RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا کردستانی
این چه حرفیه که شما میزنید!؟ مگه میشه همه جا من دنبالش برم. اون خودش باید آدم باشه و با این خانوم ماموریت نره! لا اقل با یک ملاشین جداگانه میرفت که چندین ساعت تو ماشین پیش این خانوم نشینه! اگر یک ذره برای من و زندگی 16 سالمون ارزش قایل بود نباید تی یک ماشین باهاش مینشست. خودش میگه من اینکارو نکردم چون به خودم اطمینان دارم!!!
حالا بهم خق میدید بعد از این همه تلاش و تکاپو کنترل خودم رو از دست بدم یا نه؟
آره زیبا جان می دونم ناراحتی و اصلا کارهای همسرت رو تایید نکردم! اتفاقا اصلا نباید راه بیافتی دنبالش
این کار غلطه! مچ گیری کار بسیار بدیه!
فقط اگر میتونی باهاش به گفتگو بشین و ازش بپرس چرا وقتی خودش فرزند و همسر داره دنبال چیز
دیگس؟ حتی با هم برید پیش مشاور.
شرایط روحیه سختی رو گذروندی اما لازمه رفتارت رو متعادل کنی و از طرفی ببینی چرا کشش پیدا کرده
به سمت دختر خانوم؟
آیا به آینده فرزندش فکر کرده؟ شما باید با هم دیگه به مشاوره مراجعه کنین حتما تا اون اعتماد برگرده و
همسرت دلایل جذبش به دختر خانوم رو بگه.کمکش کن. دعوا و خودکشی راهش نیست گلم.
تو واسه این زندگی زحمت کشیدی پس باید ببینی مشکل از کجاست. شاید ایراد از اون دختره که داره
با ترفندهای زنانه شوهرت رو جلب می کنه. تو از اون ترفندها حتی بهتر از اون استفاده کن.
باهاش یک قراری بگذار. بهش بگو من بهت اعتماد می کنم اما از طرفی انتظار دارم از اعتمادم سو
استفاده نشه و نگرانیهات رو با آرامش مطرح کن و بگو اگر باز تکرار شه من دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم.
بگو که تو همسرت رو مرد پاک و آبرو داری می دونی و پدر فرزندت هست و تکیه گاه این خونست.
بگذار ببینیم ریشه مشکل کجاست که باز برمیگرده!
حتما رفتن پیش یک مشاور خانواده رو خواهشا جدی بگیر!
برات دعا می کنم. سعی کن آرامشت رو با دعا و عبادت حفظ کنی تا راه حلی پیدا کنی.
:72:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
سلام
خدا رو شکر که شوهرتون به موقع رسید و شما رو برد بیمارستان
آخه خانومی این چه کاری بود کردی؟ مگه ارزش جون و زندگیت فقط در شوهرت خلاصه شده که وقتی فهمیدی داره شیطنت میکنه دست به همچین عملی زدی؟! هیچ به دختر معصومت فکر کرده بودی اون لحظه ؟؟
اول از همه خواهشا" یه خورده به خودت مسلط باش
شما در مقام یک انسان و یک زن همیشه راه درست رو در پیش داشتی و از لحاظ اخلاقی و شخصیتی و .... پیش خدای خودت رو سفید هستی
شوهر شما راه کج رفته بار گناهش پای خودش
چرا باید شخصیتی مثل شما خودش رو فدای شوهر و اون خانم سر به هوا کنه؟! کسی که باید پشیمون بشه و احتمالا خودش رو مجازات کنه اون دو نفر هستن نه شما!
