-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام دوست عزیز
باهاتون همدردی می کنم. شرایط سختی دارین ولی یک چیزی به ذهنم رسید.
چرا با خداوند صلاح و مشورت نمی کنین؟
وقتی آدم شدیدا بین عقل و دل میمونه و مستاصله و نمیدونه چی درسته چی غلط و کدوم راه بهتره براش بد نیست
خوندن این نماز و یاری گرفتن از خداوند که پنهان امور آینده ما براش روشنه و برای ما بهترین خیر رو میخواد.
آشفته هستین و حالتون هم قابل درکه. پیداست آدم معتقدی هستین.
نمیدونم اسم این اتفاق رو باید گذاشت چی اما میدونم آزمون سختی برای شماست.
برید به این لینک :
نماز استخاره
این نماز رو چندین بار با خلوص به جا بیارین چون تصمیم نهایی با شماست.
این افکار منفی که به سراغتون اومد با ذکر گفتن خودتون رو آروم کنین و به ذهنتون اجازه ندین آرامش رو ازتون بگیره.
برای تصمیم گیری هم عجله نکنین. بگذارید کمی آروم بشین.
هیچ چیز در این عالم نیست که راه حلی نداشته باشه پس صبور باشید و به خدا توکل کنید.
در مورد بحث اعتماد هم ایشون چه ویژگی هایی داشتن که انتخابش کردین؟ آیا اون ویژگی ها هنوزم هستن؟
خواهشا عجله نکنین و به خودتون زمان بدین.
به نظرتون همسرتون باید چه کارهایی بکنن که بهش دوباره اعتماد کنین؟ چند تاشو برامون میگین؟
اینها رو باید به خودش بگین تا این کارها رو برای جلب اعتمادتون بکنه و بعد در یک بازه زمانی وقتی کمی آروم تر
شدین عملکردش رو بررسی کنین.
اگر تونستین به این سایت برید.
در کلاسهای ویژه زوج های جوان خانم همیز شرکت کنین. متاسفانه در حال حاضر
مشاوره نمیدن ولی شاید به کسانی که در کلاساشون شرکت کنن جواب بدن. خیلی مشاور خوب و کاردانین خانم
دکتر و روزگاری استاد خواهرم بودن. چون مذهبی هستن راهکارهاشون بسیار مناسب فرهنگ ماست.
تماس بگیرین و در کلاسهاشون شرکت کنین. فکر کنم از 14 شهریور شروع میشه.
مثل اینکه خانم قادری در همون مجموعه هم از شاگردان خانم همیز بودن و ایشون هم همون رویکرد رو دارن که
مشاوره هم میدن. البته من خانم همیز رو میشناسم و قبولشون دارم.
در این برهه جدا صبور باشید و تصمیمی اتخاذ نکنین و با راز و نیاز و ذکر گفتن خودتون رو آروم کنین.
ورزش یوگا هم برای حفظ آرامشتون و خالی کردن ذهن از افکار منفی مناسبه.
انشالا که گشایشی در کارتون حاصل میشه. صبور باشید و متوکل و امیدوار.
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
امشب بازم یه مشاوره دارم. فکر می کنم آخرین مشاورم باشه. چون فرد دیگه ای رو پیدا نکردم که بتونم ازش راهنمایی بگیرم و از طرفی امین باشه و بتونم مشکلم رو باش مطرح کنم.
ممنون خانوم بهار بابت شخصی که معرفی کردید. سعی می کنم از راهنماییهای ایشون هم استفاده کنم.
من هر روز و هر لحظه دارم حرفای این دعا و نمازی که شما گقتید رو با خدای خودم میگم.
همین الان یاد اون گدشته افتادم و حالم یکم بد شده بود. رفتم نماز خوندم یکم آروم شدم. ولی نمی تونم فراموش کنم.
من دوست دارم بهترین راه رو انتخاب کنم که در درجه اول خدای خودم ازم راضی باشه و درجه دوم برای زندگی خودم هم درست باشه.
من ازش صداقت و پاکی و همراهی می خواستم. همین. ولی اون همین صداقتی رو که برای من اصل زندگی بود رو زیر پا گذاشت اونم به بدترین حالت ممکن. اون خودش رو یه جور دیگه به من معرفی کرده بود یه آدم دیگه. من با یه آدم دیگه ازدواج کردم نه این آدمی که الان می شناسم. ابن آدم که الان من می شناسم بدترین آدمیه که من میتونم باش باشم. من با این آدم نمی تونم زندگی کنمو از زندگیم لذت ببرم. فقط می تونم کنارش باشم همین.
حالا خودمم نمی دونم چی باید ازش بخوام. نمی دونم پایه زندگیم رو رو چی بزارم. واقعا نمی دونم از یه زندگی خوب چه انتظاری جز صداقت و همراهی می شه داشت. حالا که اینا نیست اصلا اسم این رابطه رو چی می شه گذاشت!
ماه رمضانه و بهترین ماهای خدا. برام دعا کنید راه درست رو انتخاب کنم و شرمنده خدای خودم نشم.:72:
جناب سنجاب سعی می کنم فردا نتیجه مشاورم رو بگم اینجا
دوستان توروخدا تو دعاهاتون مارو یادتون نره :72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
برادر گرامی کمی آروم باشین.
انقدر جزع و فزع نکنین. اینطوری اوضاع بدتر میشه. توی یک مدت کوتاه که نمیشه به نتیجه رسید. صبور باشین.
میدونم حال خوبی ندارین.
نوشتین :
نقل قول:
حالا خودمم نمی دونم چی باید ازش بخوام. نمی دونم پایه زندگیم رو رو چی بزارم. واقعا نمی دونم از یه زندگی خوب چه انتظاری جز صداقت و همراهی می شه داشت. حالا که اینا نیست اصلا اسم این رابطه رو چی می شه گذاشت!
صداقت در زندگی یک اصله قبول اما انسان موجودی جایز الخطاست. در گذشته خطا کرده و به شما نگفته ، قبول کار
بدی کرده اما به این فکر کنین که شاید واقعا با انتخاب شما و نگفتن گذشتش میخواسته فرصتی دوباره برای زندگی
داشته باشه. من کارش رو تایید نمی کنم اما واقعیت امر اینه که با انتخاب شما میخواسته احتمالا برگرده.
کمی مثبت فکر کنین. با فرصت دادن چیزی رو از دست نمیدین. بلکه حرکتی خدا پسندانه می کنین و بهش یک
زندگی دوباره میدین. بخش اعظم اون اشتباهات ماله گذشته بوده و به قول شما اگر چتی آماری به کسی داده از سر
سادگی بیش از حدش بوده احتمالا چون نمیدونسته توی نت چه گرگایی هستن. چون اگر حرفه ای بود نمیذاشت
شما چیزی بفهمین یعنی چنان رد پاها رو پاک می کرد که شما هرگز نمی فهمیدین.
من سعی در توجیه کارهای اشتباه خانومتون ندارم ولی میخوام نکات مثبت و امید بخش رو بهتون یادآور بشم.
اول بپذیرین انسان جایز الخطاست و میشه جبران کرد اشتباهات رو.
بعد کمکش کنین تا بتونه شخصیتی سالم دوباره احیا کنه. شما اگر بسازیدش بنده ای از بندگان خدا و کمک کردین.
قطعا اگر آدم قابلی باشه از این فرصت بهترین استفاده رو می کنه.
بعد هم به جای مرور گذشته برای آینده تلاش کنین و سعی کنین ببخشینش با درک اینکه همه ما ممکنه خطا بکنیم
اگر عنایت ویژه پرورگار نباشه.
خطایی کرده قبول ، اما این دلیل نمیشه که تا آخر عمرش نخواد صادق باشه باهاتون. ازدواج برای برچیده شدنه فساد
و شکل دهی به زندگی آدمهاست.
مهمترین اصل زندگی بعد از صداقت ، گذشت هست در زندگی مشترک. اینکه به همدیگه بتونین فرصت جبران بدین.
فکر کردن به اون موضوع فقط شما ر رنج میده و چیزی رو درست نمی کنه.
پس بیاین راه دیگه ای رو انتخاب کنین که بعدا شرمنده خودتون نباشین که چرا بهش فرصت ندادم.
بگذارین زمان بیشتری بگذره. زمان مرهم زخمهای عمیق تر از اینه.
سعی کنین به حرفام فکر کنین.
حتما براتون دعا می کنیم فقط یادتون باشه دنیا تمام نشده و میتونین این مسئله رو حل کنین.
موفق باشین
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
ممنونم از لطفتون و حرفای دلگرم کنندتون خانوم بهار
از آتیشی که که تو وجود منه هیچکش خبر نداره. جزع و فزع نمی کنم هیچکس ازم نه چیزی می شنوه نه چیزی می بینه که بخواد از اوضاع بدم با خبر بشه. سعی می کنم توی خونه یا محل کار خودم رو نگه دارم تا اوضاع رو خرابتر نکنم .ولی از تو دارم ذره ذره آب می شم. اگر اینجا هم حرفی می زنم واسه اینه که شاید بتونه یه کمکی باشه برام واسه انتخاب راه درست.
همه حرفای شما درست، ولی ای کاش این خانوم هم یه ذره تلاش می کردو یه ذره این فکرهای شما رو داشت، ازین می سوزم که هیچ تلاشی نمی کنه و تازه دفاع می کنه از خودش و کارهاش و می گه تو بد فکر می کنی اونقدر هم اوضاع بد نبوده! واقعا نمی فهمم حرفاشو.
جای اینکه با حرفاش آرومم کنه بازم نمک رو زخمم می پاشه!
هر چی می گم برو پیش مشاور بشین درست فکر کن ببین چیکر کردیو چیکار می خوای بکنی می گه من فکرامو کردم می خوام با تو زندگی کنم وقتی می گم چجوری هیچ حرفی واشه گفتن نداره.
خانم بهار حرفهای شما درست، اینکه بخوام ببخشم و این فرد رو ازین شرایط نجات بدم درست ولی آخه پس سهم من ازین زندگی چیه؟! پس اینهمه تلاش و آرزوهایی که من تا اینجا داشتم چی؟! شهم من ز خوشی هایی که حقمه داشته باشم چیه!؟ من حق داشتم راحت و آروم و عاشقانه زندگی کنم و خاطرات خوشی داشته باشم ولی الان چی شدم؟! مجبورم همه خاطرات خوشم رو با همون خاطرات بد دور بندازم تا بتونم زندگی کنم.
نمی دونم چرا خدا من رو تو این شرایط قرار داد؟! اصلا خدا من رو اینجا قرار داده یا اشتباهات خودم؟!
اصلا خدا می خواد من ادامه بدم این زندگی رو یا بازم دارم راه اشتباه می رم؟!
این سوالای بی جواب داره بد جوری عذابم می ده.
بازم ممنون از وقتی که میزارید.:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
برادر بزرگوار
اگر نوشتن آرومتون می کنه بنویسین. بهتون تبریک میگم که آرامشتون و حفظ کردین و سعی در مدیریت اون دارین اما
یک نکته. پرسیدین سهم شما چیه از این زندگی؟
ببینین خوشبختی ساختنیه نه خریدنی یعنی باید این خوشبختی رو بسازین. مسائل و حل کنین و با هم برید جلو. زندگی مشترک
یعنی همین. شما باز هم میتونین آرام و عاشقانه زندگی کنین. اون بنده خدا هم که به گفته میخواد زندگی کنه.
