-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سلام رایحه جان
اول اینکه یه آفرین برای برخورد خوبت در این موقعیت بهت می گم واقعا خیلی خیلی خوب برخورد کردی
البته برخورد همسرتم خیلی خوب بوده و اینا همه جای شکرگزاری داره
منم یه علامت سوال خیلی بزرگ تو ذهنم اومد مرد ها معمولا اهل حرف زدن و درد و دل نیستن و اصلا نمی شه نیازهای عاطفیشونو شناسایی کرد
sci عزیز میشه تو ضیح بدید چهطور میشه عواطف همسر رو شناسایی کرد
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رايحه، دل، اقليما،
ببينيد همه اين كارها، كارهاي ساده اي است! فقط احتياج به توجه، تمرين و دقت داره! اما هر كدوم اين كارهاي ساده، مي توانند معجزات عاشقانه اي رو در زندگي شما رقم بزنند...
يه كاغذ برداريد و هر احساس و عواطفي كه از همسرتون دريافت مي كنيد بنويسيد
يك طرف كاغذ احساسات و عواطف منفي و يك طرف كاغذ احساسات و عواطف مثبت
هر طرف سه ستون لازمه، ستون اول احساسات، ستون دوم تفكر، ستون سوم موقعيت
اصلي كه اين سه ستون رو به هم پيوند مي زنه اينه كه هر احساس و عاطفه اي، نتيجه يك تفكره، و هر تفكري، تفسير يك موقعيت!
مثلا مي بينيد كه شوهرتون ناراحته! خب ناراحتي يك احساسه! شما نمي تونيد كنترلش كنيد... مي تونيد باهاش همدلي كنيد! اما چي كار كنيد كه ناراحت ديگه نشه!!
پس در ستون اول مي نويسيد : ناراحتي
ستون دوم( فكر كنيد ببينيد اين ناراحتي نتيجه چه فكري بوده): فكر كرده كه من دارم سر از كارش در مي آرم و تجسس مي كنم
ستون سوم:( فكر كنيد كه اين فكر حاصل و تفسير چه موقعيتي بوده؟ ) : چون وقتي تلفنش زنگ زد، من رفتم برداشتم كه بهش بدم!
همين در مورد احساس خوشحالي هم مصداق داره
و كلا هر نوع احساس مثبت و منفي
حالا در مثال بالا اگر بخواهيد كه شوهرتون ديگه ناراحت نشه! مي تونيد موقعيت رو كنترل كنيد! نمي تونيد؟؟؟
ساده است.. شروع كنيد! حوصله،صبر، وقت،پشتكار...
سوالي بود بپرسيد
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سلام قبل از همه چیز از رایحه عزیز عذرخواهی می کنم که سوالمو اینجا می نویسم
همه ی متخصص ها و مشاور ها به اتفاق می گن تجسس کار درستی نیست ولی سوالی که اینجا مطرح میشه اینکه مثلا اگه رایحه با کنجکاوی و تجسس پی به مشکل همسرش نمی برد و به همسرش نمی گفت و همسرش هم چنان به راه نادرست خودش ادامه می داد و به جایی می رسید که.....
اونوقت تکلیف چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
ضمن تشکر فراوان از آقای sci و عذرخواهی از رایحه ی عزیز که توی تاپیک ایشون داره این بحث صورت میگیره؛ سوالی از آقای sci عزیز و گرامی داشتم.
ببینید این موضوعی که اینجا مطرح میشه؛ فقط مختص روابط همسران با یکدیگر هست؛ درسته؟ یا نه؛ میشه به روابط دیگه ای که یه جورایی به ما هم نسبت داده میشه؛ ربط داد؟
"مثلا مي بينيد كه شوهرتون ناراحته! خب ناراحتي يك احساسه! شما نمي تونيد كنترلش كنيد... مي تونيد باهاش همدلي كنيد! اما چي كار كنيد كه ناراحت ديگه نشه!!
پس در ستون اول مي نويسيد : ناراحتي
ستون دوم( فكر كنيد ببينيد اين ناراحتي نتيجه چه فكري بوده): فكر كرده كه من دارم سر از كارش در مي آرم و تجسس مي كنم
ستون سوم فكر كنيد كه اين فكر حاصل و تفسير چه موقعيتي بوده؟ ) : چون وقتي تلفنش زنگ زد، من رفتم برداشتم كه بهش بدم!
همين در مورد احساس خوشحالي هم مصداق داره
و كلا هر نوع احساس مثبت و منفي
حالا در مثال بالا اگر بخواهيد كه شوهرتون ديگه ناراحت نشه! مي تونيد موقعيت رو كنترل كنيد! نمي تونيد؟؟؟"
حالا تصور کنید که همسر من ناراحته؛ اما این ناراحتی از بابت من و رفتار من نیست؛ مثال می زنم.
روز سیزده بدره و من بعد از چند روز مسافرت با همسرم و خانواده اش ازش خواستم که روز سیزده رو با خانواده ی من باشیم. قبول می کنند و من چون از حساسیت های بجا یا نابجای همسرم خبر دارم؛ سعی می کنم شب قبلش و حتی در راه رفتن برای پیوستن به خانواده ام؛ کاملا اوضاع رو کنترل کنم؛ بنابراین همه چیز خوب پیش میره و ما میریم. اونجا با توجه به حرفهایی که زده میشه؛ شوخی همسرم با دامادمون به خواهرم برمیخوره و به حالت قهر تا آخرین ساعات توی ماشین میشینه؛ اما هنوز من و همسرم متوجه نشدیم که از بابت شوخی ایشون هست که خواهرم ناراحته؛ بنابراین توی راه برگشت خواهرم ابراز ناراحتی میکنه و عصبانیت شدید خودش رو بروز میده و وقتی ما به خونه می رسیم؛ همه ی خواهرها به دفاع از خواهرم؛ زبان اعتراض به روی همسرم باز میکنند و تمام اتفافات و موضوعات قبلی بیان میشه!
همسرم (احساسات) به شدت عصبانی میشه و ما با حالت بحث و دعوای شدید از خونه ی مادرم برمیگردیم. همسرم به شدت عصبانی هست و نتونسته خودش رو کنترل کنه و تصمیم گرفته که دیگه به هیچ عنوان با خانواده ی من رفت و آمدی نداشته باشه؛ خواهرها هم همین تصمیم رو در مورد همسرم گرفتند و به من اعلام کردند که ما دیگه نمی خوایم که با همسرت رفت و آمدی داشته باشیم.
حالا فکر کنید که من بعد از آروم کردن همسرم؛ وقتی از ایشون علت عصبانی شدنش رو پرسیدم؛ بهم گفت که یه لحظه به این موضوع (تفکر) فکر کردم که من بعد از چند وقت با این خانواده جایی اومدم و همسفر شدم؛ حالا ببین سر چه موضوع مسخره ای؛ چه حرفهایی که بهم نمی زنن؛ اصلا ملاحظه نمی کنند.
(موقعیت) وقتی زبان اعتراض خواهرهای دیگه ام؛ به دفاع از اون یکی خواهرم بلند شد.
نتیجه اینکه: یکبار دیگه بحث های رودررویی بین همسرم و خانواده ام درگرفت و همسرم به شدت ایندفعه مصر هست که دیگه رفت و آمدی با خانواده ام نداشته باشه.
من به عنوان همسر توی این موقعیت باید چی کار کنم؟ چه جوری میتونستم موقعیتی رو که در ایجاد اون دخیل نبودم رو کنترل کنم؟
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
حق با اقلیماست منم یکی از در گیری های ذهنم اینه.
من که تا قبل از این اتفاق هیچ چیز غیر عادی تو روابط نمی دیدم.رابطه عاطفیمون بر قرار.جنسی هم مثل همون اول.
من اصلا نمی تونستم فکر کنم یه کمبودی تو زندگیمون هست اما الان خیلی فکر می کنم و به چیزهائی هم رسیدم.
اگه من نرفته بودم سراغ ایمیلش........
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سوال دوم اینکه ما میتونیم این راهکار رو در مورد احساسات و عواطف خودمون هم اجرا کنیم؛ مثلا من اون روز خیلی خیلی احساس خوشحالی و عشق داشتم؛ چون فکر میکردم بعد از گذشت چند وقت این اولین باره که با همسرم در یک موقعیت شاد و خوشحال هستیم و همسرم با انجام دادن تفریحش با من هست که احساس شادی داره؛ مثل بازی والیبالی که روز سیزده با هم داشتیم (موقعیت).
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
اقليما،رايحه،
تجسس نكنيد! تجسس هيچ وقت پسنديده نيست...
البته بايد اين عبارت روشن بشه... عدم تجسس به معني بي خيالي نيست! به معني عدم ريشه يابي نيست! به معني عدم توجه نيست... به همسرتون توجه داشته باشيد و عواطفش رو شناسايي كنيد! اما براي شناسايي عواطفش لازم نيست بريد سر موبايلش و اس ام اس هاش رو بخونيد! يا بريد ايميلش رو نگاه نكنيد!
اما هدف چيه؟ هدف محافظت از نهال عشق و بنيان زندگيست.. پس هدف روشنه!
چرا مي گن تجسس نكنيد؟ چون تجسس عواقبي داره كه به هيچ وجه به رشد نهال عشق كمكي نمي كنه و موجب خواهد شد كه تيشه به ريشه يك زندگي زده بشه... تجسس معمولا از روي كنجكاوي به همراه سو ظن و بدگماني است! آيا غير از اينه؟ آيا زني كه گوشي همسرش رو چك مي كنه به دنبال جك جديد مي گرده كه بخونه و بخنده؟؟ بي شك اينطور نيست و با سوء ظن همراهه!
اما آيا سوء ظن پاياني دارد؟ هرگز اينطور نيست! كسي كه تجسس مي كنه كم كم دچار وسوسه فكري مي شه و وسواس پيدا مي كنه... كه عواقبي مثل منفي بافي با فيلتر هاي قوي، بي نشاطي، بدگماني مفرط رو به همراه داره و افسردگي هاي شديدي رو به همراه داره.. تجسس موجب خواهد شد حريم بين زن و شوهر از بين بره و اين بسيار بده در روابط همسران...
