-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
بازم خودم برگشتم
اولش كلي توهين شنيدم و ميخواست من رو بندازه بيرون ولي مقاومت كردم
و بازم بي محلي و توهين و تحقير
ولي از اينكه كنارشم خوشحالم
اخلاق گندشم تحمل ميكنم البته اميدوارم بايد خدا كمكم كنه و بهم صبر بده
خيلي از خودم بدم مياد دوست داشتم مثل بعضي از زنها كه واسه شوهر تره م خرد نميكنن بودم
اينقدر خودم رو كوچيك نميكردم
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
[quote=هاجس]
بازم خودم برگشتم
اولش كلي توهين شنيدم و ميخواست من رو بندازه بيرون ولي مقاومت كردم
و بازم بي محلي و توهين و تحقير
سلام هاجس جان با اجازه اساتید مشاوره می خواستم بگم که به نظر من کار خوبی نکردی اینطوری برگشتی اصلا اصلا اصلا
ببین عزیزم شما چندتا تاپیک زدی ولی یه چیزی این وسط مبهم هست اونم رفتارهای شما در منزل هست شما به چه صورت حرف می زنی با چه لحنی اصلا ایرادات اخلاقی خودت رو بگو برامون .
تا حدودی رفتارهای شوهرتون رو توضیح دادید و فقط واکنش های خودتون رو در مقابل اون رفتارها توضیح می دهید که بعضی هاش کاملا اشتباه هست مثل این کار اخیر .
قهر خیلی بده خیییییییییییلی خییییییییلی ولی حالا که شما این کار رو کرده بودید می خواستید صبر کنید تا با یه نتیجه مطلوب برگردید نه با زور و مقاومت و ....
شما راهنمایی های مشاروان رو درست نمی خونید و عمل نمی کنید
شما باید دیدگاه فکریتون رو تغییر بدهید بعد برید برای اصلاح شوهرتون
موفق باشی عزیزم
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
ببین این همه تاپیک زدی این همه کارشناسها توی تاپیکات نظر دادن ولی حتی یک درصدم عوض نشدی
هاجس جان اینقدر روی همسرت تمرکز کردی که از خودت غافلی و نمی دونی هر رفتاری رو که می بینی نتیجه رفتارهای اشتباه خودته
و حرفهای دیگران هم برای اهمیتی نداره و کار خودتو می کنی
دوستانه بهت می گم باید تغییر کنی تا بتونی زندگیتو تغییر بدی وگرنه به یک ماه نرسیده دوباره صبرت تموم میشه و همین روزها تکرار میشه
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
mamosh جان ممنون از نظرت
يكي از ايرادات مهم من عجول بودنه
من خيلي عجولم اگه قهر كنم نميتونم صبر كنم اون بياد جلو البته شده چند هفته قهر بوديم و اون هيچ اقدامي نكرده و زندگيمون واقعا داشته رو به سردي ميرفته من تحمل بي محلي و قهر ش رو ندارم
اهل توهين كردن نيستم حتي وقتي اون بددهني ميكنه من فقط نگاش ميكنم نميدونم اين خصوصيت خوبيه يا بد
سريع ميبخشمش فكر كنم همين باعث ميشه سو استفاده كنه
اگه خودم برنميگشتم مطمئنم اون هيچوقت نميومد سراغم چون اون حاضره بميره ولي غرورش نشكنه
دفعه قبلي 4 ماه قهر بودم ولي اون هيچ اقدامي نكرد تا مجبور شدم مهريه مو اجرا بذارم
يه سوال
اينكه من ازش مبخوام مثل زن وشوهر هاي ديگه باشيم يا مثلا از لحاظ جنسي و عاطفي بهم توجه كنه اخلاق بديه؟
اقليما جان همه ميگن بايد تغيير كني ولي چه جوري؟
ميخوام بهم بگيد اگه قراره صبر كنم و تحمل بايد چند سال يا چند ماه اين كار رو بكنم و اگه نتيجه نگرفتم اونوقت تكليفم چيه؟
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
تغییر یعنی اینکه محکم باشی
یعنی عجولانه تصمیم نگیری (مثل قهرهای بی تاثیرت از خونه)
یعنی اینکه همسرت برات همه زندگیت نباشه چون زندگی چیزهای دیگه ام هم داره
یعنی اینکه اینقدر آویزون و چسب همسرت نباشی
یعنی اینکه هی بهش غر نزنی که چرا بهم محبت نمی کنی
یعنی شخصیت مستقل و محکم داشته باشی
یعنی اینکه کاری نکنی که حتی برای اومدن به خونه خودتم تحقیر بشی و اینقدر غرورت شکسته بشه
یعنی اینکه برای همسرتم راهی باز کنی تا کشفت کنه
یعنی برای همسرت در مورد خودت و شخصیتت جای کنجکاوی بذاری که جذابیت داشته باشی
اینقدر همه چیزتو در اختیارش راحت نذار
هاجس رو خودت کار کن
رو صبرت کار کن
تو زندگی اگه صبور نباشی به هیچ کجا نمی رسی ولی اگه صبر کنی به خیلی چیزها می رسی
برای اینکه بتونی صبرتو بالا ببری برای خودت جایزه بذار و یا خودتو مجازات کن
هاجس جان توصیهای کارشناس ها توی تاپیک قبلیتو یه بار دیگه بخون
تو خیلی کار داری
در ضمن دیگه هم خودتو سرزنش نکن کاری بوده که به اشتباه انجام دادی و حالا باید دردسرهاش که یکیش سردی بیشتر همسرته را هم بکشی
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
آخرش من نفهميدم موضع تو چيه:300:؟... آخه چرا وقتي تحمل قهرو نداري و مي دوني هيچ وقت دنبالت نمي ياد .ور مي داري از خونه ميري! آخه مي دوني با اين كارت چيو به اون ثابت مي كني؟!:302:
اينكه هاجس تحمل جدايي از منو نداره .از در بندازمش بيرون از پبچره مياد تو. اينكه هاجس يه دختر وابسته به منه كه اگه بهش محل نذارم نهايتش اينه كه اشك مي ريزه!!
:305:دختر، من فقط يه چيزي رو متوجه شدم: مشخصه كودك درون تو فوق العاده فعاله. مثل يه بچه 4-5 ساله رفتار مي كني كه اگر مادرش بهش چيزي كه مي خواد نده اول گريه مي كنه .بعدش شروع مي كنه با مشت مادره رو مي زنه و باز هيچ عكس العملي از مادرش نمي بينه. قهر ميكنه و ميره تو اتاق خودش و مادره هم دنبالش نميره. تا اينكه وقت نهار خود بچه با شرمندگي مياد كنار سفره مي شينه و منتظر مادرشه كه بهش غذا بده. مادرا هميشه مي دونن قهر بچه هاشون دوامي نداره. ميدونن بچه ها هميشه به سمتشون بر ميگردن چون محتاجشونن. تو الان با همسرت كاري كردي كه واقعا هيچ رفتار بالغانه اي در تو نديده!!!!
عزيز من براي تغيير دادن زندگيت بايد رفتارهاي بچه گانه ، اين قهر و قهركشي ها، اين چسبيدن هاي زياد از حد رو بايد از بين ببري. بايد مثل يه زن قوي و مستقل جوري رفتار كني كه همسرت احساس كنه كه بدون تو زندگيش مفهومي نداره.اصلا هم منظور ما اين نيست كه چپ و راست بغلش كني و ابراز علاقه بهش كني. اصلا مد نظر ما اين نيست كه اغوا گر باشي و به س.ك.س ترغيبش كني! اصلا!!!
تو بايد دست نيافتني باشي. در عين آراستگي جوري بر خورد كني كه دقيقا همسرت احساس كنه دلش برات تنگ شده .نه اينكه بري تنگ دلش بشيني و تو چشماش زل بزني و منتظر بوسه هاش باشي.
مثلا موقع ديدن تلويزيون ، يك سبد ميوه مياري ميزاري رو ميز .زير دستي رو جلوي همسرت ميگذاري و بعد بهش ميگي بفرما و... خودت مشفول خوندن كتاب ، جدول حل كردن، بافتني و .... ميشي.مثل خيلي از زن هاي ديگه كه ا ين كارا رو ميكنن و همسرانشون هم سر موقع اش رفتارهاي عشقولانه باهاشون دارن.
حرف ها خيلي زياده اما بعيد مي دونم بتوني با دقت حرفاي همه رو بخوني. من بعيد مي دونم كه يكبار هم كه شده با خودت خلوت كني و رفتارهاي بچه گانه خودتو بشناسي.
همسر تو 33 سالشه دقيقا همسن و سال من و همسرمه. مردا تو اين سن دنبال زني هستن كه پخته رفتار كنه ، بجاش شيطنت داشته باشه و در مواقع لزوم همفكر و مشاورشون. به نظر من همسرت خلا هاي رفتاري تو رو از ابتدا با حضور عمه اش پر كرده!
شما بهترين كاري كه الان بايد انجام بدي اينه كه تمام تلاشتو كني تا بزرگ بشي. تا بالغانه تر رفتار كني. اينكه ذهنا همسرتو رها كني و فكر كني رفته ماموريت. وظايفتو انجام بده اما باريك نشو كه چرا اينجوري كرد چرا اونطوري شد و....
بي خيال شو!
يعني رفتاري نكن كه ديگه همسرت بي حرمتت كنه. كوچيكت كنه .عزت نفس داشته باش! بابا تو زني، بايد دست نيافتني و خواستني بموني . نه اينكه همسرت بخواد از خونه بندازت بيرون و تو به پاش بيفتي كه نه من ميخوام زندگيمو نگه دارم.
واقعا اميدوارم دفعه ديگه به جاي گزارش لحظه به لحظه از زندگيت، يه گزارش از روند ارتقا رفتار خودت اينجا بنويسي كه ما متوجه بشيم حرف هاي كارشناس ها روي تغيير رفتارت موثر بوده.
موفق باشي
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
نقل قول:
ميخوام بهم بگيد اگه قراره صبر كنم و تحمل بايد چند سال يا چند ماه اين كار رو بكنم و اگه نتيجه نگرفتم اونوقت تكليفم چيه؟
ببین حتی تو صبرتم داری بی صبری می کنی:302::302:
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
رابطه عاطفی و جنسی و تنوع رفتاری خودت را افزایش بده. و مخصوصا در همدلی و هم حسی و همدردی با شوهرت قوی ظاهر شو.
این مسئله خیلی وقتی هست که هر دو شما را به شدت آزرده است. مدتی وقت بگذار و خودت را تقویت کن و دور از این مسئله همسرت را در آغوش بگیر.
به او بگو نیازمند نوازشش هستی. به او بگو که نیازمند حرفهای عاشقانه اش هستی. به او بگو که شکننده شده ای و دوست داری که تو را صمیمانه در آغوش بگیرد.
به او بگو که کم و بیش هر دو بی تجربگی هایی داشته اید.
به او بگو می خواهید که صرفنظر از مسئله ارتباط او با عمه اش ، روابط غنی زناشویی با هم داشته باشی.
به او بگو: تو قول بده به من توجه کنی، نوازشم کنی و با من باشی، من هم قول می دهم حساسیتم را نسبت به عمه ات کم کنم.
اينا راهنمائيهايه كه مدير همدردي به من دادن
با چيزايي كه شما ميگين تناقض نداره ؟؟
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
اين حرف هاي مديرهمدردي مربوط به زماني است كه شمااينقدر اصطحكاك بينتون بوجودنيومده و قهر نكردي و ..... مربوط به وقتيه كه اون بنده خدا فكر كرده تمام مشكل شما حضور عمه همسرتونه. اين راهنمايي ها زماني مناسبه كه همسرتون خودش يه قدم به سمت شما بگذاره. زماني كه اولين قدم را گذاشت شما ده قدم به سمتش برو. ولي تا اون موقع خودتو نگه دار. صبر !
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
حرفهای مدیر همدردی مربوط به قبل از اینه که شما قهر کرده بودی! قهر کردن با یک رفتار و برگشتن بدون بهانه شما رو
و عزت نفس شما رو از بین می بره و شما رو آچمز می کنه (AACHMAZ) . یک اصطلاحیه در شطرنج که در اون حالت
شما باید مهره(عزت نفس) تون رو بدید بره تا شاهتون (زندگیتون ) مات نشه! کاری نکنید این اتفاق بیفته. ازتون
خواهش می کنم زندگیتون رو بر پایه مواردی که گفته شد وضع کنید. شما والاتر از یک زن یا مرد، یک انسان هستید!
به نظر من حالت وابستگی اعتیاد گونه باعث این رفتارهای انفعالی شده. بهترین کار در این شرایط اینه که ضمن اینکه
دارید توی خونتون زندگی می کنید و احتمالا دیگه نگرانی های مربوط به دوری از خونه.... رو ندارید سرگرمی های
جدیدی رو هم برای خودتون بوجود بیارید. موسیقی برید، تئاتر برید، برید سینما با دوستان، اگر اینها رو نمی تونید فیلم
نگاه کنید فیلم کمدی، شاد، نه از این فیلمای مضحک ماهواره ای. جدول حل کنید، یک زمینه مورد علاقتون رو پیدا کنید (به هر حال شما به موضوعی علاقه مند هستید) از همین اینترنت راجع بهش بخونید و مطالعه کنید و... بذارید
وقتتون به چیزی جز همسرتون هم تعلق پیدا کنه. بعد از اون می بینید همسرتون همه زندگیتون نیست. همسرتون خیلی مهمه ها. همه زندگیتون نیست. بنابراین از بی محلی اون احساس نفس تنگی کامل بهتون دست نمی ده. ولی بی محلی هم نکنید! یعنی بگذارید زندگیتون ابتدا به تعادل نسبی برسه
خیر الامور اوسطها. در یک تاپیک دیگه هم گفتم اینو
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهرو
من بعيد مي دونم كه يكبار هم كه شده با خودت خلوت كني و رفتارهاي بچه گانه خودتو بشناسي.
