دوست داشتن هم دانشگاهی

اي كاش مي شد برمي گشتم به يه ماه و نيم قبل
اي كاش هيچگاه ايشون رو تو دانشگاه نمي ديدم
اي كاش هيچگاه با هم درس مشترك نمگرفتيم
اي كاش هيچگاه به اين دانشگاه نمي رفتم
و صد اي كاش ديگه

خسته شدم از اينكه هيچ كسي منو درك نمي كنه خستم از اين زندگي كه هيچ وقت به انچه مي خواهي نمي رسي خسته ام از اين همه بي رحمي خسته ام از اين همه رنج خسته ام از اين همه فرق و خسته ام از اين همه ...

نمیدانم این عشق یک طرفه چقدر دوام می آورد
نمیدانم اصلا عشق مرا باور داری یا نه
نمیدانم تا چه زمانی من عاشقانه تو را دوست می دارم
و تو بی رحمانه مرا از خود میرانی
نمی دانم چه زمانی باور می کنی که من جز تو کسی را
نمی بینم و نمیخواهم که ببینم
نمیدانم اخر قصه ی ما به کجا ختم می شود
فقط امیدوارم روزی که من و عشقم را باور می کنی
خیلی دیر نشده باشد…

زماني كه اين راز تو دلم بود خيلي راحتر بودم تمركز بيشتري داشتم راحتتر درس مي خوندم اما الان احساس پشيموني مي كنم الان فهميدم انسان نبايد رازهاشو حتي با خانوادش در ميون بزاره.
دارم نابود مي شم احساس پوچي مي كنم. دلم مي خواد فرياد بزنم...

دوست من

چیزی ندارم که بگم, فقط فقط زمان میتونه احساساتت رو کمتر کنه.

اکثریت تجربه ی شما رو داشتن, من هم داشتم.
بهتره با یک دوست صمیمی صحبت کنید.

ممنون اما جز دفترچه خاطراتم هيچ دوستي ندارم.
اونم دلش از من پره.
اینکه یواشکی دلتنگش باشی خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی نگیری …

سلام
از دختر خانم هاي سايت يه سوال داشتم.(اقا پسرا اگه تجربه دارن كمك كنن ممنون مي شم)
اگه پسري (هم دانشگاهي تون) به شما ابراز علاقه كنه ناراحت مي شين يا ازش كينه مي گيريد؟
و اگر فرض كنيم در حركت اول شما اون اقا رو ضايع كنيد باز بياد جلو كارش اشتباه يا نه؟
يعني شما اين حركت رو چگونه مي بينين؟ (مثلا پسر بد يا بد چشم يا بي حيا چي دونم اين حرفا ديگه)
و يه سوال هم سن بودن بده؟ بابام ميگه بايد حداقل ازت 5 سال كوجيكتر باشه مگه ميشه؟
مثلا
من درسم تموم ميشه خانم تازه مي ره دانشگاه تازه الان دخترا به ليسانس كه قانع نيستن تا اخرش مي خوان بخونن.
بنظر من اين حرف تو اين زمونه اشتباه لطفا در اين مورد هم كمكم كنيد. (البته پدرم تحصيل كرده و هميشه حرفاش درسته اما اين حرفش بنظرم يكم قديميه كمك كنيد):43::72:

سلام آقا صابر

من اگه پسری مستقیم می اومد و ابراز علاقه می کرد ناراحت می شدم و دیگه اصلا بهش توجه نمی کردم. اما با واسطه ماجرا کاملا فرق می کنه چون آدم مطمئن می شه که طرف قصدش فقط ازدواجه و تازه احترام هم گذاشته و خودش جلو نیومده.
این نظر منه البته خیلی بستگی به فردش داره و ممکنه کسی اصلا ناراحت نشه. من هر دو مدلش رو دیدم.

در مورد سن هم روانشناسا می گن که چند سال اختلاف سنی خیلی خوبه. این حرف رو من از دو جهت قبول دارم. یکی اینکه دخترا زودتر به حد خوبی از مسئولیت پذیری می رسن (البته استثنا هم وجود داره) . دوم اینکه جایگاه مرد توی خونواده طوریه که این اختلاف سنی کمک می کنه که خانم واقعا همسرش رو حامی و پناه برای خودش بدونه و آقا هم با سن بالاترش حس غرور و مردانگیش راحت تر پذیرفته بشه. البته این طوری نیست که اگه همسن باشن یا خانم بزرگتر باشه حتما اون جایگاه ها سست می شه ولی احتمال خطر توشون هست.
به نظر من اختلاف سنی رو به عنوان یک نکته مثبت در نظر داشته باشین ولی نه اینکه مهمترین ملاک باشه و هر کس اختلاف سنیش کم بود یا هم سن بودین بدون دیدن شرایط دیگه بگین نه مناسب نیست چون ممکنه شامل اون استثناها بشین