اما خب اگرتجسس نكنيم نمي فهميم چه وضعيتي داريم؟ چه خطري داره زندگيمون رو تهديد مي كنه؟ اين نمي شه كه ما هر طور خواستيم زندگي كنيم، تمام اون مواردي رو كه گفتم زندگي زناشويي رو تهديد مي كنه رو رعايت نكنيم... روابط زناشويي سردي داشته باشيم، به آراستگي خودمون اهميتي ندهيم... بعدش مراقبت كنيم و با پليس بازي و تجسس كردن، از زندگيمون مراقبت كنيم! با اين تفسير متوجه خواهيم شد كه تجسس يك راهكار اشتباه براي مراقبت از زندگي است! براي مراقبت از زندگي بايد راهكارهايي رو برنامه ريزي كنيم كه نهال عشق پرورش پيدا كنه... نه اينكه ويران بشه
زوجي كه مراقب نهال عشقشون هستند، با راهكارهايي صحيح زندگيشون رو مراقبت مي كنند، بي شك نيازي به تجسس ندارند...
تجسس موجب بد گماني مي شود، موجب افكار منفي و پرورش اونها مي شود و پايان ندارد و براي زندگي بسيار مضر است... زني كه موبايل همسرش رو چك مي كنه! چيزي پيدا نمي كنه! فكر مي كنيد دلش آروم مي گيره؟ به هيچ وجه... اون تصور مي كنه كه حتما جايي هست كه من نمي بينم! حتما ارتباطي هست كه من نمي دونم...
مثلا فرض ديگري اينكه مردي دچار سو ظن شود كه همسر خانه دارش در خانه، در غياب او چه مي كند و چه نمي كند؟ مي دانيد چه بلايي سرش مي آيد؟؟؟ به جاي تجسس عيب يابي كنيد و ريشه يابي كنيد!
تجسس جايي براي تعمق نمي گذارد! "ان الظن لايغني من الحق شيئا". ظن و گمان در فهم حق و حقيقت سودي ندارد . سوره نجم آيه 28
پس وقتي شما درست زندگي كنيد، نيازي به تجسس نخواهد بود
اما نكته ديگر، حريم فردي شما كجاست؟ حريم فردي شوهر شما كجاست؟ آيا ازدواج و زندگي مشترك ( كه با اين واژه زياد مانوس نيستم)، به شما اجازه اين را مي دهد كه همه زير و بم زندگي يك نفر رو بفهميد و يا به همسر شما اين حكم رو مي دهد كه زندگي شما رو زير و رو كنه؟ به هيچ وجه اينطور نيست... هر كدام از افراد حريم شخصي دارند كه بايد به اون حريم احترام گذاشته شود و حق دارند از حريم شخصي خودشون محافظت كنند... ارتباط جرات مندانه و صريح، حكم مي كنه:
1. وقتي شما مي خواستيد چيزي رو جويا بشويد، سوال بپرسيد، صريح و روشن و نسبت به جوابي كه مي گيريد مطمئن باشيد
2. به حريم شخصي طرف مقابل، همسرتان، دوستتان و خودتان احترام بگذاريد... شما لازم نيست همه اسرار مگوي خود رو به همسرتون بگيد! هيچ وظيفه اي بر دوش شما نيست!
3. حقوق فردي طرف مقابل رو در نظر بگيريد و به آن احترام بگذاريد.
رايحه نوشته كه هيچ چيز غير عادي در رابطه نمي ديده است... اما آيا واقعا همه چيز خوب بوده است؟ نگذاريد عادت، موجب توقف رشد نهال عشق شما بشه... نهال عشق بايد همواره شاداب بمونه و رشد كنه! بي شك امروز با ريشه يابي كه مي كنه متوجه خواهد شد كه مشكلاتي بوده كه اصلا نمي ديده!
پس تاكيد مي كنم، عدم تجسس به معني عدم هوشياري، كور بودن و كر بودن نيست! تجاهل در امور زندگي نيست! گفتن "به من چه"، و عدم توجه نيست... زني كه عواطف شوهرش رو شناسايي كرده، كوچكترين تغيير رو در شوهرش متوجه مي شه و اون رو ريشه يابي در زندگي مي كنه! نه اينكه بره تو موبايل شوهرش ريشه اش رو پيدا كنه!
اميدوارم موضوع رو روشن كرده باشم، اگر سوالي بود بپرسيد
__________
جواب Del:
( البته براي شناسايي عواطف، فكر كنم بايد تاپيك جدايي باز كنيد، اما با اين حال با اجازه از رايحه عشق و اينكه پاسخ به خانم del، مشمول حال ايشون هم مي شه، جواب مي دهم)
ببينيد شناسايي عواطف مختص همسران الزاما نيست..
در روابطي كه كنش ها و واكنش ها در اون زياد باشند، شناخت عواطف مي تونه ما رو در كنترل رابطه كمك كنه!
و البته تنها راهكار نيست...
ما مي توانيم با شناختي كه از اطرافيانمون داريم، اطلاعات مشخصي رو در اختيار همسرمون قرار بديم و از قرار گرفتن در بسياري از موقعيتها، جلوگيري كنيم! يكي از توصيه هايي كه مي كنم اينه كه همسران، قبل از ورود به هر جمعي، به طرف مقابل اطلاعاتي درباره وضعيت رواني افراد انجا بدهند... مثلا وقتي مي خواهيد به همراه شوهرتون به خانه مادر و پدرتون برويد، خيلي خوبه كه نسبت به مسائل كلي، ( به هيچ وجه وارد جزئيات نشويد) به شوهرتون اطلاعات بدهيد نه راهكار! لازم نيست بهش بگيد چطور رفتار كنه... بگيد امروز پدرم روز سختي رو داشته! يا مادرم بسيار ناراحته چون براي برادرم دلتنگي مي كنه... اينها فضاي رواني و صفحه فكري شوهرتون رو به فضاي فكري جمعي ه به آن وارد مي شه نزديك مي كنه
مثلا اگر به ايشون گوشزد مي كرديد كه شوهر خواهرتون، يا خواهرتون اهل شوخي نيستند، بسيار بهتر بود... و از قرار گرفتن در موقعيتهاي احتمالي جلوگيري مي كرد!
