-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام نیلو جان و سلام به همه دوستان
نیلو جان وقتی تاپیک هات رو میخوندم حس کردم زندگی خودم رو یکی داره باز نویسی میکنه
من 1 سال و 6 ماه ازدواج کردم
من هم تو یه شهر غریب هستم و خیلی حساس هستم روی شوهرم شاید یکی از دلایلش اینکه اینجا هیچکسی رو جز اون ندارم
اوایل ازدواج حدود 1 سال مثل شما همش سر چیزای بیخودی( البته اون لحظه برام خیلی خیلی مهم بود ) اما الان به نظرم بی ارزش میاد چون اوایل روش درست برخورد کردن و مدیریت رفتار رو بلد نبودم.بحث و قهر میکردم
اونقدر تو تنهایی گریه میکردم که داغون شدم همه آب و قدرت بدنم گرفته شد انواع مریضی ها اومده سراغم ( زجرش رو خودم دارم میبرم)
وقتی هم دکتر میرم میگه از اعصابه
اینها همه عوارض اون گریه ها و اعصاب خوردی هایی که برای خودم درست کردم
نمگیم در همه دعوا ها من مقصر بودم یا شما مقصری نه
اما میتونستم با سیاست زنانه ای که داشم و داریم خیلی زودتر به خواسته هام برسم و اینقدر خودم رو زجر ندم
اوایل که گریه میکردم شوهرم عکس العمل نشون می داد اما به مرور براش عادی شد ( خودش بهم گفت اینکارو نکن . نزار برام عادی بشه قهر کردن هات . بعد با خودم میگم خوب این خانوم من عادتش قیافه بگیره و قهر کنه بعد از یه مدت خسته میشه و میاد جلو)
الان چند ماه خودم رو کنترل میکنم
موقعی که شوهرم از سر کار میاد یا خسته اس یا ذهنش درگیره سعی میکنم پا پیچش نشم . بیشتر خواسته هام رو به زمان هایی که خیلی رومانتیک هست موکول میکنم.
میدونم سخته ولی خودت باید زندگیت رو تو دست بگیری
میدونی نیلو جان الان به جایی رسیدم که سعی میکنم بحث نکنم نه بخاطر شوهرم یا زندگیم (بلکه بخاطر خودم ) چون از خودم بیشتر از همه چیز میترسم چون داغون میشم
تا جایی که میتونی بهش محبت کن ( حتی اگه از ته دلت نباشه )
ثابت کن برات ارزش داره
مردها خیلی خیلی حساسن رو این موضوع
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام
اصلا حال خوبی ندارم
نمیتونم بهش محبت کنم
مدام بی انصافیاش تو ذهنم می چرخه
مدام کارایی که دوست داشتم اما ازش ندیدم تو ذهنمه
ذهنم پره از این چیزا
نمیتونم آروم باشم
مگه چند سال جوونیم
مگه غیر ازون هیچکی دیگه هست که من و بخواد آروم کنه
مگه هیچکی دیگه هست که من و بخواد خوشبخت کنه
مگه هیچکی دیگه هست که بخوام باهاش خوش باشم
دیگه نمیتونم باهاش خوب باشم
توروخدا یکی بگه من چیکار کنم؟؟؟
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
درود بر دوستان عزیز بخصوص بانو نیلو
چندین بار گفتم بازم میگم 5سال طول میکشه توی یه زندگی مشترک دوطرف اخلاقای همدیگه رو کامل بشناسن این بار دوهزارم :302: اگه حتی 50% هم تفاهم داشته باشین واسه ادامه یه زندگی مشترک کافیه ولی بهتره اشتراکات زندگی خودتون رو بیشتر کنین نسبت به همدیگه قرار نیست مثل هم بشین کامل ولی قراره تلاش کنین شخصیت بهتر و کاملتری بشین.
شماها تازه 7ماهه ازدواج کردین به این زودی خسته شدی؟!!!!!!!!! واقعا نیلوفری که همه میشناسن اینه؟!!!!! زودی از کوره در بره زودی جا بزنه؟!!!!!!! من فکر نکنم اینجوری باشه نظرم برعکس خودتونه شخصیت خیلی خیلی محکم و قوی داری فقط مهارت ندار یتوی این زمینه شاید بگی اه این دیگه کیه باز اومده حرف الکی و تکراری میزنه ولی بنظرم برو مشکلات بقیه رو هم ببین و بخون ببین بعضی ها چجوری با چنگ و دندون زندگیشون رو نگهمیدارن الله وکیلی شما 10% مشکلات اونا رو هم نداری ولی حالا برو ببین ماشالله ببین چجوری یه زندگی خوب و عاشقانه برای خودشون ساختن.
ببخشید اینو میگما ولی زندگی عاشقانه درست کردن بعضی ها فکر میکنن مثل اینه که بری بقالی یه بستی قیفی بخری :311:
اینم بگم شما زنا خیلی پررو و پرتوقع میشین بعضی وقتا همش دم از زندگی عاشقانه میزنین و از شوهراشون خواسته های زیادی دارن ولی واقعا یه نیگا بخودتون کردین خودتون چجوری هستین؟آیا واقعا اونجوری که ما مردا میخوایم هستین؟
واقعا مثل روازی اول بخودتون میرسین آرایش میکنین توی خونه؟لباسای جذاب میپوشین به استیل بدنتون توجه میکنین؟و............... فکر نکنم اینجوری باشه انصافا خودتون بگین
و در آخر اینو کلی میگم بانوان داخل تالار بدونن: واقعا خرج زندگی رو درآوردن سخت شده خیلی خیلی خیلی...... سخت بخدا کمرشکن شده قابل مقایسه با قبل نیست اگه شوهراتون یکم ایراد میگیرن ناراحت هستن یکم زودرنج هستن واقعا بهشون حق بدین میدونم شاها خیلی بیشتر از من میدونین توی خونه زحمت میکشین تنهایی حوصلتون سر میره نیاز به عشق و محبت دارین به احترام به توجه ولی اینم درک کنین فشار خیلی زیاده خیلی بعنوان یه نیمچه مرد میگم وقتی نتونی یه زندگی خوب واسه همسرت بسازی اونجوری که لیاقتشو داره داغون شی داغون :302::302:
خدا هیچ مردیو جلوی زن و بچش شرمنده نکنه الهی آمین :323:
شادو سربلند و پیروز باشی در پناه ایزد منان:72:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
می دونم
کلی داستان تو این تالار خوندم
10% مشکلات بقیه رو م ندارم
و اینم می دونم که الان بخاطر مشکل مالی خیلی داغونه
حتی خودش چند روز پیش تو بحثایی که داشتیم گفت
البته با عصبانیت گفت نیلو من اعصابم خورده از زندگی خسته شدم تو هی بهم گیر نده
اما من بهش میگم هر وقت اعصابت خورده بیا تو بغل خودم
گفتم راه حل نمیتونم بدم اما آرومت می کنم
دلم میخواد اونم با من اینطوری رفتار کنه اما من جرات ندارم بهش بگم از چیزی ناراحتم
یا دلم گرفته یا مشکلی هست که اذیتم میکنه (حتی مشکلی که از طرف اون نباشه) یا از زندگی خسته شدم
اگه من بگم از زندگی خسته شدم قاطی میکنه میگه ینی از من خسته شدی
اما اون خیلی راحت می گه از زندگی خسته شدم
از وقتی این جمله رو گفته داغون شدم
همش دارم با خودم فکر میکنم ینی به این زودی عشقایی که می گفت تموم شده و از من خسته شده کم اورده
من که توقع زیادی ازش ندارم
بخدا میبینم دستش تنگه خیلی باهاش راه میام
گریه نمیذاره بنویسم
همش فکر میکردم اگه پول زیاد داشتیم خوب بودیم اما تو تالار میبینم اونایی که حقوقشون چند برابر همسر منه و واسه هم به راحتی هدیه های چند صد هزاری میخرن باز هم مشکل دارن
اما من اصلن نه ولخرجی می کنم نه ازش توقع زیادی دارم حتی روز زن و روز تولدم و برام کادو نگرفت اما من چیزی بهش نگفتم (البته گل و کیک برام خرید) اونوقت در برابر این کارام باید اینطوری با من رفتار کنه!
میاد خونه غم داره و قیافه میگیره اما بیرون با دوستاشو فامیلاش اصلا این شکلی نیست
از این حرصم میگیره
تازه نماز خوندنش خیلی کم شده داره دیوونم میکنه
نمیدونم چرا کسی به من راهنمایی نمیده
آقای khaleghezy لا اقل شما بگید من چه کنم لطفا
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام نیلو خانوم
کم و بیش مشکلاتتو خوندم
یه سری جاها تو زندگیت آیینه من بودی و یه سری جاها هم نه من بهتر بودم و یه جاهایی هم تو بهتر بودی
نیلو واقعا چرا تمام زندگیت و فکرت شده همسرت اشتباه من و تو هم همینه چرا اینقدر همه چیزش برات مهمه بابا همسرهای ماها هم یه آدم هستن که می تونند گاهی بی دلیل ناراحت باشند چرا اینقدر گیر می دی
چرا در جای جای زندگیت همه ناراحتی های همسرتو به خودت ربط می دی
اصلا چرا اینقدر وابسته ای؟
وابستگی دمار از آدم وابسته و کسی که یهش وابسته شدی در می اره
چرا وقتی می گه از زندگی خحسته شده به خودت ربط می دی..................
بهش روحیه بده الان وقتش وقتی گفته از زندگی خسته شده می خواد بهت بفهمونه که نیلو منو درک کن
منم مثل تو هیچ وقت کادوی گرونی از همسرم نگرفتم و خیلی وقتا هم اصلا کادو نگرفتم به خاطر بی پولی هاش و گاهی هم که بی پول بود برای مادرش کادوی روز زن خرید و برای من نخرید که من چه دعوایی سر این قضیه راه انداختم و وقتی به گذشته فکر می کنم می بینم اشتباه کردم مردا همراهی کردن و نکردن زناشون خوب تو ذهنشون می مونه
نیلو وقتی می اد خونه این همه انرژی منفی از تو می گیره چه جوری بگه بخنده.................
این همه افکار منفیه تو صد در صد تاثیر گذاره
نیلو خانوم یادت باشه هر کاری الان و تو زمان خستگی های همسرت بکنی خوب تو ذهنششش می مونه............
پاشو یه شام خوشمزه بذار و به خودت برس اومد خونه بگو و بخند و لطفاو ازت خواهش می کنم هی نگو چته و چرا ناراحتی
نیلو جان همسرت خیلی خیلی دوستت داره یعنی عاشقته
راستی یه جمله گوهر بار از همسرم بگم منم مثل تو تا تقی به توقی می خوره می زنم زیر گریه و همش هم دوست دارم این جور وقتا همسرم یه کاری کنه گریه نکنم
یه بار که رابطمون بهتر بود ازش پرسیدم چرا اشکام برات مهم نیست اونم بهم گفت اقلیما یادته اوایل که موتور خریده بودم همش بهم می گفتی مواظب خودت باش ولی دیگه اصلا نمی گی می دونی چرا چون برات عادی شد و بهش عادت کرد اشک تو هم اینقدر زیاد شده که من بهش عادت کردم...............
نیلو جان هم شوهر تو و هم شوهر من ارزش دارند و باید برای بهبود رابطه باهاشون تلاش کرد
ولی متاسفانه بلد نیستن.............
راستی ممنون بابت اینکه تاپیک منو دنبال می کنی
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام عزیزان من
ممنونم اقلیما جان
آویسا جان از تو هم ممنونم.
تو موقعیت ذهنی و روحی بدی هستم
لطفا کمکم کنید بیشتر بهم راهکار بدید
خیلی دلم میخواد زودتر ازین حالت بیام بیرون
اقلیما جون بیشتر برام بگو. یه سوال دارم چطور گفتی شوهرت دوستت داره و عاشقته؟
آقای خاله قزی از شما هم متشکرم و میخوام بیشتر بهم راهکار بدید خوشم میاد محکم حرف میزنید ناراحت نمیشم از شما هم سوال داشتم میشه بگید چطور میگید شخصیت محکمی دارم ؟ میخوام بدونم این ذهنیتهاتون از کدوم حرفا و رفتارای من شکل گرفته؟
خیلی دلم میخواد نقاط قوت و ضعف خودم رو بدونم، در واقع احساس می کنم شناخت زیادی از خودم ندارم!!!
دلم میخواد مثل روزای قبل دوستش داشته باشم و عاشقونه و از ته دل بهش محبت کنم
نمیتونم وقتی از ته دلم نیست بهش محبت کنم
دارم خیلی ازش دور میشم
این حس و حالم داره خیلی به زندگیم ضربه میزنه
کمکم کتید
:323:
[size=large][size=small]راستی 20 شهریور سالگرد ازدواجمونه
با این حالم چه کار کنم
چطوری اون روزو 2تایی جشن بگیرم
میدونم اگه من اون روزو هیجانی نکنم اون کار خاصی انجام نمی ده با یه یاد آوری و تبریک ساده تمومش میکنه
اما من دلم میخواد یه جشن دونفره داشته باشیم نمیخوام سردو ساده باش
اما با این حالم نمیدونم چطور گرم و شلوغ کنم اون روز رو البته هیچ راهیم به ذهنم نمیرسه
حال کادو گرفتن رو هم ندارم و مطمئن هم هستم که اون برام کادویی نمیگیره
اول بگید چطوری خودمو آروم کنم؟ و بگید آیا بهش کادو بدم حتی وقتی اون کادو نمیده؟
و بگید چطوری اون روز روپر هیجان و شادو گرم و به یاد موندنی کنم چه کارایی میتونم انجام بدم؟؟؟؟
:323:[/size][/size]
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام نیلو جان
پیشاپیش این روز قشنگ رو بهت تبریک میگم
به نظر من تو کادو بگیر
تو محیت و دوست داشتنت رو نشون بده . یه شاخ گل قشنگ براش بخر
بهترین لباست رو بپوش
قشنگترین آرایش را بکن
یه شام خیلی خوشمزه درست کن یا اگه موقعیت بود شام برین بیرون
فیلم عروسیتون رو قبل از اینکه بیاد بزار و با خنده و خوشحالی و رقص برو پیش بازش
اگه هم کادو نخریده بود اصلا به روش نیار
سعی کن بی نهایت خوشحال باشی و این شوق و ذوق رو تو صورتت ببینه و بهش انتقال کنی
این روز بهترین روزه که خودت رو خوب کنی
خودت باید به خودت کمک کنی
برای شوهرت یه روز به یاد موندنیش کن
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
ممنون آویسا جان
اما با این حالم چکار کنم؟
با این حس تنفرم چکار کنم؟
چرا دیگه کسی بهم کمک نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:323::316::302:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام
من واقعا نيازمند راهنمايي هستم خواهش مي كنم
خيلي به آرامش نياز دارم :325:
دلم ميخواد تا روز سالگرد ازدواجم آروم شده باشم و دوباره مثل قبل دوستش داشته باشم
واقعا مشكل من درخور همدردي و راهنمايي نيست؟؟
اگه نيست پس چرا انقدر داره منو اذيت ميكنه؟؟؟؟؟!!!! :316:
كسي درك نميكنه من چي ميگم و چي ميكشم... :302:
لطفا اگه مشكلم نامفهومه يا بد بيان شده حداقل سوال بپرسيد تا من بتونم توضيح بدم
چون من هميشه تو بيان حرف ها و منظورم مشكل دارم
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلو جان همه دوستان تا اونجایی که تونستن کمکت کردن
دیدت رو عوض کن
من حس میکنم از بس به خودتت تلقین کردی که تنفر داری اینطور شدی
یه مدت هر روز جلوی آینه به خودت بگو دوستش داری
همه راهکار هایی که دوستان گفتن رو بکار بگیر
تو میتونی
( این نظرات شخصی من بود)
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلو جان
برای ارامش خودت هم که شده فعلا تمرکزت رو از مشکلات بردار وهمه فکرت رو بگذار برای جشن دو نفره.:310:
من سلیقه شما رو نمیدونم ولی خودم جشن تو خونه با فضای عاشقانه رو ترجیح میدم.
خوب،
لوازم لازم برای جشن عاشقانه دونفره::123:
- یک عدد پودر کیک رشد( راحتتره) اگر حوصله کیک پزی نداری اماده بگیر البته قلبی شکل.
- یک قالب کیک به شکل قلب
- یک عدد شمع عدد 1( فکر کنم اولین سالگردتونه دیگه؟؟)
- فشفشه برای روی کیک
- یه تعداد فراوان شمع وارمر برای اطاق خواب و تزیین میزتون...
- چند شاخه گل رز قرمز
-یک نامه عاشقانه بنویس یا اگر دوست داری مختصر باشه یه کارت تبریک عاشقانه(من همیشه دوست دارم کارتم رو هم خودم درست کنم اگر حوصله داری برای تمر کز زدایی از فردا دست به کار کار دستی بشو )
نیلو جان
اون روز فضا رو خودت با شادی اداره کن برای شاد بودن و عاشق بودن نیاز به گرفتن کادو گرون نیست.
اگر جشن رو شب گرفتی کلی شمع رو میز و هر جا میتونی رو شن کن فضا خیلی رو مانتیک میشه. موزیک ملایم بگذار.
کیک رو عاشقانه با همسرت ببر. البته دوربین هم اماده کن و عکسهای یادگاری بگیر.
یه رقص تانگو هم چاشنی اخر میهمونی
.:227:
;
و....
تو اطاق خوابت هم ازون شمعا روشن کن .:43:
عزیزم اون شب گله گذاری ممنون، اخم و گریه ممنوع. :300: محبت بی منت داشته باش اگر همسرت پا به پات نیومد ناراحت نشو . تو اون کاری که درسته رو انجام بده.بگذار یه خاطره خوب بسازی
من برای سالگردمون یه پیام تبریک عاشقانه برای چاب به یه مجله دادم. که همسرم هم کلی سوپررایز شد اگر خواستی بگو بگم چه جوری انجام بدی.
ضمنا من کلی کارهای سورپرایزی بلدم:227: دوست داشتی بگو برات بگم.
منتظر خبرهای خوبت هستم:72:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام.
میفهمم همه ماهایی که ازدواج کردیم ازین جور مسائل ومشکلات داشتیم.
سالای اول همین طوره واختلاف نظر ودعوا پیش میاد.
ازین به بعد سعی کن رو اعتماد بنفست کار کنی وسر چیز هم اشکت سراریز نشه.
تا الان هر چی شده شده ونمیشه کاریش کرد اما اینده رو میشه ساخت اونهم به بهترین شکل این دست خودته .
بگذار اشکات حروم نشه ازشون فایده ببر .
وقتی همسرت اومد ودیدی ناراحته تا حرفی نزده توهم چیزی نگو وپاپیچ نشو در این حالت خودش میاد و بهت میگه.
اگه میگه ازین زندگی خسته شده به خودت نگیر در عوض بگو :درست میشه.حرص نخور .بیخیال . مثل یه دوست باش با شوهرت .
تو با کی دردودل میکنی ؟کسی که همش گریه کنه وغر بزنه؟یا کسی که با یه لبخند وارامش ودوتا جمله درست وحسابی ارومت کنه ؟
تو ستون خونه ای ومهمترین ادم تو زندگی همسرت هستی.محکم باش تا بهت تکیه کنه.
بهترین فرصت همین سالگرد ازدواجتونه از نو شروع کنیدهمه چیو .
اون شب روهم به بهترین نحو برگزار کنید دوستان راهکارای خوبی دادند سالگرد ازدواج من وهمسرم هم 24 شهریوره منم این کارارو انجام میدم تا جایی که تونستم .
موفق باشی .:72::72::72:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نيلو جان
توروخدا اين افكار منفي رو از خودت دور كن
چته دختر
يه گشتي توي همين سايت بزن ببين دور و برت چه خبرته
يعني چي آرامش نداري
براي اينكه عشقولانه ها دوباره به رابطه دو نفرتون برگرده اول بايد از خودت شروع كني
تمومش كن اين افكار منفي رو...............
تو خودت اصلا همكاري نمي كني چه طور توقع داري همه چيز درست شه......
مدام نشستي مثل يه بچه بهونه گير غر مي زني
يكم محيط خونه رو شاد كن
يكم به روحيت برس
مگه شادي همش با همسرته
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام
واقعا از همتون ممنونم
آويسا، sea ، هيام و اقليماي عزيز مرسي كه جواب دادين
چشم باز هم به حرفاتون گوش مي دم
يعني شروع كرده بودم به مثبت فكر كردن
يكم محبتم بيشتر شد
گفتم همه مشكلات رو فعلا فراموش ميكنم تا اون روز خيلي بهمون خوش بگذره
تا بدونه چقدر خودش و زندگيمون رو دوست دارم و برام مهمه
بعدش تو يه موقعيت مناسب بشينم در مورد مشكلات باهاش حرف بزنم با كمك شما دوستاي خوبم
اما ديشب فهميدم سر يه قضيه اي چند بار بهم دروغ گفته
در رابطه با اون قضيه چند بار ازش پرسيده بودم اما الان فهميدم متاسفانه دروغ ميگفته
و من ساده بهش ميگفتم بهت اعتماد دارم و حرفتو باور ميكنم
الان از حماقت خودم دارم ديوونه ميشم
دوباره اعصابم بهم ريخت
تازه داشتم استارت آرامش رو خودم ميزدم
ديگه خسته شدم :316:
به نظرتون باز هم ميتونم آروم باشم؟
اينم فعلا بذارم پيش بقيه مشكلات بمونه تا بعد باهاش صحبت كنم؟؟؟
sea عزيزم ممنون از راهكارهاي جشنت
لطفا چندتا از سورپرايزاتو بگو شايد با كار كردن رو اونا سرم گرم بشه
و فعلا يهمدت به مشكلاتمون حتي دروغ گفتنش فكر نكنم
باز هم ازت ممنونم
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
دوست عزیزم من هم سال اول ازدواج این مشکلات رو داشتم حتی کتک کاری هم میکردیم اما الان دیگه به شناخت خوبی رسیدیم و میتونم بگم شاید ماه هاست با هم قهر نداشتیم اگر هم چیزی بوده دلخوری های کوچک بوده که سریع رفع شده
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام نيلوجان.
شايد درست نباشه مني كه خودم درياي مشكلاتم بخوام براي شما نظري بدم، ولي يه راهي كه خودم خيلي دوست دارم اگه مشكلاتم حل بشه، امتحان كنم رو مي خوام بهتون بگم.
يه دفتر تهيه كنين و با شوهرتون قرار بزارين هر شب يه چيزي توش بنويسين كه حرف دلتون باشه، اگه از چيزي خوشتون اومده تو اون روز يا از يه چيزي ناراحت شدين ، باز هم هر دوتاتون فقط بنويسين. بعد از يه مدت شروع كنين به خوندن نوشته هاتون، ببينيد كه چه چيزايي براي شادي طرف مقابلتون انجام دادين، تغييراتتون رو ببينين مطمينا تلاشتون بيشتر مي شه.
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
من هم بعد یک سال بهتر شدم مخصوصا از وقتی عضو همدردی شدم و کلی داستان زندگی تو این تالار خوندم
کلی عوض شدم و صبور تر شدم و خیلی کمتر گریه می کنم
و گاهی مشکلاتمون رو برطرف میکنم طوری که خودم هم از خودم متعجب میشم
که واقعا این خودمم!! و احساس میکنم بزرگتر شدم
اما به نظرم اون خیلی کم تلاش میکنه برای آرامش زندگیمون!
حالا که فهمیدم یک سال بهم دروغ میگفته اعصابم بیشتر بهم ریخته
خیلی دروغ میگه اما میگفت هیچ وقت به تو دروغ نمیگم
ممنون عزیزانم
sea عزیزم میشه چند مورد از سورپرازاتو برام بنویسی تا باهاشون سرم گرم شه
تا فعلا به مشکلاتمون فکر نکنم؟
باز هم ازت متشکرم
دوستان من خواهش میکنم کمکم کنین
فک کنم دیوونه شدم
باور کنید دارم همین کاری گفتم و انجام میدم
اما ذهنم همش میره طرف دروغش
خیلی آشفتم نمیتونم خودم و آروم کنم
واقعا می تونم فعلا به هیچ چیز بدی فکر نکنم حتی دروغش؟
به نطرتون درسته؟؟
خواهش می کنم بهم بگید چکار کنم؟
کاه الان نمیفهمیدم بهم دروغ گفته
کمکم کنید
اصلن نمی دونم چی درسته چی غلط
فقط خیلی بهم ریخته و آشفته ام
:325::302:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
من
نیلو
چند روز مونده به سالگرد ازدواجم
در حال آروم نگه داشتم خودم زندگیم و همسرم:303:
من میتونم آروم باشم:43:
از همتون ممنونم:46:
برام دعا کنید:72:
(اما چند تا سوال پرسیده بودم که جواب نگرفتم:163:)
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلو جان سلام
عزیزم میتونی یکی از عکسهای دونفرتون که دوستش داری (میتونه عکس ازدواجتون باشه یا....) بدی برات هر سایز که دوست داری پازل کنن.
سایز 50 + 70 یا بزرگتر مناسبه.
به عنوان کادو سالگرد بده همسرت . بعد هم تا چند روز چیدن قطعات پازل وقتت رو میگیره. هم ساخته شدنش هیجان داره هم سرگرم کنندست. بهد هم بده برات قابش بگیرن . خاطره خوبی میشه.
اگر ساکن تهرانید جاهای زیادی این کار رو انجام میدن حتی سفارش اینترنتی هم راحت میگیرن.
راستی نیلو جان اگر صلاح میدونی بگی در چه رمینه ای همسرتون دروغ گفته؟ شاید بتونیم کمکت کنیم.
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام sea عزیزم
مرسی که برام وقت می ذاری
از پیشنهادای قبلیت استفاده کردم همه چی آمادست:104:
فعلا راجع به چیزای بد میخوام فکر نکنم:43:
بعدا توضیح میدم تا انشاالله راهنمایی بشم
بازم ازت متشکرم:72::46:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام نیلو خانوم
سالگرد ازدواجت پیشاپیش مبارم
ببین غم و غصه رو از خودت دور کن و همش سعی کن انرژی خوب و مثبت به زندگیت بدی
راستی یه پیشنهاد دارم
من پارسال با شمع های وارمری یه قلبه گنده وسط پذیرایمون درست کردم و کادوهام و کیک و گل و...... توی اون قلب گنده داخل قلبهای کوچیک کوچیک گذاشتم و برق و خاموش کردم و کلی همسرمو ذوق زده کرد
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
خوشحال شدم نیلو جان
کاری نکردم عزیزم.
امیدوارم حسابی بهت خوش بگذره. منتظر گزارش جشنت هستیماااااا:46:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
[undefined=undefined]منم الان پستاتو خوندم ، منم پیشاپیش بهت تبریک میگم خانمی [/undefined]:72:
ایشاا.. که بهتون خوووووووووش بگذرههههه :72::72::72::72:[undefined=undefined]
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام
الان اومدم درد و دل کنم بیخیال شم و برم خودم و خونه رو تزئین کنم!
تا وقتی همسرم میاد همه چی آروم و آماده باشه.
(غروب رفتم بیرون براش کادو خریدم اومدم همش دنبال بهونه میگشت
هی لوس میشد میگفت منو تنها گذاشتی رفتی هی بهونه میگرفت
اما من نه اذیتش میکردم نه بحث میکردم آروم بودم انقد گفت
تا بالاخره رسیدیم به مشکل کاری و مالیش یهو قاطی کرد
اما ایندفه دربرابر عصبانیتش من هیچی نگفتم و سکوت کردم حتی
نذاشتم بفهمه بغض کردم خیلی عادی شام رو خوردیم
و من رفتارم مثل قبل بود
اما اون تو قیافه بود و برعکس شبای قبل زود رفت خوابید و بغلم نکرد
اما من به روی خودم نیوردم و کاملا عادی
رفتار کردم و بغلش کردم صبح هم با قیافه عصبانی و بی حوصله
بدون اینکه مثل روزای قبل بوسم کنه رفت سر کار
(خیلی گناه دارم بخدا)
خیلی دلم رو شکوند منی که این چند روز همش پنهونی درگیر کارای جشن امروزم
اینطوری خورد تو ذوقم:101:
بهم حق میدین؟؟؟)
[color=#FF1493]خوب اینا همه واسه این بود که آروم شم
همه اینارو ریختم بیرون از دلم و بخشیدمش چون دوسش دارم میخوام امروز خوشحال باشیم
lمن آروم آرومم و به همه فکرای بد و منفی ایست گفتم
حالا میرم که یه روز قشنگ بسازم:123:
میام براتون تعریف میکنم خدا کنه طوری بشه برم تو خاطرات عاشقانه بنویسم:227:
برام دعا کنید:43::46:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
با فکر مثبت یه جشن عالی برگزار کن نیلو جان:72:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
چقدر نسبت به اول تاپيكتون محكمتر و پخته تر شدين. اين رو در كنار سالگرد ازدواجتون بهتون تبريك ميگم:72:
واقعا تفاوت مردها و زن ها زياده و كسي كه بيشترين سهم گذشت و ايثار رو بايد داشته باشه زن هست (متاسفانه يا خوشبختانه). ميدونم كه شما موفق ميشيد اگر همين طور با افزايش آگاهيتون نسبت به مرد و زندگي مشترك جلو بريد. ولي بايد واقعا چشم ها رو روي خيلي چيزها بست، بايد خودتون رو بيشتر مشغول فعاليت هايي كه دوست داريد بكنيد، به علايقتون توجه كنيد و وقتتون رو صرف اونها بكنيد. اين هم شما رو راضي تر نگه ميداره،هم همسرتون رو.
به چه كارهايي علاقه دارين كه تا الان براش زمان نذاشتيد ؟
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
دوست عزیز حرفایی که بچه ها میزنن زمانی نتیجه مده که ادم سالم باشه
ولی متاسفانه تو افسردگی گرفتی از نوع حاد
لطفا به سلامتت ارزش بده تا همسرتم به تو ارزش بده
هیچ مردی از زن مریض خوشش نمیاد
اگه امشبم حتی تو دلت گریت گرفت دکتر و فراموش نکن
نیلو جان
می خوام واقع بین باشی
تو قبل از ازدواج اونو یه اسطوره میدیدی ولی حالا فهمیدی اونی که می خواستی نیست
یا اون با دروغاش فریبت داده یا تو طمع کردی و خوردی به کادون
بخاطر همین سرخورده شدی و دیگه دوستش نداری
ولی الان دیگه دیره ...
بشین حسناشو واسه خودت بنویس و عاشق اوناشو
هروقت دیدی اون کینه داره میاد سراغت با خودت بگو سلامت روحم از همه چیز مهمتره
با گریه فقط خودت و داغون میکنی و یه روز ترکت میکته و بازنده تویی چون .....
به خودت برس دوستم
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلو بدو بیا ببینیم چی کارا کردی
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام
بالاخره جشن ازدواجم رو گرفتم تموم شد اما نمیتونم تو خاطرات عاشقونه بنویسم
اگه قرار بود خاطرات تلخ نوشته شه بی شک خاطره دیروز من تلخ ترین خاطره بود
عزیزان من
من دیروز رو به بهترین شکل که از دستم بر میومد جشن گرفتم
آرایشگاه رفتم و بیترین آرایشی که تاحالا تو خونهداشتم رو انجان دادم موهامو درست کردم
یه لباس خوشگل پوشیدم خودم و تتو آینه نگاه کردم و کیف کردم و انرژی مثبت به خودم دادم
خونه رو تزئین کردم همه چیز عالی بود
دلم می خواست زودتر بیاد، اومد و رفتم به استقبالش هنوز مثل صبحش قیافه گرفته بود
اما نگام که کرد لبخند و رو لباش دیدم اومد تو اتاق با دیدن من و اتاق خوشحال شد پریدم تو بغلش
اونم مهربون شد و ماتش برده بود خیلی تشکر کرد ازم معلوم بود از تیگ و قیافم خیلی خوشش اومده
اما مثل همیشه نمیخواست یا بلد نبود به زبون بیاره
خیلی خوشحال شدم که خوشحالش کرده بودم و خنده رو لباش بود انگار به یکی از آرزوهام رسیده بودم
مهربون بود گفت حالم گرفته بود اما تو رو که اینطوری دیدم و خونه رو همه چیو فراموش کردم
گفتم من که دیشب چیزی بهت نگفته بودم اما تو نه منو بوسیدی و نه بغلم کردی گفت اصلا حواسم نبود
که اینکارارو نکردم از تو ناراحت نبودم خودم چند وقته حالم خوب نیست و حوصله ندارم
اما الان که این کارارو کردی خوبم، گفتم همش به خاطر توه
ازش پرسیدم حالا بگو خوشگل شدم با یه قیافه مطمئن گفت معلومه گفت خیلی،
هرچند به زور از زبونش کشیدم اما به دلم نشست به خاطر نگاه محکم و مطمئنش
خلاصه یکم نگام کردو مسخره بازی و یه جشن کوچیک همه چی بد نبود تقریبا عشقولانه بود البته نه عشق زبونی از طرف اون!
ازش به خاطر همه خوبیای این یک سال تشکر کردم و ....
بعدش گفت پاشو بریم بیرون یه دور بزنیم میخواستیم بیرون شام بخوریم
تو راه مامانمو دیدیم یه کاری قرار بود انجام بدم که انجامش نداده بودم همسرم گفت به مامان فلان چیزو دروغی گفته راجهع به اون کار اما من اون لحظه متوجه نشدم و وقتی مامان ازم پرسید راستش رو گفتم که چون کار داشتم انجامش ندادم
خداحافظی کردیم چند متری که دور شدیم دیدم شروع کرد به داد زدن بدجوری قیافش عصبانی بود خیلی ترسیدم
گفت مگه بهت نگفتم دروغ منو بگو گفت عزیم متوجه نشدم گفت الکی نگو حالا یه دروغ مگه چه کارت میکنه تو منو خراب کردی پیش مامانت هی داد میزدو اینارو میگفت منم داشتم سکته میکردم خیلی ترسیده بودم سعی میکردم آرومش کنم گفتم راست میگی درکت میکنم اینطوری واست بد شد اما باور کن من قصد خراب کردن تو رو نداشتم متوجه نشدم چی گفتی منم چون لزومی نداشت دروغ بکم راستشو گفتم
گفت آره همیشه همینی به فکر خودتی باز داد میزد گفتم مامان تورو خیلی دوست داره راجع بهت بد فکر نمیکنه آروم باش طوری نشده دستشو گرفتم گفتم حیف نیست دای امروزو خراب میکنی توروخدا باهام بد اخلاق نباش دلم میگیره امروز رو خودتو کنترل کن
من با کلی ذوق برامون جشن گرفتم بزار امروز و خوب باشیم خرابش نکن گفت خودت خرابش کردی همش داد میزد کمی ساکت شد
چندتا خیابو که رفتیم دیدم دور زدد گفتم چرا برمیگردی گفت میریم خونه گفتم به این زودی گفت حوصله ندارم کجا بریم با این حال
گفتم کدوم حال آروم باش ما خوبیم بازم دادو بیداد و بی محلی کرد کل کارایی که کرده بودم خوشحالیامون جشنمون همه چی اومد جلو چشمام که یک ساعت نشده خراب شد دیگه طاقت نیوردم زدم زیر گریه گریه کردم خواهش کردم التماس کردم عذرخواهی کردم
فایده نداشت رسیدیم خونه یکم آروم یکم با گریه باهاش حرف زدم اما محلم نمیذاشت گفت ولم کن دیشبم ناراحتم کردی بیخیال شدم اینم از امروز گفتم تو که گفتی میدونم تو کاری نکردی دیشب خودم ناراحت شدم زده بود زیرش!! گفت ولم کن گیر نده بذار خودم آروم شم
شام خوردیم و خوابید کلی گریه کردم تو تنهایی خودم رفتم بغلش کردم و بوسیدمش و خوابیدم
خیلی حالم بده از زندگی خسته شدم چشمام داره کور میشهواقعا خسته و تنهام.....
این هم گزارش جشنم ببخشید طولانی شد
دوستش دارم اما بدجوری دلمو شکونده میبخشمش امروز اومد بازم التماسش میکنم تا باهام مهربون شه
نمیتونم بدون مهربونیش یه لحظه دووم بیارم هیچ وقت اینو نمیبینه
خیلی خسته ام..............................
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام خانم اقلیما
من تازه عضو شدم
میشه خصوصی حرف بزنیم؟
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
عزیزم، من نتونستم تمام پستات رو بخونم ولی چند صفحه رو که خوندم نتیجه گیریم این شد.
خیلی خوبه که داری روی رابطتون کار می کنی.
ولی بعضی مشکلات رو باید تنهایی حل کنی. کاری به شوهرتون و ارتباطات زناشوییتون نداشته باش این مشکلات فردی هستند اینا که حل بشند خود به خود بقیه قضایا هم حل می شند.
1- روحیه ات رو بالا ببر.
2- گاهی جدی و قاطع باش.
3- اعتماد به نفست رو افزایش بده.
4-وقتت رو تو ساعاتی که همسرت خونه نیست الکی هدر نده. کارهای مفید انجام بده و کلاسای آموزشی/ورزشی برو. اگه می تونی یه کار نیمه وقت انجام بده.
5- برای ارتقا جایگاه اجتماعی و فردی خودت تلاش کن. (یه کم سخته ولی کم کم عادت می کنی. مثلا مسئولیت کارهای بانکی رو بر عهده بگیر)
در نتیجه:
1- همسرت شما رو به عنوان یه دوست تو زندگی می پذیره و نه فقط یه همسر. (دیگه وقتی ناراحته نیازی نیست با التماس ازش بپرسی چی شده خودش وقایع روز رو برات تعریف می کنه)
2- به خودت، رفتارات و عکس العملات اطمینان می کنه و حتی اگه کاری رو هم سهوا اشتباه انجام بدی اینطوری عکس العمل نشون نمی ده.
3- تصویر ذهنی همسرتون از شما به عنوان یه دختر نازنازی (معذرت می خوام فقط از دید آقایون باهاتون صحبت می کنم) به یه خانم مستقل و بادرایت تغییر می کنه.
4- بهتر دغدغه های همسرت رو درک خواهی کرد و دیگه هر مسئله ای رو به خودتون ربط نمی دید (مثلا وقتی تو محیط کارش مشکلی پیش اومده و کم حرف و عصبی شده شما فکر نمی کنی دیگه دوست نداره)
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
هیچ وقت التماس نکن
یعنی چی التماس می کنم
دیشبم اگه اون لحظه که عصبانی بود و می خواست تنها باشه یه جای التماس و گریه رهاش می کردی اوضاع بهتر بود
هی تو التماس می کنی هی اون حق به جانب تر می شه
راحتش بذار خودش متوجه اشتباهش می شه
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
الو؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی هست اینجا جواب بده؟:302:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
بچه ها من از همتون ممنونم
ولی اصلن حال خوشی ندارم
خیلی بهم ریختم
توروخدا بگید چکار کنم
خیلی کلافه ام
داغونم
بگید چه کاری انجام بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
:302::323::325:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلو جان تو زحمت خودت رو کشیدی خانوم خسته نباشی.:104:
مواقعی که همسرت ناراحته و عصبانی اگر واقعا مقصر شما هستی فقط یک بار عذرخواهی کن و دیگه التماس و گریه رو انجام نده.
باید به همسرت زمان بدی تا تو خلوت خودش اروم بشه و بیاد طرف شما. وقتی مدام و بی وقفه معذرت خواهی کنی اصلا زمان نمیدی بهش .
الان هم غصه رو کنار بگذار. وقتی همسرت اومد خونه عادی برخورد کن با مهربونی(نه التماس ) .
عزیزم تا قبل اینکه برید بیرون و کمی اوضاع قاطی بشه حتما لحظات عاشقانه داشتی ، فقط باید کمی عمیق تر به اونها نگاه کنی . بیا اونها رو تو صفحه خاطرات عاشقانه بنویس. حتی اگر یک نگاه مهربون باشه.
نیلو جان حساسیتت رو نواقص همسرت خیلی بیشتر از توجه به خوبیهاشه.
چون از کل تعریفت از جشن بیشتر توضیحات و تمرکزت روی دعواتون بود.
کمی لنز دوربین زندگی رو به طرف مهربونیهای ظریف همسرت ببر و اونها رو هر چند کوچیک ثبت کن
موفق باشی عزیزم:72:
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam_gh
سلام خانم اقلیما
من تازه عضو شدم
میشه خصوصی حرف بزنیم؟
سلام ایمیلتو بذار و سریع بردار
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نيلو عزیز
حرفهاي همه دوستان مخصوصا بهار زندگي خيلي قابل استفاده است
چنين مواردي براي من هم پيش آمده كه خواستم با گريه به همسرم بفهمونم که به حمايت، محبت و توجه اش بيشتر نياز دارم ولي گريه در مردان تاثير عكس داره، عصبي شون مي كنه و ازش اينو مي فهمند كه خيلي در اداره زندگی ناتوانند و همسرشان چقدر از بودن در كنارشان ناراحت است و اينطوري اقتدار مرد ميشكند و اين يك فاجعه است
سعي كن سخنراني ها و همايش هاي دكتر حبشي را گير آورده و ببيني خيلي ماثر است
ولي مشكل ما زنها اين است كه همسرانمان را با خصوصيات اخلاقي خودمان (زنها) مقايسه مي كنيم در حالي كه ما شايد جمله اي بگيم و منطوري داشته باشيم ولي آنها يك چيز ديگر بفهمند و استباط كنند و بالعكس
در مو قعيت هاي ماشبه نيازها و عكس العمل هاي متفاو تي داريم پس بايد سعي كنيم جنس مرد را بشناشيم و با زنها مقايسه نكنيم ، آن مو قع مي فهميم كه چقدر با هم متفاوتيم كارهايي كه ما را عصبي مي كند از رو ي عمد يا بي تفاو تي آنها نسبت به ما نيست آنها ذاتا اينگونه اند و بلعكس ما هم همين
:72::305:
قهرهاي طولانی و مكرر تاثیرات مخربی دارد..
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام عزیزانم
بذارید اول از تک تکتون به خاطر راهنمایی ها و وقتی که برام میذارید تشکر کنم
آرومتر میشم وقتی حرفاتونو تو تاپیکم میخونم واقعا ازتون سپاسگزارم
آخر هفته خیلی بدی بود تو همون چند روز چندبار قهرو آشتی داشتیم
وکلی گریه کردم دیگه واقعا چشمام داغونه
اما خدارو شکر 2 روزه واقعا آشتی شدیم و کاملا مهربونه
من هم سعی می کنم باهاش خوب رفتار کنم و باهاش بخندم
تاحالا هر وقت باهام شوخی میکرد و اذیتم میکرد غر میزدم اما این چند روز
تو این مواقع بهش لبخند میزنم خیلی جواب میده !!!
اما واقعا از همه چی و از زندگی خسته ام ته دلم حالش خوش نیست
اما اصلا به روی خودم نمیارم حتی به زورم شده جلوش میخندم تا جو خونه شاد باشه
این نکته رو توش پیدا کردم که اگه من و محیط خونه شاد باشه
و کمتر غر بزنم اونم آرومتره و دعوا ازمون دورتره!! از کشفیات جدیدمه!!
هنوز جلو فکرای منفیمو میگیرم حتی جرات نمیکنم اینجا بگم و راهنمایی بگیرم
میترسم دوباره بخوام به بدیها فکر کنم حالمون خراب شه
یه سوال داشتم تو چندتا پست قبلم یکی از بچه ها به اسم سرد بهم گفت افسرده ام از نوع حادش
یعنی جدی گفته؟؟؟؟؟ حرفش درسته؟؟
واسه خودم نگرانم و میترسم آخه روحیم خیلی خرابه
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نه نیلو جان نه افسرده هستی و نه هیچ چیز دیگه ای
فقط این کشمکش های اخیرتون یه کم نا آرومت کرده که خیلی زود با اروم تر شدن اوضاع آروم تر میشی
-
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
مرسی اقلیما جونم
اما تا خوبیم خوبم اما اگه یه مشکل خیلی کوچیک پیش بیاد یه اخم کوچیک ببینم دنیام خراب میشه
تموم بدیهاش یادم میاد تموم حساسیتهام برمیگرده
تاپیک اقلیمارو که میخونم یاد کوهستان رفتن خودمون میفتم
غم عالم میشینه تو دلم کلی حرف و کار گداشته تو دلم
نمیدونم چکار کنم چطور مشکلاتم و به زبون بیارم و راهنمایی بشم
یا حتی چطور مشکلاتم و چیزایی که به دلم گذاشته رو به خودش بگم
حتی یک لحظه فکر کردن بهشون حالمو خراب میکنه
اما نمیشه که مطرح نشه و حل نشه یا راهنمایی نشم
(البته تو دعواهای آخر هفته یک سری از چیزایی که به دلم مونده بود رو بهش گفتم)
اما الان که خوبیم دلم نمیخواد حتی با یه اخم کوچیک حالم بد شه
حتی یاد آوری چیزای بد به اندازه چند ثانیه هم داغونم میکنه