-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
درک میکنم ....
اون احترامی که باید بینتون میبود از بین رفته...........یعنی از همون اول پرده ها باز شدن!
خمیر آدم باید درست باشه
در پست قبلی نمیخواستم از این جمله استفاده کنم....چون ممکن بود توهین تلقی شه......که خودت بیان کردی.
اینجا (همونطوری که از اسمش پیداست) همه خیر و صلاح کسانی که به نحوی توو زندیگشون مساله ای دارن رو ، میخوان.
امیدوارم هر تصمیمی که میگیرید ، درست باشه.
موفق باشی.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط abbas_mt
دوست عزیز عجولانه تصمیم نگیرید
.
.
.
همسرتون هنوز به بلوغ فکری نرسیدن.....شما هم تا حدودی همینطور.
...
زمان میبره با مشاوره و کار ----------(هر دوی شما نگاه و رویه تون رو تغییر بدید).
موفق باشید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها
خمیر آدم باید درست باشه ... به آموزش ربطی نداره ... بعدشم ما که برای اصلاح نیومدیم ... نه روش صحیحیه نه من وقتشو دارم ...
.
.
.
حالم خیلی بده .
فردا برای طلاق اقدام میکنم ....
اصلا صبر ندارم ... .
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به به گریبان خویش
نمیگم خانمتون مشکلی ندارند، اما مشکلات شما هم از پست ها و صحبتهاتون کاملا آشکاره. خیلی آدم حساس و احساساتی و هیجان مدار و متوقعی هستید. از صحبتهاتون بر میاد که خیلی هم وابسته هستید. همین چند لحظه پیش که پستهاتون رو میخوندم و مرور میکردم، یه لحظه فکر کردم چقدر شرایط برای خانمتون هم با توجه به توقعات و نوع رفتار شما سخته.
من نمیخوام بحث های فمینیستی راه بیافته دوباره، اما همینقدر بگم که حداقل طبق نرم و قانون جامعه ما، زن مختاره که درآمدش رو برای خودش پس انداز کنه و موظف نیست که در زندگی مشترکش وارد کنه، مگر اینکه به میل و اراده خودش باشه. اما وظیفه شما تامین مخارج و هزینه های زندگی ایشون است. حتی هزینه همین تلفنها.
به نظرم خیلی ریز شدید در رفتارهای همسرتون. و چشمتون رو به روی حساسیتها و اشکالات رفتاری خودتون بستید.
انتظار دارید ایشون شما رو عین یک بچه تر و خشک بکنه. خوب هر کس به شیوه خودش محبت میکنه و الگوی خاصی برای محبت کردن وجود نداره. این نوع محبتی که شما میخواهید، شاید ایشون بهش توجیه نیست. شاید ایشون هم بخواد نظر شما رو تامین کنه اما نمیدونه چطوری. برای همین است که توصیه میشه که برید هردو باهم مشاوره. از طرفی شما واقعا هیچ ظرافت و خصلت حسنه ای که چشمتون رو بگیره در ایشون ندیدید؟ ایشون پر از عیوب غیر قابل بخشش و غیر قابل توجیه اند و شما فقط دارید ایشون رو تحمل میکنید؟
شما برای خودتون یکسری نیازها تعریف کردید (نوازش به انواع و اقسام از جمله شام آوردن، کادوی گران خریدن، ساعت 1 شب به بعد زنگ زدن و تا خانه پدری خودتون با تلفن مشایعت کردنتون و...). در همین تاپیک بهتون گفته شد که برخی از اون توقعات درسته اما برخیشون هم واقعا انتظار زیادیه که با توجه به شرایط خانمتون جایز نیست این توقعات رو داشته باشید.
باور کنید شرایط سختی رو برای خانمتون ایجاد کردید. من اگر جای ایشون بودم، پیش خودم میگفتم، من که هر کاری بکنم ایشون راضی نمیشه. کادو نخرم، میگه بهم توجه نکردی، بخرم، میگه خسیسی: من پونصد خرج کردم، تو ربع سکه دادی....
باور کن خیلی از ما خانمها هدیه های گرون از همسرانمون میگیریم، اما وقتی میخوایم برای همسرمون هدیه بخریم، پول خود ایشون رو بر میداریم میریم یه چیزی میخریم که حالا چی بشه قیمتش به 160 تومن برسه! که اگر اینطوری باشه از هستی ساقط میشیم:163: نشنیدی میگن روز زن، هدیه ها طلاست و روز مرد، جوراب و عرقچین؟ :163:شما دلت خواسته برای خانمت خرج کنی طلای گرون بخری، دیگه نباید بیای مقایسه کنی و این هدیه ای که قراره وسیله ای برای نزدیک کردن دلهای همسران به همدیگه باشه خودش بشه مایه تنش و تشنج بین زوجین.