چرا میگین کاری نمی کنه؟ خودتون میگین دائم پیش شماست و دائم عذ میخواد. چجوری میتونه دیگه بگه وقتی بهش
میگین ضبط صوت؟
از طرفی هم خدا بد بنده اش رو نمیخواد. شما در فاز شناخت و تحقیق کوتاهی کردین که حاصلش شده حال الانتون.
یعنی بر عکس این جمله معروف دارین عمل می کنین که میگه قبل از ازدواج چشمهایتان را باز کنید و بعد از آن ببندید.
شما بر عکس عمل کردین. قبل ازدواج چشماتون رو بستین و حالا باز کردین و نمیگذرین. این گذشت خیلی بعدها
میتونه زندگی مشترک رو زیبا کنه.
دوسش دارین وگرنه راحت طلاقش می دادین. فقط از دستش گویا خیلی ناراحتین. برای همین میگم زمان بدین.
از 7 تیر که عضو سایت شدین هنوز یک ماه نشده. زمان بیشتری باید بگذره.
فقط باز هم میگم انقدر به خودتون نگین بدبخت و توی ذهنتون هی فکر نکنین چه ها که نکرده!
خدا اون چیزی رو میخواد که بندش بخواد!
خدا به شما رسولی باطنی به نام عقل داده که راه و چاه رو تشخیص بدین.
پس اینکه آیا خدا میخواد یا نه رو بر اساس تصمیمتون بعد از خوندن اون نماز بگذارین.
از نوشته هاتون معلومه که دلتون میخواد ببخشینش ولی هنوز با خودتون کنار نیومدین.
باور کنین اگر به این نتیجه برسین که باید ببخشین میتونین زندگی شاد و عاشقانه ای برای خودتون بسازین.
خودتون هم شاد و راضی میشین از این که به یک بنده خدا فرصت دادین و خدا رو شاد می کنین.
سهم شما از زندگی خوشبختیه به شرطی که بخواین بسازینش. خوب شما قبل ازدواج خوب تحقیق نکردین و شد
این. اما باز هم میشه جبران کرد و آینده ای زیبا ساخت.
تاوان اشتباهتون سنگینه اما میشه درستش کرد و باز به خطا نرفت.
فصل جدید زندگیتون رو باز کنین و بالاش یک الهی به امید تو بنویسین و دوباره شروع کنین. اینبار با تجربه ای گرانبها.
هی در ذهنتون نگین چرا من و چرا؟ به افکار منفی اجازه ورود ندین. سعی کنین خودتون رو بخشین. به خودتون
استراحت و فرصت بدین و بعدش اگر تونستین همسرتون رو ببخشین و بهش فرصت دوباره بدین.
میشه این زندگی رو ساخت اگر هر 2 بخواین.
چون به هر حال در گذشته و تجرد همسرتون خطا صورت گرفته. الان مهمه که او پایبند بمونه و با همه وجود
خوشبختتون کنه.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
من همه جور تحقیقی کردم بخدا. همه ازش خوب گفتند. خودش هم اصلا بروز نمی داد که یه همچین چیزایی بوده. نمی شد که اونروز بگم بده ایمیلت رو چک کنم! خودش هم اصلا حرفی ازون گذشته نمی زد. من هم پایه اسا رو روی خوبی گذاشتم. حتی وقتی فهمیدم برادرش آدم نادرستیه و خواهرش طلاق گرفته گقتم این بنده خدا چه گناهی کرده و تازه بهش افتخار می کردم که تو این شرایط تونسته پاک بمونه. با این که اینها رو هم خودش بهم نگفت و تو تحقیقات مشخص شد ازش گذشتم. ولی قکر نمی کردم تا این حد اوضاع وخیم باشه.
به هر حال اون گذشته رو نمی شه جبران کرد و باید الان دید چه تصمیم درسته. این یه حقیقت غیر قابل انکاره متاسقانه!
من تا حالا نشده کسی ازم کمک بخواد و ردش کنم ولی گاهی کوتاهی کردمو نادیده گرفتم.
نذر کردم اگر خدا نا امیدم نکنه و دستم رو بگیره و ازین جهنم بیرون بیام دیگه هیچ وقت هیچ وقت کسی رو نا امید نکنم و هر جوری که بتونم دست هر کسی رو بگیرم.
امیدوارم بتونم تصمیمی بگیرم که 20 30 سال دیگه افتخار کنم به تصمیم امروزم.
برام دعا کنید.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
از حرفاتون نشونه های خوبی می بینم. انگار حالتون بهتر از روزهای اوله که به سایت اومدین.
گذشته رو رها کنین. بهش نقب نزنین. فصل گذشته رو ببندین و بیاین به حال و بعد آینده ای زیبا بسازین .
همیشه میگن از تو حرکت از خدا برکت.
برای شروع لطفا نام کاربریتون رو عوض کنین و این باور رو که شما بدبختین عوض کنین.
برای تغییر نام کاربری ، نام کاربری جدید رو به مدیر همدردی ایمیل کنین تا نام کاربریتون رو عوض کنن.
باور داشته باشین که شما بدبخت نیستین!
حتما خداوند کمکتون می کنه. صبر کلید گشایش هر کاریه. البته صبر سازنده نه تحمل با افکار منفی.
در صبر سازنده باورها باید مثبت باشن. تلاش ها در جهت مثبت باید باشه و باید بخشش و افکار مثبت در ذهن وجود
داشته باشه. شما تلاشتون رو با صبر سازنده شروع کنین و بهش و به خودتون در واقع فرصت بدین.
نتیجه رو بسپارین به خدا.
منی که الان به سختی دارم براتون تایپ می کنم دکترم بهم دیروز گفته انگشتت آسیب بدی دیده و دیر راه میافته و خیلی
درد می کشم. اما اعتماد کردم به خدایی که همیشه مواظبمه و میدونم درد رو داده درمان هم میده.
پس نتیجه رو سپردم بهش.
شما هم بهش اعتماد کنین و صبور باشین که خداوند با صابرینه.
در پناه حق
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام به همه دوستان و باز هم ممنون از وقتی که می زارید
دیروز آخرین مشاوره ای رو هم که فکر می کردم مفید باشه و بشه به مشاور اعتماد کرد رو انجام دادم
هم حرفای امیدوار کننده داشت هم نا امید کننده. خلاصه می گم که وقت دوستان رو هم زیاد نگیرم.
مشاورها تقریبا همشون می گند که از نظر فکری و خوانوادگی و شخصیتی و ... که دو نفر باید با هم تناسب داشته باشند تا بتونند با هم زندگی خوب و راحتی داشته باشند ، ما با هم تناسب نداریم و توی مرحله شناخت قبل از ازدواج خوب عمل نکردیم. و به همین دلیل ( جدا ازین گذشته بد و مشکلی که الان پیش اومده) الان و در آینده به مشکلات بیشتری برخواهیم خورد که کنار اومدن باشون کار سختی خواهد بود و کار هرکسی نیست. و این می تونه مشکلات زیادی رو باعث بشه.
در مورد خانومم و پشیمون بودنش مشاورها همه می گند ایشون پشیمونه و می خواد خوب زندگی کنه ولی اینکه تلاشی نمی کنه می تونه به این دلیل باشه که بلد نیست چیکار کنه تا اوضاع رو بهبود بده نه اینکه نخواد اینکار رو بکنه. باید گذر زمان این رو مشخص کنه که ایشون چجوری می خواد عمل کنه.
پیش هر مشاوری که میریم خانومم اونقدر می گه که دوستش دارم و می خوام خوب زندگی کنم و پشیمونم که مشاور ها می گند با این شرایط شاید بهتر بتونید کنار بیاید چون علاقه باعث می شه که آدما راحتتر بتونند مشکلات رو حل کنند. هرچی مشاورها می گند این احساسات زود گذره و ممکنه تا یکی دو سال دیگه این احساسی که الان داری نباشه خانومم می گه نه من خودم رو می شناسم و می دونم که احساسم نسبت به این آدم کم نمی شه.
من خودم شخصا به کنار اومدن با مشکلات اعتقادی ندارم و می خوام حلشون کنم تا اینکه باشون کنار بیام. و الان هم چون این مشکلی که برام پیش اومده رو نمی تونم حل کنم برام سخته تحملش. از طرفی اون علاقه و احساسی که قبلا به خانومم داشتم الان دیگه در من وجود نداره و نمی دونم بوجود میاد یا نه حد اقل می دونم که الان اون احساس وجود نداره. در آینده نمی دونم چی بشه ( دیروز مشاور ازم پرسید جدا ازین مشکلات چقدر دوستش داشتی ، یاد اون روزای آشناییمون افتادم و یهو بغض گلوم رو فشرد و چشام خیس شد. مشاور خودش گفت:"جوابم رو گرفتم" من هم گفتم "حاضر بودم همه وجودم رو فداش بکنم")
از طرفی همه اون گذشته و حرفها همش توی ذهن منه و هر لحظه داره عذابم میده. و هنوز راهی برای کنار گذاشتن یا فراموش کردنش پیدا نکردم. نمی دونم چجوری باید باش کنار بیام و ترس از آینده داره عذابم میده. و این می تونه تو آینده مشکلات زیادی رو باعث بشه.
اگر از آینده و اینکه این خانوم می خواد واقعا خوب و سالم زندگی کنه مطمئن بشم و این رو در اون ببینم یا بهتر بگم این رو به من نشون بده، ( با این که هیچوقت فراموشم نمی شه) می دونم می تونم با کمک خدا و فقط بخاطر خدا و این که بندش رو نا امید نکنم ،گذشته رو کنار بزارم و ادامه بدم زندگی رو. ولی همین عدم اطمینانه که نمی زاره قدم جلو بزارم.
خلاصه اینکه مشاوران همشون یه راه رو پیشنهاد می دن و اون هم این که یه فرصت به هم بدیم تا ببینیم می تونید باز هم با همین شرایطی که الان دارید ادامه بدیم یا نه!
آیا من می تونم با این مشکلات کنار بیام و خاطرات تلخ رو کنار بزارم و نزارم رو زندگیم اثر کنه؟!
آیا این خانوم می تونه نشون بده که پشیمونه و می خواد خوب زندگی کنه و می تونه جبران کنه؟! خودش که می گه احساست رو بر می گردونم و همه چیز رو درست می کنم. امیدوارم بتونه.
آیا می تونیم با هم دیگه و با تفاوتهای همدیگه کنار بیایم؟!
و خیلی مسایل دیگه که از شما هم خواهش می کنم اگر چیزی به نظرتون می رسه بفرمایید.
.....
