RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
کاش ما جوونا میدونستیم خلاء هامون رو چطور پر کنیم
واقعا چه راهی هست؟
بعضی مشکلاتی که دارین راه حلش معلومه اما شاید الان نمیشه عملیش کرد
پس میشه خلاء و آدمو اذیت میکنه
واقعا دلم به حال خودمون میسوزه:302::302::302:
خیلی شرایطمون سخته:302::302::302:
هر کی به یه نحوی!
براتون آرزوی شادی و آرامش دارم:72:
====================================
این پستم نه تنها ارائه راهکار نبود ، همدردی هم نبود!! فکر کنم بدتر داغ دلتون رو تازه کردم.:311:
ببشششششخید!:316:
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
مهران عزیز .
من اگه بخوام مشکلاتم رو یه بار دیگه دسته بندی کنم ، به شش موضوع مهم می رسم :
الف ) دوری از خدا
ب) نداشتن همسر
ج) اعتیاد به اینترنت
د ) به تاخیر انداختن کارها ( که با اعتیاد به اینترنت اندرکنش داره )
ه ) نداشتن پدر و مادری که غمخوار بنده باشند و منو یاری کنند .
و ) گوش دادن به آهنگهای غمگین
در مورد دوری از خدا : دارم سعی می کنم به خدا نزدیک تر بشم و فکر کنم حس خوبی که این روزها دارم ، ناشی از لطف خدای عزیزمه .
در مورد نداشتن همسر : برای حل این مشکل ، که مشکلی خانمان سوزه برام . ضمن یاری از خدا ، قراره کارهایی رو انجام بدیم . همسر برای من حکم امیدو داره . همون امیدی که اگه نباشه ، امید میشه نا امید .
ببینید من هم مثل همه افراد این جامعه گاهی اوقات ناراحت می شم ، درد و رنجم فوران می کنه و احساساتمو ناچاراً بروز میدم ، حالا شده با یه تاپیک .
اما بدترین پیشنهاد برای من اینه که فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم چون تبعات زیر رو برام داره :
1- اگر الان دوستی با دختر برام بد باشه ، وقتی خیال ازدواج رو از سرم بیرون کنم دیگه برام بد نیست . کما اینکه نوشته های قبلی ام در زمان اوج افسردگی ام این رو نشون میده . اینجوری منم می شم یکی از افرادی که دچار عشق نافرجام شده.
2-ناراحت تر و افسرده تر میشم وقتی کسی نباشه که همه دنیام باشه . نیازام برطرف نمیشه .
و...
در مورد اعتیاد به اینترنت :
دارم سعی می کنم کمتر بیام اینورا ، همین طور که خودتون هم دارین می بینین .
در مورد به تاخیر انداختن کارها :
متاسفانه هنوز کاری انجام نداده ام .
در مورد نداشتن پدر و مادر غمخوار :
به خودم تلقین کرده ام که همینه که هست ، دیگه روی اونا تمرکزی ندارم .
روزهایی بوده که با فکر به پدرم به خواب می رفتم ، اما الان دیگه برام ذره ایی اهمیت نداره .
نه حس تنفر دارم بهش نه حس خوب . خالی خالی مثه یه غریبه .
سپردمش به خدا و البته از حقم نخواهم گذشت .
در مورد آهنگ های غمگین :
همشون رو پاک کردم .
الف: در مورد خدا، سخت نگیر بهش تکیه کن همیشه رنجهاتو بهش بگو پیش اون اشک بریز اینقدر دوستت داره که خودش نوازشت می کنه. آرومت می کنه و...
ب: اینو آخر همه بهت می گم
در مورد اعتیاد به اینترنت : بهترین کار اینه که وقتت رو با کارهای دیگه پر کنی. از همین امروز یک جلسه در روز برو 15 دقیقه بدو یا بدنسازی کار کن بعد بیا دوش بگیر استراحت کن:227:
اینترنت هم اومدی برو سایتهای جک( می خوای چند تاشونو بگم :311: ) حالشو ببر. الان زمانش نیست که غم و غصه بخوری چه واسه خودت چه واسه بقیه
در مورد نداشتن پدر و مادر غمخوار : خیلی سخته رنج آوره. ولی امید ماها یک هویت داریم که این هویت می تونه با هر روحی که بهش آرامش می بخشه حتی یک دوست پسر گره بخوره. فکر می کنم یک مقدار بد نیست با دوستان پسرت بیشتر گرم شی. به خصوص کسانی که به رنجهات گوش می دن. در این زمینه هم خودم نوکرتم :43:
در مورد آهنگ های غمگین : ایول :46:
خب در مورد ازدواج: ببین توقعاتی که از یک مرد می ره چندین برابر یک زنه. اکثر کسانی که اینجا پیغام می ذارند خانوم هستند باورت می شه گاهی اوقات مردها بعد ازدواج حوصله و یا وقت گله کردن هم ندارند از بس مشکل دارند. اما این مهمترین دلیلم نیست برای اینکه میگم الان ازدواج نکن.
"ناراحت تر و افسرده تر میشم وقتی کسی نباشه که همه دنیام باشه"
هیچ کس لیاقت نداره که همه دنیای تو بشه. هیچ کس همه دنیای آدم نیست. خداوند تو رو آزاد آفرید و در حد و اندازه های واقعی عشق ورزی رو یاد بگیر. شروع یک رابطه با این اندازه نیاز مثل شروع یک رابطه شک آور هست. بهت پیشنهاد می کنم بخشی از نیازهاتو با کسی غیر از همسرت (ممنظورم جنسی نیست دوست دختر هم نیست) پر کن
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
مهران عزیز .
من حرفت رو قبول دارم .
در مورد "همسری که تمام دنیام باشه" :
شاید یک کمی اغراق کرده باشم شاید هم از دل بود ، نمی دونم.
من قبول دارم که توقعات از مردها بیشتره تا زنها .
اما مشکلی که من دارم اینه که اگه نخوام ازدواج کنم ، مشکلاتم بسیار بیشتر و بیشتر میشه .
در مورد تخلیه نیاز عاطفی ام ، باو کن حتی حوصله شروع یک رابطه اینترنتی و چتی رو هم ندارم .
در مورد من دیگه حتی دوست دختر هم نیازم رو برطرف نمی کنه .
وقتی میگم تمام دنیام ، یعنی همه چیزش . وقتش ، خودش ، دنیاش . دنیام و ... .
من قادر به شروع هیچ رابطه ایی نبوده و نیستم ، مگر اینکه ازدواج باشه .
نمی دونم خدا این رو در دل من قرار داده که اصلاً رابطه در ذهن من جایی نداره .
من به این نتیجه رسیدم ، بهتره به جایی اینکه لطف و مهربانی ، کمک مالی و پیشتیانی معنوی رو از پدر و مادرم بخوام ، از خدا بخوام .
من زیادی روی اینها تمرکز کردم و اونها اینقدر ارزششون رو ندارن که من بخوام تمامی فکرمو برای اونا بذارم.
اونها یه روزی تقاص این کارهاشون رو پس میدن . منم بهتره از خدا کمک بگیرم و از خدا بخوام که اونها رو به راه راست هدایت کنه .
ضمن اینکه من فکر می کنم بابام و مامانم اونقدر .... ( باور کنین که دوست ندارم بیشتر از این فکر کنم ) .
دعا می کنم خدا بهشون کمک کنه و راه درست رو تشخیص بدن تا دیر نشده .
(تنها مشکلی که در مورد پدر و مادرم می مونه نحوه آشنایی شون با دختر مورد نظره )
من به این نتیجه رسیدم که بهتره کارهامو اینقدر به تاخیر نندازم تا باعث ناراحتی ام نشه .
من به این نتیجه رسیدم که باید در انتخاب همسر دقت لازم رو به خرج بدم و دختری رو انتخاب کنم که با نداری من ، با روحیات من بسازه .
البته به این نتیجه هم رسیده ام که تنها راه من ازدواجه . همونطور که خدا هم در قرآن گفته که فرد مجرد یه سری ناملایمات روحی داره که با ازدواج حل میشه .
من به این نتیجه رسیدم که آهنگ غمگین اصلاً به روحیات من نمی سازه .
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
امید جان شما داری از بی هدفی رنج میبری، زندگیت هدفمند نیست.
