:(
عجب اوضاع بدی شد ...خدا بهتون صبر بده ...به نظر منم دیگه پافشاری نکنید...بذارید تصویری که از شما تو ذهنش میمونه یک مرد واقعی باشه نه یک آدم درمونده...به خودتون مسلط شید...مطمئنم هییییییییییییچی نمیتونه شمارو از پا دربیاره
نمایش نسخه قابل چاپ
:(
عجب اوضاع بدی شد ...خدا بهتون صبر بده ...به نظر منم دیگه پافشاری نکنید...بذارید تصویری که از شما تو ذهنش میمونه یک مرد واقعی باشه نه یک آدم درمونده...به خودتون مسلط شید...مطمئنم هییییییییییییچی نمیتونه شمارو از پا دربیاره
سلام آقاىahuman به نظر من هم شما كه رابطه مجازى داشتيد تازه موقعيتت هم معلوم نيست بذار اين رابطه تموم بشه آخه تو رابطه مجازى كى عاشق ميشه كه شما شديد اصلا اونو نديديد فكر نميكنم تو اين رابطه ها ازدواج موفقى صورت بگيره اونايى كه همديگه رو چند سال ميشناسند به مشكل ميخورند ديگه شما كه فقط در حد چت بوده لطفا عاقلانه و با منطق فكر كنيد .موفق باشيد
ممنون از همدردی تون دوستان
نمی دونین چ روزایی داشتیم ک . با هم زندگی می کردیم روزی نبود خبری از هم نداشته باشیم جز روزایی ک من الاغ قهر می کردم اون همه کاراشو بهم می گفت ولی من اذیت می کردم و اون باز می گفت .... چون دروغ بلد نبود .مثل مرده متحرک شدم . چطور ب زخم پاهام بگم این همه راهو اشتباه اومدم
ی عشق صاف و پاک و ازدست دادم
- - - Updated - - -
اگه ممکنه این بحثو نبندن دوستان تنها جاییه ک گاهی می تونم خودمو خالی کنم و حرفامو بگم . الان به همدردی نیاز دارم
یاد سهراب بخیر!
آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت:
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست؛
اما...
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!
- - - Updated - - -
کاش الان بیدار می شدم می دیدم همه اینا یه خواب بود و اون اس ام اس داده ک صب بخیر دیوونه ! منم می گفتم صبح بخیر Lo0o0osss ^.^
سلام دوست من. بابت این اتفاقات متاسفم. ولیکن یه جاهایی متاسفنه یه چیزایی رو باید با تجربه یااااااد گرفت و می دونین که تجربه هم معلم سخت گیری. شما تو این تاپیک خ با صداقت اومدی گفتی درسته. اونم به صداقت شما شک کرده که رفته درسته؟ به نظر من بیا تمام تلاشت رو برا بدست آوردنش بکن اگه نشد لااقل افسوس نخوری. باشه؟
من پیشنهاد می دم که
1)این تاپیکت رو بهش معرفی کنی. ازش بخاه بخونه. اونوقت تصمیمش رو بگیره. چیزی رو از دست نمی ده که
2) ازش بخاه به خاطر لج با شما سریع انتخاب نکنه هستن آدمایی که به خاطر لج بازی این کاررا رو کردن هم خودشونو اذیت کردن هم عشقشونو هم یه بنده خدای دیگه رو
3) اینکه خانوداش شما رو ببینن که چیزی از دست نمی ده. بگید به عنوان یه دوست قدیمی این فرصت رو دوباره بهش بدی.
4) سعی کن در تمام موارد بالا شخصیت خودتم حفظ کنی
5) البته من در جریان جزییات نیستم خوندما فراموش کردم. ولی به نظر من از طریق خانواده عمل کن. اینجوری دختر پی می بره چقدر برات مهم. هنووووووووز اتفاقی نیفتاده بهش اثبات کن برات مهم. اثبات کن جااااانم . اثبات.
5) بر خدا توکل کن از اون بخاه اشتباهاتت رو رفع کنه واگه صلاح شما در این که به هم برسین مشکلاتتون رو برطرف کنه. به خدا اعتماد داشته باش
نمی تونم دست خودم نیست امروز صبح به فکرم رسید ک شاید از شرایط مالی ام نگرانه گفتم تو بخوا من جور می کنم همه چیزو ولی جواب نداده هنوز . الان هزار تا فرشته هم بود اصلا میلی ندارم به هیچ کسنقل قول:
ول کن دیگه بیشتر از این بری جلو با روان خودت بازی می کنی ها.. سعیتو کردی دیگه حسرت نخور. اصلا اون فرشته هم که باشه اگه قسمت هم نباشین باید بگذری سخته ولی شدنیه
آخه نمی خوام از دستش بدم حس بدیه انگار داره خفه می شه آدم . فعلا ک با کله خوردم زمیننقل قول:
عجب اوضاع بدی شد ...خدا بهتون صبر بده ...به نظر منم دیگه پافشاری نکنید...بذارید تصویری که از شما تو ذهنش میمونه یک مرد واقعی باشه نه یک آدم درمونده...به خودتون مسلط شید...مطمئنم هییییییییییییچی نمیتونه شمارو از پا دربیاره
رابطه ما از این رابطه ها چند روزه نبود . از اولش با علاقه بود . من عکسشو ک اولین بار تو یه سایت دیدم ک صورتش خیلی کوچیک بود ولی از همون موقع به دلم نشست . کم کم بیشتر شد حرفامون تا موقعی ک احساس کردم اونم علاقه پیدا کرده و داره اذیت می شه شاید شروعش اشتباه بود و اشتباهات اصلی من از همین جا شروع شد خواستم از خودم دورش کنم ک اذیت نشه و به جاش تصمیم گرفتم . تو این مدت از ریز زندگی هم خبر داشتیم حتی ناهار کی می خوریم من ساعت کاری من کی هست . روزایی می شد بیشتر از 100 تا اس ام اس مس دادیم اصلا از حرف زدن سیر نیم شدیم همیشه حرف داشتیم . یه بار رفت کاشان از طرف دانشگاه و اومدنی دیدم عکس گرفته آورده من زیاد توجه نکردم یعنی حواسم نبود دیدم خیلی ناراحت شد چون عکس ها رو گرفته بود فقط به من نشون بده و منم زدم تو ذوقش آخه من عکاسی آماتور هم دوست دارم اونم علاقه مند شده بود . یه بار رفته بود مشهد دیدم عصری زنگ شد و گفت دعا کن . من انتظارشو نداشتم و زبونم گرفته بود بعدا فهمیدم تو سحن حرم بوده و می خواسته منم دعا کنم . خیلی ام اصرار کرد یه چیزی برام بگیره بفرسته ولی ...نقل قول:
سلام آقاىahuman به نظر من هم شما كه رابطه مجازى داشتيد تازه موقعيتت هم معلوم نيست بذار اين رابطه تموم بشه آخه تو رابطه مجازى كى عاشق ميشه كه شما شديد اصلا اونو نديديد فكر نميكنم تو اين رابطه ها ازدواج موفقى صورت بگيره اونايى كه همديگه رو چند سال ميشناسند به مشكل ميخورند ديگه شما كه فقط در حد چت بوده لطفا عاقلانه و با منطق فكر كنيد .موفق باشيد
رابطه ما طوری بود ک بیشتر از خودم به اون اعتماد دارم هر چی اشتباه بود من کردم ولی اون تاوان شو داد . خدا منو ببخشه
دوست عزیز دیگه بی خیالش شو فایده نداره فقط داری خودتو اذیت می کنی این راه و رسم ما ادماست که وقتی چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم ولی وقتی از دستش می دیم تازه می فهمیم که چیکار کردیم اون موقعه دیگه چه فایده !!!