ایشون رو پارک میبری، میکشونی به دعوا! هدیه میخری و میخره برات میرسونی به دلخوری و قیاس قیمت و رنجش! تماس تلفنی که برای نزدیک کردن قلوب و رفع دلتنگی و ابراز عشقولانه و محکم کردن رابطه باید باشه، میرسونی به بحث مادی و...بازم دعوا و مقایسه و دلخوری. میری خونشون چه مدتی که اونجایی چه موقعی که بر میگردی خونه خودت، باز هم توقع و قیاس و ناراحتی! چه بکش بکش و ستیز و مقابله و مقایسه ای است این زندگی مشترک که شما داری مدیریتش میکنی برادر!
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سرخپوست جان. من امروز بااخره پست اولتو جرات کردم بخونم. چون خیلی طولانی بود هی طفره می رفتم از خوندنش. الانم که دیگه تصمیمتو گرفتی. ولی یه سری چیزایی که به نظرم میاد می نویسم. من ازدواج نکردم مشاورم نیستم. واسه همینم احتمالش خیلی زیاده که اشتباه کنم.
- نوشتی طلاق می گیرین. در عنی حال نوشتی که در دوران نامزدی هستین. دوران نامزدی مثل همون دوستیه اما تحت نظارت خونواده ها و با هدف شناخت همدیگه برای ازدواج. و به راحتی می شه در این دوران به این نتیجه رسید که دو نفر با هم هماهنگی یه زندگی مشترکو ندارن. شما اول ازدواج کردین بعدش اسمشو نامزدی گذاشتین؟
-من دقیقا نمی دونم فمینیسم چیه. اما مظمنم خانمتون فمینیست نیست. این وضعیت که ما داریم همه اش به خاطر اینه که از بچگی و از دبستان همه اش دخترا و پسرا رو از هم جدا کردن. این جدا سازی باعث می شه که زن ها و مردها از هم درک درستی نداشته باشن. احساساتشون درست و در زمان مناسب شکل نگیره. تازه می ریم دانشگاه و اونوقت وقت داریم دو سه سال که زود زود جنس مخالفو یه کمی بشناسیمو و اگه بشه ازدواج هم بکنیم. در واقع فرصت درک درست از هم و حتی فرصت عاشق شدن واقعی رو ازمون گرفتن. این وضعیت رفتاری خانم شما هم همینه. درک درستی از مرد نداره. بسکه جدا بودیم و قوانین هم که ناعادلانه است خودبخود این تداعی برای خانما پیش میاد که اقایون مسبب بیچارگیاشون هستن و اگه حواسشون نباشه این رو توی رفتاراشون ممکنه نشون بدن. ادم باید به اگاهی درستی از خودش برسه تا بتونه ضعفاشو پیدا کنه.
- نمی دونم چی باعث شده که فکر کنی عشق وجود داره بین شما دو تا. شما کسی هستی که دوست دخترای قبلیتو که دنبالت می دویدن رد کردی و رفتی کسی رو انتخاب کردی که به نوعی علاوه بر اینکه تو باید دنبالش بدوی بهت گه گاه هم توهین می کنه. این خواست خودت بوده. من هیچی از هیچکدومتون نمی دونم. از نوشته هات این استنباطو می کنم که عشقی بین شما دو نفر وجود نداره. به نظر من شما یه شکلی از وابستگی رو دارین بهشون از جنس همینی که کسایی رو می پسندین که باید دنبالشون بدوین و اونا سرد باهاتون برخورد کنن. در مورد خانم من واقعا نمی دونم اما این نوشته هایی که شما نوشتین اصلا به نظر نمیاد دوست داشته باشن شما رو. ولی شما ممکنه یه سری مسایل رو ننوشته باشین.
- منم موافقم که کار سختیه ادم بیاد بقیه رو اصلاح کنه. هر کی مسوول کارای خودشه.
- این چیزی که شما اسمشو بی خیالی می ذارین هم در خانمتون هم در پدر ایشون در واقع تعدی به حریم دیگرانه. نه بی خیالی.
- به هر حال شمایین که باید تصمیم بگیرین چه کار کنین. می تونین به مشاوره برین با خانمتون و سعی کنین برای بهبود. ایشون یه ساختارای فکری اشتباه دارن. ساختاری که از یه طرف مرد رو در مقابل زن قرار می ده نه در کنارش (این ساختار در خیلی از ما هست چون همیشه از هم جدا بودیم توی زندگی واقعی. اما در ایشون شدیدتر) و در عین حال چون می بینن همه ی خانما ازدواج می کنن یه جورایی می خوان منطبق بر عرف و جامعه هم باشن.
- من سعی کردم در مورد خانمتون بنویسم. چون دوستان به اندازه ی لازم شما رو از اشتباهاتت خودتون اگاه کردن. بازم می گم که ممکنه اشتباه کرده باشم.
