عزیز دلم دوستان خیلی قشنگ راهنمائیت کردن ولی میخوام بگم چرا انقدر خودت رو اذیت میکنی چرا فکر میکنی مشکلت انقدر بزرگه تو اول باید با خودت رو راست باشی عزیزم میدونی باید واقعا خودت رو دوست داشته باشی که انقدر به خودت استرس وارد نکنی که به همسرم چی بگم به مادرم چی بگم عزیزم همیشه یادت باشه نیازی نیست که تو همه مسائل زندگیت را برای همه حتی مادر و خواهرت مطرح کنی و نیازی نیست که دروغ بگی خیلی راحت میتونی به همسرت بگی عزیزم من خیلی این روزها دارم فکر میکنم به مسائلی که تو زندگیمون پیش اومده احساس میکنم یه جاهائی من کم گذاشتم یه جاهائی تو خیلی راحت و صادق بهش بگو من اگه میرم خونه مامانم فقط به خاطر اینکه اون تنهاست دلم اتیش میگیره وقتی فکر میکنم تنهاست ولی از یک طرف هم حق با توئه من میتونم واقعا یه روزهائی هم نرم مطمئن باش اگه منطقی اگه با محبت با همسرت صحبت کنی همسرت هم با تو همراه خواهد شد میدونی برو حتما یه کلاس ثبت نام کن حتی اگه صبح هم باشه برو بعد از ظهر ها هم بگو باید تکالیفم رو انجام بدم اگه زبان میری بگو باید تمرین کنی و ... سعی کن یواش یواش رفتن به خونه مامان رو کم رنگتر کنی اول یک روز در میونش کن ساعتش هم از 2-3 ساعت بکن یک ساعت بعد یواش یواش 2 روز در میونش کن بعد 3 روز بعد هفته ای یکبارش کن حالا گاهی اوقات پیش میاد که آدم هفته ای 3-4 بار هم ممکنه بره خونه مادرش ولی زندگیت رو هدف دار کن عزیزم یه روز به مامانت بگو مامان جان تو هم از خونه بیا بیرون یه روز لاقل یه هوائی میخوری اون بیاد خونه تو یه روز آشپزخونه ات رو تمیز کن میدونی واسه خودت کار بتراش واسه خودت سرگرمی درست کن نمیدونم بعد از ظهر که حوصله ات هم سر نره یه شیرینی یا کیکی چیزی درست کن که همسرت هم از راه رسید بزاری جلوش با عشق با همسرت برخورد کن نه خانواده ات رو پیش همسرت کوچک کن نه همسرت رو پیش خانواده ات عزیزم نمیدونم چند سالته ولی تو میتونی فقط اول باید خودت شروع به تغییر کنی باید طرز فکرت رو عوض کنی نترسی از اینکه اگه نرم خونه مامانم شوهرم پررو میشه این رو کی گفته اگه کسی حرف همسرش رو گوش کنه پر رو میشه اتفاقا اگه بهش احترام بذاری برای حرفش احترام قائل بشی اون هم یاد میگیره از تو که بهت احترام بذاره و بقول دوستان عزیز همسرت رو ببین بهش ارزش بده نگو اگه برم خونه مامانم تو ناراحت میشی بگو امروز میخواستم یه سری به کارهای خونه برسم یا یه سری به کارهای شخصیم برسم ... دیدت رو به زندگیت مثبت کن تو مشکل خاصی تو زندگیت نداری که بخوای همسرت رو نفرین کنی یا آرزوی مرگش رو بکنی تو باید راه و روش زندگیت رو عوض کنی با مادرت سعی کن یک روز ببینیش یه روز تلفن بزنی بهش هر روز زمانش رو از روز قبل کمتر کن پس نگران هیچی نباش به غیر از آینده زندگی خودت و همسرت و فرزند آیندتون