ادامه تلاش من با صبر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam1363

راستی فرشته مهربان بهم گفتین این رفتارها بیمار گونه س. میشه بگین چه بیماری؟ آیا مشکلش اسم خاصی داره؟
چون راستش من تونستم با یه کارشناس ارشد روانشناسی به طور تلفنی مشاوره بگیرم که آخرش نظرش این بود که اختلال خودشیفتگی داره. درسته به نظرتون؟ منظور شمام از بیماری همین بود؟

---

مریم عزیز:72:

امیدوارم فرشته عزیز بیاد و جواب سوالت را بده.

برای من سوال است که چرا اینقدر دنبال اسم بیماری ایشون هستی؟؟

مگه شما دکتر یا پرستاری که اینقدر خودتت را درگیر بیماری ایشون و یا آنالیز رفتارهاش می کنی.

به صدها دلیل و بیماری ممکنه ایشون چنین رفتارهایی داشته باشه و یا اصلا سالم سالم باشه

ولی با خصوصیات رفتاری شما مَچ نمیشه. شاید برای کسه دیگه با خصوصیات مشابه خودشون خیلی هم خوب باشه.

شما بنا بر خصوصیات - اخلاقیات و شرایط زندگیتون و ظرفیت و پتانسیلتون نمی تونید این بی احترامی ها رو تحمل کنید.

اگر هم می تونید کنار بیاید و سعی می کنید سکوت کنید و ظرفیتون را تغییر دهید بسم الله...

ولی اصلا اصلا .... فکر ایجاد تغییر در ایشون مطابق میل خودتون در کوتاه مدت و یا به احتمال قوی در دراز مدت نباشید.

موفق باشید:72:

سلام.سنجاب جان ممنونم.
درست میگی و حرف حق جواب نداره .شاید من میخوام مطمئن شم که این بیماره که فردا خودم رو سرزنش نکنم که من نتونستم زندگیم رو نجات بدم. اگه مطمئن شم بیماره حداقل بعدش این عذاب وجدان رو ندارم و ..........
نمیدونم چیزی ندارم بگم، منم دلم میخواست اگه این رفتارا قابل تحمل واسه کس دیگه ای هست خوب باید برای منم باشه و کس دیگه ای نره جای من توی اون زندگی.
فعلا که شنیدم با دوست دختراش داره میگه و میخنده و منم نشستم به قول شما دکتنر بازی در میارم و دست و پا میزنم برای تشخیص بیماری ایشون که شاید روزنه نجاتی پیدا بشه. و اونم بدون اینکه آب تو دلش تکون بخوره به تفریحاتش برسه با خانومای از ما بهترون.

در هر صورت یه دنیا ممنون از تذکرت:72:

مریم جان
اینا یی که میگم عین حقیقته
یکی از فامیلای ما یه دختری رو گرفت ماه خوشگل با خانواده اصلا ماتعجب کردیم خانواده اون طوری با فرهنگ دختر بهش دادن
گذشت
گذشت
فهمیدیم اختلاف دارن. سر چیزای الکی مثلا دانشجو بود یه درسی افتاده بود همه خواهر و برادرای پسره بدو بیراه بهش گفتن
جرات نداشتن با هم بیرون برن خوش بگذرونن.خسیس بی فرهنگ و...
دختره طلاق گرفت ماه بعدم ازدواج کرد
پسره هم همین طور همه اینا توی یه شهر کوچیک اتفاق افتاد فکر نکن نمیتونی ازدواج کنی. اصلا خدا پاداش این همه صبرتو بهت میده مطمئن باش!!!:323:
شما به هم نمیخورین
وقتی انقده تحقیر شدی توهین شنیدی.چطور توقع داری بعدا درست شه این پسر همون مادره تازه بعدا بدترم ممکنه بشه.مطمئنباش بعدا طلاقت میده.قدرت تصمیم گیری نداره هر روز یک حرف باهاش پیر میشی دیوونه میشی.
اون تحت سلطه مادرشه هیچ وقتم بیرون نمیاد
برو مهرتو بزار اجرا.تا وقتی هم ندنش نمیتونن بگن بیا عروسی کن
از حرف مردم هم نترس مگه نمیگی شناخته شدن.
من جات بودم که خدا اون روزو با این همه مصیبت نیاره زجرش میدادم زجر
حداقل دلم خنک می شد.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