همسر تو 33 سالشه . مردا تو اين سن دنبال زني هستن كه پخته رفتار كنه ، بجاش شيطنت داشته باشه و در مواقع لزوم همفكر و مشاورشون. به نظر من همسرت خلا هاي رفتاري تو رو از ابتدا با حضور عمه اش پر كرده!
شما بهترين كاري كه الان بايد انجام بدي اينه كه تمام تلاشتو كني تا بزرگ بشي. تا بالغانه تر رفتار كني. اينكه ذهنا همسرتو رها كني و فكر كني رفته ماموريت. وظايفتو انجام بده اما باريك نشو كه چرا اينجوري كرد چرا اونطوري شد و....
بي خيال شو!
يعني رفتاري نكن كه ديگه همسرت بي حرمتت كنه. كوچيكت كنه .عزت نفس داشته باش!
:104::104:
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
مثلا همين الا خودش به خاطر يه موضوع كاري بهم زنگ زده بعد وسط حرفم يهو ميگه باشه و بدون هيچي قطع ميكنه
خدائيش من بايد با اين ادم بي تربيت چه طوري رفتار كنم
در مقابل اين رفتارا بايد سكوت كنم[b]
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
هر بنایی که سالها با اضطراب کج ساخته اید حداقل ماهها طول می کشد که با دستان پر آرامش خود صاف کنید! نگران نباشید
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام هاجس خانم
شما شدیدا به مشاره حضوری احتباج داری
باور کن
ببین عزیزم یه بار مشاور به من گفت قهر خیلی هم بد نیست و توضیحاتی برای من در این مورد داد که من خیلی خیلی استفاده کردم :303:
اممممممممممممما
حالا اگه برای شما بگم شما دوباره مثل پست آقای مدیر کپی می زنی که حرفها با هم فرق داره در صورتیکه باید از صحبتهای دوستان و مشاوره ها نکته برداری کنی و با یه تحلیل کلی به موقع ازش استفاده کنی . راهنمایی ها باید گوشه ذهنت بمونه و حلاجی بشه و در صورت نیاز و به موقع استفاده بشه.
اینکه تلفن رو قطع می کنه رو می گی و کار زشت شوهرت رو و خلاص بعد می خواهی که ما بتونیم شما رو درست راهنمایی کنیم
من نمی گم شوهرت مقصر نیست ولی شما هم زیاد بی تقصیر نیستی توی همین مورد تلفن قطع کردن وقتی شما خودت به خودت احترام نمی ذاری شوهرت که دیگه نباید بیشتر از این ازش انتظار داشته باشی.
برای عجول بودنت هم من اگه جای شمابودم حتما چند جلسه مفصل می رفتم مشاوره تا اصلاح بشم اول خودت رو اصلاح کن عزیزم بعد می تونی زندگیت و شوهرت رو هم یه تغییرات مثبتی بدی مطمئن باش :72:
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
هاجس جان حالا که برگشتی خونه یه برنامه ریزی یک ماهه برای خودت بکن و بهش هم عمل کن و نتیجه اش رو ببین.
به این صورت:
1- سعی کن اعتماد به نفست رو تقویت کنی.حتی بد نیست در قبال شوهرت اعتماد به نفست یه کمی زیادی بالا بره (یه کمی غرور)
2- به خودت و زندگیت و برنامه هایت برس.عزیز من اگه می خوای شوهرت دوستت داشته باشه سعی کن آدم کاملی باشی.1 ماه بدون توجه به رفتارهای شوهرت به خودت اهمیت بده. به وضع ظاهریت برس.آرایشگاه برو.برای خودت خرید کن. توی خونه خوش تیپ و مرتب و خوش بو باش.(ولی به هیچ وجه منتظر توجه همسرت نباش که بعدش سرخورده بشی) این کار و فقط و فقط به خاطر خودت بکن
3- ارتباطت رو با دوستانت و خانواده ات قوی کن. با دوستانت و به سینما و گردش برو. ناهار باهاشون برو بیرون.با خانواده ات مهربون تر باش.الان انقدر مشغول همسرتی که از همه غافل شدی.کاری نکن که خدای نکرده خدای نکرده فردا روزی خانواده ات کنارت نباشند و تو حسرت بخوری که چرا بیشتر بهشون محبت نکردی و بیشتر باهاشون وقت نگذروندی و همه فکر و ذکرت شوهرت بوده
4- وقتایی که همسرت خونه است مثل یک پرنسس رفتار کن.پر از عزت نفس و اعتماد به نفس باش.خودت و کامل و بی نیاز از توجه ببین.سعی کن تو اونی باشی که نه تنها کمبود محبت نداره بلکه انقدر محبت و توجه دیده که به دیگران هم نثار می کنه. منظورم اینه که محتاج محبت دیگران نباش.این حس رو در خودت تقویت کن که تو در قبال محبتی که به بقیه می کنی انتظار محبت دیدن نداری.چون کمبودی حس نمی کنی
5-به شوهرت به اندازه توجه کن. نه قهر کن و از خونه برو و نه آویزونش باش.هزار تا کار هست که تو می توانی سرت و باهاش گرم کنی.انگری بردز بازی کن، بافتنی بباف، کتاب بخون. هر کاری که از انجام دادنش لذت می بری در زمان هایی که همسرت خونه است انجام بده تا هی چشمت بهش نباشه .