کلا" این مشکلات تو رو ،من خیلی وقت پیش با شدت خیلی بیشتر سپری کردم، از وقتی که در زندگیم هدف و برنامه دارم، با واقعیات زندگی واقعبینانه روبرو میشم.
وقتی هدفدار زندگی رو شروع کنی، منجر میشه تغییرات بزرگ و موفقیت های بزرگی رو به دست بیاری، همینجور دست رو دست گذاشتی و مشکلات رو مرور میکنی ،به جایی نمیرسی
زندگی من با یک جرقه متحول شد، اما این من بودم که در زندگیم انقلاب ایجاد کردم، من یه آدم معمولی ، یه آدم شکست خورده بودم و تمام چیز های رو که داشتم از دست داده بودم ، اما این انقلاب درونی موجب شد که الان در اجتماع جایگاه ثابت و قابل قبول داشته باشم،
اعتیاد به اینترنت داشتم ،اما بنابر علاقه و توانائی خودم هدفدارش کردم؛ همین باعث شد در کنار شغلم، وب سایت ایجاد کنم که کاملا" هدفش برام مشخصه.روزنامه نگار بشم!
چیز های رو که از دست داده بودم بیشتر و بهترش رو بدست آوردم.
خلاصه دست از این گلایه ها بکش، کاری به پدر و مادر نداشته باش، شما در سنی هستی که باید استقلال داشته باشی، مخالف این نیستم که از دوستان راهنمائی بگیری اما اینقدر تاپیک زدن زیاد کمکی بهت نمیکنه، خودت رو بشناس، توانائی هات رو پیدا کن ، در گام اول خودت؛ گام دوم خودت و در گام سوم اگر ناتوان بودی راهنمائی بگیر، این باعث میشه ،شما وابسته به کسی یا چیزی نباشی، قدرت تصمیم گیریت بالا میره، فکرت باز میشه و میتونی به راحتی گلیمت رو از آب بکشی بیرون.
مگر هر آدم مجردی ،عدم داشتن همسر موجب میشه از زندگی عقب بیافته؟ اصلا" در این وضعیت شما اصلا" نباید به فکر همسر باشی، خوشبختی و راحت بودن رو در چیزی خلاصه نکن
فکر میکنی همسر داشته باشی دیگه هیچ مشکلاتی به سراغت نمیاد؟
به قول مدیر همدردی، مشکلات قبل از ازدواج رو باید با ترازو زرگری سنجید و مشکلات زندگی مشترک و دغدغه هایش را با باسکو میدان تره بار!
بهترین دوران زندگی ات را با این افکار تباه نکن، فرصت زندگی را غنیمت بشمار ،تا جوانی
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
امید جان شما داری از بی هدفی رنج میبری، زندگیت هدفمند نیست.
مگر هر آدم مجردی ،عدم داشتن همسر موجب میشه از زندگی عقب بیافته؟ اصلا" در این وضعیت شما اصلا" نباید به فکر همسر باشی، خوشبختی و راحت بودن رو در چیزی خلاصه نکن
فکر میکنی همسر داشته باشی دیگه هیچ مشکلاتی به سراغت نمیاد؟
به قول مدیر همدردی، مشکلات قبل از ازدواج رو باید با ترازو زرگری سنجید و مشکلات زندگی مشترک و دغدغه هایش را با باسکو میدان تره بار!
بهترین دوران زندگی ات را با این افکار تباه نکن، فرصت زندگی را غنیمت بشمار ،تا جوانی
دقیقا حرفهای کیوان رو بخون. ببین ازدواج باعث نمی شه زندگی تو هدف پیدا کنه. این دید واسه پدر بزرگ مادر بزرگهای ماست!!
باورت می شه به اندازه تو مشکل داشتم، رنج کشیدم، حتی شکست عاطفی وحشتناک از نامزدم خوردم و بیماری و تنهایی و جدایی از پدر و مادر و.... ولی تصمیم گرفتم زندگیم رو خودم هدف بدم. مرحله به مرحله. الان می خوام چی کار کنم مهمترین جمله هستب رای هر زندگی موفقیت.
بهت پیشنهاد می کنم فعلا سمت و سوی ازدواج نری. ازدوواج نهایتا در این شرایط می تونه مشکل جنسی تو رو حل کنه. دنبال مادر یا پدری که مشوق تو بشه وبرنامه هاتو تائید کنه در داخل ازدواج نگرد.
