم مطمئن باشی.
آخیـــــــــــــــــش نوپو جان دستت درد نکنه. :43: الان آسمانی یه همچین پستی لازم داشت!
- - - Updated - - -
البته آسمانی اینجا رو به عنوان مکان مشاوره قبول نداره و خودش رو هم قبول نداره (البته اشکال نداره ها) و امیدواره یه نفر دیگه بیاد و بهش بگه این آقا برای شما مناسبه و اخلاقش رو عوض خواهد کرد و همه چی درست میشه!
.
ببخشید آسمانی جان ولی مگه به همین امیدوار نیستی؟
دارم بدجنسی می کنم ها! ببخشید. :327:
.
.
.
یه چیز جالب اینه که :
وقتی آقایون میرن خواستگاری همیشه با خودشون فکر می کنن شاید دختر بعدی از این بهتر باشه!
ولی وقتی خانوما براشون خواستگار میاد نگران این هستن که نکنه بعدی همین خوبی ها رو هم نداشته باشه!!:311:
نوپوی عزیز واقعا ممنونم از پست کامل و بی نقصت . منتظر نظرت در خصوص ادامه این موضوع هستم
- - - Updated - - -
she من واقعا دوستت دارم :46: تو خیلی باهوشی . و این فوق العادست. ولی باور کن من نظر همه شما رو قبول دارم . و البته اینجا رو هم به عنوان مکانی برای جمع شدن خرد جمعی می دونم . طبیعتا نظرات اینجا برام ارزشمنده و من در نهایت بر اساس این نظرات تصمیم می گیرم .
با دو خط آخر جمله ت واقعا موافقم .
- - - Updated - - -
شگفتا که تا بود نمی دیدم ، تا می خواند نمی شنیدم
وقتی دیدم که نبود ، وقتی شنیدم که نخواند
چه غم انگیز است
وقتی چشمه ای زلال و سرد در برابرت می جوشد و می نالد
تو تشنه آتش باشی و نه آب ،
و چشمه که خشک شد ،
چشمه از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت
، و و از زمین آتش رویید
و از آسمان آتش بارید ،
تو تشنه آب گردی و نه تشنه آتش
و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت :54:
- - - Updated - - -
- - - Updated - - -
عزیزم من مشتاقانه منتظر شنیدن تجربه ات هستم . ممنون میشم ازت
خوب اگر می توانی واقعا و با خوشحالی این کارهایی که گفتی بکنی می توانیم موضوع بحث را ادامه دهیم. آسمانی شما یک کاری بکن. از او بخواه فعلا به خانواده اش چیزی از ارتباط مجدد شما نگوید. وگرنه آنها عصبانی می شوند و ممکن است عکس العمل بدی نشان دهند. ضمن اینکه با آن دختر خانم هم بیشتر از این پیش نرود. وگرنه همه تلاش های شما دو نفر نقش بر آب می شود و باید چند سال دیگر ... . به هر حال باید یک جوری قانعش کنی و آرام نگهش داری.
خوب قبل از اینکه این بحث را ادامه دهم باید روی یک نکته تاکید کنم. شما بیشتر از هر کس دیگر خودت را می شناسی و صلاح زندگی ات را می دانی. بنابراین من با تکیه به جواب های خودت مبنی بر قبول شرایط این آقا و علاقه به او این صحبت را ادامه می دهم و مبنا را بر این می گذارم که جواب هایت دقیق و از سر تفکر بوده است.
تا اینجا به نتایج زیر رسیدیم :
1- شما مطمئن هستی که این آقا از هر نظر برایت جذابیت دارد و ارضا کننده است. چه از نظر جنسی ، قیافه و شخصیت و رفتار.
2- شما مطمئن هستی که به این آقا علاقه داری.
3- شما بنا به گفته ی خودت مطمئن هستی می توانی وظایفی را که برشمردم به عنوان همسر این آقا انجام دهی.
4- شما مطمئن هستی شرایط مالی ، شغلی ، موقعیت اجتماعی و تحصیلات و درآمد این آقا همان است که می خواهی و آن را مثبت تلقی می کنی و کاملا قبول داری.
5- شما مطمئن هستی که می خواهی این آقا پدر بچه های شما باشد. یعنی اختیار آنها را به عنوان پدر داشته باشد ، در تربیت آنها نقش داشته باشد و شخصیت و رفتار بچه های شما شبیه به او باشد و ولی قانونی و شرعی بچه های شما باشد.
6- وقتی خانمی ازدواج می کند یک سری اختیارات را به همسرش واگذار می کند و قبول می کند برای انجام بعضی کارها از او اجازه رسمی و قانونی کسب کند. مثل سفرهای خارجی ، مثل انجام جراحی و بعضی موارد دیگر. شما به این آقا اعتماد کامل داری و مطمئن هستی می توانی به عنوان ولی قانونی( اصطلاح دقیقش را نمی دانم ) خودت او را بپذیری.
آیا تایید می کنی ؟
خوب آسمانی. حالا می رسیم به قسمت های سخت تر. یادت باشد حرف های من فقط برای این است که شما تکلیفت را با خودت روشن کنی. تمام تلاشم این است که به اصطلاح غذا را لقمه لقمه کنم تا بتوانی خوب بجوی. باز هم می گویم چون شما خودت از بچه های باسابقه این سایت هستی ، تجربه داری ، و می گویی از این آقا شناخت داری من این طور بحث می کنم. مبنا را بر این گذاشته ام که شما از این آقا شناخت پیدا کرده ای و می خواهی دانسته هایت را تجزیه تحلیل کنی و تصمیم آخر را بگیری. پس من فقط در تجزیه تحلیل کمکت می کنم و تصمیم آخر را خودت می گیری .
