-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
با اجازه استادم جناب آقای sci
گلاره جان سلام :72::72: من امروز تمام تاپیکت رو خوندم. اشتباه کردی عزیزم مگه آقای sci نگفتند از جر و بحث دروی کن و فعلا روی خودت کارکن اینکه دنبال بودی که نظر شوهرت رو جلب کنی با کلام اشتباه بوده و این طور که من متوجه شدم آقای sci در تلاش بودند که جایگاه شما رو با رفتار صحیح در زندگی تثبیت کنند که اشتباه کردی اون موقع به نظر من باید با یه خنده گرم از روی رضایت که تونسته کیفش رو پیدا کنه و یا فقط یه کلمه خداروشکر داشتم نگران می شدم تمومش می کردی قرار بود از جروبحث پرهیز بشه عزیزم .
حالا اشکال نداره دوباره شروع کن شما می تونی همون طور که اون هفته تونستی فقط سعی کن به سفارشات آقای sci تامل کنی سعی کنی روشون کلی فکر کنی و تحلیلش کنی از روی نگاهی مثبت یعنی هر جمله ای که نوشتند سعی کن اصلاحی عملی روی رفتار خودت داشته باشی باور کن رابطه شما هم درست می شه فقط شما خواستی یه هو از پله هشتم بپری پایین که متاسفانه نتونستی پس پاشو و دوباره پله پله بیا پایین تو می تونی عزیزم
من کارشناس نیستم ولی چیزی که از تاپیکت به دست آوردم همین بود موفق و شاد باشی عزیزم:46:
در ضمن خریدن گل هم ایده جالبی هست و می تونی اونو توی برنامتون بگنجونی :43::72:
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
سلام گلاره،
وارد تعارضات نشويد!
راهكارهاي قبلي رو مرتب انجام دهيد. اگر اتفاقي مي افته به هيچ وجه به حالت قبلي بر نگرديد و سعي كنيد مراقب خودتون باشيد. خواهم گفت چگونه!
يكي از مسائلي كه گفتگوي ميان همسران و يا حتي دوستان رو خراب مي كنه سرزنشه! سرزنش يكي از تعارض هاي شماست كه قرار بود انجام ندهيد!
مي خوام سرزنش رو كمي براتون توضيح بدم.. دو نوع سرزنش داريم:
1. زمانيكه خودمون رو سرزنش مي كنيم
2. زمانيكه طرف مقابلمون رو سرزنش مي كنيم
هر دو مورد سرزنش بسيار آسيب زننده است!و واقعا كشنده است!
اما آنچه آسيب جدي تري وارد مي كند زمانيست كه ما بلند بلند سرزنش مي كنيم! يعني ديگه خودمون با خودمون نيستيم و داريم ديگري رو به خاطر اشتباهاتش سرزنش مي كنيم!
نكوهش و سرزنش هميشه با جنگ و بحث همراه نيست! گاهي خيلي شيك و محترمانه است... و با كلمات محبت آميزي همراه است@ مثل عزيز دلم! گفتم اون كار رو نكن عشق من!!!! اما سرزنش سرزنشه! هر كسي سرزنش كرد بايد عواقبش رو در نظر بگيره!
سوال اينجاست خب من وقتي سرزنش مي كنم كه كار اشتباهي كرده و بايد جلوي كار اشتباهش رو بگيرم! جواب اينه كه شما هرگز نمي توني با سرزنش جلوي كار اشتباهش رو بگيري! برو روش ياد بگير... سرزنش يك مهارت نيست!
شايد اين كار را ميكنيد كه مطمئن شويد ياد همسرمان ميماند و ديگر مرتكب آن كار نميشود. اما مطمئن باشيد اين اتفاق نمي افتد و فقط همسرتان را ناراحت كرده ايد! فقط همين! بدون كوچكترين تاثيري! و حرمتها رو هم از بين برده ايد! بدونيد بسياري از تنازعات و تعارضات زوج از همين نكوهش و سرزنش شروع مي شود
گاهي براي سرزنش، به بايگاني اشتباهات ديگري هم رجوع مي كنيم... يعني مي گيم كه اين اشتباه تو مسبوق به سابقه است.... قبلا بارها تكرار شده! اون دفعه يادت هست؟؟؟ اون بار هم همين رو گفتي!!! يادته؟؟؟؟؟
همه ما انسانها، بايد مورد تاييد و تحسين قرار بگيريم! اين نياز اساسي ماست! مثل خوردن يا آشاميدن آب! پس مي پذيريم كه همونقدر كه به خوراك نياز داريم به تاييد و تحسين هم نياز داريم و اگر بانويي براي همسرش، خوراك مناسبي تهيه مي كند اما وي رو تاييد نمي كند و به او ياد آوري نمي كند كه در زمان گذشته يا حال، به دستاوردهاي مثبتي رسيده، نياز اصلي او را پاسخ نداده است! و اگر اين كار رو انجام دهد... يعني تاييد و تحسين، بي شك محبت وي را مي افزايد!
و حالا وقتي برعكس تحسين رو انجام مي دهيد يعني وي رو ياد شكستها و اشتباهاتش مي اندازيد! ( ديدي خودت كيف رو انداخته بودي صندوق عقب! فكر كردي دست منه!!! تو هميشه همينطوري همه چي رو مي اندازي گردن من! ) شما با اين كار موجب تضعيف اعتماد به نفس/ عقب نشيني احساسي وي/ كاهش شديد و لگاريتمي صميميت و دوري ايشون مي شويد... با همين چند كلام ساده!