حالا می می خوام یه مدت فکر کنم و با خودم کلنجار برم و ببینم اول خودم چیکاره ام و آیا می تونم ادامه بدم یا نه، بعد تصمیم بگیرم که چه مدت باید به هم فرصت بدیم تا بتونیم نشونه هایی ازین که میتونیم با هم زندگی کنیم رو ببینیم. از طرفی ما خیلی پیش هم نیستیم و خیلی همدیگه رو نمی بینیم مگر اینکه بیرون بریم یا تو تعطیلات خونه همدیگه باشیم و این هم خودش باعث می شه این روند کند باشه و به خوبی پیش نره.
در ضمن الان اون ایمیلهای قبلی دست منه تا دیگه مشکل ساز نشه و یه ایمیل جدید واسه خانومم باز کردم و گاهی لینکها و مطالب مفید رو براش می فرستم شاید بتونم کمکی بکنم به بهتر پیش رفتنمون.
باید بدونم چه نشونه هایی باید تو این خانوم ببینم تا بفهمم می خواد خوب زندگی کنه و می شه بهش اعتماد کرد. ( توی این مورد هم خواهش می کنم اگر چیزی به ذهنتون می رسه بفرمایید) باید بدونم چجوری باید امتحانش کنم و ....
باید ببینم با این خاطرات تلخ لعنتی که داره ذره ذره آبم می کنه، با آرزوهایی که داشتم، با مشکلاتی که در آینده در نتیجه کارهای گذشته اون خانوم خواهد بود، با مشکلاتی که توی زندگی معمولی خواهد بود، با این احساسم که هر روز کمرنگتر می شه و در کل با آینده چجوری می تونم کنار بیام.
امیدوارم بتونم تصمیمی بگیرم که هم خدا ازم راضی باشه و هم بنده خدا :72:
امیدوارم یه روز بیام اینجا و شاد و خوشحال بگم از تصمیمم راصیم و زندگی خوبی دارم.
از شما هم تقاضا دارم همینطور که تا اینجا همراهیم کردید باز هم همراهیم کنید و اگر مطلبی به ذهنتون می رسه که بتونه تو این راه کمکم کنه بفرمایید. و صد البته برام دعا کنید. امیدوارم به برکت ماه رمضان بتونم سربلند ازین آزمایش بیرون بیام
باز هم ممنون از وقتی که میزارید:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
من همیشه تاپیک شما را دنبال می کنم و برایتان دعا می کنم که زودتر به یک نتیجه خوب بو آرامش بخش رسید. متاسفم از این که راهکار یا همدردی خاصی براتون ندارم. اما دعا می کنم.
فکر می کنم اگر اسمتون را عوض کنید بهتر باشه. راستش این اسامی علاوه بر این که شخصی هستند، تو روجیه بقیه هم تاثیر می گذارند. من از اسم شما خیلی دلم می گیره. می دونم شرایط سختی دارید و می دونم چرا این اسم را انتخاب کردید. ولی به عنوان اولین قدم به سمت بهبود زندگیتون، اگر ممکنه نام کاربریتون را از حالت منفی به مثبت یا حداقل خنثی تبدیل کنید.
انشالله که زودتر عشق و آرامش قبلی به زندگیتون برگرده و دوباره احساس خوشبختی کنید.:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
تا به اینجا همه ی کامنت ها رو خوندم.
واقعا متاسف شدم.
چون خودم هم زمانی در رابطه ای بودم که همه جوره صادق بودم و جز این آرزویی از همراهم نداشتم.
طرف مقابلم رو محک زدم.
چون من هم همیشه زندگیم روی صداقت و اصول بود و البته آدمی عاطفی بودم و برام مهم بود مرد مقابلمم همین باشه.
سعی کردم خوب بشناسمش. بهش مشکوک شدم و یه چیزایی فهمیدم...
کم کم از رفتارا و کاراش سوال کردم و اینقدر پلیس بازی دراوردم که آخرش برملا شد که قبل از من و همزمان با من در تمام مدت،
با دخترای دیگه ارتباط داشته، نه سه تا و چهارتا! بیشتر...
البته خدا رو شکر ارتباط ما فقط جهت آشنایی برای آینده بود هنوز نه نامزدی و نه عقد و چیز دیگه ای.
جالبه که من هم از همین طریق ایمیل فهمیدم این قضیه رو... .
ولی خب لطمه ی روحی و عاطفی شدید خوردم... چون خودم صادق جلورفته بودم
و درسته ته دلم سعی میکردم به همه چی مشکوک باشم ولی توی قلبم دوسش داشتم
و بهش اعتماد کرده بودم. و بد لطمه ای خوردم.
اونم قبلش همیشه قول صداقت میداد، دائما... ولی...
البته خب بعضی آدمها میدونید مریض هستن، بیماری های روحی یا ناهنجاریهای روحی از تربیت افراد منشا میگیرن، شاید این آدمها واقعا هم خوش قلب باشن، شاید خوبیهای زیادی داشته باشن، اما این دلیل نمیشه به این خاطر ما خودمون رو پایبندشون کنیم،
برای خود من با تمام این فکرها که دوسم داشت و برام کارایی هم کرد و یه سری حسن ها هم که داشت،
اما خب واقعا نمیتونستم این اختلاف عقایدمون و زندگیمون رو قبول کنم، حالا علت کاراش تربیت غلط بود یا هرچی.
به هر حال من بعد از مدتها کلنجار رفتن و فرصت دادن بهش و چند بار بخشیدن کارهاش
گفتم فقط یک بار دیگه اگر چیزی ببینم تمومه.
دیدم و علی رقم تموم سختیها و لطمه هایی که به روحم خورد تموم کردم.
الان هم خیلی خوشحالم که این کار رو کردم.
به نظر من آدمها سخت عوض میشن.
ایشون هم هیچ وقت وقتی در مورد این مسائل باهاش حرف میزدم و گلایه میکردم و به روش میاوردم، یا میپرسیدم چرا؟ مگه تو قول ندادی؟ نمیگفت آره من اشتباه کردم یا ازین دست حرفها. اصلا به روی خودش نمیاورد که من دارم چی میگم.
هیچوقت نمیگفت هدفش چی بوده و چرا اینکاراو کرده؟ فقط همیشه خودشو تبرئه میکرد، دلیل تراشی و توجیه میکرد، گاهی طلبکار میشد! میگفت من این همه تو رو دوست دارم بعد تو حرف از جدایی میزنی!
انگار نه انگار که من به خاطر چی میخواستم تموم کنم!
هیچی نمیگفت فقط میگفت دوست دارم دوست دارم !
همین... دوست داشتن هم به حرف نیست، همه چی توی عمل معلوم میشه.
آدم نباید با احساسات خودشو گول بزنه و خودشو توی احساس اسیر کنه
زندگی شوخی نیست.
و این کاراش به من نشون میداد که قبحی از کارایی که کرده نداره،
اصلا براش زشتی نداشتن و ندارن اون کارا،
آدما هم میدونی؟
یا عوض نمیشن یا خیلی سخت عوض میشن و خیلی کم احتمال داره همون آدم قبلی نشن.
ببین کارایی که کرده براش چقدر قبح دارن، چقدر بدش میاد از کارایی که کرده، پشیمونی واقعی یعنی این. چون در غیر این صورت ممکنه بعدا دوباره بره سمت این کارا.
من واقعا حرفای دوستانی که میگن فرصت بده و الخ رو وقتی احساسی نگاه میکنم میپذیرم...
ولی بابا به قرآن اینجا دنیاست! به خدا واقعیت دردناکه خیلی هم دردناکه....
خب شاید این آدما با یکی مثل خودشون خیلی هم راحت و خوشبخت باشن،
مگه هر جدایی بعدش بدبختیه؟ نه شاید سرآغاز سرنوشت بهتری برای هر دو طرف باشه. گاهی بهترین کاره.
منم شب و روز با وجود اون همه دروغاش میگفتم اون منو دوست داره ناامیدش کردم... گریه میکردم گاهی و میترسیدم که به زندگیش لطمه زده باشم... میگفتم شاید خوب بود... شاید خوب میشد... گاهی خودمو سرزنش میکردم... میگفتم نکنه اشتباه کردم...
و و و
بارها هم اومد گفت ببخشید درست شدم تغییر کردم....
ولی من که دیگه نمیتونستم اعتماد کنم و ازش متنفر هم شده بودم فقط یه چیز گفتم با خودم،
گفتم اگر من باعث شده باشم این آدم تغییر کرده باشه خب خدا رو شکر میکنم! و میدونم در این صورت چه با من چه بی من خوشبخته و لااقل انسان خوبیه و دیگه خطا نمیکنه! این کمه؟!
اگر هم عوض نشده باشه که چه بهتر ازش جدا شدم.
این طور آدما ممکنه یک سال دوسال دیگه چون بعضی مسائل براشون قبح ندارن و فقط به خاطر به دست اوردن دل طرف عذرخواهی کنن و اظهار پشیمونی، ممکنه دو سه سال دیگه باز بشن همون آدم سابق و درست وقتی که از بودن طرف مطمئن بشن یا وقتی رابطه از فاز هیجانی کمی فاصله بگیره به انواع مختلف خیانت کنن.
اینارو در نظر بگیر ببین میتونی ریسک کنی؟
آدم ها وقتی میخوان یه چیزی رو از دست ندن یا به دست بیارن قول هایی فراوون و خوب به هم میدن.
تنها کاری که میکنی
شتاب زده جدا نشو. همین.
اما در تمام این مدت به دور از احساسات برخورد کن. زیر نظرش بگیر. دقیق و بدون کم و کاست و به دور از احساسات زیر نظرش بگیر. طوری که ندونه ها.
و اصلا اینو نگو که خدا من رو نمیبخشه اگه تنهاش بذارم و الخ.
یعنی چی این حرف؟
شما اول از هرکسی در مقابل خودت مسئولی. مطمئن باش اگر باهم خوشبخت نشید یا تو همش بخوایی به خاطر اون فداکاری و گذشت کنی خودآزاری کردی و خودآزاری هم گناه کمی نیست.
مظلوم بودن گناهه. مورد ظلم واقع شدن گناهه.
تو تلاشت رو تا همین جاش هم خیلی خوب ادامه دادی.
من اگر جای تو بودم همون اول تموم میکردم صراحتا بهت بگم.
آدم ممکنه بتونه دروغ رو فراموش کنه اما بازیابی اعتماد از دست رفته واقعا راحت نیست و حتی گاهی عقلانی هم نیست!
تا همینجا هم خیلی صبوری کردی.
خودت رو دوست داشته باش و برای خودت ارزش قائل باش.
ارزش تویی که صادق بودی و تا این جا اومدی، تویی که این همه دلمشغولی نسبت به آینده دختری که بهت خیانت کرده و صادق نبوده داشتی ، تویی که میگی همه عمر پاک بودی، ارزش تو کمتر از همسرته؟! نه، ابدا.
اگر تو مجبور بشی ترکش کنی، و به قول تو اگه اون در این بین لطمه بخوره، مطمئن باش تو هم کم لطمه نمیخوری و تو هم بی نصیب نمیمونی! نگران نباش!
