با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!

گلپر عزیزم، سعی کن بیشتر به خودت برسی.
هر کس یه ظرفیتی رو برای تحمل مشکلات داره و می دونم که انقدر مشکلاتت زیاد شده که نمی دونی چی کار کنی.
باید ذهنتو آروم کنی و واسه این هم بهتره مشکلاتت رو دسته بندی کنی. اونایی که فکر می کنی فعلا از دستت خارجن بذارشون کنار و بقیه رو هم به ترتیب اولویت و تواناییت دسته بندی کن.
تو مادر خیلی خوبی هستی، از دلسوزی که برای زندگی و پسرت داری میشه فهمید. همیشه می گن مردهایی که خیلی خوبن و مشکلی هم ندارن وقتی که مشکل سختی براشون پیش میاد بداخلاق و بی حوصله میشن پس تو هم فکر نکن که الان همسرت باید کمتر از قبل بهت دستور بده یا به قول خودت نق بزنه.
شما خودتون قصد ندارین برین خواهر شوهرتو ببینید؟
به نظر من بهتره الان برای زندگیت هیچ تصمیمی نگیری، صبر کن تا این وضعیت تموم بشه، بعد تصمیم بگیر. باز هم میگم سعی کن که بیشتر از همیشه به خودت برسی اینطوری هم راحت تر می تونی تحمل کنی و هم اینکه شاید همسرت با دیدن روحیه تو، بهتر بشه ..
:72:

ممنونم شاد عزیزم!
در مورد دیدن خواهر شوهرم که امکانش نیست برم!
بقیه مواردی هم که گفتی حق با توهه!دارم سعی می کنم همین تفکیک رو انجام بدم!
فقط خدا کنه موفق بشم!

دوستان برام دعا کنین!
حال خواهر شوهرم بدتر شده!شوهرم هنوز نمی دونه!واقعا دیگه نیم دونم چیکار کنم!
به حق این وقت عزیز خدایا هر چه به خیر و صلاح بندگانت هست بر آنان قرار بده!
خدایا آنچه را که تحمل آن بر ما سخت است بر ما قرار نده!
التماس دعا دارم از همه شما دوستان خوبم!

دوستان!
تموم شد!!!!!!!!!!!!
الان خودم دارم متلاشی می شم!
شوهرم!!!!!
واسه همه دعا کنین!
واسه آرامش روحش واسه آروم گرفتن ما و خونواده اش!

سلام گلپر جان
از شنيدن اين خبر خيلي متاسفم و از ته دل بهت تسليت ميگم ، اميدوارم خدا بهتون صبر بده تا بتونيد اين مصيبت و تحمل كنيد .
نميدونم واقعا چي بگم ... ميدونم كه مرگ يك جوان چقدر غم انگيز و ناراحت كنندست ( براي خانواده ما هم پيش اومده بود). سعي كن زياد به خاطرات گذشته فكر نكني ، چون شدت ناراحتي ها و غم اين اتفاق چندين برابر ميكنه .

احمد شاملو يه حرف قشنگ زده :
....
چه قلبها كه در طپش بود ... دستهايي كه لبريز خواهش بود
خاموش گشتند و امروز ... صد نوازش در آغوش بود
....
كنون بنگر بر قلب هايي كه در طپش است
دست هايي كه بدنبال جرعه ي نوازش است
...

اميدوارم هر چه زودتر غم اين اتفاق ناگوار از زندگيتون بيرون بره

ممنونم انیگما!
امیدوارم برای هیچ کی اتفاقی که انتظارش رو نداره نیفته!
باز هم ممنون!

گلپر عزیز واقعا متاسف شدم،
...
تسلیت می گم عزیزم

ممنونم شاد عزیز!
از دیروز همش خودم رو کنترل کردم تا اونها رو اروم کنم ولی صبح دیگه نتونستم!
الان هم اینقدر حالم بد شد که اومدم خونه!
برام دعا کنین!
خیلی به هم ریخته ام!
واقعا سخته!بیشتر از اونی که فکر می کردم برام سخته!