موفق باشید.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
ظاهرا تمام مشکلات از من هست ... شاید هم همینطوره ... چون تمام مواردی که خانوم بی دل فرمودن تماما من اشکال دارم نه ایشون .... درمان یک آدم بیمار شبیه من چیه؟؟؟ البته میرونم که برای همه یه نسخه نمیشه پیچید اما در حالت کلی چه کار باید کرد ؟
در ضمن در مورد مطلبتون :
"""""شما برای خودتون یکسری نیازها تعریف کردید (نوازش به انواع و اقسام از جمله شام آوردن، کادوی گران خریدن، ساعت 1 شب به بعد زنگ زدن و تا خانه پدری خودتون با تلفن مشایعت کردنتون و...). در همین تاپیک بهتون گفته شد که برخی از اون توقعات درسته اما برخیشون هم واقعا انتظار زیادیه که با توجه به شرایط خانمتون جایز نیست این توقعات رو داشته باشید. """""""""""
من فقط به یکسری مطالب اشاره کردم که به سرد بودن ایشون برسیم که ظاهرا شما نیاز به مثال های بیشتری دارید که در این مقال نمیگنجد .
سوما :
"""""""""""
ایشون رو پارک میبری، میکشونی به دعوا! هدیه میخری و میخره برات میرسونی به دلخوری و قیاس قیمت و رنجش! تماس تلفنی که برای نزدیک کردن قلوب و رفع دلتنگی و ابراز عشقولانه و محکم کردن رابطه باید باشه، میرسونی به بحث مادی و...بازم دعوا و مقایسه و دلخوری. میری خونشون چه مدتی که اونجایی چه موقعی که بر میگردی خونه خودت، باز هم توقع و قیاس و ناراحتی! چه بکش بکش و ستیز و مقابله و مقایسه ای است این زندگی مشترک که شما داری مدیریتش میکنی برادر!
""""""""""""
اگر همه دوستان مثل شما مطالب رو خونده باشن که اصلا متوجه مشکل من نشدند ... در تمامی موارد بحث و دعوا ایشون پیش قدم هستند و تنش و پرتاب سنگ و موارد دیگه توسط ایشون بوده و شما ظاهرا در تصوراتتون این تصویر رو حکاکی کردین که من همه موارد رو انجام دادم !!!!!.
سوما من قیاس نکردم و قیمت رو پیش نکشیدم توی اون تایپیک هم نوشتم که مبلغ و نوع هدیه مهم نیست و فقط و فقط نوع نگرش هدیه است ( فقط نیاز من """" توجه """"" بوده نه مقایسه قیمت ) در ضمن من به جوراب راضی ترم چون برای خودم گرفته شده نه سکه که برای اهداف بعدی خودشون بوده)
امیدوارم بازهم نیاز نباشه برای مطالب بالا توضیح بدم لطفا مطالب رو صحیح بخوانید ...
وقتی تنهاییم ، دنبال دوست می گردیم ،
پیدایش که کردیم ، دنبال عیب هایش میگردیم ،
وقتی که از دستش دادیم ،
در تنهایی ، دنبال خاطراتش می گردیم .
مراقب قلب ها باشیم ، هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند .
" ژان پل سارتر"
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
عزیز جان حالت خوبه؟ نوشته بودی برای جدایی اقدام می کنی. اینکارو کردی؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
متاسفانه برای ماموریت کاری رفتم شهرستان .... داغونم اصلا حواسم سره جاش نیست ........ برگشتم اقدام میکنم .
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
توی این سایت آیا کسی هست که به آقایون حق بدن به نظر میاد اکثرا حقوق از دست رفته خانم ها بررسی میشه .............
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
در خدمتم!! :)
ولی حالا حقو می خوای چی کار؟ ببین مشکلاتت قابل حلن حل کن. اگه نه قبول کنشون و اگه بازم نه از خودت مشکلاتو دور کن.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
شما حرف از طلاق زدید عکس العمل ایشون چی بود؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سرخ پوست من از اول تاپیک باهات بودم و میخوندم و کاملا بهت حق میدم در مورد همه دلخوریهات زن باید کانون محبت و ارامش برا شوهرش باشه و بتونه با رفتاراش همسرش را جذب کنه نه اینقدر سرد و بیتفاوت باشه مخصوصا اول زندگی و دورا عقد
شاید همسرت با خیلی از مهارتها اشنا نیست یا مطالعه اش خیلی کمه
با مادرش یا خواهر بزرگترش در مورد این دلخوریهات صحبت کردی؟
خوندم که با خودش حرف زدی و قبول نکرده و حرفای صد من یه غاز جواب داده حالا میخوام بدونم خانواده اش هم در مورد این برخوردهای بی تفاوت و سرد و بی ادبانه چیزی میدونند؟
ا
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها
ظاهرا تمام مشکلات از من هست ... شاید هم همینطوره ...
