من ديدم وميشناسم ومطمئنم دختراي خوب زيادن اما ميبينم پسرايي كه به ظاهر وحالايي بودن دختر بيشتر توجه ميكنن تا نجابتش(منظورم وقتيه كه تصميم به ازدواج ميگيرن وقدم محكمتري برميدارن)
نمایش نسخه قابل چاپ
من ديدم وميشناسم ومطمئنم دختراي خوب زيادن اما ميبينم پسرايي كه به ظاهر وحالايي بودن دختر بيشتر توجه ميكنن تا نجابتش(منظورم وقتيه كه تصميم به ازدواج ميگيرن وقدم محكمتري برميدارن)
اگه با اون مشاور كه گفتم تماس بگيريد حتما فكرتون عوض ميشه
داووش من زنگ بزن نیستم!...............
اون مشاور سپاه که میگفت همجنسگرایی راست م میگفت خوب...فقط من ازاین ترس دارم همینجوری برم جلو چی میخواد بشه:(خانواده مم اصن در اون حدی نیست که منو درک کنه..
این وسواس فکری این زوری خندیدن و این زوری خودتو طوره دیگه نشون دادن و همش خواب یه دوست پسر دیدن داره عذابم میده!!
من از حرفاتون سر در نياوردم
سلام 400kg عزیز:72:
شما حتی اینجا هم مشکلتون رو واضح و مفصل مطرح نمی کنید.
اینجوری چه انتظاری دارید؟
بیشتر از شرایط خونوادگی و تحصیلی و غیره بگید.
بگید دقیقا چه تغییراتی رو مایلید در زندگیتون بدید؟
چه اهدافی دارید؟
و سعی کنید اینجا عکس نگذارید، ممکنه باعث شناسایی شما بشه!
درود...آخه ای فرق داره!...وقتی یکی ذاتا اینطوریه روانپزشک میخواد چیکار کنه!؟..روانشناس میگه برو یا یه دختری یا خانمی عقد کن!..روانشناس های مملکت مارو نیگاه!...فک میکنه من فقط ب خاطر رابطه جنسی هم جنس گرام!...دوست داشتم بزنم زیره گوشش اما از این عرضه ها ندارم.نقل قول:
یا برید پیش یک روانشناس یا با مشکلاتتون کنار بیاید. شما مثل کسی هستید که دستش شکسته، پیش دکتر نمی ره و از درد می ناله.
سلام از ماست ک برماست..نقل قول:
سلام 400kg عزیز:72:
تو این 5تا صفحه همه رو گفتم!!نقل قول:
شما حتی اینجا هم مشکلتون رو واضح و مفصل مطرح نمی کنید.
من با خانواده مشکلی ندارم..خانواده هم بامن مشکلی نداره..ولی من خانواده مو خوب میشناسم ولی خانواده منو خوب نمیشناسه ..که چه جوونوری م و چی کارا کردم..نقل قول:
بیشتر از شرایط خونوادگی و تحصیلی و غیره بگید.
شرایط تحصیلی..والا سال دوم دبیرستا(سال 87) قصد ترک تحصیل داشتم..ولی نشد ..دوم رو خیلی درسا افتادم و برامم اصلا مهم نبود...سوم دیگه نرفتم مدرسه و ترک تحصیل حساب شد..سال بعدش خواستم برم دیپلم بگیرم حداقل .گفتن مشمولی نیمشه..رفتم شبانه اونا هم گفتن مشمولی نمیشه.........سال 90 رفتم خدمت..تو روز سوم آموزشی کمیسیون پزشکی شدم بره افسردگی...برگشتم امیدی ب معافی نداشتم از هر کی هم پرسیدم گفتن افسردگی رو هر طوری شده اینا با دارو درمان میکنن بعد دوباره میفرستن خدمت..راست هم میگفت..خلاصه روانشناس 3پاه یه مدت بست ب قرص خردم فرجی نشد...تا اینکه از دستم خسته شد و سره دلسوزی معاف م کرد.http://upcity.ir/images/27252320300195146337_thumb.jpg+http://upcity.ir/images/48872854899162433577_thumb.jpg..البته همه ی اینا دقیقا 11ماه و 20روز طول کشید..11ماه دوویدم و چه ویزیت های هنگفتی که ازم نگرفتن!!.همش هم ب خاطر لج بازی..
خلاصه این که یه سری درد ها دارم و وسواس های فکری ک دوست ندارم کسی بدونه....
فرقی نداره دوست گرامی، این همه اشکالات مادرزاد روانی (یا جسمی) هستند که قابل کنترل یا درمان هستند. اون روانشناسی که به شما گفته برو عقد کن آدم بی سوادی بوده ولی ما در کشور روانشناس و روانپزشک های خیلی خیلی خوب و باسواد و آگاهی داریم که قطعا می تونند به شما کمک کنند.
شما یادتون نره مشکلاتتون چند تاست، مشکل وسواس و افسردگی شما تا حد بسیار بسیار زیادی قابل کنترل و مدیریته اگه خودتون با خودتون لج نکنید و برید کمک حرفه ای بگیرید. دیگه من نمی دونم به چه زبانی باید به شما توضیح داد.
خوب آقا وقتی روانشناس میگه موهای دستتو شیو نکن..من نمیتونم ب حرف ش گوش کنم و عمل کنم که....چون من برعکس اینو دوست دارم..چه 1روانشناس بیاد چه 11تا همینه..نقل قول:
مشکل وسواس و افسردگی شما تا حد بسیار بسیار زیادی قابل کنترل و مدیریته اگه خودتون با خودتون لج نکنید و برید کمک حرفه ای بگیرید
چون هر روانشناسی به شما نمی گه موهای دستت رو شیو نکن. یک روانشناس وقتی ببینه با صحبت چیزی روی شما جواب نمی ده شما رو ارجاع میده به یک روانپزشک که با دارو بهتون کمک کنه وسواستون رو کنترل کنید. متاسفانه با شما نمیشه کاری کرد، این در مغزتون فرو رفته که کسی نمی تونه بهتون کمک کنه و تا وقتی خودتون حاضر نباشید کسی کاری از دستش بر نمیاد.
درمورد لقب باید بگم بهتون که:میدونی ولی مثلا نمیدونی!..2..نقل قول:
مثلا چه لقبایی؟ میخوام بدونم تو چه فضایی بودی. اینطوری بهتر میتونم شرایطت رو تصور کنم.
تو فضایی که بزرگ شدم خلاصه میشه تو سو استفاده جنسی ازم هم ب دست دختر(چی جوریشو نمیشه گفت) و هم ب دست پسر.و دوران مدرسه خفت گیری و باج گیری کردن ازم که آبروم رو نبرن..باج گیری که میکردن هیچ آبروهم میبردن...همینا و مسائل دیگه باعث ترک تحصیل م شد..
توقعاتم والا سر ب فلک میکشه...........نقل قول:
میتونم بپرسم چه توقعاتی؟ میشه برام بگیشون؟
زیاده ولی میگم..(بخونی متوجه توقعاتم میشی) تو قعاتی که از خودم دارم و از دیگرون....
خیلی وقته احساس میکنم وجدانم درد میکنه....(این پایین توضیح میدم) اینا همش چیزایی هست که ذهنمو آزار میده..
هی ب خودم میگم فری تو که معاف شدی وظیفه داری بره سربازی که لب مرز جلو در گیری با اشرار تیر میخوره یه کاری کنی..اما نمیدونم چیکار
هی ب خودم میگم فری تو که تن ت سالمه وظیفه داری بره اونی که معلوله رو ویلچره یه کاری کنی اما نمیدونم چیکار
هی ب خودم میگم فری ی روز چشماتو ببند خودتو بذار جای اونایی که نابینا هستن..ببین چجوریه دنیاشون..فری تو وظیفه داری بره اونا کاری کنی اما نمیدونم چیکار
هی ب خودم میگم فری هر از گاهی ک میری بیرون پیرزن هایی رو میبینی که کمرشون خم شده یه بدن شکسته دارن یه چادر ب سر کاسه گرفتن جلو دستشون سکه جمع میکنن وظیف داری ی کار کنی اما نمیدونم چی کار
هی ب خودم میگی فری وقتی میبینی هم جنست داره بد نیگاه میکنه ب جنس مخالف یا کرم میریزه بزنی تو گوشش اما نمیتونم میترسم
هی ب خودم میگم فری وقتی میبینی یکی تو تاکسی گوشیشو ور میداره زنگ میزنه ب دوست جنس مخالفش خودشو بره طرف لوس میکنه .بگی تاکسی جای موبایل صحبت کردن نیست ولی نمیتونی بگی میترسی
هی ب خودم میگم فری وقتی میبینی تو مترو یکی داره ارجع ب سیاست و رییس جمهور و... حرف میزنه وظیفته بهش بگی آخه تو چی کاره ای که نظر میدی! راست میگی خودتو اصلاح کن بد گیر بده ..ولی نمیتونی بگی میترسی
آخر سرم ب خودم میگم فری آخه ب توچه تو برودنبال بدبختی های خودت..اینایی که فکرتو مشغول کرده وظیفه اونایی که هیوندا آزرای 21هزار دلاری رو میخرن 180 میلیون...
وظیفه اونایی که موتور 5هزار دلاری رو میخرن 65میلیون .......
یکی باید پاسخ گو فکر مخشوش من باشه! من نمیتونم ساکت بشینم!
ب نظر شما فری از خود در گیری رنج میبره؟:(
پ:ن موتور وماشین رو که مثال زدم حقیقت بود چون ایران تنها کشوریه تو دنیا ک خودرو و موتور و....8_تا _9 برابر قیمت جهانی ش گرون تره...یعنی کسی ک هیوندا آزرا ی 21هزار دلاری رو میخره 180 میلیون به 8 هموطنش خیانت کرده!!..به 8تا کارگر به 8تا.......
منظور از فری یعنی خودم (فرهاد)
- - - Updated - - -
من كه نميتونم دركتون كنم چون تو شرايط شما نيستم اما اينو ميدونم بايد افكارتونو عوض كنيدوگرنه خيلي اذيت ميشيد.همونطور كه تا الان ذجر كشيديدوفقط زندگيتونو تباه كردين.من نميدونم تو كدوم شهر زندگي ميكنيد اما دادن شماره اون مشاور تنها كاري بود كه از دستم براومد.
درود بر شما.
این سوال خیلی به تحقیق و بررسی نیاز داره!:p من با چند دقیقه فکر نتونستم جوابشو پیدا کنم! حالا بعدا فکر میکنم بلکه با هم اسلام آوردیم! :semi-twins:
فعلا برم سراغ پست قبلیت.
چون این قسمت رو بیشتر دوست داشتم، اول بهش جواب میدم:
خیلی عالیه که پسری در سن تو این احساسات رو در خودش داشته باشه.
اینها دغدغه های انسان های سطحی و معمولی نیستن.
اما به زمان نیاز داری که کم کم قوه تشخیصت کامل بشه و راه زندگیت رو پیدا کنی. در واقع برای سن تو انتظار نمیره مسیرت مشخص و قاطع باشه. مهم همین احساساتیه که در خودت داری. اینها زیربنای شخصیت و فعالیت های آینده تو میشن.
با این حال فکر میکنم یه مسیر کلی ای توی ذهنت باشه. از هدف هات بگو. چه اهدافی توی زندگیت داری؟
خوشبختانه همینطوره که میگی.:)
فرهاد از اونایی نیست که به راحتی آب خوردن با همه چی کنار میان! اونهائیکه تا ته زندگیشون مجموع کل ساعاتیکه خودشون و ارزش هاشون رو به چالش کشیدن، به 1 هم نمیرسه!
تو عمیق نگاه میکنی. خودت و زندگی و جامعه رو به چالش میکشی. این خیلی تحسین برانگیزه.
در این مورد تو همدرد های زیادی داری. نه فقط در ایران. خیلی از آدما توسط جامعشون درک نمیشن و تفکرات منفی درشون هست. این زندگی انسان های متفاوته.
فکر میکنم راهکارش *حساسیت زدایی* باشه. نظرت چیه؟
کاملا درک میکنم چی میگی. یه کتابی رو یادمه خیلی وقت پیش خوندم. نوشته یه شخصی بود با لقب *کابوک*. یه روانکاو بود (شاید نه دقیقا) که روی درمان افرادی کار میکرد که در کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودن. خوشبختانه حتی اونهائیکه ضربه های خیلی عمیق خورده بودن، اگه از خودشون جدیت نشون میدادن، موفق میشدن اثرات روانی اون اتفاقات رو برطرف کنن و به زندگی روتین برگردن.
و یه نکته خیلی مهم اینه که اون اتفاقات بخاطر بچه بودنت رخ دادن، و بعد هم که بزرگتر شدی، بخاطر اینکه مهارت کافی برای مواظبت از خودت نداشتی. حالا هرکدوم از اون اتفاقات برات تبدیل به یه تجربه شده درسته؟
فکر میکنی از این به بعد هم اون باج گیری ها و سوء استفاده ها برات پیش بیان؟ یا دیگه بلد شدی چطور ازشون پیش گیری کنی؟
درود 3باره..
نه اتفاقا هیچ مسیری تو ذهنم نیست!..سالهاست دارم درجا میزنم...هدف هام که میره تو دنیای مادیات(نمیدونم ماشین آمریکایی و موتور ژاپنی و.....) ولی تو ایران میلیاردر هم ک باشم هیچ وقت نمیرم دنبال مادیات شخصی خودم..(بر عکس خیلی ها) درسته عقده ای م.کمبود دارم - درسته ب عقده ها و کمبود ها نرسیدم ولی ب خودم میگم اگه تو دست و بالم چیزی هست ب جای عقده های خودم دست یکی دیگه رو بگیرم...من همیشه اعتقاد دارم سخت ترین لحظه ی زندگی من آرزوی یکی دیگه ست....دوست دارم آدمی باشم که بتونم دست همین یکی های دیگه ای رو که گفتم بگیرم....اگه همه مثل من فکر میکردن الان تو ایران هیچ پیر زنی گدایی نمیکرد هیچ پیرمردی تو سرما جوراب نمیفروخت............در اون حد و انداز ه ی نیستم که راجع ب سیاست و مسئولین کشور اظهار نظر کنم.ولی باید بهشون بگم یکم برای آبروی مردمتون بجنگید...(البته جنگیدن وظیفه همه ماهاست..) ولی همیشه یکی میگه کی وظیفه شو ب درستی انجام میدی که من دومی ش باشم!....کنارهم وامیسیم ولی همیشه باهم قهریم!نقل قول:
با این حال فکر میکنم یه مسیر کلی ای توی ذهنت باشه. از هدف هات بگو. چه اهدافی توی زندگیت داری؟
ای کاش اینو اون یدونه دوستمم میفهمید!..یدونه دوست دارم همش اونم بدبختی دختر هست!....از اونجایی که فری سابقه ش خرابه تو دوستی (منظورم دوستی با پسر هست)..منظورمم از سابقه خراب اونی نیست که فکر میکنید..اینه که هر کی میخواست باهام دوست بشه من اینقدر حودمو از لحاظ فرهنگی و طبقاتی و..باهاش مقایسه میکردم که له میشدم زیره این مقایسه ها!همون روز اول دوستی همه چی رو 360 درجه عوض میکردم ک بازم تنها باشم...راجع ب این جور مسائل فقط خودم میتونم خودم قانع کنم..کس دیگه اصلا راه نداره بتونه منو قانع کنه..نقل قول:
تو عمیق نگاه میکنی. خودت و زندگی و جامعه رو به چالش میکشی. این خیلی تحسین برانگیزه.
راجع ب اون دوست دختری هم که گفتم .تو نت باهام آشنا شدیم..هر کاری میکردم بیخیال من یکی بشه نمیشد..دیدم نمیشه ب خودم گفتم چیپس میشه آخه یه دوستی داشته باشی...یه دوستی که از لحاظ طبقاتی و فرهنگی از تو بالاتره..ب خودم میگفتم فری
هرطور شده منصرفش کن..بعد ب خودم میگفتم نه من با همچین آدمایی میگردم که پیشرفت کنم..بازم گفتم اینو قبلا هم ک خواستی با پسره دوست بشی گفتی ب خودت ولی نتونستی عمل کنی ب خاطر مقایسه ها!....این سری هم همین اتفاق افتاد. اصن فری
حتی موقع مکاتبه کردن باهاش تونت خودشو هی مقایسه میکرد....گفتم حالا دیدمش میرم همون کاری ک با پسره کردم با این دختره هم میکن میرم دوباره تو دنیای تنهایی خودم...یه روز ازم خواست هم دیگه رو ببینیم منم رفتم..رفتم جلو بهش دست دادم وسلام علیک
کردم..دستمو که دراز کردم مثل آب معدنی دماوند یخ زده بود دختره!..یه ذوق و شوقی تو چهرش بود کاملا مشخص بود حتی قبل اینکه هم دیگه رو ببینیم من حس میکردم این از این که داره دوست پسر دار میشه چقد خوشحاله!!!..5دیقه که گذشت بهم گفت دقیقا
شخصیتت همونی هست که تو سایت میگفتی ذوق و اینا نداری و....ولی همه ب حرفات میخندن و اینا...سرتونو درد نیارم من میخواستم کلا بهش بگم من ب دردت نمیخورم و اگه با من دوست باشی من تو مقایسه ها له میشم و اینا ولی نمیذاشت که!..همون روز اول
یدونه گردبند از گردن ش در آورد داد ب من!!!..گفتم بره چیپس؟ گفتش یادگاری از من داشته باش..گفتم ولی من لیاقت این یادگاری رو ندارم!..گفت داری که حتما دارم میدم بهت...خلاصه اون یادگاری منو عذاب میداد...هرکاری میکردم بیخیال من بشه نمیشد هر چقدر
تحقیرش میکردم بنده خدارو بیخیال من نمیشد هر کاری میکردم از من متنفر بشه نمیشد که نمیشد!!.(تو سایت و اس ام اس البته) .تا اینکه پارسال عید بود که اس ام اس میداد و همش حرف از نزدیکی ب من میزد و احساسات و عشق بازی و اینا ..منم راستیتش اصن
دوست ندارم با یکی اس ام اس بازی کنم...بدون اینکه بهش بگم گوشی مو 2روز خاموش کردم چون میخواستم راحت تر بزنم تو سره خودم ب خاطر این اتفاقات..بعد 2 روز خانواده ما گیر دادن ب ما ک باید با ما بیاید شهرستان زوری مارو بردن 4روز هم شهرستان بودم جمعا گوشی م 6روز خاموش بود.....بعد اینکه روشن کردم اس ام اس ی ندیدم...بعد چند وقت که رفتم سایت همه میگفتن فلا نی سراغتو میگرفت اینا..خلاصه فهمیدم ازاین که گوشی مو خاموش کرده بودم نگران شده بوده بغض کرده بوده و این بغض منجر شده بود ب گریه و
مادرش هم آخر سر فهمیده بوده....اینجا بود که بیشتر میخواستم بزنم تو سره خودم!!گفتم فری چ درده سری درست کردی...بعد عید که رفت مدرسه با گوشی دوست هاش اس ام اس میداد...منم گفتم بابت همه چی معذرت میخوام و اگه اجازه بدی من پامو از زندگی
شما بکشم بیرون درسته هیچ خوبی ای در حق تون نکردم ولی نباشم بره خودتو ن بهتره همش مخالفت میکرد! اسرار داشت که منو ببینه...رفتم که حضوری همه چی رو تموم کنم.ولی اون بغض کرده بود نمیتونست! میگفت من دوست دارم!....گفتم این چرندیاتو به من
نگو!.تو درگیره احساسات دخترانه خودت شدی تو منو دوست نداری از اونجایی که بین هر جنس مخالفی یه احساسی هست اون احساس باعث میشه ک بهم این حرفو بزنی...منم اولین باره با دختر دوسنم بره چیپس من احساساتی نشدم! بره چی من دم از عشق و
عشق بازی نمیزدم بره اینکه میدونستم لیاقت اون دختر یکی بهتر از منه..حتی اگه لیاقت اون دخترم داشتم هیچ وقت احساساتی نمیشدم....بهمش هم گفتم قرار ما این بود توسایت قبل اینکه ببینمش قرار مون این بود که من فقط دوست معمولی و ساده ش باشم ولی
اون دختر کارو کشوند ب احساساتی شدنش وبوسه از من و عشق بازی و.....نمیخواستم بزنم تو ذوق ش بیشتر از این مجبور بود به یه سری کارا(همون عشق بازی و بوسه) تن بدم ..جلوش چیزی نمیگفتم..بعد از دیدن من و عشق بازی و...تو پارک اون با روحیه خوب
میرفت مدرسه..ولی فری.رو داشت بغض خفه میکرد مثل همیشه هر چی تو جیبش پول بود میداد ب راننده تاکسی که دربست و سریع بره پایین شهر فری برسه خونه بره تو حموم آب رو باز کنه درو ببنده بغضش بترکه باصدای بلند گریه کنه....گریه کنه ک داره تو مقایسه
له میشه..گریه کنه بره این که نوروز 91رفتارش باعث شد که یه دختر با احساسات پاکش اعتماد 18ساله مادرشو نسبت بهش از دست بده...گریه کنه ب این خاطر که تو اس ام اس هاش همش میزد تو ذوق دختره همش تحقیرش میکرد همش از خودش بد میگفت تو اس
ام اس و اینکه باعث میشد همین اس ام اس ها تو کلاس اشکشو در بیاره و گریه کنه وجلوی دوستاش کوچیک بشه........سره تونو در نیارم هنوزم با هم دوستیم در حد 4شنبه هر هفته که سره کلاس میره باگوشی دوستش اس ام اس میده و دوست داره منو بازم بینه و......هر کاری میکردم بیخیالم بشه نمیشد باور کنید لیقاتش یکی بهتر از منه اینو بهش ثابت میکنم.....چه جوری بگم دارم له میشم من نمیتونم با کسی دوست باشم.....
یکم از مشکلات روحی روانی مو بالا توضیح دادم..بقیه ش بماند این مشکلات روحی روانی و افسردگی برطرف نمیشه....اینا هیچ وسواس فکری شدید هم بذار کنارش..کاش عین آدم هم gayبودم نمیسوختم تو تنهایی خودم تو خواب خودم تو دنیای خودم gayم..لیاقت دوستی با همه رو دارم ولی واقعیت یه چی دیگه ستنقل قول:
یعنی اگه اون مشکلات روحی و روانی و افسردگی برطرف بشن، g4y هم چینج میشه؟
بله منظورم سو استفاده ست از بچه یا بزرگترش فرقی نداره....رو من که تاثیر داشته (اخه من بیش از حد مورد سو استفاده قرار گرفتم) خواب رابطه جنسی هم ببینم با پسر هست با جنس مخالف نمیتونم ببینم یعنی نمیخوام ک ببینم...همیشه خدارو ب خاطر خلقت مرد و موی بدن و ....فحش میدادم و میدم و خواهم داد.......نقل قول:
در مورد محیط منظورت سوء استفاده جنسی از بچه هاست؟ اگه آره، وقتی اون عوامل باعث تعیین تمایلات جنسی یه فرد شدن، اثرش روی اون فرد بصورت دائمیه؟ یا این هم میشه که عوض بشه؟
من نمیتونم دوست خوبی برای جنس مخالف باشم(به خاطر خود کم بینی و اون چیزای که بالا توضیح دادم) و یکی هم اینکه یه روزی تو ایران ک بمونی زوری زن ت میدن..من چه جوری بگم دلم نمیخواد با همسر م رابطه جنسی داشته باشم..نه اینکه دلم نخواد..مشکل من عذاب هست یه چیزی مثل عذاب وجدان حتی اگه همسرمم خوش خواستار رابطه باشه هر طور شده منصرف ش میکنم .. اگه اینکارو کنم اینگار به یکی تجاوز کردم....این یعتی یه عمر عذاب....نقل قول:
در کل یه چیزی رو واضح بهم بگو. تو تمایل داری که g4y نباشی؟ یا میخوای نگهش داری؟
کلا از زندگی کردن حس بدی دارم..درسته به کسی ظلم نکردم(این اواخر ب اون دختر خانم چرا) ....ولی کلا حس بدی از زندگی کردن دارم اینگار تو یه جاده ی خلوت با ماشین یکی رو له کردی مرده و ترمز هم نکردی گازشو گرفتی رفتی ولی از این که اونو کشتی دوست داری خودت هم بکشی.....(کاشکی واقعا اینطوری بود بره دومین بار خود کشی میکردم)
من fullحساسم...راهکار بعدی لطفا..نقل قول:
فکر میکنم راهکارش *حساسیت زدایی* باشه. نظرت چیه؟
آره بره گذشته بوده ولی من هنوز تو بچه گی موندم..سن رفته بالا ریش در آوردی ظاهر مردونه تر شده ولی عقل بچه ست..دوست داری با پسرهای 15-16ساله دوست باشی باهاشون بچرخی و اینا ولی اونا تورو درک نمیکنن ب خاطر همین سعی میکنی نری سمت این مسیر که خودتو کوچیک میکنی تو نت با پسرهای تو این سن _15 الی 17 سال زیاد دوستم...هیچ کدومشون هم ندیدم از نزدیک در حد 4تا عکس و اس ام اس و اینا. تولدشون براشون چیزی میخرم(مثل پیراهن اصل بارسلونا که برای عرشیا خریدم 160تومن از کارت داداشم دزیدم 50 هم از جیب خودم گذاشتم که دل عرشیا رو شاد کنم.پول پست هم خودم دادم!.) عرشیایی که وضعشون بهتر از ماست 1بار هم ندیدمش.ولی از اونجایی که کمبود دارم اینکار هارو میکنم هرطوری که شده ...ولی همش میگم کاشکی هم سنشون بودم باهاشون دوست بودم:(اصن کاشکی همیشه تو سن نوجوانی میموندم.نقل قول:
و یه نکته خیلی مهم اینه که اون اتفاقات بخاطر بچه بودنت رخ دادن، و بعد هم که بزرگتر شدی، بخاطر اینکه مهارت کافی برای مواظبت از خودت نداشتی. حالا هرکدوم از اون اتفاقات برات تبدیل به یه تجربه شده درسته؟
2ساله که نمیتونم با موی دست و بدنم کنار بیام..دیگه پوست دست و بدنم از بین رفته از شیو زیاد..هنوزم که هنوزه با شلوارک میچرخم تو خونه تو کوچه مثلا بره مغازه رفتن. هنوزم نگاه بد خونوادم مردم فامیل ب دستم ب پام رو حس میکنم.......هنوزم که هنوزه پر خرجم و دست کج...
- - - Updated - - -
سلام دوست عزیز من دوست خودمم همینطوری بود یه موسسه نزدیک برج میلاد هست که بعد از گذراندن یه سری ازمایشات میبرنت پیش روانشناس البته نه از اون روانشناسایی که شما رفتید ... روانشناسایی که ففقط روی این موضوع (هم جنس گرایی) باهات کار میکنند
سلام
منم دلم میخادکمکتون کنم ک شادباشی از ته دل،شادی وآرامش حقیقی
پسرخوب دوس داری مشکلاتت حل شه؟؟پس چرابه حرف بچه ها دل نمیدی ها؟؟..
میخام ی راه خوب برا فرار ازون قرصای مزخرف بت بگم ک خوب بخوابی و آروم شی وبهتر راهنمایی روانشناسای محترم رو انجام بدی..فقط خواهشا اجراشون کن باشه؟؟؟مطمئن باش بی ضرره..
سیاه دانه رو بکوب با آون (نه آسیاب برقی) باعسل مخلوط کن قبل خواب یک قاشق بخور..نگی این کارا چیه حال داری..پسرخوب ما بد کسی رونمیخایم..
یکی دیگه هم بادرنجبویه رو با آب جوش بذار ده دقیقه دم بکشه بعدنوشجان کن..
راستی کالباس وهمبرگر..میخورین؟خواهشا نخورید آشفتگی ها روبیشترمیکنه..
پسرخوب نگی ایناچیه میگی باورکن اگه یکم رعایت کنی دست از کله شق بازیات برمیداری وبقیه رو از جوش آوردن نجات میدی;-)
حالا اینارو انجام بدید بعدا..
آرزوم شادی وآرامش همه خلایق هس یکیشم شما.
دلم روشنه ک شما هم به شادی وآرامش واقعی میرسی..شادوموفق باشید
- - - Updated - - -
جناب فرهاد تنها افرادی که در جهان ممکنه بتونند به شما کمک کنند روانشناس ها و روانپزشک ها هستند.
تا وقتی با خودت لج می کنی متاسفانه کاری از پیش نمی ره. تو نیاز به یک روانشناس آگاه داری که بتونه یک سری تشخیص مناسب درباره مشکلاتت بده، و بعد از تشخیص هم هر کدوم رو تا بیشترین حد ممکن سعی کنه درمان یا مدیریت کنه حالا چه از راه های رفتار درمانی علمی یا توسط دارو.
همونایی که جو و اعتماد ب نفس کاذب تزریق میکنن هی؟ همونایی که از خودشون خیلی ممنون؟ همونایی که پیشنهاد صیغه میدن!؟همونایی که دوستی با جنس مخالف رو +عشق رو میخوان زوری بکنن تو مغز آدم که از زندگی ت مثلا لذت ببری!؟ همونایی که.........نقل قول:
در جهان ممکنه بتونند به شما کمک کنند روانشناس ها و روانپزشک ها هستند.
اینیم که تو سردر تاپیک زدم نیازمند روانشاس و مشاوره باید خاکی باشه و هر وقت حرف راست میزنی سکوت نکنه...شوما پیدا کن برام من اسلام مییارم
روانشناس های باسواد و آگاه طرز فکر شما رو زیر سوال نمی برند مگه اینکه واقعا شما تفکرات اشتباه داشته باشید (که دارید). سایرین هم مشکل خودبزرگ بینی ندارند، شما به خاطر حرمت نفس پایین خودتون و سایرین رو بد و کوچک می بینید و وقتی کسی چنین حسی رو نسبت به خودش نداشته باشه شما فکر می کنید خودبزرگ بین شده در حالی که اصلا اینطور نیست.