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
من با حرفاي دوستان موافقم به نظرم ازدواج خيلي خوبه ولي اگه به جا و به موقع نباشه مشكلات بيشتري رو ايجاد ميكنه هميشه وقتي يه اتفاقي ميافته از خودت بپرس آخرش كه چي؟ميبيني كه با اون اتفاق دنيا به آخر نميرسه و بازهم كارواسه انجام دادن هست.به دوستان يا آشنايان بسپر كه دختر خوب برات پيدا كنن خودت هم خودتو بساز تا وقتي پيدا شد بتوني انتخاب كني الآن ميتوني يه زندگي مستقل درست كني؟مسئوليت پذير هستي؟چقد انعطاف پذير هستي؟محبت كردن و بلدي؟اگه تو اين سايت بگردي ميبيني زن و شوهرايي هستن كه سر چيزهاي كوچيك باهم درگيرن
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
نمی دونم چی باید بگم .
اما جدیدا که این تاپیک اومد بالا ، خواستم بگم که حالم بهتر شده ولی شماها اینجوری فکر کردین که هنوز هم همون مشکلات هست .
و دوباره با این حرفهای شما داره داغ دلم تازه میشه .
در واقع فعلا کاری به پدر و مادرم ندارم. شماها فکر می کنین خیلی راحته . وقتی پشتیبانی نداری وقتی پدر و مادرت تو رو یه دشمن در نظر می گیرن زندگی خیلی سخت تر از اونیه که شماها فکر می کنین . برام اهمیتی نداره دلم می خواد اون دنیا خدا ازشون حساب بکشه .
نمی دونم یعنی واقعا ازدواج الان برام دردسر آفرینه ؟
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
بله در حال حاضر ازدواج برات دردسر سازه .
تو الان نه شغل ثابت داری نه درست تموم شده نه پس انداز کافی و نه آمادگی روحی و ذهنی داری.
و از همه مهمتر اصلا معشوقه ای نداری که به خاطرش عجله کنی .
بهترین راه اینه که قدم به قدم پیش بری و هدفهای کوتاه مدت برای خودت تعیین کنی .
بذار از خودم بگم .
تا 21 سالگی چون پول زیادی نداشتم هم روم نمیشد و هم رغبت نمیکردم تو بانک حساب باز کنم . و هر چی پول دستم میومد خرج لباس و کامپیوترم میکردم .
اولین بار 200 تومن بردم و حساب باز کردم .از کارمند بانک و مشتریا خجالت میکشیدم .همه میلیون میلیون پول برداشت و واریز میکردن و منم با 200 تومن رفته بودم حساب باز کنم . به خودم میگفتم میشه یه روز منم بسته تراولارو بشمارم ؟:303:
باورت نمیشه طی 3 سال با حقوق کمی که از بابام میگرفتم حسابم رفت بالای 25 میلیون . هم کار میکردم هم سرمایه گذاری .روزی که رفتم حسابمو ببندم بانک پول کم اورد .:311:
اصلا نمیفهمیدم چطور داره پولا زیاد میشه .
قرار بود تابستون خودم خونه بخرم .اون موقع 37-8 میلیون بود که باقیموندشو با رهن خونه قرار بود بدم .الان همون خونه 60 میلیون شده . (بدون احتساب وام 20 میلیونی).تا آستانه ی قرارداد هم رفتیم. بابام ازم پولو گرفت .
همه چیمو باختم . چند سال عمرم و کل پس اندازمو . میخوام مثل 3 سال پیش دوباره شروع کنم . سخته ولی اینبار تجربم بیشتره .
هیچ وقت برای شروع دیر نیست . :72:
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
حالا فرض کنین من تا دو سه ماه دیگه برم سر کار ثابت با حقوق خوب و همچنین خونه هم میدن ، اینجوی چی؟
جدیه ها.
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
شما تك فرزند هستي؟چرا پدر و مادرت بهت به چشم دشمن نگاه ميكنن؟روابطشون باهم چطوره؟
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
نه تک فرزند نیستم ، اره احساسم اینه که به چشم دشمن به ما نگاه می کنن و اونها هم این رو گفتن! .