اما وقتي شما عواطف شوهرتون رو مي شناسيد، عواطف خواهرتون رو هم مي شناسيد، پس حتما مي دونيد كه در چه موقعيتي هر دو خوشحال مي شوند... پس موقعيت رو ايجاد كنيد!
اگر خوب دقت كنيد هيچ كس در مثالي كه زديد سعي نكرده موقعيتي رو ايجاد كنه! بلكه موقعيتها يكي بعد از ديگري خود به خود ايجاد شده اند! وقتي عواطف كسي رو مي شناسيد بايد با ايجاد موقعيتها، عواطفش رو تغيير بديد...نه اينكه منتظر موقعيت بعدي بمونيد!
نكته ديگه اينه كه وقتي متوجه اين ناراحتي از سوي خواهرتون شديد، مي توانستيد به شوهرتون با توجه به عواطفي كه از او مي شناسيد، منتقل كنيد و صراحتا به او بگوييد تا او راهكاري بيانديشد!
مثلا اگر مي گفتيد: عزيزم، فكر مي كنم خواهرم، از شوخي تو ناراحت شده، اين برداشت من بوده، تو خودت با صلاحديد خودت توجهي به اين موضوع داشته باش! ( اين نه دادن راهكاره، نه الزام به انجام كاري، نه سرزنش، صرفا دادن اطلاعاتي است كه شما با توجه به شناختي كه از عواطف خواهر داريد، مي گوييد)
در مورد سوال دوم del در پست 48:
بله، بدون شك بايد ابتدا، در بدو امر، اين شناسايي عواطف در مورد خودمون باشه، بي شك بايد تمامي عواطف خودمون نسبت به موقعيتها، دقيقا بشناسيم! اين خيلي به زندگي شخصي و زندگي با همسرمون كمك خواهد كرد...
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
یه دنیا ممنوننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن نننننننننننننننننننننن از آقای sci عزیز و گرامی!
امیدوارم همیشه دنیا به کامتون بچرخه و زندگیتون روز به روز زیباتر باشه!
:72::72::72::72:
:104::104::104:
------------------------------
راستش باید بسیار روی پستتون دقت کنم و بخونم؛ اما در یک نگاه گذرا به نظرم پاسختون برای من فوق العاده بود. و من از امروز روی خودم و شناسایی عواطفم تمرکز میکنم. اما سوالی برام پیش اومده؛
من میخوام شروع کنم خودم و عواطفم رو بشناسم؛ آیا حق دارم که این عواطف رو به رفتار و حرکات دیگران نسبت بدم یا نه اینجا فقط حالات روحی و روانی خودم به شخصه محور هست!
مثلا من چند روز قبل رنجیدم؛ احساس کردم همسرم برای من ارزشی قائل نیست و بود و نبود من هیچ تغییری در نوع برخورد ایشون با خانوم ها نداره؛ موقعیت در جایی بود که همسرم مدام سعی میکرد که توی جمع خانوم ها؛ شوخی و بگو و بخند کنه!
اینجا من باید بگم که همسرم در ایجاد این احساس دخیله یا اینکه بگم من حساسیت زیادی دارم و باید در پذیرش کامل شخصیت و رفتار همسرم باشم؟
----------------------------------------------
به نظرتون نیازه که تاپیک جداگانه ای برای این موضوع باز بشه؟
-------------------------------------------------
و سوال دوم از شما برادر خوبم میخوام که راهکاری رو برای حل مساله ی به وجود اومده در رابطه با خانواده و همسرم بهم ارائه بدید!
--------------------------
با همه ی وجودم از شما تشکر میکنم و آرزو میکنم هر لحظه از زندگی برای شما پر از شادی و عشق باشه.
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
به نظرم اگه تو این تاپیک این مسائل حل بشه بهتره.چون از پراکندگی جلوگیری می شه
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سلام بازم از رایحه عزیز معذرت خواهی می کنم
یه سوال از آقای sci دارم
راستش خیلی از احساسهایی که همسرم بهش مواجه میشه حاصل منفی نگری و تفکر منفی خودشه من مثالی میزنم شاید بهتر قضیه روشن شه
مثلا دیروز همسر من رفته بود مسافرت و من عصری که دیدم وقتم با نبود همسرم آزادتر رفتم خرید تا برای تولد همسرم کادو بخرم و به همسرم پیام دادم که میرم خرید اونم بهم پیام داد مگه چیزی لازم داری منم گفتم می خوام یه دوری بزنم
اخرشب که اومد خونه بهم با لحن بد گفت اینطوری می گی یعنی حوصله ات سر رفته چون من نیستم
و یا برای مسائل کاریش مشکل پیش اومده میگه تو فکر کنم اگه بچه دارشیم و من بیکار شم سکته کنی
آخرم خودش برای خودش این همه منفی بافت بعدشم بهم گفت ازت خسته شدم دیگه!!!!!!!!!
بعدم گفت شرایط منو اصلا درک نمی کنی!!!!!!!!