حالا یه کم شناختم از شما بیشتر شده،انگار اون آدمی که نشون میدی(که تقصیر خودتونم هست!) نیستید شما.
شما تفکراتتون بهتر از چیزیه که دارید به بقیه نشون میدید(منظورم این تالار نیست) شما اونی نیستید که باید باشی،از درون طالب خوبی ها هستی ولی در عمل برعکسش انجام میدی. خودتون بهتر از بعضی روانشناسا درست رو از اشتباه تشخیص میدی،پس یعنی خودتون بهتر از اونا می تونی به خودتون کمک کنید.همه چیز که به تحصیلات نیست،درسته علم ما رو کامل می کنه، شاید همه تحصیلات عالیه نداشته باشن ولی عقل که دارن...آدمی که نخواد از عقلش استفاده درس و...تاثیری نداره.
شما فهمیده تر از چیزی هستی که تو رفتارات نشون میدی و این اصلا خوب نیست!
کسی که به فکر گرما وسرمای پیرزن پیرمرد فقیر و گدا هست،چطور میتونه به فکر برادرش نباشه و اونو به خاطر یه دوست اینترنتی برنجونه؟
کسی که وجدان داره و به رابطه نامشروع برای چندلحظه خوشی تن نمیده چطور میتونه موقع گناه های دیگه ش از خدا خجالت نکشه؟
کسی که میتونه با اصلاح کردن خودش دل بابا مامانش رو خوش کنه چرا باید جوری رفتار کنه که نه خودش دلش میخواد نه اطرفیانش؟
شما که میدونی مردم چقدر به کمکت نیاز دارن چرا راجب این مسایل با دوستات حرف نمیزنی؟اگه فقط یه روز به بهزیستی سر بزنی ا خونه سالمندان میدونی چقدر کمک کردی؟از همینجا شروع کن...
اگه باز اشتباه راجب شما فکر می کنم بگید،ولی نظرمن اینه اگه رو خود واقعیت کار کنی(اونی که از درون هستی نه اینی که نشون میدی) و به حرفایی که دوستان گفتن عمل کنی خیلی زود میشی آدمی که همه جا از تغییروتحولش حرف میزنن(تغییرات خوب البته!:))
سلام
میبینم ک فقط دوس داری خودتو نشون بدی ک من میتونم جوابتونو بدم حالتونو بگیرم..
اینجانب دوستدار ابن سینا هم هستم مشکلی هس؟؟
پسرخوب مثل اینکه فقط اومدی اینجابحرفی.. نه شما حتی حس وحال کمی تفکروفکر برا خود شدنم نداری..پس برو یه گوشه بشین فقط به خداوملت وخودت فحش بده بعدببین خوب میشی..آخه پسرجان همسن داداشمی دلم نمیاد..اصلا بیخی..خود دانی..
درضمن اون داروگیاهی برا آروم شدن بدن وافکارت بود تا انقد کله شق نباشی خوبه گفتم دل به حرف نمدی فقط منتظری بجوابی..با آرزوی بهترینها برای شما
راستی اگ کسی جواب وراه بیشتری نمیده برا اینه ک آقا اصلا یه تکونی نمیخورن تا ملت دلشون خوش شه ک بادمجون واکس نمیزنن..شادوموفق باشی
سلام فرهاد جان.
تو پست 62 مطالب زیادی هست که دلم میخواد راجع بهشون بدونم. اما همه رو با هم نمی نویسم، چون هم پست خودم سنگین میشه، هم حرف تو حرف میشه ممکنه متوجه بعضی حرفات نشم.
یکی از چیزهایی که توجهم رو جلب کرد اینه که:
برای تو مهم نیست که طرف زنت باشه یا دوست دختر. تو از اینکار عذاب وجدان پیدا میکنی.
و از طرفی من چه توی این تاپیک، چه توی تاپیک های دیگه، دیدم رابطه جنسی دختر و پسر رو خیلی گناه آلود میدونی.
اینه که به نظر میرسه (به این حرفی که میزنم مطمئن نیستم. دارم میگم که بهش فکر کنی و بعد روشنم کنی) ته ذهن تو یه حس منفی در مورد رابطه جنسی نرمال هست. یه جور اکراه که شبیه چیزیه که خشک مذهب ها در انسان بوجود میارن. مثل اینکه یکی از بچگی یه احساس گناه شدید راجع به این موضوع در تو ایجاد کرده باشه.
شاید در این لحظه نتونی ریشه های این حست رو تشخیص بدی. اما بهش فکر کن، ببین چنین چیزی نبوده؟
اگه این فرضیه به واقعیت نزدیک باشه، اونوقت g4y بودن تو میره زیر علامت سوال. چرا؟ چون یه چیزی که مهمه اینه که g4y بودن تو با میل جنسی به پسرها معنی پیدا نمیکنه. بلکه همونطور که گفتی این یه بخش کوچیکش هست. و اصل مسئله اینه که تو با پسرها حال میکنی. یعنی از دوست بودن باهاشون. و از طرفی به یه حس منفی نسبت به دخترها در تو ایجاد شده. اینها روی هم نمیشه g4y بودن.
پسرها و دخترهای زیادی هستن که دوستی با جنس مخالفشون رو دوست ندارن و فقط دوست دارن با همجنس خودشون در تعامل باشن.
از طرفی خیلی ها نسبت به رابطه جنسی احساس گناه دارن. نمونش خانومهای زیادی که نمیتونن از صکص لذت ببرن، چون احساس گناه تو وجودشون رخنه کرده.
حالا در شما این دوتا کنار هم قرار گرفتن. این نمیشه g4y بودن، چون تو گفتی g4y دنیای وسیعی داره.
اینهایی که گفتم رو تا چه حد قابل تامل میدونی؟ (نگفتم تا چه حد قبول داری، سوالم اینه که چقدر به نظر قابل تامل میان؟)
فرهاد من اصلا ادعا نمیکنم اطلاعی در مورد مسائل جنسی یا اطلاعات زیادی در مورد روانشناسی دارم. وقتی یه چیزی رو ازت میپرسم، واقعا دارم میپرسم که برام توضیح بدی و بفهمم. این رو تکرار میکنم که مثل دفعه پیش سوء تفاهم پیش نیاد.
چند تا سوال دیگه هم دارم.
گفته بودی 90 درصد افراد بخاطر مشکلات روانی و افسردگی g4y میشن. و گفتی خودت جزء این دسته ای. من ازت پرسیدم اگه اون عواملی که باعث شدن یک فرد g4y بشه، برطرف بشن، تمایلات همجنسی اون فرد هم دچار تحول میشه؟ تو درجوابم گفته بودی که این مشکلات روحی و افسردگی برطرف نمیشن.
اما این جواب من نبود، من میگم *اگه* برطرف بشن، تمایلات جنسی هم تغییر میکنن؟ اگه.
یه سوال دیگه اینکه:
قبلا گفتم که هزینه ها روی تمایلات ما تاثیر میذارن. مثلا اگه یه شخص یه بستنی رو بخره 1000 تومن، از خودنش لذت میبره. اما اگه بخره پنجاه هزار تومن، نه تنها لذت نمیبره، بلکه کوفتشم میشه!
قبلا گفتی g4y بودن در ایران خییییییییلی هزینه ها داره. من ازت پرسیدم: تو تمایل داری که *درمجموع* دیگه g4y نباشی و هدفت اینه که این تمایل رو در خودت تغییر بدی؟ نه؟ اما جوابم رو واضح ندادی. من جواب واضح میخوام.
بعدا بازم به پست 62 برمیگردم.
فرهاد من برای این پستی که برات گذاشتم، و همینطور پست قبلی، خیلی فکر کردم و حرفهات رو پیش خودم تحلیل کردم. میدونم که اطلاعات تو نسبت به من خیلی بیشتره و ممکنه چیزایی که به فکرم رسیدن برای تو خیلی ساده باشن، اما بازم دلم میخواد تو هم به حرفهام فکر کنی و بعد جوابم رو بدی. :o
و یه نکته هم در مورد روانشناسی. این نظر شخصیه. اصراری به اثباتش به هیچ وجه ندارم. روانشناس ها معمولا با استفاده از الگوها سعی میکنن روان ما رو بشناسن. برای همین کمک به آدم های خاص و متفاوت ازشون وقت و انرژی زیادی میبره. و احتمال ناموفق بودن تلاششون هم هست. پس یه اقدام عاقلانه برای آدم های خاص اینه که خودشون روان خودشون رو بشناسن. و بشن روانشناس خودشون.
سلام بر فرهاد عزیز.
میدونستم مشکل g4y بودن نیست. اما خواستم اول تکلیفم با این مورد روشن بشه، بعد برم سراغ بقیه. چون از یکی از پست هات اینطور برداشت میشد که باهاش مشکل داری.
البته اینکه توی 19 سالگی به جنس مخالف تمایلی نداری، از نظر من که مسئله خاصی نیست. چون خودم تو اون سن هیچ تمایلی به پسرها نداشتم.
من هم مثل تو آدمی بودم که همه چی رو به چالش میکشیدم. فکرم درگیر ارزش ها بود. فکرمی کنم به همین دلیل هم بود که حسی به جنس مخالف نداشتم.
نمیخوام بگم این چیزی که گفتم حتما در مورد تو هم صادقه، اما این احتمال از نظر من قویه که هفت هشت سال دیگه نه تنها زن داشته باشی، بلکه بچه هم داشته باشی.
منظورم این نیست که این ازدواج کردن و بچه دار شدن مسئله مهمیه ها! من نمیدونم چرا اونهاییکه باهاشون مشورت کردی اینقدر براشون پررنگ بوده.
در هرحال من این رو پذیرفتم که تو قصد ازدواج نداری. و بنابراین تمایلات جنسی ای که داری هیچ مشکلی برات ایجاد نمیکنن. این کاملا برای من قابل قبوله.