چه اهمیتی برات داره بیماریش چیه؟
واقعا که خودت شوهرتو پر رو کردی!!
دوس دختر داره و همین طوری نشستی؟
از همین حربه تو دادگاه استفاده کن ببین چطور به پات می افته
واقعا خود آزاری

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ببین من خودم وکیل دادگشتری ام از این موارد هم زیاد دیدم
فقط بکارتتو نجات بده نزار دست نالایق بیفته بعدا به ریشت بخنده ازت لذت ببره و دورت بندازه
همه حقوقتو بگیر
برای مهریه ات چه اقدامی کردی؟

دوست عزیز
پریا جان

لطفا قبل از ارسال پست در تاپیک دوستان حتما حتما آفتهای احتمالی در کار مشاوره رو مطالعه کن و بعد اقدام به ارسال پست کن.

شما در تاپیکهای دیگه هم چندین مورد ارسال نا امید کننده و تشویق به طلاق و ...داشتید.

یادتونه باشه هیچ کس نمیتونه به کسی بگه طلاق بگیر و یا نگیر.مراجع خودش اگاهه و فعلا داره برای حفظ زندگیش تلاش میکنه.اجازه بدید تا وقتی امید داره تلاش کنه و در نهایت خودش تصمیم گیرنده باشه.

از اینجا مطالعه کنید.

موفق باشید

سلام پریا جان.ممنونم که برام نوشتیٰٰ:72:. حکم مهریه صادر شده و قرار شده با توجه به اینکه وضع مالیش خوبه 60 تا از سکه ها رو یه جا پرداخت کنه و بعد هر دو ماه یه سکه. البته من مهریه بگیر نیستم فقط میخوام کمی اذیت بشه که فکر نکنه مردم آبروشونو از سر راه آوردن و الا من اصلا آدم بدجنسی نیستم و همین حالام دلم به حالش میسوزه. راس میگی مهم نیست بیماریش چیه یا اصلا بیماره یا نه ٰغیر اینه که نمیخواد زندگی کنه؟ خدای منم کریمه. امیدوارم اونم هدایت شه.
مریم عزیزم سلام.خوبی خانوم؟ هیچوقت یادم نمیره که چقد دعام کردی:43: ایشالا همیشه خوشبخت باشی.

مریم جان
در تاپیک قبلیت، من در پستهای شماره 4 و 7 و 12 به شماره اشاره هایی کردم
ولی خب
تاپیکات خیلی طولانی شدن و منم گفتم بهتره دیگه چیزی نگم چون ممکنه سوء برداشت شه


من از همون اول میدونستم ته اینجور ماجراها چیه
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارتهای ابرو

عوضش الان خوشحالی که تلاشت رو کردی
خب نشد

این یک تجربه خیلی مفید باید باشه برات

دوستان عزیز
روی صحبتم با همگی هست (اول خودم)

زندگی مشترک، یک چیز 2 طرفه هست
هر 2 طرف باید برای ترمیم و درستیش تلاش کنند
وقتی تلاش فقط از یک طرف باشه...نمیشه...به خدا نمیشه

شعار دادن خوبه ولی در عمل باید دید به کجا میرسیم

بعضی وقتا فقط میخوایم ازدواج صورت بگیره
و به خیال خودمون همه چیز دیگه اوکی شده و میتونیم از پس مشکلات یه تنه بربیایم