گلپر عزیز
متاسفم و بهتون تسلیت می گم
امیدوارم خدا به شما و خانواده تون صبر و آرامش بده

سلام گلپر جان
من واقعا" متاسفم
چند روزی نبودم و حالا که اومدم یه راست اومدم سر پست تو
نمیدونم ولی هیچ کار خدا بی حکمت نیست خدا به شما صبر بده
واقعا" متاسفم

سلام!
ممنونم! از همه تون متشکرم!
امیدوارم برای هیچ کسی اتفاق ناگوار و خارج از حد تحملش پیش نیاد.
الینه جانم متشکر از توجهت!
قطعا همین طوره که تو می گی هیچ کار خدا بی حکمت نیست!
یه اتفاق خوبی که این میون افتاد این بود که خونواده شوهرم حدود 30 سال بر اثر یکی سری اختلافها با یکی از اقوامشون رابطه ای نداشتن ولی با پیش اومدن این ماجرا باهم آشتی کردن!این هم یه نکته مثبت!
بعد از چند روز امروز توی خونه موندم و می خوام به کارهای خونه برسم!
خیلی همه چیز به هم ریخته!
هنوز باید شوهرم رو آروم کنم!
برام دعا کنین!

سلام عزیزم
ما رو از حال خودت بی خبر نذار

سلام گلپر خانم
بدانيد هيچ انساني كامل نيست
هر انساني عيبهاي دارد نمي توان با لجبازي اين عيبها را اصلاح كرد بلكه بدتر هم مي شود شما پسر هم داريد
ولي بخاطر پسرتان زندگي مي كنيد و محيط را براي او آرام مي كنيد
شايد شوهرتان بلد نيست از شما تقاضا كند ولي با تقاضاهاي بي منطقش از شما چيزي را مي طلبد و آنهم محبت است بدانيد اگر مردي بداند كه زنش
با او همراه است جاي براي ايراد نمي ماند
زني را نقل مي كنم يك روز شوهرش گفت آيا تو بخاطر من از موبايلت خانوادهت و باشگاهت و كار كردن مي گذري زن با لجباز گفت نه نه نه نه
ولي اين سوال سوال خودخواهي مرد نبوده بلكه ميزان علاقه همسرش را مي سنجيده
از آنروز خانه محل مشاجره شد و سر موضوعات حساستر شدن و آرامش از آن خانه برگشت
ولي زن فهميد و روزي به همسرش گفت من بخاطر تو از جانمم مي گذرم
مرد لبخندي زد و گفت من بخاطر تو تمام دنيا مشكلات را پشت سر مي گذارم
هر دو همديگر را دوست داشتند ولي زبان هم را نمي فهميدند متاسفانه زبان هر دوي شما فارسي است ولي قلق همديگر را بدست نياورديد
امتحان كنيد زندگي عوض مي شود

گلپر جان خوبی؟
مواظب خودت و زندگیت باش. اجازه نده که پسرت خاطرات بدی از بچگی اش داشته باشه.
:72:

ممنونم !
از همه تون ممنون!
الینا جان و شاد عزیزم متشکر از توجهتون!
اوضاع بعد از فوت خواهر همسرم هنوز به هم ریخته هست ولی یه ذره آرومتر شده!
دیشب خیلی کلافه بود!نمی دونم چرا سختی های زندگی گاهی وقتها همه با هم خودش رو نشون می ده!
دیشب حتی دو ساعت نتونستم درست بخوابم!همش از خواب بیدار می شدم و ته دلم شور می زد!یه لحظه هم آروم نمی شدم
wem برحسب اتفاق یه نفر دیروز مشابه این حرفها رو بهم زد!موافقم!
با وجود همه خستگی ام باید یه کاری بکنم!حس می کنم شوهر من هم گاهی وقتها می خواد میزان محبت و گذشت من رو محک بزنه!
فقط نمی دونم این محک زدن کی قراره تموم بشه!واقعا خسته شدم!
برام دعا کنین!

سلام عزیزم
بالاخره چه کار کردی؟
اوضاع آرومتر شده؟

الینا جون ممنون از لطفت!
آرومتر که نه ولی خوب بهتر شده!
اما هنوز شوهرم می شینه و فکر می کنه و غصه می خوره!
سعی می کنم باهاش همراه بشم!
ممنون از توجه همتون!