در واقع می تونیم بگیم اینم نوعی سوئ ظن که با جستجو و تجسس توی رفتار و اعمال یه شخص رخ می ده نمی دونم اشتباه می کنم یا حرفم درسته
میشه راهنماییم کنید و یا اگه لازمه بهم بگید تاپیک جداگانه ای بزنم
من اینجا سوالمو گفتم چون احساس کردم زیادم بی ربط نیست
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سوالات شما رو تفكيك مي كنم:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
------------------------------
1. من میخوام شروع کنم خودم و عواطفم رو بشناسم؛ آیا حق دارم که این عواطف رو به رفتار و حرکات دیگران نسبت بدم یا نه اینجا فقط حالات روحی و روانی خودم به شخصه محور هست!
2. مثلا من چند روز قبل رنجیدم؛ احساس کردم همسرم برای من ارزشی قائل نیست و بود و نبود من هیچ تغییری در نوع برخورد ایشون با خانوم ها نداره؛ موقعیت در جایی بود که همسرم مدام سعی میکرد که توی جمع خانوم ها؛ شوخی و بگو و بخند کنه!
اینجا من باید بگم که همسرم در ایجاد این احساس دخیله یا اینکه بگم من حساسیت زیادی دارم و باید در پذیرش کامل شخصیت و رفتار همسرم باشم؟
----------------------------------------------
3. به نظرتون نیازه که تاپیک جداگانه ای برای این موضوع باز بشه؟
-------------------------------------------------
4. و سوال دوم از شما برادر خوبم میخوام که راهکاری رو برای حل مساله ی به وجود اومده در رابطه با خانواده و همسرم بهم ارائه بدید!
[/color]
جواب سوال 1 :
ببينيد مهم عواطف شماست! احساسي هست كه شما داريد... بي شك ديگران در ايجاد موقعيتها دخالت دارند.. چون ما در تعامل و نقابل با افراد زندگي مي كنيم
مثالي مي زنم: زني وقتي كه شوهرش از راه مي رسه از اينكه جلوي در بايد مدتها معطل بشه كه شوهرش با همسايه اي صحبت كنه، ناراحت مي شه و احساس بسيار بدي پيدا مي كنه! خب حالا مي تونه نسبت بده به شوهرش و موقعيتي كه ايجاد شده... بله بي شك اين موقعيت ايجاد شده! تفسير اين موقعيت يك فكره : اون فكر اينه كه شوهرم با اينكه مي دونه من ناراحت مي شم، اصلا براش مهم نيستم! و عاطفه حاصل از اين فكر: ناراحتيه!
حالا موقعيت كدومه؟ و اون خانم بايد چه چيزي رو كنترل كنه؟ وضعيت شوهرش رو؟ موقعيت خودش رو؟
جواب اينه كه وقتي عواطفتون رو شناسايي كرديد مهم نيست ديگران چه مي كنند... مهم اينه كه اون خانم، بايد موقعيتي كه در اون قرار گرفته رو كنترل كنه! چون توانسته عواطف خودش رو در اين موقعيت رو شناسايي كنه، خودش رو در اون موقعيت ديگه قرار نمي ده! پس وقتي شوهرش مي اد ديگه جلوي در معطل نمي شه! موقعيتي رو ايجاد مي كنه كه احساس بهتري رو هم تجربه كنه! اما اگر همين خانم عواطفش رو شناسايي نكرده باشه، جلوي در بارها و بارها مي ايسته!
جواب سوال 2.
ببينيد مي توانيد بسيار جرات مندانه، موضوع رو چند روز بعد از اين داستان، به همسرتون بگيد و احساستون رو با ايشون در ميون بگذاريد... لازم به هيچ تنبيه يا تهديدي نيست! اين رو بدونيد كه تنبيه يا تهديد، مي تونه رفتار رو در فرد، ماندگار كنه!
اما اين رو بدونيد كه موقعيتها رو هميشه نمي شه در لحظه كنترل كرد! يعني شما وقتي احساست رو مي شناسي و مي دوني در اين موقعيت ناراحت مي شي! مي توني موقعيت رو ترك كني تا بعدا در موردش صحبت كنيد...
جواب سوال 3.
در اين رابطه شما صاحب اختياريد... من هر جا كه لازم باشه در خدمتم
جواب سوال 4.
مشكلي بوجود نيومده... اين مسائل اتفاق مي افته... هر چند نبايد پيش بياد اما سو تفاهماتي كه بوجود مي آد.. چند روز كه گذشت با همسرتون صحبت كنيد و بگيد سو تفاهمي بوده و باهاش همدلي كنيد... همينطور با خواهرتون هم صحبت كنيد و همدلي كنيد و با يه دور هم جمع شدن ساده در منزل شما، كدورت رو سريعا برطرف كنيد!
در پاسخ به اقليما بايد بگم:
در اين مواقع از آداب گفتگو كمك بگيريد...
گاهي واقعا مهم حرفي كه ديگران مي زنند نيست... گاهي خستگي افراد، فشارهاي كاري و ... موجب مي شه چيزهايي رو از سر ناخشنودي بيان كنند... اما مهمه كه اين مواقع شما بتواني با يك همدلي موثر، آتش رو به گلستان تبديل كنيد. اين مهارته!