یه پیشنهاد دیگه هم اینکه اول با خونوادتون کامل همه مسائل رو حل کنین و اگر موافق بودن برین جلو و وارد صحبت با اون خانم بشین وگر نه هم خودتون ضربه می خورین و هم اون خانم رو بی خودی درگیر می کنین و بهش صدمه روحی
می زنین

موفق باشین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط زهرا ۲

من اگه پسری مستقیم می اومد و ابراز علاقه می کرد ناراحت می شدم و دیگه اصلا بهش توجه نمی کردم.

---

واقعا چرا اینگونه فکر میکنید؟من خیلی سعی کردم متوجه منظورتون بشم،اما نشد.
ممنون میشم بیشتر توضیح بدید تا استدلال شما رو هم بدونم.
مرسی

سلام
من کامل با خانواده صحبت کردم دلایلی برای منطقی نبودن اینکار بیان کردن که کامل منطقیه منم از اول قبول داشتم تمام نشدن درس نرفتن خدمت کار خونه و ...
چقدر مسخرست اگه بخواهی پاک زندگی کنی از همه چیز باید بگذری ...
من تو زندگیم اینقدر گذشت کردم که خسته شدم و هربار بخاطر گذشتم ضربه خوردمhttp://www.postsmile.net/img/20/2032.gif و همیشه می گم ای کاش این کار را نکرده بودمhttp://www.postsmile.net/img/20/2005.gif اما سر این موضوع نه عقب می رم نه فراموش می کنم .
هر چیزی در زندگی یک بار اتفاق می افته.
یکبار متولد می شی یکبار زندگی می کنی یک بار می میری.
حتی یک بار می تونی طعم خوش شیرنی رو بچشیhttp://www.postsmile.net/img/19/1965.gif بار بعد می گی هوس شیرنی کردم.
اولین باری که پشت رول می شینی برات لذت بخشه بار بعدی می شه نیاز عادت...
به نظر من فقط یک بار انسان عاشق می شه و یکی را از ته قلبش دوست داره http://www.postsmile.net/img/20/2000.gif(نظر شخصیمه) من حتی نمی تونم تصور کنم کسی دیگه ای جای ایشون وارد زندگیم بشه باعث عذابم می شه این فکرhttp://www.postsmile.net/img/20/2024.gif...
حالا من نمی دونم دوستان چجوری می گن ما هم تجربه کردیم خوب می شی یادت میره مگه زخمه که گذر زمان خوبش کنه و از خاطر بره تازه جای زخمم جاش از بین نمی ره خیلی از زخما تا آخر عمر روی بدنت می مونه و هربار یاد آور کاری رو مکنه که منجر به زخمی شدنت شد و باعث عذابت می شه و...
و نکته جالب پدر می گفت اگه این عشق دو طرفه بود می شد صحبت کرد اما چون عشقت یه طرفه هست نمی شه .
این نظرو خودمم از اول داشتم کسی که منو نمی شناسه برای چی باید به من فکر کنه؟
من با خانواده مشکلی ندارم خانواده خیلی خوبی دارم درک می کنن و نظراتشون هم درسته مادرم موافقه پدر هم بخاطر درس و خدمت می گه صبر کن اگه ازدواج نکرد پا پیش می زاریم اما ترس از دادن کسیhttp://www.postsmile.net/img/20/2027.gif خیلی دردناک تر از از دست دادنشه و حسرت اینکه ای کاش حداقل یکبار جرئت حرف زدن به خودم می دادمhttp://www.postsmile.net/img/20/2023.gif ای کاش می گفتم دوست دارم http://www.postsmile.net/img/19/1973.gifگردنتو که نمی زدن فوقش می گفت نه حداقل می دونستی تلاشتو کردی.
نمي خوام بعد ها اين جمله را براي خودم تكرار كنم.

از دوستان عزیزم می خوام در باره پست 44بازم نظر بدن ممنونم.http://www.postsmile.net/img/20/2082.gif
اين هم نظر دوست خوبم yasa هست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط yasa

اگر نظر من به عنوان یه دخترو بخوای بدونی نه کارشناس بهش بگو! به خودشم بگو خیلی مودبانه و محترمانه بگو برای آشنایی و ...