حالا که فعلا شوهرت تصمیم گرفته اوضاع رو مرتب کنه شما دست نگه دار بین قضیه چطور پیش میره اینجوری هم به خودت و هم به شوهرت یه زمان دادی و هم خودت انرژی رفته رو دوباره پس می گیری
انشالله که شر اون خانم از سرت کوتاه میشه ولی اگه دوباره یقین کردی شوهرت مثل سابق با اون هست ایندفعه بدون اینکه حرفی به شوهرت بزنی مستقیم برو سر وقت دختره و خودت میدونی که چیکار کنی
ولی تا اون موقع دست نگه دار و بذار شوهرت به قولش وفا کنه
زندگی شما و دخترت مهمتر از بوالهوسی های شوهرت و اون خانم هست لطفا همه زندگی رو تحت شعاع شوهرت قرار نده
:72:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
بله عزیزم میدونم که کار خوبی نکردم. ولی بعضی موقعها اونقدر یاس و نا امیدی بهت هجوم میاره که این زندگی برات بی معنی میشه! وقتی هر جا میری به در بسته میخوری! کسی که باید دوست داشته باشه و شریک زندگیت باشه مرتب بهت دروغ میگه! شوهرم پیش مشاور نمیاد. چند بار ازش خواهش کردم ولی منکر میشه میگه من که مشکلی ندارم که بیام پیش مشاور. بهتون که گفتم اون به طور مرتب منکر این میشه با اون خانوم ارتباط داره!! تازه پیش من از اخلاقیات اون خانوم و نجابت و کارهای خوبش تعریف میکنه و میگه اون سر قولی که به تو داده ایستاده!!! و با من فقط ارتباط کاری داره! نمیدونم باید حرفشو باور کنم یا نه! اگر این طوره چرا روز جمعه صبح براش اس ام اس فرستاد و آدرس کلاس رو بهش داد؟! دیگه نمیدونم چی درسته و چی غلط؟ از موقعی که از بیمارستان اومدم شوهرم خیلی مهربون شده و خیلی بهم میرسه! یعنی سرش به سنگ خورده! گفته تا آخر هفته هم از شرکت میره. خیلی دلم میخواد همه اینها رو باور کنم و بشم همون زیبای سرخوش و خوشبخت سابق.
به نظر من شوهرم این موقعیت رو بسیار بد مدیریت کرد و اصلا نتونست بفهمه که با یک زن خیانت دیده چه جور باید رفتار کرد1
لطفا اگر تلفن مشاور خوبی رو میشناسید بهم بدین. باید حتما مشاوره بگیرم.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
من تا الان بیشتر از یه میلیون تومان خرج مشاور کردم و مشاورهای خوبی می شناسم. البته هر چی هم پیش مشاور برید اخرش تقمیم و انجام کار با خودتونه مشاور فقط می تونه بهتون راهها رو نشون بده.
شاید نباید آدرس و شماره رو اینجا بگم
اگر مایل بودید و از نظر مشدولین ایرادی نداره چیام خصوصی به من بدید تا براتون بفرستم آدرس و شماره ها رو.
اگر نه هم که بفرمایید تا همینجا بگم
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
موفق باشید زیبا جان
شما زن شایسته ای هستید
چه تنها و چه در کنار یک مرد ، گوهر وجودی شما تغییر نمیکنه و زندگی پر ارزشی دارین :72:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
سلام. من نمی خوام شمارو نصیحت کنم چون کلید حل مشکل شما فقط و فقط در دستای خودتونه. من براتون یه لینک میزارم شاید به دردتون بخوره تو این لینک راجع به خیانت گفته شده.
http://zojein.mihanblog.com/post/1
متن جالبیه شاید به دردت بخوره. در ضمن نویسنده ش گفته که میخواد مقاله ها ی بیشتری هم بنویسه. موفق باشی .