منظور من این نبود. اما اشتباهات شما هم کم نیستند. ما به خانوم شما دسترسی نداریم که بتونیم با ایشون هم صحبت بکنیم (کاری که در مشاوره حضوری قابل انجام است).
البته میرونم که برای همه یه نسخه نمیشه پیچید اما در حالت کلی چه کار باید کرد ؟
شما اگه آگاهیهاتون و مهارتهاتون در قبال زندگی مشترک رو افزایش بدید خیلی از مشکلاتتون حل میشه. بعضی از این مهارتها حتی لزوما منحصر به زندگی مشترک نیستند. و لازمه که برخی جنبه های شخصیتتون رو ارتقا بدید که در زندگی فردیتون هم خیلی موثر خواهد بود. هر چند که ممکنه تا حالا خیلی تبعات منفی اون ایرادهای فکری یا رفتاریتون براتون مشخص نبوده باشه و حالا با زندگی مشترک که رابطه تنگاتنگ با یک شخص دیگرو به شکلی متفاوت از خانواده و دوستان میطلبه، اینها بروز کرده باشه. مثل: کم صبری که خودتون هم بهش اذعان دارید. همینطور تبعات اون که شامل عصبانیت و پرخاشی است که (که حتی در این سایت و این تاپیک هم در نتیجه پستهای خلاف میلتون) از شما ناشی میشه. احساس مداری که یک جاهایی اونقدر قلمبه میشه که برای روز تولدش سنگ تموم میگذاری و کل حقوقت رو میدی هدیه، و و بعد همین احساس رو اونقدر در جهت منفی رهاش میکنی که با کوچکترین تکانه ای میکشونی به طلاق. اینها دو سر (یا دو انتهای) احساس هستش. در این سایت بارها گفته شده که احساسات باعث خطای دید هم میشه. شما وقتی که درگیر احساسات منفی در قبال خانمتون هستید کارهای مثبت ایشون رو هم منفی می بینید. درگیر ذهن خوانی میشید و دنبال ردپای توطئه میگردید. مثل همون ربع سکه، که با اینکه میشه کلی تصورات مثبت برای شما بوجود بیاره، اما ذهن شما میره به این سمت که خانوم از گرفتن این هدیه منظورش این بوده که بعنوان یک پس انداز بعدا ازش استفاده کنه. وبعد پیش خودتون توجیه میکنید که به همین دلیل از اون هدیه خوشتون نمیاد و خانمتون رو هم بخاطر این تصوری که ازش پیدا کردید ازش شاکی میشید:
در ضمن من به جوراب راضی ترم چون برای خودم گرفته شده نه سکه که برای اهداف بعدی خودشون بوده)
به گذشته هم که برگردیم، ایجاد رابطه و ادامه اش با اون خانومها (دوست دختران قبلی) هم از احساس شروع شده. کنترل احساس اگر بود، شروع رابطه با یکنفر هم نمیتونست اتفاق بیافته چه رسد به چند نفر همزمان.
فعلا این مختصر رو داشته باشید تا بعد.
سعی کنید قدری در این سایت بگردید، وقت بگذارید و مقالات مربوط به مطالبی تا اینجا عرض کردم (نکات کلیدی که بولد شده) بخونید. یکی اش فکر کنم عنوانش انرژی صلح آمیز احساسی یا یک چیزی توی این مایه ها باشه. اگر وقت شد میذارم براتون ولی خودتون هم سرچ کنید میتونید پیداشون کنید.
در ضمن با لحن طلبکار به جایی نمیرسید: زبان نرم مار رو از سوراخش میکشه بیرون. که اینهم البته نیازمند کنترل احساسه. حالا حالا ها کار داری برادر من! اما کار نشد نداره
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
setareh22 عزیز ظاهرا هیچ مشکلی با طلاق نداره شاید اینجوری نشون میده چون کلا آدم مغروریه و نمیخواد بگه که جدا نشیم . شاید براش مسئله طلاق عادی باشه
نازنین عزیز ممنون که تایپیک منو دنبال کردی و به درد دل هام گوش کردی . به مادر و برادراش که نمی تونم بگم ... رفتار با مادرش همینجوریه .... بارها من بهش گفتم برو کمک مامانت --- الان به این کمکت احتیاج داره و بارها از زبون خودش شنیدم که اگر برای پدر و مادرش کاری میکنه فقط به جهت اینه که مدیونشون نباشه...
بارها شده دیدم با برادراش جلوی من گلاویز شده نه به صورت دعوا ، به صورت شوخی ... نمیدونم شاید به نظره من غیر عادیه !!!!!!!!!!!!