بر فرض طلاق مگر برای تو بی ضرره؟
اصلا مگه تا همینجا هم کم به اعصاب و روان و جسمت و زندگیت استرس وارد شده؟
تو که به همسرت مدیون نیستی. وظیفه داری در قبالش بهش فرصت بدی ولی بعدش قاطع باش. سخت خواهد بود اما قاطع باش. تا همینجا هم وظایفت رو درست انجام دادی.
براتون دعا میکنم.
با تک تک سلولهام درک میکنم. گرچه شما عقد کرده اید و شرایط به مراتب دشوارتره.
اما یادتون نره، جلوی ضرر رو هرجا بگیری منفعته، به خاطر اینکه خونوادت ناراحت میشن، یا چون جلوشون وایسادی و این حرفها وضع رو ازین بدتر نکن.
مطمئن باش اونا صلاح تو رو میخوان و براشون مهمه خوشبخت و خوشحال باشی. هیچ خونواده ای بچه ش رو پس نمیزنه . ممکنه براشون سخت باشه یا ملامتت کنن اما قطع بدون اینم از روی دلسوزیشونه و هیچکس بهتر از خونواده ی آدم خوبیشو نمیخواد. اینو نکن برای خودت دلیل که بمونی و تحمل کنی.
حتی اگر باهات قهر کردن، باهات حرف نزدن، حتی اگر تو صورتت زدن! باز هم بدون همینا هستن که برات میمونن! همین خونواده هستن که تو این دنیا بهترین رو برات میخوان. و تو تا دنیا دنیاست بچه شونی و براشون عزیی حتی اگه بزرگترین اشتباه دنیا رو کرده باشی.
یه نگاه به خودت بکن که با هفت ماه رابطه و خیانت دلت راضی نمیشه از همسرت دل بکنی و میخوایی بهش فرصت بدی... اونوقت فکر میکنی خونواده کمتر از این بچه ای رو که بزرگ کرده دوست داره؟
اصلا از برخورد اونها نترس. از آسیب روحی آینده نترس و تصمیم درست رو بگیر. اینها همه مقطعیه و میگذره.
مهم آینده ی طولانی مدته توئه با همسرت و تو فقط و فقط به فکر این باش.
امیدوارم به نتیجه ای برسید که برای هر دوی شما خوشبختی آینده تون رو رقم بزنه. چه با هم و چه بدون هم.
خواهشی که من دارم و یه پیشنهاد هم هست،
افرادی که تاپیک میزنن بعدا بیان از نتیجه ی نهایی زندگی و رابطشون هم بنویسن. و بگن که راضی هستن یا نه و چه احساسی دارن؟ این خیلی میتونه کمک کننده باشه.
موفق باشی و در پناه خدای بزرگ
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
توی این شرایط احساسی نه تصمیم به بخشیدنش بگیرید و نه جدایی ، حداقل یه فرصت 6 ماه به ایشون بدید، اگرهم بیشتر شد که چه بهتر.
شما باید سیاستی به خرج بدید برای امتحان ایشون که توی این شرایط کمی سخت هست و اونم اینکه دوباره طی 1-2 هفته آینده کم کم با ایشون مثل قبل خوب بشید و محبت کنید و تظاهر به بخشیدن و فراموش کردن کنید حتی از روی اجبار، به صورتی که ایشون دیگه ترس از دست دادن شما رو نداشته باشه و دوباره به روال قبل برگردید و هیچ حرفی نزنید درباره این قضایا. ببینید وقتی ایشون خیالشون از وجود شما راحت بشه چطور خواهد بود؟
شما الان خیلی احساسی هستید، به هیچ وجه تصمیم به موندن با ایشون نگیرید.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
اگر خواستید به توصیه دوستان عمل کنید و فرصت چند ماهه بدهید
لطفا
خط قرمزها را با هم مشخص کنید و آی دی ای میل هاش را بهش برگردونید. بذارید دستش برای هرچیزی باز باشه و بعد امتحانش کنید.
نه اینکه دستهاش را ببندید و بگید کاری نکرد.
تا همیشه که نمی تونید نگران خانمتان باشید و چهار چشمی مواظبش باشید. شما ازدواج نکردید که یک نفر را تربیت کنید یا نگهبان کسی باشید. ازدواج باید براتون آرامش بیاره، نه شک و عذاب.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام دوست عزیز و به امید خدا خوشبخت:310:
اول از هر چیز دوست دارم بگم هیچ وقت فکر نکن این مشکل فقط و فقط واسه شما پیش اومده و نادره نه اووووووووووووه انقدر از این بدتراشم هست که خدا میدونه...پس فکر نکن که چرا تووو؟این اتفاقیه که ممکنه واسه خیلیا پیش بیاد.
بعدشم یه چیزی که باید بدونی اینه که تو چقدر قوی هستی؟اینو میتونی از گدشته ت بفهمی! مثلا چقدر قدرت بخشیدن داری؟تا الان شده چیزی تو دلت مونده باشه از کسی که بخشیدیش؟میدونی عزیزم بخشش کاره یه آدمه قویه که روح خیلی خیلی بزرگی داره و دیگه اون موضوع روش اثر نمیزاره! چقدر خودتو میشناسی؟چند درصد از این روحو داری؟
ببین مثلا همین کسایی که مورد اسیدپاشی قرار گرفتن و طرفشونو از قصاص بخشیدن واقعا قدرتمندن تازه اونا کسایی رو بخشیدن که شانس بهترین زندگیو ازشون گرفتن ولی شما این شانسو داری یعنی خداروشکر وضعیتتون خیلی خیلی بهتره.باور کنین
اینکه خدا خوشش بیاد و راضی باشه و... درست ولی همین خدا بهمون میگه من بهتون عقل دادم و طبق آیه خودش فرموده ما به هر کسی رو به اندازه توانش می آزماییم" پس عاقل باش و خیلی فکر کن!!!
اگه قصد اصلاح کسی رو داشته باشی باید بنا رو بزاری رو اینکه "احتمال" خطای دوباره وجود داره آیا شما توانایی تکرار این موضوع و تلاش مضاعف رو داری؟
ببین میتونی طوری ببخشی که اگه یه خطایی کرد "هیچوقت" گذشته ش رو به روش نیاری؟میتونی زندگی رو واسه خودتو اون تلخ نکنی؟دوستی حرف قشنگی زد گفت:فکر کن تازه میخوای بری خواستگاریو تحقیق کردیو اینارو فهمیدی آیا میری؟؟؟آیا اون موقع بازم فکرت این هست که قبول کنی و اصلاحش کنی؟
((این حرفایی که زدم فقط و فقط افکار من بود و خیلی دوست داشتم کمکی کنم شاید سرنخی واسه حل مشکلتون بهتون بدم ولی اینو بدونین همیشه دعاتون میکنم که مشکلتون به یاری خدا حل بشه انشاالله)):323:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
شما اگه بخای واقعا این مسیله رو فراموش کنی به زمان خیلی زیادی احتیاج داری به این زودی نمیتونی فراموش کنی حداقل چند ماه و اگه قرار باشه تا آخر عمر این چیزارو هی تو ذهنت مرور کنی و بعدها خدایی نکرده مرتب به رخش بکشی پس این زندگی چه فایده داره. بهتر یه مدت ازش دور باشی تصمیم زندگی برای یه عمر ارزش اینو داره که یه مدت ازش دور باشی اون باید برا نظرت احترام قایل شه، تا هم اعصابت آروم شه هم بفهمی واقعا این خانم رو دوس داری و تحمل دوریشو داری یا نه؟ فقط تو دوریش که میتونی واقعا تصمیم درستی بگیری. میتونی منطقی فکر کنی. وقتی اون کنارت احساسات برت غلبه میکنه.از یه طرف دوسش داری از یه طرف دیگه حاضر نیسی ببخشیش. باید بتونی ببخشیش. وگرنه ادامه ی این زندگی هیچ فایده ای نداره. تازه ببخشش برای مردی مث شما که گذشته ی پاکی داشته خیلی سخت. من خودم قبل از ازدواج رابطه ها داشتم الانم خیلی با شوهرم مشکل دارم اما همشونو با ازدواج کنار گذاشتم. اون فقط از سر نیازش این کارارو میکرده. چون شوهرمو دوس دارم و اون علیرغم همه مشکلاتی که با هم داریم خیلی بهم محبت میکنه(موقع خوشی). و هیچ وقت موقع دعوا و حتی توهیناش به گذشته هام پناه نبردم.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
ممنون از همه دوتان که لطف می کنند و وقت میزارند
واقعا ممنونم که حرفای من رو می خونید. زیاد می نویسم می دونم خوندنش سخته و این لطف دوستانه که وقت می زارند می خونند و جواب می دند.
چند روزی بود هر چی پیام و زنگ میزد من جواب نمی دادم ولی دیروز بعد از مدتی صحبت نکردن دوباره با خانومم دوباره بینمون بگو مگو شد. حرفایی زد که واسم سنگین بود.
من 3-4 سال پیش یه خانومی از همکلاسیام رو دوست داشتم و با نظارت خوانواده ها با هم در ارتباط بودیم ولی به دلایلی خوانواده ها با هم نساختند و اوضاعمون خیلی بد شد و نتونستیم ادامه بدیم و دیگه تموم شد. رابطم با ایشون در حد قدم زدن و صحبت کردن بود. حتی یک بار دستش رو گرفتم چند دقیقه بعد پشیمون شدم و دیگه هم تکرار نکردم و از ایشون هم خواستم این کار رو نکنه. چون نمی خواستم این کار احساسی برای اون خانوم یا من بوجود بیاره . و این تنها رابطه من تو زندگیم بود و خدا روشکر مشکلی هم برام نداشته.
من تو اولین روزهای آشناییمون با همسرم این رو بهش گفته بودم چون حقش می دونستم که بدونه و البته می خواستم اون هم احساس کنه می تونه اگر چیزی تو زندگیش بوده به من بگه. دیروز توی حرفاش به من گفت : " اصلا تو هم که قبلا با یکی دیگه در ارتباط بودی ، این هم با کارای من فرقی نمی کنه! " حرفش بدجوری دلمو سوزوند. من اینهمه بهش فرصت دادم و دارم تلاش می کنم که اوضاع خوب بشه اونوقت این اینجوری جواب من رو میده.
گذاشتم به حساب اینکه حالش خوش نیست و نمی دونه چی می گه ولی زخمش به دلم نشست.
امروز زنگ زد که پشیمونم اون حرفو زدم و عذر خواهی کرد. بعدش هم گفت می خواد تا آخر هفته تنها باشیم و فکر کنیم ببینیم هر کدوم چجوری می خوایم باهم کنار بیایم. این کار رو من از اولین روزهایی که این مشکل پیش اومده بود چندین بار ازش خواسته بودم ولی ایشون موافقت نمی کرد و می گفت نمی خوام تنهات بزارم.
به هر حال من قبول کردم چون خودم هم همینو می خوام و نیاز دارم که فکر کنم و تنها باشم. امیدوارم این یه نشونه امیدواری کننده ای باشه و بتونه کمکی به اوضاعمون بکنه.
پیدا عزیز ممنون از راهنمایی هاتون از دعاهاتون :72:. بله خودم هم اینطور فکر می کنم که بهتره همه شرایط رو عادی کنم تا ایشون بتونه خوب خودش رو نشون بده و واقعیت رو نشون بده.