من دارم بر مبنای نظریه مثلث عشقی کمکت می کنم. تا الان دو گوشه از این مثلث را بررسی کرده ایم. شما ( شخص شما ) می توانی به این آقا تعهد دهی و برایت جذابیت دارد. حالا می رسیم به گوشه سوم مثلث یعنی صمیمیت.
برای اینکه دختر و پسری بعد از ازدواج صمیمی باشند باید همسان باشند. من همسانی را در گزینه های زیر می آورم :
1- همسانی شخصیت
2- همسانی عقاید و جهان بینی
3- همسانی آداب و رسوم
4- همسانی خانواده ها
5- همسانی علایق مهم ( تفریحات ، اوقات فراغت ، شیوه و محل زندگی ، )
6- همسانی ارتباطات
آسمانی منظور از همسانی ، مطابقت صد در صد نیست ، بلکه هفتاد درصد کافی است. اصلا کمی تفاوت ( تا سی درصد ) زندگی را جذاب می کند. من سعی می کنم این شش گزینه را هم طوری بررسی کنیم که شما بتوانی با آرامش نتیجه گیری کنی. مثل پست های قبلی. البته من هیچ وقت ادعا نمی کنم همه چیز را کامل می دانم. ولی اطلاعاتی را در اختیارت می گذارم که از یک منبع مطمئن دریافت کرده ام و به آن اطمینان دارم.
حالا می خواهی از کدام گزینه شروع کنیم ؟
ممنون نوپوی عزیز که کمکم می کنی . قبلش میگم که من هر تصمیمی که بگیرم ، مسئولیت تمام عواقبش با منه . پس از همه دوستان و از شما برای اینکه کمک می کنید این تصمیم رو آگاهانه تر بگیرم ممنونم. اون هم در شرایطی که کمی به هم ریخته ام و حرفهای شما در جمع کردن ذهنم تاثیر به سزایی داره .
در مورد همسانی ها ، خیلی خوب دسته بندی شده . من چند دقیقه ای بهشون فکر کردم. تقریبا تمام موارد ذکر شده ترس های من هست . اما ترجیح میدم به این صورت شروعشون کنیم :
1- همسانی شخصیت
2- همسانی ارتباطات
3- همسانی عقاید و جهان بینی
4- همسانی علایق مهم ( تفریحات ، اوقات فراغت ، شیوه و محل زندگی ، )
5- همسانی خانواده ها
6- همسانی آداب و رسوم
خوب عزیزم. نمی دانم الان چه شرایطی داری. الان حالت را توضیح بده. چه احساسی داری ؟ تا چه حد ریلکس هستی ؟ روزه هستی؟ من باید بدانم الان چه شرایطی داری تا بتوانم زمان بندی کنم.
الان نسبت به دیروز خیلی بهتر و آروم تر هستم. یه مقدار استرس دارم . اما در کل خوبم. روزه نیستم. چون بعد از خوردن سحری حالم بد شد . با این حال امروز غذایی هم نخوردم.
اون قراره یا تماس بگیره یا اگر من نتونم صحبت کنم از طریق چت صحبت کنیم. الان بیشتر استرس این رو دارم که باید بهش چی بگم.
خوب. آن چیزهایی که گفتم به او گوشزد کردی که انجام دهد؟ اگر نگفتی وقتی زنگ زد بگو. اگر هم گفتی وقتی زنگ زد به او بگو تمام مدت داری به او فکر می کنی. اگر دلخور شده است و گلایه می کند از دلش در بیاور. با او بحث نکن و بگو او را کاملا درک می کنی. بعد بگو می خواهی یک قرار ملاقات بگذاری و با او صحبت کنی. بگو این صحبت با همیشه فرق دارد چون در وضعیت به شدت حساسی قرار دارید و سرنوشت هر دو در میان است. این صحبت مثل هیچ کدام از صحبت های این یک سال نخواهد بود. شما داری خودت را برای این صحبت نهایی آماده می کند. از او بخواه که او هم خودش را آماده کند و هر چه ابهام و سوال راجع به شما دارد با خودش مرور کند و در آن ملاقات مطرح کند. بگو الان هر دو شما باید ابهام ها و دلخوری ها را در این ملاقات نهایی مطرح کنید تا نتیجه نهایی معلوم شود. بگو این ملاقات ممکن است یک روز تمام وقت بگیرد. پس بگردد و یک محیط کاملا مساعد از هر نظر و کاملا راحت که بتوان یک روز را در آن گذراند پیدا کند و به شما خبر دهد. روی ویژگی دقتش تاکید کن و بگو چون او خیلی دقیق است پس این کار را به او می سپارید.
سرزنش نکن ، شکایت نکن ، عصبانی نشو ، فقط هر چه گفت آرامش کن و بگو درکش می کنی و هر جور هست قرار این ملاقات را بگذار و بگو خبرت کند.
فعلا هم برو و کاملا استراحت کن و ریلکس شو . ساعت ده شب آنلاین می شوم . اصلا هم نترس. فعلا بای .
واقعا ممنونم :54: باید یه فکری هم به حال اشکام کنم .
باشه . همه اینایی رو که گفتید بهش میگم.
فقط من نمی دونم چطور باید تشکر کنم. اما بی نهایت از شما نوپوی عزیز و بقیه دوستان ممنونم . نمی دونم اگر این سایت نبود ، الان در چه حالی بودم. برای همگی آرزوی خوشبختی دارم.
تاپیک ادامه موضوع
http://www.hamdardi.net/thread-29281.html#post282306
آسمانی اینجا حضور دارید؟
بله نوپوی عزیزم . داشتم مطالعه می کردم این تاپیک رو
اصلا نترس. موفق می شوی.