بی دل عزیز ازتون ممنون که برای من وقت میزارید .... سعی میکنم مطالبو بخونم ...
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
به نظرم شما خانومتون رو بدعادت کردید همیشه شما جلو رفتید و اشتی کردید ایشون به هیچ وجه ترس از دست دادن شما رو نداشتن و به همین خاطر هر جوری که دوست داشتن با شما رفتار کردن
شاید بعضی انتظارات شما زیاد بوده ولی به هر حال خیلی از رفتارای خانم شما هم درست نیست
من قبول دارم که مرد نیازه و زن ناز ولی چندبار که شما جلو میری یه بارم اون باید بیاد جلو
هرچقدر هم مغرور باشن وقتی پای طلاق به میون میاد شکستن غرور بهتر از ازدست دادن شخص مورد علاقه است ولی من فکر میکنم ایشون بتونن بعضی رفتاراشونو عوض کنن خواهشا به همین راحتی تن به طلاق ندید
پیش مشاور بریدباهم
گلاویز شدن به شوخی(تاکید میکنم به شوخی) با برادر و پدر نه تنها بدنیست بلکه نشون دهنده رابطه خوبیه بینشون یادمه حتی پیش مشاور ازدواج هم که رفته بودم از اولین سوالاشون این بود رابطه ات با پدرت چطوره؟ کشتی باهم میگیرین یا نه؟و....
من درمقامی نیستم که بخوام راهکار ارائه بدم فقط چیزایی که به نظرم رسید رو گفتم ولی راهنمایی های دوستان رو جدی بگیرید به نکات خوبی تو راهنماییاشون اشاره کردن
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
آقای سرخپوست ضمن اینکه بر مطالب پست قبلی ام تاکید دارم و امیدوارم که بتونید براش وقت بگذارید و تمرین کنید، در رابطه با اینکه شما خیلی احساس در رابطتون خرج میکنید و همین انتظار رو هم از خانوم در رفتار و گفتار دارید، یاد بخشی از صحبتهای آقای فرید در تاپیک "لیلی بازم طلاق می خواد" افتادم که میگفت:
"یاده مسافرت بارسال افتادم.باهم بودیم.گفتم لی لی خدارو قبول داری؟گفت اره اما مخلفاتشو قبول ندارم!گفتم بیا بینه خودمو خدات قسم بخور ترکم نمیکنی تو بدترین شرایط.
از اون خنده های تیز کردوگفت فرید زرتوزورت نکن با کوجکترین بد رفتاریت رفتما قسم خسم هم نمیخورم.
گفتم اوردمت تا عهد ببندی.بابا زنایه مردمو ببین چقد مطیعوسنگینن.
گفت خوب من باید با اونا یه فرقی داشته باشم تا یه خلی مثه توروعاشقه خودم کنم.
گفتم لیلی عاشقتم.
گفت لیلیتم به شرطی که کلید نباشی.
گفتم بمیرم چیکار میکنی.
گفت 24 ساعت تریب مشکی ساعت مشکی عینک مارکدار مشکی خوشتیب میشم ولیا!بعدش فردا یه خلتر از توبیدا میکنم.
یه طوری حرف میزنه که همش حس میکنم اگه نگیرمش رفته.
گفتم دوسم داری.
گفت جمع کن باباباز داری نیمرو میشیا.
لی لی رفته.
قسمتهای مهمشو براتون بولد کردم. اونزمان در جواب این پست برای آقا فرید نوشتم:
"آقای مجنون! به لیلی خانوم فرصت ابراز عشق بده. این که ایشون میگه: بازم عین نیمرو شدی! معناش اینه که ابراز عشق از طرف شما زیاده. و همونقدر هم که ابراز عشق میکنی هی میخواهی ازش تعهد بگیری که اونهم همون اندازه در مورد شما پر شور و حرارت باشه و همون طور رفتار کنه. اینها آزار دهنده است.
بهتره قدری احساسات ات را جمع و جور کنی و یک قدری برایش هیبت مردانه داشته باشی. اون دوست داره شما رو یک "مرد عاشق" ببینه تا یک "خل عاشق" یا یک "کلید" یا "سریش"! وقتی یکطرف خیلی احساسات افراطی داره حتی در قالب عشق و علاقه، در طرف مقابل دافعه ایجاد میکنه.
ضمنا این رفتارها ایشان را با توجه با سن کم و نوع تفکر و... که از پست های شما دریافت کردم، گستاخ میکند و توقعات و نتظارات مختلفی را برایش ایجاد میکند که شما را بیشتر دچار مشکل میکند.
ایشان هیچ واهمه ای ندارد از اینکه بکرات بگوید طلاق و روی آن اصرار کند چون در شما دیده که طلاق بده نیستی! و از عشق شما به وفور سیراب و مطمئنه!
