اصرار شوهرم براي طلاق

نمخواستم ادامه بدم فهیمه خانم! ولی چون ممکنه بعضیها این متن رو بخونند و متنهای قبلی ایشون رو نخونده باشند باید بگم که توجه کنید این وضع 3 سال از زندگیشونه. به نظر شما چند سال باید برای حفظ یک زندگی تلاش کرد؟ تازه زندگی با کی؟ با چی؟ به بهای از دست دادن زندگی خودش؟ آخه این چه منطقی یه؟

جناب bivojdan
بنده هم یک مدت این توصیه های تند را میکردم ولی به نظر من هم ما در جایگاهی نیستیم که به کسی بگوییم تو باید ادامه دهی یا خیر. باید بگوییم اگر می خواهی ادامه دهی این کارها رو انجام بده!

سلام یه خبر جدید
امروز اومدم خونه چمدونم رو بستم که برم بهش گفتم دیگه همه چی تمومه پشت گوشت رو دیدی منم دیدی که
اومد محکم کمرمو گرفت گفت تورو خدا نرو من نمیخوام از دستت بدم
در رو قفل کرد نذاشت برم
منم اومدم تو اتاق گرفتم خوابیدم اونم دید محلش نمیدم پاشد رفت کلاس
بعد 1 ساعن بهم اس داد که بیام بریم بیرون چیز میز بخریم واسه شب یلدا
جوابش رو ندادم
بعد نیم ساعت اومد خونه دستم رو گرفت گفت ناز نکن دیگه بیا بریم مگه قرار نبود مامانت اینا رو فردا دعوت کنی؟
راستش منم چون از قبل به مامانم اینا گفته بودم مجبور بودم برم و رفتیم
به نظر شما شوهرم مشکل روانی نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با اینکه دوسش دارم ولی بعضی وقتا ازش میترسم
هنوزم نمیدونم دارم با کی زندگی میکنم
میشه آقایون بیشتر کمکم کنن که دلیل این رفتارای ضد و نقیضش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bivojdan

متاسفم هاجس جان!
باور کن گفتن این جمله برای خود من خیلی سخته ولی باخوندن کارهایی که میکنی و رفتاری که داری خیلی دلم برات سوخت. چه اتفاقی میتونه برای این اشرف مخلوقات بیافته که اینقدر حقیر بشه. من اگه بودم 2 3 میلیون هم برات نمیدادم. خیلی زیادتر از ارزش فعلیته.

---

این جملات توهین آمیز یعنی چی؟ متوجه هستید چی نوشتید؟
:320:

یه جورایی انگار می خواد براش دست نیافتنی بشی
می بینی تا وقتی می ری سمتش جواب عکس می گیری ولی همین که می بینه داره از دستت می ده می اد طرفت


انگار چیز دست یافتنی در مورد تو نداره

انگار دلش می خواد................

همسرت تورو دوست داره فقط از بس بهش چسبیدی ازت فراری شده..............

من هم با اقليما موافقم.
براي هزارمين بار بهت مي گم. به خودت برس. به خودت برس. به خودت برس. به خودت برس. زندگي كن. زندگي كن. زندگي كن. عادي باش. بهش نچسب. بزار ببينه بود و نبودش برات مهم نيست. بزار ببينه براي خودت ارزش قائلي و شخصيت داري. سرت را با گشتن و گفتن و خنديدن و مطالعه و با دوستان سپري كردن، گرم كن. تا براي مدتي هم كه شده كم بودنش را احساس نكني. پله هاي ترقي را طي كن تا ببينه چه گوهري داره و ازش بي خبره. بذار بدونه اون همه ي دنيات نيست و خيلي راحت مي توني ازش بگذري و بدون اون خوشبخت باشي[size=large] :324:
سعي كردم حرفهاي قبلي ام را به ساده ترين وجه ممكن بگم. اميدوارم اين بار فهميده باشي و بهش عمل كني.:316:

من هم با اقلیما و نگار عزیز موافقم همینطوری ادامه بده بذار به پات بیافته بذار بهت التماس کنه حتی واسه رابطه زناشوئیت هم اگه اومد طرفت ناز کن ناز کن ناز کن تو نری سمتش ها.............. عادی باش یه کتاب بگیر دستت حتی اگه تمرکز نداری رو نوشته هاش ولی تظاهر کن که داری میخونی خودت رو مشغول کن شالگردن بباف واسه خودت خودت رو مشغول کن توجه نکن بهش یادت نره ها همین راه رو ادامه بده بی تفاوتی نسبت بهش خودش میاد دنبالت

سلام عزیز
چرا اینهمه بچه ها میگن خودتو فراموش نکن گوش نمیکنی؟ عزیزم یه مدت خودتو و محبتت رو از شوهرت دور کن. فکر کن طلاق گرفتی.نه اینکه از خونه بری ها؟نه. تو خونه باش ولی بهش بها نده. یه کمی هم برای خودت باش. وقتی می بینی با دور شدن از همسرت بهش نزدیکتر میشی چرا اینکارو نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راه حل مشکل تو و اینکه دوباره محبت همسرت مال خودت باشه فقط دوری ازشه. ازش دوری کن.. تو الان مثل سایه ای برای همسرت. هر چقدر بهش نزدیک بشی اونقدر ازش دور میشی. برای داشتن همسرت باید باید باید ازش دوری کنی . همین

سلام
بابا بخدادارم عمل ميكنم
ديشبم مهموني دادم و كلي خنديديم

هاجس عزیز!
برات خوشحالم. امیدوارم همینطوری ادامه بدی.

خیلی خوشحال شدم:72:

خوشحال شدم هاجس جان.