سلام دوستان!
من تو این مدت سعی کردم آرامش رو برای شوهرم ایجاد کنم!ولی نمی دونم چرا اثر نداره!دیشب باز حالش بد بود و کلی گریه کرد!
صبح هم همینطور !می شینه و چشمش رو می دوزه به زمین!
نه حوصله داره جایی بریم نه واسه خریدهای خونه حوصله داره!همش تو خودشه!فقط گاهی وقتها یه ذره بهتر می شه که دوباره زود می شه مثل قبل!
بهونه می کنم که فلان چیز نداریم باید بریم بخریم تا نکنه به این بهونه بیاد بریم بیرون و حالش خوب بشه ولی گوش نمی کنه!می گه حوصله شو ندارم!درست غذا نمی خوره.
چیکار کنم!؟

سلام گلپر جان
من خودم ازدواج نکردم ولی زندگی شما دقیقا مث زندگی خواهر منه فقط فرقش اینه که خانواده ی شوهرش مذهبی نیستن
بعد از 4 سال جنگیدن خواهرم به این نتیجه رسید که بخاطر آرامش خودشو بچشو زنگیش بهتره با این آدم نجنگه و بحث نکنه و مورد اصلی این که در برا برش نقطه ضعف نشون نده که اون بخواد از نقطه ضعفش بر علیه اش استفاده کنه کم و بیش نتیجه هم گرفته اگه دوست داشته باشی می تونی بری موضوع منو تو قسمت(رابطه ذختر پسرو ازدواج) اسمش (بعد اینهمه سختی کشیدن خانوادش میگن نه ) فک کنم برات جالب باشه دوست دارم نظرتو بدونم چون زندگیت مثه خواهره منه منم می خوام از زبون خواهرم بشنوم

سلام گلپرجان ،خوبی؟
من هنوز امروزتایپیک شما رو خوندم ،از این که انقدر خانم صبوری هستی تبریک میگم ، با این که این همه درد وغصه را تحمل کردی وصبرکردی خوشحالم
خیلی دردآور بود،اما من مطمئن هستم که زندگیت سروسامان پیدا میکنه چون خداوند آدم های صبور راخیلی دوست داره
خیلی دوست دارم بدونم الان چکار میکنی؟
بهتر شده زندگیت؟
خداوندا اگربه لحظه غفلتی درافتادم پیش از سقوط هشیارم کن

گلپر عزیزم، به همسرت حق بده، هنوز مدت زیادی نگذشته... این چند هفته برای فراموش کردن یا التیام درد از دست دادن یه خواهر کافی نیست. عزیزم صبر داشته باش. خیلی خوبه که سعی داری اونو توی جریان زندگی قرار بدی به این کارت ادامه بده اما از بی حوصله گی هاش خسته نشو.
سعی کن از فکر و خیال درش بیاری اما اگه می بینی مقاومت می کنه بهش اصرار نکن بذار آروم آروم این مرحله رو طی کنه. امیدوارم حال همسرت زودتر خوب بشه..
:72:

شاد عزیزم ممنونم ازت!
برامون دعا کنین!خودم هم خیلی به هم ریخته ام و باید به خاطر همسرم به ظاهر هم شده آرامش داشته باشم.

خدا بهت صبر بده عزیزم

گلپر عزیز خبری ازت نیست....
:72:

سلام خدمت دوستان
در رابطه با مشكل شوهر نق نقو چند نكته تكراري خدمتتون بگم
1)باز هم مي گويم و خواهم گفت كه اول خودتون رادوست داشته باشيد.شما به خودتون احترام نمي زارين چطوري توقع دارين كه شوهرتون به شما احترام بزاره؟اين هم بي احترامي شما به جون خريدين كه چي بشه.لطفا يه كمي به فكر خودتون باشين
2)من فكر مي كنم كه شما از عابروتون مي ترسين كه ممكنه كار به جدايي بكشه وعابروتون بره(آبرو).خوب عابروتون را به بي عزتي ترجيح دادين و بايد تاوانش را پس بدين.تو اين دنيا از دو مسئله متضاد نمي شه همزمان داشت.بايد حتما يكي را انتخاب كرد.
3)مشكل را شناسائي كنيد به نتيجه نگاه نكنيد به منشاء‌نگاه كنيد من از همين جا سئوال مي كنم كه شما دليل رفتار همسرتون را مي دونيد؟اگه ميدونيد چند نمونه را ذكر كنيد
4)با افرادي كه طرف مقابل حرف شنوي داره موضوع را در ميان بزارين
5)صبر پيشه كنيد و به خد توكل كنيد
6)به اين فكر كنيد كه وضعيت جديدي در انتظار شماست
7)يادتون باشه كه اگه شما و طرف مقابلتون از روحيه مناسب و سالم برخوردار نباشين اين اتفاقات طبيعي است
التماس دعا

دوستان عزیز از همه تون ممنونم!
الینا جونم مرسی از لطفت
شاد عزیزم من هر روز تقریبا سر می زنم به سایت ولی خیلی حوصله حرف زدن رو ندارم.
خانم یا آقای فرهاد فر متشکر از راهنمایی های شما!
کاملا درست می فرمایین!
نمی دونم دقیقا علت رفتارهاش چیه!یعنی قبلا فکر می کردم می دونم ولی الان خیلی مطمئن نیستم!راستش با یکی از دوستهام راجع به مشکلاتم تا یه حدی حرف زدم!خوشبختانه اطلاعات خوبی راجع به آقایون و خانمها داره و فعلا داره راهنماییم می کنه!فکر کنم خیلی از رفتارهای همسرم جزئ خصوصیات اخلاقی اش هست که بین خیلی از مردها مشترکه فقط بعضی ها می دونن و بلدن درست کنترل کنن و یه عده ای مثل من و شوهرم اطلاعاتمون راجع به این موضوعات کمه یا اگه هم چیزی می دونیم بهش عمل نکردیم
فعلا گذاشتم یه کم آرامش و حالت طبیعی به زندگیم بر گرده تا ببینم چیکار می تونم انجام بدم!
در این مدت خیلی با آرامش باهاش بر خورد می کنم و سعی می کنم از کنار نق نقها!!!و لج بازی هاش بگذرم!
باز هم ممنون از همه شما واسه لطف و محبتتون!
التماس دعا

سلام گلپر جان
خیلی متاسفم که شوهرتون نمیتونه ببینه که چه نعمتی نصیبش شده که شما رو داره
ظاهرا اینطور که معلومه رفتار شوهرتون جز مشخصه های شخصیتیشه.. ولی نمیتونم درک کنم که شما اینهمه از خودتون گذشت میکنید تا ناراحتش نکنید ولی اون نخواد برای کسی که دوستش داره کمی رفتارش و نمیگم تغییر ، حداقل کنترل کنه؟!
امیدوارم خدا کمکتون کنه که شوهرتون از این خواب بیدار بشه و شما رو هم ببینه .
من زن نیستم ولی شرایطی رو که دارین کاملا درک میکنم و من هم از وضع شما دلم میگیره و حتی گاهی وقت ها موقعیت شما و شاد خانم و دوستانی مثل شما به ذهم میاد حس بدی بهم دست میده و .....
امیدوارم همدردی منو قبول کنیید
تا بعد .

گلپر عزیز، امیدوارم صبر و نیروی تغییر رفتار غیر منطقی همسرت رو داشته باشی.
:72:

انیگما محترم ممنون از همدردی تون.متشکرم که پیگیر جران زندگی من هستین.من هم امیدوارم این اتفاق بیفته!البته فکر کنم می دونه فقط نمی خواد به روی خودش بیاره!شاید هم نمی دونه!فقط این رو می دونم که واقعا می خوام زندگی ام رو نگه دارم و از خدا قدرت این کار رو می خوام.
شاد جونم مرسی عزیزم.
از همه تون ممنونم

گلپر خانم من فقط می توانم با شما همدردی کنم
مشاوره نمی دانم

اما اگر زن نق نقو باشد مرد به هر بهانه ای می تواند از منزل خارج شود وتا اوضاع به حالت عادی برگردد.
ولی اگر مرد نق نقو باشد (در ضمن اختیار تام همسرش را هم داشته باشد) فقط می شود برای آن زن متأسف بود.

گلپر جان شاید این مشکل از جامعه ماست که گمان میکنند زن فقط باید سکوت اختیار کند و گوش به فرمان باشد
من برای بهتر شدن شرایط تو دوست عزیز دعاگو هستم

الینا جون و پونه جان ممنون از شما دوستهای عزیز
از خدا می خوام برای همه خوبی و شادی و آرامش قرار بده و به من هم صبر بده تا بتونم سختی ها رو تحمل کنم