پس آنچه که در این پست به مباحث قبلی و در راستای "برنامه لیلی عاشق کنی" اضافه شد این است که علاوه بر اینکه روی خودت در رابطه با مطالب قبلی و کاهش توقعات و کنترل هیجانات و ... کار میکنی، قدری هم از ابراز عشق کردن دست بکش تا او هم فرصت ابراز علاقه به شما پیدا کند:
آب کم جو تشنگی آور به دست........تا بجوشد آبت از بالا و پست"
امروز هم همین اعتقاد رو در مورد رفتار شما با خانمتون دارم. فکر میکنم لزومی نداره تا دیر وقت در منزل ایشون بمونید. شاید بهتر باشه رفت و آمدهاتونو و تماسهاتونو کمتر کنید. به هر حال شما در دوران عقدید و نیاز هم نیست هر روز همدیگر رو ببینید. اگر توقع دارید که ایشون دلش برای شما تنگ بشه. پس شرایط رو برای دلتنگ شدن ایشون و ابراز دلتنگیشون فراهم کنید. کمی در ابراز عشق کلامی و رفتاری عقب بکشید تا ایشون هم بتونه فرصت ابراز عشق رو پیدا کنه. جذبه مردانه تون رو برای خانمتون حفظ و تقویت کنید. تا ایشون احساس کنه که با یک مرد داره زندگی میکنه نه کودکی پراز نیاز و احساسات افراطی. در یک لحظاتی کنترل خشم و سکوت کردن از روی صبر، متانت و وقار و جذبه تون رو نزد همسر و اطرافیانتون بیشتر میکنه. ضمن اینکه این صبر و کنترل احساس برای خود شما هم در نهایت شیرین خواهد بود و نتیجه لذت بخشی خواهد داشت که ببینید با واکنشی عمل نکردن جلوی یکسری اتفاقات ناخوشایند رو گرفتید.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام و تشکر از همه دوستان و مشاوران گرامی که واقعا برام وقت گذاشتن و برام مطالب جالبی نوشتن ....
باید عرض کنم که درمورد اینکه باید بهش فرصت بدم تا عشق خودشو نشون بده به شدت موافقم و من این فرصت رو ازش گرفتم ... بعد چند روز فکر کردن به این نتیجه رسیدم که یکم به خودم و خودش فرصت بدم ببینم آیا روابطمون درست میشه یا نه ... تمام مواردی که خانم بی دل گفتن درست بوده و من در این مورد مقصرم و باید به شخص مورد نظرت فرصت میدادم .
درمورد انتظاراتم هم ، باید ازشون کم کنم و بیشتر خوشبین باشم چون مواردی که گفتم بعضی وقتا دو رو داره که ما همزمان نمیتونیم دوروی اون رو ببینیم . آدم هایی که انتظار زیاد دارن اول خودشون اذیت میشن بعد دیگران ....
تازه از سفر برگشتم سعی میکنم روابطمون رو "نو" کنم و از اول شروع کنم فکر میکنم هنوز فرصت دارم .
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام دوباره به دوستان ...
متاسفانه بازم دلم گرفته و اومدم تا براتون درد دل کنم ....
یه دوستی داشتم که با خانومش خیلی خوب بود همیشه مودب بودن با هم و هیچ وقت من ندیدم که بینشون دلخوری باشه .... ( مشاوره تربیتیه) همیشه به من میگفت اگه خانومی با شوهرش بد و بی ادب با شوهرش برخورد میکنه مطمئن باش شوهر درست رفتار نکرده که همسرش بد شده .... ( نه اینکه شوهرش بد زبون و بی ادب باشه و زن هم نه تنها رفتار مرد رو تکرار نمیکنه بلکه بدتر از اون خواهد شد )
خیلی به خودم فکر کردن ... خیلی هم تغییر کردم .... اما شاید نه به اندازه نمیدونم!!!
دیگه خیلی وقتا وقتی بحث رو شروع میکنه من ادامه نمیدم و شاید خیلی وقتا من رو هم بزنه اما دیگه حوصله ندارم باهاش بحث کنم ... میگذرم و خدا رو شکر قضیه تموم میشه ... ایجوری فکر میکنم بهتر شده ... دیگه بهش تند تند زنگ نمیزنم تا دیر وقت خونشون نمیمونم . دیگه ابراز احساسات نمیکنم ... دیگه زیاد باهاش کاری ندارم .اوضاع بهتر شده اما مورد لجبازیش رو به روش نمیارم اما داره اذیتم میکنه و منو برده تو فکر .... فقط تنها نگرانی من اینه که خیلی لج بازه و خواستم یه تایپیک باز کنم و از همه بپرسم چرا زن ها( ویا حتی مرد ها) لج باز میشن ؟ چطور خودمونو اصلاح کنیم که کسی با ما لج بازی نکنه ؟؟؟
اومدم بگم چرا زن ها لج باز میشن ؟؟؟ من رفتارم باید چگونه باشه که همسرم لجباز نشه ؟ آیا باید همیشه خشک و جدی باشم؟؟؟
بهم جواب بدین مشکل من کجاس که زنم لجبازه ؟اعتماد بنفسم به شدت پایین رفته .