ولی وقتی وارد زندگی مشترک میشیم میگیم
وا ویلااااااااااااااا

کاش همون موقع که هنوز واردش نشده بودیم چشامونو بازتر میکردیم

ایشالله که همه خوشبخت باشین

میتونم از کسانی که پستم رو میبینن خواهش کنم که امروز توی دعای عرفه شون من رو هم یاد کنن؟ پیشاپیش خییییییییلی ممنونم:43:

maryam123 سلام
شما رفتار نامزدشون
کارایی که الان انجام میده
رفتاری که باهاش داشته
اینا رو ننمیبینی واقعا من که امیدی ندارم درست بشه
مگه ادم چند سال زنده س که با همچین آدمی سپری بشه
اگر واقعا همچین اخلاقی داره اگر اعصابشو خورد میکنه درک نداره.اختلال شخصیت داره خود شیفته س
اگر خیانت میکنه
چه لزومی به ادامه زندگی با همچین آدم بی ارزشیه که قدر زندگیشو نمیدونه زندگی که میتونه سراسر شادی باشه
چه تضمینی هست که بدتر نشه
شما دلت برای همجنست نمی سوزه که ممکنه زمانی اونو افسرده کنه که به مرز خودکشی برسه؟؟
من از این جور مردها تا دلت میخواد دیدم ارزش فداکاری و وقت گذروندن رو ندارن
شکر خدا شوهر خودم هیچکدوم ازین اخلاقا رو نداره و کاملا نرماله درک داره میفهمه حال منو میدونه و...

سلام به همه دوستان خوب همدردی.:46:
بعد از مدتها اومدم بهتون بگم که تلاش من با صبر هم انگار نتیجه نداد و قراره تا آخر این ماه همه چی تموم بشه و نمیدونم این اتفاق خوبیه یا نه !
ولی به هرحال من همه جوره و البته در حد توانم تلاش کردم ولی نشد که نشد.
سعی میکنم زجه نزنم،آه و زاری راه نندازم، غرغر نکنم، به زمین و زمان گیر ندم و حسرت زندگی دخترای هم صنف خودم رو نخورم.
سعی میکنم پوست کلفتی و بیخیالی طرف مقابلم اونقدری توی روحیه ام تأثیر نذاره.
سعی میکنم شیطون تو جلدم نره و از رحمت بیکران خدا نا امیدم نکنه.
سعی میکنم ایمان بیارم که خدا حقی از کسی ضایع نمیکنه و تلاشهام نتیجه میده، حالا کی رو نمیدونم.
اومدم که برام دعا کنید همون طور که همیشه لطف داشتید و این کار رو کردین:72:

سلام مریم جان خوبی کم پیدایی عزیزم
نگران هیچ چیز نباش هترین جمله رو خودت گفتی
سعی میکنم ایمان بیارم که خدا حقی از کسی ضایع نمیکنه و تلاشهام نتیجه میده،
محکم باش و خودتو واسه مواجه شدن با هر چیزی آماده کن
ان شالله بهترینها درانتظارت باشه:46:

سلام مریم جان
من تقریبا هر روز میام همدردی و تاپیک های دوستان رو میخونم. ولی بیشتر از همه پیگیر تاپیک تو و سابینا بودم. مریم عزیز باهات احساس نزدیکی میکنم حس میکنم اشتراکات زیادی با هم داریم.
مریم جان من یکسال و 2 ماه قبل وقتی عقد بودم جدا شدم ،تا چند ماه حال خیلی بدی داشتم. نمیتونستم برای خودم توجیه کنم که چرا این اتفاق برای من افتاده. هر شب با گریه می خوابیدم و امیدی به آینده نداشتم. اما همیشه این توی ذهنم میومد که طلاق خواسته من نبود من تمام تلاشم رو کردم که زندگیم حفظ بشه پس حتما خدا کمکم میکنه و مریم عزیز واقعا خدا کمکم کرد. مریم جان تصمیم گرفتم برای دکترا بخونم 3 ماه درس خوندم و در کمال ناباوری قبول شدم. :227: ازدواج کردم با پسری که مسئله ازدواج قبلیم رو حتی به پدر و مادرش هم نگفت.با همسرم خونه خریدیم و اون برای اثبات عشقش خونه رو به نام من زد. نمیگم همسرم مرد بی عیب و نقصیه اونم مثل هر انسان دیگه ای ایراداتی داره اما خوبیهاش خیلی خیلی بیشتره و تا به امروز واقعا خیلی صبوری و گذشت کرده.:227:
اینا رو برات نوشتم که بگم نگران نباش تو تلاشت رو کردی که نذاری کار به اینجا بکشه حالا دیگه بقیه اش رو بسپار به خدا حتما کمکت می کنه. سعی کن آرامش داشته باشی و بیشتر با کار و درس و ورزش خودت رو مشغول کنی. سعی کن زیاد تنها نباشی و اوقات بیشتری رو با خانواده و یا دوستات بگذرون. طلاق رو هم برای خودت نقطه ضعف حساب نکن اعتماد به نفس داشته باش و مطمئن باش لایق بهترین هایی.:305:
از صمیم قلب برات آرزوی خوشبختی و شادمانی دارم.:46::72:

سلام مریم جان

خوبی خانومی؟

یه زمانایی تو زندگی ما یه اتفاقایی میفته که خیلی تلخ و دردآوره.یعنی حداقل که ظاهرش اینجوریه.اما از حکمت کار خدا فقط خودش خبر داره.

مطمئن باش اگر صلاحت باشه این ازدواج به طلاق ختم نمیشه و اگر نباشه زمین و زمان هم بهم بریزه این ازدواج تموم میشه.

میدونم که روزهای سختی رو گذروندی و برای حفظ زندگیت زیاد تلاش کردی.اما مریم جان اینو بدون که هیچ زندگی با تلاش یکطرفه به ثمر نمیرسه.
من تصورم اینه که تلاشی که شما برای زندگیت کردی رو اگر برای یه زندگی بکنی که طرفت قدرشناس باشه قطعا خوشبخت خواهی شد.

سعی کن ارامش خودت رو حفظ کنی.با امتیازهایی که شما از خودت گفتی مطمئنا میتونی یه زندگی سالم و پر نشاط دیگه داشته باشی.

برای اروم شدنت به بدتر شدن شرایط فکر کن.مثلا فرض کن تو ازدواج میکردی و اگر الان 1000 مشکل داشتی اون موقع 100000000 مشکل میداشتی

یکی از نزدیکان من (اقا بود) مشکلش مشابه شما بود.البته اونا 5 سال زندگی مشترک داشتن.تا اینکه خانومه پاشو کرد تو یه کفش که بریم خارج.این اقا به هر دری زد همسرشو راضی کنه نره.چقدر خانواده این اقا تلاش کردن.چقدر واسطه گری کردن.

خدا میدونه چقدر این خانوم خانواده این اقا رو اذیت کرد ....
با چند تا از بزرگای دین و علما حرف زدن و واسطه کردن.تا اینکه یکی از همین بزرگان گفت رهاش کنید این خانوم رو.که خیری در این نیست.

بالاخره اقا با چشم گریون رفت و خانومش رو طلاق داد.

حالا همون اقا که وقتی این خانوم تو زندگیش بود وضع مالی افتضاحی داشت با یه خانومی ازدواج کرد.در عرض یکسال هم خونه خریدن و هم یه ماشین خوب .الحمدلله وضع زندگیشون هم بسیار خوبه و بیا ببین این خانومش براش چه کارا که نمیکنه.شدن زبون زده خاص و عام و در و همسایه

انشالله به زودی هم بچه دار میشن

خلاصه که سیل برکات سرازیر شد تو زندگی این اقا.

حالا اون خانوم قبلی برگشته و میخواد بیاد سر خونه و زندگیش !

مریم جان

یادت باشه خدا جای حق نشسته و تلاشهای تورو هم دیده

توکلت به خدا باشه.

حق داری ناراحت باشی اما نه در حدی که تمام انرژیت تز دست بره.

موفق باشی خواهرم

این تاپیک ظرفیت تکمیل است

مریم خانم

مهم اینه که شما نزد وجدانتون سربلندباشید که پیشقدم برای جدایی نبودید و سهم خودتونو برای حفظ زندگی پرداختید .

زندگی زیباست ، دیروز و دم


موفق باشی