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه عزیز ببخشید من سئوالم رو اینجا مطرح میکنم چون من هم شدیدا مشکل تجسس دارم. جناب آقای SCi یعنی منظور شما این هست که اگه یک زنی تمام مواردی رو که گفتین (اخلاق خوب، به خود رسیدن، لباس زیبا پوشیدن، غذای خوشمزه درست کردن) را رعایت کنه شوهرش هیچ وقت بهش خیانت نمی کنه؟؟ یعنی دیگه واقعا خیال همچین زنی باید از همه جهت راحت باشه؟ پس چرا بعضی زنها در کمال اعتماد از شوهراشون رودست میخورن؟ واقعا ما زنها چطور و از کجا بدون تجسس بفهمیم که همسران ما وفا دارن یا نه؟ اگه میشه لطفا ما را راهنمائی کنید. با تشکر
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanazi_o
رایحه عزیز ببخشید من سئوالم رو اینجا مطرح میکنم چون من هم شدیدا مشکل تجسس دارم. جناب آقای SCi یعنی منظور شما این هست که اگه یک زنی تمام مواردی رو که گفتین (اخلاق خوب، به خود رسیدن، لباس زیبا پوشیدن، غذای خوشمزه درست کردن) را رعایت کنه شوهرش هیچ وقت بهش خیانت نمی کنه؟؟ یعنی دیگه واقعا خیال همچین زنی باید از همه جهت راحت باشه؟ پس چرا بعضی زنها در کمال اعتماد از شوهراشون رودست میخورن؟ واقعا ما زنها چطور و از کجا بدون تجسس بفهمیم که همسران ما وفا دارن یا نه؟ اگه میشه لطفا ما را راهنمائی کنید. با تشکر
خواهر بزرگوارم،
لطف كنيد و پست ها رو به دقت بخونيد. اگر جايي سوال داشتيد و يا ابهامي وجود داشت، بپرسيد... واقعا مد نظرم نبود كه چنين برداشتي از پستهاي 47 و 35 داشته باشيد.
به هيچ وجه خيال اين خانمي كه گفتيد نبايد راحت باشه... بحث تجسس رو يك بار ديگه بخونيد!
من گفتم تجسس به معني بي توجهي، بي خيالي نيست...بهش اعتماد دارم و كاري بهش ندارم و توجهي بهش نمي كنم! بعضي مواقع همين به ظاهر اعتمادي كه مي گوييد، موجب بي توجهي مي شه! نهال عشق شما، نياز به مراقبت، توجه و نگهداري داره و راه اين مراقبت تجسس نيست!
مردي كه به همسرش بد گمانه، اگر چند دقيقه تلفنش رو دير برداره، مرد فكر مي كنه كه اي واي! رفته با يكي ديگه.. يا بر عكس! آيا اگر تجسس كنه و چيزي پيدا نكنه خيالش راحت مي شه؟ مطمئنا نمي شه! چون بد گمانه و سو ظن داره... مسير سو ظن پاياني نداره...
اگر يك روز كسي ديد كه همسرش داره با سوء ظن وسائل شخصيش رو چك مي كنه... بايد بدونه كه اون زندگي واقعا زندگي شدني نيست!
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
با اجازه جناب sci
زمینه ذهنی تجسس >>> بد گمانی ، سوء ظن و یا کنترل گری و وابستگی انحصار طلبانه هست
زمینه ذهنی توجه و مراقبت بجا >>> بها دادن ، علاقه ، احترام ، اعتماد ، و انگیزه رابطه بهینه و .... همه اینها در نهایت خوش بینی هست .
نه تجسس به معنای توجه و مراقبت از زندگی و خود و همسر هست ، و نه توجه و محبت بدور از تجسس و کنترل گری ، نشانه بیخیالی و عدم مراقبت .
اگر نمی توانید ترس و نگرانی خود را که به تجسس وادارتان می کند کنار بگذارید ، باید روی زمینه ذهنی خود کار کنید و آنرا اصلاح کنید .
.
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
به نظرم تجسس کنجکاوی بد گمانی بیشتر از همه روزگار خودمونو تلخ میکنه .مدام به این فکر میکنیم که الان همسرم کجاست.وقتی ازش میپرسیم در عوض اطمینان کردن شک دوم به سراغمون میاد واقعا همونجایی ست که الان به من گفت و.....
از طرفی هم یه جمله ای جایی شنیدم خیلی جالب بود اینکه
کسی که خیلی دوسش داری فرصت کمتری واسه اشتباه داره.بارها به همسرم گفتم چون دوست دارم ازت توقع اشتباه ندارم کوچکترین خدشه ای تو کارت خیلی واسم سنگین تموم میشه
خدا نکنه از عزیزت کمترین کج رویی و ببینی دیگه نمیتونی اعتماد گذشته رو بهش داشته باشی
با خودت میگی شاید دوباره..
مگه اوندفعه این کارو نکرد....
هرکی یک بار این راه و رفت بازم....
این جمله هاست که کنجکاوی و شک رو تو ذهن بیدار میکنه
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
نمی خواستم بنویسم ولی به احترام شما دوستام می نویسم.