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سلام
پرسیدی چرا آدم ها لج باز میشند؟ شاید چون ما لوس شون کردیم و یا شاید ما رفتار بدی داشتیم و شاید اصلا مشکل از تربیت خانوداگی بوده و بعدش هم نتونسته خودش به قول معروف بزرگ بشه و رشد کنه و همونطور مثل بچه ها رفتار میکنه و .........
میببنی دلیل ها زیاد میشه تنها کاری که ما میتونیم بکنیم حداقل این هست که خودمون رفتارمون درست باشه
در جایی که لازم هست و به موقع قاطع و جدی باشیم و به موقع مهربون و احساساتی
حرفی که فکر میکنی درست هست باید بزنی و در خودت نریزی البته همراه با قاطعیت و وقتی فکر میکنی میخواد تبدیل بشه به یک صحنه جنگ از بحث کردن بپرهیز و ختم کلام کن
دلت میخواد از محبت همسرت سیرآب بشی ، بذار کمی تنها باشه و در خلوت خودش باشه، اجازه بده دلش برات تنگ بشه ، خصلت ما آدم ها اینه تا وقتی کسی همیشه حواسش به ما هست ما حواسمون بهش کمتر میشه و خیالمون راحته که هست! و تازه براش ناز هم می کنیم چون میدونیم نازمون خریدار داره!
همسرت بخش اصلی زندگیت هست ولی همه زندگیت نیست پس داشتن احساس خوب رو، تفریح ، دوستان و خانواده خوبرو و سرگرمی هات همه رو تحت شعاع همسرت قرار نده.
وقتی خودت از خودت احساس خوبی داشته باشی اعتماد به نفست بیشتر میشه و از لحظه های زندگیت استفاده میکنی و ناخوداگاه طوری رفتار میکنی که افراد زیادی رو به خودت جلب میکنی ولی اگه بی حرکت و منفعل باشی و فقط انتظار محبت و توجه از دیگران داشته باشی اینطوری برعکس عمل میشه و همه فراری میشن ( این به خودم هم ثابت شده)
اول سعی کن خودت و درونت رو به آرامش برسونی و همه چی زندگیت رو شادی و غمت رو تحت شعاع یک نفر (که در مورد شما همسرت هست ) قرار ندی مطمعن باش وقتی کنترل رفتار و اخلاق و زوم شدن رو از همسرت برداری هم خودت راحت تر زندگی میکنی هم ایشان خودش به طرف شما جلب میشه و اگه هم نتیجه نداد اعتماد به نفست نباید از بین بره چون شما رفتار و کار درست رو انجام دادی
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
دلم برای خودم تنگ شده .....
چقدر تغییر کردم ....
زندگیم دیگه رنگی نیست .... غرورم را پاک کرده اند ......
روزگار عجیبیست .......
دوست داشتن هم فقط روی معامله اس .... پاپاپای .....
////////////////////////سرخ پوست تنها //////////////////////////
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
دوست عزیز من تایپیکتون کامل خوندم ظاهرا قبل از ازدواج رفتار شما طوری بوده که خانمها خودشون میومدن سمت شما پس با این اتفاقاتی که افتاده من فکر میکنم بهتره به خود واقعیتون برگردین و خیلی عادی رفتار کنین.
ظاهرا خانم شما خیلی مغروره و باید یاد بگیره یه جاهایی لازمه از غرورش بگذره.
من یک نمونه رو خودم واقعا دیدم که با این رفتار نتیجه گرفته بود: خودتون رو سرگرم کارتون کنید انقدر که از خستگی وقتی برای منت کشی و محبت کردن زیادی نداشته باشین و چند روز یه بار در حد یه sms حال و احوالپرسی همین.
انقدر سرد رفتار کنید که بالاخره بپرسه چرا اینجوری شدی؟مطمئنا میپرسه و با خودش یکم فکر میکنه به اتفاقهایی که افتاده به رفتاراش و به خیلی چیزها....
امیدوارم مشکلتون حل شه
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
اتفاقا همین کارو کردم امیدوارم که روش درستی باشه .... دلم برای دوران مجردیم تنگ شده... گاهی وقتا به خودم میگم ای کاش ازدواج نمیکردم نه برای اون دخترای قبلی بلکه راحتر زندگی کردن خودم .... دلتنگم.......