در مورد شرایطت که میخوای ادامه تحصیل بدی یا سربازی یا اینا با خودش صحبت کن شاید خودش راضی باشه و بپذیره.

تجربه ی شخصی به من نشون داده تعداد ازدواج های موفقی که تو سن پایین تر صورت گرفته حتی اگر با یکسری کم و کاستی ها و نارسایی ها همراه بوده خیلی بیشتر از اونایی بوده که تو سن بالا بوده و طرف صبر کرده تا تمام شرایطش به طور کامل برای ازدواج مهیا شه! شاید عقل اینو نفی کنه اما فعلا که دور و بر من اینجوری بوده. خود دانی موفق باشی :72:

---

http://www.postsmile.net/img/20/2047.gifيعني تو اين سايت هيچ دختري وجود نداره؟ نظر شخصيشو بگه؟
ايجاد ارتباط اصلا برا دوستي نيست فقط من بشناسه و بعد رسمي اقدام كنيم؟
كسي اينجا بهم جواب نمي ده نمي دونم چرا باز سر مي زنم و پست مي دم.

آهســته بیا
چیــزی هم ننــویس
نــظر هم نگــذار
همــان که بخــوانــی بــس است
مــن به بــی‌محــلی های آدمــها عــادت دارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saber-g1

سلام
از دختر خانم هاي سايت يه سوال داشتم.(اقا پسرا اگه تجربه دارن كمك كنن ممنون مي شم)
اگه پسري (هم دانشگاهي تون) به شما ابراز علاقه كنه ناراحت مي شين يا ازش كينه مي گيريد؟

بستگی داره اون پسر کی باشه و چه جوری ابراز علاقه کنه ! اگه بیاید اجازه بگیره که خونواده ها رو در جریان بذاریم ، و این خواسته ش رو با حجب و حیا و ادب کامل و کمی خجالت ! مطرح کنه و مطمئنم باشم قصدش جدیه و ازدواج نه دوستی و ... ناراحت نمیشم ، اما ممکن هم هست بهش اصلا رو ندم ، اما حتما بهش فکر میکنم.
و اگر فرض كنيم در حركت اول شما اون اقا رو ضايع كنيد باز بياد جلو كارش اشتباه يا نه؟
بستگی داره چطور ضایع شده باشه ! و قصد دختر از ضایع کردنش چی باشه ! اما مثلا اگه به خاطر اینکه میخواد احتمال سوء استفاده رو از بین ببره و از روش های دیگه بلد نبوده استفاده کنه ، جای تامل داره!
شاید همین اصرارتون دل دختر رو نرم کنه !
اینجا اصلا نظر قطعی نمیشه داد!
يعني شما اين حركت رو چگونه مي بينين؟ (مثلا پسر بد يا بد چشم يا بي حيا چي دونم اين حرفا ديگه)
و يه سوال هم سن بودن بده؟ بابام ميگه بايد حداقل ازت 5 سال كوجيكتر باشه مگه ميشه؟
بستگی به فهم دو طرف داره ، معمولا دختر ها توی نوجوانی رشد عقلیشون از پسرها خیلی بیشتره ! باید دید که آیا اون پسر به روش هایی که بلده خودشو اونقدر بزرگ کرده که دختر خانوم نگه این پسره بچه ست !
دیدم آقایون 20 ساله که واقعا رفتارشون مردونه ست ، اما یه پسر 29 ساله که بچه ننه ست (حتی یه لامپ هم که میخواد عوض کنه مامانش میگه اون نمیتونه ، تو رو خدا شما انجام بدین !!!)!
مثلا
من درسم تموم ميشه خانم تازه مي ره دانشگاه تازه الان دخترا به ليسانس كه قانع نيستن تا اخرش مي خوان بخونن.
بنظر من اين حرف تو اين زمونه اشتباه لطفا در اين مورد هم كمكم كنيد. (البته پدرم تحصيل كرده و هميشه حرفاش درسته اما اين حرفش بنظرم يكم قديميه كمك كنيد):43::72:

---

دوست عزیز:72:

به نظر من اگر یک آقا پسر متشخص و متین مستقیما بیاد جلو و صحبت کنه که می خواد با اطلاع خانواده ها وارد فاز خاستگاری

و آشنایی بشه به شهامت و جسارتش نمره بالایی می دم ولی اگر مرتب بخواد مخ زنی کنه و من باب آشنایی

یا همکلاسی بودن و همکار بودن من و خودش رو محک بزنه و بلاتکلیف بزاره حتی اگه ازش خیلی خوشم بیاد

نمره منفی می دم و مشخصه هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست.