متاسفانه آرامش و اعتمادی که من ازین زندگی انتظار داشتم شاید هیچوقت برنگرده ولی می خوام تلاش کنم و کاری کنم که بعدا حسرت این رو نخورم که ای کاش اینکار رو می کردم و یا اینکه می تونستم این کار رو کنم و نکردم.:72:
سرکار خانوم آوین ممنون از همدلیتون:72: متاسف شدم از اتفاقی که براتون افتاده و امیدوارم شما هم بتونید به اون زندگی که لیاقتش رو دارید و آرامش رو براتون به ارمغان بیاره برسید و ازش لذت ببرید.
من هم دوست دارم یه فرصت دیگه بدم تا حداقل از خودم راضی باشم که هر کاری می تونستم کردم ، ولی هنوز مرددم و نمیتونم تصمیم درست بگیرم. نمی دونم تو این فرصت چی باید ببینم و چه اتفاقی می خواد بیوفته. به قول شما آیا ریسک ای کار رو می تونم قبول کنم؟! هنوز نیاز دارم فکر کنم تا بتونم تصمیم درست بگیرم. من الان به هیچی فکر نمی کنم جز اینکه بتونم بهترین تصمیم رو تو این شرایط بگیرم.
پشسنهاد خوبی هم دارید. من حتما این کار رو می کنم. شاید بتونه مشکلی از مشکلای دیگران برطرف کنه. بازم ممنونم ازتون :72:
mr6262 عزیز ممنون از راهنماییتون. :72: اتفاقا خود این خانوم تو جواب من که ازش می پرشم " چرا تو این مدت نمی تونی درست رفتار کنی و کاری نمی کنی و من چیزی ازت نمی بینم؟! " میگه " من تا وقتی توی این استرس هستم که از تو جدا شم نمی تونم درست تثمیم بگیرم و خودم رو نشون بدم. تو این اطمینان رو به من بده تا ببینی من چیکار می کنم و چجوری زندگیتو گلستان می کنم! "
شما که الان این رو گفتید برام جالب بود. شاید واقعا اینطوری باشه!
ولی من باید فعلا فکر کنم تا بتونم در مورد این فرصت تصمیم بگیرم. در مورد زمانش حتی دارم روی یک سال هم فکر می کنم ولی هرجایی که مشکلی ببینم دیگه واقعا تمومش می کنم.
در مورد احساسی بودنم که شکی نیست. خودم هم میدونم باید سعی کنم که درست و منطقی تصمیم بگیرم. البته اگر بخوام فقط عقلانی تصمیم بگیرم اصلا راهی برای ادامه نمی بینم (فکر و خیالای خودم ، خوانواده ها و مشکلاتشون ، کارهای این خانوم که نمی دونه چیکار می کنه و چیکار می خواد بکنه و ... ) همه دلایل منفیه ولی اگر تصمیم به ادامه بگیرم اولین دلیلش اینه که می خوام برای خدا این کار رو بکنم و پیش اون روسفید باشم و دومین دلیلش اینکه فرصت خوب زندگی کردن رو از یه آدم نگرفته باشم.
به هر حال امیدوارم بتونم تصمیم درستی بگیرم. و باز هم ممنونم ازتون:72:
EliGokiNo عزیز ممنون از راهنماییتون و دعاهاتون :72: اتفاقا یکی از مشاورها بهم گفت " خدا اول ظرفیت یه کار رو تو آدم می بینه و بعد اون کار رو به عهده آدم می ذاره"
من از اول زندگیم به مرام و معرفت و بخشش خیلی اعتفاد داشتم و همه رو به این کارا دعوت میکردم و خیلی دوست داشتم توانایی بخشش رو داشته باشم. همیشه تو دعاهام از خدا می خواستم بهم قدرت بخشیدن بده و اونقدر بهم ظرفیت بده که هیچ دردی نتونه منو از پا دربیاره.
نمی دونم شاید الان خدا می خواد امتحانم کنه ببینه چیکاره ام. ولی این امتحان خیلی بیشتر از ظرفیت منه ، امیدوارم بتونم ازین امتحان سربلند بیرون بیام و تصمیم درستی بگیرم.
به قول شما باید خیلی فکر کنم تا یتونم تصمیم خوبی بگیرم.
من در مورد کارایی که می کنم خیلی فکر می کنم اونفدر که گاهی اطرافیانم خسته می شن ازم ولی وقتی تصمیم بگیرم و حرفی بزنم دیگه پای کارام هستم حالا نتیجه خوب یا بد. توکل به خدا می کنم. امیدوارم که نتیجه خوب بشه.
baharr عزیز ممنون از وقتی که گذاشتید :72: به هر حال هر کسی یه جور زندگی می کنه و یه عقای و رفتاری داره . شما می فرمایید خودتون روابطی داشتید و همسرتون هم همینطور و تونستید با این موضوع کنار بیاید و الان با هم کنار اومدید و زندگی خوبی دارید.
ولی خوب برای من سخته همونطور که خودتون گفتید. من از پایه با اینجور روابط نمی تونم کنار بیام حالا بدلیل سادگی، نیاز ، گول خوردن ، تجربه یا هرچی و هر دلیلی که افراد برا خودشون میارن. و بخاطر همین هم تا بحال ازین کارا دور بودم و الان برام تحمل این حرفها حتی سهته چه برسه به تحمل این اوضاعی که توش هستم ... نمی دونم چی بگم!
آره واقعا وقتی با هم هستیم من نمی تونم درست تصمیم بگیرم. از طرفی نمی تونم بهش بی محلی کنم از طرفی وقتی می بینمش یاد اون کارهاش میوفتم و ازش متنفر می شم. حس گنگیه. خودم هم نمی فهمم چه اتفاقی میوفته!
واسه همین می خوام بیشتر فکر کنم تا تصمیم درستی بگیرم.:72:
باز هم ممنون از همه دوستان که وقت میزارند.
می دونم بدلیل راهنماییها و دعاهای شماست که الان یکم آرومتر هستم و می تونم بهتر فکر کنم.
می دونم دعاهاتون رو ازم دریغ نمی کنید و بخاطر همینه که الان یکم آرومترم.
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام
راستش من خوب بلد نیستم مشاوره بدم دارم مبنویسم که بگم خیلی خوب درکتون میکنم
من هم تجربه ای مشابه شما دارم البته از نظر خودم سخت تر چون من یه زنم و بعد از عروسی متوجه خیانت های ادامه دار همسرم شدم (اگه ارسالهامو بخونید متوجه میشین)
اینارو میگم که یه خودتون نگید یدیخت؛ وضعیت هایی به مراتب پیچیده تر از شما هست
اما من دلمو اینطوری دلمو خوش می کنم
هر که در این بزم مقرب تر است ********* جام بلا بیشترش می دهند
براتون آرامش و خواب خوب آرزو میکنم ( چیزایی که حودم هم بهش احتیاج دارم)
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
دوستان می خوام آدرس این سایت رو ( نه مطلبی که خودم نوشتم رو) به خانومم بدم تا بیاد اون هم مطالب رو بخونه
چون مطالب مفیدی توی این سایت دیدم
نظرتون چیه؟
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام دوست عزیز
این خیلی خوبه که شما تا ای حد با همسرتون روراست هستین، اینکه بیان و پستها رو بخونن هم جنبه منفی داره و هم مثبت، جنبه مثبتش هم اینه که خوب متوجه میشه این گونه روابط خارج از چارچوب به چه میزان در اجتماع رد شدست و همه با یه دیدی دارن ایشونو تکذیب میکنن، خوب این میتونه هشداری براشون باشه و شاید کمی بیشتر به رفتارهاشون اگر خدای نکرده هنوز ادامه میدهند فکر کنند، و هر زمان خواستند تفریحی بدین گونه خارجه چارچوب داشته باشن، یاد همدردی بیافتن...................
اما جنبه منفی: ممکنه خیلی افراد اینجا خیلی تند صحبت کرده باشن و ایشون خیلی تو ذوقشون بخوره و بخوان با لجبازی برای توجیه خودشون دست به کارهای رادیکالی یا هر رفتار غیر منتظره دیگه ای بزنن....
از طرفی ایشون نیاز داره تا اعتماد به نفس پیدا کنه ممکنه با خوندن پستها اعتماد به نفسش را از دست بده، شما رو از دست داده حس کنه و حس تنهاییش بیشتر شه.....
از طرفی شما اینجا یه مکان خلوت پیدا کردی تا فارغ از همه آشوبهای دور و برت یه درد دلی کرده باشی، اگه به ایشون بدی شاید دیگه اینجا نتونی درد دل کنی
ممکنه ایشون هم عضو شن و ایشون هم نظرلتشون را بدن و اینجا میشه یه دادگاه خانواده البته مشکلتون منطقی تر بررسی میشه اما امکان به انحراف رفتن و ایجاد فاصله شما دو نفر ممکنه بیشتر شه، چون اینجا هر کسی به سلیقه خودش و نوع نگاهش به زندگی حرف میزنه ونه الزاما کارشناسانه
البته همه نکاتی که گفتم فرضیه است و هیچ دلیلی برای اثباتش ندارم، ممکنه درست باشه یا غلط فقط مواردی که به ذهنم اومد نوشتم تا با بررسی بیشتر عمل کنین.
موفق باشین
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط badbakht
دوستان می خوام آدرس این سایت رو ( نه مطلبی که خودم نوشتم رو) به خانومم بدم تا بیاد اون هم مطالب رو بخونه
چون مطالب مفیدی توی این سایت دیدم
نظرتون چیه؟
دوست عزیز
با توجه به تجارب قبلی این سایت ، این کار توصیه نمیشه.شما میتونین مطالب مفید رو براش در قالب یک
فایل ایمیل کنین تا بخونن اما بهتره اسمی از سایت و اینجا نبرین. اون اگر پیگیر تغییرات در خودش باشه
اینجا رو پیدا می کنه.
موفق باشین.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
ممنونم خانوم الهه
من چیزی ندارم که پنهون کنم. مخصوصا از همسرم که نزدیکترین کسم توی زندگی می تونه باشه. مطمئنا اگر روزی رابطم باش بهتر بشه خودم اینجا رو بهش نشون می دم تا هم بهتر بدونه و بفهمه اوضاع من رو و هم نظر دیگران رو بدونه. ولی الان می خوام بیاد و با این سایت آشنا شه و از راهنماییهای مفید دوستان استفاده کنه.
اون نمی دونه نویسنده این مطلب منم ولی خوب وقتی ببینه اینقدر این مطلب به موضوع ما شبیه خوب متوجه می شه. من واسه این یکم مرددم که اینکارو کنم یا نه!
در مورد نوشتن بعدا هم من حتما اینجا خواهم اومد ولی با یه یوزر دیگه.
به امید خدا این مدت که بگذره و هم من یکم حال و اوضاعم بهتر شه هم خانومم و بتونیم تصمیم درستی بگیریم می خوام هر چیزی که این روزهای بد رو برام تداعی کنه رو از خودم جدا کنم. حتی خاطرات قشنگی که در خلال این خاطرات بد بودند در این سالها رو ، می خوام فراموش کنم. امیدوارم که بتونم.
در مورد نظرات مختلف افراد هم باتون موافقم، اینجا همه که کارشناس نیستند هر کسی نظر خودش رو می ده و خود خواننده می تونه انتخاب کنه چیو بپذیره چیو بریزه دور.
به قولی:
هر کسی از ذن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من
ممنونم خانوم بهار
به هر حال شما تجربه بیشتری دارید تو این سایت
باشه پس این کار رو نمی کنم، امیدوارم خودش بتونه پیدا کنه. من هم براش ایمیل می کنم مطالب رو.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام خدمت همه دوستان
دو روز پیش بعد از حدود یک هفته که من خانومم رو ملافات کردم و با هم صحبت کردیم.
حرفهای امیدوار کننده و خوبی می زنه و یه جورایی نشون می ده که می خواد خوب زندگی کنه( البته امیدوارم من درست فهمیده باشم و بازم اشتباه نکرده باشم)
من توی این مدت از ایشون خواستم به هم فرصت بدیم که خوب فکر کنیم تا بتونیم درست تصمیم بگیریم. ولی یه حرفایی می زنه گاهی که دلسردم می کنه. یک بار تو تلفن به من گفت "تو داری با من بازی می کنی و هی امروز و فردا می کنی!" . یک بار گفت: " من بمیرم تو راحت می شی؟! همه راحت می شن؟!" واقعا این رفتارها یا حرفاش نا امیدم می کنه.
از طرفی من نمی خوام بازم ادامه بدم تا وقتی که به یه اطمینانی برسم و بتونم با اون اطمینان پیش برم. از طرفی ایشون هی میگه بزار وارد زندگی بشیم تا اونوقت می بینی که میخوام زندگی کنم و میتونم همه چیزو به خوبی ادامه بدم.
متاسفانه من هنوز نتونستم ازون فکر و خیالا در مورد گذشته ایشون رها بشم و هر چند ساعت یک بار میاند سراغم و واقعا حالم بد می شه! واقعا نمی تونم کنترلشون کنم! همینجوری هی پیش می رند و پیش می رند و آخرش من می مونم و یه سر درد و هزارتا فکر خراب تو سرم. نمی دونم چجوری کنترلشون کنم؟!
از طرفی یه فکر هر لحظه و همیشه تو ذهنمهو هیچ جوابی براش ندارم. اینکه من ایشون رو بخاطر خدا و بخاطر اینکه شاید ایشون بخواد راه درست بره ببخشم و بی خیال هرچی گذشته بشم و بخوام ادامه بدم زندگی رو بی غیرتی نیست؟! این بی خیالی من بی غیرتی نیست؟!
من نمی تونم آدم بی خیالی باشم و از طرفی این فکر و خیالها داره عذابم می ده و از طرفی زندگیم داره داغون می شه! باور کنید من 92 کیلو بودم الان شدم 83 کیلو! کارم داره خراب می شه! دیگه حس هیچ ورزشی ندارم! حس هیچ کاری ندارم!
اگر این خانوم تو زندگیم نباشه می گم من تلاش خودم رو کردم و دیگه اون میدونه و زندگیش!
ولی اگر بخواد تو زندگیم باشه هر روز می بینمش هر روز باهاشم و ممکنه هر لحظه با دیدنش یا پیش اومدن کوچکترین چیزی ازون گذشته یاد اونا بیوفتم و حالم خراب بشه و عصبانیت و حرفهایی که نباید گفته بشه و ... من نمی خوام اینجوری باشه. نمی تونم هر لحظه نگران این باشم که چه می کنه و کجاست و ...
نمی خوام راه ایجاد اعتماد دوباره رو ببندم ولی آخه نمی دونم چجوری اون اعتماد می خواد دوباره برگرده؟! نمی دونم! هیچی به ذهنم نمی رسه! حتی وقتی مشاور از من می پرسه ایشون چیکار کنه که اعتماد شما برگرده هیچ جوابی براش ندارم!
بد جایی بین خودم و ویژگیهای اخلاقیم و کاری که دوست دارم انجام بدم گیر کردم.
من نمی تونم آدم بیخیالی باشم و بیخیال زندگی کنم ولی از طرفی دوست دارم همه اینارو فراموش کنم و به زندگی عادیم برسم! می دونم می تونم این کار رو با تمام سختی که برام داره بکنم اگر بخوام ولی این فکر که این کارم بی غیرتیه نمی ذاره جلو برم. این ترس که نکنه آینده بازم اتفاقی بیوفته و همه چیز خراب شه نمی ذاره جلو برم. من نمی خوام زندگی خودم و اون دختر رو خراب کنم از طرفی هم نمی خوام امیدم به آینده خوب رو از دست بدم.
بد جایی گیر کردم فکرم دیگه کار نمی کنه
ممنون می شم نظراتتون رو در مورد این مسایل که گقتم بدونم.:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام آقای بدبخت
به نظرم شما بین منطق و احساستون گیر کردین باید سعی کنید با خودتون کنار بیاین یا دلتون یا عقلتون
از نظر اینکه اگه گذشته اونو بپذیرید بی غیرتین یه سوال ازتون دارم از کجا مطمئنید اگه از این خانم جدا شین و با خانم بعدی ازدواج کردید افتاب مهتاب روشو ندیده و به پاکدامنی و صداقتش مطمئنید
ضمنا تا انجایی که من شنیدم مردی که همچین کاری بکنه و گذشته زنشو ببخشه اون مرد جوانمردیه نه بی غیرت
بی غیرت به مردی میگن که خبر داره زنش روابط نا مشروع داره ولی به روی خودش نمیاره و خودشو به اون راه میزنه
تو این شبهای عزیز براتون دعا میکنم به آرامش برسین و هرچه به صلاحتونه خدا براتون مقدر کنه
التماس دعا
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام آقای محترم
الان بعد این اتفاقات چه حسی به ایشان دارید؟
آیا با ندیدن ایشان دلتنگ میشین؟
اینها نظر شخصی من هست:
اگر هنوز به ایشان علاقه مند هستید فقط و فقط در شرایطی که بتونید ببخشید باهاشون ادامه بدید زندگی جهنم میشه وقتی بخواین سر هر چیزی که پیش میاد اینها رو به ایشان یادآوری کنید.
این هم نظر شخصی من هست:
گذشت کردن همیشه و همه جا خوبه به جز زمان تصمیم گیری برای ازدواج. به نظر من اصلا صلاح نیست که به خاطر حس ترحم آدم با کسی ازدواج کنه چون دیر یا زود خسته میشه و مخصوصا اگه یه بچه معصوم هم وارد زندگی شده باشه که دیگه نور علی نور میشه.
به خاطر ترحم باهاشون ازدواج نکنید فقط اگر بهشون علاقمند هستید و میتونید اون قضیه رو از ذهنتون پاک کنید ادامه بدید.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
من به شما یک جمله از امام علی میگم امامعلی می فرماییند
ای مالک اگر شب کسی را مشغول گناه دیدی صبح او را با آن گناه مبین زیرا ممکنست هنگام سحر توبه کرده باشد
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام برادر گرامی
می خواستم قبل از هر چیز از شما خواهش کنم نام کاربریتان را عوض کنید .این نام برازنده شما نیست .شما کمی دارید ناشکری می کنید ..لحظه ای تصور کنید شرایط برای شما چقدر می توانست از اینی که هست بدتر باشد آنوقت احساس بیچارگی نمی کنید .تصور کنید الان بچه ای در زندگی شما بود که توانایی دوریش را نداشتید و آن بچه هم توانایی جدا بودن از مادرش را نداشت ..یا تصور کنید این مساله به جاهای باریک تر کشیده می شد و شما الان یک بیمار مشکوک به ایدز یا هپاتیت بودید!!!! خنده تان نگیرد ..همه اینها می توانست برای شما پیش بیاید ..
من فکر می کنم که خدا شما را به طرز خاصی حمایت می کند و شما دارید ندید می گیرید...
من نمی توانم همسر شما را درک کنم چون شرایط افراد با هم متفاوت هست .بینش تربیت خانوادگی مسایل عقیدتی محیط زندگی روابط زناشویی ..خیلی عوامل دخیلند که تحلیلش کار من و شما نیست ..اما فقط به عنوان شخصی که این موضوع را در زندگی تجربه کرده می خواهم چیزی را به شما بگویم که شاید ندانید ...
وقتی زنی پس از این موضوع ابراز پشیمانی و بازگشت به زندگی و جبران دارد این نشان می دهد که شما را دوست دارد و اینکارش تنها ناشی از نپختگی و اشتباه آنی هست ..اگر به شما علاقه نداشت و از اینکارش راضی بود اصرار به بازگشت نداشت ..شما همیشه در نوشته هایتان طوری صحبت می کنید که انگار صد در صد به خودتان ایمان دارید که هیچوقت دچار لغزش نمی شوید .هیچوقت پیش نیامده و نخواهد آمد اشتباه کنید ...این صحیح نیست ..هیچ انسانی معصوم نیست .من قصدم توجیه کار ایشان نیست .آن به نفسه کار زشتی بوده ولی می خواهم بگویم شما هم ممکن است اشتباه کنید ...فقط پیامبران معصومند و همینکه ایشان ابراز پشیمانی می کند نشانه بسیار مثبتی هست ...می توانست بدتر از این باشد.
در کل صحبتم این نیست که شما ببخشید و یا نبخشید .این مساله از اراده شما خارج هست ولی فقط سعی کنید فرصتی دوباره به ایشان و زندگیتان بدهید ...برای جدایی عجله نکنید ..شما نوشته اید :
حتی وقتی مشاور از من می پرسه ایشون چیکار کنه که اعتماد شما برگرده هیچ جوابی براش ندارم!
من برای شما جواب دارم ...تنها چیزی که اعتماد را به شما بر می گرداند گذشت زمان هست ..زمان شما را آرام می کند و خیلی از مسایل را برای شما حل می کند ..به زندگیتان فرصت بدهید و بگذارید زمان مساله را حل کند ..