از سر نادونی این کار رو می کنن .
روابطشون با همدیگه ، به نسبت روابطشون با ما ، خوبٍ رو به سرده .
اما روابطشون با ما ، سرده . کلاً کاری به کار ما ندارند .
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
من واقعاً نمی تونم باور کنم که شماها میگین ازدواج نکن .
یعنی به همین راحتی ؟ ازدواج نکنم ؟
پس نیازهامو چیکار کنم ؟
پس من یه چه امیدی خویشتنداری بکنم ؟
اگه اینجوری باشه که باید به فکر دوستی باشم .
عجب وضعیتی شده !
احتمالا الان تاپیکم قفل شه.
نمی دونم دیگه همه از دست من خسته شدن .
بابا ! من حالم خیلی خوبه .
دیگه اون امید قبلی نیستم .
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
ببین امید جان، منبع در آمد؛ مسکن، اینا سخت افزار های ازدواج هستن
شما باید در بحث نرم افزاری خودت رو تقویت کنی
شما کنترل احساسات نداری، به بلوغ عاطفی نرسیدی،استقلال نسبی داری،افسردگی خفیف داری،تا حدودی مییشه گفت مسئولیت پذیر نیستی، ( این رو از پش گوش انداختن کارها و برنامه هات میگم)
چیز های که ما میگم رو میخوای باور کن ،میخوای انجام بده، اختیار دست خود شماست.
اینجا کسی نگفته شما اصلا" ازدواج نکن، بلکه هر وقت آمادگی داشتی ازدواج کن.مهارت های زندگیت رو تقویت کن
من و شما فکر کنم ،یک دو سال با هم اختلاف سنی داریم، (من بزرگترم :D) درک میکنم وضعیت شما چطوریه؛ باور کن وقتی همه چی برای ازدواجت فراهم بشه و بری واسه انتخاب و خواستگاری اون وقت خیلیی چیزها برات روشن میشه و این سرعت و شتاب رو نخواهی داشت؛نه اینکه منصرف بشی، بلکه با واقعیات روبرو میشی و میفهمی در بحث ازدواج و انتخاب چیزی به اسم نیازها خیلی کم رنگ میشه.قطعا" به اندازه من تحقیق و پرسوجو نکردی؛ قطعا" به اندازه من پای صحبت ها و تجربیات تازه متأهل شده ها و مسن ها ننشستی، و حتی تجربه خواستگاری رو هم نداری،
میخوای با این وضعیت مالی و بلاتکلیف بودن ، و همچنین وضعیت روحی ازدواج کن، باز میگم اختیار دست خود شماست. ولی ما قبلش زنگ خطر رو برات به صدا در آوردیم
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
اميد خان باز كه شروع كردي به حال و ناله آره بااين وضعي كه واسه خودت درست كردي ازدواج اصلا به صلاح نيست مگه اينكه يه تكوني به خودت بدي توكه نميخواي يه نفر ديگه رو هم شريك اين همه بي اميدي و غم و غصه الكي بكني؟اگه واقعا داري به ازدواج فك ميكني يه تكوني به خودت بده تو يه مردي مردي كه قراره تكيه گاه يه زن باشه نبايد باهرمشكلي زانوي غم بقل بگيري.برادر عزيز ازدواج خيلي خوبه ولي وقتي كه بخواي باهاش به تكامل برسي نه اينكه بهش به چشم يه مسكن واسه دردات نگاه كني دور دوستي روهم خط بكش خواهشا حالت بهتر كه نميشه بدترم ميشه چون احساس ميكني داري دور سرخودت ميچرخي.مثل يه دايره باتموم شدن هر دوستي ميبيني بازم سرجاي اولت هستي به خودت بيا يه اميد شاد سرزنده باش والا هيچ دختري بااين وضعيت زياد باهات دوام نمياره.
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
سلام امید جدید:).خوبی؟
ببین حال و روزت واسه خیلیا قابل درکه و من میفهمم اینکه میگی نمیتونی با تمرکززدایی و این حرفا مشکلتو حل کنی یعنی چه؟
اگه قرار بود هرکسی با تمرکززدایی مشکلشو حل کنه ازدواج برا چی بود؟
ازدواج اونقدا غول بی شاخ و دم نیست.(البته اگه تو هم مثه من غولش نکنی.من به دلایلی و تو به دلایل دیگه).اما خیلیم هرتکی و شلم شوربایی نیست.میدونم که میدونی.گوش کن.