اگر واقعا کسی رو دوست داری و شرایط نسبی داری مرد و مردونه برو جلو یا رومی روم یا زنگی زنگ.:310:

حداقلش اینه که خودت از بلاتکلیفی در می ایی و در اینده به خودت مدیون نیستی که ای کاش....

ولی حتما خانواده ات رو اول در جریان بذار که هم امتیازت پیش دختر خانم بالا میره و هم خدای نکرده بعدا خانواده ات

سنگ اندازی نمی کنند.

موفق باشی:72:

ممنونم sanjab مهربان و رویای صداقت عزيز http://www.postsmile.net/img/20/2082.gifخانواده كاملا با خبر هستن پدرم ايشونو تا حدي مي شناسه بخاطر شغلش (من مشخصات اين خانم رو به پدرم گفتم و ايشون برسي كردن)
فقط دليل ايشون اينه من كار و درس وضعيت خدمتم مشخص نيست (صبر كنيم)
گفتن با خواستگاري مخالفتي ندارن اما با اين شرايط جز نه جيزي بدست نمي ياري و ضربه مي خوري.
من مي خوام اين خانم منو بشناسه اگه از من خوشش امد رسمي اقدام بشه تا خانواده ها با هم اشنا بشن.

من كلا ادم ارومي هستم و اجازه بي احترامي به هيج كسي رو به خودم نمي دم و هميشه حواسم هست بخاطر من به كسي بي احترامي نشه و نام كسي خراب نشه.

سلام دوست عزیز .من دیروز یه خورده از متن ارسالی شمارو راجع به مساله ای که دارین مطالعه کردم.
به نظر من باتوجه به شرایط اقتصادی شما اگه طرف مقابلتون قبول کنن فعلا بهترین راه اینه که یه مدت فقط به قصد آشنایی بیشتر با خصوصیات شخصی باهم دیدوبازدیدی داشته باشین.
راستی تابحال به ایشون پیشنهاد آشنایی دادین ؟

MAILY S2 عزيز ممنونم كه وقت گذاشتين
من به اينده ام خيلي اميد دارم چون هم حمايت هاي بدرم هست (هم مادي هم معنوي) هم به خودم اطمينان دارم خدارو شكر از هيچ كاري نمي ترسم (با توجه به اينكه تو ناز نعمت بزرگ شدم اما ادم راحت طلبي نيستم) (اينا رو گفتم كمي با شخصيتم اشنا بشين)

من هنوز با ايشون هيج ارتباط كلامي بر قرار نكردم اما نمي دونم چرا اينقدر هم رو مي بينيم البته نا خواسته و هر بار متوجه مي شم كه ايشون حضور منو متوجه مي شن. هر جور تلاش مي كنم خودمو از ايشون مخفي كنم نمي شه هر كاري كنم باز روبه روي هم قرار مي گيريم برا همين احساس مي كنم به من حساس شده.
مثلا هفته قبل من بين چندين پسر ديگه ايستاده بودم همراه با رفيقم كه از ماجراي ما خبر داره و ايشون با كلي دختر ديگه يه طرف ديگه سالن (منتظر بودم ببينم ايشون تو كدام كلاس مي رن) ولي اصلا نگاهشون نمي كردم كه رفيقم گفت فقط داره تو رو نگاه مي كنه كمي دقت كردم ديدم راست مي گه رفتم كنار ستون كه كلا هم ديد من كور شود هم ايشون كه با كمال تعجب ديدم ايشون هم موقعيت مكاني شون رو عوض كردن و امدن جايي كه در ديد هم باشيم شايد نا خواسته بوده باشد.
اينم بگم ايشون نمره A رشته برق هستن (رشته من مكانيك هست) حالا نمي دانم ايشون اين برخورد هاي نا خواسته را چگونه برداشت كنن.

یه چیزی بگم ؟ اینو یه گوشه ذهنتون بذارید
دختر ها از اینکه یکی بهشون علاقه داشته باشه خوششون میاد ، حتی اگه اون پسر رو برای ازدواج نپسندند
و اگه علاقه یه پسر رو بفهمند بهش حساس میشن و ممکنه همه ش دقت کنند که اون پسر چیکار میکنه و ...
این رو کلی گفتم
اینکه شمارو نگاه کرد نمیتونه دلیل این باشه که ازتون خوشش میاد ، همینطور که نمیتونه دلیلی بر این باشه که ازتون خوشش نمیاد !!!