6- تمام این کارها رو با صبر و حوصله و با چشم اندار 1 ماهه انجام بده. یعنی به خودت بگو من انتظار ندارم که زود نتیجه بگیرم.حتی حتی حتی اگه بعد 1 هفته شوهرت اومد سراغت و یکم باهات مهربون شد، دوباره نرو سر خونه اول. خواهشا یک ماه ادامه بده تا نتیجه اش رو در بلند مدت ببینی
موفق باشی
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
خواهر عزیزم خانم هاجس
تاپیکی وجود داره با عنوان " چگونه منفعل نباشیم؟" این تاپیک رو با دقت مطالعه کنید
متاسفانه چرخه منفی در زندگی شما رخ داده که می توانید در همان تاپیک انرا مطالعه کنید
سوالی بود بپرسید
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
ممنون آقاي sci كه سر سزدين
لطف ميكنين بگين كه چه چيزي توي رفتار من هست كه شما به اين نتيجه رسيدين كه من منفعلم
اگه يه نمونه از رفتاري كه توش منفعل بودم رو مثال بزنين ممنون ميشم
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام خانم،
وقتي چرخه منفي ايجاد مي شه كه يك نفر پرخاشگر و نفر ديگه منفعل يا خنثي باشه... يا حتي پرخاشگر باشه..
در اين شرايط صميمت بسرعت كاهش پيدا مي كنه! اين در مورد زندگي شما مصداق پيدا مي كنه نه شخصيت شما!
من نگفتم شما منفعل هستيد.. گفتم تاپيك رو مطالعه كنيد! در اون تاپيك اين مسائل رو كه اينجا براي شما نوشتم رو توضيح دادم به تفصيل... اگر وقت داشته باشيد و بخونيد بسيار نتيجه خواهيد گرفت/ در هر حال رفتار شما همينكه صميمت رو به كاهش هست نشان دهنده اشكالات ارتباطي شما با همسرتون هست كه در ارتباطات منفعل پرخاشگر شكل مي گيره! شما نوشته بوديد فكر مي كنه من پر رو مي شم و مي خواد من رو ادب كنه! خب اين يك مثال!
مثال دوم:نه حرف قشنگي نه آغوش گرمي نه تماس بدني هيچي هيچي هيچي
مثال سوم:احساس ميكنم دارم با يه غريبه زندگي ميكنم اصلا احساس صميميت ندارم
مثال چهارم: اگه رفتاراش همينطوري ادامه داشته باشه واقعا ديگه تركش كنم البته اون چيزي از اين تصميم من نميدونه
مثال پنجم: ولي الان واقعا دوست دارم يه جوري بهش بفهمونم كه راضي نيستم كه منم ادمم نيازايي دارم ولي ميترسم
مثال ششم: دوست دارم هم اون هم من اگه از هم انتظاري داريم يا از هم دلخوريم رك و راست و بدون جر و بحث و دعوا بتونيم به هم بگيم و لي اين صميميت رو نميبينم
مثال هفتم: مثالي كه خودتون زديد: يا اگه من يه درخواستي ازش بكنم مثلا بگم امشب نر فوتبال و بيا با هم باشيم سريع از كوره در ميره منم ديگه جرئت نميكنم چيزي بگم
مثال هشتم: خلاصه خيلي كلافه ام يه عالمه حرف دارم كه بهش بگم ولي همشون رو تو دلم تلنبار كردم
پس اگر اون تاپيك رو بخونيد متوجه خواهيد شد كه رفتارهاي شما نشانه هاي انفعال و پرخاشگري رو داره... و همينطور رفتارهاي همسرتون! حالا شما روي خودتون كار كنيد فعلا! تا بعدا همسرتون رو كمك كنيم...
دقت كنيد كه اگر از شما چيزي رو مي خواهم كه بخونيد با دقت بخونيد و بعد اگر سوالي بود بپرسيد...
چون طبيعتا چيزي كه مي خوام بخونيد، به ضرر شما نيست! پس رك و راست: تنبلي ممنوع!!!
موفق باشيد!
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام
خيلي ممنون آقاي sci عزيز
من چند بار تاپيك رو مطالعه كردم و اينطور برداشت كردم كه رابطه بين دو نفر براي اينكه بتونن اين تكنيك ها رو پياده كنن بايد حداقل عادي باشه
در صورتي كه من و همسرم الان كاملا رابطه مون داغونه ايشون فقط با ابرو جواب حرفهاي من رو ميدن و حتي دوباره جاي خوابشون رو عوض كردن منم به توصيه ي دوستان الان فقط دارم روي خودم كار ميكنم و ديگه بهش محبت نميكنم و فقط وظايف عاديم رو انجام ميدم و زياد دور و برش نميپلكم قبلا اگه جاي خوابش رو عوض ميكرد من خودم ميرفتم و كنارش ميخوابيدم ولي الان اين كار رو نكردم يا اينكه نسبت به بي محبتي و بداخلاقيش خودم رو بي خيال نشون ميدم
ميخوام بدونم در اين شرايط دعوت به گفتگو يا رفتار جرات مندانه موثره ؟ يا اينكه بايد صبر كنم كه ايشون يه عكس العملي از خودش نشون بده و به بهتر شدن رابطه تمايل داشته باشه
چون واقعا من ديگه اين انرژي رو در خودم نميبينم كه پيشقدم بشم و دوست دارم براي يك بارم كه شده همسرم براي بهتر شدن رابطمون تلاش بكنه
دلم ميخواد قدم اول رو اون برداره
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام هاجس جان
امیدوارم تجربه من به درد زندگی تو هم بخوره
من هم اولین باز که وارد این سایت شدم تقریبا این مشکل رو داشتم . اما باورت نمیشه به طرز معجزه آسایی این قضیه حل شد. الان حتی نمی خوام یک لحظه از این زندگی دل بکنم
ببین . من هم مثل تو فکر می کردم شوهرم باید بیاد بعد قهر نازم رو بکشه حداقل وقتی خودش مقصره . اما مرد ها خیلی غرور دارند نه اینکه نخوان ها نمی تونند.
من هم مثل شما با این قهر و آشتی ها شوهرم رو اذیت کرده بودم . اما حالا کار هایی که خودم کردم رو می گم . اول اینکه یک مدت بعد قهرمون خودم رو ساختم یعنی سعی کردم وابستگی ام رو بهش کم کنم چون منم سر هر چی بهش گیر می دادم. مثلا چرا شب دیر تر از من میایی تو رختخواب چرا من و دوست نداری و .......اما تو مدتی که با هاش قهر بودم به خودم قبولونندم که هر کی یک جوره . منم هزار تا ایراد دارم . حالا شوهر من بلد نیست کادو بخره که دلیل بد بودنش نیست یا اینکه رابطه جنسی اش با من خوب نیست و ....
واسه همین وقتی رختخوابش رو جدا کرد نرفتم پیشش. و رو خودم خیلی کار کردم
در مرحله بعد یک روز نشستم جلوش گفتم می خوام باهات حرف بزنم . طبق معمول هم بغض کرده بودم . گفت حرفی نداریم باهم . می خواست پاشه بره که زدم تخت سینه اش گریه ام هم گرفت گفتم حرف دارم گوش کن . دیگه با اخم تخم نشست . گفتم بیا تمومش کنیم یک بار برای همیشه ( این حرف باید واقعا عملی شه ) اون هم شروع کرد که درست نمیشی و تو اینطوری هستی و ..... همینطوری که گریه کردم گفنم نه این دفعه دیگه تصمیم رو گرفتم . قهر بی قهر . دعوا بی دعوا . صدای بلند بی صدای بلند . گفتم که عاشقشم و می خوام کنارش باشم و پدر بچه ام شه .
با گریه گفتم اون هم دلش طاقت نیورد اومدم بغلم کرد گفت من هم دوستت دارم . اما تو غرور من رو جریحه دار کردی . من هیچی ازت نمی خوام فقط بزار تو خونه من مرد باشم .
از اون روز به بعد دیگه نزاشتم مسائل پیش و پا افتاده بنمون فاصله بندازه . هر وقت از خانواده ام بد گفت گفتم باشه . عیبی نداره . هر کی یه جوریه . خانواده اش بهم حرف زدن هم همین رو گفتم .اون هم دید من سر حرفم هستم . شروع کرد به براورده کردن خواسته هایی که من 2 سال ازش داشتم و اون بهش عمل نمی کرد . انگار یک معجزه اتفاق افتاد . واقعا از خدا ممنونم . تو این دو ماه حتی صدامون هم رو هم بلند نشده .
چون دیگه بهش گیر نمی دم که بگو دوستم داری خودش می گه
بهش گیر نمی دم بغلم کن خودش بغلم می کنه .
ببین گلم از خودت شروع کن تا اون هم بتونه خودش رو تغییر بده .
غرورش رو لگد مال نکن . تاپیک های قبلیت رو خوندم خیلی غرورش رو له کردی . مرد ها غرورشون جریحه دار شه حاضرن دل از عشقشون بکنند . بهش ثابت کن دیگه این کار رو نمی کنی .
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام sare joon
مرسي از همدرديت
ولي ساره جون من معتقدم كه زن و شوهر نبايد واسه هم غرور داشته باشن درسته مردا غرور دارن ولي چرا اين غرور رو واسه كسي كه ادعا ميكنن عاشقشن خرج ميكنن
من خيلي خوشحالم كه شما مشكلت حل شده ولي اگه خدا نكرده بازم بينتون اختلاف پيش بياد ، زندگيه ديگه هميشه روي يه روال نيست حتي اگه مقصر همسرت باشه از كجا مطمئني كه بازم اين شما نباشي كه بايد برين و بخاطر گناه ناكرده منت همسرتون رو بكشين و از دلش در بيارين
بحث من اينه اگه غرور مرد يك بار دو بار باشه مشكلي نيست ولي اين عادت ميشه براشون و همش منتظرن كه ما بريم طرفشون
الان همسر من بي دليل تو قيافه ست چرا؟ چون طبق معمول روزي شصت بار بهش نميگم عاشقشم با اينكه بعد از قهرمون يه جورايي آشتي كرده بوديم و كنار من ميخوابيد چندشب پيش بي دليل جاشو عوض كرد چون ميخواد من برم التماسش كنم كه تو رو خدا بيا پيشم و من بهت نياز دارم
من الان ديگه توانش رو ندارم كه بخوام بازم منتش رو بكشم نه اينكه مغرور باشم چون غروري برام نمونده
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
عزیزم
می دونم حس بدیه
اما خوب این خصلت مرد ها نه مرد شما بلکه همه مرد ها
پس باهاش کنار بیا جای اینکه با این حس غرورش در بیاوفتی سعی کن با هاش کنار بیایی
زندگی بر یک روال نیست می دونم اما من به این نتیجه رسیدم تو این زندگی کوتاه که چشم به هم بزنی میگذره چرا دعوا چرا قهر گلم اول رو خودت کار کن و یک بار برای همیشه تصمیم بگیر که می خواهی چه جوری باشی .
غرور له شده اش رو بهش برگردون بعد ببین اون هم کار هایی بلده بکنه .
من که دارم می بینم . به خدا کار هایی که تو این 4 سال بزور می خواستم برام بکنه با کماال میل برام می کنه . توقعاتت رو کم کنه . زندگی عروسک بازی نیست . سختی داره . هاجس به خدا وقتی غصه های بقیه رومی بینم به همسرم افتخار می کنم . بیا قدر شوهر های خوبمون رو بدونیم . حالا بلد نیستن ابراز عشق کنند غرور دارند . چه عیبی داره . هاجس من تا حالا از شوهرم کادو نگرفتم شاید2 بار تو این 4.5 اول بهم بر می خورد اما الام دیگه نه . چون چه ارزشی داره . مگه غیر اینه که اون خودش بزرگترین کادو واسه منه . همین پاک هستند خوبه . اگه می خواهی زندگی ات رو درست کنی یا علی اگه نه . اگه 100 تا تاپیک دیگه اینجا باز کنی جواب نمی ده .
تو یم تونی
پس بگویا علی و شروع کن
اون هم اول از خودت
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
اتفاقا اون کار خوب رو میکنه که ریلکسه و به قهر و آشتی تون اهمیت نمیده سعی کن تو هم به روش نیاری که ازش ناراحتی پاشو برو سر خونه زندگیت ببین تو این دورو زمونه خیلی از زنها هستند که دنبال تور کردن مردا هستند اگه فکرشم بکنی که خدای نخواسته زن دیگه ای شوهرتو به چنگ خودش گرفته اونوقت با سر میدویی خونت ومیچسبی به شوهرت از ما گفتن:43::43::43::43:
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
الين جان ممنون از راهنمائيت ولي مثل اينكه تاپيكم رو نصفه و نيمه خوندي
من الان سر خونه و زندگيم هستم و ايشون با من سر و سنگين هستش
منم بي تفاوتم خودم رو كاملا مشغول چيزاي ديگه كردم
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
یعنی چی بی تفاوت ؟؟!!!!
می شه بیشتر توضیح بدی لطفا
یه روز کامل رو توضیح بدی که چه برخوردی دارید هر دوتون؟
در ضمن دوست من چرااز کارشناسی مثل آقای scI استفاده نکردی؟؟
ایشون خیلی خوب می تونند کمکت کنند باید کارهایی رو که می گویندمرحله به مرحله پیش بری تا بتونند کمکت کنند
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
mamosh جان
صبح كه بيدار ميشيم بيايم اداره هر دو مون موبايلمون رو ميذاريم رو زنگ يدار كه شديم سلام و صبح بخير نميگيم يعني من چند بار گفتم ولي چون جوابي نشنيدم منم بيخيال شدم
آماده كه شديم ايشون ميره تو حياط كه ماشينو ببره بيرون منم تو اين فرصت واسه دوتامون نون تست و كاكائو درست ميكنم بعد منم ميرم تو ماشين و تو راه كه داريم ميايم اداره ميخوريم
هيچ حرفي رد و بدل نميشه بعدشم كه ايشون ميره اتاق خودش منم ميام اتاق خودم قبلا 1 يا 2 بار بهش زنگ ميزدم و بهش خسته نباشيد ميگفتم يا 5 دقيقه ميرفتم اتاقش و پيشش ميشستم ولي الان تا ظهر كه تعطيل ميشيم همديگرو نميبينيم
ظهر ميرم اتاقش كه با هم بريم خونه بدون حرف ميريم پاركينگ ماشين رو برميداريم و ميريم خونه
تو راه م حرفي نميزنيم مگه اينكه من بخوام چيزي از سر راه بخرم كه ميگم لطف كنه و وايسه تا بخرم
ميرسيم خونه من غذا رو گرم ميكنم و بقيه چيزا رو ميذارم رو اپن آشپزخونه ايشونم مياد ورميداره و معمولا سفره رو ميچينه
تلويزيونم تا ميرسيم خونه روشن ميكنيم و پاي تلويزيون غذا ميخوريم بعدشم كه من سفره رو جمع ميكنم و ظرفها رو ميشورم وقتي ميام ايشون خوابشون برده
منم اگه خوابم مياد كه 1 ساعتي ميخوابم اگه م نه خودم رو با درس يا تلويزيون يا چيزاي ديگه سرگرم ميكنم
بعدشم كه بيدار شد معمولا براش چايي ميارم و ميره باشگاه يا اداره تا 2 3 ساعت
منم معمولا تو اين فرصت ناهار فردا رو اماده ميكنم و به خودم ميرسم و كمي ورزش ميكنم تا بياد
وقتي م كه مياد معمولا من بهش سلام ميكنم ولي جوابم رو نميده يكم كه نشست و خستگيش در رفت معمولا براش يا اب ميوه يا چايي و ميوه و اينجورچيزا ميارم و خودمم ميشينم پاي كامپيوتر و يا كنارهم تلويزيون ميبينيم
شبم كه معمولا من هرجا بخوابم ايشون بالشش رو با فاصله ي 2 متر اونورتر از من ميزاره البته يه جوري كه صورتامون روبروي هم باشه
چند وقتيه زندگيمون اينجوريه.
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
عزیزم تو لحظه لحظه زندگیت من هم عشق شما رو به ایشون یم بینم هم عشق شما رو به ایشون
با این تعریف یکه کردی . تقریبا مطمئنم مشکلت همونیه که گفتم.
عزیز قدر زندگیت رو بدون
خرابش نکن
بین شما یک کودرت که فقط ناشی از زیر پا گذاشتن غرور شوهرتون تسط شماء
نوشته هات واسم آشناء چوت عین روز های قهر من و شوهرمه
مطمئنم 90 درصد از روشی که من رفتم بری نتیجه یم گیری
این همه عشق رو تو زندگیت نمی بینی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هاجس جان مردی که زنش رو دوست نداشته باشه حتی دست پختشم نمی خوره .اون با تو لج نکرده تو با هاش لج کردی . یک بار دیگه تجربه زندگی من رو بخون و سعی کن انجام بدی . به امید روزی که تو هم بیایی اینجا بگی که دیگه باهم مشکلی ندارین
یک چیز دیگه نمی دونم تو اینکار رو می کنی یا نه
مرد ها خیلی دوست دارند زنشون به خانواده اشون احترام بزارن
تو هم این کار رو بکن باتمام وجود . خانواده شوهرت رو خونتن دعوت بگیر . جلو چشمش زنگ بزن به مامانش . نمی دونی و ای لحظات چه قندی تو دلشون آب میشه . شاید به ظاهر نشون ندن
-
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
این تاپیک از ظرفیت مجاز (50 پست ) عبور کرده
هاجس جان
بهتره یک جمع بندی از راه کارها داشته باشی و بیشتر در عمل به آنها بپردازی بخصوص راه کارهای جناب sci و عجله نکنی برای نتیجه گرفتن و سعی کن صبور باشی و بدانی عملگرایی همراه با صبر و امید و بدور از هیجان زدگی و عجله برای رسیدن به نتیجه باشد .