حالا لازمه شرایطت رو به حداقلها برسونی..میگی قراره یه کاری بدست بیاری.خوب این خیلی خوبه.برای پسرا امنیت شغلی خیلی مهمه.
این قدم بزرگیه اما کافی نیست.اما برای شروع خوبه.
بعد پس انداز جمع کن.درستو تموم کن.چقد دیگه داری درست تموم بشه؟
خلاصه این روزا و ماه های گوربه گوری رو هم مثه قبلیا رد کن بره.یه کم که شرایط نرمال شد بچسب به مامان بابات که زن میخوای.تو پسری یه ذره هم سریش بشی طوری نیست.چپ برو راست برو بگو زن میخوام.تازه بگو توقع کمک هم ازتون دارم.اگه غر زدن کر شو..انقد بگو تا اثر کنه.بلاخره اب هم قطره قطره سنگ رو سوراخ میکنه.اثرشو دیدم ها.فکر نکن الکی میگم.
این فکر که حالا حالاها ازدواج نمیکنی هم عذابت میده هم باعث میشه واقعا ازدواجت به تاخیر بیفته.
من یه کاری که موقع ناراحتی (البته در مورد مسائل دیگه انجام میدم) اینه که هی به خودم میگم درست میشه.ایناها تا یه ماه دیگه درست میشه..یه ماه که تموم شد میگم نزدیکه..2ماه دیگه..خلاصه امید رو ازخودم نمیگیرم.
تو هم امید رو از خودت نگیر.خدا رو چه دیدی شاید واقعا شرایطت جور شد.من پسرایی با شرایط کمتر ازتو دیدم که ازدواج کردن.نه نامزدی نه عروسی.با خونواده دختر توافق کردن یه جشن عقد و تمام.
حرف ما این نیست که تو حالا حالاها عروسی نمیکنی.مگه ما غیب گو هستیم؟ما میگیم امید،امید داشته باش اما تلاش هم کن.همین تلاش کردن فعالیتت رو زیاد میکنه.یهو میبینی استارت اولیه که زده شد و غرق کار شدی هی بهت میگن برو زن بگیر میگی نه صبر کنید.اونوقت با خیال راحت هر وقت خواستی تشریف میبری خواستگاری.
تموم حرف من فقط این بود امید رو از خودت نگیر.اما انتظار بدون حرکت هم نداشته باش.خیلی هم خیال پردازی نکن.فیلم و اهنگ و اینارم بذار کنار.که گفتی گذاشتی.
ببین تموم پسرایی که میان اینجا نصیحت میکنن هم به ضرب و زور شرایط مجردی رو تحمل میکنن:311:.
وقتی بچه بودیم مامانم میگفت تا ده که بشماری میریم.ما صد بار تا ده میشمردیم تا بلاخره میرفتیم ولی امیدوار بودیم.حالا تو هم یه چند باری برا خودت زمان بذار تا بلاخره برسی.
.........
یه چیز دیگه رو هم بگم یه تجربه شخصی.من قبلنا که خوب با پسرا دوست میشدم:( به این نتیجه میرسیدم که اینکار غلطه.ارامشی که میخواستم رو نداشتم.به هزار دلیل.تموم میکردم.کات.اما ادمیزاده.دو روز یه جوجه رو هم نگه داره بهش انس میگیره ما هم یه جوری میشد.تموم کرده بودم خودم.اما حالم بد بود.گریه میکردم میگفتم شروع کنم.اصلا من بدون اون میمیرم.نمیتونم:).دو روز که میگذشت سورو مور و گنده و خندون بودم.و به گریه هام میخندیدم و خدا رو شکر میکردم که تحمل کردم.
حالا تو هم اینکه فعلا در حال حاضر،امروزفردا پس فردا بیخیال ازدواج بشی به نظر سخت میاد.یکی هی بهت میگه برو امتحان کن.اما اگه یه کم صبر کنی و با منطق بری جلو عادت میکنی.بعد برات راحت میشه.اولش سخته
موفق باشی
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
تا حالا معيارات و براي انتخاب همسر نوشتي اصلا بهشون فك كردي؟خودت چقد اون معيارها رو داري؟به زندگي چه جوري نگاه ميكني؟اميد خان شما كه الآن نميتوني با پدرومادرت يه زندگي مسالمت آميز ايجاد كني چه طوري ميتوني بايه دختري كه جنسيتش باهات فرق داره فرهنگ خانوادش باهات فرق داره يه جور ديگه زندگي كرده كنار بياي و زندگي خوبي داشته باشي بعدم پدروماد همسرت هم هستن بايد بااونا هم سازش داشته باشي چون واسه همسرت عزيزن پس بهترين قدم اينكه رابطتو با پدرومادرت درست كني تا يادبگيري باآدماي اين جوري چه جوري رفتاركني چون اگه خوب بودن كه ديگه شما زحمتي نكشيديد.
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
ممنونم از دوستان . از همه افرادی که از ابتدا ، سعی در یاری و همفکری و همدردی بنده داشتند .
حالا وقت عمله . وقت اینه که من از دست "عدم مسئولیت پذیری" و "احساساتی بودن" و "تعارض های شناختی" خلاص بشم .
میخوام تمام مطالب شماها و فرشته مهربان و هر لینکی بهم داده شده کامل بخونم . میخوام موسیقی های شاد گوش بدم . فیلم نبینم . درسهامو بخونم که خیلی عقب افتاده ام. میخوام از اینترنت فاصله بگیرم.
میخوام حرکتی بکنم تا از خدا برکتی ببینم .
میخوام سمینارهای موفقیت و روانشناسی و ... بشه موسیقی ایی که در هنگام خستگی می خوام گوش بدم . میخوام انرژی ام زیاد بشه و از لحاظ نرم افزاری آماده بشم برای ازدواج .
من این کارها رو خواهم کرد .
در واقع چون هدف من خیره و خدا هم توی این راه منو حتماً کمک خواهد کرد .
هدف من مثه همه شما پاک موندن و خویشتنداریه ، هدف رسیدن به آرامشیه که در کنار همسر شکل خواهد گرفت . هدف کمک گرفتن از خدا . هدف رضایت خداست .
دیگه ازدواج برای من اون هدفی نیست که در تابستون داشتم و تمرکزی روش ندارم . اگر چه نیازهام بسیار زیاده . اما از خدا کمک خواهم گرفت که بتونه امیدی رو بسازه که با هر ناامیدیی ایی از حرکت واینسته.
من دیگه توی همدردی کاری ندارم و به اونچه در این 9 ماه می خواستم رسیدم . حالا مونده تغییر خودم . حالا مونده تغییر خودم . مطمئناً در این مدت که این حال رو داشتم چیزهایی رو از دست دادم و نمی تونم دوباره اونها رو بدست بیارم اما اونچه مهمه اینه که می خوام اوضاع بهتر بشه. و دوباره روزهای خوبی رو برای خودم رقم بزنم .
قاعدتاً مشکلاتی مثل مشکلم با پدر و مادرم همچنان پابرجا خواهد بود و از این موضوع راه گریزی نیست . اما مسائلی رو که مربوط به خودم هست رو که میتونم حل کنم ، نمی تونم؟
به لطف خدا حال و روز یک ماه پیش رو ندارم و الان حالم بهتر شده و نیازی به روانپزشک نیست و امیدوارم این روند همچنان ادامه پیدا کنه .
برام دعا کنین :323:.
برام دعا کنین تا زودتر برگردم و خبرهای خوش براتون بیارم:43: .
این تاپیک از نظر من به نتیجه رسیده :324:و مدیران می تونن قفلش کنن .
با تشکر .
RE: 27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟
این تاپیک نیز با نتیجه خوبی که امید گرفت و عزمی که برای عملگرایی جزم کرده به نتیجه رسید
آقا امید !
ما برایت خیر و خوبی و موفقیت را خواهانیم و امید داریم که امید عزیز با حالی بسیار خوب و پیشرفتهایی چشمگیر و خبرهای خوب به تالار برخواهد گشت و تجربه هایش را در اختیار دیگران خواهد گذاشت تا بیاموزند و به کار ببندند .
موفق باشی
.