فقط بدونید که ازتون متنفر نیست ، اگه دختری از پسری متنفر باشه سعی میکنه حتی اونو اتفاقی هم که شده نبینه!:311:

دوست عزیز .
من واقعا برا ی این جامعه ایی که داریم توش زندگی می کنبم متاسفم .
برای فرهنگی که جا افتاده .
دوست عزیز من و شما و عزاران فرد دیگه وقتی داریم به زندگی مون از دید ازدواج نگاه می کنیم ، همه هزار تا مشکل میزارن واسه مون .
مثلا میگن شما خونه نداری ، کار دائمی نداری ، پس انداز نداری و .... .
حالا فکر کن می خوای بری با دختری دوست بشی . هیچ کدوم از اینا رو نمی خواد .
خب فکرشو بکن ، منی که دوست دارم احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن بکنم ، به راحتی و عین آب خوردن می تونم که این حسم رو ارضا بکنم ، حالا نیاز جنسی ام پیشکش .
حالا در این میان اگر یک جوونی پیدا بشه که بخواد احساساهاشو از راه درست ارضا کنه ، باید چیکار کنه ؟
دوست عزیز .
من اگه جای شما بودم ، با خانواده ام که در میون گذاشته ام هیچ ، حتما اقدام رسمی هم می کردم .
شما که نمی دونی اگه خانواده ات پشتیبانت هستن حتماً بذار مراحل شناخت رو با خانواده ات طی کنی .
بابات میگه عشقت یک طرفه است ، اشکال نداره یه خواستگاری که می تونی بری .
در ضمن سربازی هم این روزها اونقدر مثه گذشته سخت نیست .
خیلی حرفها رو دلم می خوام برات بزنم ......
.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid65

دوست عزیز .
من واقعا برا ی این جامعه ایی که داریم توش زندگی می کنبم متاسفم .
برای فرهنگی که جا افتاده .
دوست عزیز من و شما و عزاران فرد دیگه وقتی داریم به زندگی مون از دید ازدواج نگاه می کنیم ، همه هزار تا مشکل میزارن واسه مون .
مثلا میگن شما خونه نداری ، کار دائمی نداری ، پس انداز نداری و .... .
حالا فکر کن می خوای بری با دختری دوست بشی . هیچ کدوم از اینا رو نمی خواد .
خب فکرشو بکن ، منی که دوست دارم احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن بکنم ، به راحتی و عین آب خوردن می تونم که این حسم رو ارضا بکنم ، حالا نیاز جنسی ام پیشکش .
حالا در این میان اگر یک جوونی پیدا بشه که بخواد احساساهاشو از راه درست ارضا کنه ، باید چیکار کنه ؟
دوست عزیز .
من اگه جای شما بودم ، با خانواده ام که در میون گذاشته ام هیچ ، حتما اقدام رسمی هم می کردم .
شما که نمی دونی اگه خانواده ات پشتیبانت هستن حتماً بذار مراحل شناخت رو با خانواده ات طی کنی .
بابات میگه عشقت یک طرفه است ، اشکال نداره یه خواستگاری که می تونی بری .
در ضمن سربازی هم این روزها اونقدر مثه گذشته سخت نیست .
خیلی حرفها رو دلم می خوام برات بزنم ......
.

---

خیلی موافقم

اميد عزيز ممنونم(omid65)
حرف دلمو زدي يه متن طولاني نوشته بودم كه احساس كردم اينجا جاش نيست بزار به همين دو جمله بسنده كنيم...
اينجا همه ارزش ها شده غير ارزش و همه غير ارزش ها شده ارزش
و
حرام خدا شده حلال و حلال خدا شده حرام

نمیدونم حرف از تاسف برای جامعه چه دردی رو دوا میکنه.
فرهنگی هم که باهاش زندگی می کنیم تا جائیکه ما میبینیم که همیشه بیشترین ضررش برای خانما بوده اونوقت انگار عادی شده .
اونوقت شما آقایون منتظرید دنبال یه موضوع که بهانه اش کنید؟
گیریم جامعه طوری شده که کار برای یه عده آسون تر و برای یه عده سخت تر شده باشه شما باید راهتون عوض کنید یا اینکه واسه در جا زدن یه بهونه داشته باشید.نا سلامتی مرد خونه باید مسولیت پذیر باشه
به نظر من آقای امید و صابر مشکل شما ربطی به شرایط جامعه نداره

یلدا !