موفق باشید.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام دوست عزیز
شما کلا نباید از این موضوع مطلع میشدید این برای هردوی شما بهتر بود.اما حالا کاریست که شده و کاریش نمیشود کرد.من اعتقادم کمی متفاوت است.هرکسی نظر خودش را دارد وطرز فکر خودش ونمیتوان کسی را به خاطر این موضوع سرزنش کرد.نظر هرکسی در جای خود محترم است .من به شخصه نظر شخصی خودم را میگویم.من دقیقا نمیدانم همسر شما در گذشته چه کارهایی کرده ویا کارهایش در چه حدی بوده؟یا با کسی رابطه داشته یا با کسانی؟اما خوب ممکن است همسر شما در گذشته با اقایی دوست بوده و قصد ازدواج باهم را داشته اند وبنا به دلایلی این اتفاق نیافتاده.و هردو به نیت اینکه قرار است با هم ازدواج کنند روابطی عاشقانه داشته اند حالا به حدش کاری ندارم.ایا اینطور است؟ببینید اعتقادات و نگرش های افراد باهم متفاوت است شاید بهتر است کمی از دریچه دید سایرین یا حداقل همسرتون به این موضوع نگاه کنید.یک سوال؟اگر همسر شما قبل از ازدواج با شما درست زمانی که تصمیم به ازدواج داشتید شما را میبوسید یا به شما نزدیک میشد و روابط عاشقانه با شما داشت شما او را پس میزدید؟این کارهایش را به چه حسابی میگذاشتید؟آیا معنایی جز عشق داشت برایتان؟شاید همسرتان در گذشته عاشق بوده قصد ازدواج داشته با کسی و این مسائل پیش امده.من موضوع چت و اینها رو هم میذارم به حساب تجسس جنسی.این معنیه خیانت ندارد اصلا.شاید کنجکاو بوده .من نمیخواهم صددرصد توجیه کنم اما هرکسی ممکنن است در جایی از زندگی اشتباه کند یا کاری کند که در دید عرف پسندیده نباشد.این بخش تا حدی جز زندگی خصوصی افراد محسوب میشود ایا شما کاملا مبرا از اشتباه هستید؟همانطور که گفتم شما نباید تجسس میکردید و نباید این موضوع را اصلا می فهمیدید چه بسا که بدون دانستن ان زندگی خوش و خرم و عاشقانه ای هم داشتید.تصمیم گیری با خودتان است اما سعی کنید افق های دیدتان را گسترش دهید و از دریچه های دیگر هم نگاه کنید
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام خانوم ترانه
ممنون از پاسختون
صحبتهای شما چیزهایی هست که تو فکر خودم هم هست و سعی دارم تقویتشون کنم تا تاثیر مثبتی روی زندگیم داشته باشه
نقل قول:
مردی که همچین کاری بکنه و گذشته زنشو ببخشه اون مرد جوانمردیه نه بی غیرت
بی غیرت به مردی میگن که خبر داره زنش روابط نا مشروع داره ولی به روی خودش نمیاره و خودشو به اون راه میزنه
عین این جملات رو مشاورم به من گفت
فکور عزیز
ممنون از پاسختون
بعد ازون اتفاقات احساس خاصی به ایشون ندارم و هر بار هم که می بینمش با یادآوری اون اتفاقات و دروغایی که گفته احساس بدی نسبت به ایشون پیدا می کنم. نمی تونم بگم دلتنگش می شم ولی همیشه نگرانشم که حال و اوضاعش خوبه یا نه. نمی دونم شاید بشه اسم اینم گذاشت یه جور دلتنگی.
صحبتهای شما یه سری از همون افکار من هست نمی ذاره من جلو برم. من می خوام خودمو مجبور کنم که فراموش کنم تا بتونم زندگی کنم و به یه نفر دیگه هم فرصت بدم و این اجبار کار سختیه.ولی می خوام خودمو آماده کنم واسه این کار چون فکر می کنم که این خانوم می خواد خوب زندگی کنه و من نمی خوام این فرصت رو ازش بگیرم. می خوام همه تلاشم رو بکنم تا بعدا پشیمون نباشم که ای کاش این کار رو هم می کردم.
sera عزیز
ممنون از جمله زیباتون
من هم به همین روش و به همین دلیل هست که دارم تلاش می کنم خودمو مجاب کنم که یه بار دیگه فرصت به ایشون بدم.
f-z عزیز
ممنون از پاسختون
باور کنید حاضر بودم درد هر بیماری رو تحمل کنم ولی این درد رو نه. اونها درد جسمیه ولی درد روح خیلی سختتره. درد اینکه به یکی اعتماد کنی و با همه وجودت بری سمتش و ... بیخیال. گقتنش برام خیلی سخته.
در حمایت خدا که شکی ندارم. من خودم هم باورم نمی شه چجوری دارم این دردو تحمل می کنم و چجوری یه وقتایی آروم می شم. همینه که باعث می شه من فکر کنم خدا هم می خواد که من این کار رو بکنم. خدا خودش این فرد رو و زندگی من قرار داده و خودش هم راهش رو بهم نشون می ده.
هیچکس معصوم نیست و هرکسی میتونه اشتباه کنه. ولی نوع اشتباه و درجه اشتباه و ... خیلی میتونه متفاوت باشه. کسی هم که یکی رو می کشه یه اشتباهه و شاید توی اون لحظه عصبانی بوده یا هر چیزی ولی هیچکس نمی تونه بگه اشتباه کرده دیگه! برای من از اول زندگیم یه دروغ ساده هم گناه بزرگی بوده و برام ناراحت کننده است. حالا یه همچین دروغ و پنهون کاری بزرگی اون هم از کسی که بخاطرش از خیلی چیزهام گذشتم خیلی برام دردناکه.
بله گذشت زمان کار خودش رو می کنه چه ما بخوایم چه نخوایم. ولی به نظر من همه اینه که خود آدم چیکار می کنه و چیکار می خواد بکنه. این درست نیست که همه کارهای سختمون رو بزاریم گردن گذشت زمان. خودمون هم باید تلاشی کنیم تا به دیگران هم نشون بدیم که میخوایم مشکل حل بشه و داریم تلاش می کنیم.
من برام مهمه که خود این خانوم چیکار می کنه و میخواد بکنه نه اینکه گذر زمان چیکار می کنه.
مهریان عزیز
می دونم هیچ انسانی عاری از اشتباه نیست.
من هم همین شرایط رو داشتم ولی خودم رو نگه داشتم. من خونه مجردی داشتم و شرایط مالی خوبی هم داشتم. می تونسم خیلی کارها رو انجام بدم ولی نکردم. خیلی دخترها بودند که حالا به هر دلیلی ابراز علاقه می کردند و دوست داشتند بیاند سمت من ولی من به هیچکدوم اجازه نمی دادم حتی به من زنگ بزنند تا چه برسه به خیلی کارهای دیگه. چون خودم نمی خواستم این کارها رو بکنم .می دونم شاید باورتون نشه.
من هم بخاطر همین اینجوری بهم ریختم که خودم این شرایط رو داشتم ولی راه کج نرفتم. حالا باید اینجوری درد بکشم.
و فکر نمی کنم این ربطی به افق دید داشته باشه. هر کسی یه تفکری داره و یه جوری زندگی می کنه و مهم اینه که بتونه اونجوری که می خواد زندگی کنه.
از گذشته گفتن برام چیزی جز درد نداره. نمی خوام برام یادآوری بشه
می خوام خودمو مجاب کنم همه رو بریزم دور. هم خوبی هاش رو و هم بدی هاش رو. همه رو با هم. شاید اینجوری برام بهتر باشه.
به هر حال ممنون از پاسختون
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام برادر گرامی
من واقعا احساسات تلخ شما رو می فهمم اما اجازه بدین به چند نکته در کلامتون اشاره کنم!
1- شما گویا نمیخواین خودتون رو از این دور تسلسلی که درش هستین بیارین بیرون. برای مثال من به شما گفتم از
روز اول نام کاربریتون رو تغییر بدین و مثلا بذارین "امیدوار" یا هر چیز دیگه اما انجام ندادین! این خودش یک مرحله از
درمانه برادر من. ما باید خاطرات تلخ جا گرفته در ناخود آگاهتون رو به کمک خودتون تغییر بدیم. پس برای شروع تغییر
بدین این نام رو .
2- چرا فکر می کنین این اسمش بی خیال شدن و بی غیرتیه؟ میدونین در آیات و روایات ما گفته شده اگر کسی
خطایی کرد و خواست برگرده و ما کمکش کنیم چقدر خداوند ما رو دوست خواهد داشت که به بندش کمک کردیم؟
خطای گذشته همسر شما پشیمانی امروزش رو به دنبال داشته. اما از خدا در این شب ها بخواین بهتون کمک کنه
برای بخشش همسرتون و اصلا ازدواج برای برچیده شدن فساد هست. پس فکر نکنین بی غیرتین.
گذشت کردن اسمش بیخیالی نیست! گذشت شما روح بزرگ شما رو نشون میده.
3- برای کنترل افکار منفی خواهشا از تکنیک توقف فکر استفاده کنین و به ذهنتون مجال رویا پردازی راجع به گذشته
که شما درش نبودین رو ندین. گاهش شیطان در این افکار نمود پیدا می کنه!
4- اگر تهرانی هستین بهتون توصیه می کنم ار دکتر محمد شجاعی که یک مشاور و روانشناس و کارشناس مذهبی
بسیار قدر هست کمک بگیرین. این شماره دفترشونه 55912450 - 021
5- سعی کنین خودتون و دیگران رو ببخشین چون با فکر کردن به این قضیه که در گذشته رخ داده شما تنها خودتون
رو عذاب می دین! پس این سیکل رو بشکنین و به خودتون کمک کنین.
6- اینکه میگم صبور باشین منظور این نیست که صبح تا شب بشینید فکرهای منفی بکنین! بلکه باید صبرتون
سازنده و مثبت باشه و حتی از کارشناسای مذهبی نظیر استاد انصاریان کمک بگیرین.
امیدوارم قدمی برای خودتون از حال فعلی بردارین.
موفق باشین.
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
از نظر اعتقادی با هم مشکلی ندارید؟؟ فرض کنیم که ایشون واقعا دیگه این کارا رو تکرار نکردن. مشکل بزرگ دیگه ای وجود نداره؟؟ خب حتما یه چیزی تو ذهنشون بوده که براساس ناچاری یا هرچیز دیگه ای تن به این کارا دادن. ولی شما کاملا نقطه مقابل ایشونید. مطمئنید اگه این مسئله رو ببخشید دو روز بعد چیز دیگه ای پیدا نمی شه که مجبور باشید باهاش کنار بیاید؟
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
bahar.shadi عزیز
ممنون از صحبتاتون و راهنماییتون
من نامم رو عوض نخواهم کردبه این دلیل که می خوام وقتی مشکلم حل شد و تونستم ادامه بدم با یه یوزر جدید وارد سایت بشم. چون می خوام همه این گذته ها رو بریزم دور و هیچ اثری ازش نمونه.
امیدوارم که بتونم این کار رو بکنم
marzieh411 عزیز
ممنون از پاسختون
تا اینجا که با چیزهایی که من دیدم و شنیدم از نظر اعتقادی مشکلی نداریم. مگر اینکه باز هم ظاهر سازی باشه.
مشکل بزرگ تر ازین که من به همه کارها و رفتارهای ایشون شک دارم و نمی تونم اعتماد کنم؟!