فراموش نكنيم كه افراد دوست دارند از طرف كسي بيشترين تاييد و تحسين رو بگيرند كه همسرشون باشد... و تنها در اينصورت مرتبا قدرتمند تر عمل مي كنند...
فراموش نكنيم كه وقتي رابطه صميمانه باشد وقتي نكوهش و سرزنش نباشد و تاييد و تحسين باشد! يادآوري دستاوردها و موفقيتهاي كوچك باشد...صميمت افزايش مي يابد و در قلبها گشوده مي شود
(چه كار خوبي كردي كيفت رو گذاشتي صندوق عقب! )( اما دقت كنيد قرار نيست باج بيخودي بدهيم! يا سر هر چيزي هي تحسين و تمجيد كنيم و مدح و ثنا!)
براي مراقب از خودتون يكي از فعاليتهايي كه به شما گفته شده رو فورا انجام دهيد...
مطالعه مجلات
تمرينات تنفسي
تمرينات ساده يوگا
انجام كارهاي دستي هنري
آشپزي تزئيني ( نه روتين)
شنا
پياده روي كوتاه
موسيقي با صداي بلند
صحبت كردن با دوستان (صحبت با خانواده و درد دل كردن ممنوع/ توجه كنيد كه درد دل به هيچ وجه شما رو در اين مواقع سبك نمي كند)
آب دادن به گياهان و مراقبت از اونها
حل جدول
بازي
ديدن فيلم
تمام كارهايي كه انجام مي دهيد بايد هم خود كار مثبت و غير روتين باشد و هم نتيجه آن!
مثلا براي مراقبت از خودتون به گردگيري خونه/ يا جارو كردن/ يا آشپزي روتين نپردازيد... معمولا شما رو مضطرب تر مي كنند!
سوالي بود بپرسيد...طي اين دو هفته/ كه يك هفته اش هم تموم شده كارهاي گفته شده رو انجام بدهيد
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mamosh
با اجازه استادم جناب آقای sci
گلاره جان سلام :72::72: من امروز تمام تاپیکت رو خوندم. اشتباه کردی عزیزم مگه آقای sci نگفتند از جر و بحث دروی کن و فعلا روی خودت کارکن اینکه دنبال بودی که نظر شوهرت رو جلب کنی با کلام اشتباه بوده و این طور که من متوجه شدم آقای sci در تلاش بودند که جایگاه شما رو با رفتار صحیح در زندگی تثبیت کنند که اشتباه کردی اون موقع به نظر من باید با یه خنده گرم از روی رضایت که تونسته کیفش رو پیدا کنه و یا فقط یه کلمه خداروشکر داشتم نگران می شدم تمومش می کردی قرار بود از جروبحث پرهیز بشه عزیزم .
حالا اشکال نداره دوباره شروع کن شما می تونی همون طور که اون هفته تونستی فقط سعی کن به سفارشات آقای sci تامل کنی سعی کنی روشون کلی فکر کنی و تحلیلش کنی از روی نگاهی مثبت یعنی هر جمله ای که نوشتند سعی کن اصلاحی عملی روی رفتار خودت داشته باشی باور کن رابطه شما هم درست می شه فقط شما خواستی یه هو از پله هشتم بپری پایین که متاسفانه نتونستی پس پاشو و دوباره پله پله بیا پایین تو می تونی عزیزم
من کارشناس نیستم ولی چیزی که از تاپیکت به دست آوردم همین بود موفق و شاد باشی عزیزم:46:
در ضمن خریدن گل هم ایده جالبی هست و می تونی اونو توی برنامتون بگنجونی :43::72:
ممنونم عزیزم.یه دنیا ممنونم.که برام وقت گذاشتی.تمام سعی ام رو میکنم فرمایشاتتون رو اجرا کنم.بازم مرسی
sci گرامی ممنونم.تمام تلاشم رو میکنم.فقط تنهام نذارید.امیدوارم همیشه شاد و سرافراز باشید.من با یه انرژی مجدد شروع میکنم.راستی فردا 14همین روز دوره ام هستش.لازمه تغییراتی صورت بگیره یا طبق فرمایشاتتون کماکان ادامه بدم؟
روژان عزیزم از شما هم ممنونم.ببینید اصلا بحث سر رفتار من نیست من عالیترین رفتار هم داشته باشم اگه شوهرم از چیزی ناراحت باشه منو هدف میگیره.در حالت عادی که خوبه ساعاتی که تو خونه من خوشرفتارم اونم خوبه اما اگه اتفاقی بیفته اصلا براش فرق نداره من قبلش چطور بودم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط روژان20
سلام گلاره جان. متاسف شدم.
اما نگفتی این دو هفته که تغییر کرده بودی رفتار همسرت باهات چطور بود؟؟ رفتارش تغییر نکرد؟؟؟
روژان عزیزم از شما هم ممنونم.ببینید اصلا بحث سر رفتار من نیست من عالیترین رفتار هم داشته باشم اگه شوهرم از چیزی ناراحت باشه منو هدف میگیره.در حالت عادی که خوبه ساعاتی که تو خونه من خوشرفتارم اونم خوبه اما اگه اتفاقی بیفته اصلا براش فرق نداره من قبلش چطور بودم
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
sci گرامی من دوره 14 روزه ام تموم شده.البته بیشتر از 14 روز شده (حدود 20 روز).کماکان به برنامه ای که بهم دادید عمل کنم یا لازم تغییراتی توش بدم.؟اگه بخوام رویهمرفته از نتایج به طور کلی براتون بگم باید بگم در طول این دوره طبق فرمایشتتون به دکتر زنان مراجعه کردم و چکاپ کامل انجام دادم و مشکلاتی رو که داشتم با دارو برطرف کردم.