شما فکر می کنی این فرهنگ از قبل وجود داشته ؟
طوری فرهنگ رو خراب کردن که همه فکر میکنن سن ازدواج شده 30 !!!!
هر تاپیکی رو ببینی اینحوریه .
من نمی دونم این چه روییه ایی همدردی داره ، تعجب می کنم .
هر موقع طرف سنش مثلاً 25 به بالا بود میگن اره خوبه وقتشه حتی دیر هم هست!

وقتی من توی 30 سالگی ازدواج کنم ، کی بچه ام به دنیا بیاد ؟ کی نوه ام به دنیا بیاد ؟ آیا با این سن امید به زندگی در ایران که 72 ساله ، آیا من می تونم اولین نوه ام رو ببینم یا نه ؟



شما برید جرایم جنسی رو ببینین ، شما برین دوست های دختر و پسری رو ببینین ، شما برین تعداد سایت های غیراخلاقی رو ببینین ، شما برین ببینین که چند تا دختر فقط به خاطر تنهایی اومدن با پسرا دوست شدن و بکارت خودشون رو از دست دادن ؟! شما برین ببینین توی اتاقهای گفتگوهای ایرانی ها در چت روم ها چه میگذره . شما برید تاپیک های همدردی رو ببینین .

می خوام بگم یلــــــــــــــدا ، فرهنگ ایناست . فرهنگ ریختن قبح دوستی دختر و پسره . فرهنگ اینه که omid65 وقتی میاد توی همدردی میگه "مامان ! زن می خوام " ولی 10 ماه که می گذره ، میگه "بچه ها ! دوست دختر می خوام " .
فرهنگ یعنی این.



حالا در این وسط یک پسر سالم می خواد ازدواج کنه و از راه اسلامی و دینی اش می خواد نیازهای خودشو برآورده کنه .
وظیفه ما اینه که با ارائه تمهیداتی کاری بکنیم که این وصلت سر بگیره و البته ایشون راه درست رو انتخاب کنند .
.
به خدا سربازی رو دیگه نبابد جزو موانع ازدواج در نظر گرفت.
.
حالا خدایا شکر پدر ایشون و خانواده شون پشتبانشون هستند و کار ایشون خیلی راحتتره .
و من انتظار دارم ازش که دست دست نکنه.
.
مسئولیت پذیری ؟! فکر نکنم در بحث ما موضوعیت داشته باشه .

يلدا مهربان من همه نظرات شما رو قبول دارم
ولي
آيا پيدا كردن دوست دختر راحتره يا ازدواج؟
فكر نكن من پسر بي ارزه اي هستم كه تاحالا دوست مونث نداشتم
خدا را شاكرم چهره قابل قبولي دارم (چهره خودمو دوست دارم و خدارو شكر مي كنم) روابط عمومي خوبي دارم يعني آنقدر در روابط عمومي قوي هستم كه اكثر پسراي دانشكده فني (هم ترمي ها) رفيقم و هيچ وقت تنها نبودم و به راحتي با هر كسي كه بخوام ارتباط برقرار مي كنم.
پس پيدا كردن دوس مونث برام هيچ كاري نداره
اما از حرام مي ترسم
يلدا خانم آيا ازدواج به ضرر خانم هاست؟
يا دوستي با پسري كه با چندين نفر ارتباط داره؟

ببخشید که این پست را اینجا می گذارم

دوستانی مانند امید - صابر و تمامی پسران سرزمینم را خطاب قرار می دهم:

می دانم که شرایط اقتصادی بد و نامناسب است؟! می دانم که وضع جامعه خراب است و بسیاری از دختران و پسران هموطنم به هزاران بهانه خود را با روابط نامشروع و سرگرمیهای

اعتیاد آور مشغول کرده اند، می دانم تفریح و امکانات مناسب یا نیست و یا دردست تعداد محدودی است همه اینها را می دانم؟!

ولی این را هم می دانم که جسارت - شهامت و مردانگی بسیاری از جوانان پاک هموطنم کم شده گویی همه چیز را اماده می خواهند، منتظرند همه شرایط زمانی و مکانی در ابتدای

ازدواج برایشان ایده آل باشد ،گویی اعتماد به نفس آنها تحلیل رفته است،

شیرینی زندگی به همین حل کردن مشکلات و پشت سر گذاشتن موانع است، باور کنید چه بسیارند هنوز دختران نجیب و پاکی که از مرد زندگی خود تنها صداقت و سلامت روح و روان

می خواهند، با حضور پر رنگشان در جامعه و دانشگاهها دوشادوش شما برای کسب روزی حلال فعالیت می کنند و بسیاری از نیازهای مالی اکنون و فردای خود را با کار

و تلاش خودشان بدست می آوررند ولی از مردان جامعه خود اعتماد به نفس- پاکی و سلامت روان- داشتن اخلاقیات در کسب روزی حلال می خواهند.

لطفا کمی جسورانه تر و با شهامت تر بدنبال یافتن شریکی متواضع- ساده- پرتلاش و مثبت نگر باشید.:72:

با اميد عزيز كاملا موافقم و حرفاشو قبول دارم
ممنون اميد جان

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

الان مي گم دليل كم شدن جسارت و اعتماد به نفسو
زن مي خواي؟ برو بچه دهنت بو شير مي ده
زن مي خواي ؟ چند سالته؟ 22-23-24... برو خيلي بچه ايي
زن مي خواي؟ خونه ماشين داري؟ نه
برو هر وقت خونه ماشين گرفتي بيا
بازم بگم يا بسه؟

من لازمه همین جا پاسخی رو برای sanjab ارسال کنم تا برای دوستانی که بعدها این تاپیک رو می خونن ، این شائبه بوجود نیاد که "تو اگر طبیب بودی ، سر خود دوا بکردی".
وضعیت خانوادگی (پشتیبانی مالی و معنوی ) خانواده من بسیار متفاوت با خانواده ایشونه .
و تعابیر جسورانه تر و با شمهامت تر در خانواده ما جوااااااااااااااااااااااا ااااااااااب نمی دهد !.
.
و البته خودم هم قبول دارم که در این زمینه منفعل هستم.
.
می دونین مشکل چیه ؟
خیلی راحت میشه یه فلوچارت برای پاسخ برای مراجع همدردی کشید.
.
چطور ؟


-بگو ببینم چند سالته ؟
22 سال .
-چرا می خوای ازدواج کنی ؟
نیاز جنسی و عاطفی .
-نه برو 3 سال دیگه بیا .
ا!!! چرا ؟
-دهنت بو شیر میده .
پس نیاز جنسی و عاطفیمو چیکار کنم ؟
-خویشتنداری شنیدی ؟
آره.
-خب همون.

خوب رفتيم بيراهه
مي خوام در روز هاي آينده يه صحبت كوچيك با ايشون انجام بدم
كمي از خودم بگم البته اگه مارو ضايع نكنه (آخه شخصي ايشون يه جورايي شبيه خودمه) به هيچ كسي رو نمي ده اما مي خوام غرورمو زير پا بزارم.
نظري نداريد؟

خب من موافق نیستم که شما این شکلی برین جلو .
اینجوری به جور توهین به دختره .

از نظر من مسولیت پذیری یعنی اینکه در طول زندگی همیشه شرایط تغییر میکنه باید بتونم برای خودم و خانواده ام در هر شرایطی بهترین تصمیم رو بگیرم و مسولیت تصمیمم رو هم به عهده بگیرم.
شما در این شرایط باید شخصی رو که شرایط شما براش قابل پذیرش باشه پیدا کنی نه اینکه اصرار داشته باشی همه همون حرفی رو بزنن که شما میگی.
من اگه اعتقاد داشته باشم کاری درسته تلاش میکنم لازم نیست جامعه بگه با ماهی سیصد میتونم زندگی کنم خودم بهتر میدونم عاقلان هم میگن درامد کافی و منطقی
ولی وقتی جامعه بگه دوست شو عاقلان بگن نهههههههههه من میدونم راه عاقلانه انتخاب کنم باید یه تاوانی بدم چون خلاف یه جهت نسبتاکلیه خودم انتخاب میکنم خودم هم مسولیتش رو میپذیرم این تناقض قرار نیست با حرف و گلایه حل بشه نهایتش من و شما به عنوان یه بخش از جامعه دیده میشیم عقیده آدمه که انتخاب میکنه نه فرهنگ به نظر من

سلام آقا صابر

وااای که نفسم گرفت تا این 7 صفحه رو خوندم؛ تاپبکتون داره تبدیل می شه به یه سناریو!!!

باور کنید ما دخترا پیچیده تر از اون حرفاییم که با چندتا سوال از دخترای این تالار بفهمین که باید چیکار کنین؛ مثلاً من اگه خودم بودم شک نکنین که ضایعتون می کردم،( باور ندارین برین از همکلاسام بپرسین:311:) البته نه با توهین ها ولی سرجمع جوری جواب می دادم که دیگه سراغم نیاین؛ ولی بازم بودن دخترایی که تو دانشگاه به همین شیوه ازدواج کردن!!!
نمی شه یه قاعده ی کلی گذاشت.