سلام دوستهای خوبم!
از دست این شوهرم خسته شدم!!!!!!!!
دیروز با صداقت نشستم بهش گفتم من تو رو دوست دارم هیچ چیزی هم مانع این دوست داشتن نمی شه ولی دلم می خواد بذاری به اون چیزی که می تونه سرگرمی باشه واسم و دوستش دارم برسم.می خوام موافقت کنی برم درسم رو بخونم!
ولی جوابش این بود!!!!بعد از مرگ من!!!!!!
من دیگه نمی دونم چیکار کنم!خسته شدم
شاید وقت مناسبی نبوده برای مطرح کردن این موضوع ولی به خدا خسته شدم!
گفت نمی ذارم زندگیمون رو خراب کنی ولی نمی فهمه با این کارش بیشتر زندگیمون خراب می شه!هر چی هم سعی می کنم بفهمه انگار نه انگار!
گفتم درسته که من موقع ازدواجمون ازت خواستم تنها و تنها مانع درس خوندنم نشی ولی دلیل بر بی اهمیت بودن خودت نیست !خودت برام مهمتری
ولی شوهرم گفت اگه افکاری که الان دارم موقع ازدواجمون داشتم حتی به قیمت اینکه این وصلت صورت نگیره موافقت نمی کردم!
و کلی حرفهیا دیگه زد که .....
بگین چیکار کنم!من آدم ضعیفی نیستم ولی بعد از ازدواجم بخش زیادی از اعتماد به نفس و شخصیتم رو از دست دادم.انگیزه ای واسه انجام دادن کارهای خونه ندارم حوصله هیچی رو ندارم.این اتفاقات اخیر هم که دیگه همه چی رو به هم ریخته!
درکم نمی کنه!منو نمی فهمه!
یه مدت خیلی بهتر شده بودم تونسته بودم تا حدی خودم رو پیدا کنم ولی دوباره برگشتم سر نقطه اول!
می شه بهم بگین چیکار کنم!

سلام گلپر مهربان
من مرتب سر میزنم و حرفاتو میخونم
ولی واقعیت اینه که هیچ کدوم از ما اونطوری که باید نمیتونیم بهت کمک کنیم این تویی که باید تصمیم بگیری
نمیدونم تو حاضری به خاطر زندگیت یه مدت درسو کنار بذاری یا نه؟

الینا جونم مرسی از توجهت
من سه سال هست به خاطر زندگیم درس رو گذاشتم کنار.
حتی کارهایی که به هیچ عنوان دوست نداشتم ولی شوهرم می خواسته انجام دادم .نمی دونم باید چیکار کنم!
اکثر مدت بعد از ازدواجم به خاطر زندگیم خودم رو هم گذاشتم کنار!حتی دیگه نمی تونم مامان خوبی باشم!نمی تونم اونی باشم که باید!
داره اتفاقهای بدی می افته که خیلی می ترسم!می ترسم یه جوری بشه که دیگه نتونم نه درس رو داشته باشم و نه زندگیم رو!

گلپر عزیز وقتی که یک نفر دز زندگی همه حق و حقوق و خواسته های خودش رو نادیده می گیره، نباید انتظار قدردانی از سایر اعضا داشته باشه، چرا که این کار تبدیل به وظیفه شخص میشه و حتی در مواردی جزء حق سایر افراد میشه که شما هیچ خواسته ای نداشته باشید. اگه در غیر این صورت عمل کنی یعنی اینکه کار خلافی صورت گرفته و شما باعث از هم پاشیدگی محیط گرم! خانواده خواهید شد.
عزیزم شما از اول توی هر مسئله ای کوتاه اومدی، خودت رو فراموش کردی، و حالا می بینی که هیچ چیزی در دست نداری، حتی برای فرزندت نمی تونی مادر خوبی باشی چون آرامش نداری، باید به خودت وقت بدی، باید خودت رو بالا بکشی، تو باید کسی باشی که در درجه اول باعث افتخار خودت و بعد همسر و فرزندت باشی.
فعلا شرایط درس خوندن برات مهیا نیست، به جز درس خوندن به چه چیزی علاقه داری؟ اگه هیچ تلاشی برای خودت نکنی شوقی برات نمی مونه، اصلا به نظر من شروع کن به انجام ندادن کارهایی که دوست نداری. اینطوری لااقل عذاب اونها کم میشه. توانایی هات رو به همسرت نشون بده، همسرت الان فکر می کنه که تو فقط از طریق درس خوندن می تونی به اوج برسی و روی این نقطه ضعفت دست گذاشته، پس به کارهای دیگه مشغول شو، بهش بفهمون که در هر کاری می تونی موفق باشی، اونوقت حساسیتش روی این قضیه کم میشه، و حتی امکان داره کمکت کنه. شاید همه این مشکلات یعنی اینکه باید از یه جای دیگه شروع کنی، شاید یعنی اینکه موفقیت تو و توانایی تو در یک راه دیگه باید صرف بشه، اینطوری خودت رو هم بیشتر می شناسی. عزیزم فکرت و ذهنت رو مشغول مسئله ای که فعلا نمی تونی از پسش بر بیای نکن، اجازه بده زمان کار خودش رو بکنه این قضیه رو بسپار به خدا، به کارهای دیگه مشغول باش، خودتو سرگرم کن و سعی کن از هر چیزی لذت ببری.
امیدوارم نتیجه بگیری عزیزم فقط صبر داشته باش و امیدوار باش
:72:

مرسی دوست عزیزم شاد!از راهنماییت ممنونم
درست می گی احتمالا باید همین کار رو بکنم!با اینکه این مدت فقط به این فکر می کردم که امسال دیگه می تونم و مشکلی نیست ولی انگار راه رو درست نرفتم
این سه سال شاید باید خیلی بیشتر به فکر تغییر خودم و شرایط زندگیم می بودم .
باز هم ممنونم عزیزم .تو دوست خیلی خوبی هستی.

سلام گلپر جان
شاد درست میگه بچسب به یه کار دیگه
من میدونم که تو حتما" هر کاری رو شزوع کنی موفق میشی

سلام گلپر عزیز....به نظرم یک مدتی از درس و ادامه تحصیل صحبتی نکن...شاید همسرتون نیاز به فکر کردن داره...بهش زمان بده با توجه به آخرین صحبتی که باهاشون داشتین....به نظر منم به کاره دیگه ای سرتو گرم کن....بیشتر از قبل به حقو حقوقت توجه کن... به نظر من چیزی که باعث احساس خستگی شما شده اینکه احساس میکنید بیش از اندازه از خودتون مایع گذاشتین توی زندگیتون... چون همسرتون همون کسی هستن که شما قبول کردیتن با ایشون ازدواج کنید....به نظر من حتی نق های ایشون یا غر غر هاشون هم باعث این حس خستگی شما نیست....شما از این که این همه از خود گذشتگی کردین اما چیزی به اندازه کارتون از همسرتون دریافت نکردین خسته هستین.....متاسفانه فداکری یکی از زوجین در اوائل زندگی مشترک باعث بد عادت شدن طرف مقابل میشه...شما هم احساس میکنم دچار این مشکل شده باشین...البته برای اینکه همسرتون تغییر شما رو بپذیرن نسبت به گذشته زمان نیاز داره......چون به اون وضع عادت کردن و تغییر براشون سخته....با توجه به پستهاتون که شوهرتون حتی به تغییر دکراسیون هم عکس العمل نشون میدن به نظرم ایشون انعطاف پذیر نیستن....پس به زمان بیشتری نیاز دارن....یک سئوالی ازتون داشتم گلپر عزیز در برابر نق و غر های شوهرتون چی کار میکنی؟؟عکس العملتون چیه؟

ممنون دوستان عزیز از توجهتون
راجع به سوال شما که در مقابل رفتارهای شوهرم چیکار می کنم.خوب بسته به شرایط داره
گاهی وقتها فقط بهش نگاه می کنم
گاهی وقتتها می خندم و با شوخی ازش می گذرم
گاهی وقتها می گم تو خسته نمی شی از این همه نق زدن و ایراد گرفتن
گاهی وقتها عصبانی می شم
نمی دونم بسته به روحیه و شرایطی که دارم عکس العملم متفاوته
می شه بهم بگین چیکار کنم تا همسرم منعطف تر باشه!؟نسبت به تغییرات کمتر و آرومتر عکس العمل نشون بده!؟
باورتون نمی شه ولی نسبت به ساده ترین موضوعات هم با سختی برخورد می کنه!یه جور وسواس فکری ولی نمی دونم باهاش چیکار کنم!
یه مدت هم که شکر خدا افتاده رو این یه حرف که نمی خوام جایی که مرد نامحرم هست باشی یا با مرد نامحرم حرف بزنی!
همین رو هم بهونه درس نخوندن من گذاشته!
یه نفر بهم گفت از شدت علاقه اش هست!نمی خواد کسی بجز اون تو رو دوست داشته باشه.می فهمم ولی واسم سخته!
من که نمی تونم همش بشینم تو خونه که شوهرم نمی خواد کسی منو ببینه!
دقیقا نمی دونم باید چه رفتاری نشون بدم!می ترسم حساس تر بشه نسبت به موضوع!
بهم کمک کنین لطفا!