کلاس زبان ثبت نام کردم 3 جلسه تا حالا رفتم..خیلی هم راضیم.هفته ای یروز باشگاه میرم.بعضی روزها فیلم میبینم.اما نیم ساعت پیاده روی رو هرروز میرم.یه عالمه مجله برا خودم خریدم. چند تا گلدون گل کاشتم. به بعضی از برنامه هام هم نمیرسم.بعضی روزها زیاد می خوابم اما تمام این دوره شب خوابیدم اصلا مثل قدیم تا صبح بیدار نموندم.با همسرم هم کم و بیش رابطه ام بد نیست البته تا وقتی که اون از چیزی عصبی نباشه کلا تو این سه هفته دو سه بار باهام بدرفتاری کرد که یکیشو براتون کامل شرح دادم.دو شب پیش هم یذره بدقلقی کرد و منم تو رختخواب حدود یه ساعت گریه کردم ام روز بعدش برخلاف دفعه قبل نذاشتم تحت تاثیر این رفتار همش حالم بد باشه.به خودم رسیدم:46:
الان سوالم ازتون اینه تا چه حد عدول از برنامه هام طبیعیه؟و در قدمهای بعدی باید چه کارهای دیگه ای اضافه کنم مخصوصا برا صحبت با همسرم که مهمترین دغدغمه. ممنونم از اینکه وقتتون رو برام میذارین.امیدوارم خدا بهترین پاداشها رو در ازای این کارهای خیریتون بهتون بده.سلامت و سرافراز باشید
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
:316::316::316:
تو رو خدا جوابمو بدین...:46::46::46:
:325::325::325::325:
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
سلام گلاره ،
میبینم که روزهای سختی رو داری با همسرت، اما نگران هیج چیز نباش اصلا و ابدا" چون همه چیز درست میشه :) چرا؟ چون شما یه روز شوهرتون ازت خوشش اومده و ازت خواهش کرده باهاش زندگی کنی پس زمانی بوده در گذشته که یه گلاره ایی بودی که اون دلش تو رو میخواسته و آرزوش تو بودی پس باید دوباره همون آدم بشی. زمانی هم بوده که شما از شوهرت و بودن با اون لذت می بردی و اونم باید یه سری تغییرات بکنه که صد البته شروع تغییر کردن باید از شما شروع بشه :)
پس دو مرحله کار هست اول تغییر در گلاره فعلی و دوم تغییر در زندگیت با شوهرت و تغییر ایشون.
تو روی اینکه شوهرت با تو نامهربون و پرخشاگر جلوی دیگران باشه ناراحتی گفتی :
نقل قول:
"اما سر مسائل جزئی جلوی بقیه منشیهاش طوری باهام رفتار کرد که ترجیح دادم تو خونه بشینم"
یا جای دیگه گفتی:
نقل قول:
من بهش گفتم دیدی حق با من بود دهنشو وا کردو جلوشون هر چی میخواست بهم گفت.بعدشم تا آخر شب به هر بهونه ای سر مسائل دیگه دعوا راه انداخت و جلوشون هم به من هم به خانوادم.بد و بیراه گفت"
بذار برات یه مثال بزنم وقتی یه لباش خیلی شیک داریم مثلا یه لباس عالی از یه برند خیلی خوب؛ معلومه که این لباس برامون یه جوری باعث افتخاره برای همین یه مهمونی می پوشیمش که با اون مناسبتر بنظر بیایم در نظر دیگران و احساس بهتری هم خودمون بکنیم، یعنی ساده تر بگم هم پز بدیم و هم اینکه لذت ببریم، ببین گلاره عزیز وقتی یه مرد با زنش جلوی دیگران اینجور رفتار میکنه یعنی به زنش افتخار نمیکنه (البته به غلط، چون اشتباه میکنه)
نقل قول:
" اکثر مواقع از دست هرکس یا هرچیز ناراحت باشه سر من خالی میکنه.خواهش میکنم بهم بگید این مواقع چیکار کنم.وقتی عصبانی میشه و بهم بد و بیراه میگه من فقط سکوت میکنم.بعد از دست خودم ناراحت میشم که چرا اجازه میدم باهام اینطوری رفتار بشه."
این نشون میده که تو براش یه کیسه بوکس شدی نه یه تکیه گاه، تو باید جوری باشی که بجای اینکه ناراحتیش رو سر تو خالی کنه برای ناراحتیش از تو کمک بگیره و تو بهش روحیه بدی:) برای این موضوع باید عزت نفس داشته باشی(یعنی همون گلاره سابقی بشی که اون تو رو میخواست).
سعی کن طبق برنامه ای که دوستان دادن پیش بری و مطمئن باش به خواست خدا و اراده قوی خودت حتما نتیجه میگیری و اینجا خبری های خوشی از زندگیت به دوستانت میدی.
در ضمن تونستی صندوق پیغام های شخصیت رو خالی کن.
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
Smileعزیزم یه دنیا ممنونم برام وقت گذاشتی.کاملا حق با شماست ناراحتیه منم اینه که دیگه براش گلاره سابق نیستم.اما دارم تمام تلاشمو میکنم.به کمک شما دوستهای خوبم حتما موفق میشم.