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها
دلم برای دوران مجردیم تنگ شده... گاهی وقتا به خودم میگم ای کاش ازدواج نمیکردم نه برای اون دخترای قبلی بلکه راحتر زندگی کردن خودم .... دلتنگم.......
[align=justify]سلام سرخ پوست عزیز،
چه نام کاربری بانمکی داری. :)
فکر می کنم استقلال احساسیت رو از دست دادی و لازمه این مهارت رو کسب کنی که به تنهایی در زندگیت شادی و آسایش رو تجربه کنی، تا به تدریج وضعیت رابطه ت با خانومت هم بهتر بشه.
امکانش هست تاپیک زیر رو مطالعه کنی و بگی چه شباهت هایی بین زندگی تو و گلاره هست؟ و چه قسمت هایی از توصیه های sci می تونه تو زندگیت تغییرات مثبت ایجاد کنه؟
[/align]
http://www.hamdardi.net/thread-24960.html
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
چشم میخونم و جوابشو حتما توب تایپیک خودم مینویسم ...
فقط اومدم بگم دیروز خانومم بهم یه چیزی گفت که شاخ در آوردم البته به روی خودم نیاوردم ...
گفت من هر وقت بهت احتیاج دارم و دستم بهت نمیرسه ازت دور میشم و دستم خودم نیست ... جالب بود برام عکس همه رفتار میکرد ... همه وقتی دلشون برای کسی تنگ میشه سعی میکنن بهش برسن و یا بهش زنگ بزنن تا با صدا و یا وجود طرف آرامش پیدا کنن . اما خانوم من چیز دیگریست
تازگیا سیگار میکشم چون احساس تنهایی شدید میکنم. من از دود متنفر بودم ... اما الان دارم لذت میبرم ....
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام دوباره
من اول مطالب این تایپیک نوشتم که مشکل من مردونه نیست و شاید پیدا کردن نقطه ضعف من در همین مورد باشه که با پیدا کردنش منو بیشتر ازار میده ....
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
اقای سرخ پوست تنها سلام
من پیشنهادم به شما اینه که یه تاپیک جدید باز کنید و خلاصه ای از مشکلتون و تغییرات احتمالی در مشکلتون طی این مدت رو بگید.
الان تعداد پستهای شما زیاد شده و فقط کسانی قادر به پاسخگویی هستن که از اول کار با شما همراه بودند.
اگر تاپیک جدیدی بزنید دوستانه تازه وارد هم میتونن کمک کنن.
انشالله مشکلتون حل میشه.
با سیگار کشیدن و نابود کردن ریه هاتون کاری درست میشه؟؟؟
هرکسی رفتار و اخلاق خاص خودش رو داره.
من..همسرم..شما..همسرتون...همه و همه آدمها یه رفتارهای خاصی داریم که و.قتی برای دیگران مطرح میکنیم یا میخندن یا تعجب میکنن.
اینکه شما این موضوع رو فهمیدید خودش قدم خیلی مثبتی برای بهبود روابطتتون هست.شناخت همینجوری به وجود میاد
غصه نخورید.همه ما در زندگی مشکلاتی داریم.
مراقب جسم و روح خودتون باشید و محکم باشید.درست میشه
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
فقط می خواستم بگم که از صحبت هاتون به نظر می آد که مشکل شما و همسرتون که هر دو هم در این زمینه نیاز به کار بیشتر دارین درک متقابل و رفتارهای اجتماعی متقابلتونه. همسرتون می گن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها
گفت من هر وقت بهت احتیاج دارم و دستم بهت نمیرسه ازت دور میشم و دستم خودم نیست ... جالب بود برام عکس همه رفتار میکرد ... همه وقتی دلشون برای کسی تنگ میشه سعی میکنن بهش برسن و یا بهش زنگ بزنن تا با صدا و یا وجود طرف آرامش پیدا کنن . اما خانوم من چیز دیگریست
و شما خیلی تعجب کردین و حق داشتین. شاید در خیلی موارد مشابه هم احساس همسرتون چیز دیگه ای هست ولی نحوه برخوردشون با احساسشون یا ابرازش جلوی شما شکل درستی نیست یا برای شما قابل درک نیست.
متقابلا برای شما هم همین طور. یک جایی گفته بودین که همسرتون از اینکه دستتون ضخمی بشه یا چیزی توی گلوتون بپره عکس العمل خاصی نشون نمی ده. این مسئله رو من بارها شنیدم یا دیدم که افرادی که در بیمارستان هستند و با جراحت هایی رو از دور یا نزدیک می بینن کم کم نسبت بهش خونسردتر عکس العمل نشون می دن.
به نظر من حتما هر دو پیش مشاور برین و همچنین کتاب های مربوط به شناخت همسر و برخورد مناسب باش رو بخونین و در مورد نکته هاش با هم صحبت کنین.
براتون آرزوی روزهای آروم و شاد می کنم