ممنونم از همهنقل قول:
سلام دوست من. بابت این اتفاقات متاسفم. ولیکن یه جاهایی متاسفنه یه چیزایی رو باید با تجربه یااااااد گرفت و می دونین که تجربه هم معلم سخت گیری. شما تو این تاپیک خ با صداقت اومدی گفتی درسته. اونم به صداقت شما شک کرده که رفته درسته؟ به نظر من بیا تمام تلاشت رو برا بدست آوردنش بکن اگه نشد لااقل افسوس نخوری. باشه؟
من پیشنهاد می دم که
1)این تاپیکت رو بهش معرفی کنی. ازش بخاه بخونه. اونوقت تصمیمش رو بگیره. چیزی رو از دست نمی ده که
2) ازش بخاه به خاطر لج با شما سریع انتخاب نکنه هستن آدمایی که به خاطر لج بازی این کاررا رو کردن هم خودشونو اذیت کردن هم عشقشونو هم یه بنده خدای دیگه رو
3) اینکه خانوداش شما رو ببینن که چیزی از دست نمی ده. بگید به عنوان یه دوست قدیمی این فرصت رو دوباره بهش بدی.
4) سعی کن در تمام موارد بالا شخصیت خودتم حفظ کنی
5) بر خدا توکل کن از اون بخاه اشتباهاتت رو رفع کنه واگه صلاح شما در این که به هم برسین مشکلاتتون رو برطرف کنه. به خدا اعتماد داشته باش
1 . به نظرتون درسته بیاد اینجا رو ببینه ؟ من گیج شدم شاید تاثیر عکس داشته باشه
2.دختر عاقل و فهمیده ایه فک نکنم با این مساپل مهم با لج و لج بازی کار کنه . بیشتر احساس می کنم یه اتفاقی افتاده ک من خبر ندارم
3.خانواده اش به چ عنوانی منو ببینن ؟ یعنی به خانوده ام بگم بریم خاستگاری ؟
4.وقتی یه نفرو مار نیش بزنه دیگه فکر تشخص رفتاری اش نیست زیاد . وضع منم همونطوره . خودمم تعجب کردم فک نمی کردم اینقدر به هم بریزم از نبودنش
5.ازش خواستم تا به حال اونطوری از کسی معذرت نخواسته بودم ولی غرورم دیگه مهم نیست . فقط امیدم به خداست
مادرم ک تو زندگی انقد سختی کشیدن تحمل درد عشق منو نداره دیگه همینطوری برا غذا نخوردنم غصه می خوره . با پدرمم زیاد راحت نیستم خواهر یا برادر بزرگتر هم ندارم یا کسی ک جلو بیافته . خواهرم خیلی کوچیک تره الانم درگیر امتحاناته
- - - Updated - - -
2 سال از عمر نه چندان طولانی منه . دوستش دارم آخهنقل قول:
دوست عزیز دیگه بی خیالش شو فایده نداره فقط داری خودتو اذیت می کنی این راه و رسم ما ادماست که وقتی چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم ولی وقتی از دستش می دیم تازه می فهمیم که چیکار کردیم اون موقعه دیگه چه فایده !!!
ahuman عزيز اگه واقعاً ميدونى كه شناخت كافى نسبت بهش دارى و واقعاً مطمئنى باهاش خوشبخت ميشى و دوستش دارى بهش پيشنهاد ازدواج بده اگه اونم احساس بهت داشته باشه و موضوع ازدواجش جدى نباشه قبول ميكنه امتحانش كه ديگه ضررى نداره ولى بازم ميگم با يه عكسو چندتا SMS و چت كسى به شناخت كامل از طرف مقابل نميرسه لطفا بيشتر عقلانه فكر كن تا احساسى،(عاشقى چهل روزُ پشيمونيش چهل سال)
پیشنهاد دادم گفتم اشتباه کردم جبران می کنم ولی نمی دونم چی شده می گه احساسی به کسی نداره ولی چرا نگفت تو رو دوست ندارم ؟ حتی نگفت اون مرده غریبه رو هم دوست داره یا نه . می ترسم اون موقعی ک فک می کردم کار درستی می کنم داشتم اذیتش می کردم . اون می خواست به من خر نزدیک شده ولی من ...
هنا خانم میشه داستان زندگی تونو بگین شاید اشتباهات من رو طرف شما هم مرتکب شده . خودم موندم بارو نمی کنم کارم انقد تاثیر داشته روش . اون با شما چیکار کرد ؟ شما چطوری رفتار کردین باهاش ؟نقل قول:
سلام:(
منم داستان زندگیم عین شماست و من جای طرف مقابلتم! حالا تایپیک زندگیمو مینویسم تا ببینید که کسی مثل شما با احساسو وجودم چکرد و چطوری خوردم کرد
بهتره کاملا رابطه رو قطع کنید چون حرفش دروغ باشه با راست نخواسته این رابطه رو ادامه بده وگرنه شاید جواب دیگه ای میداد! به نظرم بهتره بیخیال ادامه این رابطه بشین!