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
smile عزیزم.نمیتونم با جملات بهت بگو چقدر ممنونم که وقت گذاشتی و مطالبمو خوندی اگرچه ناخوشایند بود.ممنونم با تمام وجودم تشکر میکنم. حالا بریم سر جواب دادن به نکاتی که برام تو پیامت نوشتی:
الف)در مورد دلیل ازدواج با شوهرم پرسیدی باید بگم اون با توجه به اینکه 2سال از من کوچکتره اما وقتی من باهاش آشنا شدم (اون موقع 23 سالش بود) خیلی بیشتر از همسن و سالاش می فهمید و جلوتر از همسناش بود سرپرست یه گروه کوهنوردی بود که بعضی وقتها حدود 100 نفر رو میبرد کوه به تنهایی و خیلی خوب از پس مدیریتش بر می اومد الانم که مدیر یه اموزشگاهه تو اداره کردن اونجا کاملا موفقه.من یبار با اون گروه رفتم کوه.اون موقع هیچ حسی بهش نداشتم اما بار دوم که رفتم همسرم بهم پیشنهاد داد و از همون اول هم گفت که قصدش ازدواجه.و قبل ازینکه من برم باهاشون منو در نظر داشته و از قضای روزگار من با پای خودم رفتم تو گروهشون و ثبت نام کردم.چند باری منو دیده بوده و دنبال یه را واسه اشنایی بود که من خودم تو تله اش افتادم:311:
خلاصه منم بعد یه مدت بهش جواب مثبت دادم حدود 2سال دوست بودیمو بعد نامزدی و عقد که تا حالا جمعا میشه 6 سال(البته 1سال و نیمه با هم زندگی میکنیم)اون موقعها منو میپرستید منو بخاطر پاک بودنم دوست داشت.چون هیچی هیچی هیچی نداشت و من همینطوری قبولش داشتم.(الان وضعش خدا رو شکر خوبه)خونه..ماشین و...داره بعضی اوقات از همینم ناراحت میشم احساس میکنم چون پیشرفت کرده من دلشو زدم.لازم بذکره که من از نظر مالی تو خونه پدرم در رفاه کامل بودم با 20 تا سکه و بدون جشن عروسی قبول کردم زنش بشم تا بهش فشار نیاد مامان بابام هم موافق این تصمیم بودن . اصلا سخت نگرفتن....من از ازدواج فقط آرامش و صداقت میخواستم.شعار نمیدم با عملم ثابت کردم.تو فامیل تنها دختری بودم که این شکلی میرفت خونه بخت.البته همسرم هم تمام تلاشش رو کرد و در عرض 2سال خونه و ماشین شخصی خرید....(بدون حمایت هیچ کس.با کار و تلاش خودش)
ب)1-ناراحتیم اینه که من هنوز شروع به حرف زدن نکرده میگه میدونم میخوای چی بگی .همش میری تو مغزم..خسته ام...الان حال ندارم...از صبح تا شب با1000نفر کله میزنم و....ازین حرفها.موقع ناراحتیش بد و بیرا میگه به من.به مامان.بابام.خواهرمو...منم فقط سکوت میکنم که ابروریزی نشه و صدامون بلند نشه البته تو این مدت 2بار دعوامون بالا گرفت و بهم گفت از خونم بر بیرون.منم رفتم خونمون و بعد با وساطت پدرم برگشتم. تقریبا هیچ مسئله ای رو تا حالا با هم حل نکردیم.فقط تلنبار شده رو هم.واسه همون با یه جرقه کوچک همه چی منفجر میشه.در برخورد با اعضای دیگه خونوادش مثلا مامانش هم گاهی همینطور عصبی و پرخاشگره حتی تو جمع حرفهای بدی به مامانش میزنه با اینکه خیلی دوسش داره.کلا ژنتیکی عصبین.مامانش هم تقریبا عصبیه
ج).در ورد تمریناتی که sciعزیز بهم دادن تقریبا 70 تا 80 درصدش رو در روز انجام میدم.مثل پیاده روی.موزیک.دوش گرفتن.الان خیلی بهترم کلاس زبان و یوگا رو تازه شروع کردم و خیلی هم راضیم..همه این کاره آرومم میکنه.خرید کردن هم که جای خود داره.:311:یکماه پیش تقریبا تمام روز خواب بودم وشبها بیدار اما الان خیلی بهترم.حالم که بهتر شه حتما برا شرکت تو کنکور دکترا اقدام میکنم.بازم توضیحاتی لازم باشه در خدمتم.
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
گلاره جان واقعا با هات احساس همدردي ميكنم اما تمام مطالب ارساليتو در اين تاپيك خوندم و خوشحالم از اينكه داري به خودت كمك مي كني.فقط اميدوارم يه روز بياي و از روابط عاشقانه با همسرت بنويسي.
من هم دارم سعي مي كنم همسرمو رو درك كنم (بيشتر از قبل) و روحيه شو تقويت كنم. فعلا كه داره جواب ميده. اميدوارم براي تو هم اين راهكارها سودمند باشه
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
بسيار عالي
خب مي تونيم بگيم تا الان خيلي خوبه اما كافي نيست.. پس توصيه هاي قبلي رو حتما و بطور جدي دنبال كنيد
در برنامه جديد شما:
1/ تا جائيكه يادم ميآد شما فارغ التحصيل شده بوديد... پس مي خوام يك پروژه كوتاه مدت مطالعاتي براي خودتون تعريف كنيد و عنوانش رو به من بگيد... در ارتباط با رشته تحصيلي شما باشه و مدتش بيش از دو ماه طول نكشه و حاصل اون ارائه يك مقاله باشه.