نمی دونم، شاید مسایلی بوجود بیاد به هر حال زندگیه و هزارتا مشکل. ولی برای من مهمه که این خانوم چجوری می خواد رفتار کنه و با مشکلات برخورد کنه.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام جناب بدبخت
من میتونم بفهمم توی چه برزخی هستید و نمیتونید درست تصمیم بگیرید چون بحث یک عمر زندگیه
و اینکه شما مطمئن شین که آیا اون اتفاقها ممکنه در آینده هم اتفاق بیفته یا نه سوال سختیه
من جای شما بودم به ایشون میگفتم فعلا نیاز به تنهایی دارم و میخوام حس کنم مجردم اصلا نمیخوام وجودتو حس کنم از توام خواهش میکنم این شرایطو برای خودت مهیا کن میخوام حس طلاق و جداییو بصورت مجازی تجربه کنیم بهشون بگین واقعا حس کن هیچ تعهدی نداری و مجردی تو دوران طلاق و تنهایی و مجردی دوست داری چکار کنی و تنهاییتو چجوری پر کنی
و تا مدتها سعی کن این حسو در خودت تقویت کنی که از هم جدا شدین دقیقا مثل خیلی از زن وشوهرها که قبل از اینکه اقدام جدی برای جدایی بکنند یه مدت خودشونو محک میزنند از هم دور زندگی میککند با هم تماس نمیگیرند ببیندد شرایط بعد از طلاق چطوره و بعد درست تصمیم میگیرند
تو این مدت هم اینکه احساستون ارادتونو محک زدید و هم اینکه میتونید از دور شاهد روابط ایشون باشید و محکشون بزنید اگه ایشون بازم برای فرار از درد جدایی و تنهایی پناهنده یکی دیگه بشه پی معلوم میشه نمیشه بهش اعتماد کرد و اونقت تکلیفتون روشن میشه
البته این فقط نظر شخصی من بود اگه از دید کارشناسهای محترم اشکالی داره و ممکنه مشکل مراجع رو حادتر کنه لطفا نظراتشونو اعلام کنند
متشکرم
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام دوست عزیز
این تاپیکتون خیلی ناراحتم میکنه،
واقعا به نظرم موضوع اینقدرهام پیچیده نیست و شما دارین خیلی پیچیدش میکنین، بد نیست یه تشر به خودتون برین، نامزدتون یه خامی کرده و ارتباط تو دنیای سایبری با ارتباط تو دنیای واقعی خیلی فرق داره، خیانت سایبری هم با خیانت واقعی خیلی میفرقه، اینکه ایشون روابطشون فقط در حد چت و ایمیل بوده، یعنی هنوز در دنیای واقعی خیلی چیزها براشون حرمت داره، فقط دنیای مجازی این فرصت را بهشون داده تا کمی عقده های شخصیتی شون را تخلیه کنن و باز هم به نظرم تخلیه شدن این عقده ها به مراتب خیلی بهتر از خالی نشدنش میتونه باشه، مثل یه دمله چرکی که محتواش خارج میشه، حالا یه مرهم میخواد تا عفونت واردش نشه و التیام پیدا کنه، خواهشن کمی روشن تر و باز تر به این قضیه نگاه کنین، شما یه جوونه پاک و تحصیلکرده هستین، خیلی از ما عضو فیس بوکیم یا خیلی سایتهای دیگه، البته قبول دارم اینها ابزاری هستند که باید درست استفاده شن ، اما قبول کنین فن ایجاد ارتباط سالم در دنیای مجازی رو هنوز خیلی ها بلد نیستند، البته تقصیری هم ندارن چون بیشتر از اونیکه آموزش داده شن، سرکوب و نهی شده و نتیجش شده همینی که میبینیم،
واقعا روابط ایشون را حمل بر خیانت نزارین، این خیلی بی انصافیه، خدا خوشش نمی یاد، میشه گفت، حماقت، نادونی، عادت غلط، مشکل در ایجاد روابط اجتماعی در دنیای واقعی و خالی کردن عقده های سرکوب شده در نت
من خیلی دیدم افرادی را که از موضوعی که نقطه ضعفشان بوده خدا بارها امتحانشان کرده، چون باید یاد بگیرن دیگه به اون مسئله با حساسیت نگاه نکنن، خدای نکرده اگر در این مرحله وحالا که توپ توزمینه شماست و حق هم به خودتون میدین، نامزدتون را رها کنین، امکانش رو نمیدین با کسی لزدواج کنین که حسرت همسر اولتون را بخورین؟
واقعا این همه سخت نگیرین، من تو ورزشم، میخوام آموزش که بدم، به ورزشکار میگم، وقتی میخوای انجام بدی، کاملا آروم، انگار داری راحت ترین کار رو زمین را میکنی، نتیج، عالی بوده
به شما هم میگم، مشکله شما فقط اینه که هی دور خودتون میچرخین و مسئله را بزرگتر از اونی که هست میکنین
، آروم باشین و روزی چند بار تکرار کنین، این مسئله مهم نبوده و فراموشیش برای ادامه زندگی، راحت ترین کار ممنه که الان من میتونم انجام بدم!
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام
من نمیخام نسخه ای برای مشکل شما بپیچم،اتفاقا خودمم تقریبا با یه همچین مشکلی دست به گریبان بودم. خوب میفهمم شک وبی اعتمادی چه بلایی سر زندگی وحال وروز آدم میاره.من باوجود اینکه تصمیم گرفتم نسبت به همسرم اعتمادداشته باشم واون قول بهم داد که دیگه تکرارنشه واگه تکرار بشه من حق دارم به خانوادش بگم و.... اما راستش نمیتونم کاملا ذهنم رو از اتفاقاتی که افتاده پاک کنم.اگه تجربه الان من رو میخاید میگم خداروشکرکه قبل از اینکه برید زیر یک سقف فهمیدید.فراموش کردن این مسائل بسیار کار سختیه وازعهده هرکسی برنمیاد مطمئن باشیداگه ادامه بدید و وارد زندگی مشترک بشید هرگز نمیتونید ذهنتون رو پاک کنید این شک همیشه با شماهمراه خواهد بود وحتی اگه اون بنده خداهم توبه واقعی کنه بازم ممکنه باورنکنید وهم برای شما زندگی زجرآوری میشه هم برای ایشان.ازنظر من(فقط نظر شخصی)تصمیم در مورد ازدواج خیلی خیلی خیلی مهمه وبا اما واگر نمیشه تصمیم به این مهمی گرفت و بهیچ وجه نباید با شک وارد این زندگی مشترک شد.ما برای برادرم بنابود به خواستگاری دختری بریم که برادرم بسیار راضی بود و همه تحقیقات هم خوب بود اما از طریق دوستانش متوجه شدیم با چندنفر رابطه داشته برادرم برای چندمدت خیلی ناراحت وافسرده شداما بالاخره تصمیمش رو گرفت ووقتی از من راهنمایی خواست با توجه به شناختی که از روحیاتش داشتم واینکه میدونستم نمیتونه از این قضیه بگذره ازش خاستم روزه شک دار نگیره واز اینکار صرفنظر کنه و نهایتا از اون آدم گذشت.حالاهم بعنوان یه خواهر که از روی نوشته هاتون متوجه شدم شماهم آدمی نیستید که بتونید از این مسئله راحت بگذرید بنظر من ادامه دادن این مسیر کار درستی نیست و هرکدام از شما با نفر بعدی خوشبخت تر خواهیدبود.هم شما با کسی دیگه که کاملا بهش اعتماد داشته باشید و هم ایشون با یکی دیگه.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
جناب بد بخت من درست متوجه نشدم که دقیقا مشکل شما چی هست شاید برا اینکه سعی کردم تند و تند ارسالها را بخوانم
همسر شما با مردای زیادی رابطه داشته ؟
رابطه جنسی نداشته ولی برهنه باهاشون عکس گرفته ؟
و این روال در زمانی که با شما عقد کرده ادامه داشته؟
این چیزایی هست که من متوجه شدم درست متوجه شدم ؟
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
الهه من حرفاتو قبول دارم.ولی اون دخترخانم ظاهرن روابطش واقعی بوده.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
این جور که من فهمیدم، در حد دادن و تبادل اطلاعات و چت بوده حالا س .ک.س چت هم گویا بوده و نه بیش از این
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط badbakht
اومدم اینم بگم که نامردی نباشه
می گه توبه کردم و می خوام درست شم ولی من چجوری باید زندگیمو دست کسی بیپارم که نه تنها بهش اعتماد ندارم بلکه دیگه ازش بدم میاد. از کجا معلوم دیگه راه بد انتخاب نکنه. چجوری باید دوباره بش اعتماد کنم.
دیدم دوتا دوستان پیام دادن ولی 25 نفر دیدنو چیزی نگقتن. انگار دیدن دردای دیگران برامون عادی شده و بی تفاوت شدیم. من که نمی تونم اینجوری باشم.
روابطش هم واقعی بوده فقط نتی نبوده.
برام دعا کنید تورو خدا. دارم از درد می ترکم و به هیچکس هم نمی تونم بگم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
نقل قول:
شرمم میاد بگم ولی فقط با هم سکس نداشتند و همه کاری کردند جز سکس.
خط قرمز سکسه قبل از اون جزو روابط اجتماعی محسوب می شه.
نقل قول:
می تونم قبول کنم کنار کسی بخوابم که کس دیگه ای تنش رو لمس کرده.
برای این حرفت مدرک داری؟
آدم ها رو باید تو دنیای واقعی شناخت،همانطوری که کسی می تونه تو دنیای مجازی خودشو یه صدیق جا بزنه ولی
تو دنیای واقعی خورده شیشه داشته باشه،یه نفر م می تونه خودشو بد جلوه بده ولی واقعیتش اون چیزی نباشه که
مجازن هست.
آیا رفتار بیرونیش با رفتار مجازیش مطابقت داره؟با اون افراد هنگام عقد ملاقات حضوری داشته؟
مدرکم حرفای خودش و ایمیلهایی که به اون افراد زده. خودش هم قبول کرده این کارو کرده.
تعریف شما از سکس چیه؟ یعنی کنار هم خوابیدن و همدیگرو لمس کردن و ... مهم نیست؟! فقط رابطه جنسی مهمه؟! شما تو روایط اجتماعی می تونی بری کنار هر کسی بخوابی و لمسش کنی ولی باش سکس نکنی؟! این چه حرفیه عزیز من! من که اینارو نمی تونم قبول کنم. به هیچ وجه.
این رفتارا مجازی نبوده واقعی بوده، فقط یاد و خاطراتش رو توی ایمیلاش بصورت مجازی می نوشته. هنگام عقد ملاقات حضوری نداشته بصورت چت بوده.
از کجا معلوم بیشتر از اینا نبوده. وای واقعا حالم بده. ببخشید بیش از این نمی تونم بمونم.
الهه ...
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
فرهنگ جان ممنون
نمیدونم چرا فکر میکردم فقط در حد چت و ایمیل بوده
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام،
این تاپیک با توجه به گذشتن از حد ظرفیت تاپیک های مشاوره ای قفل می شود.
نظرات زیادی دوستان در این تاپیک دادند. همینطور در صفحه دوم تاپیک هم نظر کارشناسی داده شده. فکر می کنم مطالعه ی اینها و فکر کردن راجع به راهنمایی ها و راهکارهایی که داده شد به شما کمک خواهد کرد.
در صورتی که هنوز مشکلتون حل نشده و هنوز از اعضای تالار تقاضای کمک دارید، لطفاً یک تاپیک جدید ایجاد کنید، مشکلتون رو شرح دهید، و همینطور یک جمع بندی از این تاپیک رو اونجا بنویسید و بگویید که در چه مورد از اعضا سوال دارید.
با تشکر از شما.