شما مردها آدمای عجیبی هستین ! فقط فکر خودتون هستین و احساس یه دختر که چقدر بهش لطمه میزنین!!!
دوست عزیز به خاطر اتفاقاتی که براتون افتاده از خداوند میخوام که کمک کنه تا صبور باشید و راه درست رو انتخاب کنید. به نظرم اگه بتونید ایشون رو قانع کنید که همدیگرو ببینید بعد به اتفاق هم به یک مشاوره حضوری برید خیلی میتونه کمکتون کنه . حتی با این بهانه که برای فراموش کردن همه چیز هم از جانب شما و هم از جانب ایشون این مشاوره حضوری فکر میکنم بی تاثیر نباشه!:323:
ممنون . جواب مو نمیده اهل اذیت کردنم نیست دلش خیلی صاف و پاکه مثل من ... نیست . اگه جواب نمیده احتمالا دلیلی داره ولی به هر حال من دارم می سوزم و جوابی نمی گیرم همونطور ک اون سوخت و من سرمو کردم زیر برف
من فقط یه همسر از خدا می خواستم ک پاک و ساده باشه ، منو درک کنه همین . اون هنوز به خاطر عکس هایی ک بهم داده درگیره با اینکه اون قضیه رو فراموش کردم و اصلا ربطی به پاک بودن یا نبودنش نداره ولی متوجه نیست . نمی دونم چی بگم نوجوون 18 ساله هم نیستم ک جوگیر بشم و احساساتی درسته رابطه مجازی بود ولی می خواستم واقعی شه . اول برم از نزدیک ببینمش ، اگه از ظاهر هم خوشمون اومد بریم سراغ ادامه کار ... ازدواج کنیم با هم بخوابیم با هم بیدار شیم . من یادش بدم با هم کار کنیم یا اگه بخواد بره بیرون کار کنه . ظرف ها رو بشورم با هم غذا بپزیم ... شاید مسخره باشه برای شما ولی اینا حسرت شد همش . آخ ک دلم گرفته به خدا قد دنیا
بارونم داره میاد ، بارون یعنی نقطه چین تا خدا .آخه یه بار تعریف می کرد بارون می اومده عشق من میره زیر بارون قدم می زنه تا خیس می شه و سرما می خوره . اون موقع اینو زمزمه می کرده : بارون یعنی نقطه چین تا ..... خدا
ببخشید اگه ناراحت تون کردم دوستان همدردی هاتون خیلی آرومم می کرد . ممنون .
هنا خانم میشه داستان زندگی تونو بگین شاید اشتباهات من رو طرف شما هم مرتکب شده . خودم موندم بارو نمی کنم کارم انقد تاثیر داشته روش . اون با شما چیکار کرد ؟ شما چطوری رفتار کردین باهاش ؟[/QUOTE]
راستش وقتی تایپیک شما رو دیدم فکر کردم اونه چون تمام خصوصیات اون و ماجرای ما بود حتی نوع حرف زدنتون! خیلی جا خوردم آخه اون اهل این چیزا نبود که از کسی راهنمایی بگیره!!! تنها فرقتون این بود که اون برعکس شما دانشجو بود و خواهر و برادر بزرگتر از خودش داشت ( البته وقتی همه نوشته هاتونو خوندم فهمیدم:))
چون داستانم مثل داستان شماست تایپیک نمیزنم چون تکراریه جوابمو همینجا میگیرم! (البته ببخشید) اونم مثل شما هر بار بعد از 2ماه یا 6ماه چندین بار برمیگشت ولی من فکر کنم دلم بحالش میسوخت جوابشو میدادم البته بعد چند روز چون نمیدونستم چیکار کنم!!!! اون نمیتونست درست تصمیم بگیره و هر بار برمیگشت فقط منو آزار میداد چون باعث میشد به خودم و زندگیم نرسم!
همش میگفت موقعتشو ندارم که باهم باشیم _ماهم هیچ وقت حضوری همو ندیدیم شاید دلمون میخواست ولی نمیشد میدونستم اگه برم وضیعتم بدتر از این میشه!!! همش اصرار به دیدن حضوری داشت ولی من ذلم راضی نمیشد!!
واسه همین به شما میگم دیگه پیگیر دختری که دوسشون دارین نشین بزار زندگیشو بکنه !!
به خدا شمام موقعتشو ندارین پس نمیتونین خوشبختش کنین شاید اگه ناراحت نشی باید بگم بیشتر شماها فقط یه همدم میخواین نه همسر!!
مطمئن باشین اگه بازم باهم باشین باز دو دل میشین و میگین نمیتونم خوشبختت کنم اینجا ضربه اصلی رو کی میخوره ؟؟؟ اون دختر!!
بهترین کارو کرد که اینجوری جوابتونو داد منم یه وقتایی اینجوری جواب میدادم ولی دلم میسوختو معذرت خواهی میکردم ! ولی ضربه خوردم بخدا ضربه خوردم
بس کنین ....شماها هنوز با احساس خودتون درگیرین پس کسی دیگه رو وارد این ماجرا نکنین که بدتر بشه مثل من :concern:
ممنون من درگیر بودم با خودم درست ولی به نظر شما چون پول ندارم باید بیخیال کسی بشم ک دوستش دارم ؟ باید ازدواج نکنم و تنها بمونم ؟ همسر هم یه همدمه . من هیچ وقت دنبال همدم نبودم والا خیلی راه ها بود من دوست دارم یه زندگی سالم و خوب داشته باشم یه زندگی عاشقانه و منطقی . همه ک از اول اوکی نبوده وضعیت شون منم مشکل دارم ولی چند وقت دیگه اگه مشکل مالی ام حل شد دیگه اون نیست ک با هم باشیم . این برام سخته . کاش وقت داشتم امید داشتم به بودنش مثل خیلی از پسرا به خودمم فک می کردم و قول ازدواج می دادم بهش تا نتونه به کس دیگه فک کنه ولی این کارو نکردم هیچ منتی هم نداره سر کسی کاری ک از روی علاقه برای یکی بکنی منتش کجاست دیگه ؟ ولی اشتباهاتی ک قبلا گفتم انجام دادم و خودم با دست خودم از خودم جداش کردم و الان افتادم دنبال برگردون دنش . آخه یکی نیست بگه تو ک ادعای مذهبی بودن داری دوستی چ صیغه ایه دیگه . اگرم دوست شدی عذاب وجدانت چیه ؟ شاید من هر دو رو با هم کردم اینجوری شد . دیروز اس ام اس دادم برا خدافظی چون جواب نمی داد ولی بعدش جواب داد ک : چرا چرت می گی ؟ تو خواستگاری کردی منم گفتم نه . گفتم چرا گفت از اخلاقت خوشم نمیاد (قبلا گفته بود شهر دیگه نمی تونم برم ) خیلی گیر میدادی تهمت می زدی ولی تو با بعضیا حرف می زدی من ناراحت می شدم ولی تهمت نمی زدم . درست می گفت . این باعث شد من ادامه بدم و معذرت بخوام و اشتباهمو قبول کنم و امیدوار بشم . نمی دونین وقتی امیدوار می شم چقدر حالم بهتره دوست دارم بدووم و همه چیزو بخورم ولی وقتی ناامید می شم دیگه نگو . احساس می کنم علاقه داره ولی هر وقت می پرسم می گه هیچ حسی به کسی ندارم . اگه حداقل یه بار دیده بودیم همدیگه رو به خانواده ام می گفتم ولی تا نبینی ک نمی شه فقط از روی عکس پسندید یا رد کرد . جرات ندارم زنگ هم بزنم بهش تو این مدت کلا اندازه انگشت های یه دست تلفنی حرف زدیم ک اونم چند بارش برای کار بود بقیه اشم یه دقیقه نمی شد انقد ک هر دو از هم خجالت می کشیدیم مثل دوست با هم حرف بزنیم
تو دوراهی بدی موندم نه می تونم کلا ولش کنم نه می تونم خیلی جدی برم جلو . اونم آویزون نگه می داره نه می گه دوستت ندارم نه می گه می خوامت . وقتی هم از اون طرف می پرسم می گه نمی شناسمش !آخه چطور به کسی ک نمی شناسه جواب مثبت داده
- - - Updated - - -
کاش می گفتم قصد خودکشی دارم بلکه مدیر همدردی هم سری به اینجا بزنن
بهش گفتم تمام تلاش مو می کنم تا وضع مالی ام بهتر شه به سال نمی کشه اون وقت برا همیشه مال هم می شیم :) اگه یه بله بده همه کوه ها رو می کنم تنهایی فقط به امید نیاز دارم الان . اگه صورت شو موقع حرف زدن می دیدم می فهمیدم چشه ولی فاصله نمی زاره . نمی دونم چرا فاصله همیشه طولانیه مثل دکمه اسپیس کیبورد .فعلا ک امیدوارم کلا :)
دوست عزیز شما هنوز همدیگر رو حتی یه بار هم ندیدین!
به تعداد انگشتهای دست با هم تلفنی حرف زدین!
تمام علاقه شما فقط روی چت و اس ام اس هایی هست که به هم دادین!
فکر نمیکنین اینها برای اینهه عاشق شدن کم هست.
اگه همو ببینین و از هم خوشتون نیاد چی؟؟ اخه تو چت و اس ام اس که نمیشه خیلی جنبه ها رو شناخت.
خواهشا دوباره این اشتباهو نکنین و قبل از وعده دادن به هم و جواب مثبت دادن و ...برین همو یه بار ببینین و مثه دو تا ادم بالغ یه صحبت اولیه ای داشته باشین و اگه همو پسندیدن سریع قضیه رو رسمی کنین و از طریق خانواده باقی مراحل شناخت رو طی کنین
اميدوارم بتونيد بهترين تصميمو بگيريد.
سالها پیش دوستی داشتم که ازطریق چت رم با یه نفری که 17ساعت باهاش فاصله زمانی داشت دوست شداین دونفرچنان عاشق هم شدن که من هنوزم عشق پاک این دونفرروستایش میکنم اوناهرگزبه هم نرسیدن اما من خیلی دلیل داشتم که بدونم این دونفرعاشقن
درسته حق با شماست با متن نمی شه خیلی چیزا رو شناخت ولی دو سال هم نمی شه نقش بازی کرد . ارتباط ما فقط با چت و اس ام اس نبود البته . تو چندین سایت همکاری داشتیم و چندین دوست مشترک ک حتی من از همکلاسی دانشگاه ایشون هم یه جورایی متوجه روحیات شون می شدم . تو این دو سال یادم نمیاد دروغی شنیده باشم ک با چیزایی ک خودم می فهمیدم در تناقض باشه . فوقش ممکن بود یه چیزایی رو نگه ولی دروغ اصلا . همین خودش تو این زمونه به نظرتون چقدر می ارزه ؟نقل قول:
دوست عزیز شما هنوز همدیگر رو حتی یه بار هم ندیدین!
به تعداد انگشتهای دست با هم تلفنی حرف زدین!
تمام علاقه شما فقط روی چت و اس ام اس هایی هست که به هم دادین!
فکر نمیکنین اینها برای اینهه عاشق شدن کم هست.
اگه همو ببینین و از هم خوشتون نیاد چی؟؟ اخه تو چت و اس ام اس که نمیشه خیلی جنبه ها رو شناخت.
خواهشا دوباره این اشتباهو نکنین و قبل از وعده دادن به هم و جواب مثبت دادن و ...برین همو یه بار ببینین و مثه دو تا ادم بالغ یه صحبت اولیه ای داشته باشین و اگه همو پسندیدن سریع قضیه رو رسمی کنین و از طریق خانواده باقی مراحل شناخت رو طی کنین
ولی با اینکه اول باید همدیگه رو ببینیم موافقم 100% . همین موضوعه ک تا به حال نزاشته با خانواده بگم . از اون طرف به لحاظ فاصله طولانی بین شهرهامون امکان اینکه فردا برم اونجا مثلا همدیگه رو ببینیم نیست و باید یه بهانه خوب جور کنم چون منی ک هیچ جا نمی رم یهو این همه راه تنهایی برم مادرم با اون هوششون حتما متوجه می شن . تو فکرمه به خواهرمم بگم بعد برم ولی توش موندم ک چجوری برم . از اون طرف دو دلم دیدار دو نفره می تونه بعدا باعث بدبینی خانواده هامون بشه یا نه . اگه یکی از اعضای خانواده باشه بهتر نیست ؟ حل این قضیه کمک بزرگیه برا ادامه کار
با کمک دوستان حتما . برای همین اینجامنقل قول:
اميدوارم بتونيد بهترين تصميمو بگيريد.
حزفاتون امیدوار کننده بود . آدمی نبودم هیچ وقت ک با یه نگاه عاشق بشم این عشقم هم بیشتر از روی شناختیه ک فک می کنم دارم و درسته . وقتی احساس می کنم از دستم داره میره دیوونه می شم وقتی احساس می کنم داره بدستم میاد آروم می شم . ولی گاهی یه حس بدبینی هم میاد سراغم انقد ک از این رابطه ها بد شنیدم می ترسم کمی . مگه مهم شناخت و علاقه اولیه نیست ؟نقل قول:
سالها پیش دوستی داشتم که ازطریق چت رم با یه نفری که 17ساعت باهاش فاصله زمانی داشت دوست شداین دونفرچنان عاشق هم شدن که من هنوزم عشق پاک این دونفرروستایش میکنم اوناهرگزبه هم نرسیدن اما من خیلی دلیل داشتم که بدونم این دونفرعاشقن
دوست عزیز حرف منو فقط از یه بعد در نظر گرفتین .من به موضوع شناخت اشاره کردم و کنارش به موضوع از هم خوش اومدن هم اشاره کردم.ببین گاهی اوقات شما عکس یکی رو میبینی اما از نزدیک و رو در رو که میبینی ممکنه از طرف زیاد خوشت نیاد.ممکنه از طرز نشستن و برخاستن یا نمیدونم از طرز حرف زدن از حالتهای چهره و موردهای دیگه ای که فقط تو یه ارتباط رو در رو میشه در نظر گرفت زیاد به دل ننشینه و این مورد هم فقط با از نزدیک دیدن میشه بررسی شه که هم شما و هم خانوم مورد نظر باید این حق رو به خودتون بدین که همو لااقل یه بار ببینین تا این موارد بررسی بشه.
که خوب ممکن هست که بعد از دیدار علاقه ها خیلی بیشتر هم بشه :) و یا اینکه مثلا یه مقدار تو ذوقشون بخوره و خوششون نیاد .دیگه این قابل پیش بینی نیست
ببین اینکه میگی ممکنه خانواده ها بدبین بشن .شما الان میخوای به خانواده بگی چجوری با هم اشنا شدین؟؟ مثلا بگی که اینترنتی بوده و تا حالا همدیگه رو ندیدین فکر میکنی اونا به این ازدواج خوشبین میشن؟؟؟اصلا برنامه ات برای این رابطه در صورت موافقت خانم با ازدواج باهات چی هست؟
چندماهیه که با سایت همدردی آشنا شدم و تازگیا عضو شدم ولی توی این مدت پی بردم اینجا کسی به حرف کارشناسا توجهی نمیکنه و از تجربیات هم استفاده نمیکنن همه تصمیمات خودشونو توی هر کاری گرفتن چه درست باشه چه غلط فقط میان درد و دل میکنند نه اینکه مشکلشون حل بشه!
آقای ahuman شمام همه کاربرا و کارشناسا بصورت مستقیم و غیر مستقیم میگن این رابطه رو ادامه ندین ولی شما باز حرف خودتونو میزنید که میخوام رابطه مجازی به واقعی تبدیل بشه ! اگه کسی رو برای تنهاییتون میخواین و دوست دارین ازدواج کنین بهتره توی دنیای واقعی دنبالش بگردین !
حتی خودتون توی تایپیکای افرادای دیگه نصیحت کننده کسی بودین ولی حالا این بچه ها دوستانه و برادرانه وخواهرانه میگن ادامه ندید ولی شما...!
وقتی تصمیمتونو گرفتین پس چرا اینجا مطرح میکنید؟؟
اون دختر هم بهتون جواب رد داده پس حسی بهتون نداره با این افکار و تصمیمات فقط خودتونو اذیت میکنید
یاحق
من هم از چهرش خوشم میاد هم از اخلاقش . درسته ک تو رابطه حضوری خیلی چیزای بیشتری مشخص می شه رفتارش میمیک صورتش . لحن صداش ک تو رابطه مجازی مشخص نمی شه . برای همین بهش گفتم بیا یه بارم شده همو ببینیم ولی فعلا می گه نه همین !نقل قول:
دوست عزیز حرف منو فقط از یه بعد در نظر گرفتین .من به موضوع شناخت اشاره کردم و کنارش به موضوع از هم خوش اومدن هم اشاره کردم.ببین گاهی اوقات شما عکس یکی رو میبینی اما از نزدیک و رو در رو که میبینی ممکنه از طرف زیاد خوشت نیاد.ممکنه از طرز نشستن و برخاستن یا نمیدونم از طرز حرف زدن از حالتهای چهره و موردهای دیگه ای که فقط تو یه ارتباط رو در رو میشه در نظر گرفت زیاد به دل ننشینه و این مورد هم فقط با از نزدیک دیدن میشه بررسی شه که هم شما و هم خانوم مورد نظر باید این حق رو به خودتون بدین که همو لااقل یه بار ببینین تا این موارد بررسی بشه.:)
که خوب ممکن هست که بعد از دیدار علاقه ها خیلی بیشتر هم بشهو یا اینکه مثلا یه مقدار تو ذوقشون بخوره و خوششون نیاد .دیگه این قابل پیش بینی نیست
ببین اینکه میگی ممکنه خانواده ها بدبین بشن .شما الان میخوای به خانواده بگی چجوری با هم اشنا شدین؟؟ مثلا بگی که اینترنتی بوده و تا حالا همدیگه رو ندیدین فکر میکنی اونا به این ازدواج خوشبین میشن؟؟؟اصلا برنامه ات برای این رابطه در صورت موافقت خانم با ازدواج باهات چی هست؟
من می خوام اگه جور بشه به خانواده ام بگم ک من یه دختر چادری و با حجاب تو سایت خودم دیدم ک یه مدته زیر نظرش دارم . فک می کنم ممکنه کیس مناسبی باشه . به نظرتون چیکار کنم ؟اول می خوام به شما بگم ک بدونین من چجوری برم ببینمش ؟ شما هم باید برین تحقیق یه جوری تا شما تایید نکنین من پا پیش نمی زارم .نمی دونم واکنش شون چی باشه ولی نمی خوام حس کنن اون داره منو ازشون می گیره یا عشق مون کوره و بی پایه . فعلا همین حرف دیگه ای ب ذهنم نمی رسه
اینجا هم خیلی ها نمی گن رابطه رو قطع کن می گن با عقلانیت ادامه بده . مثلا دیدار حضوری حتما باشه و بعد ادامه بدین پس بخش اول حرف تون درست نیست . یعنی چی کسی رو برای تنهایی تون می خواین ؟ یعنی می گین دو روزه اونو فراموش کنم برم دوست دختر پیدا کنم یا با کس دیگه ازدواج کنم ؟ مگه اون توی کارتون هاست ؟ اونم یه آدم واقعیهنقل قول:
چندماهیه که با سایت همدردی آشنا شدم و تازگیا عضو شدم ولی توی این مدت پی بردم اینجا کسی به حرف کارشناسا توجهی نمیکنه و از تجربیات هم استفاده نمیکنن همه تصمیمات خودشونو توی هر کاری گرفتن چه درست باشه چه غلط فقط میان درد و دل میکنند نه اینکه مشکلشون حل بشه!
آقای ahuman شمام همه کاربرا و کارشناسا بصورت مستقیم و غیر مستقیم میگن این رابطه رو ادامه ندین ولی شما باز حرف خودتونو میزنید که میخوام رابطه مجازی به واقعی تبدیل بشه ! اگه کسی رو برای تنهاییتون میخواین و دوست دارین ازدواج کنین بهتره توی دنیای واقعی دنبالش بگردین !
حتی خودتون توی تایپیکای افرادای دیگه نصیحت کننده کسی بودین ولی حالا این بچه ها دوستانه و برادرانه وخواهرانه میگن ادامه ندید ولی شما...!
وقتی تصمیمتونو گرفتین پس چرا اینجا مطرح میکنید؟؟
اون دختر هم بهتون جواب رد داده پس حسی بهتون نداره با این افکار و تصمیمات فقط خودتونو اذیت میکنید
یاحق
من می خوام تصمیم درست بگیرم نمی خوام همینجوری کورکورانه برم جلو هر چی بادا باد هم آبروی خودم بره هم اون آخرشم به هدف نرسیم . یه طوری حرف می زنین انگار اونو از نزدیک دیدین و می شناسین . احساس می کنم اونم علاقه داره بهم با گذشته درگیره با عکس هایی ک بهم داده با نزدیک شدن بیش از حدمون . نمی دونم حس دخترا چیه این مواقع . من بهش گفتم ک همه گذشته رو چال می کنیم . به فکر آینده باش به خاطر گذشته آینده هردومونو عوض نکن ولی جواب نمیده وقتی خودمو با هزا زحمت جمع می کنم ک خدافظی کنم جواب میده و باز امیدوار می شم و حالم بهتر میشه .دیگه ناراحتی معده هم گرفتم فک کنم . احساس می کنم کمی شبیه اینه داستان ما : http://www.hamdardi.net/thread-28504.html
حسرت می خورم ک چرا اون روزا ک خوب بودیم من ... جرات قطع امید کردنم ندارم ...
دوستان به نظرتون تلفنی حرف بزنم باهاش ؟ اینطوری از لحن صداش نمی شه فهمید تو چ فکریه ? تا به حال زنگ نزدم می ترسم یه لحظه لجبازی کنه یا تند صحبت کنه تحملشو ندارم ولی چاره ای نمونده برام
به نظرم برو پیش روانپزشک
و دست از سر زندکی اون دخترم بردار
بزار زندگیشو کنه
javone این حرف هاتون تو مبحث دیگه با این حرفاتون اینجا نمی خونه ها . من اشتباه کردم ولی الان توبه کردم و این تجربه تلخ و سنگین بدست آوردم حالا شما میای به جای همدردی و کمک با غضب منو به سوی روان پزشک رهنمون می شی یعنی ...نقل قول:
در ضمن از خدا که سخت گیر تر نیستی کسی که گناه کرده باشه و توبه کنه و برگزده و گناه و تکرار نکنه و پشیمون باشه حتی از کسی که گناه نکرده پاک تره و بالاتره
مثلا کسی که رابطه داشته اما توبه واقعی کنه از کسی که نداشته بهتره ... چون احتمال خیانت کردنش نیست اما کسی مه رابطه نداشته ممکنه از محدودیت خانواده بوده باشه و بعد ازدواج که محدودیت از بین بره خیانت کنه
اگه نمی تونین اعصاب تونو کنترل کنین اینجا نظر ندین مفیدتره
دختره جواب رد داده ، جواب نمیده شما هی زنگ میزنید و پیام میدید؟؟؟؟؟ حالا اگه یه دختر اینقدر اصرار کنه و زنگ بزنه میگن چقدر گیر میدی؟ چرا سیریش میشی ؟؟ خانم نمیخوامت... همه هم میگن شخصیتتو حفظ کن!! ولی اگه یه آقا اصرار کنه میگن خب دوس داره اصرار میکنه!! انگار شخصیتش بیشتر میشه و ارزش پیدا میکنه!!! مملکت ما داریم والا...
غضب چیه
آخه عزیز من این دختر تقریبا تو زندگی تو وجود نداشته
عاشق توهماتت شدی
به خاطر خودت میگم مطمئنم ببینیش کمتر از 40 درصد مثل اونیه که تو ذهنت ازش ساختی
سلام
اهو من جان.شما چه جوری خیالت راحت میشه.همون کار رو بکن.
منظورم اینه که شما چه جوری به اطمینان میرسی از حس و حالش.از وجود خواستگارش؟
اگه نیازه بری ببینیش،خب برو.برو مطمین شو از موضوع خواستگارش،از احساس واقعیش به خودت.فقط هر چی زودتر به نتیجه برس که میخوای چی کار کنی.ممکنه واقعا در حال ازدواج باشه و پیگیری هات زندگیشو بهم بریزه.حتی اگه ازدواجی هم در کار نباشه ولی واقعا به شما احساسی نداشته باشه بهتره فراموشش کنی.
میدونی من رو هوا حرف نمیزنم.دردی که عینا کشیدم و هنوز هم خوب نشده.
با شک و شبهه راه به جایی نمی بری داداش من.
در ضمن شاید فکر کنی اخه چطور میشه یه علاقه دو ساله(ببخش من اسم این رابطه رو عشق نمیذارم.علیرغم تمام محبت های خالصانه ای که خرج شد.حتی در مورد خودم)یه شبه از بین بره.
باور کن اون بنده های خدا از ماهها قبل از ما نا امید شدن و بعد از گذشت چند ماه،اونقدر از من وشما قویتر بودن که تونستن رابطه رو قطع کنن.کاری که اگه نمی کردن شما باید به سلامت اون دختر خانم شک می کردی.
فقط زودتر تمومش کن.برای هر دوتون بهتره.
فقط خدا
دقیقا باهاتون موافقم فعلا تو فکر اینم چطور می شه ببینمش این تقریبا سخت ترین بخش کاره اونم جواب نمیده می دونم دو دل شده نه می تونه ولم کنه نه می تونه قبولم کنه . کاش اون قضیه خواستگار دروغ باشه دقیقا در موردش حرف نمی زنه انگار دوست نداره مثلا میگه آشناست . می گه نیم شناسمش . میگه هیچ حسی به هیچکس ندارم . ولی اصلا نمی گه هیچ کسو دوست ندارم میگه حسی ندارم ! همونطور ک شما گفتین سعی می کنم تکلیف و زود مشخص کنم . نمی خوام هر دو بیشتر از این اذیت شیم . من از لحاظ روحی و جسمی خیلی اذیت شدم نمی خوام اونم بشه
آهو من جان!
یه چیزی الان فکر منو مشغول کرده در ارتباط با حرفاتون..
مگه شما اسم احساست رو " عشق" نمیذاری؟
پس چرا برای مالکیتش انقدر اصرار داری؟
عشق یعنی بدونی معشوقت خوشه، چه با تو؛ چه بی تو ...
از دست دادن،عشق رو به کمال میرسونه ....
اینا رو روی هوا نمیگم...
من الان شرایطم مثل خود شماست. جز اینکه ارتباط ما در حد چت نبود. و اینکه من مطمئنم که عزیز دلم ازدواج کرده...
میدونی؟
نمیگم که شاد باش...نه...ولی غم ِ عشق شیرینه... ادم ولع داره برای درد کشیدنش...
ولی "به نظر من " این اصرار شما برای داشتن اون خانم یکم با تعریفی که من از عشق دارم متفاوته...
باشه اصرار نمی کنم برا داشتن اونکه دوستش دارم . مال یکی دیگه حسرتش مال من
گفت پیام نده داری گند می زنی به زندگی ام گفتم چشم . فک کنم تموم شد دیگه
ممنون از همه دوستانی ک باهام بودن خیلی از دردم رو شما کم کردین
مرسی
من تاپیک شما رو که خوندم خیلی دوست داشتم بیام از تجربه خودم بگم
من هم مثل آشنایی با آقایی آشنا شده بودم ما هم هر روز با هم در ارتباط بودیم از همه چی هم خبر داشتیم
اون شدیدا ابراز علاقه میکرد میگفت تو همونی هستی که همیشه میخواستم من اوایل بهش میگفتم ما هنوز همو ندیدیم بهتره وارد فاز احساسات نشیم ممکنه هیچ کدوم اونی نباشیم که داریم تصور میکنیم اما اون به قول خودش اینقد دلبسته شده بود که کم کم منم دلبسته خودش کرد
ما برخلاف شما تلفنی هم زیاد صحبت میکردیم عکس همو دیده بودیم به من میگفت خیلی به دلم نشستی هدفش هم ازدواج بود تا اینکه تصمیم گرفتیم حضوری همو ببینیم بعد از دیدارمون متوجه شدیم هر دومون با اون چیزی که از هم تو ذهنمون ساخته بودیم فرق داشتیم یادمه اونشب برای اولین بار باهام سرد برخورد کرد فرداش گفت با عکست خیلی فرق داشتی !
این قضیه باعث شد بعد از اون رو ظاهرم خیلی حساس شدم اعتماد به نفسم رو کامل تو این زمینه از دست دادم با اینکه اصلا ظاهر بدی نداشتم از نظر خیلیا هم خوشگل بودم قبول اینکه کسی که همش میگفت من عاشقتم میگفت به خاطر خودت میخوامت میگفت عاشق شخصیتت شدم اینجوری با دیدنم سرد شد خیلی واسم سنگین بود همش حس میکردم ی ایراد بزرگ دارم من خیلی خورد شدم بعد از اون فهمیدم که ظاهر واسه آقایون چقد مهمه درسته اون هم با عکسش فرق داشت اما واسه من زیاد مهم نبود اما واسه اون خیلی مهم بود
الان یکسال گذاشته اما هنوز اون جریان از یادم نرفته و رو زندگیم تاثیر گذاشته ما هم 23 ساله بودیم هر دومون
اگه اون دختر واستون مهمه بزارین ی خاطره خوب همیشه بمونین واسش نزارین اون اتفاقی که واسه من افتاد واسه اونم بیوفته مطمئن باشین تصویری که ازش تو ذهنتونه با خودش خیلی فرق داره اینو از من قبول کنین چون تجربش کردم احتمالا دلیل وابستگیتون به این خانم هم اینه که اولین رابطتون با جنس مخالف بوده این طبیعیه همه این تجربه رو داشتن
نگران نباشین خیلی راحت تر از اونیکه فکرش رو میکنین فراموشش میکنین
موفق باشین
- - - Updated - - -
من تاپیک شما رو که خوندم خیلی دوست داشتم بیام از تجربه خودم بگم
من هم مثل آشنایی با آقایی آشنا شده بودم ما هم هر روز با هم در ارتباط بودیم از همه چی هم خبر داشتیم
اون شدیدا ابراز علاقه میکرد میگفت تو همونی هستی که همیشه میخواستم من اوایل بهش میگفتم ما هنوز همو ندیدیم بهتره وارد فاز احساسات نشیم ممکنه هیچ کدوم اونی نباشیم که داریم تصور میکنیم اما اون به قول خودش اینقد دلبسته شده بود که کم کم منم دلبسته خودش کرد
ما برخلاف شما تلفنی هم زیاد صحبت میکردیم عکس همو دیده بودیم به من میگفت خیلی به دلم نشستی هدفش هم ازدواج بود تا اینکه تصمیم گرفتیم حضوری همو ببینیم بعد از دیدارمون متوجه شدیم هر دومون با اون چیزی که از هم تو ذهنمون ساخته بودیم فرق داشتیم یادمه اونشب برای اولین بار باهام سرد برخورد کرد فرداش گفت با عکست خیلی فرق داشتی !