یه مدت بد جور دپرس و بی انگیزه شده بودم.انتظارم از همسرم چندین برابر شده بود.هر عملش که به مذاقم خوش نمی یومد به اون اتفاق ربط می دادم.عصبی بودم.همش قهر می کردم انتظار داشتم بیاد نزمو بکشه اونم انگار حوصله ناز کشیدن نداشت.شبها تا صبح کارم گریه بود که چرا زندگیم این طور شد یکی از شبها نذاشتم بخوابه تا مشکلمونو حل کنیم.حرفامونو زدیم و من آرومتر شدم فهمیدم منم مقصر بودم ولی فردای اونروز می خواستم برم تو یه سایتی.چشمم که به مرورگر خورد و دیدم بازم رفته تو اون سایتای مستهجن.دیوونه شدم داد زدم.ازش توضیح خواستم.ساکت بود و باز هم پشیمون.خواستم برم خونه پدرم نذاشت.بعد از کلی داد و بی داد انگار آروم شدم.انگار یکی بهم گفت چرا کمکش نمی کنی؟
نشستم روبروش گفتم دست بردار ازین کارا و البته می دونم ترک کردن یه عادت سخته ولی کمکت می کنم و اونم به زبون ازم خواست کمکش کنم.
الان حالم خوب شده.و امیدوار.
تصمیم گرفتم فعالیتمو تو تالار کم کنم و رو زندگیم تمرکز کنم.
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
خوش اومدي خانم.
خيلي نگرانت شديم.
فقط خواستم بگم به فكرت بوديم. مراقب خودت باش.
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه عشق عزیز سلام
از این که حالت رو خبر دادی ازت ممنونم
امیدوارم با محبت و حوصله مشکل پیش آمده رو حل کنی
ازت میخام قهر کردن رو حذف و گفتگو سازنده رو جایگزین کنی
با وجودی که جات اینجا خالیه اما اگه باعث بهبود زندگیت میشه قابل احترامه
موفق باشی عزیزم
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه جان خیلی خوبه که روی زندگیت می خواهی بیشتر تمرکز کنی ....
ولی عزیزم فقط خیلی حساس نشو و با تفکر روشن بینانه کمکش کن تا او هم راحتتر ترک کنه !!!!!!
یعنی آرامشت رو حفظ کن و اگر دوباره کار اشتباهی کرد سعی کن خودت رو درگیر نکنی تا دوباره عصبی نشی یعنی به این فکر کن باید الان تمرکز بگیری و از راهش وارد بشی...
و با عصبانیتت او را هم عصبی نکنی...
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه خانومی خوش اومدی دوباره
فقط یه چیز رایحه خودت بهتر میدونی همه بدشون میاد یه اشتباهشونو هی بهشون یاداوری کنیم و خیلی وقتا امکان نداره با ایکار با ادم سر لج بیفتن و اوضاع خیلی خراب میشه! به خاطر همین سعی کن هی به خودت یاداوریش نکنی میدونم سخته ولی هر وقت خواستی بری تو فکر این موضوع خودتو سرگرم کن اخه وقتی هی بهش فکر کنی هی فکر کنی باعث میشه رو کاراتو رفتارتم اثر بذاره و خوب دل چرکینم میشی.یادمه اولین تاپیک اینجا که گذاشتم تو بودی که همش بهم میگفتی صبور باش صبور!!حالا من ازت میخوام با صبر بری جلو و کمک همسرت کنی صبرر:72::72:
میدونم مث همیشه موفق میشی:43:
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
بچه ها مشکلم حل نشده چی کار کنم؟
ازش می پرسم من چی کم می ذارم واست
می گه مشکل از تو نیست .مشکل از خودمه.به همین راحتی
من چی کار کنم.کارشناسان عزیز.دوستان نازنینم یکی به من بگه چی کار کنم.چه عکس العملی نشون بدم.:302:
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
کاش از خدا یه چیز دیگه میخواستم.امروز داشتم به خودم میگفتم کاش ازبچه ها خبری میشد.اول بهار شادی اومد و حالا تو..البته خوشحالتر میشدم خوشحالتر میومدی:72:
رایحه جان پستهای قبلی رو نخوندم اخه طولانی بود اما به نظرم فقط مشاور میتونه کمکتون کنه..چون باید بفهمه ریشه این موضوع تو همسرت چیه..عین علف هرز که هر چی از ساقه بکنیش فایده نداره و باز رشد میکنه اینجا هم باید ریشه کن بشه.
من اینجور وقتا یاد غذای خونه و فست فود میفتم..میدونیم غذای خونه سالمه و فست فود مضر..پر از چربی و امراض مختلفه..اما گاهی انگار هوس میکنیم بی قید باشیم و غذای چرب و کثیف بخوریم.میدونیمم غذای خونه مفید سالم و خوبه.
این کار هم برای همسرت یه هیجان خاصی داره..اینو مشاور باید تشخیص بده..که اون لذتی که به همسرت میده جنسش چیه..تا بشه درمونش کرد.
وگرنه هی بیاد عذر خواهی فایده نداره...
فقط مشاور..البته اگه رفتی..ادامه بده..در طول درمان صبر کن.
بیماری جسمی رو هم که میخوای درمان کنی گاهی عود میکنه اما مهم اینه که روند کلی رو به بهبود باشه..پس در طول درمان صبور باش و مراقب روح نازنین خودت هم باش
موفق باشی عزیزم
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سلام رایحه من
بعد مدتها اومدم نت که پست تو رو دیدم...رایحه میدونی اشکالت چیه؟ این که خیلی عجولی و دوست داری زود به
نتیجه برسی گل من اما چرا؟ کمی صبور باش...کمی برای حفظ زندگیت بیشتر مبارزه کن اما از راه صحیح...کنترلش
کن اما نا محسوس تا جذابیت این قضیه براش از بین بره و نگذار حس کنه که دائم داری کنترلش می کنی!