2/ مهارت رفتار جرات مندانه رو ياد بگيريد/ در همين سايت دو تاپيك رو فقط و فقط مطالعه كنيد. 1. چگونه منفعل نباشيم، 2.كارگاه رفتار جرات مندانه / هيچ تاپيك ديگه اي رو لطفا مطالعه نكنيد/ مهارت رو مطالعه كنيد و سوال كنيد و در مورد دوستانتون بكار ببنديد! ( مهرات نه گفتن/ مهارت درخواست جرات مندانه)
3/ فعلا گفتگو با شوهرتون رو به حداقل برسونيد و سعي كنيد با احترام و تعاملات زندگي زناشويي، مستقل باشيد نه مجرد!
4/ تمرين همدلي كنيد. اول با دوستان و سپس با همسرتون! يك هفته اول رو با دوستان تمرين كنيد. اگر همدلي رو بلد نيستيد و با جستجو به نتيجه نرسيديد بگيد تا بنويسم! سوال كنيد اما اشتباه نكنيد! در هفته دوم وقتي شوهرتون بدخلق مي شه باهاش همدلي كنيد!
5/ احساسات منفي خودتون رو بنويسيد
6/ احساسات مثبت خودتون رو بنويسيد
7/ تمرين راهكار كاهش خلق بد و منفي: ( اين تمرين رو جدا انجام دهيد لطفا)
اگر در نظر بگيريم كه خلق شما معياري از صفر تا 100 طبقه بندي مي شه... هنگامي كه روي 0 باشه شما مي خنديد و هنگاميكه به 100 برسه شما گريه مي كنيد.
حالا تصور كنيد كه صبح از خواب كه بيدار مي شويد مسلما با خلقي حدود 30 تا 40 هستيد/ مشكلي پيش مي آيد و خلق شما افزايش مي يابد به حدود 60/ (بد خلق تر مي شويد) / چند ساعت بعد مشكل ديگري اين خلق رو به حدود 80 مي رسونه/ و حالا زمانيكه شوهر شما به منزل مي آد و كمي بد اخلاقي مي كنه، خلق شما به 100 مي رسه و اين همون زماني است كه شما يك ساعت گريه مي كنيد!
چه بايد كنيم؟ جواب روشن و ساده است!
يك اصل وجود دارد كه بدون هيچ فعاليت و كاري خلق شما كاهش پيدا نمي كند!
پس اگر با اولين اتفاق كه خلق شما روي 60 رفت! با روشهاي مراقبت از خودتون كاري مي كرديد كه خلق شما به 30 تا 40 مي رسيد! با اتفاق بعدي خلق شما به 80 نمي رسيد و به 60 مي رسيد... دوباره با روشهاي مراقبت از خودتون ( مثل مطالعه، پياده روي و ... قبلا به شما گفته ام)خلفتون رو به 30 مي رسونديد... و حتي كمتر و با بد اخلاقي شوهرتون ديگه به گريه نمي افتاديد و به 100 نمي رسيديد....
پس با روشهاي مراقبت از خودتون، خلقتون رو كنترل كنيد
يك صفحه كاغذ سفيد برداريد... يك نمودار رسم كنيد. X در برابر Y/ روي محور X، ساعات روز هر دو ساعت/ روي محور Y معيار خلق شما از 0 تا صد درجه بندي بشه،10 شماره 10 شماره/
وقتي از خواب بر مي خيزيد حدود خلق خودتون رو محك بزنيد و روي نمودار يك نقطه بگذاريد... و در طول روز خلق خودتون رو كنترل كنيد و گزارشش رو طي مدت صرفا يك هفته براي من بنويسيد
زندگي كنيد!
سوالي بود بپرسيد!
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
منتظر خبرهای خوب از جانب من باشید.ممنونم.مطمئنم به کمک شماموفق میشم
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
sciگرامی من الان 2 روزه که نمودارمو رسم میکنم خدارو شکر خیلی خوبه.همش زیر 40 بوده تا الان .تا فردا هم موضوع مقالمو بهتون میگم.در مورد همدلی هم هنوز فرصت جستجو پیدا نکردم.این 2 روز سرم شلوغ بود.به زودی از نتایجم باخبرتون میکنم.
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
sci گرامی سلام من دوباره مزاحمتون شدم این چند روز درگیر چند تا کار بودم که کمتر به همدردی اومدم.من موضوع تحقیقم رو طبق فرمایشتون انتخاب کردم.از روز 5شنبه شروع به کار میکنم(یعنی 2روز دیگه) و قصد دارم یکماهه تمومش کنم.
البته چون از درسم فاصله گرفتم موضوع خیلی سبکی رو انتخاب کردم.کار رو موضوع وقت گیر نیست اما قسمت تحلیل داده های آماری با نرم افزار رو تقریبا فراموش کردم.که اگه بخوام تحقیقم رو انجام بدم باید دوباره از اول مرورش کنم.خلاصه موضوع تحقیقم تحلیل محتوای یکی از کتابهای کلاس اول ابتدایی (به احتمال زیاد کتاب فارسی) است.دقیق نگفتم چون فردا میخوام پیگیر بشم ببینم میتونم کتاب رو فراهم کنم.ضمنا در مورد مهارت همدلی کردن هم یه سری مطلب از اینترنت گرفتم که هنوز نخوندمشون.نمودارم رو هم اکثر روز ها رسم میکنم معمولا زیر 50 هستم.البته اجرای برنامه های تفریحی مثل روزهای اول برام جذاب نیست نمیدونم چرا؟فقط کلاس زبانم رو با اشتیاق زیادی میرم.یکم هم وقت کم میارم.اما مشکل خوابم کلا برطرف شد.والان مثل آدمهای عادی شبها میخوابم.
یه سوال راجع به همسرم دارم؟؟؟؟؟
وقتی اتفاقی میفته و اون بهم پرخاشگری میکنه معمولا یک تا دو روز بعد سر صحبت راجع به مسائل عادی رو باز میکنه و به سکوت بینمون خاتمه میده ...من معمولا عادی برخورد میکنم جوابشو میدم و انگار نه انگار که دعوامون شده بود به نظر شما درسته؟یا باید راجع به موضوع صحبت کنم و بگم که ناراحتم ازش.البته میترسم دعوامون شه هیچی نمیگم.اون عذرخواهی نمیکنه اما احساس میکنم چون پشیمونه خیلی عادی رفتار میکنه انگار نه انگار که اتفاقی افتاده گاهی چند دقیقه بعد دعوا اینطوریه و گاهی یکروز بعد البته چون میبینه که من تو دعوا کاملا سکوت کردم و فقط خودش داد و بیداد کرده این عکس العمل رو انجام میده.اینم بگم همونطور که تو دعوا سکوت میکنم بعد دعوا هم هیچ حرفی نمیزنم تا خودش بیاد و چیزی بگه.ممنونم از توجهتون
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
سلام دوست عزیزم.تو با من همدردی و شاید درد تو از من بیشتر نباشه.همسر بی احساس من اگه ساعتها توی اتاق گریه کنم فقط میاد و میگه من صداتو نشنوم.ازمغازه هم که میاد وقتی بهش میگم چه خبر دقیقا این جواب رو میده: دسته طبر.وقتی میاد خونه انگار مقصر تمام کشتی های غرق شدش منم.من که راه حلی جز خدا پیدا نکردم.صبر میکنم 1روز همه می میرن اون روز اجر این صبرمو می گیرم....
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
گلاره،
بسیار عالی جلو می روید هر چند تلاش بیشتر رو می خواهیم
برنامه های تفریحی وقتی تکرار شوند، موجب غلظت می شوند و جاذبه خود را از دست می دهند، پس حتما محلها یا شیوه برنامه های خود رو تغییر دهید. این موضوع در تمام جوانب زندگی شما می تواند رخ دهد
فعلا با همسرتون وارد تعارضات نشوید
بند ۲ و ۳ و ۴ پست قبلی (۵۰) را انجام دهید و اگر سوالی بود بپرسید
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gelareh
گلچهره جون باور کن من همیشه به خودم میرسم مدام سعی میکنم تغییری تو چهره ام بدم .همیشه مرتب باشم..لباسهای ... بپوشم.اما اون حتی نگاهمم نمیکنه مثلا یبار کل موهامو از رنگ مشکی به بلوند تغییر دادم اما شوهرم حتی یک کلمه هم نگفت.همین چند روز پیش موهای بلندم را کوتاه کوتاه کردم.اما انگار نه انگار.......دلم نمیخواد عشقو گدایی کنم.اما انقد داغونم که دیگه فرق گدایی و در خواست و غرور و تواضع و... رو نمیتونم تشخیص بدم.انقد نازک نارنجی شدم که با کوچکترین بی مهریش خرد میشم.نمیدونم چجوری خودمو قوی کنم یا بهتر بگم خودمو دوست داشته باشم.دیگه عقلم کار نمیکنه
منم نمیدونم چرا هر مشکلی برای آدم تو زندگی مشترک پیش میاد بلافاصله بهت میگن به خودت برس...دقیقا همهی این کارایی که شما کردیو منم میکنم...دیگه دارم اینقدر به خودم میرسم خفه میشم...ولی بازم هیچ فرقی نداره انگار
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
sci گرامی ببخشید بازم مزاحم شدم چندتا سوال دارم:
1-سکوت کامل در برابر بدرفتاری همسرم و فراموش کردن مسئله بدون حل کردنش در شرایط فعلی من درسته؟
2-اگه بخوام به شوهرم بگم دوست دارم هوامو داشته باشه چون من دارم رو خودم کار میکنم و تحت درمانم درسته یا ازین موضوع چیزی بهش نگم.شما بهم گفتید که نباید توقع داشته باشم بهم اعتماد به نفس بده اما من گاهی واقعا واقعا نیاز دارم باهاش درددل کنم.دارم میترکم.ضمنا شوهرم ادمیه که از هر حرفی که بزنم یه زمانی علیه خودم ازش استفاده میکنه.نمیدونم راجع به این دوره لازمه چیزی بهش بگم یا نه؟
ضمنا سایر دوستان که داستانم رو میدونن اگه کمکم کنن ممنونشون میشم.ظاهرا همه فراموشم کردن
3-راستی لطف میکنید در مورد مهارت همدلی کردن بیشتر راهنماییم کنید
ممنون
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
گلاره عزيز،
من شخصاً هر روز تايپيكت رو چك مي كنم و دنبال روند تدريجي موضوع تو هستم. كسي تو رو فراموش نكرده ولي فكر مي كنم توصيه هاي جناب sci آنقدر كامل و جامع و كارشناسانه است كه حرفي براي كسي نمي ماند و هر چه بگوييم يا تكراري است يا غير اصولي. با توجه به نوشته هاي قبلي ات همچنان كه آقاي sci گفته نه فقط همسر تو بلكه هر عاشق و شيفته سينه چاك هم باشه از اين كه طرفش اينقدر ضعيف شده و عزت نفس و اعتماد و باورهايش كم رنگ شده كم كم خسته مي شود و عشقش به ترحم و بعد بي تفاوتي مي رسد، مردها از زن ضعيف و وابسته و كم اراده خوششان نمي آيد. من دو سال است كه زندگي مشتركم را آغاز كرده ام. يكي از دلايلي كه همسرم جذب من شده بود اين بود كه مي گفت: «شيفته اراده و محكمي ات شدم.» و به قول خودش من مثل استادي و او چون شاگردي خيلي چيزها از من ياد گرفت. ولي بعد از مدتي وابستگي من روز به روز به او بيشتر شد و استقلال و اراده ام در مسير زندگي و اهدافم كم تر. تا اين كه يك روز به من گفت پس اون دختر با اراده و محكمي كه مي شناختم كو؟ بهم گفت: «دلم مي خواهد در عين لطافت محكم و قوي باشي.» البته نه فقط مردها بلكه هر كسي حتي ما زنها هم از فرد ضعيف و بي اراده خوشمان نمي آيد.
به نظر من به توصيه هاي sci حتما گوش بده و اول روي خودت كار كن خودت را قوي كن. به برنامه ها و اهداف شخصي ات بها بده، خودت را به كمال برسان تا همسرت باز شيفته ات شود و زندگي بر وفق مراد گردد. من خودم هم توصيه هاي ايشان را دنبال مي كنم و سعي مي كنم در جريان زندگي ام به كار برم. نگران اخلاق شوهرت نباش كم كم متوجه تغييراتت مي شود. كارگاه هاي رفتار جرات مندانه و همدلي كردن و هر آنچه را كه مي خواهي در اين تالار جستجو كن و مطالعه كن. اگر خودت براي خودت احترام بگذاري ديگران هم برايت احترام مي گذارند. موفق و شاد باشي.:72:
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
:43:ممنونم نگار عزیز.امیدوارم شما هم موفق باشی:72:
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gelareh
sci گرامی ببخشید بازم مزاحم شدم چندتا سوال دارم:
1-سکوت کامل در برابر بدرفتاری همسرم و فراموش کردن مسئله بدون حل کردنش در شرایط فعلی من درسته؟
2-اگه بخوام به شوهرم بگم دوست دارم هوامو داشته باشه چون من دارم رو خودم کار میکنم و تحت درمانم درسته یا ازین موضوع چیزی بهش نگم.شما بهم گفتید که نباید توقع داشته باشم بهم اعتماد به نفس بده اما من گاهی واقعا واقعا نیاز دارم باهاش درددل کنم.دارم میترکم.ضمنا شوهرم ادمیه که از هر حرفی که بزنم یه زمانی علیه خودم ازش استفاده میکنه.نمیدونم راجع به این دوره لازمه چیزی بهش بگم یا نه؟
ضمنا سایر دوستان که داستانم رو میدونن اگه کمکم کنن ممنونشون میشم.ظاهرا همه فراموشم کردن
3-راستی لطف میکنید در مورد مهارت همدلی کردن بیشتر راهنماییم کنید
ممنون
سلام،
جواب سوال اول شما درتاپيك "چگونه منفعل نباشيم" گفته شده و اونجا رو حتما بخونيد
http://www.hamdardi.net/thread-19883-post-183818.html#pid183818
اما شيوه كار شما ابتدا در مورد شوهرتون نباشه و مطابق پستهاي قبلي عمل كنيد. يعني ابتدا بكار بستن رفتار جرات مندانه روي دوستان دور و افراد/ دوستان نزديك / خانواده خودي/ شوهر / خانواده شوهر/( غير از مسائل متعارض با مادر شوهر)
سوالي بود بپرسيد
جواب سوال دوم:
لزومي نداره به شوهرتون بگيد كه تحت مشاوره هستيد و نيازي به اين گفتگو نيست
صرفا زندگي خودتون رو مستقل دنبال كنيد ضمن تعاملاتي كه در تاهل به آن متعهد هستيد
سوالي بود بپرسيد
جواب سوال سوم:
ببينيد همدلي همدردي نيست!
همدلي يعني بالاتر رفتن از احساس خودتون و درك كردن افراد در موقعيت! امايعني چي؟؟؟
براي اينكه روشن بشه مثالي مي زنم. دوستتون تصادف كردند ، و آسيب ديدند و بابت اين موضوع بسيار غمگين هستند . شما چند عكس العمل داريد:
1. سرزنش بد مثال: تو اصلا حواست رو جمع نمي كني! دست و پات رو گم نكني!!! به هيچ دردي نمي خوري! الان هم كلي ضرر!
2. سرزش خوب و شيك ( گاهي اسمش رو همدلي مي گذاريم! به غلط) : عزيز دلم! غضه نخور! حواست رو جمع كن ديگه تصادف نكني! حالا هم كه چيزي نشده... (حالا زده همه چي رو داغون كرده ها) اصلا مهم نيست... ضرر به جونت نخورده! ضرر به مال كه چيزي نيست!!!! اگر حواست رو جمع كني ديگه اينطوري نميشه عشق من!!!!
3. همدردي: چقدر بده كه آسيب ديدي! يارو حواسش رو جمع نكرده! چقدر بدبختيه ها! تو درست بود كارت!!! ( از كجا درك مي كني؟؟؟ مگه اون موقع اونجا بودي؟ يا مگه چند بار اين حال رو داشتي؟؟ تازه هم داشته باشي اين حال كجا و اون حال و احوال تو!!! )
4. انكار: برو بابا! مگه چي شده! طوري نشده كه! ما رو گرفتي؟؟؟ حالا اين ناراحتي نداره كه ....همه چي درست مي شه! ( انكار احساسات طرف مقابل)
5. همدلي: (دقت كنيد كه همدردي نيست! ) مي فهمم چي مي گي! احساست رو درك مي كنم! مي فهمم دقيقا چه حسي داري... منم گاهي كه چيزي رو از دست مي دهم، همين حس رو تجربه كردم و فوق العاده بده! اون روز كه تصادف كردم يادته؟ من هم همين حس رو داشتم...
در همدلي شما سرزنش نمي كنيد/ راهكار نمي دهيد/ دنبال مقصر نمي گرديد! / كار فرد مقابل رو تاييد نمي كنيد/ انكار احساسات نمي كنيد/ فقط احساس طرف مقابل رو سعي مي كنيد بدون اغراق درك كنيد/ فقط همين! / همدلي رو طولاني كنيد، تاثيري نخواهد داشت
در همدلي/ عملا همدل مي شويد/ فقط همين نه بيشتر نه كمتر! لازم نيست همدردي كنيد! لازم نيست متاثر باشيد و راهكار هاي خوشبختي و سعادت رو يكباره تجويز كنيد! قرار نيست طرف مقابل رو خوشحال كنيد! فقط قراره همدلي كنيد!
همدلي رو از دوستانتون شروع كنيد....
سوالي بود بپرسيد!
ضمنا تحقيق و نمودار به كجا رسيد؟
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
sciگرامی یه دنیا ممنونم که وقت گرانبهاتونو صرف خوندن مطالبم میکنید
من تاپیکی رو که معرفی کردید خوندم(البته هنوز تموم نشده)حدودا نصفش رو خوندم ومطالب زیادی رو یاد گرفتم.متوجه چند تا از اشتباهات خودم هم شدم که چون بحث طولانی میشه الان ازش میگذرم.
در مورد موضوع تحقیقم بنا به دلایلی مجبور شدم موضوع تحقیقم رو عوض کنم.الان دارم روی این موضوع کار میکنم:"تحلیل محتوای یک شماره از مجله شادکامی"........(البته به لحاظ اصولی میدونم که انتخاب یک شماره از مجله برای کار تحقیقی اصلا درست نیست و نتایج دارای اعتبار نیستن.اما این کار اول رو صرفا به عنوان دست گرمی انتخاب کردم .هدفم اینه تا پایان سال 91 موضوع مناسبی رو برای تحقیق تهیه کنم و تمام تلاشم رو بکنم تا بتونم مقاله ای رو به چاپ برسونم.
توضیحاتی در خصوص تحقیق شماره 1-با توجه به به اینکه شعار مجله "شادکامی "ایجاد و ترویج حس مثبت نگری و القای حس امید وایجاد انگیزه برای تلاش و بهبود زندگیه میخوام بررسی کنم ببینم تا چه حدودی محتوای مطالب بکار رفته در مجله با خط مشی مجله تناسب داره؟برای این منظور الان به طور خلاصه چند تا از اهداف همین تحقیقم رو براتون میارم:
1-بررسی مطالب بکار رفته در مجله
2-شناخت جهت گیری محتوای مطالب چاپ شده
3- بررسی میزان تحصیلات نویسندگان مطالب
4-بررسی عکسهای به کار رفته در مجله
5-بررسی منابع مورد استفاده هر یک از مطالب
البته میدونم به لحاظ اصولی به هیچ وجه انجام تحقیق به این صورت صحیح نیست.
شبهای دیگه سعی میکنم شما رو در جریان فصل اول کارم بطور خلاصه بذارم.فقط یه مشکل دارم و اونم کمبود وقته.وقتی بیرون میرم یا به کارهای تفریحیم میرسم برای کارهای مطالعه و سایر کارهام وقت کم میارم باید از زمان برنامه هایی که برا رسیدگی به خودم دستور داده بودید کم کنم؟؟
در آخر یه خواهش:323:
نظراتتون برام خیلی مهمه.میدونم وقت ندارید لطفا هر وقت تونستید به تاپیکم یه سر بزنید.با سپاس فراوان
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
سلام,گلم وقتی حرفاتوشنیدم باورت بشه یانشه به کلی دگرگون شدم,ازنظرمن هرچقدباهاش رابیای بهتره لج بازی نکن ازچیزایی ک عصبیش میکنه دوری کن بهش احترام بزارتاباورت کنه ,ی جایی غروروبزاریم کناربه نفع خودمون میشه ,چندوقت باهاش خوب باش نتیجه میگیری
-
RE: هیچ وقت نمیتونم با شوهرم حرف دلم رو بزنم چی کار کنم؟
این تاپیک از ظرفیتش فراتر رفته
گلاره جان ، عزیز سعی کن راهنمایی ها را جمع بندی کنی ، جناب sci واقعاً همت بخرج دادند در تاپیک شما ، جمع بندی از پستهای ایشان را بطور ویژه داشته باش و مدتی سعی کن بیشتر عمل کنی و همین مقدار که راهنمای شدی را عمل کنی .
بعد از آن اگر باز هم راهنمایی نیاز داشتی تاپیک جدید باز کن .
آرزو می کنم تاپیک جدیدت حاوی خبرهای خوب و تغییرات مفید و سازنده باشه ، ان شاء الله
.