ولی حالا که خانوادتون همراهتونن از طریق خانواده ها اقدام کنین خیلی بهتره... بابا اصلاً شاید شرایطتتون بهم نخوره و دیگه بی خیال هم شین!!!
وقتی خودت پا پیش بذاری خیلی چیزا رو نمی بینی اما خانواده ها به راحتی همه چیو تشخیص می دن هم اینکه دخترخانوم قضیتون رو جدی می گیره و تو دلش بابت احترامی که بهش گذاشتین و جسارتتون بهتون افتخار می کنه.

بعد از طی این روال من به شخصه با اینکه این مدت رو محرم هم باشین و بتونین باهم رفت و آمد کنین مخالفتی ندارم. چه بسا که بهترین راه حل هم همینه!

ممنونم كه وقت گذاشتين gole kaghazi عزيز
اين سناريو چندين ماه كه منو در گير خودش كرده. يه لحظه آرامش ندار گاهي مي گم ولش كن تو رو چه به اين حرفا اما تو همون لحظه كه به نبودن حتي نديدنش فكر مي كنم گريم مي گيره. منم دارم داغون مي شم يه شب خواب آروم ندارم بخدا ذهنم اينقدر در گيره كه خوابم شده كوه مشكلاتم.
بابا با دل ما جونا بازي نكن خوب چرا ضايع مي كني بچه مردمو؟ بزار حرف بزنه
من يه اخلاق بد دارم اگه يكي رو دوست داشته باشم بزنه زير گوشم هم چيزي نمي گم باز مي رم سمتش ضايعه ام بشم باز مي رم جلو.
ولي گفتم ايشون يه شخصيت خاصي داره فكر كنم اگه برم جلو مي زنه لهم مي كنه به جاي ضايع كردن:311:
خارج از شوخي
من توكارم هرچقدر شكست بخورم بازم بلند مي شم /كسي رو دوست داشته باشم همه چي رو فداش مي كنم
بله حق باشما هست نبايد خودم جلو برم اما تو اين جامعه كه همه دهن بين شدن همه مي خوان پز بدن من چيكار كنم
كي الان خوبي ها رو مي بينه كي توجه مي كنه من واقعا يه نفرو دوست دارم
پدرم راست مي گه ( ميگه الان پدر دختر مي گه شما كه امدين خواستگاري دخترم پسرت خونه داره؟ كار داره؟ درسش تموم شده؟ سربازي رفته؟ ) خوب معلومه مي گن نه
واقعا شما هم بودين مي گفتين نه
ولي فقط يه حالت داره كه جواب بله بشه اونم اينكه دختر و پسر هم ديگر رو بخوان.
اينا نظرات منه.
بابا اينجا همه مي گن تو يه ماه از ناراحتي 4-5 كيلو لاغر شدن نمي دونم چرا اينقدر بد شانسم غذام خيلي كمتر از گذشته شده اما 3 كيلو رفتم بالا :302: (به قول يكي ازبچه هاي دانشگاه: اگه بخت ما بخت بود قد ما هم قد درخت بود)
بچه ها گيج گيجم فردا سه تا كلاس دارم دوتاش كنسل شده اما فقط بخاطر ديدن ايشون مي خوام برم دانشگاه دارم ديوانه مي شم اصلا بگم همين كه مي ببينمش آروم مي شم خوشحال مي شم اخلاقم خوب خوب مي شه.
اينا نشونه هاي ديوانگي نيست؟

هنوز نتونستم تصميم بگيرم چي كار كنم
مي دونم برم جلو صد در صد ضايع ام مي كنه اونم در حد له شدن
صبر كنم شرايط بهتر بشه دو تا اتفاق ميفته از بلاتكليفي ديونه مي شم و شايد ايشون ازدواج كنه
بخوام بريم خواستگاري بايد با دسته گل بريم با نه برگرديم


واي خدا چقدر خسته ام
چه رسميه انسان برا ديگران خوب نسخه مي پيچه اما سر خودش مي رسه مي لنگه.(خودمو مي گم)

این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده

مراجع گرامی لطفاً درتاپیک جدید با ایجاد سئوالات کلی ایجاد بحث و تبادل نظر نکنید چون در این صورت تاپیک به انجمن آزاد منتقل خواهد شد .


.