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
سلام عزیزم.به نظر من هم نام کاربریتو عوض کنی بهتر میشه...به نظر منم خیانت هیچ توجیهی نداره...دلایل زیادی میتونه داشته باشه اما به نظرم دلیل اصلیش تنوع طلبی آقایونه...اولا تحملتو زیاد کن،بعدش 90 درصد مردای این زمونه اینجورین...توی آشناها آقایی رو میشناسم که دوسال بعد ازدواجش شروع کرد به هرزگی،خانومشم میدونست اما نمیتونست به خاطر بچه هاش ولش کنه و طلاق بگیره...حدود 30 تا زن عوض کرد اما بالاخره سرش به سنگ خوردو نشست و غلط کرد و این وسط همسرش خیلی عذاب میکشید اما بخاطر موقعیت شغلی همسرش که خیلی حساس بود نمیتونس ماجرارو فاش کنه ولی خدا اون آقارو گیر انداخت و چنان آبرویی ازش برد که نمیتونس از خونه بیرون بره...میدونم زندگی الانه تو با همسرت فقط تحمله و اون برات نقش یه مجسمه رو داره...اما به نظر من واسه خاطر دخترت تحمل کن و به روش نیار(با اینکه خیلی سخته)اما تحمل کن و زندگی عادیتو ادامه بده و کاری به کارش نداشته باش..اینو بدون که اکثر مردای این زمونه اینجوورین...مطمئن باش چوب خدا صدا نداره،جواب گریه هاتو خواهی گرفت.ان مع العسر یسرا
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
sr2228 عزیز
ممنون از توجهت و پستی که برام گذاشتی عزیزم.
راستش فکر کنم شوهرم سرش به سنگ خورده و پشیمون شده و الان خدا رو شکر زندگی خوبی داریم. بهم خیلی محبت میکنه و سعی داره رفتار گذشته اش رو جبران کنه! منم دارم سعی میکنم همسر بهتری براش باشم و نقطه ضعفهای خودمو تا اونجایی که ممکنه برطرف کنم.
عزیزم قبول دارم که خیلی از مردا دوست دارند از اینکه در کنار زنشون بتونند شیطونی هم بکنند. ولی شوهر من اینجور مردی نبود و اصلا از این کارا بدش میومد و همیشه میگفت اینجور مردا آدمای چیپی هستند و اصلا آدم هرزه ای نبود. برای همینم وقتی فهمیدم واقعا شوکه شده بودم و اصلا باورم نمیشد!!
نمیدونم علتش چی بود ولی اعتقاد دارم که خداوند میخواست یک جورایی منو امتحان کنه و خوشحالم که از این امتحان سربلند بیرون آمدم. الان که به همسرم راجع به اون اتفاقات صحبت میکنیم بهم میکه که انگار اون آدمی که اون کارا رو کرد یکی دیگه بود و من نبودم!!
به هر حال با توجه به اینکه هر اتفاق بدی هم ممکنه خیری درش نهفته باشه، الان زندگی زناشویی و روابطمون بهتر از قبل هم شده و من قدر زندگیم رو بیشتر هم میدونم. شوهرم رو بخشیدم و اگر خداوند مهربانم نعمت فراموشی اون کابوس رو هم بهم عطا کنه که دیکه اون خاطرات بد رو بیاد نیارم زندگیم از این هم بهتر میشه!!
مورد دیگه اینکه عزیزم این اصلا کار خوبی نیست که شوهرت هر کاری خواست بکنه و تو فقط تحمل کنی! هر انسانی مستحق زندگی خوب و عاشقانه است و من اصلا دلیلی نمیبینم که زندکی با یک مرد هرزه رو ادامه بدم!! من به مدت 6 ماه تلاش کردم که زندگیم رو نجات بدم و خدا رو شکر موفق شدم. ولی اگه سناریو طور دیگه ای پیش میرفت و شوهرم به کارش ادامه میداد. اون زندگی رو ادامه نمیدادم. الان هم بهش گفته ام که اگر یک بار دیگه اشتباهش رو تکرار کنه و این رو بفهمم ! برای همیشه ترکش خواهم کرد.
از مدیران محترم هم خواهش میکنم این تاپیک رو در لیست تاپیکهای به نتیجه رسیده قرار بدهند و اگر صلاح میدونند، قفلش بکنند.
از تلاش شما و همه دوستانم عزیز همدردی که در این مدت خیلی کمکم کردند بسیار متشکرم و برای همگی آرزوی شادکامی و بهروزی میکنم. :72::72::72: