RE: مادرم تصمیم داره طلاق بگیره
امروز یه موقعیت پیش اومد می تونستم با پدرم حرف بزنم.اومد دنبالم منو ببره خونشون.مطمئن بودم که باهاش حرف می زنم.عمدا آماده نشدم تا بیاد تو .پلیوری که خریدمو آماده کردم.اومد تو واسش میوه اوردم که نخورد و گفت نه آماده شو بریم.ولی چرا نتونستم چیزی بگم.همین که گفت زود باش دیگه همه چی پرید
چیزی که منو اذیت می کنه رفتار مادرمه .هر چی بهش می گم اشتباهه باز کنایه می زنه.پدرم مثلا تصمیم گرفته خودش ترک کنه و حدود 5 روز مصرف نکرده که بعد 5 روز دوباره..............
مادرمم که هر چقدر میگم بابا نمی شه که یه دفعه.گفت آخه 5 روز نکشیده بود گفتم تو اون 5 روز چرا نپرسیدی چرا نمی کشی ولی الان................
داداشمم اونطوره یه موقع با پدرم بیرون باشه می یاد می گه مامان ازون وقت که رفتیم همش داره پشت سر هم سیگار می کشه و مادرمم زود می پره به بابام که آررررررررررررررررره
منم دیشب به داداشم گفتم به تو چه ربطی داره.
ولی موضوع اصلی اینه که چرا نتونستم به پدرم ابراز محبت:43: کنم
RE: مادرم تصمیم داره طلاق بگیره
تو دختر خیلی خوبی هستی رایحه. من مطمئنم موفق میشی دلای اعضای خانوادتو با این عشی که داری بهم نزدیک کنی. ایندفعه نشد اشکال نداره دوباره امتحان کن
RE: مادرم تصمیم داره طلاق بگیره
بچه ها امروز فرصتش پیش اومد امشب من و پدرم تنها بودیم.اونقدر لفتش دادم ...........
خودمو با کار خونه مشغول کردم و وقت زیادی رو از دست دادم درین مدت هم پدرم پشت سر هم سیگار می کشید.
یه ربع پیش دیدم بابام داره می خوابه به خودم گفتم این آخرین فرصته .زودی رفتم پلیوری که خریده بودمو آوردم گفتم یه لحظه بیدار شو من اینو خریدم برای شما ولی نمی دونم اندازتونه یا نه بلند شد نشست گفت برای چی خریدی گفتم همین جوری .بعد پلیورو تنش کرد و گفت دستت درد نکنه گفتم اگه تنگه ببرم عوضش کنم گفت نه خوبه بغ=عد بلند شد تو آینه خودشو دید و من.....:302:هیچی نگفتم رفتم آشپزخونه پدرمو زیر نظر داشتم که به پلیور تنش نگاه کرد و سری تکان داد نمی دونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
انگار که دیگه خوابش پریده باشه اول تلوزیونو روشن کرد بعد گفت من می رم واسه ساعت باتری بخرم اونم ساعت 2
گفتم واجب نیست گفتش ماشین هم گرم می شه اگه می ترسی بیا بریم که باهاش نرفتم.
فرشته جون ببخشید.ولی تو این مدت خیلی بیشتر با بابام ارتباط برقرار کردم و متوجه شدم که چقدر مادرم بد داره باهاش برخورد می کنه و خیلی ناراحت شدم.
RE: مادرم تصمیم داره طلاق بگیره
و باید عمق تنهایی پدرت را درک کرده باشی .
بهت گفته بودم که پدرت فردی بسیارعاطفی هست و از همین ناحیه از سوی مادر خلاء داشته ، مادر بیشتر کنترل گر بوده و و مایل با سالاری و ...... ادامه نمی دهم چون مخاطب ما شمایی .... چرا در این موقعیتی که همسرت نیست و پدرت نزد شماست تعلل می کنی برای ارتباط به شکلی که راهنمایی شد ؟ هیچ عذری برای تأخیر پذیرفته نیست :305: کم رویی و غرور را کنار بزن و باهاش حرف بزن .
چرا وقتی گفت : چرا خریدی گفتی همینجوری !!!!!!!!
بهتر بود حرف دلت را میزدی ....... بابا جون دوست داشتم برات هدیه ای بخرم ... آیا اشکالی داره ؟ کار بدی کردم ؟ دختری از روی عشق به باباش دوست داشته براش هدیه بگیره .... پس برای چی خریدی نداره ....
رایحه .... بابات رفت بیرون که گریه کنه :302:چون این حرکت تو عاطقه اش را تحریک کرد و بغض فرو خورده از احساسات بروز نداده اش را رفت که با گریه کمی تخلیه کنه
.