یادمه بهت گفتم بهش نگو تا قبح این مسئله برات نریزه اما بیتوجه به حرف من و جناب sci این کار رو کردی اما اشکالی
نداره...کمی صبور باش! صبور و با درایت...همسر تو احتمالا سن کمی داره و دنیای نت براش جذابه اما فقط تو دنیای
مجازی این حس هست و چون زود ازدواج کرده داره تجربیاتی که برخی آدمها تو سن 17 تا 21 سالگی رو تجربه می
کنن تجربه می کنه! میدونم کار درستی نمیکنه اما این روش تو اصلا روش مناسبی نیست برای حل مسئلش!
من اگر جای تو بودم براش با مشورت گرفتن از 1 مشاور چند تا مطلب تهیه می کردم که چطور توجه به این مسائل
میتونه آسیب زا باشه تا همسرت متوجه عمق فاجعه بشه و حتی خودش بخواد بدونه دلیل این همه کنجکاویش
چیه! البته فضای نت پر از این عکس هاست گو اینکه برای خیلی ها چند ماهی جذابیت دارن و بعد جذابیتشون رو
از دست میدن! گل من پس سعی کن کمی مدارا و صبوری کنی و بهش فرصت بدی! اگر دوست داشتی حتما
مسئلت رو با یک مشاور امین و با ایمان ترجیحا خانم مطرح کن و ازش راهنمایی بخواه...
رایحه جان باز هم می گم تغییرات در بلند مدت نهادینه میشه نه کوتاه مدت...دختر جان انقدر عجول نباش!
کمی صبورتر باش! با درایت تر باش! رایحه اتفاق وحشتناکی نیفتاده! اینو بفهم! کمی آروم باش! با همسرت راه بیا
و باهاش دوست باش تا بهش کمک کنی! بهش جایگزین بده! جایگزینی که فکرش رو مشغول و متعهد کنه!
تو دائم داری کنترلش می کنی! داری بهش امر و نهی می کنی! محدودش می کنی! بهش می گی گناهکار!
خوب نکن خواهر من! کمی راحتش بگذار ولی در عین حال باهاش دوست باش و جایگزین بهش بده!
من میدونم که همسرت تو رو خیلی دوست داره اما تو داری بد عمل می کنی گل من!
سعی کن یک مدت راحتش بگذاری و بهش گیر ندی و در عین حال انقدر باهاش دوست باشی و بهش یک
جایگزین خوب برای اشتغال فکریش بهش بدی که وقت نکنه بره سراغ این چیزا!
من ایمان دارم به لطف خدا همه چیز درست میشه اما با درایت تو!
کمی احساساتت رو کنترل کن! منطقی عمل کن رایحه عزیز!
احساساتت رو تعدیل کن تا راحت تر شرایط رو درک کنی!
تمام پست های لینک بالا رو با دقت بخون تا احساساتت تعدیل شه....
با بی درایتی عرصه رو تنگ نکن براش! همراهش باش اما آزادش بگذار! درست میشه ان شالا همه چیز!
باز هم بیا و برامون بگو!
موفق باشی عزیز دلم
:72:
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
ازش خواستم دیگه فیلتر شکن نخره اما......
وقتی خونه نیستم می ره سراغ این سایتا.
من نه به خاطر فضولی و تجسس بلکه برای کمک هر چند وقت یه بار می رم ایمیلش و ایمیل هائی که ممکنه وسوسش کنه رو حذف می کنم بدون اینکه به روش بیارم ولی باز وقتی مدت طولانی تو خونه تنها می شه....
به خدا نگران خودشم بعد زندگیمون.
فکر کنم یکی از دلایلش هم این باشه که خدا تو زندگیمون کمرنگ شده.خیلی وقته نماز صبحمون قضا می شه.
باید یه فکری بکنم.چی به سر زندگیم اومده هنوز دو سال نگذشته
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
نگران نباش گل من
پس مسئله انقدرها هم غیر قابل حل نیست!
میگی وقتهایی که تنها میشه...خوب با مشورت با یک مشاور خوب بدون اینکه بفهمه و حساسش کنی این زمان های
تنهاییش رو کم کن وبراش با کمک خودش بصورت عادی برنامه بریز و نفسش رو مشغول کن تا نفسش مشغولش نکنه!
این میشه گرفتن وقت برای ترک عادت!
جایگزین هم میشه براش یک فعالیتی که دوست داره!
رابطتون رو با خدا به شکلی که زده نشه قوی کن! مثل رفتن به یک سفر زیارتی یا مطالعه یا هر چیز دیگه...
همه اینها رو با صبر و مطالعه و درایت انجام بده! درست میشه رایحه...بزرگش نکن موضوع رو
زندگی تو فقط دچار یک چالش شده که با تدبیر درست میشه
:72:
-
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
این تاپیک به دلیل عبور از ظرفیت مجاز قفل می گردد
رایحه عزیز
در صورتی که همچنان به راهنمایی نیاز داری ( نه گزارش نویسی که مانع خلاقیت و تعامل درست شما با همسر می شود ) می توانی تاپیکی جدید باز کنی با ارائه لینک این تاپیک و مختصری از وضعیت در پست اول .
موفق باشی
.