این قضیه باعث شد بعد از اون رو ظاهرم خیلی حساس شدم اعتماد به نفسم رو کامل تو این زمینه از دست دادم با اینکه اصلا ظاهر بدی نداشتم از نظر خیلیا هم خوشگل بودم قبول اینکه کسی که همش میگفت من عاشقتم میگفت به خاطر خودت میخوامت میگفت عاشق شخصیتت شدم اینجوری با دیدنم سرد شد خیلی واسم سنگین بود همش حس میکردم ی ایراد بزرگ دارم من خیلی خورد شدم بعد از اون فهمیدم که ظاهر واسه آقایون چقد مهمه درسته اون هم با عکسش فرق داشت اما واسه من زیاد مهم نبود اما واسه اون خیلی مهم بود
الان یکسال گذاشته اما هنوز اون جریان از یادم نرفته و رو زندگیم تاثیر گذاشته ما هم 23 ساله بودیم هر دومون
اگه اون دختر واستون مهمه بزارین ی خاطره خوب همیشه بمونین واسش نزارین اون اتفاقی که واسه من افتاد واسه اونم بیوفته مطمئن باشین تصویری که ازش تو ذهنتونه با خودش خیلی فرق داره اینو از من قبول کنین چون تجربش کردم احتمالا دلیل وابستگیتون به این خانم هم اینه که اولین رابطتون با جنس مخالف بوده این طبیعیه همه این تجربه رو داشتن
نگران نباشین خیلی راحت تر از اونیکه فکرش رو میکنین فراموشش میکنین
موفق باشین
من نمی خواستم تا ندیده مش بهش ابراز علاقه کنم چون همونطور ک گفتین ممکن بود از هم خوشمون نیاد ولی این کارو خیلی بد انجام دادم . کاش منم مثل دوست شما اونی ک تو دلم بود می گفتم یه بار نشد از ته دل بگم چقدر دوسش دارم . الانم دیر شده و از دستش دادم
امروز تولدشه ولی نشد تبریک بگم . خیلی وقت پیشا قرار گذاشته بودیم وقتی از هم خدافظی می کنیم روز تعطیل نباشه چون برام سخته خونه موندن و فکر و خیال کردن ولی این روز درست افتاد روز تولدش و روزای تعطیل تا عیش من کامل بشه اون ک عین خیالش نیست من بیچاره از بین رفتم .دیروز ماشین خریدیم ولی تو دلم موند بهش بگم براش تعریف کنم می گفت گواهینامه داره چند ساله ولی برادرش ماشین شو نمی ده سوار شه می گه می کوبی اینور اونور . ربط شو خودتون پیدا کنین دیگه : )
یه وبلاگ هم درست کردم به اسم هر دومون( آخه یه روز دیدم اون یه id جدید تو یاهو ساخته به اسم یه پسری . گفتم این کیه بلا ؟ گفت خودمونیم دیگه . بعدش دیدم اسم منو خودشو قاطی کرده شده یه اسم رمز . atila :) ) بعدش دارم توش هر چی ک دوست دارم به اون بگم می نویسم خیلی تاثیر داره تو خالی شدن آدم . برا دوستان دیگه ک مشکلات مشابه دارن هم توضیه می کنم امتحان کنن .
فقط اگه میشه دعا کنین برام دوستان . فقط خدا می تونه کمکمون کنه
کار درست رو شما کردین نه دوست من , به نظرم اون خانم کاملا داره عاقلانه تصمیم میگیره و بهترین کارو میکنه این شمایین که خیلی دارین احساسی برخورد میکنین مطمئن باشین تصمیمی که صرفا از روی احساسات باشه هیچ پایه محکمی نداره
شما راه زیادی دارین با خیلیا میتونین آشنا بشین میتونین طعم دوست داشتن و عشق واقعی رو بچشین اونم تو دنیای واقعی نه مجازی!
درست اون عاقلانه تصمیم می گیره ولی ب چ قیمتی ؟ باشه من عاشق نیستم به قول شما ولی علاقه ک دارم اگه اینطوریه جای عشق کجاست ؟ عشق فقط توی دوستی های واقعی هست ؟ آشنایی های مجازی 100% عشق نیست ؟ شما تضمین می دین اگه همدیگه رو می دیدیم ختم به ازدواج نیم شد ؟ اگر 1% احتمال می دادین به نظرتون نمی ارزید ؟ به خدا کلی خاطزه داریم با هم . لحظه به لحظه سفر مشهدش با هم بودیم ، لحظه به لحظه سفر راهیان نورش . شاید حرف شما درسته ولی خیالش ولم نمی کنه . خیال اینکه می تونستیم با هم باشیم ولی ...
اصلا از اینکه آخرش این رفتارو کرد ناراحت نیستم چون از شرایط الانش خبر ندارم می دونم اون از این حرفا بهم نمی زد ولی چقدر تحت فشاره ک بهم می گه گند نزن به زندگی ام برو . منم می رم گرچه خیلی خیلی سخته . فقط شدید احساس تنهایی می کنم دوستان