یه چیزی هم هست که نمیتونم نگم. فرهاد من ازت دلخور شدم که بین حرفامون رفتی خودکشی کنی. من برات پیغام گذاشته بودم که به محض اینکه حالم بهتر شد میام مینویسم. فکر نکردی من و بقیه میایم برات پست میگذاریم، بعد هر روز میایم سرمیزنیم، اما تو نیستی که حتی پست ها رو بخونی؟ و ما هیچوقت نمیفهمیدیم که دیگه فری ای وجود نداره؟:(
تو برای ما مهم هستی که بهت فکر میکنیم و برات مینویسیم، کاشکی ما هم برای تو مهم باشیم.
توی همین نت تو بارها باعث شدی من از ته دل بخندم، وقتی که خییییییییییییلی دلم گرفته بود. اونقدر که حتی نتونسته بودم با کسی (چه توی نت چه بیرون) در مورد مشکلم صحبت کنم.
تو با حرفات باعث شدی من از خودم خجالت بکشم که برای مدتی به خیلی مسائل این جامعه بی توجه بودم.
تو باعث شدی هدف های فراموش شدم رو به خاطر بیارم.
تو باعث شدی من فکر کنم و خودم رو به چالش بکشم.
از نظر تو این یعنی عذاب؟!!
اگه این عذابه، لطفا باش، چون عذاب خوبی هستی.
- - - Updated - - -
بازم برمیگردم سراغ پست 62 و همین پست قبلیت.
فعلا بای تا های.
موضوع ها رو با هم قاطی نکنید. :dodgy:
زمانی شما یک نظام باورها دارید که خب اختیار شماست، زمانی شما میگید 2+2=5 ، اون موقعه که روانشناس به شما می گه اشتباه می کنید. اسم این اصلا خودبزرگ بینی نیست، شما باید همونطور که در اول تاپیک بهتون گفتم حرمت نفس خودتون (یعنی اعتماد به نفس و احترام به نفس) رو بالا ببرید و دیگه خودتون و سایرین رو بد ندونید، شما و همه انسان ها خوب هستید، لایق شادی، خوشحالی، زندگی مناسب، آرامش و همه چیزهایی که یک انسان می تونه بهش دست پیدا کنه و لازمه انسان بودنه.
بازهم سلام از ماست ک برماست..نقل قول:
باز هم سلام.:)
درسته..نقل قول:
برداشت من اینه که فرهاد داره تلاش میکنه حد و مرز بین خودش و جامعه رو برجسته کنه.
تا حدودی درسته.....فری عاشق انتقام ــه ولیکن بخشش شیرینی ــه توش که نمیشه وصف ش کرد...اونطوری هم هنجار شکن نیستم! نمیخوام هنجار شکنی م خدایی نکرده کسی رو آزرده -آذرده!-azzore خاطر کنه...نقل قول:
تو ارزش های حاکم بر جامعه رو قبول نداری. از ضد ارزش هایی که حاکم شدن، ناراضی هستی.
از طرفی همین جامعه حقیر به خودش اجازه میده که به تو امر و نهی کنه، برای پوشیدن شلوارک یا شیو کردن باهات رفتارهای توهین آمیز داشته باشه.
این هر آدمی رو عصبی میکنه. اما واکنش آدم ها بهش فرق میکنه. بعضی ها مثل تو، در چنین موقعیتی که قرار میگرن، شروع میکنن به هنجارشکنی کردن.
این که خودمو بَد نشون میدم چون با خودم جَنگ دارم..نقل قول:
در اصل میخوام بگم: *بد بودن* چیزیه که میتونه دلت رو خنک کنه. این یه نوع جنگیدنه با آدم هاییکه ضد ارزش های تو برشون حاکمه، اما به خودشون اجازه میدن تو رو ضد ارزش بدونن. در این شرایط یه راهی که بوسیلش میشه حالشون رو گرفت اینه که بر علیه ارزش هاشون قد علم کنی.
همین آدم هایی که میگه ب خودشون این اجازه رو میدن که منو ضد ارزش بدونن...منم ب راحتی میتونم مثل اوناباشم و من اونارو ضد ارزش بدونم اگه بخوام اینطوری باشم فرق من با مردم تو چیه!نقل قول:
این یه نوع جنگیدنه با آدم هاییکه ضد ارزش های تو برشون حاکمه
نظرم رو نگهداری میکنم تا موقع ش برسه..یه جاهایی خوب مارو میشناسی یه جاهایی اصن نمیشناسی!...نقل قول:
این برداشت منه. نظرت چیه؟
والا عرضم-ارضم-arzzamب حضورتون 4تا برادر دارم یه خواهر و خودمم آخرین بچه..3تا از برادرام شوربختانه ازدواج کردن(البته 2تاشونو زوری زن دادن:d)...اینایی ک ازدباج کردن دیگه باهاشون حال نمیکنم قدیم یکم حال میکردم باهاشون اما الان نه!..الان که فکرشو میکنم میبینم اون موقــعه که مجرد بودن خیلی مرد تر و راستگو تر از الانشونن.....زن داداشامونم که سن نزدیک ب 30 باطن 15 مثل خیلی ها!...حال نمیکنم باهاشون اما مجبورم زوری باهاشون حال کنم بخندم دقیقا عین همون کاری ک با فامیل و خانواده میکنم..هی ب خودم میگم فری میخوای قیافه بگیری ک چیپس..بقیه چ گناهی کردن چوب افسردگی تورو بخورن..افسرده ای ک افسرده ای ب بقیه چیپس مربوط!..گیرم پاچه ی اینو اون رو گرفتی گیرم زدی تو خونه همه چی رو شکوندی و وضعیت الانتو انداختی گردن خونوادت و بی توجهی شون چیرو میخوای نشون بدی ! جز اینکه شخصیت کوچیک ت کوچیک تر بشه .......و این است که هنجار شکنی هم بخوام بکنم قبل ش فکر میکنم کلا فری هر چیپس میکشه از این فرک ــه ش!نقل قول:
از خونوادت هم بگو. با کیا زندگی میکنی؟ روابطتون چطوریه؟
درسته خانواده م ب نوعی مقصر هستن ولی تو رویا همیشه مقصر گمه...
انتظاری ندارم! این چیپس سئوالی بود!!! ..من کوچیکتونم هستم...ولی خوب بهم حق بدین که عقده هامو حرفای نزدمو باید بیارم تو نت دیگه.........این نشان از فرهنگ غنی ماست...نقل قول:
یه سوال دیگه هم اینکه از این تاپیک چه انتظاری داری؟
تا اینحا ب این نتیجه ای که این پایین عرض-ارض-arzzمیکنم رسیدید یا نه؟
فری این مشکلات رو داره..
1.افسردگی(شامل:اسکیزوفرنی--بی ثباتی شخصیت--چند شخصیتی (همون اسکیزو فرنیه نه؟)..عدم اعتماد ب نفس و برانگیختگی شخصیتی)
2.انحراف جنسی..
3.اعتیاد جنسی(شامل:همش خواب همجنسبازی دیدن و هر شب و هر روز با همون کاراکترهایی که سال ها تو ذهنت هست(اصن نمیتونم خواب ببینم! خودم خواب خودمو میبینم)..گاهی اوقات(انصافا کم) تو سایت های gay-teenboy و..چرخیدن (انصافا کم2)..)
4.وسواس شدید فکری!!(شدید یعنی در حد دوبار اقدام ب خود کشی!!!)
5.بی هدف!
6.بی ذوق!
7.با وجدان ــه --وجدان درد
8.
9.
عدد مورد نظر خود را به 200090 ارسال نمییاد..(بانک ملــــی ایران)
- - - Updated - - -
من دوست دارم راز باشم ولی فاش نشدنی تو قفس باشم ولی رام نشدنی...
همیچین چییزی شدنیه؟ با برم تو یه فاز ــه دیگه؟
- - - Updated - - -
مردم چ دغدغه هایی دارنLOL..سانتی متر هاهم شده دغدغه (تاپیک همسایه از خود ممنون منظورمه;))
- - - Updated - - -
موجبات خنده جور شده جدیدا;)
خدایا از خلقت آمریکا ممنونم ازت
- - - Updated - - -
اقا من بخوام پستمو ویرایش کنم ب کدوم امام متوسل بشَم! اون چندتا خط پایینی از کیبوردم در رفت...میترسم یه بچه خونگی ب دل بگیره;)
برا هیچکیم مهم نباشی بدون برای کسی مهمی که بهت اجازه نداده به خودت آسیب برسونی!نقل قول:
ب جان فرگوسن نمیدونستم مهم مم
شما هرچی میخوای باش فقط باش!جدی میگم،این حس رو خیلیا دارن ولی اینکه چطور بهش میرسن برای افراد مختلف متفاوته.نقل قول:
من دوست دارم راز باشم ولی فاش نشدنی تو قفس باشم ولی رام نشدنی...
همیچین چییزی شدنیه؟ با برم تو یه فاز ــه دیگه؟
برای اینکه مسلمون(مثلا شما) معنی محرم نامحرم رو میدونهنقل قول:
راستی چرا تو تاکسی نباید بین دوتا خانم نشَست؟چیپس مشکلی داره؟ از این دست سئوال ها زیاد دارم:biggrin-new:
شخصیت 21سالگیت برا خودتم ارزشمندتر از اوناست،اینطور نیس؟نقل قول:
اسکیزوفرنی چند شخصیتی همینه دیگه..یه شخصیت تو 16سالگی م مونده..یه شخصیت تو 21سالگی م(که اصن باهاش حال نمیکنم) یه شخصیت تو خوابی ک هر شب میبینم.یه شخصیت هم تو نت که حاصل شخصیت 16سالگی م و 21سالگیمه .
منم نگفتم دزدی کنی که حالا بخوای دل کسی رو شاد کنی یا نکنی!!نقل قول:
با پول دزدی که نمیتونم دل فقیر رو شاد کنم که!اینطوری بد تر عذاب وجدان میگیرم..!..اون عرشیا رو چون دوست میدارم مهم نیست برام با پولی ک براش چیزی میخرم شاد بشه دزدی باشه یا نباشه .اون شاد بشه بره ما کافیه...
عزیزانت کیا هستن؟کسی که هیچ ارزشی واسش نداری؟ یا کسی که خار به پات میره واست میمیره؟یاکسایی که دوست دارن ولی نمیخوای بفهمی؟یا بچه های این تالار که حاضرن هر طور شده بهت کمک کنن؟یا مادری که با چه زجری شما رو بزرگ کرده؟یا اونی که اینقد دوست داشته که نذاشته زندگیت اینجوری تموم بشه؟
واقعا معنی دوست داشتن رو میدونی؟میدونی مطمئنم که میدونی!
همون خدایی که 2بار نجاتت داد!نقل قول:
کدوم خدا!.ما که از اول ش هم خدا زده بودیم......
نهایت عشق رو شما ندیدی،البته حقم داری چون منم ندیدم ولی میدونم نهایتش این نیست،حتی اگه برای پدرمادر شما پدر مادر من وهزاران زوج دیگه این باشه،باور نمیکنم که هیچ زوجی نباشن که با عشق واقعی زندگی نکنن،حتی اگه اونا رو هیچوقت نبینم ولی هیچوقتم اسم هوس رو عشق نمیذارم.شما هم نذار!!نقل قول:
دیگه نهایت عشق و ...اینا همش پایین تنه ست دیگه..
برای فهمیدن معنی عشق وعلاقه به زمان ومکان خاصی اکتفا نکن شاید تو این زمانه که داری دنبالش میگردی سخت پیدا بشه وشاید اصلا...
دانشجو زیاده ولی دانش جو نه!نقل قول:
کدوم دوست؟! یه نیگاه ب همسن ها ی مابنده همه قشر دانشجو با فرهنگ مانکن ما NOOBآ ب اونا نمیخوریم آخه:Dاونا همه فرهیخته ن;)
اینو دیگه همه میدونن که دانشگاه فرهنگ نمیاره!شما میتونی دوستای خوبی داشته باشی اگه بخوای که با شخصیت 21 سالگیت هم روبرو بشی!
کدوممون داریم به وظیفه مون عمل می کنیم مگه؟!!!!!!!!!نقل قول:
نه خونه سالمندان حال نمیکنم باهاشون..وظیفه ی بچه هاشونه .این یه مورد تو کَتم نمیره.
ما همیشه با هر شرایطی که توش قرار میگیریم شاید حال نکنیم ولی اینوهم در نظر بگیریم که شاید یکی دیگه حال!!!!!!!! کرد با اون شرایط!
هیچکی با خونه سالمندان وبهزیستی حال نمیکنه!!ولی کسایی اونجا هستن که دیگه حالشون از حال کردن گذشته...
حتی نمی خوای 1روز آروم شدن رو احساس کنی؟!!!نقل قول:
ای بابا افکارو 1روز با این داروها آروم کردی 2روز آروم کردی روز سوم چیپس؟..افکارو باید یه جوری باهاش کنار اومد خلا3..
نه...........نقل قول:
شخصیت 21سالگیت برا خودتم ارزشمندتر از اوناست،اینطور نیس؟
این اصن قانون زندگیه که یکی بره اون یکی عزیزه ...پدر و مادر بچه شون براشون عزیزه و بلعکس...بچه های این تالار و همه کسایی که میگی ب ما لطف دارن..(این نشون از عزیز بودن من نیست!)...وقتی براشون عزیزم که باعث سر دردشون نشمو... معیار های عزیز بودن چیه!؟.....نقل قول:
عزیزانت کیا هستن؟کسی که هیچ ارزشی واسش نداری؟ یا کسی که خار به پات میره واست میمیره؟یاکسایی که دوست دارن ولی نمیخوای بفهمی؟یا بچه های این تالار که حاضرن هر طور شده بهت کمک کنن؟یا مادری که با چه زجری شما رو بزرگ کرده؟یا اونی که اینقد دوست داشته که نذاشته زندگیت اینجوری تموم بشه؟
دوست داشتن یه چیزیه که بین همه موجودات زنده هست .مهم اینه ک رو چ حسابی دوست داشته باشی و با دوست داشتنت چی کار کنی..وقتی خودتو دوست نداری نمیتونی کسی رو هم دوست داشته باشی...نقل قول:
واقعا معنی دوست داشتن رو میدونی؟
اتفاقا فیروید هم با من هم نظره...دیگه نظر فیروید رو که نمیتونید رد کنید..نقل قول:
نهایت عشق رو شما ندیدی،البته حقم داری چون منم ندیدم ولی میدونم نهایتش این نیست،حتی اگه برای پدرمادر شما پدر مادر من وهزاران زوج دیگه این باشه،باور نمیکنم که هیچ زوجی نباشن که با عشق واقعی زندگی نکنن،حتی اگه اونا رو هیچوقت نبینم ولی هیچوقتم اسم هوس رو عشق نمیذارم.شما هم نذار!!
برای فهمیدن معنی عشق وعلاقه به زمان ومکان خاصی اکتفا نکن شاید تو این زمانه که داری دنبالش میگردی سخت پیدا بشه وشاید اصلا...
نقل قول:
کدوممون داریم به وظیفه مون عمل می کنیم مگه؟!!!!!!!!!
شوما ک بزرگ مایی من دیگه چیپس بگم...
آرامش با این چیزا ب دست نمییاد...نمیدونم منظورتون از آرامش چیه! ولی آرامش ی که من بهش فک میکنه هیچ جوره راه نداره! آرامش م روییای و فانتزی نیست همونیه که صفحه 6 تو پست 57 گفتم..آرامش من وقتی مییاد که بفهمم هیچکی هیچکی رو تحقیر نمیکنه..این که بدونم زنده بودنم ب درد ه کسی میخوره یا نه! یعنی میتونم بره کسی کاری کنم یانه...نقل قول:
حتی نمی خوای 1روز آروم شدن رو احساس کنی؟!!!
- - - Updated - - -
وجدانم وقتی راحت ــه که سایت های اینچنینی و مربوط ب ترک خودارضایی هیتلر نشن:D.....
- - - Updated - - -
وجدانم وقتی راحت ــه که خانم ها هم تو خیابون بتونن دوچرخه و موتور سوار بشن...و برن استادیوم....
وجدانم وقتی راحته که بره یه نسل بعد خودم چیزی کاشته باشم که نسل بعد از من برداشت کنه..
وجدانم.......
وجدانم........
.و خیلی از وجدان های بی شمار دیگر که حاصل ش میشه همون آرامشی که شما میگید
آدم اگه ناخواسته باعث سردرد بشه هیچی از دوستیش تو دل اطرافیانش کم نمیشه...ولی اگه خواسته دیگران رو اذیت کنی یعنی دوستشون نداری پس شما هم لیاقت دوست داشتن اونارو نداری(منظورم هممونه نه شخص شما)نقل قول:
این اصن قانون زندگیه که یکی بره اون یکی عزیزه ...پدر و مادر بچه شون براشون عزیزه و بلعکس...بچه های این تالار و همه کسایی که میگی ب ما لطف دارن..(این نشون از عزیز بودن من نیست!)...وقتی براشون عزیزم که باعث سر دردشون نشمو... معیار های عزیز بودن چیه!؟.....
عزیز بودن معیارای متفاوتی داری برای اشخاص مختلف داره! ولی هر آدمی قابل دوست داشتن هست حتی فقط برای چند نفر...
خیلی از راه هایی که شما رو به آرامش میرسونه راه های منم هست!!نقل قول:
آرامش با این چیزا ب دست نمییاد...نمیدونم منظورتون از آرامش چیه! ولی آرامش ی که من بهش فک میکنه هیچ جوره راه نداره! آرامش م روییای و فانتزی نیست همونیه که صفحه 6 تو پست 57 گفتم..آرامش من وقتی مییاد که بفهمم هیچکی هیچکی رو تحقیر نمیکنه..این که بدونم زنده بودنم ب درد ه کسی میخوره یا نه! یعنی میتونم بره کسی کاری کنم یانه...
ولی هیچوقت اون روزی نمیرسه که شما منتظرش هستی که کسی کسی رو تحقیر نکنه.شما داری خودت همین کارو میکنی(تو پست های دیگه تون متوجه شدم) شمایی که آرامشت با این حس میاد چه برسه به بقیه...
ولی منم خیلی برام مهمه که بدونم زنده بودنم به درد کسی میخوره یانه...براهمین بجای اینکه خیال خودمو راحت کنم و دست رو درست بذارم بگم نه وبعدشم خودکشی...دارم میرم به دنبال اینکه به درد این دنیا ومردمش بخورم.شما نشستی ومیگی زنده بودنم به چه درد میخوره،خب حتما به درد میخورده ه الان زنده ای دیگه.
اصلا 4تا نون برای پدر مادرت که میخری یعنی زنده بودنت به درد میخوره.همه که نمیتونن موسسه خیریه بزنن یا پزشک بشن یا یه جیزی خارق العاده ای اختراع کنن تا معلوم بشه که مفیدن برا جامعه.
ما میتونیم خیلی تاثیر گذار باشیم.حتی با یه فکر ساده با یه حرف ساده بایه لبخند ساده با یه همدردی کردن،اگه کاسبی باگرونفروشی نکردن،اگه کارمندی با درست انجام دادن وظیفه ت ،اصلا اگه باوجدان زندگی کنیم یعنی شاهکار کردیم
اون چند تا پست من تحقیر نبوده! پستهای هدف داربوده اونم بی دلیل نبوده............نقل قول:
ه.شما داری خودت همین کارو میکنی(تو پست های دیگه تون متوجه شدم)
اینو مانیتورتون بَد برداشت کرده:d...نقل قول:
شمایی که آرامشت با این حس میاد چه برسه به بقیه...
4تا gif تحقیر نیست..
- - - Updated - - -
4تا gif تحقیر نیست..پر از حرفای نگفته ست...
میدونم که با حرفام حال نمیکنی!!!ولی من خوشحالم بعدچندسال کسی رو می بینم که دغدغه هاش تقریبا دغدغه های خودم حتی خیلی بیشتر.
شما مهربون تر از خیلی آدمای خیرخواه وظاهرا مهربون وکسایی که فکر میکنن دارن لطف می کنن به جامعه هستی.ولی اینو به هیچکی نشون ندادی تا بشناسنت.
کاش همه مردم مثل شما فکر می کردن اون موقع خیلی از مشکلات حل میشد...نقل قول:
آرامش با این چیزا ب دست نمییاد...نمیدونم منظورتون از آرامش چیه! ولی آرامش ی که من بهش فک میکنه هیچ جوره راه نداره! آرامش م روییای و فانتزی نیست همونیه که صفحه 6 تو پست 57 گفتم..آرامش من وقتی مییاد که بفهمم هیچکی هیچکی رو تحقیر نمیکنه..این که بدونم زنده بودنم ب درد ه کسی میخوره یا نه! یعنی میتونم بره کسی کاری کنم یانه...
دنیا به آدمایی مثل شما نیاز داره،البته اگه فکراتون رو عملی کنی ودست رو دست نذاری!!:mad:
- - - Updated - - -
باید برای دغدغه هامون راه حلی پیدا کنیم اگه دوست دارید البته!
- - - Updated - - -
بابا زیر دیپلم حرف بزنید!نقل قول:
4تا gif تحقیر نیست..
شاید...نقل قول:
تا gif تحقیر نیست..پر از حرفای نگفته ست..
راستی این جمله دکترشریعتی شنیدید؟شاید بی ارتباط با شما نباشه:
حلاج شهرم . كسي نميداند كه زبانم چيست ؟ كه دردم چيست ؟ كه عشقم چيست ؟ كه دينم چيست ؟ كه زندگيم چيست ؟ كه جنونم چيست ؟ كه فغانم چيست ؟ كه سكوتم چيست ؟
دکتر علی شریعتی / هبوط در كوير / ص209
نقل قول:
همین آدم هایی که میگه ب خودشون این اجازه رو میدن که منو ضد ارزش بدونن...منم ب راحتی میتونم مثل اوناباشم و من اونارو ضد ارزش بدونم اگه بخوام اینطوری باشم فرق من با مردم تو چیه!
نقل قول:یک آیه در انجیل هست که من خیلی دوستش دارم و فکر میکنم اگر همه ی انجیل تحریف شده باشد این آیه اصیل است , زیرا بوی سخن یک پیغمبر را میدهد و تصور نمیکنم کسانی که به تحریف یک کتاب آسمانی می پردازند این قدر شعور و ذوق داشته باشند که چنین جمله زیبائی بسازند . میگوید : "" ای انسانها از راههائی مروید که روندگان آنها بسیارند از بروید که روندگان آن کم اند ""
دکتر علی شریعتی / سخنرانی علی حقیقتی بر گونه اساطیر
به نظر خودت اگه همه بیان سمتش خوبه؟نقل قول:
وجدانم وقتی راحت ــه که سایت های اینچنینی و مربوط ب ترک خودارضایی هیتلر نشن:D.....
خانما مشکلات خیلی مهمتری از دوچرخه وموتورسواری دارن،میتونید ازشون بپرسید.نقل قول:
وجدانم وقتی راحت ــه که خانم ها هم تو خیابون بتونن دوچرخه و موتور سوار بشن...و برن استادیوم....
نمیگم اینارو دوست ندارن ولی دغدغه هاشون خیلی مهمتر از این چیزاس که شما فکر میکنید.
دغدغه هایی که شما هم میتونی برای رفعش کاری کنی...
انجامش خیلی راحت تر از چیزیه که فکرشو می کنی...نقل قول:
وجدانم وقتی راحته که بره یه نسل بعد خودم چیزی کاشته باشم که نسل بعد از من برداشت کنه..
ولی بقیه دوستش دارن!!!:rolleyes:نقل قول:
http://www.hamdardi.net/images/misc/unknown.gif
شخصیت 21سالگیت برا خودتم ارزشمندتر از اوناست،اینطور نیس؟
نه...........
قرار نیست با دوست داشتن کار خاصی کنی.نقل قول:
دوست داشتن یه چیزیه که بین همه موجودات زنده هست .مهم اینه ک رو چ حسابی دوست داشته باشی و با دوست داشتنت چی کار کنی..وقتی خودتو دوست نداری نمیتونی کسی رو هم دوست داشته باشی...
پس چرا گفتی اون دوست اینترنتی رو دوست داری؟!!پس دوست داشتن رو می فهمی وبلدی،فقط داری محبتت رو اشتباهی خرج کسایی میکنی که لیاقتشو ندارن
الانم پیشش هستی،درضمن راحت ترین کار دنیا حرف زدن با خداست!!نقل قول:
خدایی اگه وجود داره و دلش ب حال ما میسوخت اگه وقت مشاوره بدون دفترچه بیمه داشت میذاشت یه سر بریم پیش خودش صحبت کنیم...
بیشتر درمورد نظرش میگی؟نقل قول:
اتفاقا فیروید هم با من هم نظره...دیگه نظر فیروید رو که نمیتونید رد کنید..
سلام
گفتی آرامش یه روز به چه دردت میخوره..مثل اینکه خوب منظورمو نرسوندم میدونی چرااوناروگفتم بخوری برا اینکه خسته شدی ازخودت از این دنیا ازخدایی ک بارها صداش کردی جوابتونداد فقط تنهاآرزوت اینه ک بخوابی ازین همه غم وپیله ک براخودت ساختی فاصله بگیری امانمیشه حتی چنددقیقه حتی باکلی قرص..پسرخوب برااون موقع دادم برااون موقع ک خوابتم نمیره دیگه چی آرومت میکنه جز اینکه خودت دست بکار شی و خودتوبکشی..
پسرخوب ی بار شده فقط ی بار آروم خودتو بشکنی با خدایی ک پیشته آروم بحرفی؟نه
نگو آره چون اون شکستن و اعتماد کردن و آرام شدن با اعتماد بش نبوده ..
از دل مهربونت گفتی همه آدماهمینن چون از ی فطرتن..باورنداری؟کافیه چندبار با تمام وجود با یکی ازته دل بحرفی اونم همینطور..مهم کارو رفتاریه ک داریم همه فطرت دارن مهم مسیرمونه..بت برنخوره همین ک از دلت گفتی خیلیه چون بعضیا پیله هاشون با هیچی بازنمیشه ازوجودشون نمگن..
گفتی کارم یا وجودم باارزش باشه می مونم یا انجام میدم..
من حقیروناچیز ازت میخام ک آروم باشی سعی کنی کمی به حرف بچه ها گوش کنی وانجام بدی..خواهشا جانزن چون این کارت برام ارزش داره..
شادباشی
درود..نقل قول:
والامن 3بار دقیق اون توصیه شما رو تو صفحه 7 تاپیک خوندم....هر چقدر فک میکنم بهش میبینم جز سرد مزاجی بره آدم چیزه دیگه نداره..حالا گیرم انجام دادم و مزاجم سرد شد.فک میکنید دیگه سمت انحراف جنسی م و خودارضایی و وَر رفتن با خودم نمیرم!..وقتی فکر خرابه آدم میره سمت اینا..فکرو باید درست کرد نه مزاج رو.....اون قرصی م که مصرف میکنمه طورایی میرم تو خلا..یه داروی گیاهیی اگه هست ک آدمو ببره تو خلابگید من همین جا اسلام مییارم;)
(هر وقت ک میخوام قرص مصرف کنم 5-6تا باهم چون یکی دوتا و 3تا اثری روم نداره مثل قدیم قدرت تفکرتو ازت میگره و عملا نمیتونی فکر کنی و بعدش خطایی کنی!)البته 5-6تایی رو که میخورم 24ساعت میبره تو خلا بعد ه اون دوباره بر میگردم ب اون حالت ایاشی سابق م
.نقل قول:
من حقیروناچیز ازت میخام ک آروم باشی سعی کنی کمی به حرف بچه ها گوش کنی وانجام بدی..خواهشا جانزن چون این کارت برام ارزش داره.
خواهش میکنم این حرفا کیه..جز شما کسی توصیه نکردی ک انجام ش بدم آخه ;)همه سئوال میکنن;)
نمی تونی!!!!!چون شاید همونجور که خودت روز اول تو تاپیک من نوشتی یه جورایی مشکلمون یکیه(بجز اسکیزوفرنی)،نقل قول:
خو حق دارم حال نکنم:D...حرفایی رو که شما میگید من تا تهش رو میتونم از قبل بخونم..
ما تقریبا همسن وسالیم هممون جوونیم پس غم ها وغصه های مشترک زیاد داریم،هیچکی هم قصد نصیحت نداره چون هممون ازاین کار بیزاریم...
واقعا جالبه،همه مردم از یه موضوع رنج میبرن ولی هیچکدوممون حاضر نیستیم قبول کنیم که بابا یکی از افراد همین جامعه ای که میگیم خودمونیم.نقل قول:
اینم از عقده های ماست + نشان از فرهنگ غنی ماست..کدوم جامعه! یکی از یکی دروغ گو تر..یکی از یکی صابون تر....
هممون دردای مشترک زیادی داریم ولی هیچکدوم سعی نمی کنیم با هم حلشون کنیم فقط می نالیم وبه راحت ترین راه ها متوسل میشیم.
میدونم که میتونی،خیلی از کسایی که دارن زندگیشون رو فدای مردم میکنن می تونن.نقل قول:
منم میتونم ب راحتی برم دنبال عقده های خودم و فکرامو عملی نکنم مثل خیلی ها....مثل خیلی ها که زندگی رو تو خوشی خودشون میبینن فقط .
شاید باورت نشه ولی من اینجا وقتی مشکلات بچه ها رو میشنوم خیلی روم تاثیر میذاره،مشکلات اطرافیانم خیلی واسم مهمه ولی خیلی از دوروبریام هیچ اهمیتی واسشون نداره،من نمیتونم غصه نخورم ناراحت نشم ولی اونا میتونن.
ولی کتابای روانشناسی رو خوندیا!!!!!!!نقل قول:
والا زمانی که ما بچه بودیم کسی مارو ب خوندن کتاب سوق نداد .تو مدرسه هم جای دکتر شریعتی و امثال این آدما. از اعراب پور بود تو کتاب ها.....کتابهایی که توش نقاشی میکشیدم فقط
شما یه کاری بکن،یکی دیگه هم یه کار دیگه،خودمونم تلاش کنیم مشکلات شاید کامل حل نشه،حداقل تلاشمون رو کردیم،حداقل کمرنگ که میشه،شاید کوچکترین کار استارت یه تغییر بزرگ شدنقل قول:
گیرم 10تا کارکردم براشون وقتی خودشون نمیتونن کاری کنن بره خودشون تقصیر منه شهروند چیه!
دقیقا!نقل قول:
ب انجام رسیدن مهمه!
پس یکیش رو به انجام برسون
یه تفاوت دیگه شمابابقیه،بقیه جنبه انتقاد ندارن شما جنبه تعریفم نداید!!!نقل قول:
نارگیل نذارید زیره بقل ما خواهشا:glee:
عجب!!خیلی متواضعیدا
خانواده ات یادت نره!!نقل قول:
تو کل این 11صفحه همین یدونه آتو رو تونستید از ما بگیرد که اونم پرچم کردید:glee:نمیدونم بره چی کسایی که نمیدونم دوسم دارن یا نه (همون پسره) براشون کلی محبت خرج میکنم ولی کسایی که دوسم دارن(همون دختره) نمیتونم بهشون محبت کنم از خودم میرنجمشون!
کتابای اثبات خدا هست،اگه واقعا میخوای خدارو انکار کنی،با تحقیق باشه.جواب این حرف شما تو همه ش هست،میتونم خودم مطالع کنم بهتون بگم ولی اگه خودتون بخونید بهتره.نقل قول:
باوو کدوم خدا!..هر موجود زنده ای آفریننده داره دیگه..خدا هم موجود زنده ست دیگه پس خالق خدا کی بوده!..یا وجود نداره یا اگه داره یه خالقی داشته..
حداقل قبل از خودکشی این یه کارو بکنید...فقط همین!بعد هرکاری خواستید بکنید.
پرس وجو میکنم خودتونم دنبالش باشید اگه فهمیدین منم درجریان بذارید لطفا!نقل قول:
راستی تو بیمارستانا میتونن راحت چیزی تزریق کنن آدم بدون درد بمیره؟..اگه آره خواهشا بگید..میخوام برم تو نخ ش و اعضای بدنمو بد مرگم اهدا کنم..انصافا حال نمیکنم با زندگی اینطوری اعضای بدنمو اهدا میکنم ب چند نفر حال میدم با مرگم....وصیت هم میکنم که قبرم نکنن! پول خرج نکنن بره مراسم و این مزخرفات .میگم خشکم کنید آتیشم بزنید بعد با خاکسترم درخت بکارید اسمشو بذارید فری.یدونه هم لوگوی CHEVROLETآویزون کنید ب درخت انصافا اینکارو خواهم کرد.
- - - Updated - - -
ببین اگه خدا خالق داره پس لابد خالقشم باید خالق داشته باشه چون موجود زنده اس،همینطور پیش برید پس درواقع هیچ خالقی وجود نداره که خودش خالق نداشته باشه.پس آخرشکی جهان رو داره به وجود آورده کی داره کنترلش میکنه؟یه موجود زنده؟یا خالق خدا؟یا هیچکس؟
سلام
خندم گرفت ازحرفات پسرخوب اتفاقا میترسیدم گرم باشه اذیت شی..اتفاقا عسل گرمه بادرنجبویه گرمه زنبورعسل رو مست میکنه چبرسه آدم;-)..سیاهدانه روراستش نمدونم اماازتیزیش فکرکنم گرم باشه..
برا مشکلت نگفتم پسرخوب برا اینکه خوب بخوابی..حالاچی گوش میدی بحرفام؟؟وبقیه راهنمایی هارو؟تا بعدش ادامه زندگی قشنگت رو بسازی..
کاش آقای sci میومدن وراهنماییت میکرد..شماهم ازشون درخواست کن تا تشریف بیارن..البته به حرفاشون خوب عمل کن باشه؟؟
راستی جواب بقیه سوالام چی شد؟
و اینکه چقدتلاش کردی خوب شی نشد؟تلاش هااااا؟؟
پسر خوب،
مشکلت دقیقا چیه؟ دقیقا مساله ات رو در یک خط عنوان کن و سوالت رو بپرس... اگر می خوای همون جوابهای قبلی رو بنویسی لطفا این کار رو نکن چون جواب من نیست و اگر می خوای بگی نظریه دوستمون تو بیمارستان سپاه رو بخونم، اون هم ملاک نیست چون فقط و فقط بدرد معاف شدنت می خورده و بس، و بر پایه اظهارات شماست و به نظرم کار طولانی مدتی صورت نگرفته، گویا نزد روانپزشک دیگری هم نرفتی چون هیچ روانپزشکی به شما این توصیه هایی رو که نوشتی رو نخواهد کرد یعنی هرگز در جهت ترمیم اعتماد به نفس شما بر نخواهد امد و البته هیچ روانپزشکی کل پولهای شما را نخواهد گرفت
مشکل شما اگر درست گفته باشی طوری نبوده که خانواده از ان بی خبر باشند و بخواهند با دیدن نظریه پزشکی که گذاشتی آنرا کشف کنند
پس به جای حاشیه رفتن دقیقا بگو مشکلت چیه و سوالت رو بپرس! در غیر اینصورت اصلا جواب من رو نده! چون متاسفانه اطلاعاتی که عنوان کردی و نوع نگارش شما و بیان گفته ها حکایت از تضادهای بسیار زیادی داره
اگر تمایل داشتید که در همدردی کسی به شما کمک کنه، صحیح، صریح و بدون حاشیه مشکل خودتون رو عنوان کرده ( نهایتا در سه خط) و سپس سوالتون رو ( در یک خط و نهایتا دو خط) عنوان فرمایید.
پ ن : بدیهی است که هرگونه حاشیه سازی و توضیح حاشیه ای بدون پاسخ خواهد بود.
سلام..نقل قول:
اینقدر این پسر خوب را ب کار نبرید خواهشا!..خوب از نظر شما و دوستان نمیدونم چیه ولی از نظر من یه چیز دیگه ست.....
12صفحه با دوستان صحبت کردیم با تمام احترامی ک براشون قائل هستم ب نتیجه خاصی نرسیدیدم...سئوالهای سختی میپرسیدن که جواب هاشون خیلی راحت بود و.اتفاقات دیگر که توضیح ندم بهتره..همین ک تو این مدت باما هم صحبتی کردن باعث افختار اینجاب ــست
میریم سراغ مشکلات اینجانب..(راجع ب هر کدوم از مشکلاتم تو این 12صفحه فک میکنم ب حد کافی توضیح داده باشم)
1.افسردگی(شامل:اسکیزوفرنی--بی ثباتی شخصیت--چند شخصیتی (همون اسکیزو فرنیه نه؟)..عدم اعتماد ب نفس و برانگیختگی شخصیتی)
2.انحراف جنسی..
3.اعتیاد جنسی(شامل:همش خواب همجنسبازی دیدن و هر شب و هر روز با همون کاراکترهایی که سال ها تو ذهنت هست(اصن نمیتونم خواب ببینم! خودم خواب خودمو میبینم)..
4.وسواس شدید فکری!!(شدید یعنی در حد دوبار اقدام ب خود کشی!!!)
5.بی هدف!هدفم اینه که خودکشی کنم و اعضای بدنمو اهدا کنم و..وصیت نامه ای که تو صفحه قبل با رنگ قرمز توضیح دادم..اما برای انجام هدفم نمیدونم باید چیکار کنم..یعنی چجوری راحت و بدون دردخودکشی کنم و......
6.بی ذوق!
7.با وجدان ــه --وجدان درد
از همین الان م حدس میزنم که بعد چند روز هم صحبتی با شما قراره برم پیش روانشناسی که شما قراره معرفی کنید...و دوباره این چرخش ادامه خواهد داشت
- - - Updated - - -
باز هم سلام.
با اجازه آقای sci یه نکته ای رو روشن کنیم.
فرهاد جان این مواردی که گفتی، مشکلاتی هستن که قصد داری برطرفشون کنی و برای برطرف کردنشون درخواست کمک داری؟ یا صرفا چیزهای آزاردهنده بدون اینکه بخوای برطرف بشن؟ یا...؟
وقتی دکتر از شما خواستن مشکلاتت رو بگی، منظورشون مشکلاتیه که شما تمایل داری برای برطرف کردنشون کمک بگیری.
چیزیکه باعث شد شک کنم که ممکنه منظور دکتر و شما از *مشکل* یکسان نباشه این بود که: اینجا انحراف جنسی رو بعنوان یک مشکل آوردی، اما قبلا گفتی که با g4y بودنت مشکلی نداری! برداشت سابق من این بود که تو در خودت انحراف جنسی ای نمیبینی، بلکه تمایلات جنسیت کاملا برات پذیرفته شده هست و از اونجائیکه ازدواج هم نمیخوای بکنی، کلا باهاش مشکلی نداری. برداشت قبلی من اشتباه بود؟ یا اینکه تفسیر تو از *مشکل* با ما متفاوته؟ یا الان منظورت اینه که با برخورد جامعه با تمایلات جنسیت مشکل داری؟ (البته گویا خودت هم تمایلات جنسیت رو انحراف میدونی)
سوال های من بخاطر این بود که دکتر بهتر متوجه ذهنیاتت بشن.
و یه نکته دیگه هم اینکه به نظر نمیرسه هدف تو از ایجاد این تاپیک دریافت راهکار برای خودکشی باشه. تو داری به سمت زندگی قدم برمیداری، نه مرگ. فرهاد جان لطفا با ما راحت و صادق باش. ما رو مثل آبجی و داداش خودت بدون. همه دوستت داریم و دلمون میخواد زندگی شادتر و آروم تری داشته باشی، اما اگه راحت و درست محتویات ذهن و قلبت رو ننویسی، نمیتونیم دستت رو بگیریم.